لایو - 2024/12/04
12/4/2024در لایو مورخه 2024/12/04، به بررسی و تحلیل چارت ها و پاسخ به سوالات شما پرداختیم، با ما در این پست همراه باشید.

عنوان پیشنهادی برای مقاله: از کندلهای کثیف تا استراتژیهای پُفکی: یه گپ خودمونی برای تریدرها!
خب، سلام به همه رفقای تریدر! چطور مطورین؟ امروز میخوایم یه گپ خودمونی و باحال داشته باشیم در مورد یه سری نکات ریز و درشت که میتونه تو ترید به کارتون بیاد. از اون چیزایی که شاید خیلی جاها نشنیده باشید ولی تو دل بازار، خیلی وقتا گره از کارتون باز میکنه. پس اگه آمادهاین، بزن بریم که کلی حرف داریم!
هانت سشنها و بازی با آیسیتی پراجکشن
ببینید بچهها، یه بحثی هست تو بازار به اسم "هانت سشنها". شنیدین حتماً. مثلاً میگن هانت آسیا رو باید تو لندن بگیری، هانت لندن رو هم تو نیویورک. اما یه "اما"ی گنده داره! این قضیه زمانی درسته که آیسیتی پراجکشنتون بخونه. یعنی چی؟ یعنی اگه آیسیتی پراجکشن رو انداختی و دیدی مثلاً سقف لندن بین دو تا دو و نیم آیسیتی پراجکشنِ لگِ هانترِ پایین افتاده، اونوقت اوکیه. ولی اگه بالاتر از سقف لندن یا سقف آسیا افتاد، دیگه لندن مبنا قرار نمیگیره. یادتون باشه، هر سشن، ملاکش سشن قبلیشه. این یه نکته کلیدیهها!
وقتی کندلها داد میزنن: "داداش! تایم فریمت اشتباهه!"
بچهها، یه نکته کندلی خیلی مهم میخوام بهتون بگم. بعضی وقتا میبینید کندلهاتون یه جوری ناجورن، شلختهان، یه دست نیستن، هی حرکتها گیر میکنه، تمیز نیست. این یعنی چی؟ این یه سیگنال پرایس اکشنی خیلی مهمه که داره بهتون میگه: "رفیق! این حرکتی که داری میبینی، مال این تایم فریم نیست!"
آره، دقیقاً! اگه تو یه تایم فریمی هستی که کندلها این شکلی شدن، بدون که احتمالاً تو تایم فریم اشتباهی داری چارت رو نگاه میکنی. معمولاً راه حلش اینه که تایم فریمت رو ببری بالاتر. اینجوری میتونی اون تایم فریم اصلی که این حرکت توش اتفاق افتاده رو پیدا کنی و هدف رو بهتر تشخیص بدی.
پس یادت باشه، هر وقت چارتت اینجوری کثیف و نامرتب شد، سریع تایم فریمت رو عوض کن. با تغییر تایم فریم، میتونی تایم فریم مبدأ اصلی حرکت رو پیدا کنی. مثلاً یه حرکتی که تو یک دقیقه خیلی شلخته به نظر میاد، شاید تو تایم فریم شش دقیقه خیلی تمیز و خوشگل باشه! این کار یه کمک دیگه هم بهت میکنه: احتمال ورودهای اشتباهت رو کم میکنه و میتونی نواحی درستتر و بهتری برای ورود پیدا کنی.
گاهی وقتا اصلاً میبینی یه نماد خاص، روی یه تایم فریم مشخص، هیچوقت حرکتهای تمیز و درست حسابی نداره. اینجا هم میتونی با تغییر دادن تایم فریمش و دیدن اینکه بیشتر رو کدوم تایم فریم حرکتهای خوب و روونی داشته، کلاً بفهمی که آقا جون، این نماد، داستانش روی فلان تایم فریم بهتر جواب میده. اینم یه نکته طلایی بود گفتم بهتون بگم.
اسپانسر کندل خوب از بدش چجوری تشخیص داده میشه؟
حالا بریم سراغ یه بحث دیگه که خیلی مهمه: اسپانسر کندلها. ببینید، اسپانسر کندلی که بعدش هی بازار گیر میکنه یا یه فِر ولیو گپ (Fair Value Gap) یا اینبلنس درست و حسابی بعدش به وجود نمیاد، راستشو بخواین، اسپانسر کندل یا اوردر بلاک مطلوبی نیست. خیلی روش حساب نکنین.
همیشه دنبال اسپانسر کندلهایی باشید که وسط یه حرکت خوب شکل میگیرن و مهمتر از اون، بعد از شکسته شدنشون، یه اینبلنس یا یه فِر ولیو گپ تروتمیز ایجاد میکنن. اینا میتونن اسپانسر کندلهای مبدأ یا همون نقاط ورود خوب براتون باشن.
بذارید یه مثال بزنم. فرض کنید یه حرکتی داریم و میخوایم یه جایی رو چاک (Change of Character) در نظر بگیریم و دنبال اسپانسر کندل برای ورود بگردیم. شاید اولش چشمتون یه کندلی رو بگیره. اما دو تا چیز رو باید چک کنید: اول اینکه آیا بعد از شکسته شدن این اسپانسر کندل، بازار دو سه تا گیر داشته و فِر ولیو گپ درست و درمونی ایجاد نشده؟ اگه اینطوره، یه کم بهش شک کنید. دوم اینکه، شاید یه کم پایینتر یا بالاتر (بسته به جهت حرکت) یه کندل دیگه باشه که بعدش یه حرکت خیلی خوب و شارپ شکل گرفته. اونوقت اون کندل دومیه میتونه گزینه بهتری برای اسپانسر کندل باشه که بخواین روش حساب کنید و نوسان بگیرید. حواستون به این جزئیات باشه.
شدوهای بیمعنی و آیسیتی پراجکشن؛ گول نخوریم!
خب، یه نکته دیگه هم هست که خیلی وقتا میبینم بچهها توش اشتباه میکنن، مخصوصاً وقتی میخوان آیسیتی پراجکشن بکشن. این از اون چیزاییه که آدم هی با خودش فکر میکنه "من چیا رو ناخودآگاه رعایت میکنم که خوبه بقیه هم بدونن؟"
ببینید، زمانی که کندلهاتون شدوهای خیلی بزرگ و بیمعنی دارن – تاکید میکنم، بیمعنی! نه هر شدوییها! – شدوهایی که نسبت به کل حرکت کندل خیلی گندهان، اینجا یه تبصره داریم. لازم نیست آیسیتی پراجکشنتون رو حتماً از نوک اون شدوی بلند تا ته اون یکی شدوی بلند بکشید. اینجا میتونید یه جورایی اون شدوی بیمعنی رو حذف کنید و آیسیتی پراجکشن رو از بدنه (بادی) کندل رسم کنید.
اما یه شرط مهم داره! اگه از بادی کندل برای رسم آیسیتی پراجکشن استفاده میکنید، باید حتماً کلِ اون لگِ حرکتی رو در نظر بگیرید. نیاید مثلاً تا نصفه لگ بکشیدها! باید کل حرکت اون لگ رو مبنا قرار بدید. اینجوری تارگتهاتون دقیقتر درمیاد. مثلاً اگه با شدو میگرفتید، شاید خیلی دیرتر بهتون سیگنال ادامه روند رو میداد، ولی با گرفتن از بادی (و در نظر گرفتن کل لگ)، زودتر به تارگت میرسید یا اصلاً میفهمیدید که دیگه ورود نداره چون تارگتش رو داده. حواستون به این شدوهای بیمعنی باشه، خیلی وقتا میتونن گمراهکننده باشن.
وقتی قیمت تارگت رو دیده، هنوزم اون ناحیه معتبره؟
یه سوال خوبی که ممکنه پیش بیاد اینه که "اگه قیمت یه بار تارگت یه ناحیهای رو دیده باشه و ما بخوایم تارگت زون رو شیفت بدیم، آیا اون ناحیه اولیه هنوز معتبره؟"
ببینید، اگه قیمت تارگت رو دیده، اما اون "دیدنِ قیمت" از خودِ اون ناحیه حرکت اصلی (مثلاً اوردر بلاک یا اسپانسر کندل مدنظرتون) نبوده، اون ناحیه هنوز میتونه معتبر باشه و پتانسیل حرکت داشته باشه.
اما اینکه چجوری بهش نگاه کنیم، به دو تا چیز بستگی داره. فرض کنید یه حرکتی داشتیم که تارگت منفی چهارش رو داده (یعنی حسابی ریخته). حالا این میتونه هنوز برای ورود مجدد (مثلاً برای بای تو برگشت) معتبر باشه، حتی اگه یه واکنش کوچولو هم قبلاً بهش داده باشه. اما یه شرط خیلی مهم داره: اون لِگی که داره برمیگرده و میاد سراغ این ناحیه، آیا اونم تارگت خودشو داده یا نه?
اگه اون لگ برگشتی هم تارگت خودشو داده باشه، آره، میتونیم دوباره اونجا اوردر بکاریم و وارد بشیم. ولی اگه تارگت خودشو نداده باشه، احتمال اینکه اونجا استاپ بخوریم خیلی زیاده. میبینید که یه حرکت کوچولو شاید بده و بعدش استاپ!
پس، اگه یه حرکتی شکل گرفته و مثلاً تا منفی چهارش رفته، اما تو این مسیر استراحت نکرده و به اسپانسر یا اوردر بلاک اصلیش برنگشته که به شما موقعیت ورود بده و همینجوری رفته، اون ناحیه هنوز معتبره، به شرطی که بعد از اینکه تارگت زون رو زد، حرکت مخالفش شکل بگیره.
بذارید یه مثال دیگه بزنم. فرض کنید یورو به دلار یه حرکتی کرده و بین تارگت دو تا دو و نیم آیسیتی پراجکشنش افتاده. پس این عملاً تارگت اولیهشو داده. (تا وقتی دو و نیم رو نزنه، ما منتظر چهار نیستیم دیگه، درسته؟) خب، حالا من میام یه اسپانسر کندل تو این مسیر پیدا میکنم و میخوام روش سل بزنم. چی به من تایید میده که میتونم اینجا سل بگیرم یا نه؟ آیسیتی پراجکشنِ اون حرکت برگشتی که داره میاد سمت اسپانسر من! اگه آیسیتی پراجکشن اون حرکت برگشتی هم تارگت خودشو داده باشه (مثلاً دوش افتاده باشه پایینتر از اسپانسر من)، اونوقت من میتونم با خیال راحتتری رو اون اسپانسر سل بزنم. وگرنه، احتمال استاپ خوردن زیاده.
گاهی وقتا هم میبینید یه ناحیه یه بار واکنش داده. سوال اینه که آیا تارگتش رو هم داده؟ اگه نداده باشه، اون ناحیه هنوزم میتونه باارزش باشه، حتی شاید باارزشتر از یه ناحیه دستنخورده که شرایط دیگهاش جور نیست. اگه خیلی اصرار دارید روی یه ناحیه واکنشداده ورود کنید، حداقل سعی کنید اون تیکه شدوش یا اون قسمت استفادهنشدهاش رو بگیرید که هنوز برش نداشتن. البته یادتون باشه تحلیل تو تایمفریم بالا یه مقدار داستانش فرق میکنه با تایم پایین، ولی کلیت ماجرا همینه.
طلا بالاخره میره بالا یا میاد پایین؟ یه نگاه به وضعیت فعلی
یکی از بچهها پرسید نظرت در مورد طلا چیه، بالا میره یا پایین؟ ببینید، طلا خیلی بستگی به رفتارش داره. این هفتهای که توش هستیم (یا بودیم، بسته به اینکه کی اینو میخونید!)، هفته کمخبری بود و بازار بیشتر تو فاز رنج و استراحت بود. یه سری خطوط و نواحی از اول هفته مشخص شده بود که منتظر بودیم یکی از اینا اتفاق بیفته، ولی خب، اتفاق خاصی نیفتاد و قیمت موند تو همون رنج.
حالا اینکه این رنجه از کدوم طرف بشکنه، خیلی مهمه. اگه رنج رو به پایین بشکنن و بیان پایین، من طلا رو بیشتر صعودی میبینم در ادامه. اما اگه رنج رو از بالا بشکنن، احتمالاً طلا یه حرکتی به سمت بالا میکنه و بعدش شاید تا حوالی یه عدد مشخصی (مثلاً بیست و پنج دو صفر، البته اینا مثال عددیه و توصیفیه، نه قیمت دقیق) بیاد پایین.
فعلاً، تا زمانی که قیمت بالای یه سطح حمایتی مهم (مثلاً سی و چهار، باز هم به عنوان مثال) باشه، دیدگاه بیشتر روی بای هست. اگه دنبال اسکالپ هستید، تیپی اولتون میتونه یه مقاومت نزدیک باشه، تیپی دومتون هم یه کم بالاتر. اینا همش در صورتیه که بالای اون حمایت مهم بمونیم. اگه زیر اون حمایت ببنده، اونوقت داستان عوض میشه و احتمالاً میریم برای اهداف پایینتر، مثلاً تا نزدیکیهای یه حمایت دیگه (مثلاً بیست و شیش دو صفر) و بعدش هم شاید پایینتر.
پاس کردن پراپ؛ مدیریت سرمایه حرف اول رو میزنه!
یه سوال مهم دیگه هم در مورد پاس کردن پراپ و اینجور چیزا بود. ببینید رفقا، پاس کردن چالشهای پراپ، اول و آخرش برمیگرده به مدیریت سرمایه و ریسک. این دو تا رو باید مثل چشمهاتون مراقبت کنید.
برای اینکه بتونید پراپ رو پاس کنید، باید استراتژیتون کاملاً مثل موم تو دستتون باشه. یعنی چی؟ یعنی باید دقیقاً بدونید که تو بدترین حالت ممکن، استراتژی شما چند تا استاپ پشت سر هم میتونه داشته باشه. این برای پراپ فوقالعاده حیاتیه. برای حساب شخصی شاید نه به این شدت، ولی برای پراپ خیلی مهمه که بتونید دووم بیارید.
و یه چیز دیگه: برای خودتون یه لیمیت ضرر روزانه داشته باشید، جدا از اون لیمیتی که خود پراپ بهتون میده. اگه پراپ مثلاً میگه ۵ درصد در روز ضرر مجازه، شما سقف خودتون رو بذارید مثلاً دو و نیم یا سه درصد ماکزیمم.
حالا، اگه فهمیدید که استراتژیتون تو بدترین حالت مثلاً ۱۰ تا استاپ پشت سر هم داره، میاید اون سه درصد لیمیت روزانهتون رو تقسیم بر ۱۰ میکنید. اینجوری میفهمید که تو هر ترید، اجازه ندارید بیشتر از سه دهم درصد از کل حسابتون ریسک کنید. بعدش میاید بر اساس همین سه دهم درصد تو هر معامله وارد میشید. طبیعیه که هر چی تعداد استاپهای پشت سر همتون تو بدترین حالت کمتر باشه، این میزان ریسک در هر تریدتون میتونه یه کم بیشتر بشه.
یه نکته خیلی مهم دیگه برای پراپ: کلاً سعی کنید سراغ استراتژیهایی که ریواردشون کمتر از ۲ بهتون میده نرید. همینطور وینریتتون هم مهمه. برای پراپ، هم وینریت بالای ۶۰ درصد مهمه، هم ریوارد بالای ۲. چرا؟ چون اگه وینریتتون پایین باشه، حتی اگه پاس هم بکنید، احتمال داره با یکی دو تا برداشت، حساب رو از دست بدید. هی مجبور میشید حسابهای جدید بگیرید. اگه بیفتید تو لوپ ضرر، با وینریت پایین، احتمال از دست دادن حساب خیلی میره بالا. ریوارد ۲ هم که حداقل نیازه دیگه؛ اینجوری حداقل یه دونه تیپیتون میتونه یکی دو تا استاپ رو کاور کنه و بهتون یه کم نفس بده.
چرا قیمت میاد استاپ رو میزنه و بعد برمیگرده؟ راز آیسیتی و تایم فریم!
یکی دیگه از سوالای پرتکرار اینه که "آقا چرا قیمت میاد استاپ ما رو میزنه، بعدش تازه برمیگرده تو همون جهتی که ما میخواستیم؟" جوابش خیلی وقتا تو همین آیسیتی پراجکشن و تایم فریمهاست.
ببینید، خیلی وقتا تایم فریمی که شما توش دارید ترید میکنید، تایم فریم مبدأ و هدف اون حرکت نبوده. مثلاً شما تو تایم فریم یک دقیقه هستید، میبینید چارت چقدر کثیفه. بعد تو همین تایم فریم دنبال تارگت و ورودید. مثلاً یه جا بای میزنید، استاپ میخورید. چرا؟ چون تایم فریم اصلی و مبدأ اون حرکت، یک دقیقه نبوده. باید میرفتید تو تایم فریم بالاتر تا تایم فریم درست رو پیدا کنید و بر اساس اون تارگتگیری کنید. شاید بر اساس تایم فریم بالاتر، هنوز تیپیش رو نداده بوده و جا داشته بیشتر بره (یا بیاد).
یه دلیل دیگهاش هم این میتونه باشه که تریدی که شما دارید تلاش میکنید باز کنید، برخلاف جهت روند تایم فریم بالاتر شماست. الان مثلاً تو طلا، تایم فریم بالای ما تو حالت اصلاحیه. خب طبیعیه که اگه اینجاها همینجوری دنبال بای زدن باشی، احتمال استاپ خوردنت زیاده. باید سعی کنی نواحی خیلی دقیقتر و نزدیکتری به جایی که میخوای استاپ بذاری پیدا کنی. نباید اون وسطا بپری تو معامله. اگه هم دنبال اینی که وسط این حرکات اسکالپ کنی، باید سعی کنی بیشتر در جهت روند اصلی تایم بالا بری جلو. الان فشار روند طلا (تو اون مقطع زمانی که صحبت میکردیم) نزولی بود، پس بهتر بود اسکالپها بیشتر به شکل نزولی گرفته میشد.
اینو تو خود چارت هم میتونید ببینید. مثلاً میبینید قیمت تلاش میکنه بره بالا، دو تا کندل میخوره برمیگرده. دوباره تلاش میکنه، سه چهار تا کندل میخوره. این یعنی چی؟ یعنی فشار هنوز با نزوله. تمایلات صعودی خیلی قوی نیست. برای همین هم هست که حرکتهای نزولی، معمولاً بزرگتر و شارپتر از حرکتهای صعودی هستن. میبینید کلی زحمت میکشه میاد بالا، بعد با دو تا کندل همه اون حرکت کاور میشه.
اگه دنبال اینیم که همینجوری هر جا عشقمون کشید با هر سقف و کف و خط روندی معامله باز کنیم، حداقل باید سعی کنیم در جهت فشار تایم بالا باشیم. این به این معنی نیست که هر جا رسیدید سل بزنیدها! نه! این یعنی اگه مثلاً یه کف و یه سقفی دارید، به جای اینکه دنبال این باشید که از نزدیکیهای کف بای بزنید، سعی کنید نزدیکیهای سقف سل کنید. اینجوری احتمال اینکه زودتر و بهتر بهتون تیپی بده، بیشتره. اگه بیاد نزدیک کف، شاید کلی زجرکشتون کنه تا بخواد یه کم بیاد بالا.
یه نکته پرایس اکشنی چشمی: رنگ و تعداد کندلها!
یه نکته پرایس اکشنی دیگه هم که همینجوری با چشم میتونید بهش دقت کنید، تعداد و رنگ کندلهاست. مثلاً من همینجوری که دارم چارت رو نگاه میکنم، اگه ببینم تعداد کندلهای نزولی (مثلاً زرد) از کندلهای صعودی (مثلاً سیاه) بیشتره، خب این یه نشونه از فشار نزولیه. یا برعکس، اگه تو یه تیکهای از چارت ببینم تعداد کندلهای صعودی بیشتره، خب اونجا فشار صعودی رو داریم حس میکنیم.
اگه دنبال اینجور چیزای پرایس اکشنی ساده هستید، اینا فقط میتونن یه کمکی باشن. وگرنه اینا به تنهایی وینریت بالایی ندارنها! یعنی اگه فقط با اینا بخواین ترید کنید، هم تعداد تریدتون خیلی میره بالا، هم تعداد استاپهاتون. متاسفانه اینجور روشها وینریت بالایی ندارن و ریوارد درست حسابی هم بهتون نمیدن. چون کسی که مثلاً روی یه اینگالف نزولی سل میزنه، خیلی وقتا نمیدونه تا کجا باید اون معامله رو نگه داره. معمولاً بعد از یکی دو واحد سود میبندنش، در حالی که شاید یه حرکت ۱۰-۱۵ واحدی بعدش شکل بگیره. مثلاً طرف روی یه اینگالف وارد میشه، ماکزیمم دو سه واحد سود میگیره و میاد بیرون، در صورتی که شاید یه حرکت ۶۰ پیپی (مثلاً) براش اتفاق میافتاده. اینا همونطور که گفتم، نه وینریت بالا دارن، نه ریوارد خوب.
یه تقلب کوچولو: کِی حرکت رو اصلاحی یا قوی در نظر بگیریم؟
حالا یه تقلب کوچولو هم بهتون بدم که دیشب با صحبتهایی که با یکی از دوستان (علی) شد، یادم افتاد بهتون بگم. خیلی کاربردیه!
شما زمانی میتونید یه حرکت رو "اصلاح" در نظر بگیرید، یا برعکس، یه حرکت رو "خوب و قوی" بدونید که یکی از این دو تا اتفاق افتاده باشه:
۱. یا دو تا کندل قوی و درست حسابی پشت سر هم براتون شکل گرفته باشه.
۲. یا حداقل سه تا کندل در یک جهت، بدون اینکه کندل مخالفی وسطشون بیفته، براتون اتفاق افتاده باشه.
الان مثلاً اگه دو تا کندل نصفه نیمه پشت هم شکل گرفته، این خیلی نشوندهنده اصلاح یا تغییر روند قوی براتون نیست. ولی اگه تو یه حرکت ریزشی، یهو سه چهار تا کندل صعودی پشت سر هم (بدون کندل نزولی وسطشون) اتفاق افتاد، این میتونه به عنوان یه نشونه برای تغییر روند احتمالی در نظر گرفته بشه.
حالا سوال اینه: تغییر روندتون کجا تایید میشه؟ اگه گفتین؟ آفرین! سقفِ اولین کندلِ اون حرکت جدیدتون (اگه روند صعودی میشه) یا کفِ اولین کندل (اگه روند نزولی میشه). زمانی که قیمت بالای اون سقف (برای روند صعودی) یا پایین اون کف (برای روند نزولی) میبنده، اون کندلی که اینکارو کرده، میتونه کندل ورودتون باشه. یا به قول معروف، میتونید بگید کندل اوردر بلاکتون برای حرکتی که میخواد ادامه پیدا کنه.
بذارید با یه مثال دیگه توضیح بدم. فرض کنید یه حرکت نزولی داشتیم. یه چاک نصفه نیمه هم شاید داده باشه اگه فقط خودشو نگاه کنیم. میایم سقفِ آخرین کندل نزولیِ قبل از شروع حرکت صعودی رو میکشیم. به محض اینکه یه کندل بالای این سقف بست، میتونیم پندینگ اردرمون رو بکاریم رو خودِ همین سقف. اگه قیمت برگشت سراغ این سقف، با یه استاپ منطقی (مثلاً پشت همون کندلی که سقف رو شکسته)، میتونیم به بای فکر کنیم. خیلی وقتا میاد فعالش میکنه و میره. تا کجا؟ اون دیگه هنر خودتونه که بتونید تا کجاش رو بگیرید. تو بدترین حالت، میتونید آیسیتی پراجکشن همون حرکت کوچولو رو بکشید و تا دو یا چهارش باهاش برید.
اینا همهاش استراتژیهای ساده و به قول من "پُفکی" ترید کردنه! اگه به دردتون بخوره، میتونید ازشون استفاده کنید. مثلاً دوباره چارت رو نگاه میکنید، دنبال سه تا کندل خوب پشت سر هم میگردید. پیدا کردید؟ خب، خطتون رو میکشید (بالای سقف اولین کندل برای نزول، یا پایین کف اولین کندل برای صعود). اگه قیمت زیرش (برای سل) یا بالاش (برای بای) بست، میتونید به ورود فکر کنید.
یا مثلاً دو تا کندل قوی پشت هم دیدید. اینم میتونه یه سقف یا کف جدید براتون باشه. اگه اونم زدن، باز میتونید به ادامه حرکت فکر کنید. اینا از اون استراتژیهای به قول معروف "حضرت عباسی" هستن که تعداد ترید خیلی زیادی بهتون میدن. طبیعتاً وینریت خیلی بالایی ندارن، ولی خب برای اونایی که یه کم اعتیاد به چارت دارن و دوست دارن زیاد پای چارت باشن، بد نیست. اگه ریوارد ۲ هم ازشون بگیرید، خب طبیعتاً زودتر تیپی میخورید و خیالتون راحت میشه. مثلاً یه ترید با این روش شاید ریوارد ۲ رو بده، یکی دیگه شاید ریوارد ۴ بده (اگه بر اساس آیسیتی پراجکشن تارگت بذارید).
دنبال استراتژی با وینریت بالای ۶۰ و ریوارد ۲ هستید؟ یه راهنمایی!
یکی از بچهها پرسید یه ستاپ معرفی کنید که وینریتش بالای شصت باشه و ریوارد دو هم بده. سوال خوبیه، ولی یه چیزی رو باید مشخص کنید: براتون مهمه که چقدر معامله در طول روز بهتون بده؟
ببینید، استراتژیهایی هستن که وینریت عالی دارن، مثلاً بالای ۹۰ درصد! و میتونید ریوارد ۲ یا حتی ۳ رو هم به راحتی ازشون بگیرید. اما نکتهاش اینجاست که شاید تو کل ماه نوامبر (به عنوان مثال) فقط ۱۰ تا سیگنال بهتون بده! یعنی هفتهای دو سه تا. اگه با این قضیه اوکی هستید، استراتژی خوب زیاده. اما معمولاً وقتی این سوالا پرسیده میشه، بچهها دنبال اینن که تو اسکالپ یک دقیقه، یه استراتژی پیدا کنن که وینریت ۸۰-۹۰ درصد و ریوارد ۴-۵ داشته باشه! که خب، همچین چیزی رو نه البروکس داره، نه وارن بافت!
مهمترین چیز تو همه ستاپها، "اجرا"ست. همه چیز برمیگرده به اجرا. همین الان که داشتیم با هم صحبت میکردیم و یه ستاپ پرایس اکشنی خیلی ساده رو توضیح میدادیم، دیدید که تو یکی دو ساعت، سه تا سیگنال داد که مثلاً دو تاش تیپی شد با ریوارد خوب، یکیش هم شاید استاپ خورد. اگه رو هر کدومش یه ریسک منطقی (مثلاً نیم درصد) میکردید، شاید در مجموع ۴ درصد سود کرده بودید.
اما اینکه آیا وقتی به سود رسیدید، دیگه میبندید و میرید دنبال کارتون، یا هی به استاپهاتون دست میزنید، تریدتون رو انگولک میکنید، نمیذارید تیپیهاتون کامل بره، ریسک بیجا میکنید (مثلاً روی یه ترید یه درصد ریسک میکنید، رو بعدی چهار درصد!)، یا حجمهای ثابت میزنید (اونی که ریوارد ۶ میده و استاپش کوچیکه رو با یه دهم لات وارد میشی، اونی هم که استاپش بزرگه رو با همون یه دهم لات!)، همه اینا تو اجرا مهمه. وگرنه همونطور که گفتم، یه ستاپ ساده میتونه تو یه بازه زمانی کوتاه، سود خوبی بده.
اینکه چقدر منظم باشید، چجوری به قوانین استراتژیتون عمل کنید، اینا خیلی خیلی مهمن. اگه دنبال یه استراتژی با وینریت بالا هستید که حتی هفتهای یه دونه سیگنال هم بده براتون اوکی باشه، یه ویدیویی هست که (اگه بشه لینکش رو جایی گذاشت یا اسمش رو گفت) میتونه کمکتون کنه. اسمش چیزی تو مایههای "استراتژی عالی با وین بالای ۸۵ و ریوارد ۲" بود. اینجور استراتژیها معمولاً سیگنال کم میدن، ولی خب، خیلی هم نیاز نیست دائماً پای سیستم بشینید و چارت رو چک کنید. فقط کافیه متاتریدرتون باز باشه و وقتی آلارم داد، در جریان قرار بگیرید.
تحلیل لحظهای بازار و تاثیر اخبار؛ یه نگاه به ADP
(این بخش مربوط به تحلیل زنده و پیشبینی خبر در زمان ضبط ویدیو است و بیشتر جنبه آموزشی و مشاهدهای دارد تا توصیه معاملاتی قطعی)
بچهها، یه نگاهی به چارت بندازیم ببینیم اوضاع چطوره. (در زمان صحبت) ما یه کم وسط بازار گیر کرده بودیم و خیلی جای جذابی برای ترید نبود. یا باید وایمیستادیم قیمت به یه حمایت مهم پایینتر برسه، یا به یه مقاومت بالاتر.
تو تایم پایین، شکست یه رنج خاص (مثلاً بین ۳۴ و ۵۵، به عنوان مثال) خیلی مهم بود. اگه حمایت ۳۴ (مثلاً) میشکست، شاید تا نواحی خیلی پایینتر اصلاً به بای فکر نمیکردیم. برای سل هم اگه مقاومت ۵۵ (مثلاً) رد میشد، میشد به نواحی بالاتر برای ورود به سل فکر کرد.
اما یه نکته مهم: تزریق نقدینگی. مثلاً ساعت ۴:۵۰ دقیقه (به وقت خاصی) میتونه مهم باشه چون تزریق نقدینگی اولیه است. همینطور ۵:۵۰ دقیقه هم مهمه که تزریق نقدینگی ثانویه از طرف شیکاگو هست. و خب، پنج و نیم هم که کش اوپن بورس شیکاگوئه و جایگاه خودشو داره. اینا برای کامودیتیها مثل طلا مهمه، چون بازارشون آمریکاست. برای جفتارزها، مثلاً ۱۱:۵۰ و ۱۲:۵۰ (به وقت خاصی) مهم میشه چون مربوط به بورس لندنه.
حالا یه خبری مثل ADP چقدر تاثیر داره؟ ببینید، خود خبر میتونه یه نوسانی ایجاد کنه، ولی اونقدری نیست که بخواد وحشت ایجاد کنه، مخصوصاً اگه تو نواحی مطمئن تایم بالا باشید و واکنش ببینید. یه زمانی بود که از روی ADP میومدن NFP رو تحلیل میکردن، ولی از وقتی متدشون عوض شده، خیلی اهمیت آنچنانی نداره. خبرهای دیگهای مثل PMI یا ISM اگه کمتر از انتظارات باشن، شاید تاثیر بیشتری داشته باشن.
وقتی خبر میاد و بازار اینجوریه، معمولاً هدفشون چیه؟
بعضی وقتا، مخصوصاً وقتی بازار یه کم رنج و بیجونه، اخبار مهمی که میان، هدفشون اینه که نقدینگیها رو از تو بازار جمع کنن. به این میگن "هانتر".
(در ادامه، گوینده به تحلیل لحظهای چارت طلا در آستانه خبر ADP میپردازد و سناریوهای احتمالی را بررسی میکند. این بخش به دلیل ماهیت زنده و قیمتمحور بودن، به صورت کلی و مفهومی بازگو میشود):
دیدیم که قیمت یه حرکتی به سمت پایین داشت و به یه ناحیهای که قبلاً در موردش صحبت کرده بودیم، نوک زد. این "نوک زدن" میتونه معنیدار باشه. یعنی راه رو برای ریزش بیشتر باز کردن، اگه بخوان بریزن. عمداً هم اینجوری نوک میزنن که هر کسی هر جایی رو به عنوان کف در نظر گرفته، اون نوک بهش خورده باشه و استاپها فعال بشن.
اما از اون طرف، با همون نوکی که زدن، قیمت رو سریع برگردوندن بالای یه سطح مهم (مثلاً همون ۳۴ که گفتیم) و بستن. این برگشت سریع، اگه تو دقایق منتهی به خبر، بالای یه سطح دیگه (مثلاً ۳۸ و نیم) هم تثبیت بشه، احتمال اینکه خبر قیمت رو به بالا ببره، زیاد میشه. اگه تثبیت نشه، شاید همون حرکت به سمت پایین ادامه پیدا کنه.
اینجور وقتا، یه چیزی شبیه "اکومولیشن" اتفاق افتاده و بعدش "منوپولیشن" یا همون هانتش رو داریم میبینیم. ولی تایمش خیلی خوب نیست، چون دقیقاً قبل از خبره. اگه این حرکت مثلاً ساعت ۶ (به وقت خاصی) اتفاق میافتاد، عالی بود. چون یه رنج داشتیم، هانتش اتفاق افتاده بود و بعدش با خیال راحت دنبال بای میگشتیم. اما الان چون نزدیک خبره، یه کم داستان فرق میکنه و ریسکش بالاتره. مخصوصاً که هنوز چاک درست و حسابی هم نداده (نه مینور، نه ماژور).
جمعبندی و چند نکته پایانی
خب رفقا، سعی کردم تو این گپوگفت، یه سری نکات کاربردی و خودمونی رو باهاتون در میون بذارم. از اهمیت تایم فریم و شکل کندلها گفتیم، تا اسپانسر کندلهای معتبر و نحوه برخورد با شدوهای بیمعنی. در مورد پاس کردن پراپ و اهمیت مدیریت ریسک و ریوارد هم صحبت کردیم. یه استراتژی "پفکی" هم یاد گرفتیم که شاید به درد بعضیهاتون بخوره. نگاهی هم به وضعیت طلا و تاثیر اخبار انداختیم.
یادتون باشه، تو این بازار هیچ چیز قطعی نیست و مهمترین چیز، داشتن یه استراتژی مشخص، پایبندی بهش، و از همه مهمتر، مدیریت ریسک و سرمایه است. اگه اینا رو رعایت کنید، میتونید تو بلندمدت تو این بازار دووم بیارید و موفق بشید.
حالا نوبت شماست!
شما چه تجربهای از اینجور کندلهای کثیف یا استراتژیهای ساده دارید؟ آیا نکته خاصی در مورد هانت سشنها یا تشخیص اسپانسر کندلهای خوب دارید که بخواید با بقیه به اشتراک بذارید؟ حتماً تو قسمت کامنتها نظرات و تجربیاتتون رو بنویسید تا همگی ازشون استفاده کنیم. دمتون گرم که تا اینجا همراه بودید. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه. روز و روزگارتون خوش، و معاملاتتون پرسود! خداحافظ!