رویدادهای مهم اقتصادی هفته از ۵ تا ۸ نوامبر ۲۰۲۴: سه شنبه - ۵ نوامبر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ( USD) انتخابات آمریکا احتمالاً نوسانات زیادی توی بازارهای مالی و مخصوصاً دلار آمریکا ایجاد می کنه. اگه کاملاً هر کسی برنده بشه، ممکنه سیاست های اقتصادی فعلی ادامه پیدا کنه و دلار به خاطر سیاست های مالی پولی کمی ضعیف بشه. ولی اگه دونالد ترامپ برگرده، احتمالاً دلار قوی تر بشه چون سیاست های اقتصادی اش بیشتر انقباضیه و از طرفی سیاست های مالی پولی انبساطی فدرال رزرو هم شاید کمتر بشه. در حال حاضر نتیجه های مختلف می تونه تغییرات فوری توی بازار ایجاد کنه، چون سرمایه گذارها دارن بر اساس شرایط جدید تصمیم گیری و رو تنظیم می کنن. تصمیم بانک مرکزی استرالیا درباره نرخ بهره ( AUD) پیش بینی: بدون تغییر قبلی: ۴.۳۵٪ انتظار نمی ره که نرخ بهره تغییر کنه ولی بیانیه بانک مرکزی استرالیا خیلی مهمه. اگه بانک تاکیدش بیشتر از قبل درباره تورم اقتصادی یا لزوم حفظ سیاست منقبض بشه، دلار استرالیا رو تقویت می کنه. اما اگه لحنی محتاطانه نسبت به آینده اقتصادی داشته باشه، می تونه اثر منفی از دلار استرالیا بگیره. مخصوصاً اگه داده های اقتصادی ضعیف تر از حد انتظار باشن که تاثیر زیادی روی صادرات استرالیا داره. تراز تجاری کانادا ( سپتامبر) ( CAD) پیش بینی: C$ 1.3B قبلی: C$ 1.10B اگه کسری تجاری بیشتر بشه، می تونه ارزش دلار کانادا پایین بیاد چون این نشون می ده تقاضا برای صادرات کانادا کمتر شده، مثلاً توی بخش انرژی. اما اگه کسری تجاری کمتر بشه، این می تونه دلار کانادا رو تقویت کنه و نشونه ای از صادرات قوی تر شده. هر انحرافی غیر منتظره ای از این پیش بینی می تونه نوسانات توی جفت های ارزی دلار کانادا رو بیشتر کنه. چهارشنبه - ۶ نوامبر گزارش ثبات مالی بانک مرکزی نیوزیلند ( NZD) این گزارش نشون می ده که سیستم مالی نیوزیلند چقدر ثبات داره. اگه بانک مرکزی به خطرات یا مشکلات اشاره کنه، ممکنه دلار نیوزیلند رو کمی ضعیف کنه. اما اگه این گزارش مثبت و با دیدگاه بانکی به آینده خوش بین باشه، می تونه دلار نیوزیلند رو تقویت کنه. مخصوصاً اگه اشاره ای به نرخ بهره و تغییرات سیاست پولی آینده تمرکز کنه، می تونه روی ارزش دلار نیوزیلند تاثیر بذاره. شاخص قیمت تولیدکننده منطقه یورو ( سپتامبر) ( EUR) پیش بینی: منفی ۰.۲٪ ماهانه قبلی: منفی ۰.۵٪ ماهانه اگه این شاخص بالاتر از حد انتظار باشه، می تونه تقویت یورو رو نشون بده چون به فشارهای تورمی بیشتر و ممکنه باعث بشه بانک مرکزی اروپا سیاست های انقباضی تر رو ادامه بده. ولی اگه این شاخص کمتر از حد انتظار بیاد، یورو می تونه ضعیف بشه و نشون بده که اقتصاد اروپا همچنان به نرخ بهره پایین تر نیاز داره. در نتیجه این شاخص می تونه تاثیر قابل توجهی روی یورو مخصوصاً توی تقوای زیادی با انتظارات داشته باشه. شاخص مدیران خرید بخش خدمات انگلستان ( اکتبر) ( GBP) پیش بینی: ۵۱.۸ قبلی: ۵۲.۴ اگه این شاخص پایین تر باشه، یعنی رشد توی بخش خدمات کاهش پیدا کرده و می تونه ارزش پوند رو پایین بیاره مخصوصاً اگه با داده های اقتصادی ضعیف دیگه همراه بشه. ولی اگه شاخص قوی تر بیاد، می تونه نشون بده که اقتصاد انگلستان مقاومه و ممکنه نرخ بهره رو بالا نگه داره. در این حال، انتظار برای حفظ سیاست های سختگیرانه بانک انگلستان رو بیشتر می کنه. پنجشنبه - ۷ نوامبر تصمیم نرخ بهره فدرال رزرو ( USD) پیش بینی: ۴.۵۰٪ - ۴.۷۵٪ قبلی: ۵.۲۵٪ - ۵.۵۰٪ اگه فدرال رزرو نرخ بهره رو ۲۵ واحد کم کنه، ارزش دلار ممکنه به سمت ملایم پایین بیاد چون نرخ های پایین تر تقاضا برای دلار رو کاهش می ده. اما از طرفی هم این دیده ها حد زیادی توی بازار قیمت گذاری شده. به همین دلیل، در این حال توجه بازار به صحبت های جِروم پاول زیاد هست. تصمیم نرخ بهره فدرال رزرو ( USD) پیش بینی: ۴.۵۰٪ - ۴.۷۵٪ قبلی: ۵.۲۵٪ - ۵.۵۰٪ اگه پاول دوباره کاهش نرخ های آینده یا واکنش و کاهش مناسب تورم تا الان رو با نگرانی در مورد وضعیت بازار کار صحبت کنه، می تونه دلار رو بیشتر ضعیف کنه. ولی اگه محتاط باشه و در مورد بازار کار با اطمینان بیشتری حرف بزنه و همچنین در مورد تورم اثرات تورمی بیشتری رو ذکر کنه، این تصمیم می تونه تاثیر زیادی روی جفت های ارزی دلار بذاره. تصمیم نرخ بهره بانک انگلستان ( GBP) پیش بینی: ۴.۷۵٪ قبلی: ۵.۰٪ اگه بانک انگلستان نرخ بهره رو پایین بیاره، می تونه پوند رو ضعیف کنه، مخصوصاً اگه لحن بیانیه بانک به سمت سیاست های نرم تر و کاهش تورم و رشد بره. ولی اگه بانک انگلستان نسبت به کاهش نرخ محتاط باشه، می تونه پوند رو حمایت کنه. جفت های ارزی پوند می تونن با توجه به لحن بیانیه بانک دچار نوسان بشن. تراز تجاری استرالیا ( سپتامبر) ( AUD) پیش بینی: A$ 4.8B قبلی: A$ 5.644B اگر مازاد تجاری بیشتر از حد انتظار باشه، می تونه ارزش دلار استرالیا رو بالا ببره، چون نشون دهنده تقاضای قوی برای صادراته. اما اگه تراز تجاری کمتر از پیش بینی باشه، دلار استرالیا می تونه ضعیف بشه، چون نشون می ده تقاضای خارجی یا فعالیت اقتصادی کاهش یافته. این نتیجه می تونه روی احساسات بازار نسبت به اقتصاد استرالیا تاثیر بذاره. جمعه - ۸ نوامبر گزارش بازار کار کانادا ( اکتبر) ( CAD) تغییر اشتغال: K20.0+ نرخ بیکاری: 5.5٪ پیش بینی: K15.0+ و 5.6٪ اگه اشتغال قوی باشه، ارزش دلار کانادا می تونه بالا بره چون اعتماد به اقتصاد کانادا رو بیشتر می کنه و شاید بانک مرکزی کانادا رو به حفظ سیاست های فعلی یا حتی سخت گیرانه تر شدن سوق بده. ولی اگه داده ها ضعیف باشه، دلار کانادا ممکنه تحت فشار قرار بگیره، چون نشون می ده رشد اقتصادی کاهش یافته و انتظار برای کاهش نرخ بهره رو بالا می بره. صورتجلسه نشست بانک مرکزی ژاپن ( JPY) این صورتجلسه نشون می ده که توی نشست بانک مرکزی ژاپن چه بحث هایی شده و سیاست های آینده چیه. اگه تمایل به سیاست های سخت گیرانه تر قوی باشه، این می تونه تقویت کننده ین باشه. اما اگه همچنان لحن ملایم داشته باشه، ارزش ین کاهش پیدا می کنه. این لحن می تونه از روی جملات کلیدی شامل عدم نیاز به افزایش نرخ بهره و نبود نشانه های تغییر در سیاست های پولی سنجیده بشه.
آموزش/11/4/2024
تحلیل هفتگی بازار: طلا، یورو، پوند و نقره زیر ذره بین – ۲۸ اکتبر ۲۰۲۴ سلام سلام به همه رفقای تریدر! امیدوارم حالتون عالی باشه و آماده یه هفته معاملاتی پر سود دیگه باشین. امروز می خوایم با هم یه نگاهی به چارت ها بندازیم، ببینیم اوضاع از چه قراره و چه چیزایی می تونیم از دل این کندل ها بکشیم بیرون. اول از همه بریم سراغ طلا، بعدش هم یورو، پوند و نقره رو بررسی می کنیم. حواستون باشه که این تحلیل ها صرفاً یه دیدگاهه و هیچ کدوم سیگنال خرید و فروش نیستن، خودتون باید با استراتژی خودتون تصمیم بگیرین. طلا (XAUUSD): همچنان در انتظار تاییدیه صعودی خب، اول از همه بریم سراغ طلا ببینیم چه خبره. تایم فریم چهار ساعته: اِممم، آره. داشتم می گفتم که فعلاً تو تایم چهارساعته، طلا تاییدیه صعودی درست و حسابی بهمون نداده. نمی گم که روند نزولیه ها، ولی خب هنوز چراغ سبزی برای بالا رفتن نشون نداده. باید صبر کنیم ببینیم در ادامه چه اتفاقی براش می افته. تایم فریم یک ساعته: توی یک ساعته هم اگه بخوایم پرایس اکشنی نگاه کنیم، چیز خیلی خاص و جدیدی نداریم. یه اینترمدیت لو (Intermediate Low) می تونیم اینجا داشته باشیم فعلاً. اسپانسرهای قبلی مون هم که سر جای خودشون هستن و خدا رو شکر هیچکدومشون مصرف نشدن و اتفاق خاصی هم براشون نیفتاده. یه سری اسپانسر بین راهی هم برامون شکل گرفته که می شه ازشون استفاده کرد. فعلاً تو یک ساعته همین ها رو داریم که می شه روشون یه حساب کتابی باز کرد. تایم فریم سی دقیقه: خب، توی سی دقیقه مون هم باز چیز خاصی به چشم نمی خوره. یه برداشت نقدینگی از اینجا داشتیم. اگه قیمت بیاد و این کف رو بزنه، می تونیم خودِ این سقف رو به عنوان یه سقف معتبر در نظر بگیریم. ولی یادتون باشه، اگه از همینجا برگرده، این سقف خودش به تنهایی اعتبار برای ورود نداره. این نکته رو حتماً گوشه ذهنتون داشته باشین. تو سی دقیقه هم پرایس اکشنی تاییدیه ای نداریم. من چرا انقدر می خوابم خداوکیلی؟ اخیراً نمی دونم چرا انقدر خوابم میاد. شما هم اینجوری هستید؟ خوابالو شدید خیلی؟ میگن بهار خواب آوره، ما دیگه پاییزیم! نمی دونم چرا من هنوز حس خواب آلودگی دارم. تایم فریم پونزده دقیقه: پونزده دقیقه هم همینجور، به همین شکلی که می بینید فعلاً داره میره جلو. اگر این پونزده دقیقه رو خوب ببندن، یعنی یه کندل خوب و قوی صعودی ببینیم، با یه کوچولو ارفاق، شاید بشه به یه بای (Buy) کوچولو فکر کرد. خب، این کندل پونزده دقیقه ای که الان بسته شد، بد نبود. عالی نیست، اما بدم نیست. راستش دوست داشتم بالای اون اوپن کندل قبلی می بست، اگه بالای اون می بست خیلی عالی تر بود. اما اگه الان بالای این ناحیه رو بزنن، می تونید باهاش یه کوچولو همراه بشید، مثلاً تا محدوده اکوالیبریوم (Equilibrium) یک دقیقه ای. یعنی یه حرکت کوچیک از یه محدوده پایین تر تا یه محدوده بالاتر، در همین حد. البته می تونه بیاد تا نواحی بالاتر هم بره، اما ریسکیه. چرا؟ چون پرایس اکشن تایم فریم های بالاتر باهامون نیست. جمع بندی طلا: در کل، چیز خاصی روی طلا نداریم. الان طلا عملاً از نظر من وسطه. خیلی... نه بای درست و حسابی داره، نه سل (Sell) درست و حسابی. نمیشه خیلی تصمیم خاصی در موردش گرفت. اگه بخوایم با ارفاق بگیم، نواحی حمایتی پایین تر، حدودای بیست و سه، بیست و چهار، و عالی تر از اون هفده، هجده و چهارده می تونه خیلی جذاب تر باشه برای بررسی. یورو (EURUSD): کندل ماهانه و هفتگی چه می گویند؟ خب، حالا بریم سراغ یورو ببینیم اوضاع اون چطوره. تایم فریم ماهانه: اِممم، برای یورو خیلی مهمه که کندل ماهانه ش چه جوری بسته می شه. اینو از اواسط ماه دارم بهتون میگم. اگه زیر این محدوده حمایتی مهم ببندن، یا حتی زیر این شدو (Shadow) ببندن که دیگه تایید ریزش بیشتره، یورو احتمالاً برمی گرده رو حدودای یک ممیز صفر پنج یا حتی خودِ یک. اما اگه بتونن قیمت رو بیارن بالای این نواحی و بالای هشتاد و پنج ببندن، اون موقع می تونیم به صعودش بیشتر فکر کنیم. خب، کندل ماهانه یورو که فعلاً نمی شه نظر خاصی در موردش داد. چیزی که قطعیه اینه که یه ریجکشن و یه برگشت روی ناحیه مقاومتی مون اتفاق افتاده. این دیگه هیچ شکی درش نیست. اینم که یادتونه چیه؟ اینجا یه وی او بی (VOB – Value of Block یا همون اوردر بلاک) داشتیم که قیمت ازش برگشت. از اونجا برگشته اما تارگت زون (Target Zone) اصلیش هنوز مونده و نداده. از نظر تایم بالا، هنوز مونده که بخواد تارگت صعودیش رو بده و بعدش کلاً نزولی بشه. ولی در کل خب، یه ریزشی رو از ناحیه مقاومتی مون داشتیم که نشون دهنده نزوله. اگر توی این سه چهار روز باقی مونده از ماه، بنا به هر دلیلی، یورو رو برگردونن و بالای محدوده ده (منظور احتمالاً ۱.۱۰۰۰) ببندن، ادامه صعود رو خواهیم داشت؛ یه صعود قوی و تمیز هم خواهیم داشت. در غیر این صورت، یورو یا رنج می زنه یا حداقل تا محدوده های شش و هفت (منظور احتمالاً ۱.0۶00 - ۱.۰۷۰۰) رو من می بینم که بیاد پایین. حالا اینکه دقیقاً چی می شه، باید ببینیم واکنش کندل ماهانه چیه. تایم فریم هفتگی: هفتگی مون هم ببینید، با اینکه این کف رو زده اما زیرش نبسته. تا زمانی که زیر این ناحیه بسته نشه، از نظر من هنوز شکست قوی برای این ناحیه حمایتی اتفاق نیفتاده. صرفاً یه برداشت اوردر بوده. پس الان ما می تونیم اینو به عنوان یه ناحیه جدید داشته باشیم فعلاً. هفتگی هم که می دونید، تا فردا (که کندل هفتگی بسته می شه) نمی تونیم هیچ نظر خاصی راجع بهش داشته باشیم. تایم فریم چهار ساعته: چهار ساعته هم فعلاً یه ناحیه حمایتی ساخته. این مقاومت رو هم داره. باید ببینیم روی این مقاومت چه اتفاقی براش می افته. کندل چهارساعته قبلی رو قوی و صعودی بستن. این سه چهارتا کندل قبلی رو هم خورده. الان می تونن شدوی پایین رو بسازن. حداقل تا پنجاه درصد این حرکت که بیاد پایین، بعد می تونیم به صعودش فکر کنیم. اگه دور و بر مثلاً محدوده هشتاد (منظور احتمالاً ۱.۰۷۸۰ یا مشابه) ناحیه ورود پیدا کنیم، برای بای بد نیست. خب، چهار ساعته که فعلاً هیچی. داره شدوی پایین رو می سازه. ببینیم تا کجا میارنش پایین. تایم فریم یک ساعته و پایین تر: تو یک ساعته الان یه تاد (TOD – True Open Daily) اینجا داریم. این ناحیه رو خیلی دوست ندارم، چون ببینید نقدینگی ساختن. البته احتمال اینکه یه تاچ سل بهش داشته باشیم و بعد بشکننش خیلی زیاده ها، اما حواستون به این ناحیه هشتاد و سه (احتمالاً ۱.۰۷۸۳) خیلی باشه بچه ها. گولشو برای سل نخورید. اِممم، احتمال اینکه بشکننش خیلی زیاده. خیلی. سی دقیقه هم هموناست. چیز خیلی خاصی نداریم. یه سوالی پرسیدن در مورد کندل آخر شب جمعه. باید مشخص بشه برای کدوم چارت، طلا یا یورو. از نواحی نزدیک اکوالیبریوم می تونید به بای فکر بکنید، با توجه به اینکه پرایس اکشن باهاتون همراهه. اگر تا قبل از بسته شدن کندل یک ساعته به نزدیکی هشتاد برسن، می تونید به بای فکر بکنید. مثلاً اینجاها رو می تونید برای بای در نظر بگیرید. اما اگر اون سه چهار دقیقه آخر کندل یک ساعته برسن و ببینید که دارن زیر اینجا می بندن، یعنی می خوان بیان تا محدوده هفتاد و هشت. اون موقع دیگه ریسک نکنید. چون می خوان حداقل تا تاد رو برگردونن پایین. ریسکش رو نکنید و معامله شو نزنید. یورو هم فعلاً به نظرم وسطه. البته دوشنبه ست دیگه، دوشنبه ها همینجوریه، طبیعیه. مگه اینکه یه خبر خیلی ویژه و خاصی داشته باشیم یا یه اتفاق خیلی مهمی بیفته که یهو یه واکنش عجیب غریب ببینیم. پوند (GBPUSD): فرصت از دست رفته؟ ببینید پوند مثلاً سلش رو می تونستید اینجا بگیرید. چون تارگت زونش رو از هفته پیش مشخص کرده بودیم، می بینید؟ اومده تارگت رو تکمیل کرده. اینجا قشنگ یه سل خوشگل می تونستید از محدوده بیست و نه هفتصد و هشتاد (احتمالاً ۱.۲۹۷۸۰) ازش بگیرید. نمی دونم گرفتید یا نه. تایمشم خوب بود دیگه، دوازده و نیم تایم اوکی ایه، لندن هم باز بوده. اون اوردر بلاک مون هم مصرف شده و دیگه عملاً فایده ای نداره. این آی تی ال (ITL - Intermediate Term Low) دیگه اونجا نیست و این یکی تبدیل به آی تی ال شده برامون. به خدا اگر اینو نگرفته باشید، اگر اینو نگرفته باشید... (اینجا یه شوخی صورت گرفته که ازش صرف نظر می کنیم). چرا میگید ریسکی بود؟ تارگتشو داده بود، رسیده بود به ناحیه اوردر بلاکش. چرا سلش ریسکی بود؟ ما تارگت زون ها رو برای چی درمیاریم؟ حداقل تا اکوالیبریومش رو می تونستیم باهاش بگیریم. الان تازه تی پی (TP) داد دیگه. اینجا تارگت زونش بود، باید توقع یه استراحتی رو ازش می داشتید. حداقل پنجاه درصد این لگ (Leg) رو راحت می تونستید باهاش بیاید. اینجا ورود می کردید، استاپتون رو می ذاشتید این پشت، تا نصف لگ هم باهاش میومدید ریوارد چهار بهتون می داد. بحث و گفتگو در مورد تحلیل ها و عادات معاملاتی کندل جمعه طلا: در مورد کندل جمعه طلا سوال شد. اینجا یه ناحیه نقدینگی ایجاد کرده بودن، می بینید؟ قیمت اومده این نقدینگی رو برداشته، ناحیه حمایتی هم بوده و یه فیک اوت (Fake Out) هم براتون ایجاد کرده. یعنی این توهم رو ایجاد کردن که شکستیم و قراره بیشتر بریزیم. یه بار هم تستش کردن. ولی این کندله که بالاش بسته شد، دیگه می تونستی حداقل این تیکه رو بای بگیری. آیا بای روی طلا در روز جمعه امکان پذیر بود؟ نه، سل هم چرا؟ می شد. به عنوان یه سل کوچیک خلاف روندی می تونستی بگیری، چرا که نه؟ در حد یه ریوارد سه و چهار. با توجه به اینکه تارگت قبلیش رو داده بود (این رو فکر می کنم جمعه مشخص کردیم)، می تونستی یه ریوارد سه و چهار ازش بگیری. عادات معاملاتی و تارگت ماهانه: یکی از بچه ها پرسید که آیا هر روز ترید می کنم؟ بستگی داره. مثلاً من هفته پیش تارگتم رو زدم، احتمالاً این هفته هم کلاً ترید نمی کنم. ترید کردن من بیشتر بستگی به تارگت هام داره. تارگت ماهانه ام هم بین بیست و پنج تا سی درصده. دوشنبه ها رو عملاً تا باز شدن بازار شیکاگو دوست ندارم خیلی زیاد معامله بکنم. بقیه روزا مشکل خاصی ندارم. کندل خاصی در طلا که مورد سوال بود: در مورد یه کندل بزرگ در طلا سوال شد که آیا گپ بوده یا نه. اون کندل به خاطر گپ باز شدن بازار در روز دوشنبه (امروز) بود. الان دارن گپ رو پر می کنن. اگه گپ پر بشه، می تونه ریزش خوبی بده. اون صعود آخر هفته هم به خاطر جمعه بود. ببینید، کلاً می دونید دیگه، من الان یه هفته ست منتظر نزول طلام. یعنی منتظر شروع لگ نزولی طلا هستم. ولی هنوز تاییدیه ای براش نداریم. پیش بینی نمی کنم، ولی می تونه اولین سیگنال های نزول رو برامون صادر کنه. عجله که نداریم. ما هیچ وقت لگ یک رو نمی خوایم بگیریم. ما صبر می کنیم لگ یک شکل بگیره، توی تاییدیه لگ یک، تو لگ دو وارد می شیم و با خیال راحت تر حرکت می کنیم. ما بازارساز نیستیم که بخوایم برای بازار تکلیف مشخص کنیم. برای همین عجله نکنید. فعلاً طلا وسطه. فعلاً هیچ نظری... ببینید، فعلاً روند صعودیه، می تونه یه اصلاح شکل گرفته باشه که بخواد ادامه ش بده. فعلاً. پس نمی تونیم نظر خاصی در موردش داشته باشیم. اما اگر تایم بالا بهمون تایید نزول رو بده، اون موقع فرق می کنه. پونزده دقیقه امروز تاییدیه داده. یعنی از صبح که با گپ باز شد، تایید اولیه رو داد. سی دقیقه و یه ساعته هم اگه زیر محدوده شونزده ببندن، به نظرم این هفته رو نزولی داریم. اما خب باز ببینید، ما نوستراداموس نیستیم. اینو هی با خودتون تکرار کنید. فاندامنتالی چی می بینم؟ فاندامنتالی هم ریزش رو داریم. ممکنه این هفته نباشه، هفته دیگه با انتخابات باشه. انتخابات معمولاً یه حرکت ده پونزده درصدی رو حداقل شکل می ده. فاندامنتالی منتظر ریزش هستم، منتها هنوز تکنیکالی تایید نداره. مگه اینکه این هفته تکنیکالشو برامون بسازن. باید دید. انتخابات آمریکا و دیدگاه ها صحبت از انتخابات آمریکا شد. یه نظری مطرح شد که باید به هریس رای بدن. نظر من اینه که اگه آمریکایی ها به فکر خودشون باشن، باید به ترامپ رای بدن. ترامپ بیزینس من خیلی قوی ایه. بذارید تاج پادشاهی هم بذاره واسه خودش، خودشو راحت کنه. یا ببره تصویب کنه که دوره ریاست جمهوری بیشتر بشه، چون این آخرین ریاست جمهوریش می شه. اندیکاتورهای روی چارت در مورد اندیکاتورهایی که روی چارت هست سوال شد. دوتاش که مال خودمونه و بچه های خودمون درستش کردن: یکی این هایر تایم فریم (Higher Time Frame Candles) که کندل های تایم فریم های بالاتر (پونزده دقیقه، سی دقیقه، یه ساعته و دیلی) رو نشون می ده. چون ما پرایس اکشنی کار می کنیم، این برامون نیازه و به بچه هایی که با ما هستن و امتحان میدن، دسترسیش رو می دیم. یکی هم این نواحی تعادل (Equilibrium Zones) که اینم باز مال بچه هاست و تو کانال درخواست بدید بهتون دسترسیش رو می دن. این اندیکاتور نواحی تعادل و نقطه تاد (TOD) روزانه (ترو اوپن هر روز، ساعت دو صفر آمریکا) رو نشون می ده. بقیه شون: یکی این لاکس آلگو اسمارت مانی کانسپت (LuxAlgo Smart Money Concepts) هست که اوردر بلاک ها رو مشخص می کنه. و اون یکی هم مارکت استراکچر تی اف لب (Market Structure TFLab) که فقط میجر چاک ها (Major CHoCH) رو باهاش استفاده می کنیم. برای دسترسی به اندیکاتورهای اختصاصی هم باید با محمد و مهدی و آرمین هماهنگ کنید و امتحان بدید تا کد و دسترسی بقیه موارد براتون باز بشه. نقره (XAGUSD): تاییدیه بیشتر برای نزول؟ آها، نقره رو ندیدیم. بذار نقره رو هم ببینیم. نقره روندش نزول تایید بیشتری داره. اگه یادتون باشه، کلاً تاییدیه های خیلی بیشتری برای نزولش داریم. رو نواحی مورد انتظارمون هم برگشت. تایم فریم ماهانه و هفتگی: نقره رو اگر این ماه زیر سی و دو هفتصد (۳۲.۷۰۰) ببندن، ریزشش می تونه برای یه مدتی ادامه دار باشه حداقل. هفته پیش هم خیلی قشنگ بسته شده، کاملاً نزولی بستنش. باید ببینیم این هفته چیکار می کنه. من یکمی این شدو رو بیارن بالاتر و بعد برن پایین بیشتر دوستش دارم. این شدوئه رو خیلی دوست ندارم. امروز رو یکم بیارن بالاتر، بعد فردا پس فردا حرکت نزولی رو داشته باشیم بهتره. وگرنه این حرکت می تونه فردا پس فردا یه صعودی رو بهمون بده. حالا باید دید. تایم فریم روزانه و چهار ساعته: آها، ببینید جمعه یه ذره هم راستا باهامون نیست. با اینکه زیر اوپن و زیر کندل روز قبلشون بستن، اما دوجی (Doji) شده و این ریجکت اتفاق افتاده. اگه زیر ناحیه سی و سه چهارصد (۳۳.۴۰۰) می بستن، نزول تاییدی خیلی بیشتری داشت. چهار ساعته هم که الان فعلاً گیر رنجه. هیچ نظر خاصی نمی شه روش داد. تایم فریم یک ساعته و پایین تر: یک ساعته هم تا زیر تاد نیاد، واقعاً نمی شه نظر داد. فعلاً اینجا یه ریجکشن اتفاق افتاده. فعلاً حرکتش نزولیه تا اینجاها. تا ببینیم حدود سی و سه (۳۳.۰۰۰) چه تصمیمی می گیرن. الان اگه یه ساعته رو از اینجا برگردونن، می تونید یه بیست پیپ باهاش حرکت بکنید. اینجا. چون الان بیست درصد کندل گذشته. توی یک دقیقه هم... یادم رفت نواحی اینجا رو علامت بزنیم. ببینید اینجا با اینکه الان آی تی ال (ITL) دارید، ولی نگاه کنید ناحیه نقدینگی درست کردن. خیلی احتمال می دم اگه بیان اینجا، اینو رد کنن و بیان ناحیه بالاتر رو فعال بکنن. من باشم اینو نمی گیرم. اگر هم بهش واکنش بدن، یه واکنش کوچیک می دن و بعد می شکننش. آره، با تحلیل آرش در مورد محدوده سی و سه نود و پنج (۳۳.۹۵۰) برای نقره موافقم. خوبه. البته وقتی بهش می رسه باز پرایس اکشنش رو هم چک کنیدها. ولی با سی و سه نود و پنج خیلی موافقم. اینجا. جمع بندی نهایی و نکات پایانی خب، بریم دنبال زندگیمون. من چیز دیگه ای ندارم. همینه برای این هفته. فعلاً اتفاق خیلی خارق العاده ای نیفتاده. طلا تو همون رنجه. بقیه هم تو همون نواحی، همونجوری که توقع داشتیم دارن میرن جلو. اتفاق خیلی خاصی هنوز نیفتاده. طلا اومد زیر تاد. اینجا اگه ورود داشت، مثلاً اونایی که ریسکی می زنن می تونستن بهش فکر بکنن. ما ورود نداشتیم. تهش بچه هایی که با فِر ولیو گپ (Fair Value Gap - FVG) کار می کنن، ممکن بود بتونن اینجا فِر ولیو گپش رو بگیرن. با توجه به اینکه اینجا هم یه فیلیپ نقدینگی تشکیل داده، می تونستن... (اینجا دنبال یه چیزی روی چارت می گرده) آره، این بالانس (Imbalance) رو بگیرن. اونایی که با فِر ولیو گپ می رن، چون زیر تاد بود، می تونستن به ورودش فکر کنن. اگه وارد شدید، حواستون به این ناحیه اینجا باشه، به سی و چهار برای تی پی. ما اینجا ورود نداشتیم. ما در خوش بینانه ترین حالت اگه بخوایم ورود کنیم، اینجا، رو بیست و پنج وارد می شیم. پوند (GBPUSD): بررسی مجدد یک ناحیه یه سوال دیگه در مورد پوند سی، بیست و هفت (احتمالاً ۱.۲۹۲۷۰) پرسیده شد. این محدوده به نظر من وسطه. یا باید همون نواحی حدود سی (۱.۲۹۳۰۰) سل رو بزنی یا وایسی تا سیصد چهارصد (۱.۳۰۰۰۰-۱.۲۹۴۰۰). بیست و هفت خیلی وسطه. از پایین چطور؟ آیا تارگت مارکتی چیزی جا مونده که الان اینجا توقع داشته باشیم بیاد بده روی بیست و هفت؟ این مثلاً تارگتش رو داده؟ تارگتش کجا می افته؟ خب این داده. ببینید، اگه بخوایم لگ پنج دقیقه رو بگیریم... تایم بالا رو بگیریم، اگر از صد (احتمالاً ۱.۲۹۱۰۰) رد بکنه، عملاً تا پونصد (۱.۲۹۵۰۰) نباید دنبال سل بگردی. اگر صد رو رد بکنی، تا پونصد نباید دنبال سل باشی. اوکی، اینجا یه تارگت دیگه داریم. پوند که اینقدر اومد پایین، یادمه محدوده بیست و نه سیصد چهارصد (۱.۲۹۳۰۰-۱.۲۹۴۰۰) بود که یکی دنبال بای می گشت. گفتم بهش نزن ها، دیدی؟ گفتم باید بیاد پایین تر. تارگت های تایم پایینش رو داده. مگه تایم بالاش برات کاری بکنه. آها، روی این می افته برات. تو تایم فریم یه ساعته ات. لگ یه ساعته و سی دقیقه ته. بعدش که دیگه پایین لو (Low) نداشتی. نه. لگ سی دقیقه... می تونی اینو ریسکش رو بپذیری. ولی کمتر ریسک کن، کمتر از عادی. رو صد و بیست و سی هم یه ریسک بکن. رو این دوتا ورود کن، اما اگه از اینا رد کرد، دیگه تا پونصد وارد نشو. تا بیاد بالا، تو نواحی پونصد و اینا بهش فکر بکن. خب دیگه، فعلاً خداحافظ. فردا شاید دیدمتون. موفق باشید همگی.
آموزش/10/28/2024
رویدادهای مهم اقتصادی هفته آخر اکتبر 2024 از ۲۸ اکتبر تا یک نوامبر : دوشنبه۲۸ OCTOBER شاخص فضای کسب و کار آلمان (IFO) یورو پیش بینی: ۸۹.۹ قبلی: ۸۹.۶ این شاخص نشون می ده وضعیت اقتصادی آلمان چجوریه. اگر عدد کمتر باشه یعنی رشد ضعیف تر و این به ضرر یورو می شه. اگر بیشتر باشه، نشون می ده اقتصاد مقاومه. شاخص تولید فدرال دالاس – دلار آمریکا پیش بینی: منفی ۲.۱ قبلی: منفی ۴.۱ این شاخص مربوط به فعالیت های تولیدی تگزاسه. اگر بهتر بشه نشون دهنده وضعیت اقتصادی خوب تر و دلار رو قوی تر می کنه. ولی اگر بدتر بشه، یعنی فشار کاهش نرخ بهره همچنان وجود داره و می تونه باعث افت دلار بشه. البته اگه عدد با اختلاف زیاد کمتر باشه، می تونه احتمال رکود رو زیاد کنه و نتیجه ریزش سهام و رشد دلار رو در پی داشته باشه. شاخص تولید فدرال دالاس – دلار آمریکا پیش بینی: منفی ۲.۱ قبلی: منفی ۴.۱ این شاخص مربوط به فعالیت های تولیدی تگزاسه. اگر بهتر بشه نشون دهنده وضعیت اقتصادی خوب تر و دلار رو قوی تر می کنه. ولی اگر بدتر بشه، یعنی فشار کاهش نرخ بهره همچنان وجود داره و می تونه باعث افت دلار بشه. البته اگه عدد با اختلاف زیاد کمتر باشه، می تونه احتمال رکود رو زیاد کنه و نتیجه ریزش سهام و رشد دلار رو در پی داشته باشه. شاخص تولید فدرال دالاس – دلار آمریکا پیش بینی: منفی ۲.۱ قبلی: منفی ۴.۱ پس بهتر اومدنش و خیلییی بهتر اومدنش می تونه دلار رو قوی کنه در غیر اینصورت می تونه موجب کاهش دلار بشه. اینم در نظر داشته باشید که اگه داده به شکل شگفت آوری مثبت بشه می تونه باعث رشد سهام و دلار به طور همزمان بشه اتفاقی که به ندرت اتفاق می افته. سه شنبه ۲۹ OCTOBER : شاخص اعتماد مصرف کننده آمریکا (USD) اعتماد بالای مصرف کننده به معنی مصرف بیشتر و تقویت دلار هست، ولی اعتماد پایین تر می تونه به خاطر نگرانی ها از تورم یا نرخ بالا باشه و برای دلار خوب نیست چون می تونه به فدرال رزرو فشار بیاره برای کاهش بیشتر و سریع تر نرخ بهره. نرخ بیکاری اسپانیا (EUR) کاهش بیکاری یعنی بهبود وضعیت اقتصادی و تقویت یورو، اما افزایش بیکاری ممکنه نگرانی هایی درباره اوضاع منطقه یورو ایجاد کنه و طبیعتا اقتصاد ضعیف تر می تونه باعث ضعف ارزش ارز بشه. چهارشنبه ۳۰ OCTOBER : شاخص قیمت مصرف کننده استرالیا (AUD) اگر تورم از حد انتظار بیشتر بشه، بانک مرکزی احتمالا استرالیا نرخ بهره رو حفظ می کنه یا سرعت کاهش رو کمتر میکنه که به نفع دلار استرالیاست. تورم کمتر هم می تونه به ضعف ارز منجر بشه. تاییدیه های وام مسکن بریتانیا (GBP) کاهش تاییدیه های وام مسکن ممکنه به خاطر کاهش تقاضای مسکن به دلیل نرخ بهره ی بالا باشه، که می تونه بد و ضعیف باشه. ولی تاییدیه بهتر نشون می ده که بازار هنوز قویه و قدر می تونه فشار بیشتری به بانک مرکزی بریتانیا بده برای حفظ نرخ بهره ی بالا تر و باعث تقویت پوند بشه. گزارش تغییرات اشتغال ADP آمریکا (USD) گزارش تغییرات اشتغال ADP نشون دهنده وضعیت بازار کار در بخش خصوصی هست. اگه عدد خیلی پایین باشه خبر خوبی نیس و ولی اگر ضعیف باشه می تونه نگرانی هایی در مورد رکود و شغلی رو به وجود بیاره و در نتیجه فدرال رزرو رو مجبور به کاهش بیشتر نرخ بهره کنه. همچنین اقتصاددان ها همیشه با توجه به داده های ADP سعی به پیش بینی انتظارشون از NFP در راه میکنن و این می تونه اهمیت این داده رو برای واکنش بازار نشون بده. پنج شنبه ۳۱ OCTOBER : نرخ بیکاری منطقه یورو (EUR) پیش بینی: ۶.۴ درصد قبلی: ۶.۵ درصد کاهش بیکاری نشون دهنده بهبود اقتصاد و یورو رو تقویت می کنه. افزایش نشونه ضعف اقتصادیه در نتیجه باعث ضعف یورو میشه. رشد اقتصادی آمریکا (USD) پیش بینی: ۳.۰ درصد قبلی: ۲.۱ درصد رشد قوی دلار رو قوی تر می کنه، ولی رشد کمتر ممکنه نگرانی هایی از رکود ایجاد کنه. جمعه NOVEMBER 01 : گزارش اشتغال آمریکا (USD) پیش بینی: ۱۱۵ هزار قبلی: ۲۵۴ هزار اگه آمار قوی باشه، دلار تقویت میشه، آمار ضعیف میتونه دلار رو تحت فشار بذاره. اگه داده های قبلی هم اصلاحیه نزولی داشته باشن میتونه واکنش میکس در بازار به همراه داشته باشه. اگر به صورت شگفت آوری عدد زیر ۱۰۰ باشه میتونه باعث ریزش دلار و سهام به طور همزمان بشه. شاخص مدیران خرید چین (CNY) پیش بینی: ۵۰.۲ قبلی: ۵۰.۱ اگر عدد بالای ۵۰ باشه، نشون دهنده توسعه و حمایت از ارزهای کالاییه. ثبات اقتصادی چین میتونه حال خوب رو به بازار بیاره و به روز ریسک پذیر رو داشته باشیم. شاخص تولید بریتانیا (GBP) پیش بینی: ۴۴.۱ قبلی: ۴۴.۳ اگر عدد پایین باشه، پوند تضعیف میشه، ولی اگه بهبود پیدا کنه، پوند قوی تر میشه.
آموزش/10/28/2024
اقتصاد آمریکا زیر ذره بین: از کاپیتالیسم تا سیلیکون ولی و بازی های قدرت پشت پرده! سلام به همه رفقای تریدر و علاقه مند به بازارهای مالی! امروز قراره یه گپ خودمونی و عمیق بزنیم در مورد یکی از خفن ترین و پیچیده ترین اقتصادهای دنیا: اقتصاد ایالات متحده آمریکا. می خوایم ببینیم این غول اقتصادی چطور کار می کنه، چه چیزایی توش مهمه و چطور تصمیماتش می تونه کل دنیا رو تکون بده. پس اگه آماده اید، بزن بریم! راستی، قبل از اینکه شیرجه بزنیم تو دل اقتصاد آمریکا، بد نیست یه مروری هم داشته باشیم روی انواع نظام های اقتصادی که قبلاً در موردشون صحبت کردیم. این بهمون کمک می کنه که وقتی از آمریکا حرف می زنیم، بهتر بفهمیم داریم در مورد چی صحبت می کنیم و چرا اینقدر مهمه. یه مرور سریع روی انواع نظام های اقتصادی: دنیا چطوری می چرخه؟ یادتونه که گفتیم چند مدل اصلی نظام اقتصادی داریم؟ خب، بیاین یه دور دیگه با هم مرورشون کنیم: اقتصاد بازار آزاد (سرمایه داری یا کاپیتالیسم): این همون مدلیه که دولت خیلی توش دخالت نمی کنه. یعنی چی؟ یعنی بخش خصوصی حرف اول و آخر رو می زنه. قیمت ها هم بر اساس عرضه و تقاضا بالا و پایین میشن، نه اینکه یکی از بالا دستور بده. دقیقاً مثل همین اتفاقی که تو چارت ها می بینیم؛ هرچی خریدار بیشتر باشه قیمت میره بالا، هرچی فروشنده بیشتر باشه میاد پایین. اروپا و آمریکا معمولاً مثال های خوب این مدل هستن. تو این سیستم، مالکیت خصوصی خیلی مهمه و دولت فقط یه سری قوانین می ذاره که رقابت سالم بمونه و کسی نتونه انحصار درست کنه. یه جورایی سعی می کنه توازن اقتصادی بین مردم برقرار کنه، ولی مستقیم تو کار و کاسبی دخالت نمی کنه. اقتصاد دستوری (کمونیستی): اینجا دیگه داستان برعکسه. دولت همه کاره ست! از قیمت گذاری بگیر تا تولید و توزیع، همه چی دست خودشه. اصلاً کاری به عرضه و تقاضا و این حرفا نداره. کره شمالی یه مثال کلاسیک برای این مدله. اقتصاد مختلط: این مدل یه چیزی بین اون دوتاست. یعنی یه سری چیزای اساسی مثل بهداشت و آموزش که به رفاه مردم ربط داره، دست دولته، ولی بقیه بخش ها رو می سپرن به بخش خصوصی. کانادا و خیلی از کشورهای کوچیک اروپایی این مدلی ان. جالبه بدونید که ما خودمون هم ادعا می کنیم اقتصادمون مختلطه! اقتصاد سوسیالیستی و تعاونی: اینا یه جورایی شبیه همن. به جای اینکه یه شرکت خصوصی یا دولت کارها رو دست بگیره، یه سری تعاونی یا کامیونیتی (جوامع محلی) مسئولیت ها رو به عهده می گیرن. یعنی اگه می خوای یه کاری راه بندازی، باید به صورت یه گروه و جامعه وارد بشی، تک نفره خیلی نمی تونی کاری از پیش ببری. اقتصاد سنتی: این مدل بیشتر تو جوامعی دیده میشه که سنت ها و عرف حرف اول رو می زنه. خیلی کاری به قوانین مدرن و اینا ندارن. یه مثال خوبش سرخ پوست های آمریکا هستن که به شکل قبیله ای زندگی می کنن و قوانین و روش های مبادله خاص خودشون رو دارن. نظام اقتصادی اسلامی: اینم یه مدل دیگه ست که خب، یه کم حساسه صحبت کردن در موردش. اساس کارش اینه که همه چی باید بر اساس اصول و شریعت اسلام باشه. ربا (همون بهره) توش ممنوعه و قرار بر اینه که ثروت بین همه عادلانه تقسیم بشه. چیزایی مثل زکات و خمس پایه های اصلی این اقتصاد محسوب میشن. مثلاً می تونیم عربستان سعودی رو به عنوان یه نمونه از این نظام نام ببریم که تمرکزش بیشتر روی قوانین اسلامیه تا سنت های صرف یا قوانین حقوق بشری. یه نکته جالب اینجا اینه که وقتی صحبت از "نظام اقتصادی دینی" میشه، بیشتر منظورمون همین مدل اسلامیه. چرا؟ چون مثلاً تو اروپا و آمریکا، بعد از کلی جنگ و دعوا (همون جنگ های صلیبی و داستان هاش)، به این نتیجه رسیدن که دین باید از سیاست جدا باشه. یعنی دین رو بردن گذاشتن تو واتیکان و گفتن شما به کار خودت برس، ما هم به کار خودمون. این شد که قوانین مسیحی و اینا از کنترل کشور خارج شد. پس عملاً تنها نظام اقتصادی دینی که الان می تونیم مثال بزنیم، همون اسلامیه. خب، این از مرورمون. حالا بریم سراغ اصل مطلب: اقتصاد آمریکا! اقتصاد آمریکا: یک غول چندوجهی و پیچیده اقتصاد آمریکا یکی از پیچیده ترین اقتصادهای دنیاست. چرا میگم پیچیده؟ چون چند تا جنبه خیلی مهم داره که هر کدومشون به تنهایی می تونن یه اقتصاد رو بچرخونن. مثل چارت طلا می مونه که برای ترید کردنش باید کلی تجربه داشته باشی و از زوایای مختلف بهش نگاه کنی. همونطور که گفتیم، نظام اقتصادی آمریکا از نوع بازار آزاده (کاپیتالیسم) . یعنی شرکت ها و افراد خیلی راحت و آزادانه سرمایه گذاری می کنن. دولت سعی می کنه پاشو از بیشتر مسائل اقتصادی بکشه بیرون و کار رو بسپره به بخش خصوصی. از تولید و توزیع گرفته تا خدمات، همه چی دست شرکت هاست و قیمت ها هم بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشن. دولت فقط یه سری قوانین می ذاره که رقابت سالم بمونه و کسی نتونه بازار رو به نفع خودش قبضه کنه. یه جورایی نقش داور رو بازی می کنه، نه بازیکن. حالا بیایم ببینیم این اقتصاد به این بزرگی، از کجا تغذیه میشه. جالبه بدونید که آمریکا به تنهایی حدود ۲۵ درصد کل تولید ناخالص داخلی (GDP) دنیا رو تولید می کنه! یعنی یه کشور، یک چهارم کل اقتصاد جهانه! خیلی عدد بزرگیه، نه؟ کشوری که جمعیتش حدود ۳۰۰ میلیونه، به اندازه پاکستان، اینقدر سهم داره تو اقتصاد دنیا. همین نشون میده که چرا تصمیمات آمریکا اینقدر مهمه و می تونه رو همه چی تأثیر بذاره. اینجاست که اون پیچیدگی که گفتم خودشو نشون میده. برخلاف خیلی از کشورها که اقتصادشون به یه چیز خاص وابسته است (مثلاً کانادا به نفت، عربستان به نفت و گاز، استرالیا به مواد معدنی، یا اروپا بیشتر به خدمات)، اقتصاد آمریکا از چند تا بخش خیلی قوی تشکیل شده: بخش خدمات (Services): احتمالاً اسم سیلیکون ولی (Silicon Valley) تو کالیفرنیا به گوشتون خورده. این منطقه قطب خدمات تو دنیا محسوب میشه. شرکت های غولی مثل آمازون، گوگل، اپل، مایکروسافت همشون اونجا جمع شدن. وقتی میگیم خدمات، منظورمون فقط کارهای خدماتی ساده نیستا! خدمات مالی، بیمه، سلامتی، آموزش، فناوری اطلاعات، همه چی تو این دسته قرار می گیره. بخش تولیدات صنعتی (Industrial Production): آمریکا تو تولیدات صنعتی هم حرفای زیادی برای گفتن داره. از هوافضا (ناسا، اسپیس ایکس ایلان ماسک) و خودروسازی (فورد، جنرال موتورز، تسلا) بگیر تا صنایع نظامی و محصولات الکترونیکی. تازه، نفت و گاز و مشتقات نفتی هم که گزارش هاش رو هر هفته می بینیم، جزو همین بخشه. خیلی از این تولیدات هم تحت لیسانس تو کشورهای دیگه مثل چین انجام میشه. بخش کشاورزی (Agriculture): شاید باورتون نشه، ولی کشاورزی تو آمریکا فوق العاده مهمه! ما معمولاً آمریکا رو با وال استریت و شهرهای بزرگش می شناسیم، ولی یه بخش عظیمی از این کشور پر از مزرعه های بزرگه. آمریکا یکی از بزرگترین تأمین کننده های گندم، ذرت، سویا و محصولات دامی تو جهانه. اینقدر این بخش مهمه که حتی تو داده های اقتصادی هم جداگونه بهش اشاره میشه. همون گزارش NFP (Non-Farm Payrolls) که همیشه دنبالشیم، یعنی چی؟ یعنی تعداد شغل های ایجاد شده به جز بخش کشاورزی. این نشون میده که کشاورزی خودش یه وزن خیلی سنگینی داره. بخش فناوری و نوآوری (Technology and Innovation): این بخش یه جورایی با همون خدمات و تولیدات صنعتی هم پوشانی داره. تمرکزش روی چیزایی مثل فناوری های سبز (مثلاً پنل های خورشیدی)، بایوتکنولوژی (شرکت های داروسازی خفن)، هوش مصنوعی و چیزاییه که شرکت هایی مثل تسلا و گوگل روش کار می کنن. پس دیدین که اقتصاد آمریکا تک بعدی نیست و از چند تا پایه خیلی قوی تشکیل شده. اما یه جنبه دیگه هم هست که خارج از این چهارتاست و اونم خیلی مهمه: دلار آمریکا، ارز مرجع جهانی: بیشتر مبادلات تو دنیا با دلار انجام میشه. این یعنی چی؟ یعنی همیشه برای دلار تقاضا وجود داره و این خودش یه قدرت بزرگه برای آمریکا. هرچی تقاضا برای یه ارز بیشتر باشه، ارزشش میره بالاتر و این به نفع اقتصاد اون کشوره. پس علاوه بر تولیدات خفنی که دارن، اینکه پولشون همه جای دنیا استفاده میشه، یه امتیاز خیلی بزرگ براشون محسوب میشه. دولت آمریکا چطور اقتصاد رو (غیرمستقیم) کنترل می کنه؟ گفتیم که تو اقتصاد آمریکا، دولت مستقیم دخالت نمی کنه. اما خب، بی تأثیر هم نیست. دولت از دو تا کانال اصلی می تونه روی اقتصاد تأثیر بذاره: بانک مرکزی (فدرال رزرو - Federal Reserve یا Fed): این همون بانک مرکزی آمریکاست. فدرال رزرو نمی تونه به شرکت ها بگه چی تولید کنن یا نکنن، ولی می تونه با ابزارهای پولی مثل تغییر نرخ بهره ، خرید و فروش اوراق قرضه، و تعیین شرایط وام دهی، روی اقتصاد تأثیر بذاره. مثلاً وقتی نرخ بهره رو می بره بالا، پول گرون تر میشه و این می تونه جلوی تورم رو بگیره یا رشد اقتصادی رو کند کنه. دولت فدرال و کنگره (پارلمان): اینا همون مجلس و دولت خودمون هستن. وظیفه شون اینه که قوانینی که فدرال رزرو یا خودشون تصویب می کنن رو اجرا کنن و نظارت کنن که همه چی درست پیش بره. مثلاً مالیات ها و بودجه بندی کشور دست ایناست. نگاهی گذرا به تاریخ پرماجرای آمریکا: از سرخ پوست ها تا ابرقدرت جهانی برای اینکه بهتر بفهمیم آمریکا چطور به اینجا رسیده، باید یه نگاهی هم به تاریخش بندازیم. خیلی خلاصه و خودمونی: قبل از کریستف کلمب: آمریکا یه سری ساکنان بومی داشت، همونایی که ما بهشون میگیم سرخ پوست (Native Americans یا Indian Americans – که البته چرا بهشون میگن ایندین خودش یه داستانه!). اینا داشتن برای خودشون زندگی می کردن. مایاها و آزتک ها رو یادتونه که می گفتن تقویمشون تو ۲۰۱۲ تموم میشه و دنیا به آخر میرسه؟ اینا همون اقوام بومی بودن. اکتشاف و استعمار: سال ۱۴۹۲ کریستف کلمب آمریکای مرکزی رو کشف کرد و از اونجا پای اروپایی ها به قاره آمریکا باز شد. اوایل قرن ۱۶، کشورهای قدرتمند اروپایی مثل اسپانیا، فرانسه، هلند و البته بریتانیای کبیر (همون روباه پیر خودمون که هرجا استعمار بود، اینم یه پاش اونجا بود!) اومدن و شروع کردن به استعمار آمریکا. اولش یه تیکه های کوچیک بود، ولی کم کم گسترشش دادن. جابجایی بومیان: اروپایی ها کم کم این بومی ها رو به زور از زمین هاشون بیرون کردن، کشتن، یا جمعشون کردن یه گوشه و زمین هاشون رو گرفتن. اگه بخوایم منصفانه نگاه کنیم، آمریکایی های اصلی همون سرخ پوست ها هستن که الان یه گوشه جمع شدن و بقیه مهاجر محسوب میشن! جالبه که آمریکا از بعضی کشورها که همین کارو می کنن حمایت می کنه، چون خودشون هم چند صد سال پیش همین کارو کردن! استقلال: تا سال ۱۷۷۶، بخش زیادی از آمریکا مستعمره بریتانیا بود (حدود ۱۳ تا ایالت). بریتانیا مالیات های سنگینی می گرفت ولی اجازه نمی داد آمریکایی ها تو پارلمان نماینده داشته باشن. این شد که آمریکایی ها شاکی شدن و تو سال ۱۷۷۶ به رهبری افرادی مثل توماس جفرسون اعلام استقلال کردن. اینجوری بود که ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. گسترش قلمرو: بعد از استقلال، آمریکا شروع کرد به گسترش مرزهاش. با اسپانیا جنگید، از فرانسه زمین خرید (مثل خرید لوئیزیانا)، و سرخ پوست ها رو بیشتر عقب روند تا به شکل امروزی خودش دربیاد. جنگ داخلی و برده داری: حدودای سال ۱۸۰۰ و خورده ای، بحث برده داری خیلی داغ شد. ایالت های جنوبی آمریکا که بیشتر کشاورزی بودن، خیلی به برده ها وابسته بودن. ایالت های شمالی مخالف برده داری بودن. این اختلاف ها منجر به جنگ داخلی بین شمال (یونیون ها) و جنوب (کنفدراسیون ها) شد. آخرش هم شمال به رهبری آبراهام لینکلن برد و برده داری لغو شد. (البته این جنگ بین ایالت های شمالی و جنوبی خودِ کشور آمریکا بود، نه قاره آمریکای شمالی و جنوبی!) جنگ های جهانی و جنگ سرد: آمریکا تو هر دو جنگ جهانی نقش فعالی داشت. بعد از جنگ جهانی دوم، یه دوره طولانی به اسم جنگ سرد (از ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱) شروع شد بین دو تا ابرقدرت اون زمان: آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی. این جنگ، جنگ نظامی مستقیم نبود، بیشتر جنگ قدرت نمایی بود. مثلاً مسابقه فضایی (کی زودتر آدم بفرسته فضا)، مسابقه تسلیحات هسته ای، و جنگ های نیابتی (یعنی دو تا کشور دیگه رو به جون هم مینداختن و خودشون از پشت صحنه حمایت می کردن، مثل جنگ کره و ویتنام). جالبه که یهو اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید و آمریکا شد تنها ابرقدرت دنیا! خیلی هم اتفاقی و خودجوش! (البته که می دونیم این چیزا خیلی هم خودجوش نیست!) آمریکا به عنوان ابرقدرت: بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا برای سال ها تنها ابرقدرت دنیا بود و هرچی می گفت تقریباً همون میشد. تا اینکه تو ۱۰-۱۵ سال اخیر، چین و روسیه هم دوباره قد علم کردن و الان یه جورایی سه تا ابرقدرت داریم که با هم رقابت می کنن. فرهنگ، علم و مذهب در آمریکا: دیگ جوشان ملت ها! فرهنگ آمریکا خیلی متنوعه. چرا؟ چون از همه جای دنیا آدم توش پیدا میشه. یادتونه گفتم آمریکایی اصیل همون سرخ پوسته؟ بقیه شون از اروپا، آفریقا، آسیا و جاهای دیگه اومدن. جالبه بدونید بالای ۳۰۰ تا زبون (نه لهجه!) تو آمریکا صحبت میشه! این تنوع فرهنگی خیلی تأثیرگذار بوده: هالیوود: سینمای آمریکا کل دنیا رو گرفته. موسیقی: سبک هایی مثل رپ، جز، بلوز، راک، هیپ هاپ، کانتری، همشون از آمریکا شروع شدن و به بقیه دنیا رسیدن. علم و فناوری: آمریکا همیشه آغوشش برای دانشمندای دنیا باز بوده. یکی از دلایلی که خیلی از نخبه ها دوست دارن برن آمریکا کار کنن، امکانات و فضاییه که برای تحقیق بهشون میدن. مثلاً گفته میشه دانشمندایی که تو ناسا کار می کنن، یه سری امکانات خیلی خفن مثل بلیت های رایگان فرست کلاس و منابع مالی نامحدود برای تحقیق در اختیارشون قرار میگیره. خب کیه که از این همه آزادی عمل و امکانات بدش بیاد؟ یه نکته جالب (و شاید تلخ) اینه که گفته میشه بخش زیادی از نیروی علمی آمریکا، مخصوصاً تو حوزه های پیشرفته، از آسیا تأمین میشه. کشورهایی مثل کره، ژاپن، ایران، هند، پاکستان کلی دانشمند و نخبه تو آمریکا دارن. حالا خودتون فکر کنید اگه یه روزی تو این کشورها صلح و آرامش برقرار بشه و امکانات پیشرفت فراهم بشه، آیا این دانشمندا حاضرن اونجا بمونن یا برمی گردن به کشور خودشون؟ شاید این یکی از دلایلی باشه که بعضی قدرت ها دوست ندارن تو مناطقی مثل خاورمیانه آرامش کامل برقرار بشه! اگه یه روزی مشکلات کشور ما حل بشه و به اون آرامشی که لیاقتشو داریم برسیم، با توجه به منابعی که داریم (نفت، گاز، معادن، موقعیت استراتژیک، خاک حاصلخیز) و حتی سهامی که از قدیم تو شرکت های بزرگ دنیا داریم (بله، ایران سهامدار شرکت هایی مثل فورد و بوئینگه!)، آیا نمی تونیم یه ابرقدرت بشیم؟ قطعاً می تونیم. و خب، کی دوست داره یه رقیب قدرتمند برای خودش درست کنه؟ از نظر مذهبی هم آمریکا یه جامعه آزاده. با اینکه دولت سکولاره (یعنی دین از سیاست جداست)، اما مردم آزادن هر دینی داشته باشن. البته بیس اصلی مذهب تو آمریکا مسیحیت پروتستانه، ولی خب یهودی، مسلمون، هندو و کلی دین و مذهب دیگه هم توش پیدا میشه. انواع رویکرد دولت ها به دین: یه بحث جالب! حالا که صحبت از سکولاریسم شد، بد نیست یه نگاهی هم به مدل های مختلف رابطه دین و دولت بندازیم: سکولاریسم: همون که گفتیم، جدایی کامل دین از سیاست. یعنی دولت میگه آقا شما مسائل دینی تون برای خودتون، ما هم حکومت داری می کنیم. این مدل تو آمریکا و خیلی از کشورهای اروپایی رایجه. جالب اینجاست که به این نتیجه رسیدن که اگه دین بخواد وارد سیاست بشه، یا سیاستمدار مجبوره برای پیشبرد کارش دروغ بگه و وجهه دین رو خراب کنه، یا اگه بخواد خیلی صادق باشه، نمی تونه تو دنیای سیاست دووم بیاره. تئوکراسی (حکومت دینی): اینجا دیگه دین حرف اول و آخر رو تو حکومت می زنه. یه مقام عالی رتبه مذهبی (مثل پاپ تو واتیکان قدیم یا الان) رهبر کشوره و همه چی با نظر اون انجام میشه. قوانین هم بر اساس تفسیر اون مقام از متون دینیه. دین دولتی یا رسمی: تو این مدل، یه دین به عنوان دین رسمی کشور اعلام میشه، ولی لزوماً به معنی حکومت دینی کامل نیست. مثلاً میگن هرچی تو کتاب مقدس اومده همونه، دیگه نیازی به یه نفر واسطه (مثل پاپ) برای تفسیرش نیست. انگلیس و نروژ یه جورایی این مدلی ان. تو انگلیس، رئیس کلیسا خود پادشاهه! لائیسیته (یا آتئیسم دولتی): اینا دیگه خیلی رادیکال ترن و میگن دین اصلاً باید از جامعه حذف بشه. به نظر من نه اون افراط که همه چی باید دینی باشه خوبه، نه این تفریط که دین کلاً حذف بشه. دین یه چارچوب هایی به آدم میده که برای جامعه لازمه. پلورالیسم دینی: تو این مدل، یه دین رسمی وجود داره ولی مردم آزادن ادیان دیگه هم داشته باشن. مدل همکاری: بهترین مدل شاید این باشه که یه ترکیبی از دین و علم تو حکومت داری باشه. مثلاً یه پارلمانی که هم دانشمند توش باشه هم عالم دینی و با هم تصمیم بگیرن. آلمان الان ادعا می کنه یه همچین سیستمی داره. بازار کار و بازارهای مالی آمریکا: قلب تپنده اقتصاد بازار کار آمریکا یکی از قوی ترین و مهم ترین بازارهای کار دنیاست. با اینکه تو بحران هایی مثل ۲۰۰۸ یا دوره کووید ضربه هایی خورد و نرخ بیکاری رفت بالا، ولی معمولاً خیلی سریع خودشو جمع وجور می کنه. همین الان هم می بینیم با این همه فشاری که فدرال رزرو داره میاره، بازار کارشون هنوز سرپاست. از بازارهای مالی هم که دیگه نگم براتون! وال استریت، نزدک، بورس شیکاگو... اینا قلب تپنده معاملات جهانی هستن. خیلی از قیمت گذاری های جهانی کالاها و سهام تو شیکاگو انجام میشه. سهام شرکت های بزرگ دنیا تو نزدک معامله میشه و یکی از قطب های اصلی نوسانات قیمتی و تراکنش های مالیه. جمع بندی پایه های اقتصاد آمریکا: یه مرور دیگه پس اگه بخوایم یه جمع بندی کنیم، اقتصاد آمریکا روی چهار تا پایه اصلی استواره: خدمات: (آموزش، بیمه، فناوری اطلاعات و... تو سیلیکون ولی) صنعت: (تولید خودرو، هوافضا، تسلیحات، نفت و گاز و...) کشاورزی: (گندم، ذرت، سویا، محصولات دامی و...) نوآوری: (فناوری های سبز، هوش مصنوعی، بایوتکنولوژی و...) و در کنار همه ی اینا، دلار به عنوان ارز مرجع جهانی هم یه قدرت خیلی بزرگ به آمریکا میده. یه نکته بامزه (و مهم!) در مورد تمایلات مردم آمریکا گفته میشه مردم آمریکا به طور کلی یه کم تنبلن ، شکموئن و خیلی دنبال سرگرمی و مشروبات هستن! اینو چرا میگم؟ چون اگه این سه تا چیز تحت فشار قرار بگیره (مثلاً مجبورشون کنی خیلی کار کنن، غذا گیرشون نیاد، یا مشروبات الکلی رو ازشون بگیری)، می تونه واکنش های اجتماعی بدی به همراه داشته باشه. این شناخت از فرهنگ و تمایلات مردم یه کشور می تونه تو تحلیل های عمیق تر اقتصادی و سیاسی خیلی به درد بخوره. مثلاً یه ژاپنی رو شاید با کم کردن غذاش نشه خیلی اذیت کرد، ولی اگه شغلشو ازش بگیری دیوونه میشه! داستان نجات آمریکا از رکود بزرگ: یه راز جالب! یادتونه قبلاً صحبت کردیم که آمریکا چطور بعد از اون رکود بزرگ اقتصادی (Great Depression) با یه توافق با عربستان خودشو نجات داد؟ این داستان خیلی جالبیه که نشون میده چطور سیاست و اقتصاد می تونن با هم گره بخورن. اگه دوست داشتین، بعداً می تونیم مفصل تر در موردش صحبت کنیم. حرف آخر: حباب انتخابات آمریکا و آینده بازارها الان که داریم به انتخابات آمریکا نزدیک میشیم، به نظر من یه جورایی دارن تو بازار ایران (و شاید جاهای دیگه) یه حباب انتخاباتی درست می کنن. فرقی نمی کنه کی رئیس جمهور بشه، چه ترامپ چه بایدن (یا هر کس دیگه ای که بیاد). به نظر من، باید منتظر یه سری نوسانات و شاید یه ریزش تو بازارها باشیم. اگه دموکرات ها (مثل بایدن یا هریس) ببرن، شاید اولش دلار یه کم بیاد پایین (مثلاً تو ایران تا محدوده های ۵۰-۵۵ هزار تومن) و بعدش دوباره حرکت کنه به سمت قیمت های بالاتر (مثلاً ۸۰-۹۰ هزار تومن). اگه جمهوری خواه ها (مثل ترامپ) ببرن، ممکنه اولش دلار یه جهشی بکنه (مثلاً تا ۷۵-۸۰ هزار تومن) و بعد یه اصلاحی داشته باشه (مثلاً تا ۵۵-۶۰ هزار تومن) و بعد دوباره بره برای قیمت های بالاتر. اینا فقط سناریوهای احتمالیه و هیچ چیز قطعی نیست. اما چیزی که مهمه اینه که گول این حباب ها رو نخوریم. معمولاً تو اینجور مواقع، عوام مردم هیجانی میشن و میخوان خرید کنن و دقیقاً همینجاست که خیلی ها ضرر می کنن. پس حواستون خیلی جمع باشه، استرس نگیرید و با تحلیل و برنامه معامله کنید. پرسش و پاسخ خودمونی یکی از بچه ها پرسید در مورد اسکالپینگ و تایم فریم کاری: خب، اگه بخوام در مورد سبک خودم بگم، من بیشتر تو تایم فریم های پایین مثل یک دقیقه کار می کنم. معاملاتی که باز می کنم معمولاً بیشتر از یه ربع، بیست دقیقه، یا نهایتاً یک ساعت باز نمی مونه. پس آره، میشه گفت یه جورایی اسکالپر محسوب میشم. البته نه اون اسکالپری که تو یه روز ۲۰ تا معامله باز و بسته می کنه، ولی تمرکزم رو تایم پایینه. یکی دیگه از دوستان در مورد وضعیت فعلی طلا پرسید: ببینید، من معمولاً عادت به پیش بینی ندارم. ما که نوستراداموس نیستیم! باید وایسیم ببینیم چارت چی میگه و باهاش هم جهت بشیم. اما اگه بخوام یه نظر کلی بدم، به نظرم طلا به یه اصلاح و استراحت نیاز داره. شاید تا محدوده های پایین تری بیاد و بعد دوباره تصمیم بگیره. ولی مهم ترین چیز برای من اینه که ببینم کندل ماهانه چطور بسته میشه. اون خیلی چیزا رو مشخص می کنه. فعلاً شاید تو یه رنجی بمونیم، ولی باید دید هفته های آینده چه اتفاقی میفته. یه نکته پایانی رفقا، امیدوارم این گپ و گفت خودمونی در مورد اقتصاد آمریکا براتون مفید بوده باشه. سعی کردم چیزایی که به نظرم مهم و کاربردی بود رو باهاتون در میون بذارم. یادتون باشه که دنیای اقتصاد و بازارهای مالی خیلی بزرگه و همیشه چیزای جدیدی برای یاد گرفتن هست. دفعه بعدی شاید بریم سراغ یه کشور مهم دیگه مثل انگلیس و اقتصاد اون رو هم با هم بررسی کنیم. مراقب خودتون و سرمایه هاتون باشید و همیشه با تحلیل و منطق پیش برید. موفق و پرسود باشید!
آموزش/10/25/2024
دوشنبه ۲۱ اکتبر ۲۰۲۴: سخنرانی لوگان (USD) سخنرانی های فدرال رزرو خیلی مهمن چون معمولاً سرنخ هایی درباره سیاست های آینده میدن. لوگان ممکنه درباره تورم یا بازار کار حرف بزنه که انتظارات بازار درباره نرخ بهره رو تغییر بده. بسته به لحنش (هاوکیش یا داویش)، از اونجایی که نماینده ی دالاس در حال حاضر موضع هاوکیش داره، اگر داویش صحبت کنه تأثیر و حرکت بزرگتری برای ریزش دلار بوجود میاره پس معامله گرا ممکنه موقعیت های دلاری شون رو تغییر بدن. سخنرانی کاشکاری (USD) کاشکاری عضو میناپولیس فدرال رزرو، در حال حاضر هاوکیش هست اما از اونجا که قبل از این همیشه سعی داشته موضع داویش خودش رو حفظ کنه و با توجه به وضعیت کاهش تورم، و اگر توی سخنرانیش درباره لزوم احتیاط توی سیاست های پولی صحبت کنه مخصوصاً اگه تورم خیلی مشکل ساز نباشه، اگه یه کم اهمیتی نشون دادن هم ادامه بده احتمالا این باعث کاهش سریع تر نرخ بهره می شه و از اونجا که کاشکاری یه عضو هاوکیش هست، می تونه دلار رو ضعیف کنه. سه شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۲۴: سخنرانی هارکر (USD) هارکر عضوی از فیلادلفیا با اینکه به موضع هاوکیش داشته، اما اخیراً کمی انعطاف به خرج داده و معتقده نیاز به کمی داده ها و فالو کرد و بعد تصمیم گرفت. با این اوصاف ممکنه درباره کنترل تورم توسط فدرال رزرو و تکرارش توی بازار حرف بزنه. اگه تأکید کنه که تورم هنوز نگران کننده ست، بازار انتظار سیاست های سخت گیرانه تری رو خواهند داشت که دلار رو قوی تر می کنه. اگه دیدگاهش کمی ملایم تر باشه، ممکنه نشونه ای از افزایش سرعت کاهش نرخ بهره باشه. سخنرانی لاگارد (EUR) : لاگارد به عنوان رئیس بانک مرکزی اروپا تأثیر زیادی روی سیاست های پولی یورو داره. اگه نگرانی هاش درباره تورم ادامه داشته باشه احتمال تشدید سیاست های پولی هست که یورو رو تقویت می کنه. اما اگه بیشتر روی رشد اقتصادی و تعادل تأکید کنه، ممکنه معامله گرا انتظار مواضع داویش تری از بانک مرکزی اروپا داشته باشن. چهارشنبه ۲۳ اکتبر فروش خانه های موجود (USD) پیش بینی: منفی ۱.۶٪ قبلی: منفی ۲.۰٪ بازار مسکن یک شاخصی مهم از سلامت کلی اقتصاد است کاهش فروش خانه ممکنه نشونه ای از کاهش تقاضای مصرف کننده و ضعف اقتصادی باشه. اگه داده ها بدتر از پیش بینی باشن، ممکنه نشونه ای از کندی بالقوه باشه و فدرال رزرو رو مجبور به بازنگری توی سرعت کاهش نرخ بهره کنه که احتمالاً دلار رو تضعیف می کنه. سخنرانی بارکین (USD) بارکین عضو هاوکیش (سخت گیر) ریچموندی فدرال رزرو هست که همیشه تمرکز ویژه ای روی داده های اقتصادی داره. سخنرانی بارکین می تونه اطلاعات مهمی درباره دیدگاه فدرال رزرو درباره تورم و رشد اقتصادی بده. اگه نشون بده که تورم هنوز یه نگرانی جدیه، احتمالاً کاهش نرخ بهره به تعویق می افته و دلار تقویت میشه. اما اگه بیشتر روی ریسک های اقتصادی تمرکز کنه، ممکنه موضع محتاطانه تری اتخاذ کنه و در نتیجه سیگنال کاهش نرخ بهره و افت دلار رو به بازار بده. سخنرانی لاگارد (EUR) یکی دیگه از سخنرانی های مهم لاگارد ممکنه روی کنترل تورم یا رشد اقتصادی تمرکز کنه. اگه لاگارد تأکید کنه که تورم هنوز بالاست و نیاز به تشدید بیشتر هست، احتمالاً یورو تقویت می شه. در غیر این صورت، اگه رشد اقتصادی نگرانی اصلی باشه، لاگارد ممکنه نشون بده که افزایش نرخ بهره کندتر می شه. پنج شنبه ۲۴ اکتبر PMI تولیدی Judo Bank (AUD) پیش بینی: ۴۶.۲ قبلی: بالا تر از ۴۷ PMI زیر ۵۰ نشون دهنده انقباضه و به این معنیه که بخش تولید استرالیا تحت فشار قرار داره. این شرایط اقتصادی ضعیف می تونه بانک مرکزی استرالیا رو مجبور کنه که نرخ بهره رو متوقف یا حتی سریع تر کاهش بده. عملکرد ضعیف تو این بخش می تونه AUD رو تضعیف کنه، مخصوصاً اگه اقتصادهای بزرگ دیگه بهتر عمل کنن. PMI خدماتی Judo Bank (AUD) پیش بینی: ۵۱ قبلی: ۵۰.۵ بخش خدماتی، بخش بزرگی از اقتصاد استرالیاست. به PMI خدماتی بالای ۵۰ نشون دهنده رشد این بخشه و می تونه کل اقتصاد رو حمایت کنه. داده های مثبت می تونن به حفظ ارزش AUD کمک کنن، چون نشون می ده رشد اقتصادی همچنان ادامه داره. PMI تولیدی HCOB ( EUR) پیش بینی: ۴۴.۱٪ قبلی: ۴۴.۶٪ PMI ضعیف توی بخش تولید نشون می ده که منطقه یورو هنوز با مشکلات اقتصادی، بویژه توی بخش های صنعتی مواجهه. انقباض مداوم می تونه بانک مرکزی اروپا رو به سمت سیاست های تسهیلی بیشتر ببره، که احتمالاً یورو رو تضعیف می کنه، چون معامله گرا انتظار سیاست های شدیدی بیشتری دارن. PMI خدماتی HCOB ( EUR) پیش بینی: ۴۹.۶٪ قبلی: ۴۹.۶٪ با اینکه خدمات بهتر از تولید عمل می کنه، اما PMI همچنان نزدیک به رکوده. اگه PMI خدماتی بیشتر کاهش پیدا کنه، می تونه نشونه چالش های گسترده تری باشه و احتمال سیاست های تسهیلی بیشتر از سوی بانک مرکزی اروپا رو افزایش بده که می تونه یورو رو تضعیف کنه. PMI خدماتی S P Global ( GBP) پیش بینی: ۵۲.۰٪ قبلی: ۵۲.۴٪ PMI خدماتی بالای ۵۰ نشون دهنده ادامه رشد تو بزرگ ترین بخش اقتصاد بریتانیاس. این وضعیت برای اقتصاد بریتانیا مثبت محسوب میشه و می تونه پوند رو تقویت کنه، بویژه اگه بانک انگلستان تو مسیر سیاست های سخت گیرانه پولی باقی بمونه. PMI تولیدی S P Global ( GBP) پیش بینی: ۵۱.۶٪ قبلی: ۵۱.۵٪ گسترش مداوم توی بخش تولید نشون دهنده استحکام بخش صنعتی بریتانیا هست. اعداد قوی PMI تولیدی می تونه انتظارات برای سیاست های پولی سخت تر رو تقویت کنه که می تونه پوند رو قوی تر کنه، بویژه اگه تورم همچنان بالا بمونه. درخواست های مداوم بیکاری ( USD) پیش بینی: 1865K قبلی: 1867K داده های بیکاری پیش بینی از سلامت بازار کار ارائه می ده. کاهش این اعداد نشون دهنده یه بازار کار قوی و حمایت از رشد اقتصاده. اگه این اعداد همچنان کم بشن، می تونه نرخ بهره فعلی بهره از سوی فدرال رزرو رو توجیه کنه و دلار آمریکا رو تقویت کنه. PMI خدماتی S P Global ( USD) پیش بینی: ۵۴.۰٪ قبلی: ۵۵.۲٪ PMI خدماتی قوی نشون دهنده فعالیت اقتصادی سالم، بویژه توی بخش های غیر تولیدیه. اگه PMI همچنان قوی بمونه می تونه انتظار سیاست های سخت گیرانه تر فدرال رزرو رو تقویت کنه و از دلار آمریکا حمایت کنه. فروش خانه های جدید ( USD) پیش بینی: 0.71M قبلی: 0.716M کاهش فروش خانه های جدید می تونه نشونه ای از تقاضای ضعیف تر تو بازار مسکن باشه که یکی از محرک های کلیدی فعالیت های اقتصاده. این وضعیت می تونه فدرال رزرو رو به اتخاذ رویکرد محتاطانه تری توی کاهش نرخ بهره سوق بده و می تونه دلار آمریکا رو تضعیف کنه اگه فروش خانه ها همچنان کاهش پیدا کنن. سخنرانی هامک ( USD) از اونجا که جهت خاصی از هاوکیش یا داویش بودن این عضو کلیدی فدرال رزرو نداریم، در کنار اینکه بازار تلاش میکنه جهت فکری رو مشخص کنه میشه گفت این سخنرانی می تونه مثل یه سخنرانی جدید و دیدگاه های هامک بی طرف محسوب بشه. واضح صحبت درباره موضع فدرال رزرو در مورد تورم و رشد اقتصادی داره. اگه هامک به حفظ نرخ های بهره ی بالا برای مبارزه با تورم تمایل نشون بده، احتمالاً دلار آمریکا قوی تر می شه. جمعه ۲۵ OCTOBER نرخ بیکاری ( EUR) ▪ پیش بینی: ۱۱.۶٪ ▪ قبلی: ۱۱.۷٪ افزایش نرخ بیکاری نشونه ای از ضعف اقتصاده و ممکنه باعث سیاست های تسهیلی بیشتر از سوی بانک مرکزی اروپا بشه. اگه نرخ بیکاری بیشتر افزایش پیدا کنه این می تونه منجر به تحریک بیشتر بشه که احتمالاً یورو رو ضعیف می کنه چون بازارها سیاست های تسهیلی بیشتری رو پیش بینی می کنن. شاخص فضای کسب وکار IFO ( EUR) پیش بینی: 95.04 قبلی: 95.04 شاخص فضای کسب وکار IFO نشون دهنده احساسات کسب وکارها در آلمان. کاهش این شاخص نشون دهنده کاهش اعتماد کسب وکارها به آینده اقتصادیه و می تونه نشونه رشد ضعیف تر باشه. اگه کسب وکارها انتظار رشد کمتری داشته باشن، می تونه بانک مرکزی اروپا تحت فشار قرار بگیره که سیاست های پولی دایوش تر اتخاذ کنه که احتمالاً یورو رو ضعیف تر می کنه. سفارشات کالاهای بادوام ( USD) پیش بینی: منفی 0.9 درصد قبلی: صفر درصد سفارشات کالاهای بادوام بازتاب دهنده سرمایه گذاری کسب وکارهاست. کاهش سفارشات نشون دهنده کاهش تقاضا برای کالاهای سرمایه گه که می تونه کند شدن رشد اقتصادی رو نشون بده. این موضوع می تونه فدرال رزرو رو به سمت رویکرد محتاطانه تر در افزایش نرخ بهره سوق بده و ممکنه دلار آمریکا رو تضعیف کنه. شاخص اعتماد مصرف کننده میشیگان ( USD) پیش بینی: 68.9 قبلی: 70.1 اعتماد مصرف کننده به شاخص پیشرو از هزینه های مصرفی آینده ست. کاهش اعتماد نشون دهنده کاهش خوشبینی مردم نسبت به اقتصاد و ممکنه نشونه کاهش هزینه ها در آینده باشه. اگه این کاهش ادامه داشته باشه، احتمالاً فدرال رزرو سیاست های سخت گیرانه خودش رو بازبینی می کنه که می تونه به تضعیف دلار آمریکا منجر بشه. فروش خردفروشی سالانه ( CAD) پیش بینی: 0.1 درصد قبلی: 0.9 درصد فروش خردفروشی یه معیار کلیدی از هزینه های مصرفیه. رشد قوی خردفروشی نشون می ده که مصرف کننده ها بیشتر خرج می کنن که از رشد اقتصادی حمایت می کنه. اگه اعداد بالاتر از انتظار باشه، این نشونه قدرت مداوم اقتصاد و می تونه از موضع سخت گیرانه تر بانک مرکزی کانادا حمایت کنه و دلار کانادا رو تقویت کنه.
آموزش/10/21/2024
معرفی: سلام! امیدوارم حالتون عالی باشه. امروز می خوام در مورد یکی از جذاب ترین و مهم ترین رویدادهایی که توی بازارهای مالی باهاش مواجه می شیم صحبت کنم: اخبار نرخ بهره . این اخبار، که بهشون "مانیتور پالسی" (Monetary Policy) هم می گن، می تونن نوسانات خیلی شدیدی رو توی بازار ایجاد کنن، چه قبل از انتشارشون و چه بعدش. توی دنیای تریدینگ، ما با خبرهای مختلفی مثل نرخ تورم، بیکاری، یا NFP سروکار داریم، اما نرخ بهره یه چیز دیگه ست! چرا؟ چون تاثیرش خیلی عمیق و گسترده ست و می تونه چارت هایی مثل طلا، فارکس و حتی شاخص ها رو حسابی تکون بده. هفته گذشته یه نمونه از این خبر رو داشتیم و حرکت فوق العاده ای رو توی چارت طلا دیدم. نواحی که مدنظرم بود فعال شدن و برای من خیلی جذاب بود. همین باعث شد فکر کنم چرا این اطلاعات رو با شما به اشتراک نذارم؟ شاید برای کسایی که دوست دارن اخبار رو معامله کنن، این محتوا یه راهنمای خوب باشه. توی این مقاله، که بر اساس یه ویدیوی آموزشی تهیه شده، قراره با هم ببینیم نرخ بهره چیه، چطور تحلیلش کنیم و چطور ازش توی ترید سود ببریم. پس همراه من باشین تا این موضوع رو کامل باز کنیم! آموزش مفاهیم کلیدی نرخ بهره چیه و چرا انقدر مهمه؟ نرخ بهره، نرخیه که بانک های مرکزی (مثل فدرال رزرو آمریکا یا بانک مرکزی انگلستان) تعیین می کنن و تاثیر مستقیمی روی اقتصاد داره. این نرخ، هزینه وام گرفتن یا سود پس انداز رو مشخص می کنه. حالا توی بازارهای مالی، نرخ بهره یه عامل کلیدی برای ارزش گذاری ارزهاست: کاهش نرخ بهره: وقتی نرخ بهره کم می شه، سرمایه گذارا کمتر تمایل دارن پولشون رو توی اون کشور نگه دارن، چون سود کمتری می گیرن. نتیجه؟ ارز اون کشور ضعیف می شه. افزایش نرخ بهره: برعکس، وقتی نرخ بهره بالا می ره، سرمایه گذارا جذب اون کشور می شن و ارز قوی تر می شه. اما یه نکته مهم که توی ویدیو هم گفتم: این تاثیرات همیشه خطی و ساده نیستن. بستگی داره اقتصاد توی چه سیکلی باشه و بازار چه انتظاری داشته باشه. سه بخش اصلی اخبار نرخ بهره اخبار نرخ بهره معمولاً توی سه بخش ارائه می شن که هر کدومشون می تونن بازار رو تکون بدن: 1. اعلام نرخ بهره اولین بخش، خود نرخ بهره ست که اعلام می شه. اینجا سه حالت داریم: مطابق با انتظارات بازار: اگه نرخ همونی باشه که بازار پیش بینی کرده، معمولاً نوسان زیادی نمی بینیم. چرا؟ چون بازار از قبل اینو "پرایس" کرده. توی بازار، ما (یا بهتر بگم بزرگان بازار) آینده رو معامله می کنن، نه حال حاضر رو. پس اگه پیش بینی شون درست باشه، خبری نیست! سورپرایز صعودی: مثلاً بازار منتظر کاهش 0.25% بود، ولی 0.5% کم شد. این یه سورپرایز صعودی توی کاهش نرخه و باعث ضعیف شدن ارز می شه. مثل اتفاقی که توی جلسه قبلی فدرال رزرو افتاد و طلا یه کندل صعودی بزرگ زد. سورپرایز نزولی: اگه بازار توقع کاهش 0.25% داشته باشه، ولی فقط 0.1% کم بشه یا اصلاً کم نشه، این سورپرایز نزولیه. توی کاهش نرخ، این می تونه ارز رو قوی تر کنه، چون سرمایه گذارا هنوز امید دارن. 2. گزارش همراه با نرخ بعد از اعلام نرخ، یه گزارش منتشر می شه که جزئیات بیشتری داره. چند تا نکته کلیدی توی این گزارش هست: تعداد رای دهنده ها: چند نفر موافق بودن؟ چند نفر مخالف؟ اگه اختلاف نظر زیاد باشه، نشون می ده که شاید سیاست های آینده بانک مرکزی خیلی قطعی نباشه. دات پلات (Dot Plot): این یه چارت نقطه ست که نشون می ده اعضای بانک مرکزی چه نرخی رو برای آینده پیش بینی می کنن. مثلاً یه سال دیگه نرخ بهره کجا قراره باشه؟ این برای جهت گیری میان مدت و بلندمدت بازار خیلی مهمه. دیدگاه ها درباره اقتصاد: اگه توی گزارش از تورم، بیکاری یا رشد اقتصادی نگرانی هایی مطرح بشه، می تونه سیگنال هایی به بازار بده. 3. کنفرانس خبری آخرین بخش، کنفرانس خبریه که معمولاً نیم ساعت تا 45 دقیقه بعد از اعلام نرخ برگزار می شه. اینجا رئیس بانک مرکزی (مثل جروم پاول) میاد و به سوالات خبرنگارا جواب می ده. این بخش گاهی از خود نرخ هم مهم تره! چرا؟ چون لحن صحبت ها و پاسخ ها می تونه بازار رو غافلگیر کنه. مثلاً هفته گذشته، بعد از کاهش نرخ بهره آمریکا، همه فکر می کردن دلار قراره بریزه، ولی پاول با یه لحن هاوکیش (تمایل به افزایش نرخ) صحبت کرد و بازار بالانس شد. نکات کاربردی و عملی حالا که مفاهیم رو یاد گرفتیم، بیایم سراغ نکات عملی برای ترید با اخبار نرخ بهره: 1. پیش بینی بازار رو بفهمید برای اینکه بتونید از اخبار سود ببرید، باید بدونید بازار چه انتظاری داره. یه ابزار خوب برای این کار، بازار FTIR یا فیوچرزه. این چارت ها نشون می دن بازار چقدر روی یه نرخ خاص شرط بندی کرده. اگه فاندامنتال کار می کنید، اینو عمیق تر بررسی کنید، ولی اگه تکنیکالیست هستید، کافیه یه منبع معتبر داشته باشید که پیش بینی بازار رو بهتون بگه. 2. چرخه اقتصادی رو در نظر بگیرید توی ویدیو هم گفتم: اینکه توی کدوم بخش از چرخه اقتصادی هستیم، خیلی مهمه. مثلاً: توی دوره کاهش نرخ بهره، اگه سورپرایز نزولی داشته باشیم (کمتر از انتظار کم بشه)، ارز می تونه قوی بشه. توی دوره افزایش نرخ، اگه سورپرایز صعودی باشه (بیشتر از انتظار زیاد بشه)، باز هم ارز قوی می شه. پس همیشه شرایط کلی رو چک کنید. 3. گزارش و دات پلات رو سریع بخونید بعد از اعلام نرخ، توی 3-4 دقیقه اول گزارش رو مرور کنید: تعداد موافق ها و مخالف ها رو ببینید. دات پلات رو چک کنید که جهت گیری آینده چیه. اگه نگرانی درباره تورم یا GDP مطرح شده، توجه کنید. اینا سیگنال های مهمی هستن. 4. کنفرانس خبری رو جدی بگیرید کنفرانس خبری می تونه نوسانات بزرگی ایجاد کنه. چند تا نکته: لحن صحبت ها: هاوکیش (افزایشی) یا داوویش (کاهشی)؟ این رو از تن صدا و کلمات رئیس بانک مرکزی بفهمید. پاسخ به سوالات: جواب ها می تونن سیگنال های مخفی داشته باشن. عادت های شخصی: مثلاً پاول یا لاگارد (رئیس بانک مرکزی اروپا) عادت های خاصی توی صحبت کردن دارن که با تجربه می تونید تشخیص بدید. 5. مدیریت ریسک رو فراموش نکنید ترید با اخبار پرریسکه. پس: حجم معاملات رو کم نگه دارید. حتماً حد ضرر (Stop Loss) بذارید. برای نوسانات ناگهانی آماده باشید. جمع بندی اخبار نرخ بهره یکی از مهم ترین فرصت ها برای تریدرها توی بازارهای مالیه. با درک سه بخش اصلی (اعلام نرخ، گزارش و کنفرانس خبری) و تحلیل انتظارات بازار، می تونید از این رویدادها سود ببرید. یادتون باشه که چرخه اقتصادی و مدیریت ریسک، دو تا کلید موفقیتن. این مقاله بر اساس ویدیوی آموزشی من نوشته شده و سعی کردم تمام نکات مهم رو ساده و کاربردی توضیح بدم. می خوای تریدینگت رو به سطح بعدی ببری؟ همین حالا ویدیوی کامل رو توی یوتیوب ببین! توی این ویدیو، همه چیز رو گام به گام با مثال توضیح دادم. برای تماشا، اینجا کلیک کن . نظراتت رو هم زیر ویدیو بنویس تا بیشتر باهم صحبت کنیم!
آموزش/10/15/2024
دوشنبه ۱۴ اکتبر تعطیلی بانکی در آمریکا چون بانک های آمریکا تعطیل هستند، نقدینگی تو بازار کمتره و این می تونه باعث بشه جفت ارزهایی که با دلار آمریکا کار می کنن نوسان زیادی داشته باشن. سخنرانی اعضای فدرال رزرو چند نفر از مقامات فدرال رزرو، مثل گاسکاری و والر، صحبت می کنن و ممکنه اشاره هایی به سیاست های آتی داشته باشن. مخصوصاً درباره اینکه بیشتر می خوان نرخ بهره رو افزایش بدن، حرف فدرال خیلی مهمه و برعکس. سه شنبه ۱۵ اکتبر : گزارش شاخص قیمت مصرف کننده نیوزیلند گزارش تورم سه ماهه نیوزیلند منتشر میشه. اگه نرخ تورم بالاتر از حد انتظار باشه، ممکنه دلار نیوزیلند کمی قوی تر بشه. ولی اگه پایین تر از حد انتظار باشه، فشار روی بانک مرکزی برای کاهش نرخ بهره بیشتر میشه. سخنرانی رئیس بانک مرکزی استرالیا رئیس بانک مرکزی استرالیا صحبت می کنه. از اونجایی که اخیراً گفته شاید نیاز به کاهش نرخ بهره باشه، بازار منتظر می مونه ببینه چطوره. اگه دوباره تمایل به کاهش نرخ بهره مطرح بشه، دلار استرالیا ممکنه ضعیف بشه. انتشار داده های اشتغال بریتانیا گزارش هایی مثل نرخ بیکاری و میانگین درآمدها منتشر میشه. اگه بازار کار قوی باشه، پوند ممکنه تقویت بشه و اگه آمارها ضعیف باشن، احتمالاً بازار نگران به پوند بدبین میشه. شاخص احساسات اقتصادی آلمان و شاخص تورم فرانسه این گزارش ها درباره وضعیت اقتصادی حوزه یورو اشاره دارن. بهبود وضعیت اقتصادی آلمان می تونه به نفع یورو باشه. ولی اگه تورم فرانسه ضعیف باشه، ممکنه انتظار برای کاهش نرخ بهره توسط بانک مرکزی اروپا رو تقویت کنه و به ضرر یورو باشه. چهارشنبه ۱۶ اکتبر انتشار شاخص قیمت مصرف کننده بریتانیا گزارش تورم بریتانیا منتشر میشه. اگه نرخ تورم کمتر از حد انتظار باشه، احتمال کاهش نرخ بهره بیشتر میشه و پوند ممکنه افت کنه. ولی اگه تورم بالا باشه، بانک مرکزی ممکنه سیاست های انقباضی خودش رو ادامه بده که به نفع پوند خواهد بود. سخنرانی رئیس بانک مرکزی اروپا ( کریستین لاگارد) کریستین لاگارد صحبت می کنه و ممکنه به تغییرات احتمالی در سیاست های پولی اشاره کنه. اگه اشاره ای به بیشتر انقباضی بودن یا کاهش نرخ بهره صورت نگیره، ممکنه یورو ضعیف بشه. جمعه ۱۸ اکتبر تصمیم گیری درباره نرخ بهره بانک مرکزی اروپا بانک مرکزی اروپا تصمیم می گیره که نرخ بهره رو تغییر بده یا نه. پیش بینی ها می گن که شاید نرخ بهره رو کاهش بدن تا از اقتصاد حمایت کنن. اگه نرخ بهره کاهش پیدا کنه، یورو ممکنه تضعیف بشه، ولی اگه ثابت نگه دارن، می تونه به عنوان نشونه ای از اعتماد به اقتصاد باشه و یورو تقویت بشه. در این هفته برای بازارهای ارزی، نوسانات و هر کدوم از این رویدادها می تونه تاثیر زیادی روی جفت ارزهای مختلف داشته باشه. از سیاست های بانک های مرکزی تا داده های اقتصادی و شرایط ژئوپلتیکی، همه می تونن تاثیر روی ارزش ارزها بذارن. موارد مهم در مورد جلسه ی نرخ بهره اروپا توقع کلی بازار از صحبت های کریستین لاگارد در حال حاضر اینه که احتمالا تغییری در نرخ نخواهد بود. دلیل این انتظار به این برمی گرده که اقتصاد حوزه ی یورو در ماه های اخیر نشون داده که با ضعف، افزایش نرخ و کاهش نرخ تورم در حال مواجهه. بر همین تحلیل، برخی معتقدند که بانک مرکزی اروپا ممکنه به دلیل این شرایط نیاز به کاهش نرخ بهره و یا استفاده از ابزارهای تسهیل پولی بیشتری داشته باشه. بازار همچنین به دنبال نشونه هایی از تغییر سیاست های پولی بانک مرکزی اروپاست. اگه لاگارد در مورد کاهش احتمالی نرخ بهره یا شروع برنامه های تسهیل پولی صحبت کنه، این موضوع به عنوان نشانه ای از تمایل به حمایت بیشتر از اقتصاد در نظر گرفته میشه و می تونه منجر به تضعیف یورو و رشد جفت ارزهایی مثل یورو/ دلار بشه. با این حال، اگه لاگارد در سخنان خود در همان مناطق اشاره کنه یا سیگنال هایی در مورد نگرانی از تورم و ضرورت کنترل اون بده، بازار با تلقی کردن این حرف ها به عنوان لحن هاوکیش، واکنش نشون میده و نرخ بهره بدون تغییر باقی می مونه و روابط اقتصادی، لحن داویش به عنوان احتمال اصلی مورد نظر گرفته میشه. صحبت های لاگارد و جهت هایی که به بازار میتونه بده: داویش ( Dovish) اگر لاگارد به موارد زیر اشاره کنه، معمولاً لحن داویش داره: کاهش نرخ بهره: اگر لاگارد از لزوم کاهش نرخ بهره برای حمایت از رشد اقتصادی صحبت کنه، این نشون دهنده ی داویش بودن محسوب میشه. تسهیل پولی: اگه دوباره صحبت درباره ی افزایش برنامه های خرید دارایی یا دیگر ابزارهای تسهیل پولی به منظور حمایت از اقتصاد باشه، معمولاً داویش هست. نگرانی از رشد اقتصادی: اگه لاگارد در مورد رشد اقتصادی، اشاره کنه که با سیاست های انبساطی یا تسهیل گرایانه نیاز به حمایت داره، نشونه ی داویش بودنه. اصرار بر کاهش تورم: صحبت در مورد اینکه تورم از هدف تعیین شده پایین تره و نیاز به اقدامات اضافی برای تحریک اقتصاد وجود داره هم داویش هست. صحبت های لاگارد و جهت هایی که به بازار میتونه بده: هاوکیش ( Hawkish) اگر لاگارد به این موارد اشاره کنه، لحنش هاوکیش هست: افزایش نرخ بهره: اگه لاگارد از لزوم افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم صحبت کنه، این نشون دهنده ی هاوکیش بودن هست. توقف یا کاهش خرید دارایی: هر اشاره ای به توقف یا کاهش برنامه های خرید دارایی، معمولاً به عنوان علامتی از سیاست های پولی انقباضی و هاوکیش تلقی میشه. نگرانی از تورم بالا: اگه لاگارد تاکید کنه که تورم در حال افزایشه و نیاز به کنترل داره، نشون دهنده ی فاصله از سیاست های تسهیلی و لحن هاوکیشه. اشاره به قدرت اقتصادی: صحبت درباره ی رشد اقتصادی قوی و نیاز به کم کردن سیاست های پولی، نشونه ی هاوکیش بودن هست. در کل، لحن هاوکیش به تغییر سیاست های پولی بیشتر از اقتصاد داویش می پردازه و نشون میده که بانک مرکزی تمایل به کنترل تورم با افزایش نرخ بهره و کاهش تسهیل پولی داره. در مورد سخنرانی های مهم روز دوشنبه ۱۴ اکتبر ۲۰۲۴ برای روز دوشنبه، دو عضو فدرال رزرو، نیل کاشکاری و کریستوفر والر قرار است صحبت کنند. بازار به دنبال سیگنال هایی از سمت این مقامات فدرال رزرو هست تا بفهمه آیا در ماه های آینده افزایش نرخ بهره ادامه خواهد داشت یا خیر. اخیراً فدرال رزرو موضع محتاطانه ای گرفته و سعی کرده بین کنترل تورم و نگرانی های مربوط به کاهش رشد اقتصادی تعادل برقرار کنه. انتظار بازار از این سخنرانی ها اینه که اعضای فدرال رزرو به سیاست های کنونی اشاره کنند و ممکنه نشونه هایی از لحن هاوکیش یا داویش از صحبت هاشون بیرون بیاد. هاوکیش ( Hawkish) اگر کاشکاری یا والر به نگرانی های مربوط به تورم بالا اشاره کنند و از نیاز به افزایش نرخ بهره صحبت کنند، نشان دهنده ی تمایل به سیاست های انقباضی و هاوکیش تلقی میشه. چنین صحبت هایی احتمالاً باعث تقویت دلار آمریکا میشه، چون انتظارات برای افزایش بیشتر نرخ بهره تقویت میشه. داویش ( Dovish) اگر صحبت هاشون بیشتر روی نشانه هایی کنند که رشد اقتصادی متمرکز باشه، و به این اشاره کنه که باید نرخ بهره رو متوقف یا کاهش داد، می تونه نشونه ی داویش بودن باشه. در کل، بازار احتمالاً به دنبال لحن هاوکیش هست، اما با توجه به داده های اخیر که نشون دهنده ی ضعف اقتصادی هستن، احتمال لحن داویش هم وجود داره. باید دید این سخنرانی ها چگونه میتونن انتظارات بازار در مورد نرخ بهره ی آینده ی فدرال رزرو رو تنظیم کنن. اعضای هاوکیش فدرال رزرو : نیل کاشکاری و کریستوفر والر نیل کاشکاری رئیس فدرال رزرو مینیاپولیس، معمولاً دیدگاه های تند و سخت گیرانه ای داره و تأکید می کنه که اگر کنترل تورم باید جدی باشه، سیاست هاش رو تغییر بده و معتقده تا وقتی تورم تحت کنترل نباشه، بهتره نرخ بهره بالا بمونه. کریستوفر والر هم تقریباً همیشه مواضع هاوکیش داره. اون هم از افزایش نرخ بهره حمایت می کنه و می گه که وقتی تورم بالاست و اقتصاد هنوز درگیر عدم تعادل هست، سیاست های انقباضی مناسبه. والر حتی تأکید کرده که اگر لازم باشه، فدرال رزرو باید آماده باشه تا نرخ ها رو دوباره هم افزایش بده. بطور کلی، هر دو این افراد تمایل دارن که سیاست های سخت گیرانه رو نگه دارن و بیشتر روی کنترل تورم تمرکز دارن. احتمال داره که نحوه ی صحبت هاشون باز هم تأکید کنه که نیاز به افزایش بهره هست، و اگه اینطور باشه، احتمالاً باعث میشه دلار آمریکا قوی تر بشه.
آموزش/10/14/2024
فاندامنتال به زبان ساده: سفری به دنیای نظام های اقتصادی و تأثیرشان بر بازارهای مالی (قسمت سوم) خب، خب، خب، خب! سلام به همه شما علاقه مندان به بازارهای مالی. خوشحالم که در قسمت سوم از سری آموزش های "فاندامنتال به زبان ساده" با من همراه هستید. اگه یادتون باشه، دفعه قبلی گپ وگفت مفصلی داشتیم راجع به سیستم سیاسی آمریکا، نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و ماجرای الکترال ها، حتی به اتفاقی که برای ترامپ و کلینتون افتاد و انواع حزب های سیاسی هم اشاره کردیم. اون بحث رو مطرح کردم چون نزدیک به مسائل سیاسی آمریکا بودیم. اما این دفعه می خوایم یه چرخش موضوعی داشته باشیم و از دنیای سیاست فاصله بگیریم و شیرجه بزنیم به قلب مباحث اقتصادی. چرا باید نظام های اقتصادی رو بشناسیم؟ شاید بپرسید اصلاً شناختن نظام های اقتصادی چه ربطی به ترید کردن ما داره؟ دقیقاً همون طور که نظام های سیاسی مختلفی مثل پادشاهی، ریاست جمهوری یا نخست وزیری داریم، در دنیای اقتصاد هم با نظام های متفاوتی روبرو هستیم که هرکدوم تأثیر مستقیم و غیرمستقیمی روی عملکرد بازارها، ارزش پول ملی، نرخ بهره، تورم و در نهایت تصمیمات معاملاتی ما میذارن. پس اگه می خوایم یه تریدر فاندامنتال کار حرفه ای باشیم، باید این نظام ها رو مثل کف دستمون بشناسیم. 1. نظام اقتصادی سرمایه داری (کاپیتالیسم): بازیگر اصلی، بخش خصوصی! اولین و شاید معروف ترین نظام اقتصادی که می خوام راجع بهش صحبت کنم، نظام سرمایه داری یا کاپیتالیسم هست. آمریکا، به عنوان یکی از بزرگ ترین اقتصادهای دنیا، بیس اصلی نظام اقتصادیش همین کاپیتالیسمه. تمرکز اصلی کجاست؟ در این نظام، اعتقاد بر اینه که دولت باید پاش رو از اقتصاد بیرون بکشه و خیلی درگیر پروژه های دولتی نشه. وظیفه اصلی دولت چیه؟ صرفاً فعالیت در بخش خدمات و رفاه اجتماعی. مثلاً اتوبوس رانی، خدمات درمانی، رفاهی و چیزهایی از این قبیل. چرخ اصلی اقتصاد کشور دست کیه؟ بخش خصوصی! حواستون باشه ما داریم راجع به "اقتصاد" صحبت می کنیم، نه رفاهیات و بیس کلی کشور. نقش دولت چیه؟ در اقتصاد سرمایه داری، دولت تمایلی به شراکت و حضور مستقیم در اقتصاد نداره و اصولاً خودِ این فضای اقتصادی هم چنین اجازه ای رو به دولت نمی ده. مالکیت چطور؟ مالکیت خصوصی روی منابع تولید، کارخونه ها، زمین ها و سرمایه های موجود در کشور حرف اول رو می زنه و کنترل این ها به بخش خصوصی واگذار می شه. چیزی که ما توی ایران بهش می گیم "خصوصی سازی". البته ما در ایران اصلاً سرمایه داری و بازار آزاد نیستیم، که جلوتر بهش می رسیم. در بازارهای کاپیتالیستی، مالکیت عمده مال شرکت های خصوصیه و دولت، مالکیت و کنترل آنچنانی روی کارخانجات و تولیدات نداره. رقابت آزاده، انحصار ممنوع! این یعنی چی؟ یعنی دولت نمیاد از یه بخش خاص حمایت ویژه کنه یا محدودیتی برای بقیه ایجاد کنه. تمام روال های اقتصادی توسط خود بخش خصوصی پیش می ره و پیگیری می شه. یه مثال نقض از ایران (بازار خودرو): ببینید، الان تو کشور ما یه بازار انحصاری خودرو داریم. درسته که سایپا و ایران خودرو بخش زیادی از سهامشون خصوصی سازی شده، اما یکی از سهام دارهای عمده این دو شرکت، خود دولته! طبیعیه که سود یا زیان این شرکت ها به دولت هم می رسه. خب، عقل و منطق میگه وقتی یه جا سرمایه گذاری کردی و می تونی سود کنی، چرا نکنی؟ به همین دلیله که کشور ما به جای اینکه عضو "گات" (GATT یا موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت که بعداً راجع به گمرک جهانی توضیح میدم) بشه و از توافقات بین المللی برای کاهش گمرک ها و واردات ساده تر استفاده کنه، میاد مالیات های خیلی سنگینی روی خودروهای خارجی اعمال می کنه که شما نتونی تهیه کنی. یه خودروی خارجی که مثلاً 20 هزار دلار قیمتشه و می تونه جزو ماشین های خوب حساب بشه (منطقاً باید حدود یک میلیارد و هشتصد تا دو میلیارد تومن دربیاد)، توی ایران حداقل ده دوازده میلیارد می خریم! چرا؟ چون با این کار، بازار خودروی داخلیش رو حفظ می کنه. قشر ساده جامعه نمی تونن خودروی خارجی بخرن و ناچاراً میرن سراغ خودروهای داخلی. درصورتی که اگه از گات استفاده کنی، گمرک ها رو درست کنی و مالیات سنگین نذاری، شما می تونستی هم قیمت سمند، بری تویوتا، بی ام و، بنز و خیلی شرکت های خارجی دیگه بخری. اما این کار رو نمی کنن. چرا؟ چون اون وقت کیفیت خودروهای ایرانی اصلاً قابل مقایسه با خارجی ها نیست و طبیعیه که مردم تمایل پیدا می کنن برن سراغ خودروی خارجی با امکانات و آپشن های بیشتر، نه خودروی داخلی که مثلاً "آینه برقی" براش آپشن محسوب می شه! طبیعیه که خودروی خارجی با اون همه امکانات اتوماتیک و داشبورد قشنگش، رقیب بزرگی می شه. پس اجازه نمیدن خودروی خارجی وارد بشه و یه بازار انحصاری برای خودروی داخلی ایجاد می کنن. این بازار انحصاری هم پیامدهایی داره که بعداً بهتون میگم. حداقل دخالت دولت: پس در بازار آزاد، دولت دخالتی در تعیین نرخ، میزان تولیدات، و روند مراحل تولید و اجرا نداره. قرار نیست بگن ما سه تا کارخونه خودروسازی داریم، پس به چهارمی مجوز نمی دیم. نه! تا زمانی که سرمایه گذار تمایل داره در هر بخشی سرمایه گذاری کنه، می تونه این کار رو انجام بده و هیچ محدودیتی براش وجود نداره. همه چیز بر اساس سرمایه خصوصی اتفاق می افته. طرف داره پول خودشو میاره، دوست داره گرون بده، دوست داره نفروشه، به کسی ربطی نداره! پول خودشه. تخصص گرایی، رمز موفقیت: و مهم ترین نکته! در اقتصاد آزاد یا سرمایه داری، ما به شدت تخصصی جلو می ریم. یعنی چی؟ طبیعیه که وقتی بخش خصوصی وارد میدون میشه، اون قدر توان مالی بالایی نداره که بخواد ریسک کنه، با رانت استخدام کنه، یا با معرفی و پارتی بازی کاری انجام بده. پس از نیروهای متخصص استفاده می کنه چون می خواد بیشترین سود ممکن رو به دست بیاره. میره بهترین ها رو پیدا می کنه تا پولی که پرداخت می کنه بهینه باشه. پس در اقتصاد سرمایه داری، علاوه بر اینکه سرمایه های مردم در جریان قرار می گیره، از تخصص ها هم بیشتر استفاده می شه. دیگه چیزی به اسم رانت و دوستی و رفاقتی معنا پیدا نمی کنه، چون شرکت ها دنبال کسب منافع هستن و برای این کار باید از متخصص ها استفاده کنن. 2. اقتصاد انحصاری یا دستوری: دولت، همه کاره میدان! بریم سراغ یه مدل دیگه. اقتصاد انحصاری یا دستوری. جالبه که کشور ما ادعا می کنه اقتصاد دستوری نداره، اما در واقعیت می بینیم که خیلی از ویژگی های اقتصاد دستوری رو داره. خب، ویژگی های این نوع اقتصاد چیه؟ ویژگی های اصلی: طبیعتاً دقیقاً مخالف اقتصاد سرمایه داریه. دولت به صورت کامل در همه چیز دخیله. تعیین قیمت ها از طرف دولت انجام می شه. تعیین میزان تولیدات از طرف دولت انجام می شه. بیشترین میزان سرمایه وارد شده در بازار، مال دولته. یعنی شما هر جا رو نگاه کنی، ردپایی از دولت وجود داره. تمایلی به خصوصی سازی و وارد کردن سرمایه مردم ندارن. خودشون تصمیم گیرنده و تاییدکننده هستن. تعیین می کنن کدوم شرکت، چقدر، به چه قیمتی و به کی بفروشه. مزایا و معایب: مزیت احتمالی: اگه یه دولت خوب، متخصص، کارآمد و دلسوز روی کار باشه، می تونه بهترین عملکرد رو داشته باشه چون همه چیز دست خودشه و می تونه کاملاً تخصصی برنامه ریزی، محاسبه و اجرا کنه. عیب بزرگ: اما امان از روزی که یه دولت ناکارآمد سرکار باشه! چون همه چیز تحت کنترل دولته، مملکت از دست می ره. کره شمالی یه مثال بارزشه. پیامدهای انحصار دولتی: عدم رقابت و انگیزه: مالکیت ها، برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها همه با دولته. طبیعیه که هیچ رقابتی وجود نداره، چون انگیزه ای هم نیست. مثلاً ایران خودرو و سایپا برای چی باید کیفیتشون رو بهتر کنن؟ برای چی باید در خدمات بهتر به مشتری از هم سبقت بگیرن؟ چرا باید نوآوری به خرج بدن یا تلاش بیشتری کنن؟ دوتا گزینه بیشتر ندارن مردم: یا سایپا یا ایران خودرو. از این نخرن، از اون می خرن. در نهایت سهام دار عمده کیه؟ دولت! از سایپا بخر، سودش مال دولته. از ایران خودرو بخر، سودش مال دولته. فرقی نمی کنه سمند بخری یا پراید! حرکت به سمت نیمه خصوصی (در ایران): البته ما داریم به سمت اقتصادهای میکس یا مختلط حرکت می کنیم. هنوز کامل نشدیم، ولی دارن تلاش می کنن، مخصوصاً از ده پونزده سال اخیر که خصوصی سازی رو بیشتر کنن. قبلاً ما کاملاً بازار انحصاری و دستوری بودیم. الان یه مقدار اوضاع داره بهتر می شه، ولی هنوزم ردپای دولت یا یه ارگانی که نمی خوام اسمشو بیارم، در تمام مالکیت های بزرگ و عمده وجود داره. وقتی نصف به علاوه یک مالکیت رو دارن، دیگه مالک کلی محسوب می شن. کاهش کیفیت و خدمات: گفتم، کیفیت محصولات ارتقا پیدا نمی کنه، خدمات به مشتریان خوب ارائه نمی شه. مثال پراپ فرم های ایرانی: یه مثال ساده تر که خودتون متوجه بشید، همین پراپ فرم های ایرانی یا بروکرهایی هستن که به ایرانی ها خدمات می دن. اگه با پراپ ها یا بروکرهای خوب خارجی مثل FTMO، The Funded Trader یا Blue Guardian مقایسه شون کنید، می بینید چقدر امکانات و خدماتی که ارائه می دن، کیفیت پایین تری داره. چرا؟ چون می دونه تو ایرانی راه دیگه ای نداری، آپشن دیگه ای نیست، می خوای بری سراغ کی؟ کس دیگه ای مگه هست که بخواد بهت خدمات بده؟ پس هر کاری ما بکنیم، هر جوری ما بخوایم، شما باید با من کنار بیای! منِ بروکر برات کندل سازی می کنم، اسلیپیج پنهان دارم، اسپرد پنهان دارم، تو تایم خبر فریز می شم، خیلی وقت ها سرورهام قطع می شه، اصلاً قبل از رسیدن به استاپ و تی پی معاملاتت رو می بندم، یا حتی اگه به نقطه ورودت برسه، برات معامله باز نمی کنم! می خوای چیکار کنی؟ راه دیگه ای مگه داری؟ جای دیگه ای مگه داری که بری؟ نه! پس باید با من یه جوری کنار بیای. تاثیر رقابت (مثال آقای امیری و شایان): اگه یادتون باشه تو گروه پراپ چک، یه آقایی بود فامیلش امیری بود، مال فیدل کرست. بعد یکی دیگه اومد، شایان. اوایل بحث بود که چرا آقای امیری باید بره افیلیت یکی دیگه رو بگیره. بحثی که من اونجا مطرح کردم و خیلی تاثیر گرفت. اوایل کامنت هایی که از بچه ها می دیدم، آقای امیری خیلی وقت ها جواب نمی داد، طرح های خاص نمی ذاشت، کارهای ویژه انجام نمی داد. شایان که اومد، آقای امیری فعال شده بود، تو گروه جواب ها رو تند تند می داد، جواب پرایوت ها رو می داد. چرا؟ چون دیگه اون انحصار رو از دست رفته می دید. می ترسید اگه ده دقیقه دیر جواب بده، مشتریش بره سراغ اون یکی. خروج از تخصص گرایی و رانت: اتفاقی که تو بازار انحصاری می افته، خدمات مشتری ها و کیفیت کالاها کاهش پیدا می کنه. از همه مهم تر، از تخصصی بودن خارج می شیم. مال دولته، مال من که نیست! پسرخاله ام رو می برم سر کار، اونم بذار یه حقوقی بگیره. همسایه دخترعموی پسرخاله خانمم زنگ زده گفته این جوونه تازه می خواد ازدواج کنه، بیاد بشینه سر کار. وقتی قرار نیست خودت حقوقش رو بدی، اون وقت دیگه رانت و پارتی بازی هم مطرح می شه. از تخصصی بودن خارج می شی. وقتی کارها دست افراد متخصص نباشه، با وجود اینکه اصلاً انگیزه ای برای ارتقای کیفیت و خدمات نبود (چون بازار کلاً مال من بود)، حالا با استخدام افراد غیرمتخصص، کیفیت باز هم بیشتر افت می کنه. همونی هم که بود، بدتر می شه. دولت هم پولش رو از جیب مردم میاره. نتیجه نهایی: کنترل همه چیز دست یه فرد، یه قشر خاص یا یه نهاد خاص می افته و مردم عادی بیشتر اذیت می شن. کیفیت کالاها بدتر، قیمت ها بالاتر، آپشن ها کمتر و مردم هم کاری از دستشون برنمیاد چون نقش عمده ای در اقتصاد ندارن. گفتم، یکی از بارزترین مثال ها کره شمالیه که حتی مدل موی مردم رو هم تعیین می کنه! (البته اون بخش مدل مو بیشتر به دیکتاتوری ربط داره). چین هم تا اوایل ۲۰۱۸ همین طور بود، الان داره به سمت اقتصادهای مختلط میره، ولی همچنان تصمیم گیرنده کلی برای خیلی چیزها خود دولته. 3. اقتصادهای مختلط (Mixed Economies): ترکیبی از دولت و بخش خصوصی سومین نوع، اقتصادهای مختلطه. از اسمش مشخصه دیگه! ترکیبی از سرمایه داری و انحصاری (یا بازار دستوری). تو این بازارها، که ما در ایران اصطلاحاً بهش میگیم "اقتصاد نیمه خصوصی" و داریم به سمتش میریم، یه سری از ارگان ها و شرکت ها توسط دولت اداره می شن، مخصوصاً جاهایی که مردم خیلی تمایلی به سرمایه گذاری ندارن. وظیفه دولته که اون میزان سرمایه رو پوشش بده و کار کنه. اما اقشار و مردم هم می تونن در بخش خصوصی شرکت کنن. وضعیت ایران: اقتصاد ما در ایران بیشتر به این سمت و سو رفته، نیمه خصوصی. تو همه جا نه، ولی یه بخشی از جاها به خاطر حضور دولت و ایجاد یه "وجهه" خصوصی، ظاهراً خصوصی به نظر می رسن. یعنی عملاً مالک، دولت نیست، اما یه ارگانی که وصل به دولته، مالک اون شرکته. پس به نوعی می شه گفت دولتیه، ولی دولتیِ دور زده شده! نقش دولت در اقتصاد مختلط: تامین نقدینگی: جاهایی که بخش خصوصی تمایل به سرمایه گذاری نداره، دولت باید کمبود نقدینگی رو جبران کنه. حمایت و نظارت: دولت میاد به بخش خصوصی وام میده، یارانه میده، ارز دولتی با نرخ کمتر میده، مالیات ها رو کم و زیاد می کنه و سعی می کنه به این شکل روی بازار نظارت و کمک داشته باشه. هدف اینه که هم جلوی انحصار رو بگیره و هم زیادی دست بخش خصوصی رو باز نذاره که هر کاری دلشون خواست بکنن، مثلاً شرکت ها با هم تبانی کنن. خدمات رفاهی: بیشتر وظیفه دولت، انجام کارهای خدمات رفاهیه. در اقتصاد سرمایه داری، حتی بخش عمده رفاهیات هم توسط بخش خصوصی انجام می شه (مثل سیستم حمل ونقل خصوصی، تاکسیرانی خصوصی، خدمات درمانی خصوصی). دولت در نظام سرمایه داری فقط جاهایی حاضر می شه که بخش خصوصی نخواد وارد بشه. اما در اقتصادهای میکس، عمده سرمایه های دولتی در بخش خدماتی آورده می شه. یعنی اکثر خدمات رفاهی شما مثل اتوبوس رانی و تاکسیرانی، وابسته به دولته، چون ارگان های خصوصی خیلی سراغ این ها نمی رن. 4. اقتصاد سوسیالیستی: جامعه و دولت، در کنار هم؟ یه نوع اقتصاد دیگه هم داریم به اسم اقتصاد سوسیالیستی. سعی می کنم جوری بگم که بعداً برای یوتیوب هم مشکلی پیش نیاد. ببینید، در اقتصاد سوسیالیستی، یه ترکیبی وجود داره از جوامع و دولت. دولت که سر جای خودشه (ریاست جمهوری، نخست وزیری و...). اما ما یه سری "جوامع" هم داخل کشور داریم، یه سری احزاب، یه سری جامعه های کوچیک کوچیک، مثلاً جوامع ارامنه، جوامع یهودی ها، جامعه ایرانی ها در کانادا. مالکیت توسط جوامع (تعاونی ها/سندیکاها): علاوه بر اینکه دولت می تونه مالکیت هایی داشته باشه، بخش خصوصی اینجا معنای متفاوتی پیدا می کنه. وقتی از بخش خصوصی در نظام های دیگه صحبت می کنیم، منظورمون سهام داری شرکت های سهامی یا ورود مستقیم یه فرد به یه سرمایه گذاریه. اما وقتی در سوسیالیسم از "جوامع" صحبت می کنیم، بیشتر داریم میریم سمت تعاونی ها، کارهای گروهی و به قول آرش عزیز، سندیکاها. مثال: مثلاً مالکیت تاکسیرانی فلان کشور مال جامعه ایرانی هاست. یا یه مثال ساده تر، در عجمان امارات، ارائه دهنده ژنراتورهای برق (به قول آرش، دقیقاً سندیکاها) کلاً با ایرانی هاست. جامعه ایرانی مسئول تأمین ژنراتورهاست. متوجه شدید؟ از بحث احزاب میایم بیرون و به قول آرش، بحث سندیکا رو به وجود میاریم. ادعای اصلی: این جور سیستم های اقتصادی ادعا می کنن که میان ثروت رو به صورت برابر بین همه تقسیم می کنن. نمی خوان ثروت یه جا متمرکز بشه، مثلاً روی دولت یا روی بخش خصوصی که معمولاً پولدارهای جامعه هستن. می خوان همه باشن. شما به عنوان بخش خصوصی اگه می خوای کار کنی، باید بری مثلاً دویست تا سهام دار هم با خودت بیاری. سهام دار عادی هم نه، شرکت های تعاونی که همه به شکل برابر در یک راستا باشن. نتیجه: معتقدن که این جوری با تنظیم عادلانه ثروت و قدرت، می شه اقتصاد پایدارتری داشت. مثال هاش کوبا و ونزوئلاست. دیگه خودتون فکر کنید چقدر تونسته اقتصاد رو پایدارتر و بهتر کنه! 5. اقتصاد تعاونی: فقط مردم، بدون دولت! فرق اقتصاد تعاونی با سوسیالیستی در نهاد کلیه. در سوسیالیستی ما دولت رو هم داریم. اما در اقتصاد تعاونی، فقط تعاونی مردمه، فقط مردم. دولت شخصاً وارد نمی شه، اما مردم به صورت تعاونی، سندیکا یا جامعه های کوچولو کوچولو شرکت می کنن. جمع بندی انواع نظام های اقتصادی پس تا اینجا پنج نوع نظام اقتصادی رو بررسی کردیم: کاپیتالیسم (سرمایه داری): دولت تقریباً هیچ کاره است. همه چیز دست بخش خصوصی. دولت فقط در صورت عدم تمایل بخش خصوصی به سرمایه گذاری در یک بخش، ورود می کند اما حق دخالت در قیمت، محصول، میزان تولید و... را ندارد. نتیجه: تخصص گرایی، کیفیت خوب، خدمات مشتری مناسب. دستوری (انحصاری): دولت مالک همه چیز است و در همه چیز دخالت می کند. همه چیز دولتی سازی شده و توسط دولت تعیین می شود (چقدر، به کی، کجا، به چه قیمتی). بازار انحصاری است. نتیجه: عدم تخصص، عدم تمایل به ارتقای کیفیت و خدمات مشتری. مختلط: دولت و بخش خصوصی با هم همکاری می کنند. بخش هایی که بخش خصوصی تمایلی به سرمایه گذاری در آن ها ندارد (بیشتر رفاهیات) توسط دولت پوشش داده می شود و مابقی توسط بخش خصوصی. کیفیت معمولاً بهتر از دستوری اما نه به خوبی سرمایه داری است. تعاونی: سندیکاها و جوامع کوچک به عنوان بخش خصوصی وارد می شوند. یک فرد به تنهایی نمی تواند به شکل سهامی وارد شود، باید حتماً به عنوان یک سندیکا یا جامعه ثبت شده باشد. کل اقتصاد بر اساس تعاونی ها پیش می رود. سوسیالیستی: ترکیبی از دولت و تعاونی ها (جوامع). با اینکه هدف توزیع عادلانه ثروت است، اما نتایج مطلوبی نداشته است. نگاهی به اقتصاد آمریکا خب، نیم ساعتی شد که داریم صحبت می کنیم. فکر می کنم برای نظام های اقتصادی امروز کافی باشه. به صورت کلی، اقتصاد آمریکا یک اقتصاد سرمایه داری است. یعنی تا جای ممکن تمایل دارند که دولت اصلاً حاضر نباشه و فقط به عنوان یک کنترل کننده و تأمین کننده برای کمک، حضور داشته باشه. اما تصمیم گیری های بزرگ و همه چیز بر اساس بخش خصوصی شکل می گیره. ایالات متحده یک اقتصاد بازار آزاد و سرمایه داریه. اهمیت شناخت این نظام ها برای تریدر دفعه بعدی که می خوایم راجع به اقتصاد آمریکا صحبت کنیم، دقیق تر بررسی می کنیم که این بخش اقتصادی تمرکزش بیشتر روی چیه؟ کشاورزی، صنعت، یا خدمات؟ این شناخت بهتون کمک می کنه. مثلاً وقتی داده های خدماتی آلمان ضعف نشون میده، یهو می بینید یورو خیلی می ریزه. اما اگه داده های تولیدی آلمان ضعف نشون بده، شاید یه کاهشی داشته باشه، ولی نه اون قدر. چرا؟ چون بیس اقتصاد آلمان بر خدماته. وقتی خدماتش آسیب می بینه، یعنی بخش اصلی اقتصاد آلمان دچار مشکل شده و ترس زیادی به وجود میاد. اما اگه تمرکزش روی بخش دیگه ای باشه که هنوز داره خوب کار می کنه، تأثیرش کمتره. سخن پایانی فعلاً این جلسه رو همین جا جمع بندی می کنیم. امیدوارم که آخر هفته خوبی داشته باشید و خیلی خوشحال شدم که با هم وقت گذروندیم. هفته آینده ان شاءالله اقتصاد آمریکا رو تموم می کنیم و میریم سراغ بقیه جاهای دنیا.
آموزش/10/11/2024
انتخابات آمریکا، نبض تپنده بازارهای مالی: تحلیل جامع از گریت دیپرشن تا کاخ سفید و تاثیر آن بر استراتژی معاملاتی شما سلام به همه دوستان و همراهان عزیز! امیدوارم حالتون عالی باشه. خب، امروز می خوایم یک بحث خیلی داغ و مهم رو با هم شروع کنیم، بحثی که نه تنها این روزها نقل هر محفلیه، بلکه مستقیماً روی کیف پول و معاملات ما هم تاثیر می گذاره. بله، درست حدس زدید! می خوایم بریم سراغ انتخابات آمریکا و هر چیزی که یک تریدر باید در موردش بدونه. یادآوری از گذشته: از گریت دیپرشن تا اهمیت تحلیل بنیادی خب، اجازه بدید اول یه فلش بک بزنیم به صحبت های قبلی. یادم میاد تا گریت دیپرشن (رکود بزرگ) با هم پیش رفتیم. بررسی کردیم که چطور نرخ بیکاری در آمریکا تا ۲۵ درصد هم بالا رفت و چه وضعیت اسفناکی بر اقتصاد حاکم شد. برگردیم به رکود عظیم. بالای ۱۰۰۰ بانک به سمت ورشکستگی رفتند، بی خانمانی بیداد می کرد و شهرک های بی خانمان ها مثل قارچ سبز شدند که تاثیرات عمیقی روی اقتصاد، امنیت و رفاه جامعه گذاشت. تا اینکه "نیودیل" (New Deal) تصویب شد و با اجرای طرح های مختلف، پروسه بهبود اقتصادی حدود هشت تا نه سال طول کشید. اینجاست که می خوام به یه نکته کلیدی اشاره کنم که قبلاً هم بارها گفتم: یک موج اقتصادی وقتی شکل می گیره، هشت تا نه سال طول می کشه تا عواقب و نتایج کاملش رو ببینید. برای همینه که وقتی در مورد وضعیت اقتصادی فعلی صحبت می کنیم، نمی تونیم بلافاصله یک رئیس جمهور رو مقصر بدونیم. شما هنوز اثرات کامل دوره قبلی رو هم ندیدید! یک فرآیند اقتصادی مثل آمپول نیست که آنی اثر کنه، زمان بره و همیشه یک لگ یا تاخیر در مشاهده نتایج وجود داره. چرا آمریکا؟ گرمای انتخابات و تاثیر مستقیم بر چارت ها امروز می خوایم تمرکزمون رو بذاریم روی آمریکا. چرا؟ چون بحثش داغه، انتخابات جدید در پیشه و این رویداد می تونه به شدت روی چارت ها تاثیر بذاره. از طرفی، چون قبلاً در مورد گریت دیپرشن صحبت کردیم، خودبه خود وارد جریان آمریکا شدیم، پس بهتره همین مسیر رو ادامه بدیم. اولین قدم برای درک تاثیرات، آشنایی با خود آمریکاست. یادتون باشه، فاندامنتال یعنی بنیاد، یعنی زیربنا. وقتی می خوایم فاندامنتال یک ارز رو تحلیل کنیم، باید اقتصاد، سیاست، فرهنگ، وضعیت رفاه و حتی عادات مردم اون کشور رو بشناسیم. شاید جالب باشه بدونید که یکی از توصیه های مهم به کسانی که می خوان به صورت تخصصی فاندامنتال کار کنن، مطالعه کتاب های کودک اون کشوره! چرا؟ چون کتاب های کودک سعی در تربیت نسل آینده دارن و به تاریخچه، رفتارها و عوامل مهم فرهنگی اشاره می کنن. پس اگه می خواید اقتصاد ژاپن رو بفهمید، کتاب های کودکان ژاپنی رو هم بخونید. من به عنوان کسی که کارش اقتصاده، می گم که شناخت تاریخچه کشورها یک امر حیاتیه. شاید باورتون نشه، ولی من بالای ۱۰ واحد تاریخچه کشورها رو پاس کردم، مخصوصاً در دوره دکترا که برای هر کدوم از ده کشور ابرقدرت، یک تاپیک جداگ Toute شکل اقتصادی کشورها یکسان نیست. مثلاً ما رئیس جمهور داریم، اما نمی تونید همین لفظ "پرزیدنت" رو برای امارات به کار ببرید. اونجا شیخ محمد، نماینده ابوظبی و کل کشوره، اما پرزیدنت نیست، بلکه به نوعی کینگ (پادشاه) هم محسوب می شه چون سیستم پادشاهیه. یا در انگلیس، شما نخست وزیر دارید، نه رئیس جمهور. تفاوت سیستم های سیاسی و اهمیت آن برای تریدرها "خب حالا چه فرقی می کنه رئیس جمهور باشه یا نخست وزیر؟" فرقش در نحوه اجرای کارها و میزان اختیاراته. در سیستم ریاست جمهوری ، دولتی تعیین می شه که اختیارات زیادی داره، وزرا رو مشخص می کنه و اون ها مطابق خواسته دولت عمل می کنن. در سیستم نخست وزیری ، خیلی از وزرا از طرف سنا و مجلس انتخاب می شن و نخست وزیر (که خودش هم از طرف مردم و با تایید مجلس انتخاب شده) کنترل کامل روی همه وزرا نداره. بیشتر نقش مشورتی و شورایی داره و نمی تونه به اون صورت دستور بده. در سیستم پادشاهی (کینگدام) ، اصلاً ممکنه رئیس دولت حق تصمیم گیری نهایی نداشته باشه و تصمیم گیرنده اصلی شخص دیگری باشه. این تفاوت ها از این جهت برای ما مهمه که بدونیم چقدر باید به فردی که یک پست سیاسی رو می گیره، بها و وزن بدیم. چقدر اون فرد با دیدگاه های سیاسیش (مثلاً چپ گرا یا راست گرا بودن) می تونه روی اقتصاد کشور تاثیر بذاره. آیا عقاید فردیش می تونه اقتصاد جامعه رو متحول کنه یا نه؟ پس این بحث ها وقت تلف کردن نیست، این ها پایه های درک فاندامنتاله. من دوست دارم شما هم وقتی در مورد مسائل اقتصادی صحبت می کنید، تخصصی و با دید باز صحبت کنید، نه فقط بر اساس اینکه "چارت داره می ره بالا چون اینبالانس دیده!" بلکه بدونید یورو چرا داره گرون می شه و چه اتفاقات بنیادی پشتشه. ورود به گود انتخابات آمریکا: سیستم الکترال کالج چگونه کار می کند؟ خب، بریم سراغ آمریکا و انتخاباتش که به زودی اتفاق می افته. انتخابات آمریکا با چیزی که ما معمولاً تو ذهنمون داریم، متفاوته. انتخابات آمریکا دومرحله ای است. من شخصاً یه جورایی با این سیستم موافقم، چون با دموکراسی خالص و کامل خیلی موافق نیستم. نظر شخصیه و می تونه غلط باشه! چرا؟ چون معتقدم هفتاد هشتاد درصد جوامع رو معمولاً قشر تحصیل نکرده (منظورم حداقل مدرک کارشناسیه، نه صرفاً سواد خواندن و نوشتن) تشکیل می دن. این افراد وقتی سواد و آگاهی کافی برای سنجش منطقی مسائل رو ندارن، چطور می تونن برای آینده یک کشور تصمیمات بزرگ بگیرن؟ خیلی راحت می شه با یه وعده چلوکباب رای شون رو خرید یا با بازی های روانی، هیجانی شون کرد و به سمت خاصی سوق شون داد. یادتون نره، وقتی سواد و تحلیل نباشه، تصمیمات می تونن عواقب بدی داشته باشن. من بیشتر موافق اینم که یک قشر خاص، آگاه و متخصص برای کل کشور تصمیم بگیرن، البته به شرطی که اون قشر واقعاً بر اساس دانش و توانمندی انتخاب شده باشن، نه رانت و آقازادگی! آمریکا از "ایالات متحده" (United States of America) تشکیل شده. یعنی چندین ایالت که کنار هم جمع شدن و یک کشور رو به وجود آوردن. هر ایالت، مثل استان های خودمون، نمایندگان خاص خودش رو داره و در جزئیات قوانین می تونن متفاوت باشن، اما کلیات قوانین و تصمیمات کلان، یکسانه. در آمریکا چیزی داریم به اسم "الکترال" (Electoral) یا مجمع گزینندگان. الکترال ها افرادی هستن شبیه نماینده های مجلس ما که بر اساس توانایی علمی، فردی و سوابق سیاسی از طرف ایالت ها انتخاب می شن. هر ایالت تعداد مشخصی الکترال داره. این قانون برای اینه که حق ایالت های کوچیک تر در برابر ایالت های بزرگ تر ضایع نشه. مثلاً تهران اگه ۴۰ نماینده داره، همدان ۵ تا. در آمریکا هم حداقل تعداد الکترال برای هر ایالت (فکر کنم) ۳ یا ۴ تاست و ایالت های بزرگ تر، الکترال های بیشتری دارن. تعداد کل الکترال ها حدوداً ۵۳۸ نفر است (قبلاً تو ویدیو گفتم ۵۶۸ که باید اصلاح کنم، عدد دقیق تر ۵۳۸ هست که شامل ۱۰۰ سناتور، ۴۳۵ عضو مجلس نمایندگان و ۳ الکترال از واشنگتن دی.سی. می شه). برای اینکه یک کاندیدای ریاست جمهوری رای بیاره، به حداقل ۲۷۰ رای الکترال نیاز داره. این انتخابات هم هر چهار سال یک بار برگزار می شه. یه نکته جالب: بعد از فرانکلین روزولت که دوره ریاست جمهوریش خیلی طولانی شد و داشت به سمت پادشاهی می رفت، قانونی تصویب شد (فکر کنم متمم بیست و دوم قانون اساسی) که هر رئیس جمهور بیشتر از دو دوره چهار ساله (مجموعاً هشت سال) نمی تونه ریاست جمهوری بکنه. این هشت سال می تونه پشت سر هم باشه یا با فاصله. برای همینه که مثلاً اوباما که رئیس جمهور محبوبی بود، دیگه نمی تونه کاندید بشه چون هشت سالش رو پر کرده. این با سیستم ایران فرق می کنه که ظاهراً اگه یه دوره استراحت بینش باشه، می شه دوباره کاندید شد (البته در مورد قوانین ایران خیلی مطمئن نیستم و مطالعه دقیقی نداشتم، اگه اشتباه می کنم حتماً اصلاح کنید). فرآیند انتخابات آمریکا قدم به قدم: اولین سه شنبه ماه نوامبر سال انتخابات: مردم در ایالت های خودشون به پای صندوق های رای میرن. اما اون ها مستقیماً به رئیس جمهور رای نمیدن، بلکه به "الکترال های" مورد نظرشون رای میدن که متعهد به یک کاندیدای خاص (مثلاً دموکرات یا جمهوری خواه) هستند. ماه دسامبر (معمولاً اولین دوشنبه بعد از دومین چهارشنبه دسامبر): الکترال های منتخب هر ایالت، رسماً رای خودشون رو برای انتخاب رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور ثبت می کنن. اوایل ژانویه : کنگره آمریکا آراء الکترال ها رو شمارش و رسماً برنده رو اعلام می کنه. ۲۰ ژانویه : رئیس جمهور منتخب سوگند یاد می کنه و کارش رو شروع می کنه. معمولاً قانون نانوشته اینه که الکترال ها به کاندیدی رای میدن که اکثریت مردم ایالتشون بهش رای دادن. اما پدیده ای به اسم "رای خائن" (Faithless Elector) هم وجود داره. یعنی الکترالی که برخلاف رای مردم ایالتش، به کاندیدای دیگه ای رای میده. این اتفاق در تاریخ افتاده، ولی خیلی زیاد نبوده. مخصوصاً اینکه اخیراً (فکر کنم در قرن ۲۱) قوانینی برای تنبیه و ممنوعیت فعالیت های آینده این الکترال های خائن تصویب شده، چون به هر حال به اعتماد مردمشون خیانت کردن. جالبه بدونید در انتخابات ۲۰۱۶ بین ترامپ و کلینتون، با وجود اینکه کلینتون رای مردمی بیشتری داشت، اما ترامپ با کسب آرای الکترال بیشتر، رئیس جمهور شد. حتی مواردی از رای خائن هم در اون انتخابات گزارش شد. من شخصاً این سیستم الکترال رو می پسندم، چون اون الکترال ها معمولاً افراد آگاه با دانش سیاسی و اقتصادی بالا هستن و می تونن تصمیمات عاقلانه تری نسبت به توده مردم که ممکنه هیجانی رای بدن، بگیرن. سیاست های اقتصادی و بانک مرکزی: یک رابطه پیچیده یه سوالی که اینجا مطرح می شه اینه که آیا سیاست های اقتصادی فقط از طرف بانک مرکزی (در آمریکا، فدرال رزرو) تعیین می شه؟ بله، اما تصمیمات بانک مرکزی به چند عامل بستگی داره: فرهنگ و پذیرش مردم: مثلاً در آمریکا با ۱۰ درصد تورم، مردم ممکنه به شدت معترض بشن، در حالی که در کشوری مثل ترکیه، مردم با تورم ۴۰ درصدی هم کنار میان. سطح رفاه قبلی و آستانه تحمل مردم مهمه. وزن سیاسی: درسته که فدرال رزرو یک نهاد مستقل به حساب میاد و از کسی دستور نمی گیره، اما جهت گیری های رئیس جمهور و تصمیمات دولت می تونه روی تصمیمات فدرال رزرو تاثیر بذاره. مثلاً اگه رئیس جمهوری مثل ترامپ با چین به مشکل بخوره، این تنش ها می تونه روی دسترسی به کالاها، قیمت ها و در نتیجه تورم تاثیر بذاره. فدرال رزرو هم این عواقب رو می بینه و در تصمیماتش لحاظ می کنه. یا اگه رئیس جمهوری معتقد به کاهش مالیات ها باشه (مثل ترامپ)، بودجه دولت کم می شه و فدرال رزرو باید فکری برای پوشش بدهی ها بکنه. پس به صورت غیرمستقیم، سیاست های ریاست جمهوری روی فدرال رزرو اثرگذاره. برای همینه که برای تحلیل یک کشور، باید سیاست، اقتصاد، فرهنگ، رفاه و مردمش رو با هم در نظر بگیرید. احزاب اصلی آمریکا: دموکرات ها در برابر جمهوری خواهان حالا بریم سراغ احزاب اصلی در آمریکا. دو حزب بزرگ که همه می شناسیمشون، دموکرات ها (Democrats) و جمهوری خواهان (Republicans) هستن. ما در ایران شاید این تقسیم بندی رو به این شکل نداشته باشیم، ولی به نوعی معادل چپ و راست خودمون هستن. حزب دموکرات (چپ گراها): تاریخچه: قدیمی ترین حزب آمریکا، شکل گرفته در اواخر قرن هجدهم. ویژگی ها: معمولاً چپ گرا، اصلاح طلب، دنبال حقوق فردی، روشنفکر. به مسائلی مثل حقوق اقلیت ها، LGBTQ+ و ازدواج همجنس گرایان اهمیت میدن. عقاید نسبتاً بازتری دارن. سیاست های اقتصادی: معتقدند دولت باید به شدت در تنظیم بازار و رفاه اجتماعی فعال باشه. وظیفه کنترل قیمت ها، تورم و تامین رفاهیات مردم (بیمه، حقوق شهروندی) با دولته. محیط زیست: تمرکز زیادی روی سیاست های "زمین سبز" (Green Earth) و انرژی های پاک دارن. اگه یک دموکرات سر کار بیاد، بازار خودروهای برقی و انرژی های خورشیدی رونق بیشتری می گیره تا انرژی های فسیلی (نفت و بنزین). پس برای سرمایه گذاری بلندمدت، سهام شرکت های مثل تسلا جذاب تر از شرکت های نفتی مثل شل می شه. سیاست خارجی: به شدت موافق سیاست های جهانی و دیپلماسی هستن. "با همه دوست باشیم، با همه صلح کنیم." معمولاً جنگ طلب نیستن. اما یه ویژگی خاص دارن: "با پنبه سر می برن!" مثل کاری که اوباما با ایران کرد. خیلی ها فکر می کنن تحریم ها از زمان ترامپ شروع شد، ولی شروع گیر دادن ها به ایران و ایجاد علامت سوال در ذهن جهانیان در مورد فعالیت های ایران، از زمان اوباما بود. اسلحه: به شدت با حمل اسلحه توسط شهروندان مخالفن و دنبال تصویب قوانینی برای محدود کردنش هستن. طرفداران: معمولاً اتحادیه های کارگری، اقلیت های نژادی (آفریقایی آمریکایی ها)، همجنس گرایان، تحصیل کرده های دانشگاهی، زنان، جوانان و شهرنشین ها. چون دموکرات ها روشنفکرترن، به روزترن و به حقوق فردی و اجتماعی اهمیت میدن. شعارشون یه جورایی "جهان، وطن من است" هست که حتی باعث ایجاد تئوری های توطئه در مورد ساخت یک کشور جهانی هم شده. حزب جمهوری خواه (راست گراها): تاریخچه: شکل گرفته در قرن نوزدهم، به عنوان واکنشی به مسئله برده داری. آبراهام لینکلن یکی از بزرگ ترین چهره های این حزبه. ویژگی ها: معمولاً راست گرا، محافظه کار، پایبند به قوانین سنتی. خیلی به اصلاحات و آپدیت کردن اعتقاد ندارن؛ یا یه چیزی هست و ادامه میدیم، یا نیست و میندازیمش دور و یه چیز جدید میاریم. سیاست های اقتصادی: معتقدند دولت باید محدود باشه و حق نداره بیش از حد در بازار دخالت کنه. طرفدار بازار آزاد و کاهش مالیات ها هستن (برخلاف دموکرات ها). تمرکزشون بیشتر روی آزادی مالی فرده ، در حالی که دموکرات ها روی آزادی فکری و ذهنی فرد تمرکز دارن. از کسب وکارهای کوچک و خصوصی حمایت می کنن. مسائل اجتماعی: بیشتر دنباله روی ارزش های سنتی هستن. مثلاً با سقط جنین خیلی موافق نیستن و آزادی های بی حد و حصر در مسائل اجتماعی رو نمی پسندن. سیاست خارجی: خیلی دنبال روابط جهانی گسترده نیستن. شعارشون "اول آمریکا" (America First) هست. با بقیه دشمنی نمی کنن، ولی دوستی آنچنانی هم ندارن. اولویت، ساختن کشور خودشونه. بودجه نظامی: در زمان جمهوری خواهان، بودجه تسلیحات نظامی معمولاً افزایش پیدا می کنه. اسلحه: معتقدند مردم حق حمل اسلحه دارن. یه جورایی تناقض آمیزه: میگن تو عقلت نمی رسه در مورد سقط جنین تصمیم بگیری، ولی به اون شعور رسیدی که اسلحه حمل کنی! طرفداران: معمولاً بیزینس من ها (چون از کاهش دخالت دولت و مالیات ها سود می برن)، نژادپرست ها (چون خیلی به حقوق اقلیت ها و LGBTQ+ اعتقاد ندارن)، افراد مذهبی و محافظه کار، روستاییان، اقشاری با تحصیلات کمتر و افراد مسن تر (چون تغییر رو دوست ندارن). کدام حزب برای اقتصاد بهتر است؟ (تحلیل شخصی) من خودم شخصاً معتقدم جمهوری خواه ها در بعد رفاه اقتصادی و فردی می تونن موثرتر باشن. درسته که خیلی خشک و محافظه کارن، اما تمرکزشون روی بیزینس و کسب وکاره. وقتی از کسب وکار حمایت بشه، مالیات ها کم بشه، وام داده بشه، مشاغل بیشتری ایجاد می شه. شغل بیشتر یعنی درآمد بهتر، کاهش بیکاری و ارتقای رفاه مالی. در مقابل، دموکرات ها بیشتر روی رفاه روانی و اجتماعی (حقوق زنان، اقلیت ها و...) تمرکز دارن. به نظر من، در شرایط فعلی دنیا که خیلی از کشورها درگیر مشکلات اقتصادی هستن، رفاه مالی و معیشتی اولویت داره. وقتی طرف نون شب نداره، دغدغه اش این نیست که آیا می تونه پارتنر همجنسش رو معرفی کنه یا نه. اول باید یه نون و آبی باشه، بعد بریم سراغ مسائل دیگه. برای همین من جمهوری خواه ها رو بیشتر ترجیح میدم، چون برای اقتصاد کشور می تونن مفیدتر باشن. مثلاً در دوره کرونا، اگه ترامپ (یک جمهوری خواه) نبود، آمریکا دوباره وارد یک گریت دیپرشن دیگه می شد. با اون همه پولی که چاپ شد و بدهی هایی که بالا رفت، ساختاری که ترامپ در چهار سال ریاستش ایجاد کرده بود، تونست آمریکا رو سرپا نگه داره. ترامپ همیشه می گفت دنیا زیادی به چین متکی شده و باید شرکت ها به آمریکا برگردن تا برای مردم خودمون شغل ایجاد بشه. کسی جدی نمی گرفت تا اینکه کرونا اومد و همه دیدن وقتی چین تو لاک داون رفت، چه بلایی سر اقتصاد جهانی اومد. آمریکا به خاطر سیاست های ترامپ، وضعیت بهتری نسبت به خیلی از کشورها داشت. تا همین اواخر، جی دی پی منفی نمی دیدیم، خرده فروشی خوب بود و آمار بیکاری خیلی بالا نرفته بود. این به خاطر کاهش مالیات ها و بازگرداندن شرکت ها به داخل کشور توسط ترامپ بود. احزاب کوچک تر در آمریکا: آیا شانسی برای رقابت دارند؟ چند تا حزب کوچیک تر هم در آمریکا وجود دارن که خیلی به چشم نمیان، مثل آرای باطله خودمون! حزب لیبرترین (Libertarian): اواخر قرن بیستم شکل گرفته. به آزادی های فردی (مثل دموکرات ها) و دولت کنترل شده و بازار آزاد (مثل جمهوری خواهان) معتقده. یه جورایی ترکیبی ان. چرا موفق نیستن؟ چون اغلب مردم یا این سر طیف هستن یا اون سر طیف. جمعیت میانه رو که بتونه این ترکیب رو بپذیره، کمه. حزب سبز (Green Party): اواخر قرن بیستم. تمرکزشون روی محیط زیست، حقوق حیوانات، انرژی های پاک و مخالفت با انرژی فسیلیه. اینا که دیگه اصلاً طرفدار زیادی ندارن! حزب قانون اساسی (Constitution Party): اینا از جمهوری خواه ها هم محافظه کارترن! میگن کتاب قانون رو بذار جلوت، هرچی گفت همون. اصلاً کاری ندارن قانون مال ۱۰۰ سال پیشه یا ۱۴۰۰ سال پیش. عیناً باید اجرا بشه. هیچ انعطافی ندارن. چند حزب سوسیالیستی و چپ گرای دیگه هم هستن که از دل جمهوری خواهان (احتمالاً منظورتون انشعاباتی از احزاب بزرگتر یا احزاب مستقل با گرایش های خاص بوده) ریزش کردن و هر کدوم روی یه موضوع خاص تمرکز دارن (مثلاً فقط اسلحه، فقط دخالت دولت، فقط مخالفت با سقط جنین). اینا دیگه اصلاً تو محاسبات نمیان. "برنده، همه چیز را می برد" (Winner-Takes-All) و ایالت های چرخشی (Swing States) یادتونه گفتم مردم اولین سه شنبه نوامبر میرن الکترال خودشون رو انتخاب می کنن؟ در واقع، مردم به حزب مورد تاییدشون رای میدن. در اکثر ایالت ها (به جز دو ایالت مِین و نبراسکا)، قانونی به اسم "برنده، تمام آرا را می برد" (Winner-Takes-All) حاکمه. یعنی چی؟ فرض کنید یک ایالت ۴۰ رای الکترال داره. اگه در رای گیری مردمی، مثلاً ۲۳ رای به جمهوری خواهان و ۱۷ رای به دموکرات ها داده بشه، اینجوری نیست که ۲۳ رای الکترال به جمهوری خواه و ۱۷ تا به دموکرات برسه. نه! چون جمهوری خواهان برنده شدن (ولو با اختلاف کم)، کل ۴۰ رای الکترال اون ایالت به کاندیدای جمهوری خواه تعلق می گیره. به خاطر همین سیستم، تکلیف خیلی از ایالت ها از قبل مشخصه. یعنی میدونیم کدوم ایالت ها قطعاً جمهوری خواه یا قطعاً دموکرات هستن. اما یک سری ایالت ها هستن که بهشون میگن "ایالت های چرخشی" یا "ایالت های میدان نبرد" (Swing States/Battleground States). در این ایالت ها، رقابت بین دموکرات ها و جمهوری خواهان خیلی نزدیکه و هر دوره ممکنه نتیجه تغییر کنه. این ایالت ها و اون دو ایالتی که سیستم "برنده تمام آرا" رو ندارن، تعیین کننده اصلی نتیجه انتخابات هستن. تمرکز اصلی کمپین های انتخاباتی و رسانه ها هم روی همین ایالت هاست. پس، بعد از رای گیری مردمی در نوامبر و مشخص شدن ترکیب الکترال ها، در دسامبر این الکترال ها رای نهایی خودشون رو میدن. همونطور که گفتم، خیلی کم پیش میاد "رای خائن" داشته باشیم، اما غیرممکن نیست (مثل انتخابات ۲۰۱۶ که به نفع ترامپ تمام شد، با وجود اینکه کلینتون آرای مردمی بیشتری داشت و حتی تعدادی از الکترال ها هم برخلاف تعهد اولیه رای دادند). بعد از تایید نهایی در کنگره، رئیس جمهور منتخب در ژانویه سوگند یاد می کنه و کارش رو شروع می کنه. چشم انداز آینده و تاثیر داده های اقتصادی (مثل NFP) در هفته های آینده، بیشتر در مورد انواع نظام های اقتصادی (سرمایه داری، لیبرالیسم و...) و ماهیت اقتصادی آمریکا صحبت خواهیم کرد تا وقتی سراغ کشورهای دیگه میریم، این مفاهیم برامون آشنا باشه. اما تا اون موقع، حواستون به داده های اقتصادی مهم مثل NFP (Non-Farm Payrolls یا گزارش اشتغال بخش غیرکشاورزی آمریکا) باشه. این داده خیلی مهمه: اگر NFP زیر ۱۰۰ هزار تا بیاد: اول ممکنه دلار بریزه (چون بازار انتظار سیاست های انبساطی بیشتر از فدرال رزرو رو پیدا می کنه)، اما بعدش می تونه قدرت بگیره (چون بحث رکود و فرار به سمت دارایی امن مثل دلار مطرح می شه). شاخص های سهام (داوجونز، نزدک، S P) احتمالاً می ریزن (چون NFP زیر ۱۰۰ هزار، هشدار رکوده). طلا می تونه صعودی بشه (اول به خاطر ضعف دلار، بعد به خاطر ترس از رکود). اگر NFP بالای ۱۰۰ هزار تا بیاد: بستگی به اختلافش با پیش بینی بازار داره. مطابق پیش بینی: شاید اتفاق خاصی نیفته و بازار در همین رنج فعلی باقی بمونه. خیلی بالاتر از پیش بینی (سورپرایز صعودی): می تونه به قدرت دلار کمک کنه. این دید رو در بازار ایجاد می کنه که فدرال رزرو فعلاً قصد عقب نشینی و اجرای سیاست های انبساطی بیشتر رو نداره (مخصوصاً که مقامات فدرال رزرو و خود پاول هم گفتن تصمیماتشون وابسته به داده هاست). جمع بندی و سخن پایانی خب دوستان، سعی کردم یک تصویر کلی از سیستم انتخابات آمریکا، احزاب اصلی و تاثیرات احتمالی اون بر اقتصاد و بازارهای مالی بهتون بدم. این انتخاباتی که در پیش داریم، درسته که مستقیماً انتخاب رئیس جمهور نیست (چون الکترال ها رای نهایی رو میدن)، اما ۹۰ درصد کار همینجا انجام می شه و جهت گیری کلی مشخص می شه. مگر اینکه با سورپرایزی مثل سال ۲۰۱۶ مواجه بشیم، که البته در مورد شخصیتی مثل ترامپ، هیچ چیز بعید نیست! ممکنه حتی اگه آرای اولیه به نفع دموکرات ها باشه، ترامپ تا دسامبر بتونه نظر الکترال ها رو عوض کنه. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه و به افزایش آگاهی تون کمک کرده باشه. حواستون به تحلیل ها و اخبار باشه. آخر هفته خوبی داشته باشید و خدانگهدار!
آموزش/10/4/2024
تحلیل فاندامنتال هفته ی اول اکتبر 2024: چرا این هفته مهم است : بین ۳۰ سپتامبر تا ۴ اکتبر ۲۰۲۴، یه سری از داده های اقتصادی خیلی مهم قراره بیاد که روی بازارهای ارز، طلا، نفت و شاخص های جهانی تاثیر زیادی بذاره! حالا ببینیم چطوری؟ دوم اکتبر ۲۰۲۴ : شاخص PMI تولیدی – ISM : داده قبلی: ۴۷.۶ ( آگوست ۲۰۲۴) پیش بینی: ۴۸.۰ تاثیر چی میشه: عدد بالا می تونه دلار رو قوی تر کنه. ولی اگه ضعیف بیاد شاید دلار ضعیف بشه. طلا سهم اگه داده ضعیف بیاد، قوی تر می شه چون نشون می ده اقتصاد ضعیفه و مردم بیشتر دنبال امنیت می گردن. شاخص هم اگه PMI ضعیف باشه ممکنه فروشش بالا بیاد، چون تقاضای کمتر نشون می ده. بازار سهام هم با داده های ضعیف نوسان داره، مخصوصاً توی آمریکا. سوم اکتبر ۲۰۲۴ : تورم منطقه یورو ( HICP) داده قبلی: ۵.۲٪ ( آگوست ۲۰۲۴) پیش بینی: ۴.۸٪ تاثیر چی میشه: اگه تورم بیشتر از حد انتظار بیاد، یورو قوی تر می شه چون احتمال داره بانک مرکزی اروپا باز هم نرخ بهره رو بالا نگه داره. طلا سهم اگه تورم زیاد بمونه قوی تر می شه چون مردم از طلا به عنوان یه پناهگاه امن استفاده می کنن. شاخص هم ممکنه نشون بده که تورم بالا نشون دهنده تقاضای قوی یا ضعیفه. بازار سهام اروپا مثل FTSE ممکنه ضعیف بشه اگه تورم بالا بمونه چون فشار افزایش نرخ بهره زیاد می شه. چهارم اکتبر ۲۰۲۴ : گزارش مشاغل آمریکا : (NFP) داده قبلی: ۱۸۷ هزار شغل ( آگوست ۲۰۲۴) پیش بینی: حدود ۱۷۰ تا ۱۹۰ هزار شغل تاثیر چی میشه: اگه گزارش شغل ها خوب بیاد، دلار آمریکا قوی تر می شه و ارزهایی مثل یورو، پوند و ین ممکنه ضعیف تر بشن. طلا سهم اگه داده ها ضعیف باشه، قوی تر می شه. برعکس، دلار ضعیف تر می شه. توی بازار طلا داده قوی می تونه قیمت طلا رو بیاره پایین چون دلار قوی می شه، طلا ارزون تر می شه. بازار سهام هم ممکنه رشد کنه اگه فکر کنن بانک مرکزی کمتر نرخ بهره رو بالا می بره، ولی اگه داده ها قوی باشه ممکنه فشار فروش ایجاد کنه. شاخص PMI خدماتی – ISM : داده قبلی: ۵۴.۵ ( آگوست ۲۰۲۴) پیش بینی: ۵۴.۰ تاثیر چی میشه: بالاتر از انتظار، دلار رو قوی تر می کنه چون نشون می ده اقتصاد قوی ـه. طلا اگه داده ضعیف باشه، می ره بالا چون مردم بیشتر می رن سمت طلا به عنوان سرمایه امن. شاخص PMI بخش خدماتی مهمه چون ریشه ی خدمات بخش بزرگی از اقتصاد آمریکاست. بازار سهام آمریکا مثل داوجونز هم با PMI می تونه رشد کنه. موجودی نفت خام : داده قبلی: ۱۰.۲ میلیون بشکه ( آگوست ۲۰۲۴) پیش بینی: ۱.۶ میلیون بشکه تاثیر چی میشه: کاهش موجودی نفت می تونه قیمت نفت رو بالا ببره طلا سهم ممکنه با افزایش قیمت نفت قوی تر بشه چون مردم نگران تورم می شن. کاهش موجودی ها هم معمولاً باعث افزایش قیمت نفت می شه. افزایش قیمت نفت روی شاخص های جهانی تاثیر داره. توی بورس هایی مثل FTSE ۱۰۰ که به نفت وابسته ن، سود می کنن، ولی برای بعضی از بازارها ممکنه آسیب ببینن. نتیجه گیری: این هفته بین ۳۰ سپتامبر تا ۴ اکتبر ۲۰۲۴، داده های اقتصادی مهمی منتشر می شه که تاثیر زیادی روی انتظارات بازار و تصمیمات بانک های مرکزی داره. اگه داده ها قوی تر از انتظار باشه، احتمالاً دلار قوی تر می شه و طلا و سهام کاهش پیدا می کنن، ولی اگه داده ها ضعیف تر باشن، بازارها ممکنه رشد کنن. بویژه نوسانات زیادی توی بازارهای حساس به تورم و رشد اقتصادی خواهیم دید.
آموزش/9/30/2024
فاندامنتال به زبان ساده: چرا اکثر تریدرها می بازن و بازار فارکس واقعاً چیه؟ (قسمت اول) سلام سلام! امیدوارم که حالتون خوب باشه. من هم خوبم و می خوایم یه گپ خودمونی و البته تخصصی در مورد فاندامنتال و بازار فارکس داشته باشیم. اول از همه بذارید خیالتون رو راحت کنم، قراره از همون اولِ اول، یعنی از جایی که شاید خیلی ها بهش توجه نمی کنن، شروع کنیم. چرا ۹۵ درصد تریدرها تو این بازار می بازن؟ ببینید، یه مشکلی که خیلی از ما داریم، یا بهتر بگم، دلیلی که باعث میشه حدود ۹۵ درصد ماها توی این بازار جزو بازنده ها باشیم و فقط یه عده محدودی، شاید ۴-۵ درصد، موفق میشن، به نظر من دو تا چیز اساسیه. یکی اینکه این کار، یعنی ترید کردن، یه جورایی شبیه کارآفرینی و سرمایه گذاریه. خیلی از افراد وارد این کار میشن بدون اینکه سرمایه کافی و درست و حسابی داشته باشن که بتونن واقعاً سرمایه گذاری کنن. مثل این می مونه که شما بخوای با یه مبلغ خیلی کم، مثلاً با پولی که حتی یه دکه کوچیک هم نمیشه باهاش راه انداخت، یه رستوران بزرگ و شیک بزنی. خب معلومه که امکان نداره! حتی اگه خیلی هم تلاش کنی و یه جوری سر و تهشو هم بیاری، مثلاً کنار خیابون یه چیزی بفروشی، باز هم طبیعتاً به اون استانداردهایی که تو ذهنت داری، هیچ وقت نمی تونی برسی. مورد دوم، که شاید مهم تر هم باشه، اینه که این بازار زیادی در دسترسه. حالا این زیادی در دسترس بودنش چه ایرادی داره؟ ایرادش اینه که افراد بدون اینکه دانش و آگاهی لازم رو داشته باشن، خیلی راحت وارد این بازار میشن. من با خیلیا صحبت کردم، مثلاً وقتی باهاشون گپ می زنی، می بینی خودشون رو تریدر می دونن، اما یه چارت ساده رو هم نمی شناسن! تجربه ای تلخ از یک "تریدر" بی اطلاع یادمه یه زمانی، یکی از بچه ها خیلی بهم اصرار می کرد. این داستان رو قبلاً هم برای بعضی ها گفتم. سه چهار ماه خواهش و التماس که تو رو خدا بیا و قبول کن روی حساب من کار کنی. حسابش رو کال مارجین کرده بود. یه حساب ۱۰ هزارتایی داشت که اولش رسونده بود به ۷ هزارتا، بعد هم چون نمی دونست و آگاهی نداشت، از ترس اهرم پایین برداشته بود و آخرش هم حسابش کال شده بود. چیزی که از حسابش مونده بود، حدود ۱۶۰۰ دلار بود. هی خواهش و التماس که "من کل سرمایه ام رو گذاشته بودم، ماشینم رو فروختم، الان هیچی ندارم و..." خلاصه بعد از سه چهار ماه درگیری، قبول کردم روی حسابش کار کنم. جالب اینجاست که خودش رو تریدر می دونست و می گفت از سال ۲۰۱۹ توی این بازاره و به نظر خودش یه معامله گر حسابی بود! ارزهای محبوبش هم نفت و طلا بود. خب، من چون می خواستم حساب رو رشد بدم، طبیعتاً یه مقدار ریسک معاملاتم و نوع معاملاتی که انجام می دادم متفاوت بود. بعد، اولین روزی که معاملات رو شروع کردم – چون اطلاعات حساب دستش بود و می تونست معاملات رو ببینه، بهش هم گفته بودم که نگاه کن من چطور حجم هام رو تنظیم می کنم، بدون استاپ معامله نمی کنم، تعداد ورود اضافه ندارم و چیزای دیگه – باورتون نمیشه، بهم پیام داد: "جی بی پی چیه؟ این جی بی پی یو اس دی که تو داری روش معامله می کنی، دقیقاً چیه؟" گفتم که نماد ارز پونده، پوند به دلار. بعد از چند روز دوباره پرسید: "نزد ۱۰۰ چیه که باهاش معامله می کنی؟" گفتم خب، شاخص نزدکه، برای شرکت های تکنولوژی محوره و از اینجور چیزا. می خوام بگم طرف مدعی بود از ۲۰۱۹ توی بازاره، خودشو تریدر می دونست، اما سال ۲۰۲۲ که این ماجرا پیش اومد، حتی نمی دونست پوند و نزدک چی هستن! یعنی سه سال توی این بازار بود، اما از نمادها سر در نمی آورد. چطوری آدم می تونه خودشو تریدر بدونه؟ مثل اینه که شما بگی من راننده فرمول یکم، ولی حتی نتونی سوئیچ ماشینو بچرخونی و روشنش کنی! علم پایین و عدم آگاهی؛ قاتل سرمایه ها اینارو گفتم که بهتون بگم یکی از دلایل اصلی که تعداد بازنده ها توی این بازار خیلی زیاده، همینه که با علم پایین و بدون آگاهی کافی وارد میشن. صرفاً چون یه جاییه که به نظر میاد پر از پوله و متاسفانه سر جریان کرونا و بعدش هم داستان کریپتو و بیت کوین، فضا خیلی باز شد. کلاهبردارها هم شروع کردن به زردنمایی که "آی بیاید یه شبه پولدار شید" و از این قصه ها... و متاسفانه خیلی از اقشار جامعه که اصلاً آگاهی نداشتن، کشیده شدن به این بازار. اینا رو گفتم که بدونید امروز می خوام از اولِ اولِ اول، یعنی از پایه، براتون توضیح بدم که اصلاً این بازار چیه. وقتی بازار رو بشناسید و بدونید چه اتفاق هایی توش می افته، کم کم براتون مفهوم تر میشه و کمتر هم می ترسونتون. به نظرم خوبه که به عنوان پیش گفتار، بریم سراغ شناخت بازار. یه نکته فرهنگی جالب (خارج از بحث اصلی، اما برای اطلاع عمومی) اینجا (جایی که من هستم)، اذان ظهر ساعت دوازده و نیمه. قبلاً روزهای تعطیل جمعه و شنبه بود. بعد به خاطر هماهنگی با تعطیلات جهانی، روزهای تعطیل رو کردن شنبه و یکشنبه تا با بقیه جاهای دنیا برای معاملات و مبادلات مچ باشن. منتها یه مشکل بزرگ پیش اومد: کشور مسلمانه، نماز جمعه رو چیکار کنن وقتی جمعه ها دیگه مردم سر کارن؟ قبلاً که جمعه ها تعطیل بودن، راحت تو نماز جماعت و نماز جمعه شرکت می کردن. الان که مردم سر کارن، تکلیف چیه؟ اومدن یه قانون دیگه گذاشتن. اذان ظهر که طبیعتاً تغییر می کنه، مثلاً توی زمستون یه ساعته، توی تابستون یه ساعت دیگه. اومدن حداکثر زمان اذان رو انتخاب کردن برای برگزاری نماز جمعه. مثلاً اگه اذان ظهر ساعت دوازده و ربع باشه، شما یک ساعت وقت داری که کارهات رو انجام بدی، اجازه ات رو بگیری و خودت رو به اولین مسجد نزدیکت برسونی تا توی نماز جمعه شرکت کنی. الان هم که صدای اذان میاد، ساعت یک و ربع دارن نماز جمعه رو برگزار می کنن. و جالب اینجاست که هیچ کارفرمایی هم اجازه نداره بگه "نه"! وقتی می گی می رم نماز، اصلاً اجازه هم نمی خواد بگیری، فقط اعلام می کنی. هیچ کس حق نداره بهت بگه نمی تونی بری. اگه بگن نه، راحت می تونی بری شکایت کنی و حسابی براشون دردسر میشه. خب، برگردیم سراغ بحث اصلی مون. بذارید نوتم رو بیارم چون دیشب عنوان بندی کردم که می خوام راجع به چی ها صحبت کنم تا چیزی از قلم نیفته. چهار سبک اصلی عملکرد در بازار ببینید، ما کلاً سه مدل عملکرد اصلی توی این بازار داریم، اگه بخوام خیلی ریز بشم، چهار مدل. تکنیکال: خب، اینو که اکثراً می شناسیم. سبک های مختلفی داره مثل کلاسیک، پرایس اکشن، الگوهای هارمونیک، الیوت، آی سی تی، آرتی ام، اسمارت مانی، سطوح نقدینگی، وایکوف و... . همینطور استراتژی های مبتنی بر اندیکاتور مثل ایچیموکو و کلی چیز دیگه. پس شکل اول ترید کردن، تکنیکاله. فاندامنتال: اینو هم زیاد شنیدید. فاندامنتال یعنی چی؟ فاندامنتال یعنی "بنیاد". یعنی شما می ری زیربنای اون نماد رو درمیاری، بر اساس زیربنایی که از اون نماد و کشورش به دست میاری، وضعیت اقتصادی و تقابل بانک های مرکزی شون با شرایط فعلی رو بررسی می کنی و روی اون ها معامله می کنی. چیزی که خیلیا اشتباه از فاندامنتال می دونن، اون دو تای دیگه ست که الان میگم. نیوز تریدینگ (معامله گری بر اساس اخبار): کار این افراد چیه؟ سعی می کنن اخبار رو پیش بینی کنن و روی خودِ اخبار معامله می کنن. اشتباهی که خیلیا دارن اینه که نیوز تریدینگ رو با فاندامنتال یکی می دونن. نه! فاندامنتال، همونطور که گفتم، در لغت به معنی بنیاده. پس کارش اینه که بیاد بیس و زیربنای یک کشور رو بررسی کنه و یک نگاه کلی به وضعیت اون کشور و در نتیجه ارزش پولش داشته باشه. اینکه شما صرفاً میای روی یک خبر خاص معامله می کنی، بای یا سلش رو می گیری و معمولاً هم دی تریدر هستی، به این میگن "نیوز تریدر". این افراد معمولاً نیم ساعت، یک ساعت قبل از خبر تصمیم می گیرن که آیا باید وارد معامله بشن یا نه، یا اینکه روی خود خبر ورود می کنن یا نه. این خودش یه سبک جدا برای معامله کردنه. ما به عنوان یک فاندامنتالیست، نیاز داریم اخبار رو چک کنیم و باهاشون آشنایی داشته باشیم. اما نحوه شناخت ما خیلی عمیق تر از نیوز تریدرهاست. نیوز تریدرها فقط از این نظر بررسی می کنن که مثلاً اگه این خبر اینطوری بود، قیمت میره بالا، اگه اونطوری بود میاد پایین. نه! ما بررسی می کنیم که اگه اونطور بود، مثلاً اگه عدد اعلامی بیشتر از پیش بینی بود، چه تأثیری می تونه در کشور و آینده اش داشته باشه؟ چه واکنش هایی برای اقتصاد به همراه میاره؟ پس ما خیلی عمیق تر نگاه می کنیم. توی نیوز تریدینگ، فقط تأثیر لحظه ای خبر روی چارت بررسی میشه. سنتیمنتال تریدینگ (معامله گری بر اساس حس و حال بازار): این همون چیزی بود که استارت صحبتمون در مورد فاندامنتال شد. سنتیمنتال چیه؟ سنتیمنت یعنی حس و حال روز بازار. آیا بازار حالش خوبه؟ در وضعیت طمع قرار داره؟ شرایط اقتصادی اوکیه؟ آرامش برقراره؟ اتفاقات ژئوپلیتیکی نداریم؟ ترس و نگرانی توی بازار وجود نداره؟ خب، طبیعتاً واکنش بازار در این شرایط با زمانی که ترس و نگرانی زیاده، نمی دونیم قراره چه اتفاقی بیفته و مشکلات ژئوپلیتیک زیاده، فرق می کنه. این ها سنتیمنت کار هستن. هر چهار تا سبک می تونن کاملاً سودآور و موفق باشن. من نمی خوام بگم کدومش خوبه، کدومش بد. نه. اما باید معنی و مفهوم عملکردی شون رو بدونید. مثلاً شما اگه سنتیمنتال کار می کنید، نمی تونید بر اساس سنتیمنت یه معامله باز کنید و دو هفته براش صبر کنید. باید توی همون سشن سنتیمنتی که تعیین شده معامله کنید، چون سنتیمنت ها خیلی شکننده ان و از سشن به سشن تغییر می کنن. اگه نیوز تریدر هستید، خب طبیعتاً وقتی خبر مهمی نیست، شما نمی تونید معامله کنید. نمی تونید همینجوری یه معامله باز کنید به امیدی که یه خبری یه اتفاقی بیفته. اگه فاندامنتال کار هستید، تأثیرات اتفاقات فاندامنتالی معمولاً یه بازه زمانی دو تا سه ماهه رو در پی داره. شما نمی تونی بر اساس فاندامنتالی که الان تو ذهنت داری، همین الان چون فکر می کنی اروپا می تونه وضعیت خوبی داشته باشه، بری یورو رو بای بزنی و توقع داشته باشی مثلاً آخر روز یه حرکت ۵۰۰ پیپی ازش بگیری! فاندامنتال، بعد نگاهش به بازار در کوتاه ترین مدتی که بتونی راجع بهش تصمیم بگیری، یک ماهه. یعنی می تونی از الان روی خبر بعدی یه نگاهی داشته باشی که تازه اگه بخوای مثلاً اسکالپ فاندامنتالی کار کنی، بازه یک ماهه رو می تونی در نظر بگیری. اگه نه که باید سه ماهه، شش ماهه، یا حتی یک ساله بهش نگاه کنی. و خب تکنیکال هم که بستگی به سبک خودتون داره. می خوام یه مثال ملموس بزنم، توی تکنیکال که اکثراً باهاش آشنایید. مثلاً شما نمی تونی تایم فریم یک دقیقه رو تحلیل کنی، بعد بیای استاپ و تی پی ت رو بر اساس تایم فریم دیلی بذاری. یا نمی تونی تو تایم فریم یک ساعته ورود کنی و بعد بری استاپ و تی پی ت رو تو تایم فریم یک دقیقه تنظیم کنی. هر دوی اینا نتیجه غلط بهت میده چون نمی تونی اون نتیجه ای که باید رو ازش بگیری. اگه استاپ و تی پی دیلی رو روی تایم فریم یک دقیقه بذاری، عملاً داری ریسک می کنی چون تایم فریم یک دقیقه اینقدر نمی تونه باثبات باشه و نویز زیادی داره. ممکنه یه حرکت خوبی داشته باشی اما به خاطر اندازه استاپ بزرگت، اون سیگنالت رو از دست بدی. و برعکس، اگه تو یک ساعته ورود کنی بعد استاپ و تی پی ت رو پانزده دقیقه بذاری، خب احتمال خیلی زیادی داره که استاپت بخوره. پس مهمه که بدونید توی چه سبکی دارید کار می کنید و بر اساس اون، شکل معاملاتتون چطوری باشه. برگردیم سراغ فاندامنتال: اصلاً بازاری که توش کار می کنیم چیه؟ اول از بنیاد خود بازارمون شروع کنیم. بازاری که ما توش کار می کنیم چطوری به وجود اومده و چی شده که ما به اینجا رسیدیم؟ اول از همه اینو بگم که ما "سی اف دی" (CFD) معامله می کنیم. بچه هایی که نمی دونن، معاملات ما به صورت فیات یا لایو نیست. فیات یعنی چی؟ مثل اینکه شما می رید مغازه طلافروشی، طلا می خرید. اون طلایی که می خرید و دستتونه، بهش میگن فیات یا اسپات. این چیزیه که شما خریدید و داریدش. می رید یورو می خرید از صرافی، یورو دستتونه، پوله، کشه. به اینا میگن اسپات یا فیات. ما سی اف دی معامله می کنیم، یعنی "قرارداد برای تفاوت" (Contract For Difference). یعنی چی؟ یعنی وقتی ما یورو/دلار (EURUSD) رو معامله می کنیم، نمیایم واقعاً یورو بخریم. اگه یورو/دلار رو بای می زنم، واقعاً یورو نمی خرم. من دارم یه جورایی، اگه بخوام به زبون ساده بگم، شرط بندی می کنم که فکر می کنم یورو قراره قدرتش از دلار بیشتر بشه. پس میرم روی یورو سرمایه ام رو می ذارم. پس ما وقتی سی اف دی معامله می کنیم، عملاً مالک اون نماد یا چارت نیستیم. شما وقتی نفت (WTI) رو بای می زنی، منتظر نمی مونی که نفت بیارن دم در خونه ت تخلیه کنن. وقتی طلا (Gold) رو بای می زنی، شمش طلا بهت تحویل نمیدن. پس ما به نوعی انگار داده ها و اطلاعات رو از بازار لایو می گیریم و بعد روی اون تفاوت ها، تغییرات و تحلیل هایی که داریم، یه جورایی شرط بندی می کنیم. دلیل اینکه خیلی از علما و اینا هم با این بازار مشکل دارن، همین موضوع شرط بندیه. میگن شما عملاً چیزی رو نمی خری، بلکه روی رشد یا کاهش یه ارز، نماد یا سهام شرط می بندی. کارگزاری ها و مفهوم لات در معاملات CFD حالا یه کم ساده ترش کنیم. مثلاً من می خوام یورو/دلار رو بای بزنم. می دونید که هر یک لات قرارداد توی این بازار، ۱۰۰ هزار واحد از ارز پایه (اینجا یورو) ارزش داره. من اگه بخوام توی بازار واقعی یک لات معامله کنم، باید مثلاً معادل ۱۰۰ هزار یورو، دلار داشته باشم تا بتونم ۱۰۰ هزار یورو تحویل بگیرم (مثلاً اگه نرخ ۱.۱۲ باشه، ۱۱۲ هزار دلار). خب، این پولو که اکثر ماها نداریم. پس اتفاقی که افتاد این بود که کارگزاری هایی به اسم "بروکر" وارد این بازار شدن و اومدن به ما یه جورایی وام یا اعتبار دادن تا بتونیم توی اون بازار معامله کنیم. اما تا کجا می تونیم سود یا ضرر کنیم؟ تا جایی که مبلغ حسابمون اجازه میده. حالا چه اتفاقی می افته؟ فرض کنید من ۲۰۰۰ دلار توی حسابم پول دارم و می خوام روی یورو/دلار یک لات بای بزنم. شکل کلیش اینه: من انگار به بروکر میگم آقای بروکر، به من ۱۰۰ هزار یورو قرض بده. من ۱۰۰ هزار یورو از بروکر قرض می گیرم و می خرم. اوکی؟ حالا بر اساس تحلیلی که دارم، معتقدم که یورو قراره گرون بشه. چرا؟ چون بروکر این مبلغ رو به دلار به من میده (حسابم دلاریه). پس وقتی ۱۰۰ هزار یورو قرض می گیرم، داره مثلاً ۱۱۲ هزار دلار (فرض کنیم نرخ ۱.۱۲ باشه) بهم اعتبار میده. اگه تحلیل من درست باشه و یورو گرون بشه، مثلاً نرخ بشه ۱.۲۰، اون موقع ۱۰۰ هزار یوروی من می ارزه ۱۲۰ هزار دلار. من ۱۱۲ هزار دلار بروکر رو بهش پس میدم، میگم آقا دست شما درد نکنه، اینم پول شما. ما به تفاوتش، یعنی اون ۸ هزار دلار، میشه سود من. اما اگه برعکس بشه و یورو بیاد پایین، مثلاً نرخ بشه ۱.۰۹. حالا ۱۰۰ هزار یوروی من می ارزه ۱۰۹ هزار دلار. وقتی معامله م رو می بندم، بروکر چقدر بهم قرض داده بود؟ ۱۱۲ هزار دلار. اون ۱۱۲ هزار دلارش رو می خواد، کاری نداره الان قیمت چقدر شده. پس من ۱۰۹ هزار دلار از فروش یورو به دست میارم، اما باید ۱۱۲ هزار دلار به بروکر بدم. اون ۳ هزار دلار مابه التفاوت رو ناچارم از جیبم به بروکر پرداخت کنم. پس در واقع اتفاقی که توی بازارهای سی اف دی می افته، یه همچین حالتی داره. تاریخچه بازار فارکس: از مبادلات پایاپای تا امروز حالا یه کم بریم عقب تر و در مورد پیدایش این بازار صحبت کنیم. یکی بود یکی نبود، توی دوره باستان، کشورهای مختلف بودن و مردم مبادلات پایاپای کالایی با هم داشتن. یعنی چی؟ یعنی منِ نوعی اگه برنج می کاشتم و به گوشت نیاز داشتم، می رفتم برنج می دادم به اونی که دامداره و ازش گوشت می گرفتم. یا برنج می دادم به ماهیگیر و ماهی می گرفتم. کم کم که این مبادلات جلوتر رفت، مردم به یه مشکلی خوردن. مثلاً اونی که ماهی می فروخت، برنج می خواست، ولی من ماهی نمی خواستم. یا منی که برنج داشتم، گوشت می خواستم، ولی اون دامداره برنج نمی خواست. خب، چطوری می تونستیم معامله کنیم؟ اینجا بود که مردم به این فکر افتادن که از فلزات گران بها مثل نقره، مس، برنج و طلا برای مبادلاتشون استفاده کنن. برای هر کالا یه ارزشی تعیین کردن و در ازاش از این فلزات استفاده می کردن. کشورها هم با همدیگه همینطوری مبادله می کردن. بعد به یه جایی رسید که مثلاً شما به عنوان یه تاجر می خواستی بری ۵۰۰ تن گوشت از یه کشور دیگه بخری، نمی تونستی که سه تا کشتی طلا با خودت ببری! اینجا بود که اولین ایده های شکل گیری بانک ها به وجود اومد. مثلاً یه نفر معتمد کنار اسکله نشسته بود و یه آشنای معتمد دیگه توی یه شهر دیگه داشت. شما به عنوان تاجر، می خواستی هزار تا سکه طلا با خودت ببری تهران. نمی خواستی این همه سکه رو تو دستت بگیری، خطر دزدی بود، غرق شدن بود و مشکلات دیگه. پول رو می ذاشتی پیش اون فرد معتمد تو انزلی (مثلاً اسمش اصغرآقا)، اونم یه کاغذ بهت می داد که روش نوشته بود این آقا هزار تا سکه طلا پیش من داره، به آشناش تو تهران (مثلاً آقامحمد) می نوشت که اگه این شخص اومد، هرچقدر خواست بهش بده و زیر این کاغذ برای من بنویس. شما می رفتی تهران پیش آقامحمد، کاغذ رو نشون می دادی و سکه هات رو تحویل می گرفتی. گاهی هم پول رو امانت می ذاشتی و یه رسید می گرفتی. پیدایش پول کاغذی اینجا بود که اولین ایده های پول کاغذی شکل گرفت. مردم به جای اینکه کیلو کیلو طلا و نقره جابجا کنن، پولشون رو پیش یه آدم امین که تو شهرهای دیگه رابط داشت می ذاشتن و در ازاش کاغذ می گرفتن. اون کاغذ به اندازه پولی که پیش اون فرد گذاشته بودن، ارزش پیدا می کرد. کم کم ایده صدور چک و بعداً چاپ پول های کاغذی از اینجا شروع شد، حدوداً از اوایل قرن نوزدهم میلادی (دهه ۱۸۲۰ به بعد). پشتوانه طلا و جنگ جهانی اول اواخر قرن نوزدهم، حمل و نقل طلا برای مبادلات بین المللی سخت شده بود. مخصوصاً با اتفاقات جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴، استفاده از طلا به عنوان پشتوانه خیلی مشکل ساز بود. اون موقع هر کشوری بانک و ارز مخصوص خودش رو داشت و پشتوانه ارزها فقط طلا بود. ارزش هر ارز به میزان طلای موجود در خزانه اون بانک بستگی داشت. توی جنگ، کشورها برای تأمین مخارج جنگ، طلاهاشون رو خیلی نقد کردن و یهو ذخایر طلا کم شد. این کاهش باعث شد ارزش خیلی از ارزها یهو بیفته پایین و یه اضطراب جهانی به وجود بیاد. معاهده برتون وودز: دلار، پشتوانه جدید اون موقع چه پیشنهادی مطرح شد؟ گفتن آقا به جای اینکه مبنا رو فقط طلا بذاریم، بیاید مبنا رو بذاریم دلار. چرا؟ چون آمریکا اون زمان یکی از بزرگترین ذخایر طلا رو داشت. آمریکا گفت: "من طلا دارم، شما بیاید از اعتبار طلای من استفاده کنید، ارز من رو بخرید، من به شما اعتبار میدم." این توافق در کنفرانسی به اسم "برتون وودز" در سال ۱۹۴۴ شکل گرفت. آمریکا گفت: "می دونم خیلی هاتون طلای کافی ندارید، پس من که طلا زیاد دارم، میشم پشتوانه شما. شما به عنوان پشتوانه ارزهاتون، دلار نگهداری کنید." فروپاشی سیستم برتون وودز متاسفانه این سیستم خیلی دوام نیاورد. سال ۱۹۷۱، نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا، کلاً لغوش کرد. چرا؟ یکی از مشکلات این بود که وقتی وضعیت اقتصادی کشورها خوب می شد، ترجیح می دادن طلا داشته باشن تا دلار. برای همین دلارهایشان رو به طلا تبدیل می کردن. ویژگی برتون وودز هم این بود که کشوری که دلار آمریکا رو داشت، یا می تونست باهاش با کشورهای دیگه معامله کنه، یا بیاد در ازای اون دلار از آمریکا طلا بگیره. بعد از جنگ جهانی که اقتصادها به ثبات رسیدن، کشورها شروع کردن دلارهایشان رو به طلا تبدیل کردن. می گفتن: "آقا، وضعیتم دیگه خطرناک نیست، جنگ هم تموم شده، طلای منو بده، دیگه دلار نمی خوام." این باعث شد ذخایر طلای آمریکا کم بشه. از طرف دیگه، بدهی آمریکا داشت زیاد می شد. آمریکا در ازای اعتباری که به ارزهای دیگه می داد، مجبور بود پول چاپ کنه. چاپ پول باعث کاهش ارزش دلار و در نتیجه تورم توی کشور می شد. سیستم برتون وودز انعطاف پذیری بالایی هم نداشت. اتفاقی که تو برتون وودز افتاد رو اصطلاحاً میگن "پِگ" (Peg) کردن. یعنی اگه جایی شنیدید فلان ارز به دلار پِگ شده، یعنی یه نرخ ثابت بینشون وجود داره، مثل همون سیستم برتون وودز. این نرخ ثابت چطوری تعیین می شد؟ آخر هر سال اقتصادی بررسی می کردن. مثلاً تناسب دلار به درهم امارات ۳.۶۵ هست. اگه آخر سال می دیدن ارزش واقعی طلا تو خزانه آمریکا نسبت به طلای امارات واقعاً ۳.۶۵ نیست، اگه کمتر بود، آمریکا باید یه پولی به امارات می داد و اگه بیشتر بود، امارات باید به آمریکا پرداخت می کرد. این سیستم از یه جهت خوب بود، چون کشورهای دیگه می تونستن با حفظ این نرخ ثابت، ارزش صادرات و وارداتشون رو ثابت نگه دارن و تورمشون رو کنترل کنن. اما برای آمریکا بد بود، چون هرچی کشورها بیشتر ارز آمریکا رو می خریدن، تورم داخلی آمریکا بالاتر می رفت. مجبور بودن پول چاپ کنن و اگه به همون میزان طلای بیشتری به خزانه شون اضافه نمی شد، ارزش پولشون کم می شد و تورم بالا می رفت. این به اقتصادهای دیگه کمک می کرد، اما برای آمریکا که اون موقع هنوز یه کشور نوپا محسوب می شد، خوب نبود و باعث کسری تجاری شده بود. کسری تجاری و رکود بزرگ (Great Depression) کسری تجاری یعنی چی؟ یعنی تفاوت بین صادرات و واردات یه کشور. وقتی واردات شما از صادراتتون بیشتر باشه، یعنی کسری تجاری دارید، مثل ایران. برعکسش هم میشه مازاد تجاری که برای کشور خیلی خوبه. اما کسری تجاری بده، چون باعث میشه ارز زیادی از کشور خارج بشه و کشور همیشه وابسته به دیگران میشه. اینو تو دوره کرونا شدیداً حس کردیم که چطور کشورهای وابسته به چین، تا وقتی چین لاک داون هاش رو تموم نکرد، حسابی به مشکل خوردن. این کسری تجاری که به وجود اومد، باعث شد آمریکا سیاست هایی رو در پیش بگیره. اگه اشتباه نکنم، هوور، رئیس جمهور وقت آمریکا، اومد گفت من می خوام طرح هایی برای حمایت از کالاهای داخلی بذارم. یه سری مالیات ها رو برای کالاهای داخلی برداشت، سوبسید داد و مالیات کالاهای خارجی رو بیشتر کرد تا مردم بیشتر کالای داخلی مصرف کنن. منتها چیزی که حساب نکرده بود این بود که اگه تو برای من مالیات بذاری، منم برای تو مالیات میذارم! در نتیجه، هم وارداتش کم شد، هم صادراتش. چون کشورهای دیگه هم حاضر نبودن باهاش معامله کنن. همه اینا باعث شد آمریکا برسه به اون چیزی که بهش میگن "رکود بزرگ" (Great Depression). اون رکود عمیقی که فکر می کنم بالای ۹۰۰۰ تا بانک توی آمریکا ورشکست شدن. ۴۰ روز تمام بانک ها تو آمریکا بسته بودن که فقط اعلام ورشکستگی نکنن و پولی به کسی نمی دادن. مردم پول تو دستشون نبود. بعد از یه هفته ده روز، معاملات دفتری شروع شد! یعنی می رفتی مغازه می گفتی دو تا نون بده، بنویس تو دفتر بعداً برات میارم. چون پول مردم تو بانک بود، ولی بانک ورشکسته بود و پولی پرداخت نمی کرد. یه فاجعه ای شده بود. شاید جالب باشه بدونید "هوورویل ها" (Hoovervilles) اون زمان به وجود اومدن. اینا شهرک های بی خانمان ها بودن. اینقدر تعداد بی خانمان ها تو اون دوره زیاد شده بود که برای خودشون شهرک درست کرده بودن. کارتون می ذاشتن و دور هم می خوابیدن. اسمش رو هم گذاشتن هوورویل به خاطر اینکه هوور رئیس جمهور اون زمان بود و می خواستن یه جورایی براش مایه سرشکستگی بشه. دلیل اصلی اتفاق افتادن رکود بزرگ چی بود؟ اومدن واردات از یه سری جاها رو ممنوع کردن و مالیات بعضی کالاها رو افزایش دادن. بعد اون کشورهایی که واردات ازشون ممنوع شده بود، دیگه از آمریکا کالا نمی خریدن. همه کشورها همین کارو کردن و گفتن "تو از من نمی خری، منم از تو نمی خرم." این باعث شد مبادلات جهانی یهو بسته بشه. هر کشوری گفت "فقط خودم". خب وقتی بازار داخلی یه ظرفیتی داره و به خارج صادر نکنی، تولیدات کم میشه. تولید که کم بشه، کارخونه دار کارگر اخراج می کنه. کارگر اخراج شده حقوق نداره، پس مصرفش رو کنترل می کنه و کالا زیاد نمی خره. کالا زیاد خریده نشه، سفارش های داخلی هم کم میشه، تولیدات دوباره کمتر میشه. این چرخه مثل یه لوپ هی تکرار میشد و اوضاع فاجعه بارتر می شد. انفجار بازار سهام و نقش فدرال رزرو چی باعث شد رکود بزرگ یهویی منفجر بشه؟ اگه تو فیلم های قدیمی دیده باشید، همه ریخته بودن برای خرید سهام. بازار سهام و بورس حدود سال ۱۹۲۹-۱۹۳۰ تازه جون گرفته بود و معروف شده بود. مثل جریان بیت کوین چند سال پیش خودمون که مردم ریختن بخرن و بعد یهو از ۶۰ هزار تا ریخت و کلی آدم ورشکست شدن. اون زمان هم همین شد. بازار سهام (مثل نزدک) خیلی مطرح شد. مردم پول نداشتن، معاملات مارجین تازه شروع شده بود. می رفتن از دولت وام می گرفتن، مثلاً خودش ۲۰۰۰ دلار داشت، می رفت ۵۰ هزار دلار وام می گرفت و سهام می خرید. یه دفعه فدرال رزرو چیکار کرد؟ نرخ بهره رو افزایش داد (Rate Hike) و جلوی یه سری وام ها رو هم گرفت. همین باعث انفجار شد. کارخونه ها نمی تونستن برای ادامه فعالیتشون وام بگیرن، وضعیت اقتصادی هم داشت بدتر می شد. افزایش نرخ بهره هم برای کنترل تورم داشت کار رو خراب تر می کرد. یه دفعه سهام ریخت! روز ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹، که به "سه شنبه سیاه" (Black Tuesday) معروف شد، سهام منفجر شد. پول دست مردم سوخت، ارزش شرکت ها کم شد. مشکل دیگه این بود که بانک ها هم عمده سرمایه مردم که دستشون بود رو توی سهام سرمایه گذاری کرده بودن. حالا حساب کنید: مردم وام گرفتن سهام خریدن، بانک ها هم پول مردم رو برداشتن بردن سهام خریدن. وقتی سهام ریخت، مردم موندن پول ندارن وامشون رو بدن، بانک هم می خواد بره پولشو بگیره یه کاری بکنه، از اونور خود بانک پول اینو برده سهام خریده و پول نداره که به این مشتری پولشو پرداخت کنه. بانک ورشکست شد! ۹۰۰۰ بانک توی ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ اعلام ورشکستگی کردن. توی اون ۴۰ روز، فدرال رزرو اعلام کرد همه مبادلات مالی قطع، همه ببندید. چون تو کمتر از ۲۴ ساعت ۹۰۰۰ بانک ورشکست شدن و اگه فردا بازار باز میشد، ممکن بود این چرخه کل بانک ها رو درگیر کنه. گفتن باز نشید تا ما ببینیم چه گلی به سرمون می ریزیم. بعد هم که اون پروسه رکود بزرگ اتفاق افتاد، خیلیا بی خانمان شدن و پولاشون از دست رفت. اون زمان معاملات دوطرفه نبود، مثل بورس خودمون یه طرفه بود. ارزش شرکت ها کم شد چون وام ها کم شد، دید اقتصادی بد بود، فدرال رزرو نرخ بهره رو بالا برد و همه اینا کنار تورم بالا، باعث نابودی شد. بچه ها شاید باورتون نشه، نرخ بیکاری آمریکا تو اون دوره به ۲۵ درصد رسید! برای اینکه یه تصور داشته باشید، الان نرخ بیکاری آمریکا حدود ۴ درصده و همین ۴ درصد داره تن و بدن همه رو می لرزونه. میگن ماکسیمم باید ۴.۳ درصد باشه وگرنه فاجعه رخ میده. شما فکر کنید اون موقع تو کمتر از یه ماه آمار بیکاری شد ۲۵ درصد! با خودمون مقایسه نکنید. ما داریم راجع به ابرقدرت ها و ثبات اقتصادی شون صحبت می کنیم. اون زمان چرا ما (ایران) قدرتمند بودیم؟ چون تو اون فاجعه اقتصادی، ما اینجا واسه خودمون زندگی های خوبی داشتیم. بیکاری که نداشتیم هیچ، بچه که به دنیا میومد برنامه ریزی میشد ۲۰ سال دیگه کجا بره سر کار. اصلاً بیکاری و تورم و فقر و اینجور چیزا تو اون دوره برای ما معنی نداشت. پس ببینید الان که نرخ بیکاری آمریکا به چهار و دو دهم رسیده دارن می ترسن، اون موقع که ۲۵ درصد بود چه اتفاقی افتاد. آمریکایی ها حقوقشون هفتگیه، مثل ما ماهانه نیست و عیدی و سنوات و مزایای کارمند دولتی و اینا رو ندارن. حقوقشون ساعتیه و هفتگی می گیرن. وقتی سر کار نمیره، تهش بتونه یه هفته دو هفته آینده شو مدیریت کنه. خلاصه اینکه تولیدات صنعتی آمریکا بیشتر از ۵۰ درصد کاهش پیدا کرد. مردم داخلی پول نداشتن بخرن، مردم خارجی هم سر اون جریان قوانین صادراتی که برای جبران کسری تجاری گذاشته بودن، سفارش زیادی نمی دادن. این باعث بزرگترین فاجعه شد تا ۱۹۳۲ که روزولت اومد و طرح "نیودیل" (New Deal) رو آورد و تقریباً هشت نه سال طول کشید تا کشور از اون وضعیت بحرانی خارج بشه. هشت نه سال! ببینید اینکه من همیشه به شما میگم موج های اقتصادی زمان می بره تا خودشون رو نشون بدن، همینه. روزولت اومد، طرح رو تصویب کرد، تو همون سال اول خیلی کارها رو اجرا کرد، اما نه سال طول کشید تا کشور از بحران خارج بشه. با توجه به اینکه دنبال اصلاح هم بودن. ماهایی که تازه اصلاح هم نمی کنیم ببینید وضعیتمون چطوریه. یعنی وضعیتی که الان شما تو ایران دارید، برگرفته از تصمیماتیه که نه سال پیش گرفته شده. هنوز تصمیمات جدید رو شما چیزی ندیدید. تصمیماتی که چهار سال پیش یا هشت سال پیش گرفته شده رو شما الان دارید تبعاتش رو توی اقتصاد می بینید. و تازه اون موقع چقدر خوشحال بودیم، رفتیم تو صف ایستادیم دور دوم هم به همون شخص رأی دادیم! حساب کنید تو اون وضعیت، این شده اوضاع. برسیم به این دوره های آخر دیگه نمی دونم کجا قراره برسیم. پایان برتون وودز و آغاز ارزهای شناور یادتون باشه تا برتون وودز و پِگ کردن ارزها به دلار رو براتون توضیح دادم. هنوز به بازار فارکس به شکلی که الان می شناسیم نرسیدیم. صرفاً الان از پشتوانه طلا خارج شدیم، دلار ارز پشتوانه شده و توی سال ۱۹۷۱ هستیم و نیکسون اعلام کرده که "آقا ما برتون وودز نخواستیم، تموم شد، لغو. هرکی بره کار خودشو بکنه." استارت ارزهای شناور در سال ۱۹۷۱ خورد. ابتدای شکل گیری بازار به این شکلی که الان ما توش هستیم، از ۱۹۷۱ بود. تا قبل از اون، مثل بورس ایران بود؛ یک بازار یک طرفه که در بهترین حالت می تونستید وام بگیرید و توش معامله کنید. هفته های آینده قراره چی بگیم؟ توی هفته های بعد میریم سراغ شکل گیری بازار فارکس و اولین موضوعات فاندامنتال رو شروع می کنیم. اگه پیشنهادی دارید که از کجا شروع کنم، خیلی هم خوبه. برام توی کامنت ها بنویسید. بیشتر دوست دارید در مورد کشورها و اقتصاد و فرهنگ و سیاست هاشون صحبت کنیم؟ یا مثلاً با اخبار شروع کنیم، تحلیل اخبار و وضعیتشون؟ یا نمی دونم، نمادهای مختلفی که داریم؟ یا بریم سراغ سهام شرکت ها؟ اینا رو بهم بگید تا ببینم دوست دارید با کدوم شروع کنیم. یه سوال دیگه هم دارم. بیشتر دوست دارید اول کاربردی شروع کنیم و بعد بریم سراغ بخش علمی، یا دوست دارید از ابتدا علمی و آروم آروم با هم بریم جلو؟ منظورم از کاربردی چیه؟ یعنی نمیام خیلی عمیق بشم تو موضوعات، بیشتر بهتون میگم تأثیراتشون چی می تونه باشه و چه اتفاقاتی روی چارتتون برای معامله گری می تونه بیفته. این به درد کسایی می خوره که تکنیکالیستن یا نیوز تریدرن. اما اگه علمی بخوایم بریم، مثل اینه که شما دارید رشته اقتصاد می خونید. از دوره لیسانس شروع کردیم و ما الان ترم یک اقتصاد هستیم و من شروع می کنم همه موارد و موضوعات رو بهتون گفتن و توضیح دادن و به صورت علمی، از تاریخچه شروع می کنیم و میریم جلو. اینطوری عمیق تر می تونید یاد بگیرید. اما خب طبیعیه تا به اون کاربردش برسید، شاید یه بازه مثلاً یک سال و نیم دو ساله باید هر هفته با من همراه باشید تا اون عمق کامل رو بتونید داشته باشید. فاندامنتال چیزی نیست که من بتونم تو یه روز دو روز سه روز بهتون توضیحش بدم. اما خب، بخش کاربردیش رو شاید بشه تو یه ماه جمعش کرد. اینم باز بهم بگید که دوست دارید بیشتر کاربردی باشه یا از ابتدا علمی بریم جلو. فعلاً فکر می کنم تا همین جا کافی باشه. اگه سوال خاصی در مورد چیزایی که الان گفتم ندارید، خداحافظی کنیم. موفق باشید. کامنت هاتون رو می خونم. برام کامنت بذارید اگه سوالی یا پیشنهادی داشتید و هفته آینده می بینمتون. فعلاً خداحافظ.
آموزش/9/27/2024
در ادامه نگاهی گذرا به اثراتی که حمله یازده سپتامبر سال 2001 بر بازارهای مالی بر جای گذاشت میپردازیم : ۲۱ سال پیش در چنین روزی، آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ توسط یک سری حملات تروریستی مورد حمله قرار گرفت. حملاتی که نه تنها مردم آمریکا بلکه کل جامعه تجاری اثرات ویرانگر آن را احساس کردند. بازارهای سهام بلافاصله، دچار رکود و افت شدیدی شدند و تقریباً هر بخش از اقتصاد، کمابیش وارد بحران شد. اقتصاد آمریکا آسیب مهلکی را تجربه کرد اما به طور معجزه آسایی، بازارها در مدت زمان نسبتاً کوتاهی دوباره بهبود یافتند. تا پایان سال، تولید ناخالص داخلی ایالات متحده (GDP)، حدود یک درصد افزایش یافت و به بیش از ۱۰ تریلیون دلار رسید که نشان می داد اقتصاد در پی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر آنگونه که تصور می شد آسیب جدی ندیده است. علیرغم تاثیر ماندگار آن بر روان آمریکا، تاثیر اقتصادی و مالی سپتامبر نسبتاً خاموش بود و بازارها، ماه ها پس از این حادثه دردناک، به بالاترین سطح خود بازگشتند. این امر تا حدی توسط اقتصاد انعطاف پذیر آمریکا، همراه با حمایت و محرک های دولت فدرال ممکن شد. خطوط هوایی و شرکت های بیمه بیشترین ضربه را دریافت کردند و بازارهای سهام ایالات متحده در ابتدا بیش از ۱۵ درصد در روزهای بعد سقوط کردند. در اولین روز معاملاتی نیویورک (NYSE) بعد از یازدهم سپتامبر، بازار ریزشی ۶۸۴ واحدی داشت یعنی یک ریزش ۷/۱ درصدی که در آن زمان رکوردی برای بزرگترین زیان در تاریخ معاملات طی یک روز معاملاتی ثبت کرد. اما تأثیر فوری حادثه ۱۱ سپتامبر در بعضی از بخش های کسب و کارها قابل توجه بود. صنعت بیمه در ۱۱ سپتامبر با خسارتی که معادل ۴۰ میلیارد دلار تخمین زده شده بود آسیب دید؛ هرچند که اکثر شرکت ها ذخایر نقدینگی کافی برای پوشش این تعهدات را داشتند. قیمت طلا از ۲۱۵/۵۰ دلار در هر اونس به ۲۸۷ دلار رسید که نشان دهنده عدم اطمینان و پناه بردن سرمایه گذاران مضطرب به این دارایی امن بود. قیمت نفت و گاز نیز افزایش یافت. در عرض یک هفته، این قیمت ها به قبل از حمله بازگشتند چرا که هیچ حمله جدیدی رخ نداد. قیمت طلا نیز به همین دلیل کاهش یافت. تاثیر کلی حادثه ۱۱ سپتامبر بر اقتصاد ایالات متحده چه بود؟ تأثیر اولیه با سقوط بازارهای سهام و ضربه فوری بر پیکر واحدهای تجاری وارد شد. اقتصاد آمریکا در پی حباب دات کام از یک رکود متوسط رنج می برد و حملات تروریستی آسیب بیشتری به جامعه تجاری که در حال مبارزه با اتفاق های حباب دات کام بودند، وارد کرد. با این حال همان طور که ذکر شد تا پایان سال، تولید ناخالص داخلی آمریکا نسبت به سال قبل ۱ درصد افزایش یافت. بر اساس گزارش دفتر تحلیل اقتصادی (BEA)، تولید ناخالص داخلی ۲/۷ درصد در سه ماهه چهارم سال ۲۰۰۱ افزایش یافت. ضمن تشکر از همراهی شما، لطفا نظر خود را در دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.
آموزش/9/11/2024
1. شاخص مدیران خرید (PMI): این یه نظرسنجیه از مدیران خرید تو بخش های تولید و خدمات؛ با این کار از وضعیت کلی اقتصاد این دو بخش سر در میاریم. دوتا نوع اصلی داره: PMI تولید : مخصوص بخش تولید PMI خدمات : مخصوص بخش خدمات به نظر شما شاخص مدیران خرید چه ارتباطی با بالا رفتن ارز داره؟ ۲. شاخص قیمت مصرف کننده (CPI): این شاخص تغییرات میانگین قیمتی رو که مصرف کنندگان برای یه سبد مشخص از کالاها و خدمات تو یه دوره زمانی خاص پرداخت می کنن، نشون میده. به نوعی شاخص کلیدی برای تورمه. CPI بالا یعنی قیمت ها دارن میرن بالا که قدرت خرید رو کم می کنه. به نظر شما شاخص قیمت مصرف کننده چه تاثیری روی ارز داره؟ ۳. شاخص قیمت تولیدکننده (PPI): این شاخص تغییرات میانگین قیمتی رو که تولیدکننده های داخلی برای خروجی شون دریافت می کنن نشون میده. در واقع تغییرات قیمت رو از دید فروشنده بررسی می کنه. PPI بالا باشه، نشون دهنده ی افزایش قیمت کالاها برای مصرف کننده ها (CPI) هست، چون کسب وکارها هزینه های بالاتر رو به مصرف کننده منتقل می کنن. به نظر شما شاخص قیمت تولیدکننده چه تاثیری روی ارز داره؟ ۴. گزارش تقاضای بیکاری: این گزارش تعداد افرادی رو که برای اولین بار درخواست مزایای بیکاری می دن نشون میده. معمولاً هم به صورت هفتگی منتشر میشه. تقاضای بیکاری بالا: یعنی افراد بیشتری شغل شون رو از دست دادن که می تونه نشونه ی مشکلات اقتصادی باشه. بیکاری زیاد: می تونه باعث کاهش مخارج مصرف کننده بشه و روی رشد اقتصادی تأثیر بذاره. ۵. نرخ بیکاری: این نرخ، درصدی از نیروی کار رو نشون میده که بیکار هستن و به طور فعال دنبال کار می گردن. معمولاً ماهانه منتشر میشه. نرخ بیکاری بالا: نشونه ی یه بازار کار و اقتصاد ضعیفه. بیکاری زیاد: می تونه باعث کاهش اعتماد به نفس مصرف کننده ها و خرج شون بشه. ۶. فروش خانه های نوساز: این گزارش تعداد خانه های نوسازی رو که تو یه دوره مشخص فروخته شدن نشون میده و معمولاً ماهانه منتشر میشه. فروش بالای خانه های نوساز: نشونه ی یه بازار مسکن قویه که علامت به اقتصاد سالمه. خرید یه خونه ی نوساز معمولاً باعث میشه خرج های بیشتری برای مبلمان، لوازم خانگی و تعمیرات بشه که به فعالیت های اقتصادی رونق می ده. پاسخ خودتون رو در کامنت ها با ما درمیون بگذارید.
آموزش/8/24/2024
هر آنچه برای موفقیت نیاز دارید؛ آموزشهای حرفهای، استراتژیهای طلایی، تحلیلهای دقیق و ابزارهای پیشرفته
فقط کافیست خواسته خود را با ما در میان بگذارید