فاندامنتال به زبان ساده با من- قسمت دوم

10/4/2024


آخرین ویرایش: 5/25/2025

با آموزش فاندامنتال حرفه ای، بازارهای مالی رو تحلیل کنید و تریدهای هوشمندانه داشته باشید. در این مجموعه ویدیو آموزشی ، با اتفاقات فاندامنتالی آشنا شوید. با ما در این پست، با دومین قسمت این دوره آموزش همراه باشید.



انتخابات آمریکا، نبض تپنده بازارهای مالی: تحلیل جامع از گریت دیپرشن تا کاخ سفید و تاثیر آن بر استراتژی معاملاتی شما

سلام به همه دوستان و همراهان عزیز! امیدوارم حالتون عالی باشه. خب، امروز می‌خوایم یک بحث خیلی داغ و مهم رو با هم شروع کنیم، بحثی که نه تنها این روزها نقل هر محفلیه، بلکه مستقیماً روی کیف پول و معاملات ما هم تاثیر می‌گذاره. بله، درست حدس زدید! می‌خوایم بریم سراغ انتخابات آمریکا و هر چیزی که یک تریدر باید در موردش بدونه.

یادآوری از گذشته: از گریت دیپرشن تا اهمیت تحلیل بنیادی

خب، اجازه بدید اول یه فلش‌بک بزنیم به صحبت‌های قبلی. یادم میاد تا گریت دیپرشن (رکود بزرگ) با هم پیش رفتیم. بررسی کردیم که چطور نرخ بیکاری در آمریکا تا ۲۵ درصد هم بالا رفت و چه وضعیت اسفناکی بر اقتصاد حاکم شد. 

برگردیم به رکود عظیم. بالای ۱۰۰۰ بانک به سمت ورشکستگی رفتند، بی‌خانمانی بیداد می‌کرد و شهرک‌های بی‌خانمان‌ها مثل قارچ سبز شدند که تاثیرات عمیقی روی اقتصاد، امنیت و رفاه جامعه گذاشت. تا اینکه "نیودیل" (New Deal) تصویب شد و با اجرای طرح‌های مختلف، پروسه بهبود اقتصادی حدود هشت تا نه سال طول کشید. اینجاست که می‌خوام به یه نکته کلیدی اشاره کنم که قبلاً هم بارها گفتم: یک موج اقتصادی وقتی شکل می‌گیره، هشت تا نه سال طول می‌کشه تا عواقب و نتایج کاملش رو ببینید. برای همینه که وقتی در مورد وضعیت اقتصادی فعلی صحبت می‌کنیم، نمی‌تونیم بلافاصله یک رئیس جمهور رو مقصر بدونیم. شما هنوز اثرات کامل دوره قبلی رو هم ندیدید! یک فرآیند اقتصادی مثل آمپول نیست که آنی اثر کنه، زمان‌بره و همیشه یک لگ یا تاخیر در مشاهده نتایج وجود داره.

چرا آمریکا؟ گرمای انتخابات و تاثیر مستقیم بر چارت‌ها

امروز می‌خوایم تمرکزمون رو بذاریم روی آمریکا. چرا؟ چون بحثش داغه، انتخابات جدید در پیشه و این رویداد می‌تونه به شدت روی چارت‌ها تاثیر بذاره. از طرفی، چون قبلاً در مورد گریت دیپرشن صحبت کردیم، خودبه‌خود وارد جریان آمریکا شدیم، پس بهتره همین مسیر رو ادامه بدیم.

اولین قدم برای درک تاثیرات، آشنایی با خود آمریکاست. یادتون باشه، فاندامنتال یعنی بنیاد، یعنی زیربنا. وقتی می‌خوایم فاندامنتال یک ارز رو تحلیل کنیم، باید اقتصاد، سیاست، فرهنگ، وضعیت رفاه و حتی عادات مردم اون کشور رو بشناسیم. شاید جالب باشه بدونید که یکی از توصیه‌های مهم به کسانی که می‌خوان به صورت تخصصی فاندامنتال کار کنن، مطالعه کتاب‌های کودک اون کشوره! چرا؟ چون کتاب‌های کودک سعی در تربیت نسل آینده دارن و به تاریخچه، رفتارها و عوامل مهم فرهنگی اشاره می‌کنن. پس اگه می‌خواید اقتصاد ژاپن رو بفهمید، کتاب‌های کودکان ژاپنی رو هم بخونید.

من به عنوان کسی که کارش اقتصاده، می‌گم که شناخت تاریخچه کشورها یک امر حیاتیه. شاید باورتون نشه، ولی من بالای ۱۰ واحد تاریخچه کشورها رو پاس کردم، مخصوصاً در دوره دکترا که برای هر کدوم از ده کشور ابرقدرت، یک تاپیک جداگ Toute شکل اقتصادی کشورها یکسان نیست. مثلاً ما رئیس جمهور داریم، اما نمی‌تونید همین لفظ "پرزیدنت" رو برای امارات به کار ببرید. اونجا شیخ محمد، نماینده ابوظبی و کل کشوره، اما پرزیدنت نیست، بلکه به نوعی کینگ (پادشاه) هم محسوب می‌شه چون سیستم پادشاهیه. یا در انگلیس، شما نخست‌وزیر دارید، نه رئیس جمهور.

تفاوت سیستم‌های سیاسی و اهمیت آن برای تریدرها

"خب حالا چه فرقی می‌کنه رئیس جمهور باشه یا نخست‌وزیر؟" فرقش در نحوه اجرای کارها و میزان اختیاراته.

  • در سیستم ریاست جمهوری، دولتی تعیین می‌شه که اختیارات زیادی داره، وزرا رو مشخص می‌کنه و اون‌ها مطابق خواسته دولت عمل می‌کنن.

  • در سیستم نخست‌وزیری، خیلی از وزرا از طرف سنا و مجلس انتخاب می‌شن و نخست‌وزیر (که خودش هم از طرف مردم و با تایید مجلس انتخاب شده) کنترل کامل روی همه وزرا نداره. بیشتر نقش مشورتی و شورایی داره و نمی‌تونه به اون صورت دستور بده.

  • در سیستم پادشاهی (کینگدام)، اصلاً ممکنه رئیس دولت حق تصمیم‌گیری نهایی نداشته باشه و تصمیم‌گیرنده اصلی شخص دیگری باشه.

این تفاوت‌ها از این جهت برای ما مهمه که بدونیم چقدر باید به فردی که یک پست سیاسی رو می‌گیره، بها و وزن بدیم. چقدر اون فرد با دیدگاه‌های سیاسیش (مثلاً چپ‌گرا یا راست‌گرا بودن) می‌تونه روی اقتصاد کشور تاثیر بذاره. آیا عقاید فردیش می‌تونه اقتصاد جامعه رو متحول کنه یا نه؟ پس این بحث‌ها وقت تلف کردن نیست، این‌ها پایه‌های درک فاندامنتاله. من دوست دارم شما هم وقتی در مورد مسائل اقتصادی صحبت می‌کنید، تخصصی و با دید باز صحبت کنید، نه فقط بر اساس اینکه "چارت داره می‌ره بالا چون اینبالانس دیده!" بلکه بدونید یورو چرا داره گرون می‌شه و چه اتفاقات بنیادی پشتشه.

ورود به گود انتخابات آمریکا: سیستم الکترال کالج چگونه کار می‌کند؟

خب، بریم سراغ آمریکا و انتخاباتش که به‌زودی اتفاق می‌افته. انتخابات آمریکا با چیزی که ما معمولاً تو ذهنمون داریم، متفاوته. انتخابات آمریکا دومرحله‌ای است. من شخصاً یه جورایی با این سیستم موافقم، چون با دموکراسی خالص و کامل خیلی موافق نیستم. نظر شخصیه و می‌تونه غلط باشه! چرا؟ چون معتقدم هفتاد هشتاد درصد جوامع رو معمولاً قشر تحصیل‌نکرده (منظورم حداقل مدرک کارشناسیه، نه صرفاً سواد خواندن و نوشتن) تشکیل می‌دن. این افراد وقتی سواد و آگاهی کافی برای سنجش منطقی مسائل رو ندارن، چطور می‌تونن برای آینده یک کشور تصمیمات بزرگ بگیرن؟ خیلی راحت می‌شه با یه وعده چلوکباب رای‌شون رو خرید یا با بازی‌های روانی، هیجانی‌شون کرد و به سمت خاصی سوق‌شون داد. یادتون نره، وقتی سواد و تحلیل نباشه، تصمیمات می‌تونن عواقب بدی داشته باشن. من بیشتر موافق اینم که یک قشر خاص، آگاه و متخصص برای کل کشور تصمیم بگیرن، البته به شرطی که اون قشر واقعاً بر اساس دانش و توانمندی انتخاب شده باشن، نه رانت و آقازادگی!

آمریکا از "ایالات متحده" (United States of America) تشکیل شده. یعنی چندین ایالت که کنار هم جمع شدن و یک کشور رو به وجود آوردن. هر ایالت، مثل استان‌های خودمون، نمایندگان خاص خودش رو داره و در جزئیات قوانین می‌تونن متفاوت باشن، اما کلیات قوانین و تصمیمات کلان، یکسانه. در آمریکا چیزی داریم به اسم "الکترال" (Electoral) یا مجمع گزینندگان. الکترال‌ها افرادی هستن شبیه نماینده‌های مجلس ما که بر اساس توانایی علمی، فردی و سوابق سیاسی از طرف ایالت‌ها انتخاب می‌شن. هر ایالت تعداد مشخصی الکترال داره. این قانون برای اینه که حق ایالت‌های کوچیک‌تر در برابر ایالت‌های بزرگ‌تر ضایع نشه. مثلاً تهران اگه ۴۰ نماینده داره، همدان ۵ تا. در آمریکا هم حداقل تعداد الکترال برای هر ایالت (فکر کنم) ۳ یا ۴ تاست و ایالت‌های بزرگ‌تر، الکترال‌های بیشتری دارن.

تعداد کل الکترال‌ها حدوداً ۵۳۸ نفر است (قبلاً تو ویدیو گفتم ۵۶۸ که باید اصلاح کنم، عدد دقیق‌تر ۵۳۸ هست که شامل ۱۰۰ سناتور، ۴۳۵ عضو مجلس نمایندگان و ۳ الکترال از واشنگتن دی.سی. می‌شه). برای اینکه یک کاندیدای ریاست جمهوری رای بیاره، به حداقل ۲۷۰ رای الکترال نیاز داره. این انتخابات هم هر چهار سال یک بار برگزار می‌شه.

یه نکته جالب: بعد از فرانکلین روزولت که دوره ریاست جمهوریش خیلی طولانی شد و داشت به سمت پادشاهی می‌رفت، قانونی تصویب شد (فکر کنم متمم بیست و دوم قانون اساسی) که هر رئیس جمهور بیشتر از دو دوره چهار ساله (مجموعاً هشت سال) نمی‌تونه ریاست جمهوری بکنه. این هشت سال می‌تونه پشت سر هم باشه یا با فاصله. برای همینه که مثلاً اوباما که رئیس جمهور محبوبی بود، دیگه نمی‌تونه کاندید بشه چون هشت سالش رو پر کرده. این با سیستم ایران فرق می‌کنه که ظاهراً اگه یه دوره استراحت بینش باشه، می‌شه دوباره کاندید شد (البته در مورد قوانین ایران خیلی مطمئن نیستم و مطالعه دقیقی نداشتم، اگه اشتباه می‌کنم حتماً اصلاح کنید).

فرآیند انتخابات آمریکا قدم به قدم:

  1. اولین سه‌شنبه ماه نوامبر سال انتخابات: مردم در ایالت‌های خودشون به پای صندوق‌های رای میرن. اما اون‌ها مستقیماً به رئیس جمهور رای نمیدن، بلکه به "الکترال‌های" مورد نظرشون رای میدن که متعهد به یک کاندیدای خاص (مثلاً دموکرات یا جمهوری‌خواه) هستند.

  2. ماه دسامبر (معمولاً اولین دوشنبه بعد از دومین چهارشنبه دسامبر): الکترال‌های منتخب هر ایالت، رسماً رای خودشون رو برای انتخاب رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور ثبت می‌کنن.

  3. اوایل ژانویه: کنگره آمریکا آراء الکترال‌ها رو شمارش و رسماً برنده رو اعلام می‌کنه.

  4. ۲۰ ژانویه: رئیس جمهور منتخب سوگند یاد می‌کنه و کارش رو شروع می‌کنه.

معمولاً قانون نانوشته اینه که الکترال‌ها به کاندیدی رای میدن که اکثریت مردم ایالتشون بهش رای دادن. اما پدیده‌ای به اسم "رای خائن" (Faithless Elector) هم وجود داره. یعنی الکترالی که برخلاف رای مردم ایالتش، به کاندیدای دیگه‌ای رای میده. این اتفاق در تاریخ افتاده، ولی خیلی زیاد نبوده. مخصوصاً اینکه اخیراً (فکر کنم در قرن ۲۱) قوانینی برای تنبیه و ممنوعیت فعالیت‌های آینده این الکترال‌های خائن تصویب شده، چون به هر حال به اعتماد مردمشون خیانت کردن. جالبه بدونید در انتخابات ۲۰۱۶ بین ترامپ و کلینتون، با وجود اینکه کلینتون رای مردمی بیشتری داشت، اما ترامپ با کسب آرای الکترال بیشتر، رئیس جمهور شد. حتی مواردی از رای خائن هم در اون انتخابات گزارش شد.

من شخصاً این سیستم الکترال رو می‌پسندم، چون اون الکترال‌ها معمولاً افراد آگاه با دانش سیاسی و اقتصادی بالا هستن و می‌تونن تصمیمات عاقلانه‌تری نسبت به توده مردم که ممکنه هیجانی رای بدن، بگیرن.

سیاست‌های اقتصادی و بانک مرکزی: یک رابطه پیچیده

یه سوالی که اینجا مطرح می‌شه اینه که آیا سیاست‌های اقتصادی فقط از طرف بانک مرکزی (در آمریکا، فدرال رزرو) تعیین می‌شه؟ بله، اما تصمیمات بانک مرکزی به چند عامل بستگی داره:

  1. فرهنگ و پذیرش مردم: مثلاً در آمریکا با ۱۰ درصد تورم، مردم ممکنه به شدت معترض بشن، در حالی که در کشوری مثل ترکیه، مردم با تورم ۴۰ درصدی هم کنار میان. سطح رفاه قبلی و آستانه تحمل مردم مهمه.

  2. وزن سیاسی: درسته که فدرال رزرو یک نهاد مستقل به حساب میاد و از کسی دستور نمی‌گیره، اما جهت‌گیری‌های رئیس جمهور و تصمیمات دولت می‌تونه روی تصمیمات فدرال رزرو تاثیر بذاره. مثلاً اگه رئیس جمهوری مثل ترامپ با چین به مشکل بخوره، این تنش‌ها می‌تونه روی دسترسی به کالاها، قیمت‌ها و در نتیجه تورم تاثیر بذاره. فدرال رزرو هم این عواقب رو می‌بینه و در تصمیماتش لحاظ می‌کنه. یا اگه رئیس جمهوری معتقد به کاهش مالیات‌ها باشه (مثل ترامپ)، بودجه دولت کم می‌شه و فدرال رزرو باید فکری برای پوشش بدهی‌ها بکنه. پس به صورت غیرمستقیم، سیاست‌های ریاست جمهوری روی فدرال رزرو اثرگذاره.

برای همینه که برای تحلیل یک کشور، باید سیاست، اقتصاد، فرهنگ، رفاه و مردمش رو با هم در نظر بگیرید.

احزاب اصلی آمریکا: دموکرات‌ها در برابر جمهوری‌خواهان

حالا بریم سراغ احزاب اصلی در آمریکا. دو حزب بزرگ که همه می‌شناسیمشون، دموکرات‌ها (Democrats) و جمهوری‌خواهان (Republicans) هستن. ما در ایران شاید این تقسیم‌بندی رو به این شکل نداشته باشیم، ولی به نوعی معادل چپ و راست خودمون هستن.

  1. حزب دموکرات (چپ‌گراها):

    • تاریخچه: قدیمی‌ترین حزب آمریکا، شکل‌گرفته در اواخر قرن هجدهم.

    • ویژگی‌ها: معمولاً چپ‌گرا، اصلاح‌طلب، دنبال حقوق فردی، روشنفکر. به مسائلی مثل حقوق اقلیت‌ها، LGBTQ+ و ازدواج همجنس‌گرایان اهمیت میدن. عقاید نسبتاً بازتری دارن.

    • سیاست‌های اقتصادی: معتقدند دولت باید به شدت در تنظیم بازار و رفاه اجتماعی فعال باشه. وظیفه کنترل قیمت‌ها، تورم و تامین رفاهیات مردم (بیمه، حقوق شهروندی) با دولته.

    • محیط زیست: تمرکز زیادی روی سیاست‌های "زمین سبز" (Green Earth) و انرژی‌های پاک دارن. اگه یک دموکرات سر کار بیاد، بازار خودروهای برقی و انرژی‌های خورشیدی رونق بیشتری می‌گیره تا انرژی‌های فسیلی (نفت و بنزین). پس برای سرمایه‌گذاری بلندمدت، سهام شرکت‌های مثل تسلا جذاب‌تر از شرکت‌های نفتی مثل شل می‌شه.

    • سیاست خارجی: به شدت موافق سیاست‌های جهانی و دیپلماسی هستن. "با همه دوست باشیم، با همه صلح کنیم." معمولاً جنگ‌طلب نیستن. اما یه ویژگی خاص دارن: "با پنبه سر می‌برن!" مثل کاری که اوباما با ایران کرد. خیلی‌ها فکر می‌کنن تحریم‌ها از زمان ترامپ شروع شد، ولی شروع گیر دادن‌ها به ایران و ایجاد علامت سوال در ذهن جهانیان در مورد فعالیت‌های ایران، از زمان اوباما بود.

    • اسلحه: به شدت با حمل اسلحه توسط شهروندان مخالفن و دنبال تصویب قوانینی برای محدود کردنش هستن.

    • طرفداران: معمولاً اتحادیه‌های کارگری، اقلیت‌های نژادی (آفریقایی‌آمریکایی‌ها)، همجنس‌گرایان، تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی، زنان، جوانان و شهرنشین‌ها. چون دموکرات‌ها روشنفکرترن، به روزترن و به حقوق فردی و اجتماعی اهمیت میدن. شعارشون یه جورایی "جهان، وطن من است" هست که حتی باعث ایجاد تئوری‌های توطئه در مورد ساخت یک کشور جهانی هم شده.

  2. حزب جمهوری‌خواه (راست‌گراها):

    • تاریخچه: شکل‌گرفته در قرن نوزدهم، به عنوان واکنشی به مسئله برده‌داری. آبراهام لینکلن یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های این حزبه.

    • ویژگی‌ها: معمولاً راست‌گرا، محافظه‌کار، پایبند به قوانین سنتی. خیلی به اصلاحات و آپدیت کردن اعتقاد ندارن؛ یا یه چیزی هست و ادامه میدیم، یا نیست و میندازیمش دور و یه چیز جدید میاریم.

    • سیاست‌های اقتصادی: معتقدند دولت باید محدود باشه و حق نداره بیش از حد در بازار دخالت کنه. طرفدار بازار آزاد و کاهش مالیات‌ها هستن (برخلاف دموکرات‌ها). تمرکزشون بیشتر روی آزادی مالی فرده، در حالی که دموکرات‌ها روی آزادی فکری و ذهنی فرد تمرکز دارن. از کسب‌وکارهای کوچک و خصوصی حمایت می‌کنن.

    • مسائل اجتماعی: بیشتر دنباله‌روی ارزش‌های سنتی هستن. مثلاً با سقط جنین خیلی موافق نیستن و آزادی‌های بی‌حد و حصر در مسائل اجتماعی رو نمی‌پسندن.

    • سیاست خارجی: خیلی دنبال روابط جهانی گسترده نیستن. شعارشون "اول آمریکا" (America First) هست. با بقیه دشمنی نمی‌کنن، ولی دوستی آنچنانی هم ندارن. اولویت، ساختن کشور خودشونه.

    • بودجه نظامی: در زمان جمهوری‌خواهان، بودجه تسلیحات نظامی معمولاً افزایش پیدا می‌کنه.

    • اسلحه: معتقدند مردم حق حمل اسلحه دارن. یه جورایی تناقض‌آمیزه: میگن تو عقلت نمی‌رسه در مورد سقط جنین تصمیم بگیری، ولی به اون شعور رسیدی که اسلحه حمل کنی!

    • طرفداران: معمولاً بیزینس‌من‌ها (چون از کاهش دخالت دولت و مالیات‌ها سود می‌برن)، نژادپرست‌ها (چون خیلی به حقوق اقلیت‌ها و LGBTQ+ اعتقاد ندارن)، افراد مذهبی و محافظه‌کار، روستاییان، اقشاری با تحصیلات کمتر و افراد مسن‌تر (چون تغییر رو دوست ندارن).

کدام حزب برای اقتصاد بهتر است؟ (تحلیل شخصی)

من خودم شخصاً معتقدم جمهوری‌خواه‌ها در بعد رفاه اقتصادی و فردی می‌تونن موثرتر باشن. درسته که خیلی خشک و محافظه‌کارن، اما تمرکزشون روی بیزینس و کسب‌وکاره. وقتی از کسب‌وکار حمایت بشه، مالیات‌ها کم بشه، وام داده بشه، مشاغل بیشتری ایجاد می‌شه. شغل بیشتر یعنی درآمد بهتر، کاهش بیکاری و ارتقای رفاه مالی. در مقابل، دموکرات‌ها بیشتر روی رفاه روانی و اجتماعی (حقوق زنان، اقلیت‌ها و...) تمرکز دارن.
به نظر من، در شرایط فعلی دنیا که خیلی از کشورها درگیر مشکلات اقتصادی هستن، رفاه مالی و معیشتی اولویت داره. وقتی طرف نون شب نداره، دغدغه‌اش این نیست که آیا می‌تونه پارتنر همجنسش رو معرفی کنه یا نه. اول باید یه نون و آبی باشه، بعد بریم سراغ مسائل دیگه. برای همین من جمهوری‌خواه ها رو بیشتر ترجیح میدم، چون برای اقتصاد کشور می‌تونن مفیدتر باشن.

مثلاً در دوره کرونا، اگه ترامپ (یک جمهوری‌خواه) نبود، آمریکا دوباره وارد یک گریت دیپرشن دیگه می‌شد. با اون همه پولی که چاپ شد و بدهی‌هایی که بالا رفت، ساختاری که ترامپ در چهار سال ریاستش ایجاد کرده بود، تونست آمریکا رو سرپا نگه داره. ترامپ همیشه می‌گفت دنیا زیادی به چین متکی شده و باید شرکت‌ها به آمریکا برگردن تا برای مردم خودمون شغل ایجاد بشه. کسی جدی نمی‌گرفت تا اینکه کرونا اومد و همه دیدن وقتی چین تو لاک‌داون رفت، چه بلایی سر اقتصاد جهانی اومد. آمریکا به خاطر سیاست‌های ترامپ، وضعیت بهتری نسبت به خیلی از کشورها داشت. تا همین اواخر، جی‌دی‌پی منفی نمی‌دیدیم، خرده‌فروشی خوب بود و آمار بیکاری خیلی بالا نرفته بود. این به خاطر کاهش مالیات‌ها و بازگرداندن شرکت‌ها به داخل کشور توسط ترامپ بود.

احزاب کوچک‌تر در آمریکا: آیا شانسی برای رقابت دارند؟

چند تا حزب کوچیک‌تر هم در آمریکا وجود دارن که خیلی به چشم نمیان، مثل آرای باطله خودمون!

  1. حزب لیبرترین (Libertarian): اواخر قرن بیستم شکل گرفته. به آزادی‌های فردی (مثل دموکرات‌ها) و دولت کنترل‌شده و بازار آزاد (مثل جمهوری‌خواهان) معتقده. یه جورایی ترکیبی‌ان. چرا موفق نیستن؟ چون اغلب مردم یا این سر طیف هستن یا اون سر طیف. جمعیت میانه رو که بتونه این ترکیب رو بپذیره، کمه.

  2. حزب سبز (Green Party): اواخر قرن بیستم. تمرکزشون روی محیط زیست، حقوق حیوانات، انرژی‌های پاک و مخالفت با انرژی فسیلیه. اینا که دیگه اصلاً طرفدار زیادی ندارن!

  3. حزب قانون اساسی (Constitution Party): اینا از جمهوری‌خواه‌ها هم محافظه‌کارترن! میگن کتاب قانون رو بذار جلوت، هرچی گفت همون. اصلاً کاری ندارن قانون مال ۱۰۰ سال پیشه یا ۱۴۰۰ سال پیش. عیناً باید اجرا بشه. هیچ انعطافی ندارن.

  4. چند حزب سوسیالیستی و چپ‌گرای دیگه هم هستن که از دل جمهوری‌خواهان (احتمالاً منظورتون انشعاباتی از احزاب بزرگتر یا احزاب مستقل با گرایش‌های خاص بوده) ریزش کردن و هر کدوم روی یه موضوع خاص تمرکز دارن (مثلاً فقط اسلحه، فقط دخالت دولت، فقط مخالفت با سقط جنین). اینا دیگه اصلاً تو محاسبات نمیان.

"برنده، همه‌چیز را می‌برد" (Winner-Takes-All) و ایالت‌های چرخشی (Swing States)

یادتونه گفتم مردم اولین سه‌شنبه نوامبر میرن الکترال خودشون رو انتخاب می‌کنن؟ در واقع، مردم به حزب مورد تاییدشون رای میدن. در اکثر ایالت‌ها (به جز دو ایالت مِین و نبراسکا)، قانونی به اسم "برنده، تمام آرا را می‌برد" (Winner-Takes-All) حاکمه. یعنی چی؟ فرض کنید یک ایالت ۴۰ رای الکترال داره. اگه در رای‌گیری مردمی، مثلاً ۲۳ رای به جمهوری‌خواهان و ۱۷ رای به دموکرات‌ها داده بشه، اینجوری نیست که ۲۳ رای الکترال به جمهوری‌خواه و ۱۷ تا به دموکرات برسه. نه! چون جمهوری‌خواهان برنده شدن (ولو با اختلاف کم)، کل ۴۰ رای الکترال اون ایالت به کاندیدای جمهوری‌خواه تعلق می‌گیره.

به خاطر همین سیستم، تکلیف خیلی از ایالت‌ها از قبل مشخصه. یعنی میدونیم کدوم ایالت‌ها قطعاً جمهوری‌خواه یا قطعاً دموکرات هستن. اما یک سری ایالت‌ها هستن که بهشون میگن "ایالت‌های چرخشی" یا "ایالت‌های میدان نبرد" (Swing States/Battleground States). در این ایالت‌ها، رقابت بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان خیلی نزدیکه و هر دوره ممکنه نتیجه تغییر کنه. این ایالت‌ها و اون دو ایالتی که سیستم "برنده تمام آرا" رو ندارن، تعیین‌کننده اصلی نتیجه انتخابات هستن. تمرکز اصلی کمپین‌های انتخاباتی و رسانه‌ها هم روی همین ایالت‌هاست.

پس، بعد از رای‌گیری مردمی در نوامبر و مشخص شدن ترکیب الکترال‌ها، در دسامبر این الکترال‌ها رای نهایی خودشون رو میدن. همونطور که گفتم، خیلی کم پیش میاد "رای خائن" داشته باشیم، اما غیرممکن نیست (مثل انتخابات ۲۰۱۶ که به نفع ترامپ تمام شد، با وجود اینکه کلینتون آرای مردمی بیشتری داشت و حتی تعدادی از الکترال‌ها هم برخلاف تعهد اولیه رای دادند). بعد از تایید نهایی در کنگره، رئیس جمهور منتخب در ژانویه سوگند یاد می‌کنه و کارش رو شروع می‌کنه.

چشم‌انداز آینده و تاثیر داده‌های اقتصادی (مثل NFP)

در هفته‌های آینده، بیشتر در مورد انواع نظام‌های اقتصادی (سرمایه‌داری، لیبرالیسم و...) و ماهیت اقتصادی آمریکا صحبت خواهیم کرد تا وقتی سراغ کشورهای دیگه میریم، این مفاهیم برامون آشنا باشه.

اما تا اون موقع، حواستون به داده‌های اقتصادی مهم مثل NFP (Non-Farm Payrolls یا گزارش اشتغال بخش غیرکشاورزی آمریکا) باشه. این داده خیلی مهمه:

  • اگر NFP زیر ۱۰۰ هزار تا بیاد: اول ممکنه دلار بریزه (چون بازار انتظار سیاست‌های انبساطی بیشتر از فدرال رزرو رو پیدا می‌کنه)، اما بعدش می‌تونه قدرت بگیره (چون بحث رکود و فرار به سمت دارایی امن مثل دلار مطرح می‌شه). شاخص‌های سهام (داوجونز، نزدک، S&P) احتمالاً می‌ریزن (چون NFP زیر ۱۰۰ هزار، هشدار رکوده). طلا می‌تونه صعودی بشه (اول به خاطر ضعف دلار، بعد به خاطر ترس از رکود).

  • اگر NFP بالای ۱۰۰ هزار تا بیاد: بستگی به اختلافش با پیش‌بینی بازار داره.

    • مطابق پیش‌بینی: شاید اتفاق خاصی نیفته و بازار در همین رنج فعلی باقی بمونه.

    • خیلی بالاتر از پیش‌بینی (سورپرایز صعودی): می‌تونه به قدرت دلار کمک کنه. این دید رو در بازار ایجاد می‌کنه که فدرال رزرو فعلاً قصد عقب‌نشینی و اجرای سیاست‌های انبساطی بیشتر رو نداره (مخصوصاً که مقامات فدرال رزرو و خود پاول هم گفتن تصمیماتشون وابسته به داده‌هاست).

جمع‌بندی و سخن پایانی

خب دوستان، سعی کردم یک تصویر کلی از سیستم انتخابات آمریکا، احزاب اصلی و تاثیرات احتمالی اون بر اقتصاد و بازارهای مالی بهتون بدم. این انتخاباتی که در پیش داریم، درسته که مستقیماً انتخاب رئیس جمهور نیست (چون الکترال‌ها رای نهایی رو میدن)، اما ۹۰ درصد کار همینجا انجام می‌شه و جهت‌گیری کلی مشخص می‌شه. مگر اینکه با سورپرایزی مثل سال ۲۰۱۶ مواجه بشیم، که البته در مورد شخصیتی مثل ترامپ، هیچ چیز بعید نیست! ممکنه حتی اگه آرای اولیه به نفع دموکرات‌ها باشه، ترامپ تا دسامبر بتونه نظر الکترال‌ها رو عوض کنه.

امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه و به افزایش آگاهی‌تون کمک کرده باشه. حواستون به تحلیل‌ها و اخبار باشه. آخر هفته خوبی داشته باشید و خدانگهدار!