پاس پراپ با من - روز اول
10/29/2024در این سری ویدیو ، به پاس کردن پراپ می پردازیم.در این پست اولین قسمت این دوره را قرار داده ایم، با ما در این پست همراه باشید.

در این سری ویدیو ، به پاس کردن پراپ می پردازیم.در این پست اولین قسمت این دوره را قرار داده ایم، با ما در این پست همراه باشید.
سلام به همه رفقای تریدر! امروز قراره یه تجربه جالب و متفاوت داشته باشیم. میخوایم با هم یه حساب پراپ رو استارت بزنیم و ببینیم چطور میتونیم با یه استراتژی مشخص، اردرهامون رو ست کنیم و بازار رو تحلیل کنیم. پس اگه پایهاید، بزن بریم!
خب، قبل از اینکه بریم سراغ چارت و تحلیل، یه چک بکنیم ببینیم امروز چه خبر مهمی داریم که میتونه روی بازار تأثیر بذاره. یکی از خبرهایی که امروز داریم، «جولتس جاب اوپنینگ» یا همون آمار فرصتهای شغلیه. حالا سوال اینه که این خبر چقدر میتونه بازار رو تکون بده؟ راستشو بخواید، به خودی خود اونقدرها هم تأثیرگذار نیست، مگه اینکه یه سورپرایز خیلی خفن توش باشه. مثلاً «کانسیومر کانفیدنس» یا همون شاخص اعتماد مصرفکننده، تو شرایط فعلی خیلی مهمتر از جاب اوپنینگه. چرا؟ چون نشون میده دید مردم نسبت به رکود اقتصادی چیه. اگه اعتماد مصرفکننده بالا باشه، حتی اگه آمار جولتس یه کم پایین هم بیاد، شاید یه حرکت میکس تو بازار ببینیم و اونقدرها هم اهمیت پیدا نکنه. پس فعلاً خبری از حرکات خیلی شارپ و دراودانهای سنگین به خاطر این خبر خاص نیست.
اما یه نکته خیلی مهم که نباید فراموش کنیم، «تیوزدی کامبک» یا همون سهشنبههای برگشتیه. این یه پدیده فاندامنتالیه که تو حدود هفتاد هشتاد درصد مواقع اتفاق میفته. یعنی چی؟ یعنی معمولاً روز سهشنبه، بازار خلاف جهت حرکت روز دوشنبه و حتی روند کلی هفته حرکت میکنه. تو مفاهیم آیسیتی هم به این میگن یه جور «منیپولیشن» که روز سهشنبه اجرا میشه. پس حواستون به این قضیه باشه. با این حال، بازم میگم، این خبر جولتس از اون خبرایی نیست که مثلاً یهو پنجاه شصت دلار طلا رو جابجا کنه یا بخواد سقفهای تاریخی بزنه و فاجعه به بار بیاره. اینجور کارا معمولاً از عهده خبرای گندهتری مثل NFP یا CPI برمیاد. مگر اینکه بعدش شیکاگو بیاد و یه سری تصمیمات خاص بگیره یا اتفاقات دیگهای بیفته. ولی خود خبر به تنهایی اونقدر زور نداره.
خب، دیگه کمکم بریم روی چارت ببینیم اوضاع از چه قراره. الان که این مطلب رو میخونم، احتمالاً شما هم چارت رو جلوی روتون دارید.
اول یه گله کوچولو بکنم! اونایی که صبح زود بیدار بودن، چرا ترید صبح رو نگرفتن؟ البته شاید خواب بودید، که در این صورت نوش جونتون! ولی اگه بیدار بودید و نگرفتید، باید یه فکری به حالش کرد. هم موقعیت سل خوب داشتیم هم بای، جفتش ناز بود ولی انگار کسی پای سیستم نبوده.
یه نکته مهم هم بگم. یکی از دلایلی که میگم صبح خیلی زود هم خودتون رو خسته نکنید همینه. چون وقتی خودتون رو الکی خسته میکنید، زمانهایی که واقعاً باید معامله کنید، دیگه انرژی ندارید و معامله نمیکنید. میشینید پای چارت تو زمانهایی که بازار جون نداره و عملاً هیچ فایدهای براتون نداره.
خب، همونطور که گفتم، قراره روی یه حساب پراپ کار کنیم. این اولین تجربه من با این نوع حسابهاست، پس میخوایم همه چیز رو با هم و خیلی مکانیکی پیش ببریم. اردرها رو دقیق ست میکنیم تا بتونیم نتیجه استراتژی رو روی یه «فوروارد تست» واقعی ببینیم.
اولین قدم، نصب و راهاندازی متاتریدر برای این حساب پراپه. بعضی از شرکتهای پراپ، متاتریدر اختصاصی خودشون رو ندارن. این یعنی چی؟ یعنی از متاتریدر ۵ استانداردی که روی سیستم نصبه، با وارد کردن یوزرنیم و پسورد، به حساب وصل میشیم. این شرکتها در واقع «وایت لیبل» میگیرن و برای کاهش هزینهها، شاید نخوان برای متاتریدر جداگونه سرمایهگذاری کنن. این موضوع خیلی روی کیفیت کار تریدر تأثیر خاصی نداره، بیشتر بحث اعتبار و برندینگه. شرکتی که هزینه میکنه و خدمات کاملتری ارائه میده، خب طبیعتاً نشون میده که پولداره و این اشتراکهای ماهانه براش چیزی نیست. برای بروکرها این قضیه مهمه، ولی برای شرکتهای پراپ شاید اونقدرها هم حیاتی نباشه. یادتون باشه، شرکتهای پراپ اونقدرها هم که فکر میکنید پولدار نیستن. اونا بیشتر از سود شما (و البته گاهی از ضرر شما) سود میکنن.
خب، بعد از یه کم کلنجار، بالاخره حساب روی متاتریدر بالا اومد. حالا بریم سراغ تنظیمات ریسک. من برای این حساب، ریسک هر معامله رو روی دو دهم درصد (۰.۲%) سرمایه تنظیم میکنم. این خیلی مهمه که از اول حد ضرر و ریسکتون مشخص باشه.
بریم سراغ چارت طلا. تحلیل کلی چارت که عوض نشده. ما هنوز منتظریم که اون «تارگت زون» بالایی که قبلاً مشخص کرده بودیم، تاچ بشه. یه تارگت زون بالاتر هم تو تایم دیلی و چهارساعته داشتیم. پس فعلاً توقع ندارم طلا وارد یه فاز نزولی خیلی شدید بشه، مثلاً بخواد تا سطوح خیلی پایینتر اصلاح کنه، مثل اون اتفاقی که قبلاً از یه سقف تا نزدیکیهای یه کف دیگه براش افتاد. تا به اون تارگتهای بالایی نرسه، دلیلی برای تسویه حسابهای بزرگ و ریزشهای سنگین وجود نداره، مگه اینکه یه اتفاق خیلی خاص و غیرمنتظره بیفته.
بنابراین، برای پوزیشنهای فروش یا همون سلهامون باید یه کم محتاطتر عمل کنیم. اما برای بایهامون میتونیم با اطمینان خاطر بیشتری وارد بشیم، البته نه هر جایی و وسط روند! دنبال بایهای امنتر و نواحیای هستیم که بشه با خیال راحتتری روشون حساب کرد.
یادتونه گفتم صبح یه ترید خوب داشتیم که از دست رفت؟ حالا اگه قیمت دوباره به اون ناحیه برگرده، با توجه به اینکه یه «ناحیه نقدینگی» همونجا ایجاد شده، ورود مجدد میتونه یه کم خطرناک باشه. یعنی من دیگه اونجا برای ورود پندینگ نمیذارم. چرا؟ چندتا دلیل داره:
مصرف شدن ناحیه: اون ناحیه قبلاً یه بار مصرف شده.
عدم ثبت کف جدید: حرکتی که از اونجا شروع شده، نتونسته یه کف قیمتی جدید (پایینتر از کف قبلی) ایجاد کنه. این یعنی چی؟ یعنی اون حرکت، یه حرکت «مینور» بوده، نه «ماژور». چون اومده، یه استراحتی کرده، ولی زورش نرسیده کف جدید بزنه. این خودش یه سیگناله که یا یه چیزی بالاتر جا مونده و بازار باید بره برش داره، یا اینکه بازار فعلاً تمایلی به نزول بیشتر نداره.
مگر اینکه! مگر اینکه قبل از اینکه قیمت بخواد دوباره به اون ناحیه بالایی برسه، بیاد و یه کف جدید برای ما بسازه. اگه این اتفاق بیفته، اون موقع میتونم دوباره به فکر ورود به سل از اون ناحیه (مثلاً حول و حوش یه قیمت مشخص که قبلاً واکنش داشته) باشم.
ولی تا زمانی که بازار به اون کف قبلی احترام گذاشته و همچنین با توجه به اینکه همونجا و هم بالاترش برامون «نقدینگی» تشکیل شده، احتمال اینکه بخوان این نقدینگیها رو جمع کنن، برای هر دو طرف وجود داره. حالا اول کدوم رو برمیدارن، خدا میدونه! اگه بیان اول نقدینگی پایینی رو بردارن، اون موقع شاید بشه یه بار دیگه روی اون ناحیه بالایی برای گرفتن تیپی حساب کرد. اگه نه، اگه برگردن بالا، به نظرم اول نقدینگی بالایی رو برمیدارن، بعد میان پایین نقدینگی این یکی رو هم جمع میکنن و بعد میرن برای زدن سقف بعدی.
پس فعلاً من اون سل رو خیلی جدی نمیگیرم، مگه اینکه قیمت بیاد و یه کف مهمی که اخیراً ساخته رو (مثلاً یه عددی حول و حوش ۴۶) بشکنه و زیرش تثبیت بشه. بعدش میشه بهش فکر کرد.
حالا یه نکته دیگه. اگه دقت کنید، همون حوالی یه «VOB» (احتمالاً منظور Violation of Block یا یه ناحیه واکنشی مهم) هم داریم که قیمت چند بار بهش تاچ کرده. اون ناحیه نقدینگی که علامت زدیم، خودش میتونه یه VOB جدید برامون تشکیل داده باشه. اینجا میتونیم یه پندینگ اردر سل با یه کم ریسک بذاریم. استاپ لاس رو کجا بذاریم؟ اگه بخوایم امن باشه، میتونیم بذاریم پشت سقف اصلی. ولی راستش رو بخواید، اگه قیمت بخواد اون ناحیه رو بزنه، احتمالاً سقف رو هم میزنه. پس خیلی فرقی نمیکنه استاپتون کجا بخوره، در هر دو حالت ضرر میکنید. پس الکی آدم استاپ رو بزرگتر نکنه که چی بشه، درسته؟
خب، با این حساب، ورودمون میتونه یه جایی باشه، استاپ رو هم یه ذره پشت همون ناحیه VOB میذاریم. تیپی یکمون هم حداقل تا «اکوالیبریوم» یا همون نقطه تعادل اون حرکت میتونه باشه. البته اگه بازار راه بیفته، فکر میکنم اون کف نقدینگی رو هم بردارن. ولی فعلاً تیپی یک همونجا خوبه. یه کم هم استاپ رو بزرگتر میکنیم که خیالمون راحتتر باشه. یه ریوارد به ریسک شش یا هفت هم برامون کافیه. این ترید رو بدش نمیاد آدم بگیره، چون هم نقدینگیهای پشت رو برمیداره، هم یه VOB داریم که روش فعال میشه.
حالا بریم این اردر رو روی حساب پراپ ست کنیم. یه نکته خیلی خیلی مهم که باید حواستون باشه، مخصوصاً تو طلا، نقره، نفت و شاخصها: قیمت تریدینگ ویو شما ممکنه با قیمت سرور متاتریدرتون فرق داشته باشه! تو جفتارزها این اختلاف معمولاً کمه یا اصلاً نیست، ولی تو اینایی که گفتم، حتماً چک کنید. اگه این اختلاف رو در نظر نگیرید، ممکنه تریدتون روی تریدینگ ویو فعال بشه ولی روی حسابتون نه، یا بدتر از اون، استاپ و تیپیتون بیخودی بخوره بدون اینکه واقعاً قیمت به اونجا رسیده باشه.
من الان چک کردم، حدود ده پیپ اختلاف قیمت دارم. اسپرد پراپ روی طلا هم بد نیست، خوبه، حدود ده یازده پیپ باز میکنه. پس با در نظر گرفتن این اختلاف قیمت و اسپرد، نقطهی ورودم رو یه کم جابجا میکنم. مثلاً اگه نقطه ورود ایدهآلم روی تریدینگ ویو یه عددی مثل ۵۷.۱۶ هست، با احتساب اون اختلاف ده پیپی و یه مقدار هم برای اسپرد، اردر پندینگم رو روی مثلاً ۵۶.۸ تنظیم میکنم. استاپم رو هم حدود پونزده پیپ میذارم. با این حساب، اگه استاپ بخورم حدود ۹۹ دلار ضرر میکنم و اگه تیپی بده، حدود ۳۴۰ دلار سود میگیرم. اینجا روی پراپ، ریوارد به ریسکم حدود چهار میشه، ولی روی تریدینگ ویو با استاپ کوچیکتر، ریوارد هفت رو نشون میده. خب، این اولین پندینگمون.
یکی از بچهها یه سوال خوبی پرسید. گفتن که: «یه مقاومت چهارساعته مهم داریم، بهتر نیست اردرمون رو روی اون مقاومت بکاریم؟ چون خیلی وقتا قیمت به این مقاومتها میرسه و برمیگرده. معمولاً هم یه کم جا میذاره و دقیق بهش نمیرسه.»
خب، این سوال خیلی بهجاییه. آره، یه مقاومت چهارساعته داریم که قیمت چند بار بهش ریجکشن داده. اگه بخواد جا بذاره، اینجا هم میتونه جا بذاره. اما اگه بخواد بهش احترام بذاره، میتونه خیلی شیک و مجلسی هم بهش برسه. برای اینکه یه کم کمریسکتر عمل کنیم، میتونیم نقطه ورودمون رو یه کوچولو پایینتر بیاریم. مثلاً اگه ورود اولیه من روی ۵۶.۸ بود، حالا میارمش روی ۵۶.۶ که اون مقاومت چهارساعته رو هم به قول دوستمون گرفته باشیم و خیالمون راحتتر باشه.
البته این کارا رو من معمولاً تو حساب پراپ میکنم که نمیخوام استاپم خیلی نزدیک باشه. تو حساب شخصی خودم، همونجایی که تحلیل میگه، اردر میذارم. با این تغییر، اندازه استاپم رو هم یه کم تغییر میدم. مثلاً میذارمش بیست پیپ. اینجوری بهتره، بیشتر دوستش دارم. با این حساب، استاپم همون حدود صد دلار میشه و تیپی اولیهام حدود صد و پنجاه دلار. البته اگه تیپی کامل رو بده، باید تا محدودههای پایینتری مثل ۴۹.۵ بیاد که منطقی هم هست. چون اگه اون ساختار بالایی رو یه «میجر استراکچر» در نظر بگیریم، برای ورودش باید حداقل تا اونجاها بیاد.
خب، اینم از اولین تریدمون که ست شد. بریم ببینیم چه اتفاقی براش میفته. یه نگاه به گذشته هم بندازیم، اینجا یه سقف داشتیم که فکر کنم این حرکت اخیر به همون سقف واکنش نشون داده. البته حرکتش خیلی جذاب نبوده. شایدم یه VOB قدیمیتر تو تایم آسیا یا حتی قبلتر، مثلاً چهارشنبه هفته پیش، باعث این واکنش شده. خب، یه اسپانسر هم اینجا بوده که به نظر میاد فعال شده و واکنش قشنگی هم داده، اونم ساعت شش صبح که به درد ما نمیخوره! پس همون تحلیل فعلیمون به نظرم خوبه. اگه این اردر بخوره و استاپ بشیم، احتمالاً میره بالاتر و سقفهای بعدی رو هم میزنه، پس خیلی به حال ما فرقی نمیکنه. دیگه باید وایسیم تا یه «چاک ماژور» (تغییر ساختار اصلی) ببینیم و بعدش وارد شیم.
حالا بریم سراغ کاشتن اردرهای بای. صبح یه حرکت مینور برای بای اینجا شکل گرفت که اگه کسی گرفته، دستش درد نکنه. شاید ما نمیتونستیم اینو بگیریم چون وسط روند میفتاد. ولی یه موقعیت دیگهای بود که میشد گرفت، چون هم زیر «تاد» (یه مفهوم یا ابزار تحلیلی) بود، هم تایم یک دقیقه بهمون اوکی داده بود. میشد به عنوان یه حرکت مینور اینجا ورود گذاشت، استاپ پشت کف و تیپی حداقل تا اکوالیبریوم. البته ریوارد خیلی بالایی نمیداد، شاید در حد یک و نیم.
یکی از بچهها گفتن که یه بای گرفته بودن ولی زود بستنش. دلیلش چی بوده؟ گفتن کندل نیم ساعته خوب نبسته.
اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم رو میخوام بهتون بگم. بچهها، هیچوقت تایمهای بالا رو فراموش نکنید! مثلاً همونجا که دوستمون ترسیده و بسته، اگه به «اوپن دیلی» و مقاومت دیلی دقت میکرد، شاید نظرش عوض میشد. یه ناحیه حمایتی خیلی خوب و قشنگ اونجا داشتیم. میشد اینجا ریسکی وارد شد و استاپ رو گذاشت پشتش. چون اگه اون ناحیه رو میزد، احتمالاً میاومد پایینتر.
حالا بریم سراغ اون کندلی که باعث ترس شده. حمایت ما کجا بود؟ یه ناحیه خیلی قشنگ که قبلاً هم بهش واکنش داشتیم. تا زمانی که یه سطح کلیدی (مثلاً ۴۵) به سمت پایین شکسته نشه، یه حمایت قوی داریم که نباید ازش ترسید. کندل یک ساعته اینجا یه جوری بسته شد که شاید باعث ترس شده. ببینید، کندل یک ساعته با اینکه یه شدو به زیر اون ناحیه حمایتی زده و بهش دست درازی کرده، اما تو دقیقههای آخر برش گردوندن بالا و بالای کلوزهای قبلی بستنش! همین بسته شدن بالای کلوزهای قبلی، خودش میتونست یه سیگنال باشه.
حالا کندل سی دقیقه چطور بوده که ترسناک شده؟ آره، شاید ظاهرش یه کم ترسناک بوده. ولی بازم یادتون باشه، مبنای اصلی شکست یه ناحیه، کلوز کندل زیر شدوهای قبلیه. اگه کندل بیاد و بالای کلوز-اوپنهای قبلی ببنده که عالیه. ولی برای تأیید نهایی شکست، باید زیر اون شدوها ببنده. وقتی نبسته و دقیقههای آخر برش گردوندن بالا، این یعنی یه چیزایی هنوز جا مونده. اون چیزایی که جا مونده یا باید از بالاتر برش دارن و برن، یا هنوز از نظر زمانی، نقدینگی کافی برای حرکت به سمت پایین فراهم نیست. پس دوست نداشتن برن پایین.
این دو سه دقیقه آخر کندلها خیلی مهمه که چه رفتاری از خودشون نشون میدن. اینکه میان پایین حمایتها و مقاومتها میبندن یا بالای اونها، خیلی اهمیت داره. چون نشون میده که بازار چه قصدی داره. یادتون باشه، رباتهای معاملهگر که با هم تلفنی صحبت نمیکنن! صحبتهاشون از روی رفتار قیمت و کندلهاست. و هیچوقت هم به هم سیگنال اشتباه نمیدن. تا زمانی که کلوزهای معتبر اتفاق نیفته، از هم سیگنال نمیگیرن. برای همین خیلی به این موضوع کلوزها اهمیت میدن. شده یه حرکت خیلی بزرگی رو شکل میدن، اما ثانیههای آخر برش میگردونن. چرا؟ چون هنوز میخواسته بره بالا و تاییدیه نزول رو نداده که یه وقت رباتهای دیگه اشتباه کنن و اینجا شروع کنن به سل گرفتن. این «صحبتهای» بین رباتها خیلی مهمه. مخصوصاً تو دو سه دقیقه آخر حواستون باشه. ممکنه «هانت» کنن، اردرها رو فعال کنن، نقدینگی بردارن و چیزای دیگه. اما به هم سیگنال اشتباه نمیدن که مثلاً بگن اِوا دستم در رفت، ببخشید زیرش بستم، من میخواستم برم بالا! نه. شده تو یکی دو دقیقه آخر یه حرکت خیلی ناگهانی اتفاق بیفته، اون حرکت ناگهانیه برای اینه که به همدیگه سیگنال اشتباه ندن و میتونه یه تاییدیه خیلی خوب برای شما باشه که آیا ورود بکنید یا نه، و آیا پوزیشنتون رو ببندید یا نگه دارید. اینجوری دیگه الکی دچار «فومو» (ترس از دست دادن موقعیت) نمیشید.
شاید اگه میخواستید بهتر وارد اون بای بشید، استاپتون رو میذاشتید پشت اسپانسر، که احتمالاً میخورد. شاید چون قیمت خیلی اومد پایین و به کف قبلی احترام گذاشت، ترسیدید. این چیزا طبیعیه، عیب نداره. ولی اون سله رو میتونستید بگیرید ها! اون دیگه بهونه نداره! (البته اینا همش گپ و گفت خودمونیه وگرنه هر کسی بنا به شرایط خودش تصمیم میگیره).
خب، برگردیم سر پیدا کردن ناحیه بای برای ورود. اینجاها دوباره یه ناحیه نقدینگی برامون تشکیل شده. یه سطح قیمتی (مثلاً ۴۰) میتونه جای بدی برای یه بای اولیه نباشه. چرا؟ چون اینجا چندتا چیز با هم همپوشانی دارن:
با یه سری از تنظیمات اندیکاتورها یا مفاهیم تحلیلیمون (مثلاً «پونزده و سی با»، «تاد با»، «یک دقیقه با») همراستاست.
اکوالیبریوم هم همینجاست.
پس این ناحیه ۴۰ خیلی خوبه، دوستش میدارم!
حالا برای بای، دو تا جا رو مد نظر دارم:
ورود اول، کمی بالاتر: ورودمون اینجا، استاپ پشت کف فعلی که میشه پشت شدوی دیلی امروز هم. و تیپی هم حداقل تا اکوالیبریوم. اما یه نکته! اینجا «لو آسیا» (کف قیمتی جلسه معاملاتی آسیا) هم هست و میتونه «هانت» بشه. یعنی بیان این کف رو بزنن و بعد برن بالا. نقدینگی خوبی هم اینجا خوابیده.
ورود دوم، پایینتر (محبوبتر!): من این یکی رو بیشتر دوست دارم. چرا؟ چون میاد اون نقدینگیهایی که گفتم رو برمیداره، لو آسیا رو هم میزنه و بعد میره بالا. اینو خیلی بیشتر از اون یکی دوست دارم.
پس من هم اینو میذارم هم پایینی رو. شما اگه میخواید مطمئنتر عمل کنید، میتونید فقط پایینیه رو بذارید. اگه از همینجا هم واکنش داشته باشیم و بره بالا، تیپی اول همون محدودههای ۴۵-۴۶ میتونه باشه. اگر هم کندلهای چهارساعته و یکساعته خوب بسته بشن و قیمت رو برگردونن بالای ۴۵، میشه حتی به نواحی بالاتر و زدن سقف هم فکر کرد.
خب، بریم این بایها رو هم روی پراپ ست کنیم.
اردر بای اول: ورودمون روی یه قیمتی مثل ۴۰.۸۰، استاپ هم حدود بیست پیپ پایینتر روی ۳۸.۹۰. با این حساب، ریسکمون حدود ۹۹ دلار و تیپی بالقوهمون ۳۴۶ دلار میشه. البته تیپی نهایی بستگی به قدرت حرکت داره.
اردر بای دوم: ورودمون یه کم پایینتر، مثلاً ۳۹.۷۰ (دقیقاً جایی که استاپ اردر اولیهست، البته با یه کم فاصله). استاپ این یکی هم حدود بیست پیپ پایینتر، مثلاً روی ۳۷.۹۰. ریسک اینجا هم حدود ۱۰۰ دلار و تیپی بالقوه ۳۵۰ دلار.
ببینیم اینا چی میشن و چه اتفاقی براشون میفته. این پندینگها رو ست کردیم و فعلاً کار دیگهای با طلا نداریم. یه سری خطوط حمایت و مقاومت مهم چهارساعته و یک ساعته رو هم روی چارت علامتگذاری میکنیم و براشون آلارم میذاریم که اگه قیمت بهشون رسید، باخبر بشیم. یه ناحیه بین ۵۴ تا ۵۶ هم هست که من اصلاً دوست ندارم اونجا ترید کنم، چون پرایس اکشن خوبی نداره.
بچهها یه نکته خیلی مهم دیگه هم بهتون بگم. «اوپن» بازارها (یعنی زمان باز شدن رسمیشون) ساعتهای مشخصیه، اما «بازگشایی نقدینگیها» معمولاً بیست دقیقه بعد از اوپن اتفاق میفته. «کش اوپنها» یا همون باز شدن بورسها هم معمولاً یک ساعت بعد از اوپن اولیه بازاره.
مثال بزنم:
اگه فرانکفورت به وقت ما ساعت یازده باز میشه، یازده و بیست دقیقه میشه زمان اجرای قراردادها و اوپن اول نقدینگی. ساعت دوازده هم میشه اوپن بورس فرانکفورت.
دقیقاً همزمان با اوپن بورس فرانکفورت (ساعت دوازده ما)، اوپن اولیه لندن هم اتفاق میفته. دوازده و بیست دقیقه میشه کش اوپن لندن و ساعت یک میشه بورس لندن.
حالا بریم سراغ آمریکا. اگه نیویورک ساعت چهار بعد از ظهر ما باز بشه (یا سه و نیم شما، بستگی به منطقهتون داره)، چهار و بیست دقیقه میشه اوپن نقدینگی. کندل چهار و بیست دقیقه خیلی مهمه! این میشه کش اوپن نیویورک. یعنی تا چهار و بیست دقیقه، بازار هنوز خیلی کار خاصی نکرده. از چهار تا چهار و بیست، هنوز اون اتفاق اصلی نیفتاده.
معمولاً کندل چهار و بیست دقیقه یه زمینه ذهنی از حرکت آینده بازار بهتون میده. کلاً اون کندل بیست دقیقهای که بعد از اوپنها شکل میگیره، میتونه بهتون بگه تمایلات بازار به چه شکلیه.
ساعت پنج بعد از ظهر ما میشه بازگشایی بورس شیکاگو. پنج و بیست دقیقه ورود نقدینگی اتفاق میفته و پنج و نیم میشه اوپن کامل بورس.
برای همینه که مثلاً تو بازه پنج و بیست دقیقه تا پنج و نیم ما (که میشه چهار و پنجاه تا پنج شما) یه سری حرکتهای خیلی شدیدی تو بازار میبینید. دیدید تأثیر کندل چهار و بیست دقیقه رو؟ کندل ساعت چهارتون شاید نتونست اون کار رو بکنه، ولی کندل چهار و بیست دقیقه با دو تا حرکت قوی، جهت رو مشخص کرد.
معمولاً به این شکله که اگه قیمت بعد از ورود نقدینگیها به نواحی مهم شما برسه، اون «هانت» یا فعال شدن اردر، اعتبار بالاتری داره. یعنی اگه مثلاً ساعت چهار و هفده هجده دقیقه قیمت بیاد به ناحیه شما برسه، بهش شک کنید، بترسید ازش! چون احتمال اینکه چهار و بیست دقیقه باز بشه و یه کندل گنده بیاد ناحیهتون رو بزنه، خیلی زیاده.
اما اگه مثلاً با حرکت کندل چهار و بیست دقیقه یا چهار و بیست و یک دقیقه قیمت به ناحیهتون رسید، اون موقع میتونید به ورودتون فکر کنید. احتمال تیپی دادنش بیشتر میشه. اگه به این بیست دقیقه بعد از اوپنها توجه کنید، احتمال خوردن استاپهای بیخودیتون خیلی کمتر میشه. این نکته بیست دقیقه رو فکر کنم قبلاً یادم رفته بود بگم، حالا گفتم که در جریان باشید.
یکی از رفقا یه نکتهای رو در مورد بایهایی که گذاشتیم گفت. نظرش این بود که اگه قیمت از اینجا بیاد پایین و هایر های (سقف بالاتر) نزنه، اون بایها خیلی جالب نیستن. چون اون لگ حرکتی که اردرهای بای ما روش کاشته شده، از دید مفاهیم ICT، اگه بخواد کامل بشه، باید خیلی پایینتر بیاد. مثلاً یه سطحی مثل ۳۱ میتونه خیلی قشنگتر باشه، هم از نظر زمانی و هم ساختاری.
خب، حرفش درسته. اگه قیمت بیاد پایینتر، خیلی هم جذابتر میشه. چرا که نه! البته یادتون باشه، من این بایها رو تا اکوالیبریومهاشون گذاشتم. اگه قیمت بیاد و اون بای پایینی رو فعال کنه (همونی که گفتم بیشتر دوستش دارم چون نقدینگی آسیا رو جمع میکنه)، اون دیگه عالیه! اگه اون فعال بشه، قشنگ میشه تا جمعه هم نگهش داشت (البته با مدیریت ریسک و سیو سود). اما اگه بای اولی فعال بشه، بیشتر برای یه نوسان کوچیک و رسیدن به سقفهای نزدیکتر باهاش همراه میشیم. بازم بستگی داره چه ساعتی و با چه شکلی به اون ناحیه برسه. ولی اگه تو زمان درست و با شکل درست بیاد، با توجه به اینکه اکوالیبریومها و «تاد» و اینا رو اون بالا داریم، احتمال اینکه یه استراحتی بهمون بده که تیپیمون رو بگیریم، زیاده. مخصوصاً که کف دیلی هم همونجاست.
اون بای پایینی رو خیلی بیشتر دوست دارم چون میاد نقدینگی پشت آسیا رو برمیداره. ولی آره، راست میگه دوستمون. این دو تا بای، مینور محسوب میشن. اون بای ماژور و خوشگله، اگه بخواد اتفاق بیفته، باید خیلی پایینتر و روی نواحی بهتری شکل بگیره.
در مورد اینکه کدوم لگ ICT مد نظر بوده، اگه لگ تایم پنج دقیقه رو در نظر بگیریم (نه یک دقیقه، چون یک دقیقه خیلی نویز داره)، آره، تکمیل شدنش میفته بالاتر و یعنی باید سقف بزنه.
یه نکتهای هم که قبلاً در مورد اون سل بالایی گفتم یادتونه؟ گفتم اگه اون ناحیه رو بزنه و رد کنه، دیگه دنبال گرفتن بقیه اردرهای سل نباشید. چون احتمالاً همهشون رو میزنه و میره یه جای بالاتر. اون موقع باید دنبال یه «چاک ماژور» (تغییر ساختار اساسی) بگردید و بعد توی برگشتش و روی اسپانسرش وارد سل بشید. برای همین گفتم فرقی نداره استاپ رو کجا بذارید، اگه قرار باشه رد کنه، رد میکنه و میره بالاتر.
دیدین ساعت ۴:۲۰ دقیقه چه اتفاقی افتاد؟ قیمت اومد تا یه ناحیهای، اردرها رو فعال کرد و رفت. اون ناحیهای که فعال کرد میتونه چیزای مختلفی باشه، مثلاً یه FVG (Fair Value Gap)، یه اسپانسر، یه اوردر بلاک یا هر چیز دیگهای. اما معمولاً حرکتی که تو اون بیست دقیقه بعد از اوپن شکل میگیره، سریعتر و قویتره. ببینید، ساعت ۴ بازار باز شد. برای یه حرکت مثلاً ۲۵ پیپی، کلی کندل و زمان صرف شد. اما ۴:۲۰ دقیقه که شد، تو یه بازه ۵-۶ دقیقهای، یه حرکت ۴۰ پیپی رو شکل داد!
اینا چیزایی نیست که مثلاً بخواید روش معامله بلندمدت کنید که خب دیگه طلا رو بای بگیریم بریم برای ۳۰۰۰! نه. اینا چیزاییه که اگه بدونید و نزدیک قیمتتون اتفاق بیفته، میتونه تاییدیههای مضاعف برای حرکتتون باشه. یا اینکه اگه مثلاً ۴ و ۱۹ دقیقه میخواید ورود کنید، نکنید این کارو! احتمال استاپ شدنتون زیاده. الکی دارید خودتون رو تو دردسر میندازید.
این چیزا خیلی مهمه که بهشون توجه کنید. بعدها خیلی بهتون کمک میکنه. ببینید، اینکه مثلاً بعضیا میگن من وین ریت ۹۵ درصد دارم، همه میگن مگه میشه؟ آره، میشه! اگه شما هم همینقدر حساسیت به خرج بدید و تاییدیههای مختلف بگیرید، همه چیز رو بررسی کنید و بعد ورود کنید، چرا که نه! وقتی از هر زاویهای که نگاه میکنید، تحلیل شما یه چیز رو میگه و بعد استاپ میخورید، یعنی دیگه واقعاً باید اون استاپ رو میخوردید و راه دیگهای نبوده. اما اگه همه تحلیلها و ابزارها یه جهت رو نشون میدن، یعنی درسته دیگه! پرایس اکشن، نقدینگی، ICT، اسمارت مانی، تایمهای زمانی، همهچی داره یه حرف رو میزنه. خب اگه این نخواد بره تیپی بده و استاپ بخوره، دیگه جزو اون چهار پنج درصدیه که قراره استاپ بخوره و یه اتفاق سورپرایزی تو بازار بیفته که ما ازش بیخبریم. وگرنه وقتی همه اینا با هم همراستا میشن، یه جور قوت قلب هم هست. پس اینکه میگم وین ریت بالا با ریوارد بالا، معجزه نمیکنم! خیلی چیزا رو مد نظر دارم که خیلیهاش دیگه به صورت ناخودآگاه تو ذهنم تایید میشه. مثلاً ساعتو نگاه میکنم میبینم چهار و پونزده دقیقهست، پندینگهای نزدیک قیمتم رو پاک میکنم. نمیذارم وارد بشه. ممکنه از هر ده تا معامله، سه تاش هم بیاد فعال کنه و بره تیپی بده ها! ولی من نمیام هفت تا معامله موفق دیگه رو فدای سه تا «اما و اگر» بکنم. ترجیح میدم نگیرم، به جاش خیالم راحتتر باشه. بهتر از اینه که بگیرم و بعدش به هزار و یک چیز متوسل بشم و دعا و التماس کنم!
بچهها یه چیزی که خیلیا یادشون میره اینه که تو این بازار، سود شما ضرر یکی دیگهست و ضرر شما سود یکی دیگهست. اینکه هی بگیم خدایا همین یه بار، خدایا رحم کن، من نماز میخونم و از این حرفا، خب شاید اون طرف مقابل شما هم که قراره سود شما بره تو جیب اون (یا ضرر شما بشه سود اون)، اونم داره اونور نماز میخونه! حالا خدا باید به کدومتون جواب بده؟ خرج و مخارج بچه کدومتون باید براش مهمتر باشه؟ اینجور چیزا اصلاً تو بازار جواب نمیده. سعی کنید منطقی به چارت نگاه کنید به جای اینکه بخواید دست به دعا بشید.
خب، کارمون با طلا فعلاً تموم شد. بریم یه نگاهی هم به پوند و یورو بندازیم و برای اونا هم اگه موقعیت بود، اردر ست کنیم. این حساب پراپ رو میخوام فقط با همین پندینگها مدیریت کنم و به حساب شخصی خودم وصلش نمیکنم.
یکی از بچهها در مورد یه سل روی نقره صحبت کرد که دیروز گرفته بود و تیپی داده بود. من خودم نقره ترید نمیکنم، چون قبلاً تجربهی خوبی از نظر وزن حرکتی و مارجین مورد نیازش ندا셔م. ولی خب، شاید الان شرایط فرق کرده باشه.
ببینید، بروکرها قراردادهاشون با هم فرق میکنه. مثلاً «کانترکت سایز» نقره تو بعضی بروکرها ۵۰۰۰ هست. این یعنی چی؟ اگه قرارداد «سه دیجیت» باشه (یعنی سه رقم اعشار کنار قیمت داشته باشه)، مثل اینه که دارید روی جفتارزها معامله میکنید. یعنی مثلاً پنج صدم لات روی نقره سه دیجیت، مثل پنج صدم لات روی یورو دلاره. حالا اگه این سه دیجیت بشه دو دیجیت، یعنی قراردادشون میشه یک به ده و وزنش میره بالاتر. یعنی سه صدم لات روی نقره دو دیجیت، انگار شما سه دهم لات روی یورو دلار ترید کردید! و اگه بشه یک دیجیت، سه صدم لاتش انگار سه لات روی یورو دلار زدید! اینجوری وزن حرکتیش و مارجینی که درگیر میکنه خیلی فرق میکنه و طبیعتاً سود و ضررتون هم متفاوت میشه.
مثلاً شما با سه صدم لات روی یورو دلار، برای یه حرکت مشخص روی چارت (مثلاً یه کندل پنج دقیقهای) شش دلار استاپ میخورید. همون مقدار حرکت روی چارت برای نقرهای که قراردادش یک دیجیتیه، با همون سه صدم لات، میبینید استاپتون میشه ششصد دلار! چرا؟ چون اون حرکت که روی یورو دلار مثلاً بیست پیپ بوده، روی اون نقره با ارزش حرکتی بالاتر، میشه دویست پیپ! مثل اتفاقی که تو شاخصها میبینید. یه کندل یه دقیقهای یورو دلار شاید یه پیپ باشه، ولی یه کندل یه دقیقهای داوجونز میبینید بیست، بیست و پنج پیپه! این میشه وزن حرکتی. گاهی اوقات نمیتونید روی اینا ورود کنید، چون اگه بخواید استاپتون رو یه جای امن بذارید، حجم ورودتون باید کمتر از یک صدم لات بشه که خب حساب اجازه نمیده.
البته الان که چک کردم، قرارداد نقره تو این پراپی هم مثل یورو دلار و ایناست و میشه راحتتر روش کار کرد. تأمین سرمایهها و بروکرهای مختلف، شرایط متفاوتی دارن.
بذارید یه تست کوچولو هم همین الان انجام بدیم. یه یک صدم لات روی طلا و یه یک صدم لات روی نقره میزنم ببینیم چی میشه. (این کارو با مسئولیت خودم انجام میدم ها، شما نکنید!)
خب، همزمان روی نقره و طلا ورود کردم. ببینید، حرکتی که روی طلا داره اتفاق میفته و مثلاً ۱۴-۱۵ سنت میره تو ضرر، همزمان روی نقره مستقیم میشه ۵۰-۷۰ سنت ضرر! این همون وزن حرکتیه که میگم فرق میکنه. وای وای! چقدرم اسلیپیج داره این سرور! اصلاً جایی که من وارد شدم، کندل اونجا رو ندیده! این اسلیپیج رو هم باید تو محاسباتمون در نظر بگیریم. خوب شد یه مقدار بالاتر گذاشتیم اردرها رو. جالبه که روی نقره اسلیپیجش بیشتر از طلاست!
حالا کمیسیون چقدره؟ من با یه یک صدم لات ورود، حدود یک سنت سود معامله رو بستم (البته با کلی اسلیپیج!). کمیسیونش شد دو دلار. بد نیست. اسپرد طلا هم اینجا حدود پنجه. بعضی بروکرها اسپردشون خیلی پایینتره (مثلاً یک یا دو) ولی کمیسیونشون بالاتره (مثلاً هشت دلار). پس برای کسایی که حجم بالا میزنن، پراپی که کمیسیونش پایینه بهتره. برای کسایی که فست اسکالپ میکنن، شاید بروکری که اسپردش خیلی پایینه ولی کمیسیون داره، بهتر باشه. البته اگه سرور «راو» باشه، ممکنه اسلیپیج زیاد داشته باشه. برای طلا اگه میخواید ترید کنید، سرور ECN بهتره.
خب، بریم سراغ پوند. یه نگاهی به چارتش بندازیم. «تاد» و «اکولیبریوم» رو مشخص میکنیم. یه «توکن» (احتمالاً یه نشانه یا سیگنال) نسبتاً خوبی اینجا شکل گرفته که میشه به ورود فکر کرد.
نواحی مهممون رو هم علامت میزنیم. اون «تاد» خودش میتونه یه نقطه خوب برای بای باشه. با توجه به اینکه یه «کف برابر» هم داریم و قیمت یه کوچولو بالای تاده، من ترجیحم اینه که روی خود تاد وارد بشیم. ولی ممکنه واکنش رو بالای تاد هم ببینید. یه ناحیهای حدود قیمت ۳۰ (مثلاً ۱.۲۷۳۰) میتونه جای خوبی برای بای باشه. یه «دایمند» (الگوی الماس) هم انگار داریم اینجا.
حالا بریم اردرش رو ست کنیم. اینجا هم حدود ده پیپ اختلاف قیمت با تریدینگ ویو دارم. پس با در نظر گرفتن این اختلاف و یه مقدار برای اسپرد، ورودم رو مثلاً روی ۶۲۰ (۱.۲۷۶۲۰) تنظیم میکنم. استاپم هم حدود هفت و نیم پیپ پایینتر، مثلاً روی ۵۵۶ (۱.۲۷۵۵۶) میذارم.
یه ناحیه دیگه هم برای بای پایینتر داریم که «تاد دیروز» هم روش افتاده. اینم میتونه ورود نسبتاً خوبی باشه. اگه قیمت به اینجا برسه، حداقل تا اکولیبریوم میتونیم باهاش بیایم. ورودمون رو مثلاً روی ۴۲۵ (۱.۲۷۴۲۵) و استاپ رو هم حدود هفت و نیم پیپ پایینتر روی ۳۵۹ (۱.۲۷۳۵۹) تنظیم میکنیم.
حالا بریم برای سل پوند. یه سل اینجا داریم که یه کم ریسکیه. اگه از نظر روانی اذیتتون میکنه، اینو نذارید. یه ناحیه بالاتر هست که خیلی بهتر و عالیتره، چون تارگتهای پایین هم داده. این دو تا اردر سل وسطی، مینور هستن و احتمال استاپ خوردنشون زیاده. حواستون باشه خلاصه!
همین الان که داریم صحبت میکنیم، کندل چهارساعته داره بسته میشه. بذارید یه نگاهی بهش بندازیم ببینیم چیکار میخوان باهاش بکنن. برای پوند، کندل یک ساعتهش مهمتره، چهارساعتهش شاید خیلی چیز خاصی نشون نده، مگه اینکه بخوان خیلی عجیب غریبش کنن. (البته بعداً متوجه شدم که چهارساعته پوند یه ساعت پیش بسته شده بود! حواسم نبود.)
برای طلا، چهارساعته فعلاً کلوزش اوکیه، ولی دارن شدوی بالا رو درست میکنن. باید ببینیم کندلهای ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقهش چطور بسته میشن. فعلاً تا یه سطحی مثل ۴۷.۶۸ میتونیم بیایم پایین و بعدش تصمیم بگیریم. ولی هنوز اون حمایت قبلی رو نشکستن، پس هنوز یه کورسوی امیدی هست.
کندل ۱۵ دقیقه که ببنده، تکلیفمون یه کم مشخصتر میشه. اگه ۱۵ دقیقه برنگرده و رنگش عوض نشه، اوکیه. اما اگه برگرده، احتمالاً میریم برای نواحی پایینتر.
همین الان یه پوزیشن نقره باز کردم با استاپ حدود ۱۰ دلار. الان یک و نیم دلار تو ضرره. داره یر به یر میشه. اگه بیاد بالاتر، مثلاً ۱۳۰-۱۴۵ مثبت بشه، میبندمش. (بعد از چند لحظه) ای بابا، با یه ضرر کوچولو بستمش رفت! زورم میاد منفی ببندم!
یکی از دوستان دوباره در مورد سل پوند صحبت کرد و گفت که از نظر مفاهیم ICT، خیلی روشنتر از طلاست. از پایین، یه حرکت دو و نیم واحدی (احتمالاً منظورشون ATR یا یه معیار دیگه هست) رو رد کرده و از بالا هم خورده به یه مقاومت دو و نیم واحدی و برگشته.
ببینید، از پایین اگه بخواد چالش رو پر کنه، باید تا یه سطحی مثل ۱۱۷ (احتمالاً ۱.۲۷۱۱۷) بیاد. ولی اینا رو هم باید مینور در نظر گرفت. اون سقفهایی هم که اخیراً زده، اگه لگ ICT شون رو بندازیم، خیلی قشنگ میشه و یه جورایی «منیپولیت» هم کرده.
پس برای سل پوند، چند تا ناحیه رو میشه در نظر گرفت:
ناحیه اول (بالاترین): اینو خیلی موافقش نیستم. به نظرم اگه اینو رد کنه، بعدی رو هم میزنه.
ناحیه دوم و سوم (وسطیها): این دو تا رو بیشتر موافقم. اون ناحیهای که نزدیک عدد روانی ۳۰ هست، میتونه یه واکنش کوچیک ببینه.
ناحیه چهارم (پایینترین): این یکی رو هم اگه بهش برسه، عالیه. از اینجا دیگه میریم برای زدن کفهای جدید.
یه نقدینگی هم پشت اون ناحیه ۳۰ به وجود اومده که میتونه باعث واکنش بشه. پس من هر سه چهار تاشو به عنوان پندینگ اردر میذارم. رو این حساب پراپ قراره مکانیکی بریم جلو دیگه!
اردر سل اول (بالاترین): ورود مثلاً روی ۸۶۶ (۱.۲۷۸۶۶)، استاپ روی ۹۵۲ (۱.۲۷۹۵۲).
اردر سل دوم: ورود روی ۹۸۰ (۱.۲۷۹۸۰)، استاپ روی یه عددی مثل ۳۰۶۹ (۱.۲۸۰۶۹). (این همونیه که گفتم خیلی دوستش ندارم چون استاپ قبلی میشه ورود این یکی، ولی حالا میذاریمش).
اردر سل سوم: ورود روی یه عددی مثل ۳۰۹۲ (۱.۲۸۰۹۲)، استاپ روی ۳۱۸۰ (۱.۲۸۱۸۰).
اردر سل چهارم (پایینترین): ورود روی یه عددی مثل ۲۰۰۷۰ (۱.۲۷۰۷۰ ؟ اینجا عدد یه کم نامفهومه، ولی فرض میکنیم یه ناحیه پایینتره).
خب، فکر کنم دیگه برای امروز کافی باشه. این پندینگها رو ست کردیم. طلا هم مثل اینکه اون اردر سل بالایی رو فعال کرد و زد. امیدوارم بیاد تا اون ناحیهای که مد نظرمونه.
بچههایی که این تحلیلها رو میبینید، یادتون باشه من کندل به کندل و پرایس اکشنی بازار رو دنبال میکنم و ممکنه بعضی از این پندینگها رو حذف کنم یا تغییر بدم. پس اگه شما هم دارید با من پندینگ میذارید، حتماً روی حساب دمو یا با ریسک خیلی خیلی پایین این کار رو بکنید که یه وقت لیمیت نخورید و ضرر نکنید. من خودم روی هر معامله دارم حدود صد دلار ریسک میکنم که تهش همشون هم استاپ بخورن، به سختی یک درصد از حسابم کم میشه. پس حواستون به مدیریت ریسک باشه.
نتایج این تریدها رو هم فردا با همدیگه میبینیم و سعی میکنم بیشتر با هم این حساب رو ترید کنیم. امیدوارم تحلیل امروزمون به دردتون خورده باشه. فعلاً خداحافظ!
هر آنچه برای موفقیت نیاز دارید؛ آموزشهای حرفهای، استراتژیهای طلایی، تحلیلهای دقیق و ابزارهای پیشرفته
فقط کافیست خواسته خود را با ما در میان بگذارید