لایو - 2025/01/17
1/17/2025در لایو مورخه 2025/01/17، به بررسی و تحلیل چارت ها و پاسخ به سوالات شما پرداختیم، با ما در این پست همراه باشید.

تحلیل بازار دلار و طلا در ایران: کی بخریم، کی بفروشیم؟ + استراتژیهای معاملاتی در روزهای پرنوسان
سلام عرض میکنم. امیدوارم که حالتون خوب باشه و همه چیز رو به راه باشه.
خب، اول اون دو تا چیزی که قولشو قبلاً داده بودم رو بهتون بگم، بعد بریم سراغ صحبتهای دیگه. یکی دو تا سؤال بچهها پرسیده بودن، در مورد اونا جواب بدم. گفتم دیگه توی این گفتگو بگم شاید به درد همه بخوره. بعد هم همین دیگه.
شما هم از خودتون بگین. اوضاع احوال چطوره این اول سالی؟ وضعیتتون به چه شکله؟ همهچی خوبه؟
و اینکه احتمالاً از اوایل فوریه دیگه کارها شروع میشه.
خب اگه هستید تا بریم سراغ توضیحات. ببینید، بعضی وقتا مشارکت کمه، ولی حالا عیب نداره. بذارید چون باید یه چیزایی بنویسم، از وایتبردم استفاده کنم.
تحلیل وضعیت دلار در ایران و پیشبینی نوسانات
خب، اول بریم سراغ بحث طلا و اینکه توی ایران باهاش چیکار بکنیم. اما قبلش، یه گریزی به دلار بزنیم. ببینید بچهها، توی ایران، دلار یه جورایی ابزاری برای تأمین نقدینگی و کسری بودجه دولت محسوب میشه. اینو قبلاً هم، حتی در دورانهای گذشته هم، بهش اشاره شده. برای همین، عملاً پیشنهاد نمیکنم که بخواید توی ایران دلار رو نوسانگیری کنید.
چرا؟ چون دولت میاد کسریهای بودجه خودشو از طریق خرید و فروش ارز به مردم تأمین میکنه و همین موضوع باعث میشه که شما در خطر قرار بگیرید. مثلاً، یه تحلیلی که وجود داره اینه که با اتفاقات سیاسی پیش رو، مثل انتخابات آمریکا، برخلاف چیزی که خیلیها فکر میکنن، احتمالاً دلار یه حرکت رو به پایین داشته باشه. الان یکی دو هفتهست که این بحث مطرحه و ممکنه دلار حتی به محدودههای پایینتری هم برسه.
اگر اون سناریویی که تو ذهن بعضی تحلیلگرها هست بخوان اجرا کنن، ممکنه حتی دلار با قیمتهای پایینتری هم ببینیم. نترسید! اونایی که دلار رو برای بلندمدت نگه میدارن یا به دید سرمایهگذاری بهش نگاه میکنن، این به این معنی نیست که دلار قراره نابود بشه و مثلاً به قیمتهای خیلی خیلی پایین برگرده. نه.
سناریو اینه که دلار رو میارن پایین، چون طبیعتاً دولت دوست داره که اگر اون حرکت بزرگ صعودی که تو ذهن تحلیلگرها هست بخواد شکل بگیره، خودش بتونه توی ارقام پایینتر و ارزونتر خرید داشته باشه. از طرفی، باید پولی که دست مردم و عموم جامعه هست، مخصوصاً اونایی که توی این حرکت نوسانی اخیر دلار و رسیدنش به قیمتهای بالا وارد شدن، از دستشون بکشه بیرون. به نوعی، الان بازار سهام ایران، طلا و دلار ایران شده منبعی برای «پولسوزی».
البته این «پولسوزی» رو به دید بد نگاه نکنید. ببینید، دولت نیاز داره پول بسوزونه تا تورم رو کنترل بکنه. وقتی مردم یا تولیدکنندهها همکاری نمیکنن، دولت مجبوره از این حربهها استفاده کنه تا پول توی دست مردم رو به نوعی جمع کنه.
واسه همین، این احتمال وجود داره که با توجه به رفتارهایی که همیشه در مواقع مشابه و با اتفاقات سیاسی مهم دیده شده، دلار یه ریزشی رو تجربه کنه. شاید این ریزش کوتاهمدت باشه، مثلاً در حد چهار پنج روز، یهو یه حرکت ریزشی بزرگ که ترس رو وارد جامعه کنه. چون تا یه جاهایی، مثلاً تا محدودههایی که اخیراً دیده شده، هنوز مردم خریدارن. میگن خب داره میاد پایین پس بخریم، حتماً میره بالاتر. ولی اگه از یه حدی بیشتر پایین بیاد، مثلاً وارد کانالهای قیمتی خیلی پایینتر بشه، دیگه میترسن و شروع به فروش میکنن. فروشها که شروع بشه، شروع میکنن به خالی کردن.
و به نظر میاد هرچی این ریزش تو بازه کوتاهتری اتفاق بیفته، ما میتونیم یه حرکت صعودی بزرگتری رو بعدش داشته باشیم. پس این پروسه ریزش میتونه بین چند روز تا شاید دو سه هفته طول بکشه و بعد دوباره برمیگردیم بالا.
بچهها یادتون نره، ببینید، پیشنهاد میشه در ایران اگر ارتباطات ویژهای ندارید، به هیچ عنوان دلار رو نوسانگیری نکنید. چون خیلی خطرناکه. در این حد که هر وقت یه ذره پول اومد دستتون، مثلاً بخواید تبدیلش بکنید به دلار که ارزشش از بین نره و برای بازه یکی دو سال، سه سال آینده بمونه، در این حد اوکیه. ولی اگه هدف اینه که مثلاً روی قیمتهای بالا بخرید که بعداً روی قیمتهای بالاتری بفروشید، این کار توی ایران پیشنهاد نمیشه. مگر اینکه دل بزرگی داشته باشید و وقتی میریزه نفروشید و همینجوری هی دوباره خورد خورد بخرید که میانگینگیری توی نرخ دلارتون اتفاق بیفته.
چون بچهها یادتون نره، این افزایش قیمت دلار صرفاً به خاطر بحث تحریمها و اینجور چیزا نیست. یعنی ما اگر میزان فروش نفتمون هم خیلی زیاد بشه و اگر با نهادهای مالی بینالمللی هم به نتیجه برسیم، اینا اصلاً هیچ ربطی به این افزایش قیمت دلار الان نداره.
چرا نداره؟ چون این افزایش دلار به خاطر شرایط اقتصادی کشوره. به خاطر اینه که چاپ پول بیرویه در طول ۱۰، ۱۲ سال گذشته بدون پشتوانه اتفاق افتاده. یعنی اینکه وقتی صحبت از دلار با قیمتهای خیلی بالاتر در آینده میشه، مثلاً تا چند سال آینده، این اصلاً ربطی به تحریمها و این مسائل نداره. یعنی اصلاً اونا جزو برآوردها نیست. اگه بخوایم اونا رو هم بیاریم وسط و واقعاً توافقی صورت نگیره، تحریمها بخواد بدتر بشه و حالا کاهش فروش نفت بیشتر اتفاق بیفته، که اصلاً دلار میتونه به قیمتهای فاجعهباری برسه.
ولی اینکه گفته میشه دلار ممکنه به محدودههای صد و خوردهای یا دویست هزار تومنی برسه، به خاطر وضعیت اقتصادی خود کشوره. اصلاً کاری به خارج از کشور و اتفاقات و رویدادهای خارجی نداره. شرایط اقتصادی کشور با این رویهای که داره جلو میره و با این اتفاقاتی که داره میفته، فعلاً دلار رو در محدودههای بالای صد تومن نگه میداره. فعلاً در حال حاضر.
و اینکه دلار از یه محدودههایی مثل پنجاه، پنجاه و پنج تومن هم پایینتر بیاد، بعید به نظر میرسه. چون بودجههایی که دولتها میبندن، معمولاً بر مبنای همین حدود قیمتیه. دولت وقتی بودجهشو بر اساس یه قیمت دلار تنظیم میکنه، نمیتونه که مثلاً بیاد قیمت دلارو خیلی بیاره پایینتر، چون بعد از سه ماه خودش دچار کسری بودجه میشه. اینا رو همیشه توجه کنید بچهها. قیمت دلاری که توی بستن بودجه سالهای آتی ازش استفاده میکنن، معمولاً نرخ اصلی دلار توی بازار، چند هزار تومنی بالاتر از اون وایمیسته. پس اگر بودجه رو با نرخهای مثلاً پنجاه و سه، پنجاه و چهار تومنی بستن، بعیده دلار اصلاً زیر شصت تومن بیاد. شاید حالا در حد ترسوندن مردم باشه ها، ولی خیلی بعیده. یعنی اگر نخواد واکنش عمدی درش اتفاق نیفته، اصلاً نباید قیمتهای خیلی پایین رو ببینیم. ولی حالا نمیدونم، در هر حال، بحث دلار رو بذاریم کنار. خواستم بهتون یه هشداری بدم که حواستون باشه این بازیها میتونه به شدت اتفاق بیفته و از این کارا زیاد میکنن. مخصوصاً تو اخبار مهم اینجوری، برخلاف توقع مردم حرکت میکنن. در واقع، استرس نگیرید. اگر دلار دارید و نقدش نکردید، دلار اومد پایین نگران نباشید، نترسید، صبر کنید، درست میشه.
این موضوع در مورد دلار.
فرمولهای طلایی برای خرید و فروش طلا در ایران
اما بریم در مورد طلا. دو تا موضوع رو در مورد طلا میخوام بهتون بگم.
موضوع اول: کی بخرم؟ کی بفروشم؟ آیا الان حباب داریم؟
اولین چیزی که میخوام در موردش صحبت بکنم اینه که: آیا الان موقعشه که من بخوام طلا بفروشم؟ یا آیا الان موقعشه که من بخوام بخرم؟ کدوم کار رو بخوام انجام بدم الان مناسبه؟ اونم با توجه به قیمتی که طلا داره. گاهی اوقات میبینید طلا وقتی رشد میکنه، اصلاً پایین نمیاد. یعنی اصلاً جوری نمیشه که شما بگید خب من صبر میکنم اصلاحی که داد یا استراحتی که کرد، میام تو استراحت بعدیش میخرم.
یه فرمول بهتون میدم. میاید قیمت دلار رو ضربدر اونس جهانی میکنید.
(نرخ دلار به تومان * نرخ اونس جهانی) / ۹.۵۷۴۲
بچهها این عدد ۹.۵۷۴۲ یه عددیه که گرم طلافروشا هست و بر اساسش، یعنی فرمول محاسباتیایه که بر اساسش نرخ رو درمیارن. (هر یک اونس طلا معادل این مقداره به گرم با عیار خاص خودش). حالا چه اتفاقی میفته؟ یه جواب یا یه عدد به شما میده.
اون عددی که به شما میده رو منهای نرخ گرم طلا (به تومان) میکنید.
عدد به دست آمده از فرمول بالا – نرخ گرم طلا به تومان
یادتون باشه، چون نرخ دلار رو به تومان مینویسید، نرخ گرم طلا هم باید به تومان باشه. اگر دلار به ریال مینویسید، اونم باید به ریال باشه. یعنی واحدهاتون باید یکسان باشه. نرخ گرم طلا رو هم میتونید تو اینترنت سرچ کنید، راحت پیدا میشه.
و بعد، جوابی که به دست میاد، اگر کوچکتر یا مساوی ۱۰۰ هزار تومان بود، یعنی ما در بازار حباب نداریم (یا حباب منطقی و قابل قبولی داریم). پس اینجا زمان خوبیه برای خرید کردن (اگر بقیه تحلیلتون هم اوکیه).
اگر بزرگتر از ۱۰۰ هزار تومان شد، یعنی ما در بازار حباب داریم و قیمت فعلی بالاتر از ارزش ذاتی شه. پس اینجا نمیخریم.
بیاین الان با همدیگه یه مثال فرضی بزنیم (قیمتها صرفاً برای مثال هستند و ممکنه با قیمتهای لحظهای بازار متفاوت باشند):
فرض کنید اونس جهانی یه قیمتی داره، مثلاً X دلار. نرخ دلار هم یه قیمتی داره، مثلاً Y تومان.
خب، میگیم: (Y * X) / ۹.۵۷۴۲. یه عددی به دست میاد، مثلاً Z.
حالا قیمت هر گرم طلا در بازار رو نگاه میکنیم، مثلاً A تومان.
میگیم: Z – A.
فرض کنیم جواب شد ۶۴ هزار تومان (یعنی کمتر از ۱۰۰ هزار تومان). اوکی. الان در شرایطی هستیم که شما میتونید اگر که شرایطشو دارید و نظرتون اوکیه، طلا رو بخرید.
بچهها این فرمول صرفاً از این نظره که شما بدونید بازار دارای حباب غیرمنطقی هست یا خیر. یعنی آیا میتونید روی این قیمتی که وجود داره به عنوان یه قیمت درست حساب بکنید یا نه. اینکه از نظر شما الان میارزه طلا بخرید یا نه، اون با خودتون و تحلیل شخصیتونه. ولی بر اساس این فرمول، اگه جواب زیر ۱۰۰ هزار تومن باشه، یعنی در بازار ما الان حباب غیرمنطقی وجود نداره. پس الان شرایط جوریه که از نظر حبابی بودن، میارزه شما بخواید برید و طلا رو بخرید. اگر تحلیلتون جوریه که شرایط خریدش رو دارید، مثلاً امروز چیزی که مشخصه بر اساس این محاسبه فرضی، ما حباب نداریم و میتونید به راحتی برید بخرید.
منتها وقتی میرید بخرید، حواستون باشه که این نرخی که به شما میدن رو در واقع چه جوری در میارن. یعنی اینا رو حتماً حواستون باشه که حتماً همین حدود نرخ بهتون بدن. نرید طلافروشی مثلاً طلافروشی به جای یه قیمتی، یه قیمت خیلی بالاتری بهتون حساب بکنه. اینم مدنظر داشته باشید.
پس این مورد اول در مورد اینکه بدونید آیا نرخ طلا الان دارای حباب هست یا نه. آیا من برم بخرم یا نخرم.
موضوع دوم: سکه بخرم یا طلای آبشده؟
حالا میخوام برم بخرم. تصمیم بر این شده که من برم بخرم. الان من برم سکه بخرم یا اینکه برم طلای آبشده بخرم؟ کدوم یکی رو برم بخرم؟
اولاً که بچهها یادتون باشه اگر به دید سرمایهگذاری طلا میخرید (یعنی برای جواهر و فلان و اینا خرید نمیکنید)، به هیچ عنوان سعی کنید طلای نو نگیرید. چون کارمزد و اجرت ساخت و اینجور چیزاش خیلی بالاست. بعد مالیات ارزش افزوده هم داره. پس سعی کنید طلای دست اول نخرید. دنبال طلای دست دوم باشید.
بعد، طلای دست دومتون به هیچ عنوان سنگ نداشته باشه. اگر جایی رو نمیشناسید که بتونید طلای آبشده مطمئن بخرید، سعی کنید طلاهایی رو بخرید که به هیچ عنوان سنگ نداشته باشه. اصلاً هم گول اینکه حالا «سنگشو کم کردم» و فلان و اینجور چیزا رو نخورید. خودتونو راحت کنید. طلایی بخرید که سنگ نداشته باشه کلاً. چون نمیخواید بندازید گردنتون که دنبال خوشگلیش باشید. سنگ و جواهرات و اینجور چیزا همه بعداً از وزن کم میشه و برای شما به نوعی ضرر محسوب میشه گاهاً. پس برای سرمایهگذاری، طلای دست دوم و بدون سنگ تهیه کنید.
حالا اگر جایی رو آشنا میشناسید که میتونید بهش اعتماد بکنید و طلای آبشده بخرید، طلای آبشده، طبیعتاً این شمشهای کوچولو، خیلی بهتره. اگر نه، جایی رو نمیشناسید، آشنا نیست و همینجوری میخواید برید تو بازار طلافروشا بگید طلای آبشده بدید، این کارو نکنید. اصلاً پیشنهاد نمیشه. چون گاهی اوقات ناخالصیش خیلی زیاده. گاهی اوقات مثلاً میبینید وسطشو مثلاً نقره یا فلز دیگهای میذارن، دورشو طلا میکِشن. یعنی میتونن سرتون کلاه بذارن. پول میدید، بعد موقع فروش آسیب میخورید. پس اگر جایی رو میشناسید که آشناست و مطمئنه، برید شمشهای آبشده طلا بخرید. اگر نمیشناسید، یه کوچولو گرونتر از شمش عیبی نداره، ولی طلای دست دوم بدون سنگ بخرید. حالا گوشواره، انگشتر، النگو، هر چیزی دست دوم بدون سنگ. اینا رو به عنوان پسانداز میتونید برای خودتون داشته باشید، کسایی که دنبال سرمایهگذاریان.
حالا الان من میخوام جواب این سؤال رو بدم که اوکی، من الان میخوام این کارو بکنم، یا برم طلای دست دوم/آبشده بخرم یا اینکه برم سکه بخرم. حالا من به این مرحله رسیدم که فهمیدم بازار حباب (غیرمنطقی) نداره، الان قیمت خوبه برای خریدن و میخوام هم سرمایهگذاری بکنم. سکه بخرم یا طلا (آبشده/دستدوم) بخرم؟ میدونید که بین سکه و طلا تفاوت وجود داره دیگه.
حالا میخوام بهتون یه فرمول بدم که بتونید این رو تشخیص بدید. فرمولمون چیه؟
میاید قیمت سکه امامی رو تقسیم بر قیمت یک گرم طلایی که قراره بخرید میکنید.
قیمت سکه امامی / قیمت یک گرم طلا
جواب هرچی که در اومد، یک بازهای میشه بین ۹.۷ (نه و هفت دهم) و یا ۱۱.۵ (یازده و نیم) حدوداً. یک بازه تلورانسی بین این دو تا عدد به شما میده.
هرچی به ۹.۷ نزدیکتر باشه، سکه میخرید.
هرچی به ۱۱.۵ نزدیکتر باشه، طلا (آبشده/دستدوم) میخرید.
بریم یه مثال فرضی با همدیگه بزنیم (باز هم قیمتها صرفاً مثالی و فرضی هستند):
فرض کنیم قیمت سکه امامی یه عددیه، مثلاً A تومان.
قیمت یک گرم طلا هم یه عددیه، مثلاً B تومان.
خب A تقسیم بر B میکنیم. فرض کنیم جواب شد ۱۰.۶۹.
حالا ۱۰.۶۹ به ۱۱.۵ نزدیکتره یا به ۹.۷؟
تا ۹.۷ تقریباً یک واحد فاصله داره. تا ۱۱.۵ تقریباً هشت دهم واحد فاصله داره. پس به ۱۱.۵ نزدیکتره. بنابراین، اینجا جاییه که شما باید برید طلا بخرید اگر میخواید بخرید.
این فرمول چیو به شما میده در واقع؟ این فرمول حباب بین خود سکه و طلا رو بهتون میده. چی بهتون میگه؟ میگه آیا قیمت سکه، قیمت درست و معقولیه یا قیمت طلا، قیمت درست و معقولیه (نسبت به هم)؟ طبیعیه که هر کدومشون بازه حبابی کمتری داشته باشه، برای سرمایهگذاری بهصرفهتره. پس هر زمان میخواین تهیه بکنید، کافیه یه محاسبه اینجوری انجام بدید و بعد میتونید تصمیم بگیرید که آقا من برم طلای آبشده بخرم یا سکه بخرم. کدوم یکی میتونه بیشتر برام منفعت داشته باشه.
پس قدم اول این بود که به این نتیجه رسیدید آیا اصلاً طلا بخرم، الان موقعش هست یا موقعش نیست (با فرمول حباب کلی طلا). و قدم دومش اینه که حالا که میخوام بخرم، برم سکه بخرم یا برم طلای آبشده بخرم (با این فرمول دوم). این معضلیه که معمولاً همیشه افراد باهاش طرف هستن که میخوان سرمایهگذاری کنن.
اینو چون چند وقت پیش قولشو داده بودم، گفتم بهتون بگم که بدقول نشم. و اینکه کسایی که سرمایهگذاری میکنن، میتونه به دردتون بخوره.
نکات تکمیلی در مورد سرمایهگذاری در طلا و نقره
نرخ محاسباتی برای حباب: برای تشخیص حباب کلی طلا (فرمول اول)، از قیمت مثقال طلا در محاسبات استفاده میشه (که بعد به گرم تبدیل میشه). اما برای مقایسه خرید سکه یا طلا (فرمول دوم)، از قیمت گرم طلا استفاده میکنید. سایتهای اطلاعرسانی قیمت طلا و ارز، معمولاً قیمت مثقال، گرم و اونس رو لحظهای نشون میدن.
سرمایهگذاری در ایران: کلاً توی ایران، اگه پولتون میرسه، زمین و ملک بخرید. اگه نمیرسه، طلا. همیشه اینو میگن. شده یه لنگه گوشواره، یه انگشتر کوچولو، هرچی که میتونید. یا دلار کاغذی. اینا متاسفانه سرمایهگذاریهای امن محسوب میشن تو کشور ما، گرچه دلار نباید سرمایهگذاری باشه.
نقره، گزینه بلندمدت: اگه یه کم بازه زمانی طولانیتری رو بخواید نگاه کنید، مثلاً تو بازه پنج شش ساله، نقره هم به شدت پیشنهاد میشه. از یکی دو سال پیش این پیشنهاد مطرح بوده. نقره ظرفیت خیلی بالاتری برای رشد داره نسبت به طلا. مخصوصاً اینکه الان توی خیلی از تولیدات هم ازش استفاده میشه؛ تولیداتی که مصارفش داره افزایش پیدا میکنه مثل خودرو، کامپیوتر، گوشی و اینجور چیزا. برای همین، نقره هم یک سرمایهگذاری خیلی قوی و خوب محسوب میشه برای کسایی که دید چهار پنج ساله میخوان نگهش دارن.
طلا برای اینکه مثلاً ده برابر بشه، باید انس جهانی از محدودههای فعلی به محدودههای فوقالعاده بالاتری برسه. اما نقره برای اینکه مثلاً حتی ۵۰ برابر بشه، کافیه از قیمتهای فعلیش به قیمتهایی مثل ۱۵۰-۲۰۰ دلار برسه که با توجه به مصارف و کاهش منابع، دور از ذهن نیست. هرچی منابع تموم بشه و کمتر بشه، طبیعتاً مثل اتفاقی که برای طلا افتاد، نقره هم کم کم شروع میکنه به گرون شدن.
این افزایش قیمتها بیدلیل نیست. بر اساس موجودی منابع در کل دنیا و مصارفی که وجود داره، قیمتش تعیین میشه. مثلاً معادن طلا از نقره خیلی کمتره، برای همینه که ارزش طلا بالاتره.
خیلی وقته که از محدودههای مثلاً ۱۷۰۰-۱۸۰۰ دلار که طلا رد کرده، عملاً طلای ارزون تو دنیا تموم شده. یعنی منابع داره کم کم تموم میشه. دیگه طلای ۲۰۰-۳۰۰ دلاری تو معادن پیدا نمیکنی. نقره هم کم کم با تموم شدن معادن، ارزشش میره بالا.
خرید نقره برای سرمایهگذاری: نقره رو هم مثل طلا، به صورت جواهری نخرید. به صورت شمش، ساچمههای نقره یا قلمهای ایتالیایی (شمشهای کوچک) تهیه بکنید. مثل قدیم که شمش طلا میذاشتن تو صندوقچه، شما هم نقره رو بذارید یه جایی بمونه.
پلتفرمهای آنلاین خرید طلا و نقره: اخیراً پلتفرمهای آنلاینی اومدن که میشه ازشون حتی به اندازه یک میلیگرم طلا یا نقره خرید کرد. بعضیهاشون امکان تحویل فیزیکی شمش رو هم پس از رسیدن به یه حد معینی (مثلاً ۵ گرم) فراهم میکنن. کارمزدها متفاوته، مثلاً نیم درصد برای خرید و نیم درصد برای فروش (مجموعاً یک درصد) یا برای نقره ممکنه بیشتر باشه (مثلاً مجموعاً شش درصد). این پلتفرمها برای کسایی خوبه که میخوان با سرمایه خیلی کم، مثلاً ماهیانه یا هفتگی، پسانداز کنن. البته همیشه پیشنهاد میشه اگه به جایی رسید که میتونید شمش یا خود طلای فیزیکی رو تحویل بگیرید، حتماً این کارو بکنید. چون به پلتفرمهای آنلاین، مخصوصاً تو ایران، در نهایت نمیشه اونقدر اعتبار کامل داد. داشتن فیزیکی کالا امنیت بیشتری داره. موقع تحویل هم حتماً از اصالت و عیار شمش مطمئن بشید.
فروش نقره فیزیکی: بعضیها تجربه کردن که فروش شمش نقره فیزیکی ممکنه سخت باشه و هرکسی نخره یا کارمزدهای بالایی برای خریدش بخوان. برای این مشکل، میشه از پیجها یا فروشندههایی خرید کرد که تعهد خرید مجدد رو از شما با شرایط منصفانه میدن (مثلاً اگر پلمپ ساچمهها باز نشده باشه).
نکته در مورد فرمول حباب طلا: در فرمول اول (برای تشخیص حباب)، وقتی تفاضل رو حساب میکنید، به منفی یا مثبت شدن عدد نهایی توجه نکنید. فقط به اینکه بیشتر از صد هزار تومنه یا کمتر از صد هزار تومن، توجه بکنید.
تحلیل شرایط بازار و روانشناسی معاملهگر در دورههای خاص (مثل انتخابات)
یکی از سوالاتی که مطرح شده اینه که آیا طبیعیه که تو یکی دو ماه گذشته بازار درجا بزنه؟
ببینید، وقتی نقدینگی در بازار کمه، مخصوصاً در شرایط خاص و ویژه، کاملاً طبیعیه که شما درجا بزنید. اون تریدرهای خوبی که تونستن ستاپ نسبتاً خوبی داشته باشن، به درجا زدن میرسن. خیلی از تریدرها تو این بازه زمانی، اون دو ماه براشون ضررده میشه. چرا؟
مخصوصاً اگر تجربهشو داشته باشید، هر چهار سال یکبار با انتخابات ریاست جمهوری (مثلاً در آمریکا)، میدونید که قبل از اینکه انتخابات اتفاق بیفته، معمولاً حجم نقدینگی اصلی در دو زمان وارد بازار میشه:
۱. یکی زمانی که انتخابات صورت میگیره، یعنی زمان خود انتخابات و همون موقعی که حالا نتایج مشخص میشه یا قبلش که اصطلاحاً «پری-پوزیشنینگ» میکنن. توی این پری-پوزیشنینگ، نرخها یه جورایی مشخص میشه و یه سری حجم نقدینگی وارد بازار میشه.
۲. یکی هم بعد از اومدن رئیس جمهور جدید و حالا ارائه پلنهاش. معمولاً این ارائه پلنها بین بازه یک هفته تا چهل روز ابتدایی که میاد، رخ میده. اگه طرح خاصی داشته باشه، اتفاق خاصی اگه بخواد بیفته، تو این بازه نقدینگیشون رو وارد میکنن.
یعنی یا از قبل، توی دوره انتخاباتی (مثلاً نوامبر)، بزرگای بازار نقدینگیها رو وارد کردن و الان دیگه نزدیک حد سود یا حد ضرر پوزیشنهاشونه، یا منتظرن یکی دو هفته آینده، از وقتی که رئیس جمهور جدید میاد و شروع میکنه صحبت کردن، نقدینگی وارد بازار بکنن. برای همینه که این یکی دو ماه میبینید بازار خوابیده. چون رئیس جمهور فعلی قراره بره، پس عملاً تصمیمات و کارهایی که میکنه خیلی تأثیر آنچنانی روی اقتصاد نمیتونه بذاره، پس خیلی تحویلش نمیگیرن. وقتی رویداد خیلی خاصی توی اقتصاد اتفاق نمیفته، پس سرمایهگذاریهای خاصی هم اتفاق نمیفته.
از اون طرف، رئیس جمهور بعدی هنوز نیومده. یه صحبتهایی کرده، ولی تا وقتی نیاد نشینه پشت میزش که شما نمیتونی به حرفاش اعتماد بکنی. پس اون بزرگا، اون سرمایهگذارای اصلی، حاضر به سرمایهگذاری هنوز نیستن.
نمیگم چارتها تکون نمیخورن ها! نه، اتفاقاً چارتها میبینید نوسان دارن. ولی نوساناتی که اتفاق میفته، اگر تریدتون به شکلیه که «نقدینگیمحور» و «روندمحور» هست، شما اذیت میشید تو این سیستم. چون ممکنه حرکتها با منطق ستاپ شما نخونه.
معمولاً بچههایی که «رنجگیر» هستن یا ستاپشون تو نقدینگیهای کم میتونه نتیجه بهتری بده، تو این بازه زمانی (مثل جولای و آگوست یا همین دوران انتخابات) میتونن نتیجه بگیرن. کسایی که با خط روند معامله میکنن، کسایی که با کانال معامله میکنن، کسایی که حمایت و مقاومت میکشن، کسایی که مثلاً حالا پرایساکشنکار هستن و نواحی خاصی درمیارن، اینا راحتتر میتونن تو این بازه زمانی که نقدینگی کمه، ترید بکنن. چون کوچیکای بازار با یه حجم نقدینگی کوچیک، مثلاً با شاید یه ترید ۵۰۰ لاتی، میتونن یه کندل خیلی خوب توی بازار به وجود بیارن، در صورتی که تو حالت عادی بازار اصلاً این امکان نداره که همچین اتفاقی بیفته.
پس اگر تو این یکی دو ماه گذشته گیر کردید یا دارید درجا میزنید، کاملاً طبیعی و نرماله. و اگر درجا میزنید که چه بهتر! اگر گیر کردید و ضررده هستید، اکثراً شبیه خودتونن. اگه تجربهشو از قبل داشتید، تو این یکی دو ماه ترید نمیکردید. چرا؟ چون اگه جزو اون درجازنها یا سودکَمها هستی، نگاه میکنی میبینی خب هزینه-منفعتش نمیارزه. مثلاً من دو ماه زمان بذارم که تهش مثلاً سه چهار درصد، پنج درصد گیرم بیاد؟ چون ممکنه ۳۰ درصد سود کنم، ۲۰ درصد پس بدم. ۴۰ درصد سود کنم، ۳۵ درصد پس بدم. خیلی فایده آنچنانی نداره برام. اگه جزو اون گروه باشید. اگه نه، جزو اون ضرردهها باشید که دیگه بهتره براتون! عالی! دو ماه ترید نکنی بهتر از اینه که دو ماه ضرر بکنید. غیر از اینه؟
به خاطر همین، کسایی که تجربه انتخابات ریاست جمهوریها رو کلاً دارن، توی دسامبر و ژانویه خیلی معامله نمیکنن. و کسایی که تجربه شخصیتی مثل ترامپ رو هم دارن، که دیگه اصلاً کلاً تا نیاد نشینه، معامله نمیکنن. چون بعضی شخصیتها حساب کتاب ندارن؛ یعنی الان یه حرف میزنن، ده دقیقه بعد نظرشو برمیگردونن. وقتی یه همچین وضعیتی هست، هیچ آدم عاقلی قبل از اومدنش نمیاد تو بازار ورود بکنه. میگه وایسا طرف بیاد ببینم قراره چه گلی به سرمون بگیره!
واسههمینه که میبینید نوسانات خیلی زیادی ندارید. گفتم حالا اینو بهتون بگم که خیلی هم به خودتون فشار نیارین. فکر نکنید جایی از کار شما ایراد داره. نه، شما ایراد ندارید. مشکل از شما نیست. این طبیعت بازاره و کاملاً هم نرماله. صبر کنید، درست میشه. از یکی دو هفته آینده، ماکسیمم از فوریه، اوضاع بهتر میشه.
چطور بفهمیم بزرگان بازار حضور دارند یا نه؟ (نقش اسپرد)
حالا ممکنه بگید خب از کجا بدونم الان صبر کنم یا نه، یا اینکه مثلاً رئیس جمهور جدید میخواد اذیت بکنه یا نه، من چیکار بکنم؟ ببین، اینکه بزرگای بازار تو بازار هستن یا نه رو از کجا میتونید به راحتی متوجه بشید؟ از اونجایی که شما به چارتت نگاه میکنی، میبینی اسپردهات از اسپردهای معمولی و نرمالی که باید در بازار وجود داشته باشه، خیلی بیشتره.
مثلاً اگه روی یه جفت ارزی اسپرد شما باید همیشه بین صفر تا دو سه چهار پیپ باشه، مخصوصاً تو بازگشایی لندن و نیویورک، وقتی این اسپرد تبدیل میشه به مثلاً ۱۴، ۱۵، یا تبدیل میشه به ۲۰، گاهی اوقات تو این یکی دو ماه گذشته حتی ۳۰ و ۴۰ هم روش دیده شده. این یعنی چی؟ یعنی حجم نقدینگی در بازار نیست.
بچهها، کمیسیون یک مقدار ثابته. اما اسپرد با توجه به میزان معاملاتی که بروکر اجرا میکنه و حجم قراردادهایی که بهش سفارش داده میشه، تعیین میشه. برای چی میگن مثلاً برید با بروکرهایی که خیلی کار میکنن یا خیلی مشتری دارن یا معروفن کار بکنید؟ چرا اونا میتونن اسپردهای کمتر به شما ارائه بدن؟ به خاطر اینکه اونا در واقع مشتریهای بیشتری دارن و خب طبیعتاً این اسپرد بین تعداد قراردادهای بیشتری پخش میشه.
ببین، کمیسیون مثل ورودیه است. یه مبلغ ثابته. شما برای اینکه وارد یه مکانی بشی، یه کمیسیونی رو باید پرداخت بکنی. اون اصلاً نمیتونه تغییر کنه و ربطی نداره داخل اون اتاقی که شما داری وارد میشی، یک نفر دیگه قرار داشته باشه یا ۵۰۰ نفر. اما اسپرد بر اساس تعداد نفرات فرق میکنه. مثل یه تیکه نون میمونه؛ یه نفر باشی کلش مال خودته، ده نفر باشی یک دهمش بهت میرسه. (البته اینجا مثال نون برعکسه، چون هرچی بیشتر گیر بیاد بهتره!) بذارید مثال قبض برق رو بزنم. شما اگه خونه کلاً مال خودت باشه، کل قبض برقو باید خودت بدی. اگه چهار تا همخونه دیگه داشته باشی، یک پنجمشو باید بدی. هرچی تعداد همخونههات بیشتر بشه، هزینه کمتری پرداخت میکنی. اسپرد هم دقیقاً همینه.
پس زمانی که اسپردهاتون روی چارت میره بالا (نه هر بروکر و هر چارتی ها! پیشنهاد میشه روی بروکرهای معتبر مثل فیوژن، آیسیمارکت، اوآندا یه حساب دمو باز بکنید برای همین بررسیها)، قشنگ براتون مشخص میشه. آقا الان اسپرد فلان بروکر از نرمال صفر تا چهارش مثلاً شده سی. خب طبیعیه نقدینگی تو بازار نیست. وقتی نقدینگی تو بازار نیست، ترید نکنید خیلی بهتره.
ببین، نمیگم چارت حرکت نمیکنه ها! اشتباه نکنید. که بعد بگید نگاه کن کندلها رو روی چارت! طلا مثلاً تو دو ماه گذشته یه بازه نوسانی بزرگی داشته. چی میگی؟ نمیگم چارت تکون نمیخوره. چارت با نقدینگیهای کوچیک، کندلهای بزرگ برای شما به وجود میاره. برای همینه و بعد از منطق اصلی خودش خارج میشه. چرا؟ چون منِ نوعی با یک سرمایه کوچیک میتونم دو تا کندل بزرگ توی بازار به وجود بیارم و اون وقت ممکنه از اون استراتژی و ستاپی که شما داری، خارج بشه.
میکرها و سرمایهگذارای بزرگ یه سری قواعد و قانون برای خودشون دارن. سرمایههای کوچیک میتونه بر اساس میل و اراده و اختیار خودشون بره جلو. برای همینه که مثلاً ممکنه شما استاپ بخوری، بعد از سه پیپ برگرده بیاد بره مثلاً تیپی ریوارد دهتو بهت بده. یا مثلاً دیدت این بوده اینجا بریزه، گیر میکنی، گیر میکنی، بعد فردا صبح مثلاً یهو میبینی یه ریزش فوقالعاده عظیمی اتفاق میفته یا یه صعود فوقالعاده عظیمی. میگی بابا بر اساس منطق من، تمپلیت هفتگی، استراتژی من، دیروز باید این اتفاق میافتاد! چرا امروز؟ به خاطر اینکه اون منطق تو بازار وجود نداره. بازار دست کوچولوها میگرده و کوچولوها هم خیلی قاعده و قانون خاصی برای خودشون ندارن.
خواستم بگم که طبیعیه. اگر به اون درجا زدنه رسیدید که عالیه. این یعنی اینکه یه ستاپ نسبتاً خوبی دارید که حداقل تونستید خودتونو جمع و جور بکنید. اما اگر که منفی هم هستید، باز نرماله. جزو دسته افراد نرمال میشینید. نگران نباشید. همه همین اتفاق براشون میفته. فقط شما نیستید.
نوسانات ناگهانی بازار و نقش بازگشایی و بسته شدن بازارها
یه وقتایی نه تایم خبره، نه جای مهمیه، یهو یه حرکت وحشتناک میزنه. بستگی داره چه زمانی. چرا؟ بعضی وقتا مثلاً مصاحبههای خبریای که شما بهش توجه نمیکنید، میتونه تأثیرات خیلی مهمی داشته باشه. مثلاً یکی از اعضای فدرال رزرو میاد یه صحبتی میکنه که به بازار یه سیگنالی رو میده. بازار یک سری توقعات درش به وجود میاد و اون دیدگاهی که به بازار میده، باعث میشه یک حرکتی شکل بگیره.
گاهی اوقات میبینید اتفاقات ژئوپلیتیک میفته. یکی به یکی دیگه حرفی میزنه، یکی با یکی دیگه یه کاری میکنه و یه نوسانات اینجوری رخ میده. گاهی اوقات هم حرکتها به خاطر بسته شدن و باز شدن بازارهاست. ببین، برای کسایی که اینقدر عمیق نمیتونن بررسی کنن و تحلیل بکنن، میگن سختش نکن دیگه! شما کاری نداشته باشید، استاپ خودتونو داشته باشید، تکلیفتون مشخصه.
ولی برای کسایی که میخوان به این چیزا توجه بکنن، نوساناتی که روی چارت اتفاق میفته، هم در بازگشاییهای بازار اتفاق میفته و هم در بسته شدن بازارها. همونقدر که بازگشاییهای بازارها مهمه، همونقدر هم بسته شدنهاشون مهمه. چون میان یه سری از قراردادهای قبلی رو قبل از اینکه ببندن و برن، تسویه حساب میکنن. پس اونم میتونه یک نوسان برای شما به وجود بیاره.
پرسش و پاسخ: بک تست، لایو تست و استراتژیهای معاملاتی
سوال: من تو بک تست ضرردهام، توی لایو سودده. چرا؟
جواب: خب، ببین هر استراتژی، بازه زمانی خودشو داره. نمیدونم چه مدت رو بک تست کردی. ممکنه اون بک تستی که گرفته باشی، توی دوره زمانی مثلاً ضرردهایش بوده باشه. یه استراتژیای رو چک میکردم، توی دسامبر و نوامبر و اکتبر سودده خیلی خوب بود، ولی دقیقاً از اکتبر میرفتی به قبل، ضررده میشد. واسه همین اگه تو بری بک تست بگیری، این استراتژی ضررده به نظر میاد، ولی تو سه ماه گذشته اگه رو لایو بازار اجراش میکردی، راحت ماهی ۳۰-۴۰ درصد بهت سود میداد. این برای همینه که باید علاوه بر اینکه شما حداقل یک حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تا سیگنال از ستاپتون رو در بازه زمانی ۹ ماه تا یک سال گذشته بک تست میگیرید، به اندازه ۵۰۰ تا ۷۰۰ تا هم لایو تست و فوروارد تست داشته باشید. چون برعکسشم هست؛ گاهی اوقات میبینید تو بک تستها بچهها نتیجه میگیرن، تو لایو تست نتیجه نمیده.
سوال در مورد فرمول حباب طلا (توضیح مجدد):
برای فرمول اول که مربوط به حباب کلی طلا بود: (نرخ دلار به تومان * نرخ اونس جهانی) / ۹.۵۷۴۲ = یک عدد. این عدد منهای نرخ گرم طلا به تومان = نتیجه نهایی.
اگر نتیجه نهایی کوچکتر یا مساوی ۱۰۰ هزار تومان بود، یعنی حباب غیرمنطقی نداریم و برای خرید (از نظر حبابی) اوکیه.
اگر بزرگتر از ۱۰۰ هزار تومان بود، یعنی حباب داریم و بهتره نخریم.
در مثالی که زده شد، نتیجه ۶۴ هزار تومان بود (کمتر از ۱۰۰ هزار تومان)، پس گفته شد که الان برای خرید (از نظر نبود حباب غیرمنطقی) مناسبه.
تحلیل تکنیکال: اسپانسر کندل، اردر بلاک، شکست ساختار ( باس و چاک)
در مورد تحلیل تکنیکال و مفاهیمی مثل اسپانسر کندل، اردر بلاک و شکست ساختار ( باس و چاک) هم صحبتهایی شد.
اسکالپ بر اساس چاک (Change of Character) یا باس (Break of Structure): وقتی یک چاک یا باس اتفاق میفته، آخرین کندل رنگ مخالف قبل از اون حرکت (لِگی که باعث شکست شده)، میشه استاپ لاس یا ناحیه ورود شما (اسپانسر کندل).
مثلاً اگر یک حرکت صعودی، سقفی رو میشکنه (باس)، آخرین کندل نزولی قبل از شروع اون حرکت صعودی، میتونه اسپانسر کندل باشه. قیمت ممکنه به این ناحیه واکنش نشون بده.
اسپانسر کندل (Sponsor Candle) در مقابل اردر بلاک (Order Block):
گاهی اوقات اسپانسر کندل و اردر بلاک یکی هستن، گاهی اوقات فرق میکنن.
اردر بلاک لزوماً قانون رنگ نداره (میتونه همرنگ روند باشه)، ولی اسپانسر کندل باید حتماً رنگ مخالف حرکتِ بعد از خودش باشه.
اینکه کدوم بهتره، بستگی به سبک و ستاپ شما و لِگی که در نظر میگیرید داره. بعضی استراتژیها روی اسپانسر کندلها بهتر جواب میدن.
انتخاب بین اردر بلاک و اسپانسر کندل:
اگر ریوارد خیلی بالا براتون اولویت نیست، مبنا رو اونی بذارید که بالاتر (در روند صعودی) یا پایینتر (در روند نزولی) قرار میگیره و احتمال تاچ اولیهش بیشتره. اینطوری احتمال از دست رفتن سیگنال کمتر میشه، هرچند ریوارد هم ممکنه یه کم کمتر بشه.
مهم اینه که به قوانین شخصی خودتون پایبند باشید. همیشه اردر بلاک میگیری، همیشه اردر بلاک بگیر. همیشه اسپانسر میگیری، همیشه اسپانسر بگیر.
ارزش اسپانسر کندل: اسپانسر کندلی که منشأ یک حرکت قوی بوده و مثلاً یک روند نزولی رو به صعودی تغییر داده (چاک ایجاد کرده)، ارزش خیلی بیشتری داره. اون کندل، کندلی بوده که اومده روند قبلی رو به چالش کشیده.
تارگت زونها و انتخاب ناحیه ورود:
وقتی کلی شدوی بلند میبینید، یعنی تایم فریمتون احتمالاً برای اون لگ حرکتی اشتباهه.
برای اینکه بدونید بین این همه اردر بلاک و اسپانسر کندل و فییر ولیو گپ، کدوم رو انتخاب کنید، تارگت زونهای لگهای حرکتی تایم پایینتر میتونه خیلی کمک کنه.
لِگی که مانیپولیشن انجام داده و حرکت اصلی رو شکل داده رو فیبوناچی اصلاحی یا اکستنشن میکشید، نواحی مهم فیبو (مثل ۰.۵، ۰.۶۱۸، یا اکستنشنهای منفی) میتونن تارگت یا نقاط برگشتی باشن. اگر این نواحی با یک اسپانسر کندل یا اردر بلاک معتبر همپوشانی داشته باشن، اون ناحیه اعتبار بیشتری پیدا میکنه.
بازار برای حرکت یا توقف نیاز به دلیل داره. اگه یه ناحیهای رو مشخص میکنید، باید ببینید آیا دلیلی برای واکنش قیمت در اونجا وجود داره یا نه.
روند و تغییر روند:
هر چاکی مهم نیست. چاکی مهمه که از جای درستی واکنش نشون داده و یک حرکت مورد انتظار و درست رو شکل داده باشه.
اگر روند اصلی شما نزولی بوده، ولی یک چاک صعودی معتبر شکل گرفته، روند شما در کوتاهمدت به صعودی تغییر کرده. حتی اگه دید کلی شما به چارت سل هست، تا زمانی که تارگت اون لگ حرکتی صعودی داده نشده، نباید به سل فکر کنید (مگر با تاییدهای خیلی قوی).
اگر در یک ناحیه سل استاپ خوردید، و قرار بود از اونجا قیمت بریزه و کف جدید بزنه، نباید استاپ شما زده میشد. وقتی استاپ شما زده میشه، یعنی احتمالاً قیمت قرار نیست فعلاً کف جدید بزنه و چیزهایی بالاتر جا مونده. پس یا فعلاً دیدتون رو صعودی کنید و دنبال بای باشید، یا صبر کنید تا به نواحی سل معتبرتری در بالا برسه. هی پشت سر هم تو نواحی نزدیک سل نزنید که استاپ بخورید.
لگهای اصلاحی: وقتی دارید در یک لگ اصلاحی ترید میکنید (مثلاً روند اصلی صعودیه و شما دارید یه سل اصلاحی میگیرید)، یادتون باشه احتمال اینکه قیمت حتی به تارگتهای خیلی دور برسه، کمه. معمولاً بعد از رسیدن به تارگتهای اولیه (مثلاً منفی یک اکستنشن فیبو)، یا ریسک فری کنید یا کلاً تیپی رو همونجا بذارید.
مدیریت ریسک و سرمایه: کلید طلایی موفقیت در بازار
کلید طلایی این بازار فقط و فقط مدیریت سرمایه، داشتن استاپ لاس و پایبندی به قوانینه. اصلاً استراتژی و اینجور چیزا توش اهمیتی... ببین، استراتژی میتونه میزان سودآوری شما رو تعیین بکنه. مثلاً یه استراتژی به شما ماهی پنج درصد سود میده، یه استراتژی به شما ماهی پنجاه درصد سود میده. اما اینکه سودده باشید یا نه، همهش برمیگرده به مدیریت سرمایه، کنترل فردی (یعنی پایبندی به قوانین) و داشتن استاپ لاس.
حجم ثابت ممنوع! ریسک ثابت، بله!
بدون استاپ لاس شما نمیتونید ریسکتونو برآورد بکنید. با ریسک متغیر، روی کاغذ ممکنه سودده باشید، ولی در اجرا ضررده میشید. اینو همیشه یادتون باشه بچهها: حجم ثابت اشتباهترین نوع ترید کردنه. شما باید ریسکتون ثابت باشه.
حتی استاپ لاس ثابت هم غلطه. مثلاً دیدم بعضیا میگن من استاپم همیشه بیست پیپه. اینم اشتباهه. استاپ شما باید تکنیکالی تعیین بشه. بر اساس ستاپ و استراتژیای که دارید، باید استاپتونو مشخص بکنید.
حجم معامله شما با توجه به فاصله نقطه ورود تا استاپتون (پیپ استاپ) تعیین میشه. یه معامله، یه سیگنالی که استاپش صد پیپه، نمیتونه حجمش با یه سیگنالی که استاپش پنج پیپه، یکسان باشه. پس استاپ شما و حجم شما همیشه باید متغیر باشه.
بچههایی که اینا رو ثابت میگیرن، همونایی هستن که تو بک تست میبینن نتیجه مثبته، رو کاغذ نگاه میکنن میبینن ستاپ و استراتژیشون جواب میده، ولی میان رو لایو بازار، حسابشون کال مارجین میشه یا به لیمیت ضرر روزانه میخورن. چرا؟ چون حجم و استاپشون اشتباهه.
چی باید ثابت باشه؟ ریسک ورود به معاملهتون باید ثابت باشه. مثلاً تصمیم میگیرید روی هر معامله، یک درصد از سرمایهتون رو ریسک کنید. حالا چه استاپ اون معامله ۵ پیپ باشه چه ۵۰ پیپ، شما باید حجمی رو انتخاب کنید که اگه استاپ خوردید، همون یک درصد ضرر کنید.
مثال: یه معاملهای که استاپش پنج پیپه رو میای با یه حجمی (مثلاً یه دهم لات) وارد میشی، ریوارد مثلاً ده هم ازش میگیری (۵۰ پیپ)، پنجاه دلار سود میکنی. خب؟ ترید بعدی تو دوباره با همون حجم یه دهم لات وارد میشی، این یکی استاپش به جای پنج پیپ مثلاً سی پیپه. حالا به هر دلیلی تیپی تو بهت نمیده، میاد میره استاپتو میزنه، سی دلار ضرر میکنی. روی کاغذ عملاً شما یک ریوارد ده گرفتی و یک ریوارد منفی یک (استاپ). پس شما الان باید مثبت نه تا ریوارد باشی. ولی توی حسابت نگاه میکنی میبینی کلاً بیست دلار مثبتی. چرا؟ چون ریسک اونی که بهت ریوارد ده داده، نسبت به ریسک اینی که اومده استاپتو زده، یکسان نبوده.
خیلی از بچهها رو میبینی اینجوری میرن جلو. میبینی مثلاً وین ریت هشتاد نود درصد داره، بعد چهار درصد سود کرده! چرا؟ مشکل اینه که تیپیهای خوب میگیره، ولی چون حجمش ثابته، یه استاپ که میخوره بخش زیادی از سودشو از بین میبره.
ورود چند مرحلهای (میانگینگیری):
ببینید، چند مرحله ورود نکردن یکی از آرمانهای ما در تریده. اصلاً شما به عنوان یک تریدر نباید چند مرحله ورود بکنید. نقطه ورودت مشخصه، استاپتم مشخصه، چند مرحله چرا؟ اما موضوع اینه که در واقعیت خیلی از بچهها هستن چند مرحلهای وارد میشن. میخوام برای اینا توضیح بدم که حداقل تکلیفشونو با خودشون بدونن.
نکته اول: شماهایی که چند مرحلهای وارد میشین، تمام وروداتون با همدیگه یک ترید محسوب میشه. پس ضرر کلیتون باید به اندازه ضرر یک ترید باشه و دیدتون به سودتون هم باید به اندازه سود یک ترید باشه.
نکته دوم: اگه قراره روی هر تریدت (یعنی مجموع ورودهای چند مرحلهای) یک درصد ریسک بکنی، اول باید سقف تعداد ورود برای خودت تعیین کنی (مثلاً ماکسیمم پنج بار). بعد اون یک درصد ریسک رو به تعداد ورودهات تقسیم میکنی (مثلاً پنج تا دو دهم درصد).
نکته سوم و خیلی مهم: با هر ورود، حجمت ثابت نیست! هر چی فاصله نقطه ورودت تا استاپ کلیت کمتر میشه، حجمت میتونه بیشتر بشه، طوری که اگه هر کدوم از اون ورودها استاپ بخورن، همون دو دهم درصد از ریسک کلیت رو از دست بدی. یعنی دلاری که از دست میدی برای هر پله یکسان باشه، ولی حجم لاتها متفاوت میشه.
نکته چهارم: ریوارد کلی رو بر اساس مجموع سودت در نظر میگیری. مثلاً اگه اندازه استاپ کلیت ۲۵ دلار بوده و ریوارد سه میخواستی، وقتی مجموع سود پوزیشنهات شد ۷۵ دلار، همه رو با هم میبندی. حتی اگه بعضی از پلههای بالایی تو ضرر باشن.
هشدار مهم: بچههایی که میخوان میانگینگیری کنن، وین ریتشون باید خیلی بالا باشه (بالای ۸۰ درصد). وگرنه روی کاغذ نتیجه میگیرن، در لایو بازار حساب ضررده میشه. اگر ستاپتون وین ریت بالای ۸۰-۷۵ درصد (در بک تست حداقل ۱۰۰۰-۲۰۰۰ سیگنال) نداره، حق میانگینگیری کردن و ورود چندگانه رو ندارید.
روانشناسی معاملات، شناخت استراتژی و پایبندی به قوانین
تعیین ریسک بر اساس عملکرد استراتژی:
برای تعیین میزان ریسک در هر معامله، باید به بدترین حالت عملکرد استراتژیتون در بکتست نگاه کنید. مثلاً اگه ستاپ شما در بدترین حالت ۱۰ تا استاپ پشت سر هم بهتون میده، و لیمیت ضرر روزانه شما مثلاً ۵ درصده، شما نمیتونید روی هر ترید ۱ درصد ریسک کنید، چون ممکنه تو دو روز لیمیت بخورید. باید ریسک رو طوری تنظیم کنید (مثلاً سهدهم یا چهاردهم درصد) که حتی اگه همه اون ۱۰ تا استاپ هم بخورید، به لیمیت ضرر روزانه یا هفتگیتون نرسید.
برعکس، اگه یه استراتژی ماکسیمم ۳ تا استاپ پشت سر هم داره، اون نباید بیاد چهاردهم درصد ریسک کنه. چون داره پتانسیل استراتژیشو هدر میده. اون میتونه مثلاً ۱.۵ درصد ریسک کنه.
پس نمیتونید بپرسید فلانی چقدر ریسک میکنه، منم همونقدر ریسک کنم. ستاپها و شخصیتها متفاوته.
اولین باری که قانون شکنی میکنید:
یادتون نره، اولین باری که از قوانین خودتون خارج شدید، طمع کردید، یا به قول یکی از بچهها «شیطون گولم زد»، همون تاریخ رو یادداشت کنید. اون تاریخیه که شما حساب رو کال کردید، لیمیت زدید یا ضرر بزرگ خوردید، حتی اگه این اتفاق دو ماه بعد بیفته. باعثش اون روز اول بوده.
فرق تریدرهای سودده مستمر با بقیه:
در مدیریت سرمایه، مدیریت ریسک و خودکنترلی (پایبندی به قوانین) خلاصه میشه. تنها تفاوت در اینه. وگرنه استراتژی و ستاپ با هرچی راحتی. فرقشون فقط در میزان سوددهی و ریسکیه که میتونید داشته باشید.
شناخت عمیق از استراتژی:
برای خودکنترلی به قوانین نیاز دارید. برای قوانین، نیاز به شناخت عمیق از استراتژیتون دارید.
به جای اینکه از این شاخه به اون شاخه بپرید، اونی که دارید رو اونقدر عمیق بشناسیدش که مثل موم تو دستتون باشه. رفتارش رو بدونید. بدونید استراتژیتون کجا چیکار میکنه، کجا به چه شکلی رفتار میکنه. چه ماههایی حالش بهتره، چه ماههایی بدتره، چه روزهای هفتهای بهتره، چه روزهای هفتهای بدتره. چه زمانهایی براش میتونه بهتر باشه، چه زمانهایی براش سمه.
وقتی اینقدر عمیق بشناسیدش، اون موقع با اون شناختی که ازش دارید میتونید یه سری فیلترهای شخصی براش ایجاد بکنید.
مثلاً شاید استراتژی شما تو تایم لندن بهتر جواب میده، یا نیویورک، یا اصلاً تو بازار رنج آسیا. اینکه ۹۰ درصد دنیا تو نیویورک ترید میکنن دلیل نمیشه. اگه استراتژی شما تو آسیا حالش خوبه، برید تو آسیا ترید کنید.
شاید استراتژی شما تو کیلزونها (ساعات اولیه بازگشایی بازارها با نقدینگی بالا) خوب جواب میده چون به روند و نقدینگی وابسته است. خب تو همون یک ساعت و نیم اولیه لندن و نیویورک کار کنید.
شاید برعکس، استراتژی شما نمیتونه تغییر روند اولیه رو بگیره ولی در جهت روند خوبه. خب صبر کنید روند شکل بگیره، دو سه ساعت بعد از بازگشایی بازار ترید کنید.
همه اینا برمیگرده به حال ستاپ شما.
استفاده از ژورنال بکتست:
توی کانالها و منابع آموزشی، معمولاً ژورنالهای بکتست خوبی پیدا میشه که بهتون کمک میکنه عملکرد استراتژیتون رو تو سشنهای مختلف، ساعتهای مختلف، نمادهای مختلف، تاریخها، ماهها و هفتههای مختلف بررسی کنید و گزارش بگیرید.
اصرار روی یک نماد خاص نداشته باشید:
اگه با یه نمادی مثل داوجونز یا نزدک ارتباط برقرار نمیکنید، مجبور نیستید چون بقیه ترید میکنن شما هم ترید کنید. برید سراغ نمادی که به سبک و استراتژی و شخصیت خودتون میخوره. اگه بکتست شما روی یورو/پوند عالی جواب میده، چه ایرادی داره همونو کار کنید؟ شما قراره سود کنید، مگه مهمه با چی سود میکنید؟
بهینه سازی استراتژی به جای تعویض مداوم:
سعی نکنید چیزی که میخواید رو در استراتژیتون ببینید. سعی کنید اون چیزی که استراتژیک هست رو ببینید.
اگه سه ماه بکتست میگیرید و نتیجه نمیده، ولش نکنید برید دنبال یه چیز دیگه. هر بار که استراتژی عوض میکنید، شش تا نه ماه خودتونو عقب میندازید. به جاش بیاید ریزبینتر نگاه کنید: اگه ساعتهاشو محدود کنم چی؟ نمادشو عوض کنم چی؟ پارامترهای اندیکاتور رو تغییر بدم چی؟ یه فیلتر اضافه کنم چی؟ انواع مختلف نواحی (اردر بلاک، اسپانسر، گپ و...) رو تست کنید.
تشخیص الگوهای ضرر در بکتست:
گاهی تو بکتست متوجه میشید مثلاً اگه دوشنبه و سهشنبهتون منفی بود، به احتمال زیاد بقیه هفته هم منفیه. خب اون هفته رو ترید نکنید. ضرر نکردن خودش نوعی سوده.
یا مثلاً میبینید اگه سه تا استاپ خوردید و چهارمی هم استاپ شد، دیگه تا ۲۰ تا استاپ هم میره. خب لیمیت روزانه ذهنی خودتون رو سه تا استاپ بذارید. اگه چهارمی تیپی شد که هیچی، اگه چهارمی هم استاپ شد، ببندید برید دنبال زندگیتون. اینا چیزاییه که تو بکتست و شناخت استراتژی دستتون میاد.
تارگت سود روزانه برای جلوگیری از اورترید:
مخصوصاً برای کسایی که به عنوان منبع درآمد بهش نگاه میکنن، برای خودتون تارگت سود روزانه در نظر بگیرید. مثلاً اگه استراتژی شما در حالت نرمال ۱ درصد سود میده و در حالت عالی ۴ درصد، شما بیاید لیمیت روزانه خودتون رو بین ۱ تا ۲ درصد تعیین کنید. اگه روز نرمال بود که ۱ درصد رو گرفتید و رفتید. اگه روز بهتر بود، به همون ۲-۲.۵ درصد که رسیدید، سیستم رو خاموش کنید و برید.
ما معتادیم به چارت! وقتی بشینی جلوی چارت، نمیتونی خودتو کنترل کنی که ترید نکنی. هر چقدر هم آدم محکمی باشی، بالاخره یه جا وسوسه میشی و دقیقاً همون تریدی رو میزنی که قراره استاپ بشه.
جمعبندی و سخن پایانی
خلاصه خواستم بگم به خودتون فشار نیارید. اگر نتیجه نمیده، اگر نمیشه، واسه همه گاهی نمیشه. الان، در این شرایط خاص بازار، منطقیه که نشه. نگران نباشید، ناراحت نباشید. اشکال از شما نیست. الان بازار ماهیتش اینجوریه. اونایی که میبینید تو این یکی دو ماه اخیر (دوران کمنقدینگی انتخابات) سودهای خیلی خوب میکنن، کساییان که تو اون شش هفت ماه آینده که بازار روند میگیره، احتمالاً یا یر به یرن یا سوداشون کمه. الان بهشت اوناست، تو پنج شش ماه آینده بهشت شما میشه. نگران نباشید. وضعیت همه همینه. همهمون یه شکلیم و هیچ فرقی با همدیگه نداریم.
امیدوارم که این صحبتها به دردتون خورده باشه. اگه سؤالی چیزی داشتید، تو کامنتها بپرسید. قول نمیدم به موقع، ولی هر وقت آزاد بشم، میشینم و جوابتون رو میدم.
روزتون بخیر و خدانگهدار.