تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت دهم
4/25/2025در این سری ویدیو آموزشی تایتان(بخش دوم صفر تا صد)، به آموزش تحلیل تکنیکال می پردازیم، در این پست قسمت دهمین قسمت این دوره را قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

وقتی بازار خوابه و تیپیها خورده، چطور ترید کنیم؟ یه گپ خودمونی درباره نمادهای آرومتر و استراتژیهای ورود!
خب، رفقا چطورین؟ بیاین یه گپ خودمونی بزنیم در مورد یه سری چیزای باحال تو ترید. اول از همه، اگه دنبال نمادهای رامتر و کمتر چموش میگردین که خیلی اسیر نوسانات خبری نباشن و آرومتر حرکت کنن، گزینههای خوبی مثل یورو/اِییودی، یورو/اِنزِددی، جیبیپی/اِییودی و جیبیپی/اِنزِددی هم هستن. اینا بیشتر سنتیمنت محورن و نوسان ناگهانی توشون کمتره، اما خب اسپردشون هم یه کم بالاتره نسبت به ماژورها. اینو داشته باشین تا بریم سراغ یه سوال خیلی مهم.
وقتی همه تیپیهامون خورد و بازار رنجه، تکلیف چیه؟
یکی از بچهها یه سوال خیلی خوب پرسید. گفت وقتی از بالا یا پایین همه تیپیهات خورده و قیمت رسیده به یه حمایت یا مقاومت، اصلاً نمیدونیم باید چیکار کنیم. یعنی مارکت رنجه، میخواد بره رو لگ بعدی، یا میخواد بیاد بالا؟ اونجا دیگه بای گرفتن خیلی منطقی و قابل اعتماد نیست. تو اون شرایط چطوری معامله میزنیم، مخصوصاً اگه میدونیم که سلها رو باید پرقدرت زد؟ کجاها سل میزنیم؟
ببینید، وقتی این اتفاق میافته و یه حرکت این شکلی شکل میگیره، یعنی قیمت میاد پایین و به یه جایی میرسه که انگار دیگه نمیدونه میخواد چیکار کنه، دو جور میتونیم بهش نگاه کنیم اگه میخوایم معاملهش کنیم.
راه اول: تصمیمگیری بر اساس ساختارهای مینور
یه راه اینه که بیایم بر اساس ساختارهای مینور تصمیم بگیریم. یعنی هر کدوم از این حرکات کوچیک رو بگیم خب این یه مینوره. بعد وایسیم تو برگشتش، به اون کندل اسپانسری که اونجا اتفاق افتاده، ورود کنیم. مثلاً فرض کنید یه چاک (Change of Character) مینور اینجا اتفاق افتاده. خب، من میام روی کندل اسپانسرش ورود میکنم و باهاش روند رو ادامه میدم تا جایی که میخوام.
اما یه نکته خیلی مهم اینه که آیا اون حرکت اصلی، تارگت منفی چهارش رو داده یا نه. اگه منفی چهارش رو نداده باشه، مثلاً تو همین مثالی که داشتیم، میتونستیم تو برگشت به اون کندل اسپانسری که بعد از شکست شکل گرفته، باهاش ادامه بدیم مسیر رو تا پایین.
حالا وقتی قیمت به اون کف رسید، باید سریع بای بزنیم؟
نه! من اینجا مستقیم بای نمیزنم. صبر میکنم یه شکست مینور اتفاق بیفته. وقتی شکست مینور رخ داد، میام توی کندل اسپانسرش همراه باهاش ورود میکنم. حالا این کندل اسپانسر میتونه چند جا باشه. مثلاً یکی اینجا، یکی پایینتر، یا حتی یکی خیلی پایینتر. اینکه کدوم رو میگیرید، به خودتون برمیگرده. من شخصاً همیشه ترجیحم پایینترین کندل اسپانسره، حتی اگه ورودهای دیگه رو از دست بدم. ولی خب، برای هر کدوم از اینا هم اگه میخواستین ورود کنین، یه تیپی کوچولو بهتون میداد.
بعد از اینجا میتونید باهاش روند رو ادامه بدید. تا کجا؟ تا تارگت آیسیتی پروجکشن بعدی. فعلاً هدفمون دو تا دو و نیمه. چرا؟ چون داریم خلاف روند کلی حرکت میکنیم و نمیدونیم دقیقاً قراره چه اتفاقی بیفته. اگه ایکوالیبریوم یک دقیقهتون هم اونجاست، میتونید تیپی رو بذارید تا ایکوالیبریوم یک دقیقه که طبیعتاً سیفتره. اما تیپی نهایی میشه همون دو تا دو و نیمی که گفتیم. اگه اومدن و به دو و نیم دستدرازی کردن و ردش کردن، اون موقع میتونید به تارگت بعدی یعنی چهار فکر کنید و توی یکی از این استراحتهایی که شکل میگیره، همراه باهاش برید بالا.
معاملات اَگرسیو (تهاجمی) آره یا نه؟
یه سوال دیگه هم که پرسیدن این بود که کِی اَگرسیو میزنیم تو روندی که میدونیم شارپه، و کِی اَگرسیو نمیزنیم؟
راستش من اصلاً همچین حرکتی ندارم که یه کندل گنده باز بشه و بگم وای، باز شد، قراره به این تارگت بزنیم و بخوام وسط اون حرکت بپرم توی چارت. من تو معاملاتم هیچوقت عجله نمیکنم. چون میدونم بالاخره یه جایی یه تأییدیهای برای من شکل میگیره که میخوام باهاش همراستا بشم.
چرا باید وسط یه روند بپرم توش که بعداً استرس بگیرم و نگران بشم؟ چرا مثلاً بیام روی یه کندل، بعد از یه اینگالف، بخوام وارد شم، بعد اون کندل که برمیگرده بالا، من دههزار تا سکته رو تجربه کنم؟ خدایا نکنه روند برگرده، نکنه اشتباه کرده باشم، نکنه الان بخواد بره سقف رو بشکنه، نکنه استاپ بخورم. این "نکنه" آدمو دیوونه میکنه دیگه! میبینی با یه حرکت کوچولو که برمیگرده، از ترست یا معامله رو ریسکفری میکنی یا میبندیش. در صورتی که چه حرکت بزرگی میتونست برات اتفاق بیفته.
پس من کلاً اوردرهای اَگرسیو ندارم. یا یه ساختاری برام میشکنه، چه ماژور چه مینور، و بعد روی اون شکست ساختاری، دنبال ورود میگردم تا برسم به تارگت هدفم، یا اصلاً معامله نمیکنم. من از اون مرحلهای که بخوام هیجانی بپرم تو معامله، گذشتم دیگه.
اگه شرایط فعال بشه، با همه چیزایی که میخوام مچ باشه، شکست اتفاق بیفته، بیاد تا کندل اسپانسرم، بسمالله باهاش ادامه میدم. نرسید؟ خب نرسیده دیگه! آقا تایمفریممون یک دقیقهست. اگه دنبال ورود مینور هم باشم، صد تا مینور دیگه بهم فرصت میده. چرا باید خودمو گیر بندازم تو یه معاملهای که نمیدونم قراره چی بشه؟ این نده، بعدی میده. بعدی نده، بعدیش میده. شما میتونی راحت فقط تو تایم شیکاگو بشینی پای سیستم، روزی چهار پنج تا ترید روی مینورهای لگ دو و سه پیدا کنی. مینورهای لگ دو و سه بالای هفتاد هشتاد درصد وینریت بهت میدن. لگ دوهات که تقریباً همیشه قطعی اتفاق میافته، لگ سه یه کم ریسکت رو میبره بالاتر. یعنی اگه لگ یکت اتفاق افتاد و لگ دو رو گرفتی، اکثر مواقع مینور لگ دو بهت تیپی میده، حتی از لگ یک هم قطعیت تیپی دادنش بیشتره.
یه سناریوی پیچیدهتر: وقتی هم سقفها منفی چهار دادن، هم کفها!
خب، حالا بریم سراغ یه سوال خیلی خوب دیگه. فرض کنید قیمت از بالا داره میاد پایین. سقفهای ما تارگت منفی چهارشون رو دادن. چون اینجا منفی چهار داده، ما دنبال اینیم که از کفها یه اسپانسر ببینیم و یه حرکتی به سمت بالا رو شروع کنیم. اما قضیه اینجاست که کفهای ما هم تارگتشون رو دادن! یعنی هم بالا منفی چهار داده، هم پایین. تو حالت اول گفته بودین که روی اون اسپانسر قدیمی معامله نکنیم، صبر کنیم یه چاک جدید شکل بگیره و روی اسپانسر اون وارد بشیم. اما بعضی جاها دیده شده که شما حرکات قدیمیتری که تارگت دادن رو هم علامت زدین.
حالا سوال اینه: فرض کنید اون اسپانسر کندل کفی که میخوایم روش وارد شیم، مثلاً مال هشت آگوسته، و ما الان ده آگوستیم و قیمت بهش رسیده. زیر چهار تا ناحیهمون (سه تا ناحیه تعادل و تادمون) هم هست. اینجا که میخوایم وارد شیم، آیا به شکل مینور با این محدوده و این کف برخورد میکنیم و میگیم تا ناحیه تعادل یک دقیقه رو میگیریم؟ یا اینکه میگیم چون سقفهای ما چهارشون رو دادن و الان میخوایم یه حرکت رو به بالا ایجاد کنیم، منتظر میمونیم این مانیپولیشن توی ده آگوست اتفاق بیفته، یک یا دو ریوارد معامله حرکت کنه، بعد بر اساس مانیپولیشنی که توی ده آگوست اتفاق افتاده، پروجکشن رو میکشیم و تا دو و نیم با اون ادامه میدیم؟ کدوم حالت درسته؟
تحلیل چند جانبه برای تصمیمگیری
ببینید، این بستگی به چندتا چیز داره، مخصوصاً اینکه تمپلیت هفتگی چی بهمون میگه.
اگه تو روزهای چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه باشیم، بله، میریم تا تارگتهای بالاش. چون نقدینگی رو برداشتن و طبیعتاً ما توقع داریم که حالا اون تمپلیت هفتگی که شکل گرفته، سهشنبه ریورسال یا چهارشنبه ریورسال رو برامون تشکیل بده.
اما اگه تو شروع هفته مثل دوشنبه، سهشنبه باشیم، ممکنه این خودش ساخت نقدینگی باشه برای اینکه تو روزهای آینده بیان این نقدینگی رو بردارن و ببرن بالا. حتی اگه هفته هم درست ساخته نشده باشه، باز دوباره چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه برام مبنا قرار نمیگیره.
پس انتخاب اینکه تا ایکوالیبریوم بگیرم، یا تا منفی چهارش، یا تا سطح نقدینگی بعدی، به اینا برمیگرده:
آیا تمپلیت ویکلی شفافی دارم؟ میتونم بر اساسش تصمیم بگیرم؟
از نظر روزهای هفته، کجای هفته قرار دارم؟ میتونم اون تمپلیت ویکلی رو تشخیص بدم یا نه؟
اون پرایس اکشنی که میاد سراغ اون سطح، به چه شکلی داره میاد؟
آیا کندل دیلی من یه شدو از بالا داره که بعد روندش برعکس شده؟ یعنی از یه بولیش قوی برگشته و بریش شده و الان دارن میان پایین ادامه بدن؟ خب این میتونه روند ادامهدار باشه، پس من باید در حد یه حرکت کوچولو ازش بگیرم.
آیا کندل چهار ساعته من، قبلیش، زیر یه حمایت یا مقاومت بسته شده که شدوی خوبی بالا یا پایینش داره؟
آیا کندل جدیدی که الان باز شده، رفته شدوی بالاشو بسازه که من امید داشته باشم بخواد تا پایین ادامه بده؟
وضعیت کندل یک ساعتم چجوریه؟
رفتار قبل از بسته شدن آخرین کندل ۱۵ دقیقهم چطور بوده؟ تمایلات بازار به سمت نزول بوده یا صعود؟
رباتها سیگنالی که به همدیگه دادن چی بوده؟
آیا اون حمایت و مقاومتی که دارم، حتی با یک پیپ تاچ شده که رباتها به هم سیگنال بدن که آماده بشن برای لگ بعدی یا نه؟
اگه همه اینا برام واضح و شفاف باشه، خب طبیعتاً میتونم تصمیم بگیرم تارگتهای بزرگتری رو ازش بگیرم. اما اگه تصویر واضحی نداشته باشم، چون وینریتم برام مهمه، حاضر نیستم ریسکش رو بپذیرم. همون ریوارد پنج شیش رو تا ایکوالیبریوم میگیرم و منتظر میمونم بازار تصمیم خودش رو بگیره.
اگه اون کف جدید من که الان سوینگ لوئه، تبدیل بشه به یک اینترمدیت (Intermediate Swing Low) و یه چاک صعودی برام شکل بده، بعداً توی برگشتش به اسپانسر اون چاک میتونم فکر کنم و باهاش همراه بشم. وگرنه اون اسپانسر قدیمی رو به عنوان یه حرکت کوچیک و کوتاهمدت در نظر میگیرمش.
جمعبندی و حرف آخر
پس دیدید که چقدر مهمه که عجله نکنیم و منتظر تأییدیهها بمونیم. چه تو انتخاب نوع معامله (مینور یا با تارگتهای بزرگتر) و چه تو نقطه ورود، صبر و تحلیل چند جانبه حرف اول رو میزنه. مخصوصاً تو تایمفریمهای پایین مثل یک دقیقه، فرصت زیاده و نباید با هیجان خودمونو بندازیم تو دل معاملهای که ازش مطمئن نیستیم. همیشه یادتون باشه، این بازار همیشه هست، این معامله نشد، معامله بعدی! مهم اینه که با برنامه و استراتژی پیش بریم.
امیدوارم این گپوگفت براتون مفید بوده باشه. اگه تجربهای تو این زمینهها دارید یا نظری دارید، حتماً تو کامنتها بنویسید تا با هم بیشتر یاد بگیریم. موفق و پرسود باشید!