لایو - 2024/08/13
8/13/2024در لایو مورخه 2024/08/13، به بررسی و تحلیل چارت ها و پاسخ به سوالات شما پرداختیم، با ما در این پست همراه باشید.

تحلیل چارت، استراتژیهای اسمارت مانی و ICT، و گپوگفت خودمونی درباره ترید
سلام به همه رفقای تریدر! حالتون چطوره؟ امیدوارم که سرحال و پرانرژی باشید. امروز میخوایم یه گپ خودمونی داشته باشیم در مورد تحلیل چارت، یه سری نکات در مورد استراتژیهای ترکیبی، و البته یه نگاهی هم به تجربیات ترید و چالشهایی که تو این مسیر هست، بندازیم. پس اگه آمادهاید، بزن بریم!
صدا و تصویر اوکیه؟ بریم سراغ اصل مطلب!
خب، اول از همه یه چک بکنیم ببینیم همه چی ردیفه. گاهی وقتا این تکنولوژی هم بازی درمیاره، یهو میبینی صفحه سیاه شده یا صدا نمیاد. اگه یه وقت دیدین تصویر یه کم عقبه یا سیاهه، یه چند ثانیه صبر کنین یا یه ذره ویدیو رو بزنین جلو، معمولاً درست میشه. اینترنت و استریمینگ و این داستانا دیگه!
راستی، این عینکهایی که میبینید هم داستان داره. از این بلوکاتهاست که اشعههای مضر مانیتور رو میگیره. به نظرم برای هر تریدری واقعاً جزو واجباته. ماها ساعتهای طولانی پای سیستم میشینیم و چشمهامون خیلی اذیت میشه. باید حسابی مراقبشون باشیم. حالا برند و مدلش خیلی مهم نیست، مهم اینه که یووی پروتکشن درست و حسابی داشته باشه و نور آبی رو هم بلاک کنه. چون خشکی چشم و این داستانا رو همهمون دیر یا زود تجربه میکنیم و هیچ قطرهای هم معجزه نمیکنه وقتی این همه ساعت پای چارتیم.
حسابهای معاملاتی و چالشهای جدید
یه سوالی که بعضی از بچهها میپرسن در مورد حسابهاییه که قبلاً با یه سری شرایط خاص میشد گرفت. باید بگم که الان دیگه اون شرایط قبلی وجود نداره. حتی کسایی هم که قبلاً از اون طریق حساب داشتن، برای گرفتن حساب جدید به مشکل میخورن و اجازه نمیدن. من خودم هم خواستم یه حساب جدید با همون روش بگیرم، گفتن دیگه نمیشه. متاسفانه راه دیگهای هم فعلاً براش سراغ ندارم. اگه کسی راهی پیدا کرد، حتماً به بقیه هم بگه.
ترکیب اسمارت مانی و ICT در تحلیل
خب، بریم سراغ اصل کاری یعنی چارت و تحلیل. روشی که من استفاده میکنم صرفاً اسمارت مانی نیست، بلکه ترکیبی از اسمارت مانی و آیسیتی (ICT) هست. به نوعی هر دو تا رو یاد گرفتم و سعی میکنم از نقاط قوت هر دو استفاده کنم. اینجوری نیست که فقط به یه سبک خاص محدود باشیم.
تحلیل جامع طلا (XAUUSD): رنج، رنج و باز هم رنج!
و اما طلا! همونطور که خیلی وقته دارم میگم، به نظر من طلا همچنان توی یه محدوده رنج گیر کرده. واقعاً گیر رنجیم! مگر اینکه یه اتفاق خیلی خاص، مثلاً توی اخبار امروز، یه سورپرایز بزرگ داشته باشیم که بخواد بازار رو تکون بده. ولی اگه دادههایی مثل PPI (شاخص قیمت تولیدکننده) مطابق با انتظارات بازار بیاد، من هنوزم طلا رو توی همون فاز رنج میبینم.
چرا؟ چون هم از نظر فاندامنتالی، خیلی چیزا توش پرایس شده (یعنی قیمتشون تو قیمت فعلی طلا لحاظ شده). هم مسائل ژئوپلیتیک، هم بخش زیادی از نگرانیهای مربوط به رکود اقتصادی، و هم حتی ضعف دلار تا حد زیادی توی قیمت فعلی طلا دیده شده. برای همین ممکنه شما صعود و حرکتهای خوب رو توی شاخصهای سهام ببینید، یا توی ارزهای دیگه مثل یورو، پوند، دلار استرالیا (AUD) و دلار نیوزلند (NZD)، اما توی طلا یه حرکت خیلی شارپ و بزرگ نداشته باشیم. دلیلش همینه که طلا خیلی از این عوامل رو پیشخور کرده.
الگوهای قیمتی و سناریوهای احتمالی برای طلا
این رنجی که میگیم، میتونه به شکل یه کانال کمشیب صعودی باشه، یا واقعاً یه رنج باکسی باشه. البته یه رنج باکس با دامنهی نسبتاً زیاد، مثلاً هزار پیپی! یه چیزی بین محدودههای قیمتی که قبلاً هم صحبت کردیم (مثلاً یه محدودهی بالا و یه محدودهی پایین مشخص).
اگه از تایمفریمهای بالاتر هم به طلا نگاه کنیم، میبینیم که واقعاً توی همین محدودهها گیر کرده. تا زمانی که یکی از این سطوح به طور قاطع شکسته نشه، نمیشه تصمیم خیلی خاصی برای جهت حرکت بعدی طلا گرفت.
یه نکته پرایس اکشنی کلاسیک: معمولاً وقتی یه لگ حرکتی (یه موج قوی) داریم و بعدش قیمت شروع میکنه به استراحت کردن یا اصلاح، اگه جهت این استراحت همجهت با خودِ لگ اصلی باشه، لگ بعدی که اتفاق میافته معمولاً نزولی خواهد بود (یعنی برعکس جهت لگ اول). این یه پوینت کلاسیک پرایس اکشنیه که تقریباً تو ۸۰ درصد مواقع جواب میده.
یعنی چی؟ یعنی اگه یه حرکت صعودی قوی داشتیم و بعدش اصلاحش هم به صورت یه کانال صعودی ضعیفتر باشه، وقتی این کانال اصلاحی از پایین بشکنه، احتمالاً یه حرکت نزولی خواهیم داشت. برعکس، اگه قرار باشه حرکت صعودی ادامه پیدا کنه، اصلاح باید رو به پایین باشه و بعد دوباره بره بالا.
اگه بخوایم از دید الگوهای کلاسیک هم نگاه کنیم، الان به نظرم میتونیم بگیم که یه چیزی شبیه به وج (Wedge) یا مثلث در حال شکلگیریه. قیمت داره یه الگوی وج صعودی میسازه و میره بالا. باید ببینیم در نهایت چی میشه.
اسمارت مانی و آل تایم های (All-Time High): ریسک بای بالاست!
از نظر اسمارت مانی، ما الان تقریباً توی محدودههای بالاترین قیمتهای تاریخی طلا (All-Time High) هستیم. تو اینجور جاها، بای زدن (خریدن) واقعاً ریسک بالایی داره. مگه اینکه قیمت بیاد پایین و اصلاحهای خوبی بده، اون موقع میشه روی بایهای کوتاهمدت فکر کرد. ولی با توجه به جایگاهی که الان طلا داره، اینکه دنبال بایهای بلندمدت با تارگتهای خیلی بالا باشیم، یه مقدار زیادی ریسکیه.
به نظرم تو این شرایط، سلها (فروشها) میتونن منطقیتر باشن، البته با تارگتهای مشخص. اگه هم بای میزنید، سعی کنید تارگتهاتون (TP) کوچیکتر و بر مبنای سقفهای قبلی باشه.
نگاهی به تایمفریمهای مختلف طلا
تایمفریم روزانه (Daily): اینجا هم چیز خیلی خاصی نداریم. یه ناحیه تقاضا (Demand Zone) پایین داریم که بعید میدونم فعلاً بهش برسیم. شاید مثلاً یکی دو هفته آخر ماه، اگه بازار بخواد نزولی بشه، اگر بشه. در حال حاضر، ما توی سومین تاچ یه ناحیه عرضه (Supply Zone) مهم در تایم دیلی هستیم. یه سطح مقاومتی مهمی هم قبلاً داشتیم که دیشب هم در موردش صحبت شد (مثلاً یه عددی حول و حوش ۷۴ دلار برای هر اونس، البته این اعداد فقط مثال هستن و نباید مبنای معامله باشن). گفته شد که اونجا جای بدی برای ورود به پوزیشن سل نیست، اگر کسی میخواست سل بزنه. البته از تایم معاملاتی من خارج بود، ولی برای ورود بد نبود. یعنی الان که دیگه اونجا نیستیم.
یه نکته مهم: اگه قرار باشه اون سطح ۷۴ به عنوان یه مقاومت قوی عمل کنه و باعث ریزش بشه، باید حداقل تا یه سطح حمایتی پایینتر (مثلاً ۴۱۵-۴۱۶ در یک مقیاس خاص) دوباره برگرده. اگه برنگرده و دوباره به همون ۷۴ برسه، تاچ مجددش خیلی ریسکیتر میشه و احتمال اینکه این بار ردش کنه و بره بالاتر، خیلی زیاده. پس یا همونجا ورود کردید، یا فعلاً دیگه اون سطح، ناحیه بکری برای ورود نیست.تایمفریم چهارساعته (H4): اینجا یه ناحیه فلیپ (Flip Zone) داریم. ناحیه فلیپ یعنی ناحیهای که گاهی اوقات نقش حمایت (Support) رو داشته و گاهی نقش مقاومت (Resistance). الان هم درگیر همین ناحیه فلیپ هستیم و فعلاً داره نقش حمایت رو بازی میکنه. اینجور نواحی، نواحی ریسکیای هستن و نمیشه خیلی روشون حساب باز کرد، چون هر لحظه احتمال شکستشون از هر دو طرف وجود داره. بازار اونقدر بهشون احترام نمیذاره که به عنوان یه حمایت یا مقاومت خیلی قوی حفظشون بکنه، اما «ناحیه گیر قیمت» هستن. یعنی وقتی قیمت بهشون میرسه، احتمال اینکه یه کم اونجا بازی کنه و گیر بکنه، زیاده.
ما این نواحی رو میکشیم که بیشتر به عنوان نقاطی برای تعیین حد سود (TP) یا حد ضرر (Stop Loss) ازشون استفاده کنیم. مثلاً اگه میخوای ورود کنی و استاپلاست نزدیک این ناحیهست، استاپتو بذار پشتش، چون میتونه یه نگهدارنده باشه. یا اگه تیپیتو میخوای بذاری و نزدیک این ناحیهست، تیپیتو بیار بذار قبلش، چون باز هم میتونه قیمت رو نگه داره. اما اینکه صرفاً با تاچ این ناحیه بخوایم ورود کنیم، نه. اگه ناحیه مشخص دیگهای (مثل اردر بلاک یا ...) روش نباشه، نمیشه این کار رو کرد. چون این نواحی فلیپ، قدرت حمایتی و مقاومتی خیلی زیادی ندارن.
تجربه پاس کردن چالش پراپ (Prop Firm Challenge)
بله، فاز یک یکی از چالشهای پراپ با موفقیت پاس شد. تریدهایی هم که روش زدم رو امروز با هم یه نگاهی بهشون میندازیم. دیروز دو تا ترید کلاً گرفتم. اگه اشتباه نکنم، یکیش سل بود از یه قیمتی حول و حوش ۵۷ و نیم (این اعداد مثالی هستن) و یکیش هم بای بود از حوالی ۴۱، که با همین دو تا چالش پاس شد. حالا جزئیاتش رو بهتون نشون میدم.
نقاط احتمالی برای ورود به معاملات طلا
اگه بخوام به بای بلندمدت و سوینگی (Swing Trade) برای طلا فکر کنم، شاید روی محدودههایی مثل ۲۳۶۰ (باز هم مثال عددی) بشه بهش فکر کرد. ولی این ناحیه ۲۳۶۰ که علامت زدم، یه ناحیه کماعتبارتره. یه بای خیلی خوب و عالی اگه پیش بیاد، من دوست دارم روی محدودههای ۵۵-۵۶ بهش فکر کنم، اگر اصلاً قیمت به اونجاها برسه و ببینیمش.
در تایمفریمهای پایینتر، امروز هنوز اتفاق خاصی نیفتاده. بازار منتظر خبر PPI هست تا در مورد روند بعدی تصمیم بگیره. به نظر من هنوز تصمیم قطعی نگرفتن. قیمت هم الان یه جاییه که هم پتانسیل ریزش خوب رو داره، هم میتونه از همینجا بره بالا، سقف قبلی رو بشکنه و یه سقف جدید بزنه. دقیقاً جاییه که هر دو سناریو ممکنه. نمیشه یه تصمیم خیلی قطعی براش گرفت.
برای همین، به نظرم بهتره موقع خبر از بازار دور بمونیم و بعد از خبر ببینیم اگه به نواحی خاصی رسید، بهش فکر کنیم. اگه قیمت بیاد بالا و به محدودههایی مثل ۷۹ برسه، بدم نمیاد به سل فکر کنم. ۷۹ هم میتونه جای خیلی خوبی برای گرفتن سل باشه. ولی خب، باید ببینیم اصلاً به چه شکلی به اونجا میرسه، یا اینکه قراره از همینجا بریزه و بره پایین.
بررسی دو ترید نمونه روی چالش پراپ
معاملاتی که دیروز گرفتم... یه سل داشتم و یه بای. بذارید اول سله رو بگم.
یه نکته مهم: پلتفرمی مثل افدیاماو (FTMO) با چارتی که من معمولاً تحلیل میکنم (مثلاً تریدینگ ویو) گاهی اختلاف قیمت داره، شاید حدود دو پیپ یا ۲۰ پوینت. اینو همیشه باید چک کنید، مخصوصاً برای کسایی که اسکالپ میکنن و این اختلافهای کوچیک هم براشون مهمه. این تفاوت قیمت برای جفتارزها معمولاً خیلی کمه، اما برای شاخصها، نفت و طلا گاهی وجود داره. حواستون باشه، چون استاپ، تیپی و نقطه ورودی که شما بر اساس چارت تریدینگ ویو میذارید، ممکنه روی متاتریدرتون یه کم متفاوت باشه و باعث بشه مثلاً استاپ شما فعال بشه در حالی که روی چارت تریدینگ ویو هنوز به اون قیمت نرسیده.
مثلاً من گفتم ورودم روی افدیاماو حدود ۵۷ و نیم بود، در حالی که چارت تریدینگ ویو من شاید بیشتر از ۵۷ و چهل و خردهای رو ندیده بود. خب اگه میخواستم دقیقاً با اون عدد افدیاماو وارد بشم، شاید اصلاً ورود نمیکردم. یا اگه میخواستم با عدد تریدینگ ویو وارد بشم، اندازه استاپم فرق میکرد و ممکن بود الکی استاپ بخورم.
ترید سل: دلیل اینکه اینجا (حدود ۵۷ و نیم) ورود کردم، یه ناحیه خوب و یه اردر بلاک (Order Block) خیلی تمیز اینجا داشتیم. منتها از اونجایی که من معمولاً دنبال اردر بلاکهای بکر (دستنخورده) هستم، و این اردر بلاک قبلاً یه کوچولو تاچ شده بود، من اون تیکهای که قبلاً خورده بود رو فیلتر کردم و یه کم بالاتر، مثلاً روی ۵۷ و نیم وارد شدم. اینجوری، نقطه ورودم میافتاد وسط اون بخش دستنخورده اردر بلاک که معمولاً جای خوبیه.
استاپ رو گذاشتم پشت سقف اردر بلاک و تیپی رو هم حداقل تا کف قبلی، جایی که یه ناحیه گیر قیمت داشتیم. این معامله حدود سه درصد سود داد.ترید بای: وقتی قیمت اومد پایین و به یه ناحیهای رسید (مثلاً محدوده ۴۰ و خردهای)، اینجا یه ناحیه تعادل هم داشتیم. برای همین من اینجا به بای هم فکر میکردم و تیپی سل رو همونجا گذاشته بودم. بعد از اینکه قیمت یه شکستی رو به بالا انجام داد، روی اردر بلاکی که پشت اون شکست شکل گرفته بود، بای زدم.
استاپ رو گذاشتم پشت کف قبلی. تیپی رو بالاتر میدیدم، مثلاً انتظار داشتم حداقل تا همون ناحیه ۷۴ که صحبتش بود بیاد. ولی خب، حساب پراپ با حدود ۴ درصد سودی که این معامله داد، توی همون محدودههای ۶۳-۶۴ پاس شد. چون ۳ درصد از سل گرفته بودم، ۴ درصد هم از این بای، جمعاً شد ۷ درصد و تارگت چالش زده شد.
چرا اینجا بای زدم؟ راستش از نظر آیسیتی و اسمارت مانی، دلیل خیلی خیلی قویای نداشتم، غیر از یه اینبالانس (Imbalance) خیلی کوچولو. یه ناحیه فلیپ هم تو تایم یک دقیقه داشتیم، ولی میدونید که نواحی فلیپ یک دقیقهای اعتبار تریدی بالایی ندارن و صرفاً میتونن یه مکث برای قیمت باشن، یا برای تعیین تیپی و استاپ ازشون استفاده کرد، نه برای ورود مستقیم.
ریسک هر تریدم معمولاً ۲۵ صدم درصده، ولی دیروز چون حساب سه چهار درصد مثبت بود، ریسک رو کردم نیم درصد. همین دو تا ترید اسکالپینگ کافی بود برای پاس کردن چالش.
نقاط ورود و استاپلاسهای بهینه: راز ریوارد بالا
الان هم طلا اگه به یه سطحی مثل ۶۶ برسه، جای بدی برای سل نیست. اما من فعلاً ورود نمیکنم، مگه اینکه بیاد مثلاً تو همون ناحیه ۷۵ یا یه کم ریسکیتر، ۷۲. قبل از اینا نه. بیشتر دوست دارم اگه بیاد پایین، بایِشو بگیرم تا اینکه بخوام سل بزنم. با اینکه گفتم با بایهای بلندمدت خیلی موافق نیستم، ولی الان شرایط جوریه که برای سل زدن تو تایم یک دقیقه یه کم دیره.
یه سوالی که بچهها میپرسن اینه که چرا استاپهام اینقدر کوچیکه و آیا زیاد استاپ نمیخورم؟ نه، زیاد استاپ نمیخورم. بذارید یه توضیحی بدم.
ما دو مدل های (High) و لو (Low) داریم توی بازار:
سوئینگ های و سوئینگ لو (Swing High/Low): اینا همون سقفها و کفهای عادی هستن که با حرکت زیگزاگی بازار تشکیل میشن. هر قله و درهای که میبینید، یه سوئینگ های یا سوئینگ لوئه.
اینترمدیت های و اینترمدیت لو (Intermediate High/Low): این یه مفهوم یه کم خاصتره.
اینترمدیت های: بالاترین هایی که شما دارید، قبل از اینکه روند اصلی برگرده یا به اصطلاح بازار شیفت کاراکتر بده (Change of Character - CHOCH).
اینترمدیت لو: پایینترین لویی که شما قبل از شروع یک روند جدید یا شکلگیری یه ساختار جدید میتونید داشته باشید.
من چون دنبال اینم که استاپ کوچیک بذارم ولی ریوارد خوب بگیرم، معمولاً توی سوئینگ های و لوهای عادی ناحیه نمیگیرم برای ورود. اگر هم بگیرم، سعی میکنم با تیپیهای خیلی کوچولو ازش بیام بیرون. مبنای ورود من، نقاطیه که اینترمدیت لو و اینترمدیت های بهم میدن.
اینکه چجوری تشخیص میدم یه های یا لو تو تایم یک دقیقه اینترمدیته یا صرفاً یه سوئینگ معمولیه، و چجوری میگیرمش، اینا دیگه یه سری جزئیات و پروسه جداگانهست که مربوط به استراتژی شخصیمه و خب، تجربه میخواد.
اما چون معمولاً این های و لوهای اینترمدیت رو انتخاب میکنم، استاپم میتونه خیلی نزدیک باشه. چرا؟ چون اگه قرار باشه این اینترمدیت های یا لو بخوره (یعنی قیمت ازش عبور کنه)، دیگه فرقی نمیکنه شما استاپتو کجا گذاشته باشی؛ بالاخره میخوره. پس هرچی کوچیکتر باشه و زودتر بیای بیرون، خیلی بهتر از اینه که بخوای حجمتو کم کنی بهخاطر یه استاپ بزرگ. اگه اون اینترمدیت های/لو قراره نقش مهمی داشته باشه و ترید منو فعال کنه، نباید بخوره. اگه خورد، یعنی قراره بریم پایینتر (یا بالاتر) و عملاً ترید من دیگه اعتبار نداره.
برای همینه که استاپهایی که میذارم، معمولاً یا نمیخورن، یا اگه بخورن، یعنی جهت بازار، حداقل تو اون تایم پایین، عوض شده.
یادتونه یه معامله روی پوند داشتیم که استاپ خورد؟ فکر کنم روی یه قیمتی مثل ۲۷۳۰۰ بود. استاپش خیلی کوچولو پشتش بود. اگه من اون استاپ رو حتی پشت سقف قبلی هم میذاشتم، باز هم میخورد. و دیدید که وقتی اون ناحیه من خورد، عملاً بازار روندش رفت رو به بالا. پس موندن توی اون ترید سل، بیفایده بود. وقتی قراره روند کلی عوض بشه، چه فایدهای داره الکی یه استاپ خیلی بزرگ بذارم که بعدش برای یه ریوارد معقول، باید دنبال یه حرکت خیلی بزرگ باشم؟
جاهایی که من ورود میکنم، نواحیایه که اگه استاپ بخوره، یعنی روند بازار داره عوض میشه.
مدیریت معامله: ریسک فری، پارشال، یا پیرامید؟
در مورد بستن معامله، من معمولاً یا تیپی یا استاپ. اینجوری نیستم که دستی ببندم. بعد از اینکه معامله به ریوارد دو (یعنی دو برابر ریسک) میرسه، گاهی بعضی معاملات رو ریسک فری (Risk Free) میکنم (یعنی استاپ رو میارم نقطه ورود). ولی اینکه پارشال (بستن بخشی از معامله) انجام بدم، نه.
پیرامید کردن (Pyramiding) رو هم انجام نمیدم. پیرامید یعنی چی؟ یعنی مثلاً مایکل (اشاره به ICT) خیلی بهش علاقه داره. اگه یه لِگ صعودی رو میگیره، توی استراحتهای بعدی (پولبکها) دوباره به همون جهت وارد میشه و حجم اضافه میکنه. من این کارو نمیکنم.
در مورد اردر گذاشتن (Pending Order) هم بله، اردر میکارم. خودِ سطح برام تریگر ورود نیست. اما چون تایمفریمم معمولاً یک دقیقهست و اعتبارش میتونه کم باشه، حتماً چکش میکنم و فالو میکنم ببینم آیا هنوز اون اعتباری که مدنظرمه رو داره یا نه، بازار چجوری داره بهش واکنش نشون میده و... . ولی در نهایت پندینگ اردر میذارم و به محض اینکه قیمت بهش برسه، ترید فعال میشه.
دلیل ریوارد بالا: ورود و استاپ بهینه
اینکه میتونم ریوارد بالا بگیرم، به این خاطره که استاپهام بهینهست. یعنی نقطه ورود و استاپم در بهینهترین جای ممکن قرار داره. برای همینه که گاهی میبینید مثلاً من ریوارد هفت یا هشت گرفتم، در حالی که کل حرکت قیمت شاید ۴۰-۵۰ پیپ بیشتر نبوده. ۵۰ پیپ روی چارت حرکت خیلی عظیمی نیست. ولی چون تو بهترین نقطه ممکن وارد میشم و استاپم خیلی نزدیکه، همون ۵۰ پیپ با یه استاپ ۵ پیپی میتونه ریوارد ۱۰ بهم بده (البته با در نظر گرفتن اسپرد و اینا شاید بشه ریوارد ۷).
و چون گفتم میام قویترین سقف و کف (اینترمدیتها) رو در نظر میگیرم، احتمال استاپ خوردنم هم خیلی کم میشه و همین باعث میشه وینریت (Win Rate) هم بره بالاتر.
روانشناسی ترید و مسیر پر پیچ و خم سوددهی
یه سوالی که خیلیها میپرسن در مورد منابع یادگیریه. ببینید، بیس کلیش که خب فوتون (Photon Trading) و مایکل (ICT) هستن. در کنارش، ال بروکس (Al Brooks) رو هم برای پرایس اکشن مطالعه کردم. دورههای مایکل (۲۰۱۶ و ۲۰۲۲) رو دیدم. اما صادقانه بگم، خیلی از این چیزایی که میگم و روشهایی که استفاده میکنم، نتیجه تجربه شخصی خودمه که به مرور توی بازار یاد گرفتم و برای خودم به وجود آوردمشون. منبع خیلی خاص و ویژهای نیست. مگه اینکه بشینید همون دورههای مایکل و فوتون رو ببینید و بعد خودتون بیاید روی چارت، ساعتها چارت رو نگاه کنید و تمرین کنید.
شاید خندهدار باشه، ولی یکی از کارهایی که من توی زمان بیکاریم انجام میدم، دقیقاً همینه. چارت رو جلوم باز میکنم و شروع میکنم به نگاه کردن. مثلاً میبینم یه اتفاقی افتاده، میام بررسی میکنم ببینم کجا های (High) رو زده، چه ساعتی بوده، کدوم سشن، تو چه نواحی واکنش نشون داده و... . بیشترین چیزی که کمکم کرده، تجربه و چارتخونی بوده.
آیا چکلیست برای ورود به معامله دارم؟
اوایل قطعاً چکلیست داشتم. ولی الان دیگه بیشتر شهودی عمل میکنم. اما خب، به مرور شاید یه چیزهایی در مورد سطوحی که میکشم و نحوه تحلیل، بیشتر توضیح بدم. مثل همین اینترمدیت های و سوئینگ هایی که الان براتون گفتم.
چند سال طول کشید تا به سوددهی برسم؟
ببینید، من خیلی وقته توی این بازارم. تقریباً یه بازه ۱۰-۱۲ ساله اول، اصلاً آگاهی درستی از این بازار نداشتم. اون موقعها اینترنت پرسرعت نبود، دسترسی به منابع آموزشی اینقدر راحت نبود. سنم هم کمتر بود و قیمت دلار هم تو ایران خیلی پایین بود. بیشتر برام حکم بازی و سرگرمی رو داشت تا یه شغل و سرمایهگذاری.
بهجز اون ۱۰-۱۲ سال اول، یه چیزی حدود چهار پنج سال ضررده بودم. یعنی هی استراتژیهای مختلف رو پیدا میکردم، باهاشون کار میکردم و نتیجه نمیداد. یکی دو سال اول، کلی حساب کال مارجین (Call Margin) کردم.
بعدش، تقریباً یه بازه یک سال و نیمه به اینجا رسیدم که حساب کال نمیکردم، ولی سود هم نمیکردم. یعنی مثلاً دو سه ماه سود میکردم، ماه چهارم یا پنجم همون سود رو پس میدادم به بازار. یه چرخه معیوب بود.
ولی بعد از حدود سه سال و نیم، چهار سال از اون دوره ضرردهی، دیگه کمکم کال کردن که از بین رفته بود، اون پس دادن سود و یربهیر بودن هم تموم شد. شروع کردم به سودهای کوچیک کوچیک.
و دیگه بعد از سال پنجم اون دوره، جوری شد که نهتنها تمام ضررهای قبلیمو تونستم کاور بکنم، بلکه به درآمد هم رسیدم.
معمولاً پروسه رسیدن به سوددهی مستمر، برای هرکسی چهار تا پنج سال طول میکشه. مهم هم نیست چقدر باهوش باشید، چقدر زحمت بکشید، چقدر زمان بذارید. یه بخشی از این چهار پنج سال، تجربهایه که شما باید توی بازار کسب بکنید.
حالا یا یه منتور و راهنمای خوب دارید که توی این مدت کنترلتون میکنه که پول زیاد از دست ندید و سودهای کوچیکتون رو حفظ کنید، یا مثل من، خودتون این مسیر رو طی میکنید که شامل کال شدنهای مکرر، پس دادن سودها، و در نهایت رسیدن به یه ثبات نسبیه.
این چهار پنج سال رو باید تو ذهنتون داشته باشید. هیچ استثنایی وجود نداره. من خودم هم فکر میکردم با بقیه فرق میکنم، باهوشم، زود یاد میگیرم و... ولی واقعیت اینه که این پروسه باید طی بشه. برای همین پیشنهادم اینه که تا قبل از حداقل سال چهارمتون، پول قرض نگیرید، با پول مردم کار نکنید، وام نگیرید، خونه و ماشین نفروشید. چون تا این چهار سال تموم نشه، به اون ثباته نمیرسید.
قرار نیست تو این چهار سال پولدار بشید. ولی یهویی سال پنجم و ششم، یه جامپ حرکتی دارید و همهچی خوب میشه.
اشتباهی که خیلیا میکنن اینه که چون این بازار پر از پوله، میان که یه شبه میلیاردر شن. و این خیلی اشتباهه. اینجا سختترین و در عین حال پرپولترین جا برای ثروتمند شدنه.
باید به دید یک رشته یا شغل تخصصی بهش نگاه کنید. شما نمیخواید یه شبه جراح مغز بشید، درسته؟ اینجا هم همینه. باید زمان بذارید، آموزش ببینید، تمرین کنید. اون چهار سال لیسانس دانشگاه اذیتتون نمیکنه، ولی این چهار سالی که قراره اینجا تلاش کنید، رو اعصابتونه و میخواین یه ماهه به سود برسید. این اشتباهه.
چی شد که از ضرردهی به سوددهی رسیدم؟
یکی از چیزهایی که بهشدت بهم کمک کرد، تحلیل استاپهام بود. هر هفته که تموم میشد، مینشستم و بررسی میکردم که چرا و به چه دلیل استاپ خوردم. آیا استاپم تکنیکالی بوده و باید میخوردم؟ یا از سیستمم خارج شدم و اشتباه کردم؟ شاید توی بازه نه ماه، ده ماه، فقط روی استاپهام گزارش مینوشتم و طبقهبندیشون میکردم. این کار باعث شد سیستمم رو خیلی بهینهتر کنم.
بهجای اینکه تمرکز کنم روی اینکه تعداد معاملاتم رو زیاد کنم یا ریوارهای خیلی فضایی بگیرم، اومدم تمرکزم رو گذاشتم روی کم کردن ضررهام. چون میدونستم اگه ضررها رو کم کنم، خودبهخود سودم میره بالا.
من قبلاً اینجوری بودم که مثلاً روی یه حساب ۱۰ هزارتایی، ۹ هزار دلار سود میکردم، بعد ۸۵۰۰ دلار ضرر میکردم! آخر ماه ۵۰۰ دلار سود بودم، ولی حسابم یه نوسان وحشتناک رو تجربه کرده بود. کاری که کردم این بود که اون ۸۵۰۰ دلار ضرر رو سعی کردم تا جای ممکن کمش کنم. با کم کردن اون، همون ۵۰۰ دلار سودم مثلاً شد ۲۰۰۰ دلار. بدون اینکه هیچچیزی تو سیستمم عوض بشه، فقط با فیلتر کردن یه سری از استاپهای غیرضروری.
این فیلتر کردن تا جایی پیش رفت که تعداد معاملاتم هم بهصورت ناخودآگاه کمتر و بهینهتر شد. حسابم بهجای اون نوسانات شدید، با یه شیب ملایم و مستمر رشد میکرد.
معمولاً هر روزم رو سعی میکردم مثبت ببندم، حتی با سود کم. اینجوری تونستم به اون سوددهی مستمر برسم.
ظرفیت پذیرش استاپ و اهمیت نقاط ورود بهینه
من خودم هم باورتون نمیشه، ظرفیت پذیرش استاپم پایینه! برای همینه که میام بهینهترین نقطه ممکن رو برای ورود پیدا میکنم. اگه اولین تریدم استاپ بخوره، دومی هم استاپ بخوره، سومی رو حتی اگه بهترین ناحیه ممکن باشه، دستم به ورود نمیره. بعد میشینم نگاه میکنم و میبینم همون سومین ترید بوده که قرار بوده سود بده و ضررها رو جبران کنه!
چون استاپ اذیتم میکنه، تمرکزم رو گذاشتم روی کم کردن تعداد استاپها، نه زیاد کردن تعداد معاملات یا سود. ضررهایی که علتشون هی تکرار میشه، مشخصه که میشه فیلترشون کرد. مثلاً دیدم خیلی از ضررهام بین ساعت ۲ تا ۵ بعدازظهر خودم اتفاق میافته. با ترید نکردن تو این ساعت، یهو ۳۰٪ از ضررهام حذف شد! یا دیدم توی تایم خبر، با اینکه گاهی سود میکنم، ولی تعداد استاپهام هم زیاده. با حذف کردن معامله نیم ساعت قبل و بعد از خبر، دوباره یه بخشی از استاپها کم شد. یا دیدم روی یه نماد خاص، مثلاً GBP/NZD، زیاد استاپ میخورم. اون نماد رو از معاملاتم حذف کردم. درسته یه بخشی از سودم کم شد، ولی یه بخش خیلی بزرگتری از ضررهام هم کم شد. اینجوری سیستمم رو بهینه کردم.
چطور از استراتژی فرار نکنیم و بهش پایبند باشیم؟
این مشکل خیلیهاست. تنها راهش اینه که تایمفریم معاملاتیتون رو ببرید بالا. تایم پایین هیجاناتش زیاده.
متاتریدر رو از رو گوشی پاک کنید: این اولین و مهمترین قدمه. ما معتادیم و ناخودآگاه هی بازش میکنیم و وسوسه میشیم ترید کنیم. اگه لپتاپ یا کامپیوتر ندارید، یه گوشی دوم ساده بگیرید و متاتریدر رو فقط روی اون نصب کنید.
ساعت ترید منظم داشته باشید: خارج از اون ساعت، اصلاً ترید نکنید. تریدینگ ویو و متاتریدر رو ببندید.
تایمفریم معاملاتی بالاتر: حداقل ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه.
چکلیست ورود: برای حداقل پنج ماه، قبل از هر ترید، چکلیستتون رو دونه دونه پر کنید تا این توی ذهنتون نهادینه بشه.
اگر نمیتونید این کارها رو بکنید، شاید این شغل مناسب شما نیست. شوخی نداره. مثل اینه که بگید من خوابم کنترل نداره ولی میخوام راننده اتوبوس بین شهری بشم! نمیشه. باید یه شغل دیگه انتخاب کنید، یا اینکه برید سراغ سرمایهگذاری بلندمدت (پوزیشنینگ) که هر چند ماه یه بار چارت رو نگاه کنید.
دوره رونق و رکود در سوددهی (سه ماه سود، ماه چهارم ضرر)
اگه تو این مرحلهاید، بهترین کار همون بهینهسازیه. من دقیقاً تو همین بازه بود که شروع کردم به فیلتر کردن استاپهام و گزارشنویسی ازشون. کم کم خوب میشه.
تجربه تلخ از دست دادن سود بزرگ و درسهای آن
قبل از اینکه به سوددهی مستمر برسم، یه حساب ۵۰۰۰ دلاری شارژ کردم. اون موقع هنوز کارمند بودم. توی شاید یک ماه و نیم، دو ماه، اون ۵۰۰۰ دلار رو کردم ۲۲۰۰۰ دلار! اونایی که تجربهشو دارن میدونن که این با مدیریت ریسک اصولی ممکن نیست. این همون «دون پاشیدن» بازاره که قبلاً گفتم.
اون موقعها ترامپ میخواست برای اولین بار کاندید بشه. دلار ریخت. من سر کلاس بودم و طبق معمول استاپ نذاشته بودم! برگشتم دیدم توی یک کندل یک ساعته، حسابم کال شده و از اون ۲۲۰۰۰ دلار، فقط ۳۹۰ دلار باقی مونده!
خیلی رو خودم کار کردم. ریسک مشخص تعیین کردم. اون ۳۹۰ دلار رو توی شش ماه رسوندم به هشتاد و خوردهای هزار دلار! اما هنوزم درست و حسابی استاپ نمیذاشتم. فکر میکردم بروکر میاد استاپ منو میزنه و میره! ورودهای چند مرحلهای هم داشتم که ریسکم رو خیلی میبرد بالا.
سرتونو درد نیارم، اون ۸۸ هزار دلار هم با ضرر زیاد بسته شد و فکر کنم حدود ۷۹۰۰ دلار ازش موند.
اینجا بود که دیگه واقعاً سایکولوژی و مدیریت سرمایه رو جدی گرفتم. تایم فریمم رو بردم بالا. با خودم شرط کردم آخر هر ماه نصف سودم رو برداشت بزنم. اون ۷۹۰۰ دلار شد پایه شروع جدیدم. اونجا یاد گرفتم همهی سود نباید برگرده تو بازار. باید جاهای دیگه هم سرمایهگذاری کرد. بعد از حدود یک سال از اون ماجرا، دیگه به ثبات رسیدم.
پراپها رو هم دو سه ساله باهاشون آشنا شدم.
سرمایهگذاری بلندمدت (پوزیشنینگ) چطوره؟
اگه نمیتونید هر روز پای چارت باشید یا استرس تریدهای کوتاهمدت اذیتتون میکنه، پوزیشنینگ میتونه گزینه خوبی باشه. مثلاً یه حساب ۱۰۰۰ دلاری رو در نظر بگیرید. بانک بعد از یک سال چقدر سود میده؟ خیلی ناچیز. اما همون ۱۰۰۰ دلار رو میتونید با یه تحلیل درست در تایمفریمهای بالا (هفتگی، ماهانه) وارد یه معامله کنید، استاپتون هم بر اساس سوئینگهای بزرگتر میذارید، و بعد از مثلاً سه چهار ماه یا حتی بیشتر، یه سود خیلی خوب ازش بگیرید. این دیگه میشه سرمایهگذاری. پوزیشنینگ معمولاً چند ماه طول میکشه تا به نتیجه برسه.
پراپ فرمها: خوب یا بد؟ فشار روانی و راهحل
برای کسایی که سرمایه اولیه کمی دارن، پراپها میتونن گزینه خوبی باشن، اما فشار روانی زیادی هم دارن. باید تارگتهای خاصی رو بزنید و این میتونه باعث بشه از اصولتون خارج بشید. وقتی هم به حساب ریل میرسید، گاهی انقدر خستهاید که اشتباه میکنید.
پیشنهادم اینه: اگه مثلاً ۵۰۰ دلار پول دارید، همهشو برای پراپ نذارید. ۲۰۰ تاشو بذارید یه حساب ریل کوچیک برای خودتون، ۳۰۰ تاشو برید یه چالش پراپ بگیرید. بعد این دو تا رو به هم وصل کنید. روی حساب ریل خودتون با آرامش و مدیریت ریسک درست کار کنید، مثلاً تارگت روزی ۱۰ دلار. بعد همین عملکرد رو روی حساب پراپ شبیهسازی کنید. اونجا ۱۰ دلار شما میشه مثلاً ۵۰۰ دلار (بسته به ضریب حساب پراپ). اینجوری تمرکزتون روی حساب ریل خودتونه و پراپ هم در کنارش پیش میره بدون اینکه فشار روانی زیادی بهتون بیاد.
اگه مدیریت سرمایه روی حساب ۱۰۰ دلاری براتون سخته (مثلاً حتی با لات ۰.۰۱ هم ریسکتون زیاد میشه)، میتونید از حسابهای سنتی (Cent Account) استفاده کنید که ۱۰۰ دلار شما حکم ۱۰,۰۰۰ سنت رو داره و میتونید مدیریت ریسک رو بهتر پیاده کنید.
تحلیل کوتاه یورو (EURUSD) و پوند (GBPUSD) قبل از خبر PPI
پوند: در تایم دیلی، یه سری اردر بلاک داریم. یه ناحیه سل ریسکی میتونه حدود ۲۸۲۰۰ باشه (اعداد مثالیاند). ولی بهترین ناحیهای که برای سل دوست دارم، حدود ۲۸۶۴۰ هست. برای بای، مگر اینکه بیاد پایینتر، مثلاً ۲۶۳۵۰ یا ۲۶۲۵۰. در غیر این صورت، با توجه به روند کلی نزولی پوند، خیلی موافق بای نیستم.
یورو: یورو هم فعلاً تو حالت نزولیه و توی یه رنج باکس بزرگ گیر کرده. یه ناحیه سل خوب میتونه حدود ۹۸۴۵ باشه. پایینتر هم نواحی برای بای داریم، ولی دو تای اولی ریسکیترن. یه اردر بلاک پایینتر هست که خیلی بهتره. کسایی که اهل ریسکن، میتونن به ۹۴۲۰ برای سل فکر کنن، ولی استاپشون هم باید مشخص باشه. من سل خوب یورو رو بیشتر سمت ۱۰ (مثلاً ۱.۱۰۰۰) میبینم. الان جاییه که به نظرم وسط رنجه و نه بای خوبی داره نه سل خوبی.
تأثیر خبر PPI بر بازار
معمولاً PPI حرکت خیلی خاصی تو بازار ایجاد نمیکنه، چون تورم تولیدکنندهست و خیلی تحت کنترل مستقیم فدرال رزرو نیست (چون بخش زیادیش مربوط به واردات از چینه). بازار بیشتر به CPI (تورم مصرفکننده) واکنش نشون میده، چون نرخ بهره بیشتر روی اون تمرکز داره. اما خب، گاهی با PPI میشه CPI رو پیشبینی کرد. اگه PPI کاهشی باشه، نشونه خوبیه و میتونه برای بازار سهام هم مثبت باشه، چون احتمال عقبنشینی فدرال رزرو و کاهش احتمال رکود رو بیشتر میکنه.
دادههای PPI که اومد، کمتر از انتظار بود و این نشونه کاهش تورمه. این یعنی فدرال رزرو میتونه یه کم عقبنشینی کنه و احتمال رکود کم میشه. این برای سهام خوبه. اما احتمالاً بازار منتظر CPI فردا میمونه.
با این دادهها، دلار میتونه ضعف نشون بده. اما یادتون باشه، طلا ماهیتش فرق میکنه و خیلی چیزا رو تو خودش پرایس کرده. اگه دنبال بای امن هستید، شاید یورو یا شاخصها گزینههای بهتری باشن.
چند نکته معاملاتی بعد از خبر
طلا: اگه بیاد روی ۶۶-۶۷، یه بریکر بلاک صعودی داریم. اگه ریسکش رو میپذیرید، میتونید به بای فکر کنید.
یورو: اگه بیاد روی ۹۲، میشه به بای فکر کرد.
پوند: در بهترین حالت، تا ۲۸ نمیشه به سل فکر کرد. بایش هم مثلاً ۲۷۷۰۰ بد نیست.
جمعبندی و حرف آخر
خب رفقا، اینم از گپوگفت امروز. سعی کردم یه سری از تجربیات و تحلیلهام رو باهاتون در میون بذارم. یادتون باشه که این بازار پر از چالش و البته پر از فرصته. مهم اینه که با برنامه، مدیریت ریسک و روانشناسی درست جلو برید. مسیر سوددهی یه شبه نیست، صبر و حوصله میخواد.
امیدوارم که این صحبتها براتون مفید بوده باشه. اگه سوالی، نظری، تجربهای دارید، حتماً تو کامنتها بنویسید. شاید فردا هم یه نگاهی به استیتمنت حساب پراپ بندازیم.
موفق و پرسود باشید. فعلاً!