های و لو (High Low) در فارکس: کلید تشخیص سوئینگ ها، اینترمدیت ها، BOS و CHoCH برای معاملات هوشمندانه تر مقدمه: چرا تشخیص های و لو در فارکس حیاتی است؟ خب، دوباره سلام به همه شما فعالان و علاقه مندان بازارهای مالی! امروز می خواهیم در مورد یکی از پایه ای ترین و در عین حال حیاتی ترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال و معامله گری صحبت کنیم: های و لوها (Highs and Lows) . شاید در نگاه اول ساده به نظر برسد، اما باور کنید یا نه، درک عمیق و انتخاب صحیح های و لوها، زیربنای اصلی موفقیت یا عدم موفقیت ما در بازارهای پرنوسانی مثل فارکس است. اگر نتوانیم به درستی تشخیص دهیم کدام اوج (High) و کدام کف (Low) برای تحلیل و تصمیم گیری ما قابل قبول است و کدام یک صرفاً یک نوسان کوچک و بی اهمیت، در واقع بخش بزرگی از پازل تحلیل بازار را از دست داده ایم. پس بیایید با هم سفری داشته باشیم به دنیای این نقاط کلیدی و ببینیم چطور می توانیم با انتخاب درستشان، شانس موفقیت خودمان را به طور چشمگیری افزایش دهیم. دو نوع اصلی های و لو: سوئینگ در برابر اینترمدیت اگر بخواهیم به صورت کلی نگاه کنیم، ما با دو مدل اصلی از های و لوها در چارت های قیمتی سروکار داریم: سوئینگ های (Swing High - SWH) و سوئینگ لو (Swing Low - SWL) اینترمدیت های (Intermediate High - ITH) و اینترمدیت لو (Intermediate Low - ITL) حالا سوال اصلی اینجاست: فرق این دو دسته با هم چیست و چرا تشخیص اینکه یک نقطه اینترمدیت است یا سوئینگ، اینقدر برای ما اهمیت دارد؟ سوئینگ های و لو: نبض نوسانات بازار به زبان ساده، هر حرکت نوسانی و موج گونه ای که در بازار اتفاق می افتد، برای ما یک سوئینگ به وجود می آورد. کلمه "سوئینگ" (Swing) در لغت به معنای نوسان یا موج است. پس هر کدام از این قله ها و دره هایی که در نمودار قیمت می بینیم، به نوعی می توانند یک سوئینگ های یا یک سوئینگ لو باشند. بازار دائماً در حال نوسان است، بالا و پایین می رود و این حرکات، سوئینگ ها را شکل می دهند. پس در نگاه اول، هر اوج و کفی که می بینیم، یک سوئینگ است. اینترمدیت های و لو: نقاط عطف مهم و سازنده تغییر روند (CHoCH) اما داستان اینترمدیت ها کمی متفاوت است. اینترمدیت ها های و لوهای عادی نیستند؛ آن ها نقاطی هستند که یک اتفاق مهم تر را در بازار رقم می زنند: چنج آف کرکتر (Change of Character - CHoCH) . برای دوستانی که با مفاهیم ICT (Inner Circle Trader) آشنایی کمتری دارند، بگذارید کمی بیشتر توضیح بدهم. ما به طور کلی دو نوع شکست ساختار (Structure Break) در بازار داریم: بریک آف استراکچر (Break of Structure - BOS): تصور کنید یک روند مشخص از قبل در بازار داشته ایم، مثلاً یک روند صعودی. در این روند، قیمت سقف ها و کف های بالاتری می سازد. اگر قیمت بیاید و آخرین سقف معتبر قبلی را بشکند و به حرکت صعودی خود ادامه دهد، به این شکست ساختار که در جهت روند اصلی اتفاق افتاده، "بریک آف استراکچر" یا به اختصار BOS می گوییم. در واقع BOS تأییدی بر ادامه روند فعلی است. چنج آف کرکتر (Change of Character - CHoCH یا ChOk): حالا سناریوی دیگری را در نظر بگیرید. فرض کنید یک روند نزولی داریم که در آن، قیمت دائماً کف ها و سقف های پایین تری (Lower Lows and Lower Highs) می سازد. ما انتظار داریم این روند ادامه پیدا کند. اما ناگهان، قیمت به جای اینکه یک سقف پایین تر بسازد و به نزول ادامه دهد، می آید و آخرین سقف معتبر نزولی (Lower High) را از بالا می شکند و یک سقف بالاتر (Higher High) ایجاد می کند. این اتفاق نشان می دهد که "شخصیت" و جهت بازار در حال تغییر است. به این نوع شکست ساختار که منجر به تغییر جهت بالقوه روند می شود، "چنج آف کرکتر" می گوییم. طبیعتاً، پس از وقوع CHoCH و تغییر روند (مثلاً از نزولی به صعودی)، اگر قیمت در روند جدید خود سقف های جدیدتری بسازد، آن شکست ها دیگر BOS در جهت روند صعودی جدید خواهند بود، نه CHoCH. ارتباط بین انواع های/لو و انواع شکست ساختار حالا به بحث اصلی برگردیم: سوئینگ های و سوئینگ لوها، معمولاً بریک آف استراکچرها (BOS) را برای ما می سازند. آن ها نقاطی در دل یک روند هستند که شکستشان نشان دهنده ادامه همان روند است. اینترمدیت های و اینترمدیت لوها، چنج آف کرکترها (CHoCH) را برای ما می سازند. این ها های و لوهای بسیار مهمی هستند که شکست ساختار پس از آن ها، می تواند نشانه ای از تغییر جهت کلی بازار باشد. "اینترمدیت" در اینجا به معنای یک های یا لوی "متوسط" اما "مهم" است؛ یک نوسان عادی نیست، بلکه نقطه ای است که پس از آن یک حرکت قدرتمند و یک اتفاق مهم (تغییر روند) شکل گرفته. مثلاً اگر یک روند صعودی داشته باشیم و ناگهان قیمت بیاید و آخرین کف معتبر (که منجر به بالاترین سقف شده) را بشکند و روند را به نزولی تغییر دهد، آن سقفی که قبل از این شکست و تغییر روند ایجاد شده بود، دیگر یک سوئینگ های ساده نیست، بلکه یک اینترمدیت های (ITH) مهم است. و بالعکس، اگر در یک روند نزولی، قیمت بیاید و آخرین سقف معتبر را بشکند و روند را صعودی کند، آن کفی که قبل از این تغییر ایجاد شده بود، یک اینترمدیت لو (ITL) خواهد بود. اهمیت اینترمدیت ها در معاملات چرا اینقدر روی اینترمدیت ها تاکید داریم؟ چون مبنای محاسبات ما، لگ هایی که برای تحلیل در نظر می گیریم، اردرهایی که پیدا می کنیم و سیگنال های معاملاتی که به دنبالشان هستیم، عمدتاً بر اساس اینترمدیت هاست. ما با سوئینگ های و لوهای عادی کاری نداریم، مگر در شرایط خاصی که بعداً به آن می پردازیم. ما به دنبال بالاترین های و پایین ترین لو هستیم، اما کدام ها؟ آن هایی که اینترمدیت هستند و توانسته اند روند را تغییر دهند. مثال عملی روی چارت: تشخیص گام به گام بیایید با یک مثال روی چارت، این مفاهیم را مرور کنیم. فرض کنید این قسمت از چارت را داریم بررسی می کنیم و بخش های بعدی هنوز شکل نگرفته اند. شناسایی روند و BOS: ما یک روند صعودی را می بینیم. اینجا یک لو (کف) داریم که نسبت به کف قبلی، بالاتر است (Higher Low). و این هم آخرین های (سقف) ماست. بازار حرکت می کند و این های شکسته می شود. چون روند قبلی صعودی بوده و سقف شکسته شده هم در جهت صعود است، ما اینجا یک بریک آف استراکچر (BOS) صعودی داریم. شناسایی سوئینگ های و سوئینگ لو جدید: پس از BOS، های قبلی ما دیگر معتبر نیست و های جدیدی در این نقطه شکل گرفته است. این می شود سوئینگ های (SWH) جدید ما. کفی هم که منجر به این سقف جدید شده (یا مجموعه ای از کف های نزدیک به هم که می توان پایین ترین آن ها را در نظر گرفت)، سوئینگ لو (SWL) ما خواهد بود. برخی تحلیل گران ممکن است نزدیک ترین کف را بگیرند، برخی دیگر کف عمیق تر در آن لگ را. اگر قرار باشد این SWH به یک اینترمدیت تبدیل شود، معمولاً تفاوت چندانی نمی کند کدام یک از این کف های نزدیک را به عنوان SWL در نظر بگیرید، هرچند انتخاب کف نزدیک تر، سیگنال تغییر را زودتر می دهد. شرط مهم شکست ساختار: کلوز با بادی کندل! یک نکته فوق العاده مهم: ما شکست ساختار (چه BOS و چه CHoCH) را با شدو (Shadow) یا سایه کندل نمی پذیریم. حتماً باید بدنه (Body) کندل در آن سوی سطح ساختاری بسته شود. حتی اگر یک بخش کوچکی از بادی هم باشد، کافیست. اگر قیمت فقط با شدو از سطح عبور کند و برگردد، برای ما شکست ساختار محسوب نمی شود. در مثال ما، اگر قیمت با شدو از SWL عبور کند، شکست نیست. شکست زمانی اتفاق می افتد که یک کندل با بادی زیر SWL بسته شود. وقوع چنج آف کرکتر (CHoCH) و تشکیل اینترمدیت های (ITH): فرض کنید بازار پس از تشکیل SWH جدید، به جای ساختن یک سقف بالاتر (Higher High)، می آید و SWL قبلی ما را با بادی کندل می شکند و یک کف پایین تر (Lower Low) می سازد. روند صعودی ما چه بود؟ سقف و کف بالاتر. وقتی ناگهان کف ما تبدیل به کف پایین تر می شود، یعنی روند صعودی دیگر برقرار نیست و به یک روند نزولی تغییر کرده است. این تغییر روند باعث می شود که شکستی که اتفاق افتاده، دیگر BOS نباشد، بلکه یک چنج آف کرکتر (CHoCH) نزولی باشد. حالا اتفاق مهمی افتاده! آن سقفی (SWH) که منجر به این CHoCH شد (بالاترین سقفی که قبل از تغییر روند نزولی داشتیم)، دیگر یک سوئینگ های ساده نیست. این سقف برای ما تبدیل به یک اینترمدیت های (ITH) می شود. این دقیقاً همان سقف مهمی است که ما به دنبالش بودیم و مبنای سیگنال گیری ما در آینده خواهد بود. تشکیل اینترمدیت لو (ITL): پس از CHoCH نزولی، بازار به حرکت نزولی خود ادامه می دهد و یک سوئینگ لو جدید می سازد. حالا اگر قیمت برگردد و آخرین سقف معتبر (که منجر به این کف جدید شده) را بشکند و یک سقف بالاتر بسازد، دوباره یک CHoCH (این بار صعودی) اتفاق افتاده است. در این حالت، آن کفی که قبل از این CHoCH صعودی شکل گرفته بود، تبدیل به اینترمدیت لو (ITL) ما می شود. استفاده از اینترمدیت ها برای ورود به معامله (در همان تایم فریم) حالا که هم ITH و هم ITL خود را پیدا کرده ایم، (بدون در نظر گرفتن سایر تاییدیه ها و صرفاً بر مبنای این مفهوم)، می توانیم در لگ های حرکتی که این اینترمدیت ها را ساخته اند، به دنبال نواحی ورود بگردیم. نکته حیاتی: لگ ها و های و لوهایی که پیدا می کنید، ورودتان هم باید در همان تایم فریم باشد. یعنی شما نمی توانید لگ یک ساعته را پیدا کنید، بعد بروید در تایم فریم یک دقیقه دنبال نقطه ورود بگردید. اگر در تایم فریم ۱۵ دقیقه اینترمدیت های و لو خود را پیدا کرده اید، ورود هم باید در ۱۵ دقیقه اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که ما گاهی در تایم فریم یک دقیقه تحلیل می کنیم و در همان تایم فریم هم نقطه ورود پیدا می کنیم. مثال عملی ورود: فرض کنید ITH خود را در تایم فریم ۱۵ دقیقه پیدا کرده ایم. می توانیم در ناحیه ای نزدیک به این سقف (مثلاً یک اردر بلاک یا ناحیه عرضه و تقاضا) به دنبال نقطه ورود برای فروش باشیم. استاپ لاس (Stop Loss): اگر می خواهید خیلی امن باشد، پشت سقف ITH. در غیر این صورت، بسته به تبحر و تایم فریمی که کار می کنید و اینکه چقدر در جهت روند تایم بالاتر هستید، می توانید استاپ های کوچک تری هم در نظر بگیرید (مثلاً پشت یک ساختار داخلی کوچکتر). اگر در جهت روند تایم بالا باشید، معمولاً استاپ های کوچک تری جواب می دهند. حد سود (Take Profit - TP): یک تارگت منطقی می تواند کفی باشد که CHoCH از آنجا شروع شده یا اولین ناحیه تقاضای معتبر پیش رو. در مثالی که روی چارت بررسی کردیم، دیدیم که با پیدا کردن ITH، یک معامله فروش با ریوارد به ریسک حدود ۴ تا ۶ در تایم فریم ۱۵ دقیقه قابل دستیابی بود. تکلیف عملی برای شما: برای اینکه این مفاهیم به خوبی برایتان جا بیفتد، یک تمرین عملی برایتان دارم: چارت های طلا (XAU/USD)، یورو به دلار (EUR/USD) و پوند به دلار (GBP/USD) را باز کنید. تایم فریم را روی ۱۵ دقیقه تنظیم کنید. از تاریخ اول ژوئن (June) تا آخرین روز معاملاتی جاری (مثلاً ۲۹ آگوست یا هر تاریخی که در آن هستید)، تمام اینترمدیت های و لوها (ITH و ITL) را روی چارت علامت بزنید و پیدا کنید. نکاتی برای استفاده از TradingView و انجام تمرین: استفاده از Replay: اگر می خواهید به تاریخ های گذشته بروید، از قابلیت Replay در TradingView استفاده کنید. برای دسترسی به تاریخ های دورتر، خصوصاً در تایم فریم های پایین مثل یک دقیقه (که ممکن است دیتای زیادی را به صورت عادی نشان ندهد)، پس از فعال کردن Replay، به جای "Select Bar"، از گزینه "Select Date" استفاده کنید تا بتوانید مستقیماً به تاریخ مورد نظرتان بروید. تنظیمات ظاهری چارت: یک تریدر حرفه ای، چارت حرفه ای دارد. رنگ بندی چارتتان را طوری تنظیم کنید که خوانا و منظم باشد. ذخیره تمپلیت ها: حتماً تنظیمات و ابزارهایی که زیاد استفاده می کنید (مثل خطوط BOS و CHoCH با رنگ ها و استایل های مشخص) را به عنوان تمپلیت ذخیره کنید تا هر بار مجبور به تنظیم مجدد نباشید. پیشنهاد رنگ و استایل: BOS: خط چین (Dashed line) - قرمز برای نزولی، سبز برای صعودی. CHoCH: خط صاف ممتد (Solid line) - قرمز برای نزولی، سبز برای صعودی. SWH/SWL: یک رنگ مشخص (مثلاً بنفش). ITH/ITL: یک رنگ متفاوت و متمایز (مثلاً آبی یا زرد). معمولاً حرف "o" در وسط مخفف هایی مثل BoS یا CHoCH کوچک نوشته می شود، چون "of" یک حرف ربط است. برای ذخیره تمپلیت یک ابزار (مثل خط)، پس از تنظیم شکل و متن آن، روی گزینه "Template" و سپس "Save As..." کلیک کنید و یک نام برای آن انتخاب کنید. دفعه بعد با کشیدن خط و انتخاب نام تمپلیت از لیست، تنظیمات اعمال می شود. جمع بندی و حرکت به سوی مباحث بعدی امیدوارم این توضیحات در مورد های و لوها، سوئینگ ها، اینترمدیت ها، BOS و CHoCH برایتان مفید بوده باشد. این مفاهیم، الفبای تحلیل ساختاری بازار هستند. لطفاً تمرینتان را با دقت انجام دهید. هر زمان که این تمرین ها تایید شد و احساس کردید به خوبی بر این موضوعات مسلط شده اید، به سراغ مباحث بعدی خواهیم رفت. موفق و پرسود باشید! حالا که با این مفاهیم کلیدی آشنا شدید، تجربیات و سوالات خود را در مورد تشخیص های و لوها در بخش کامنت ها با ما و سایر دوستانتان به اشتراک بگذارید. آیا شما از این روش برای تحلیل بازار استفاده می کنید؟
آموزش/11/2/2024
دو قانون طلایی لگ شناسی در فارکس: تشخیص دقیق شکست های ساختار (CHoCH و BOS) با فیبوناچی و گن باکس مقدمه: چرا تشخیص درست "لگ"ها در معاملات حیاتی است؟ سلام به همه شما معامله گران و علاقه مندان به بازارهای مالی! امروز می خواهیم در مورد یکی از مباحث پایه ای اما فوق العاده مهم در تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن صحبت کنیم: لگ شناسی و تشخیص صحیح شکست های ساختار . همه ما می دانیم که حرکت قیمت در بازارها به صورت خطی نیست، بلکه شامل حرکات اصلی (لگ ها) و استراحت ها (اصلاحات) می شود. تشخیص درست اینکه یک لگ چه زمانی به پایان رسیده و یک شکست ساختار (Break of Structure یا BOS) یا تغییر ماهیت روند (Change of Character یا CHoCH) واقعاً اتفاق افتاده، می تواند تفاوت بین یک معامله سودآور و یک ضرر ناخواسته باشد. خیلی وقت ها اندیکاتورها یا حتی چشم ما، شکست هایی را نشان می دهند که در واقعیت "نویز" بازار هستند و منجر به تصمیمات اشتباه می شوند. در این مقاله، می خواهم دو قانون و دو ابزار قدرتمند را به شما معرفی کنم که به کمک آن ها می توانید با اطمینان بیشتری لگ ها را شناسایی کرده و شکست های واقعی را از نویز تشخیص دهید. پس با من همراه باشید تا این مسیر را قدم به قدم طی کنیم. ابزارهای کلیدی ما: فیبوناچی برای CHoCH و گن باکس برای BOS برای اینکه مطمئن بشیم آیا اون شکستی که در چارت می بینیم درست بوده یا نه، باید از دو تا ابزار در کنار تشخیص لگ هامون استفاده بکنیم. این دو ابزار به ما کمک می کنند تا استراحت های قیمت رو به درستی ارزیابی کنیم. فیبوناچی (Fibonacci Retracement): اولین چیزی که ازش استفاده می کنیم، ابزار فیبوناچی هست. ما از فیبوناچی برای تشخیص "استراحتِ چنج آف کاراکتر (CHoCH)" استفاده می کنیم. پس یادتون باشه، فیبوناچی مخصوص CHoCH هست. گن باکس (Gann Box): و برای "بریک آف استراکچرها (BOS)" از گن باکس استفاده می کنیم. نگران نباشید، الان هر دوتاشون رو بهتون نشون میدم چی هستن و چجوری ازشون استفاده می کنیم. بخش اول: فیبوناچی و تشخیص استراحت در چنج آف کاراکتر (CHoCH) خب، اولین چیزی که تنظیم می کنید و یاد می گیرید، استفاده از فیبوناچی برای تشخیص چنج آف کاراکتر هست. لطفاً تنظیمات رو دقیقاً به شکلی که من الان دارم توضیح میدم انجام بدید. کدام ابزار فیبوناچی؟ ما از ابزار "فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracement)" استفاده می کنیم. توی اکثر پلتفرم های تحلیلی مثل تریدینگ ویو، اگر سربرگ سوم از ابزارهای سمت چپ رو باز بکنید، اولین گزینه معمولاً فیبوناچی ریتریسمنت هست (شورتکات Alt+F هم براش کار می کنه). چگونه فیبوناچی ریتریسمنت را رسم کنیم؟ جهت رسم: ما فیبوناچی ریتریسمنت رو "در جهت حرکت" لگ CHoCH می کشیم. یعنی: اگر چنج آف کاراکتر ما نزولی هست (روند صعودی به نزولی تغییر کرده)، فیبوناچی رو از "بالا به پایین" می کشیم. اگر چنج آف کاراکتر ما صعودی هست (روند نزولی به صعودی تغییر کرده)، فیبوناچی رو از "پایین به بالا" می کشیم. نقاط اتصال: فیبوناچی را از قسمتی که چنج آف کاراکتر برای ما اتفاق افتاده (یعنی از سوئینگ هایِ High یا Low اصلی که منجر به CHoCH شده) تا "پایین ترین نقطه ای" (در CHoCH نزولی) یا "بالاترین نقطه ای" (در CHoCH صعودی) که این لگِ CHoCH به خودش دیده، رسم می کنیم. مثال عملی (CHoCH نزولی): فرض کنید یک روند صعودی داشتیم و قیمت یک سوئینگ لو قبلی رو شکسته و یک CHoCH نزولی ایجاد کرده. ما فیبوناچی رو از سوئینگ هایِ (Swing High) بالای اون لگ نزولی که CHoCH رو ساخته، تا سوئینگ لویِ (Swing Low) اون لگ می کشیم. دقت کنید، حتی اگر کندل نزولی اصلی بسته شده باشه ولی کندل بعدی با شدو کمی پایین تر اومده باشه، ما شدوی اون کندل بعدی رو به عنوان پایین ترین نقطه (سوئینگ لو) در نظر می گیریم. تنظیمات اعداد فیبوناچی برای CHoCH: وقتی فیبوناچی رو برای CHoCH می اندازیم، ما فقط به سه تا عدد توی این فیبوناچی نیاز داریم: 0 (صفر) 1 (یک) 0.236 (صفر ممیز دویست و سی و شش) این سه عدد برای پیدا کردن "رست (Rest)" یا استراحت چنج آف کاراکتر و اینکه کجا این استراحت تموم میشه، حیاتی هستند. (در تنظیمات فیبوناچی خودتون می تونید سایر سطوح رو غیرفعال کنید تا چارت خلوت تر بشه). قانون طلایی استراحت CHoCH: زمانی که این لگ حرکتیِ CHoCH، حداقل به اندازه 0.236 یا ۲۳.۶ درصد استراحت (اصلاح) می کنه، اون موقع می تونیم شکست بعدی رو ازش بپذیریم و اون CHoCH رو معتبر بدونیم. نکته بسیار مهم: اگر این چنج آف کاراکتر، بنا به هر دلیلی، کمتر از سطح ۰.۲۳۶ فیبوناچی اصلاح کنه و بعد حرکت قبلی خودش رو ادامه بده (مثلاً در CHoCH نزولی، لو قبلی رو بشکنه)، اون لگ CHoCH در واقع "اکسپند (Expand)" میشه. یعنی هی باز میشه، بزرگتر میشه و ما اون شکست اولیه رو به عنوان یک CHoCH کامل و تایید شده قبول نمی کنیم چون استراحت درستی نداشته. پس برای چنج آف کاراکتر، ما حداقل یک استراحت ۲۳.۶ درصدی (حدوداً ۲۳ یا ۲۴ درصد) رو نیاز داریم که ببینیم. بعد از استراحت معتبر CHoCH چه اتفاقی می افتد؟ خب، فرض کنیم CHoCH نزولی ما اتفاق افتاده و قیمت هم به اندازه کافی (حداقل تا ۰.۲۳۶) استراحت کرده. حالا اگر قیمت بیاد و اون سوئینگ لویِ CHoCH رو بشکنه، اینجا یک "بریک آف استراکچر (BOS)" جدید برای ما شکل میده و روند نزولی ادامه پیدا می کنه. حالا که صحبت از BOS شد، یادآوری می کنم که گفتیم فیبوناچی رو ما برای CHoCH استفاده می کنیم. برای BOSها دیگه باید سراغ ابزار بعدی، یعنی گن باکس بریم. بخش دوم: گن باکس و تشخیص استراحت در بریک آف استراکچر (BOS) حالا رسیدیم به بریک آف استراکچرها. برای تشخیص اعتبار BOS، از ابزار گن باکس (Gann Box) استفاده می کنیم. این ابزار هم معمولاً در همون سربرگ سوم ابزارهای تحلیلی (کنار فیبوناچی ها) پیدا میشه. چگونه گن باکس را برای BOS رسم کنیم؟ جهت و نقاط اتصال: دقیقاً مثل فیبوناچی، گن باکس رو هم از "سوئینگ هایِ (Swing High) جدیدمون" که برامون ساخته شده تا "سوئینگ لویِ (Swing Low) جدیدمون" (در روند نزولی) می کشیم. در روند صعودی هم از سوئینگ لو به سوئینگ های رسم میشه. تنظیمات اعداد گن باکس برای BOS: اعداد مهمی که در گن باکس برای این منظور نیاز داریم، اینها هستند: 0 (صفر) 0.5 (نیم یا ۵۰ درصد) 1 (یک) در تنظیمات گن باکس: تمام "تایم لول ها (Time Levels)" رو خاموش (غیرفعال) کنید. "پرایس لول ها (Price Levels)" فعال باشند و روی اعداد ۰، ۱ و ۰.۵ تنظیم شوند. بک گراند (Background) می تونه باشه یا نباشه، رنگش پررنگ یا کم رنگ باشه؛ اینا دیگه سلیقه ای هست و هر جور خودتون راحتید می تونید تنظیم کنید. فرقی در تحلیل نمی کنه. مورد دیگه ای در مورد تنظیمات گن برای این کار وجود نداره. قانون طلایی استراحت BOS با گن باکس: پس برای تشخیص و تایید بریک آف استراکچرها، من گن باکس رو می کشم. اگر اصلاحات و استراحت های قیمت، توی "ناحیه سبز" من (منظور ناحیه بین سطح ۰.۵ و ۰ یا بین ۰.۵ و ۱، بسته به جهت روند است، یعنی بیشتر از نیم یا ۵۰ درصد لگ اصلی) اتفاق بیفته، ما شکست بعدی (BOS بعدی) رو می پذیریم. اگر استراحت ها تا ناحیه سبز (یعنی حداقل ۵۰ درصد اصلاح) نیان، اون شکست برای ما قابل قبول نیست و احتمالاً نویز هست یا لگ قبلی اکسپند شده. مثال عملی با گن باکس (روند نزولی): فرض کنید یک BOS نزولی داشتیم. گن باکس رو از های به لوی اون لگ می کشیم. قیمت برمی گرده و تا بالای سطح ۰.۵ گن باکس اصلاح می کنه (یعنی وارد ناحیه سبز میشه). حالا اگر قیمت بیاد و لویی که با گن باکس مشخص کردیم رو بشکنه، این یک BOS معتبر دیگه است. حالا می خواهیم شکست بعدی رو بسنجیم. دوباره گن باکس رو برمی داریم (چون الان داریم راجع به BOSها صحبت می کنیم، دیگه CHoCH نیستیم). از سوئینگ هایِ بالای لگ جدید تا سوئینگ لویِ پایینش می کشیمش. تشخیص نویز با گن باکس: فرض کنید در این مثال، اندیکاتور یک BOS دیگه به سمت پایین نشون داده. اما وقتی گن باکس رو روی لگ قبلی میندازیم، می بینیم که قیمت اصلاً به اندازه ۵۰ درصد اصلاح نکرده و بعد اون "شکست" اتفاق افتاده. پس این BOS که اندیکاتور نشون داده، یک "نویز" هست، یا به عبارت دیگه، اون سوئینگ لویِ قبلی در واقع "اکسپند" شده، کش اومده، بزرگتر شده. این بریک آف استراکچر درست نیست و ما اصلاً حسابش نمی کنیم. این یک باگ یا خطای اندیکاتور (یا تحلیل چشمی ما) محسوب میشه. انتظار برای اصلاح مناسب: حالا در همین مثال، صبر می کنیم. اگر قیمت بیاد و یک استراحت ۵۰ درصدی (ورود به ناحیه سبز گن باکس) انجام بده و "بعد" از اون بیاد و سوئینگ لویِ پایین رو بشکنه، اون موقع می تونیم یک بریک آف استراکچر معتبر داشته باشیم. فرض کنید این اتفاق میفته. بله! الان اینجا میشه سوئینگ هایِ جدید من و اینجا میشه سوئینگ لویِ جدید من. باز دوباره من به یک استراحت حداقل ۵۰ درصدی (نیم درصدی) با گن باکس نیاز دارم که بعد اگر به سمت پایین شکست، BOS رو بپذیرم، یا اگر به سمت بالا شکست، چنج آف کاراکتر (CHoCH) رو بگیرم. بخش سوم: بازگشت به CHoCH و استفاده مجدد از فیبوناچی (تغییر روند از نزولی به صعودی) فرض کنید در ادامه روند نزولی قبلی، قیمت به جای اینکه بعد از یک اصلاح ۵۰ درصدی، BOS نزولی بده، میاد و یک سوئینگ هایِ مهم رو به سمت بالا می شکنه. تشخیص نویز در تغییر روند: دقت کنید! اگر قیمت قبل از شکستن اون سوئینگ های (که می تونه CHoCH باشه)، اصلاح ۵۰ درصدی نسبت به لگ نزولی قبلی خودش رو با گن باکس انجام نداده باشه، اون حرکت صعودی که های رو شکسته، احتمالاً یک CHoCH نویز هست و برای ما قابل قبول نیست. در نتیجه، BOS بعدی که بعد از اون CHoCH نویز اتفاق میفته هم طبیعتاً نویز خواهد بود. CHoCH معتبر صعودی: کجا چنج آف کاراکتر واقعی برای ما اتفاق میفته؟ زمانی که قیمت در روند نزولی، یک اصلاح ۵۰ درصدی با گن باکس انجام داده، و "سپس" به جای ایجاد BOS نزولی، میاد و یک سوئینگ هایِ معتبر رو به سمت بالا می شکنه. اینجا دیگه به جای BOS نزولی، یک CHoCH صعودی برای ما اتفاق افتاده. پس این ساختار تبدیل میشه به چنج آف کاراکتر برای ما. اعمال قانون فیبوناچی برای CHoCH صعودی جدید: حالا که وارد یک چنج آف کاراکتر جدید "صعودی" شدیم، چیکار می کنیم؟ دقیقاً! برمی گردیم سراغ فیبوناچی. فیبوناچی ریتریسمنت رو برمی داریم. از "سوئینگ لوم" (پایین ترین نقطه لگ CHoCH صعودی) تا "سوئینگ هایِ جدیدم" (بالاترین نقطه اون لگ CHoCH صعودی) فیبوناچی رو می کشیم. حالا منتظر چی هستیم؟ بله، حداقل ۲۳.۶ درصد استراحت (ورود قیمت به ناحیه بین سطوح ۰ و ۰.236 فیبوناچی که از پایین به بالا کشیدیم). اگر این استراحت اتفاق بیفته (که در مثال ویدیویی می بینیم اتفاق افتاده)، اون موقع این CHoCH صعودی برای ما تایید میشه و می تونیم BOS بعدی (صعودی) رو در نظر بگیریم. در مثال، قیمت بعد از این استراحت ۲۳.۶ درصدی، حرکت کرده و هایِ CHoCH رو شکسته و یک BOS صعودی معتبر ایجاد کرده. جمع بندی و هدف نهایی: مکانیکی کردن تشخیص و فیلتر نویز سعی کردم این قوانین رو یه جورایی "مکانیکی" کنم که راحت بتونید ساختارها و شکست های معتبر رو تشخیص بدید. اینکه من هی میگم "ما باید نویزها رو بگیریم"، دقیقاً هدف همینه. شما با استفاده از این دو قانون و دو ابزار (فیبوناچی برای CHoCH و گن باکس برای BOS) می تونید اون نویزهایی که اندیکاتورها نشون میدن یا حتی با چشم در نگاه اول به نظر شکست میان، فیلتر کنید و ایرادات تحلیل رو به حداقل برسونید. امیدوارم این توضیحات بهتون کمک کرده باشه. این دو قانون، پایه های مهمی برای درک صحیح حرکات بازار و گرفتن تصمیمات معاملاتی بهتر هستند. تمرین کنید، روی چارت های مختلف این قوانین رو پیاده کنید تا چشمتون عادت کنه و بتونید به سرعت شکست های واقعی رو از نویز تشخیص بدید. موضوع دیگه ای فعلاً نیست. موفق و پرسود باشید!
آموزش/11/8/2024
صفر تا صد تحلیل ساختار در تریدینگ ویو: راهنمای جامع اشتراک گذاری لینک و تشخیص BOS و CHoCH معتبر سلام به همه فعالان و علاقه مندان بازارهای مالی! امروز می خواهیم به یکی از چالش های رایج و در عین حال بسیار مهم در تحلیل و همکاری تیمی بپردازیم: اشتراک گذاری صحیح لینک های تریدینگ ویو و مهم تر از آن، تحلیل دقیق ساختارهای بازار مثل بریک آو استراکچر (BOS) و چنج آو کرکتر (CHoCH). خیلی وقت ها پیش میاد که یک تحلیل خوب رو می بینیم، اما وقتی خودمون بازش می کنیم، یه چیز دیگه ای می بینیم! یا اینکه در تشخیص این ساختارها دچار اشتباه میشیم و در نهایت، معاملاتمون اونطور که باید پیش نمیره. پس با من همراه باشید تا قدم به قدم این موارد رو با هم بررسی کنیم. قدم اول: چطور لینک های تریدینگ ویو را درست باز کنیم و ببینیم؟ خب، اولین قدم برای اینکه بخواهید لینک های تحلیلی که دوستانتون براتون می فرستن رو باز کنید، چیه؟ وقتی توی تلگرام یا هر پیام رسان دیگه ای روی لینک تحلیل یک نفر کلیک می کنید، تریدینگ ویو براتون باز میشه. اما نکته اینجاست: چیزی که شما می بینید، چارت اون فرده، اما با توجه به واچ لیست خودتون ، نه واچ لیستی که اون فرد برای خودش ساخته. این یعنی چی؟ یعنی شما دارید تحلیل اون فرد رو روی نمادی که در واچ لیست خودتون فعاله، چک می کنید. پس اگر مثلا من تحلیل طلا رو براتون می فرستم، شما هم حتما باید همون طلایی که من توی چارتم بررسی کردم رو باز کنید. فرض کنید من دارم XAUUSD از بروکر OANDA رو تحلیل می کنم، شما هم باید دقیقا همین نماد رو انتخاب کنید. اگر نماد شما مثلا XAUUSD از یک بروکر دیگه باشه یا اصلا یک جفت ارز دیگه مثل EURUSD باشه، تحلیلی که من روی طلا انجام دادم رو به درستی نخواهید دید. پس یادتون باشه، عین همون چارت رو دقیقا باز کنید. یه نکته دیگه هم هست، بعضی از شماها وقتی لینک رو به اشتراک می ذارید، روی گزینه "View-only" (فقط مشاهده) این کار رو انجام می دید. این خوب نیست! باید جوری باشه که ما بتونیم تنظیمات رو تغییر بدیم، ابزارها رو جابجا کنیم و خلاصه، قابلیت تغییر و تنظیم رو داشته باشیم. پس وقتی می خواین لینک رو شیر کنید (از طریق گزینه Copy link یا تنظیمات Sharing)، حتما جوری شیر کنید که دسترسی لازم برای بررسی کامل وجود داشته باشه. پس اگر می گید "باز می کنم چیزی نشون نمی ده" یا "جریان چیه؟"، جریان اینه که شما دارید نماد خودتون رو روی لینک اون فرد چک می کنید و طبیعیه که تحلیل اون فرد رو نشون نمی ده. اولین چیزی که چک می کنید: نماد و بروکر! همونطور که گفتم، نمادی که اون فرد تحلیل کرده، خیلی مهمه. البته از الان به بعد، چون قراره بهتون بگم از کدوم بروکر استفاده کنید، نمادهاتون یکسان میشه و عملا این مشکل براتون پیش نمیاد. ولی فعلا حواستون باشه. محدودیت تایم فریم در لینک های اشتراک گذاری شده یه نکته خیلی مهم دیگه: شما فقط می تونید تحلیل رو در همون تایم فریمی ببینید که شخص لینک رو از روش کپی کرده و به اشتراک گذاشته. یعنی اگر من لینک تحلیلم رو از روی تایم فریم ۱۵ دقیقه ام کپی کنم و بهتون بدم، شما هم فقط تایم فریم ۱۵ دقیقه رو می تونید ببینید و نمی تونید تایم فریم های دیگه رو چک کنید. مگه اینکه هر کس برای هر تایم فریم بخواد جداگانه لینک بده. البته ما بعدا که حرفه ای تر شدیم، بیشتر روی تایم فریم یک دقیقه کار می کنیم و دیگه با بقیه تایم فریم ها کار زیادی نداریم. پس می تونید تحلیل های همدیگه رو تو همون تایم فریم یک دقیقه چک کنید. این از موضوع باز کردن لینک ها و چک کردن تحلیل های همدیگه. موضوع دوم: بریم سراغ تحلیل بریک آو استراکچر (BOS) و چنج آو کرکتر (CHoCH) خب، موضوع دومی که می خوایم در موردش صحبت کنیم، اون بریک آو استراکچرها و چنج آو کرکترهایی هست که اتفاق میفته. یا به قول ادریس که همیشه بهم تذکر میده کامل نگم و می گه "چاک ها و باس ها"! می گفت اینقدر کامل نگو، من قاطی می کنم، یه بار خلاصه بگو! (می خندد) یک سوال از ناصر: والا نمی دونم ناصر جان که چه تنظیماتی رو می تونید بیارید که بتونید اندیکاتورها و تنظیمات همدیگه رو هم ببینید. من هر چی بوده در همین حد می دونم. حالا اگر کسی می تونه توضیحات بیشتری بده، دیگه اون با خودشه. معرفی و تنظیمات اندیکاتور SMC Structures and FVG فعلا برای شروع، اندیکاتوری که می خوام بندازید روی چارتتون، اندیکاتور "SMC Structures and FVG" هست. اون اندیکاتور اصلی تر و کامل تر رو بعدا بهتون میدم. این رو بندازید تا بریک آو استراکچرها (BOS) و چنج آو کرکترها (CHoCH) رو بهتون نشون بده. تنظیماتش رو هم دارید روی تصویر می بینید که چجوری گذاشتم: Fair Value Gap (FVG): ما کلا فِروَلیو گپ رو نمی خوایم نشون بده، پس اصلا فعال نیست. Current Structure: استراکچر حال حاضر رو هم نمی خوایم نشون بده، پس این هم غیرفعاله. Break with candle's body: این گزینه حتما فعال باشه براتون. این خیلی مهمه که شکست ساختار با بدنه کندل تایید بشه. (به تصویر اشاره می کند) این تیکه، اینجا، حتما فعال باشه. تنظیمات ظاهری: اینجا می تونید رنگ و استایل ساختارها رو درست کنید. من خودم بریک آو استراکچرها رو همیشه خط چین (Dashed) می ذارم. بقیه تنظیمات هم بسته به سلیقه خودتون قابل تغییره. Structure Fibonacci: این ها هم فعلا نیاز نیست، چون ما کارنت استراکچر رو فعال نمی کنیم. این اندیکاتور میاد براتون بریک آو استراکچرها و چنج آو کرکترها رو ترسیم می کنه و بهتون نشون میده. فعلا با همین کارتون رو راه بندازید تا بریم سراغ اندیکاتور بعدی که کامل تره. وقتی بخوایم حرفه ای تر کار کنیم، از اون یکی استفاده می کنیم و با این خیلی کار خاصی نداریم. سوال: عددشو تا چند میشه؟ (منظور تعداد ساختارهایی که اندیکاتور نشان می دهد) فکر می کنم تا خیلی زیاد می تونید این کار رو بکنید، ولی بسته به سرعت اینترنتتون و اینکه جواب بده... آها، رفت! فکر کنم ۵۰ تا بیشتر نمیشه. آره، ۵۰ تا بیشتر نمیشه. تحلیل عملی چارت طلا با استفاده از ریپلی مود و مفاهیم BOS و CHoCH حالا برای اینکه بخواید در گذشته چارت رو تحلیل کنید و این ساختارها رو ببینید، بهتون میگم چیکار کنید. چون اندیکاتور بیشتر از ۵۰ تا ساختار اخیر رو نشون نمیده، اگه بخواین تاریخ های خیلی دورتر رو ببینید، مجبورید از ریپلی مود تریدینگ ویو استفاده کنید. فرض کنید می خوایم طلا رو در تایم فریم ۱۵ دقیقه از اول ماه جون (June) تحلیل کنیم. فعال کردن ریپلی مود: برید روی گزینه ریپلی مود. انتخاب تاریخ: روی قسمت تاریخ ها، "Select date" رو بزنید. میریم توی ماه جون، از اول جون شروع می کنیم و چارت رو پلی می کنیم تا تحلیلش کنیم. الان یه بار دیگه براتون توضیح میدم که این مفاهیم روی چارت لایو (در حالت ریپلی) چطور کار می کنه تا کامل براتون جا بیفته. تشخیص لگ معتبر و استفاده از ابزار گن (Gann Fan) آخرین چیزی که ما اینجا (در شروع تحلیل ریپلی) داریم می بینیم، یک بریک آو استراکچر (BOS) هست. اما با توجه به چیزی که دفعه قبل بهتون گفتم، این BOS برای ما تایید شده نیست. چرا؟ چون اگه بیایم ابزار گن رو بندازیم از سقف لگ تا کف لگ، می بینیم که قیمت ۵۰ درصد این لگ رو استراحت نکرده (پولبک نزده). پس این لگ ما اصطلاحا "کش میاد" و اون BOS که فکر می کردیم اتفاق افتاده، در واقع هنوز معتبر نیست. بریک آو استراکچر واقعی زمانی اتفاق میفته که قیمت وارد ناحیه سبز رنگ گن (بالای ۰.۵) بشه و بعد از اون، اگه کف رو بشکنه، می تونیم تصمیم بگیریم که لگ بعدی شکل گرفته. پس استفاده از گن چجوری بود؟ اون لگی که داریم و فکر می کنیم باس قبلی روش اتفاق افتاده رو مشخص می کنیم. ابزار گن رو برمی داریم. در روند نزولی، از سقف لگ تا کفش می کشیم. (در روند صعودی برعکس، از کف به سقف) اگر قیمت برگشت و بیش از ۵۰ درصد (وارد ناحیه سبز رنگ بالای ۰.۵ در روند نزولی یا پایین ۰.۵ در روند صعودی) استراحت کرد و بعد ادامه داد و کف/سقف قبلی رو شکست، اون BOS اتفاق افتاده و معتبره. اگر قیمت نیومد بالا (در روند نزولی) یا پایین (در روند صعودی) استراحت کنه و کف/سقف رو بدون استراحت ۵۰ درصدی شکست، عملا اون لگ ما کش میاد و BOS قبلی نامعتبره. الان در مثالمون، می بینیم قیمت اومد و توی ناحیه ۵۰ درصد گن استراحت کرد. حالا اگر از اینجا برگرده و رو به پایین بشکنه، برای من اون شکست ساختار یا BOS اتفاق میفته. پس من میام یه خط برای کف ساختارم اینجا می ذارم. سقفم هم که اون بالاست. پس یا باید سقفم رو بزنه که یک چاک (CHoCH) برام اتفاق بیفته، یا باید کفم رو بزنه که یک باس (BOS) برام اتفاق بیفته. ببینیم کدوم یکی اتفاق میفته. قانون شکست ساختار: کلوز بدنه کندل اوکی. قیمت اومد پایین و یک تاچ به خط کف داشتیم. ولی قانون ما برای باس یا چاک چیه؟ حتما باید بدنه کندل شکننده، زیر یا بالای اون خط ساختار بسته بشه (کلوز کنه). درسته الان با شدو تاچ شد، اما برای ما مبنا قرار نمی گیره. اگه دقت کنید، اندیکاتور هم اول اون باس رو نشون داد، بعد برش داشت. چرا؟ بخاطر اینکه بدنه کندل زیرش بسته نشد. برگشت. من به اندیکاتور دستور دادم که اگر با کندل بادی بسته نشد، اون شکست رو تحویل نگیره. ببینید چقدر داره تلاش می کنه و برمی گرده بالاش بسته میشه. آها! خب الان بسته شد. الان زیرش بسته شد و این باس ما دیگه اتفاق افتاد. حالا اون لگ قبلی ما دیگه اعتبارش رو از دست داده و یک بریک آو استراکچر جدید اتفاق افتاده. ما باید منتظر بمونیم ببینیم این لگ جدید تا کجا می خواد ادامه پیدا کنه و از کجا می خواد استراحتش رو شروع کنه تا همراهش بریم. دوباره میام یه گن می کشم. چگونه سقف و کف را برای کشیدن گن به درستی انتخاب کنیم؟ بچه ها برای اینکه گن رو بکشید، بذارید یه راهنمایی بکنم. اینجا کفمون بود که شکسته شد، درسته؟ سقف قبلی هم اون بالا بود. حالا وقتی می خواین سقف و کف جدید رو برای لگ فعلی انتخاب کنید، شاید بپرسید: "مریم، من کدوم های (High) یا لو (Low) رو انتخاب کنم؟" مثلا اگه چندتا های نزدیک به هم داریم، کدوم معتبره؟ بذارید براتون راحتش کنم: در یک روند نزولی: بین دو خط ساختار قبلی تون (یعنی بین سقف و کفی که باس قبلی روش اتفاق افتاده)، بالاترین نقطه ای که می بینید، میشه های (High) جدیدتون برای کشیدن گن. در یک روند صعودی: بین دو خط ساختار قبلی تون، پایین ترین نقطه ای که می بینید، میشه لوی (Low) جدیدتون. الان در مثال ما که روند نزولیه، بین سقف و کف قبلی، سه تا های داریم. کدوم یکی از همه بالاتره؟ وسطی. پس این میشه های جدید من. لو هم که همین کف جدیدمونه که BOS روش اتفاق افتاده. پس های های دیگه برای ما مهم نیستن. حالا گن رو روی این های و لوی جدید می کشیم و منتظر می مونیم تا ۵۰ درصدش استراحت بکنه. اوکی، اومد و ۵0 درصد رو استراحت کرد. حالا یا باید برگرده پایین و خط پایین (کف لگ) رو بشکنه (که میشه BOS بعدی)، یا بره بالا و خط بالا (سقف لگ) رو بشکنه و برای ما چاک (CHoCH) اتفاق بیفته. نکته: این چاکی که اندیکاتور این وسط نشون داده، باگه! چون سقف اصلی ما اون بالاتره. ما هنوز به اون سقف نرسیدیم. همچنین این BOS اینجا هم باگه و معتبر نیست. وقوع چنج آو کرکتر (CHoCH) خب، اینجا روی این کندل، بدنه کندل بالای خط سقف لگ ما بسته شد. پس عملا الان چنج آو کرکتر (CHoCH) ما اینجا اتفاق افتاد. ما الان اینجا یک چاک صعودی داریم. (رنگش رو سبز می کنم که بدونید صعودیه. نمی نویسم که بعدا گیج نشید!) حالا که چاک صعودی اتفاق افتاده: لومون (Low) که سر جای خودش هست (کف قبلی که چاک از اونجا شروع شده). هایمون (High) هم الان با شکست سقف قبلی اتفاق افتاده. استفاده از فیبوناچی برای پولبک در روند جدید حالا باید ببینیم چه اتفاقی می خواد بیفته. ابزار فیبوناچی رو برمی داریم و روی این لگ جدید (از لو تا های چاک) میندازیم. یکی از اشتباهاتی که توی بعضی از بچه ها دیدم اینه که جهت کشیدن فیبوناچی رو اشتباه انجام میدن. قانون کشیدن فیبوناچی (و گن): وقتی روندمون صعودیه (چاک سبز و صعودی داریم): فیبوناچی رو باید از پایین به بالا بکشید. مثل بالا رفتن از پله ها! شما از پله ها از پایین میرید بالا. وقتی روندمون نزولیه: فیبوناچی رو باید از بالا به پایین بکشید. مثل پایین اومدن از پله ها! چرا این مهمه؟ چون اون موقع ناحیه استراحتی (معمولا بین ۰.۵ تا ۰.۶۱۸ یا حتی ۰.۷۸۶ فیبوناچی) که شما منتظرش هستید، فرق می کنه. اگه من این فیبوی صعودی رو برعکس (از بالا به پایین) بکشم، اون موقع باید تا خیلی پایین تر صبر کنم و هر برگشتی در ناحیه درست، برای من تایید شده نیست. ولی وقتی درست (از پایین به بالا) می کشم، اگه قیمت تا ناحیه ۵۰ درصد فیبوناچی اصلاح کنه و بعد حرکت کنه، اون BOS بعدی برای من قابل قبوله. در مثال ما، اصلاح و استراحت اتفاق افتاد. اگه از بالا (سقف لگ فعلی) بشکنه، ما یک باس صعودی داریم. اگه برگرده از پایین (کف لگ فعلی) بشکنه، یک چاک نزولی جدید داریم. اوکی. ببینید، قیمت اومد و از بالا بست و ما یک باس (BOS) صعودی جدید داریم. حالا باید سقف جدیدمون رو منتظر بمونیم ببینیم کجا می تونه باشه. کف جدیدمون کجاست؟ چون الان روند صعودی شده، بین دو تا استراکچر قبلی (کف و سقفی که BOS قبلی روش اتفاق افتاده)، پایین ترین کفی که می تونم داشته باشم کدومه؟ در مثال ما، سه تا کف داریم. اونی که از همه پایین تره، میشه کف جدید من. سقف رو هم باید منتظر بمونیم ببینیم از کجا برمی گرده. اگه برگشت، اون میشه سقف جدیدمون. اوکی. این شد سقفم، اینم شد کفم. پس یا برمی گرده این کف منو می زنه و چاک نزولی به وجود میاد، یا برمی گرده و میره بالا ادامه میده و یه باس صعودی دیگه برامون اتفاق میفته. میام گن رو می کشم روش (چون روند صعودیه، از کف به سقف). پس باید وارد ناحیه سبز رنگ گن (زیر ۰.۵) بشه تا اصلاحش برای من تایید بشه. خب، متاسفانه وارد ناحیه سبز نشد. بذار ببینم، شد واقعا یا نشد... می خواستیم اینجا بگیریم. با ارفاق حالا شاید می شد. کسایی که اینجا باس رو گرفتن، اوکیه، قابل قبوله. اگه نه، پس این لگ ما کش اومده و همچنان باهاش به سمت بالا حرکت می کنیم و منتظر استراحت معتبر می مونیم. ببینیم استراحتش اتفاق میفته یا نه... نه، همچنان نه. داره میره بالا. یک چاک نزولی دیگر و نویزهای بازار اوکی. الان استراحتش اتفاق افتاد (وارد ناحیه سبز گن شد). این چنج آو کرکتری که اندیکاتور اینجا نشون داده برای ما قابل قبول نیست، چون کف اصلی ما اون پایین تره و هنوز برای کفمون اتفاقی نیفتاده. الان قیمت تو ناحیه استراحته. اگه از اینجا برگرده بره بالا و سقف رو بزنه، ما یه باس داریم. اگر نه، برگرده بیاد پایین و کف رو بزنه، اون موقع چاک نزولی برامون اتفاق میفته. اوکی. الان اومد پایین، اینجا کف رو برای ما زد. پس الان اینجا من یک چنج آو کرکتر (CHoCH) نزولی دارم. دوباره گن رو پاک می کنم و منتظر می مونیم تا ببینیم آیا توی فیبوناچی (این بار از بالا به پایین، چون روند نزولی شده) استراحت اتفاق میفته یا نه. ببینید چقدر اینجا باگ (ساختار نامعتبر یا نویز) گرفتیم! فکر کنم یه باگمون اینجا بود، یکی اینجا، یکی اینجا، این یکی، اون یکی... الان فکر کنم یه شش هفتایی نویز وجود داره اینجا. خب الان اصلاحش و استراحتش روی فیبوناچی اوکیه. اگه برگرده پایین و دوباره استراکچر پایینمون (کف لگ) رو بزنه، ما می تونیم بگیم که یک باس نزولی برامون اتفاق افتاده. اگه برگرده بره بالا (سقف لگ)، یه چاک صعودی جدید برامون اتفاق میفته. ببینیم چه اتفاقی میفته... میره بالا یا میاد پایین... اوکی. رفت بالا، بالا هم بست! پس الان ما یک چاک صعودی جدید داریم. قبلی ها رو پاک می کنم. این چاک جدیدی که ما اینجا داریم، از کف تا سقفش باید یک استراحت داشته باشه. اهمیت فیلتر کردن نویزها (ساختارهای مینور) بچه ها حواستون باشه، من نمیگم این ساختارهای داخلی که فیلتر می کنیم اشتباهه ها! نه، اینا همه چاک ها و بریک آو استراکچرهای مینور (کوچک) هستن. ولی ما در سیستممون دنبال اینیم که نواحی قطعی تر و قوی تر رو بگیریم. برای همین این نیمچه های وسط رو در نظر نمی گیریم. اینا واقعا نویز محسوب میشن. ببینید، اینجا این چنج آو کرکتر (اشاره به یکی از نویزها)، اگه می خواستی این چاک رو در نظر بگیری و مثلا می خواستی روی اوردر بلاکش بای بزنی، استاپ میشدی. بعد این یکی رو می خواستی بگیری، می خواستی روی اوردر بلاکش سل بزنی، استاپ میشدی. بعد دوباره این یکی رو که می گرفتی، اصلا به اوردر بلاکش نرسیده بود که بخواد فعال بشه. اینو می گرفتی، دوباره رو اوردر بلاکش استاپ میشدی. این یکی هم اگه می گرفتی، اصلا فعال نشده. یعنی می خوام بگم این نویزهایی که داریم راجع بهش صحبت می کنیم، اینا همه استاپ هایی هست که با این روش داره فیلتر میشه. سوال: اگه با شدو هم ۵۰ درصد رو (در گن یا فیبو برای اصلاح) بشکنه، قبوله؟ بله. برای اصلاح ها و استراحت ها، حتی رسیدن شدو هم برای ما کافیه. ما بدنه کندل رو فقط برای شکست ساختار (BOS یا CHoCH) در نظر می گیریم. اینکه اصلاحش شدویی بوده یا بدنه زیرش بسته، مهم نیست. همینقدر که قیمت به اون سطح برسه، کفایت می کنه. چرا BOS ها مهم هستند، حتی اگر تمرکز ما بر CHoCH ها باشد؟ ما خیلی روی بریک آو استراکچرها (باس ها) زوم نمی کنیم. چرا؟ چون تمام ستاپ ما بر اساس چاک ها اتفاق میفته. ولی ناچاریم تسلط کافی هم روی باس ها داشته باشیم. چرا؟ چون اگه باس رو درست نکشی، چاک درست در نمیاد! چاک چه زمانی اتفاق میفته؟ زمانی که شما منتظری روند ادامه پیدا کنه (یعنی باس اتفاق بیفته)، اما قیمت برمیگرده و خلاف روند، ساختار قبلی رو میزنه. اگر روند ادامه پیدا می کرد و مثلا رو به پایین می رفت، خب اوکی، یه باس دیگه اتفاق میفته و برای ما مهم نیست. اما اگر برگرده بالا و بخواد ساختار رو بشکنه، حالا مهم میشه که کدوم سقف رو داره برای من میزنه؟ کدوم یکی برای من چاک محسوب میشه که من در نظرش بگیرم؟ آیا این های کوچیک چاکه؟ یا اون های اصلی تر؟ به نوعی، باس ها مهم میشن به خاطر اینکه اون چاک های درست و معتبر رو برای شما شکل میدن. ولی در حالت کلی، برای ما چاک (همون چنج آو کرکتر یا تغییر شخصیت روند) اهمیت داره. چرا؟ چون ما بر اساس این تغییر شخصیت ها معامله می کنیم. دلایل دیگر برای نادیده گرفتن ساختارهای داخلی (مینور) به دو دلیل اصلی ما با این ساختارهای داخلی (اینترنال یا مینور) کار نداریم: محدودیت های پراپ فرم و استاپ های متوالی: مخصوصا شماهایی که روی حساب های پراپ کار می کنید، تعداد استاپ های پشت سر هم براتون خیلی مهمه. به خاطر اون محدودیت لیمیت ضرر روزانه ای که دارید، پشت سر هم استاپ نخوردن براتون یه گزینه خیلی مهم محسوب میشه. اگر بخواهید روی هر ساختار کوچکی وارد معامله شوید، احتمال استاپ خوردن های متوالی بیشتر می شود. اسپرد و عدم امکان اجرای معاملات با استاپ بسیار کوچک: ببینید، عملا وقتی اندازه کل ستاپتون، مثلا اینجا رو بخوایم ورود بگیریم و استاپمون اینجا باشه، کلا سه پیپه! شماهایی که روی بروکرهای، خب، بروکرهای معمولی کار می کنید، با کارگزاری هایی که اسپرد بالایی دارن، از این سه پیپی که میذاری، عملا کلش اسپرده! چون موقع ورود، قیمت ۱۰-۱۵ پوینت بالاتر باز میشه، موقع بستن هم که خود به خود قیمت ۱۰-۱۵ پوینت پایین تره. یعنی احتمال اینکه شما حتی بی خودی هم استاپ بخوری، خیلی میره بالا. پس عملا اون ورودهای بهینه ای که می تونه ریوارهای خیلی بالا بهتون بده، فقط روی چارت (در تئوری) امکان پذیره. یعنی شما فقط می تونید نقاشیشو بکشید، نمی تونید روی حساب واقعی اجراش کنید. چون اگه شما بخوای اینجا ورود بکنی و استاپت رو بذاری اینجا سه پیپ (که الان داریم راجع به تایم فریم ۱۵ دقیقه صحبت می کنیم و این کندل بهتون سه و نیم پیپ میده؛ این کندل اگر تو تایم فریم یک دقیقه باشه، به شما یه پیپ هم نمیده، یعنی اندازه استاپتون زیر ۱۰ پوینته!)، بهترین سرورهایی که می تونید داشته باشید برای طلا، مثل سرورهای فیوژن من، در بهترین حالت ۵ پوینت و در بدترین حالت ۱۲-۱۳ پوینت اسپرد دارن. یعنی من به محض اینکه وارد شم، استاپ می خورم اگر بره تو اون حالت بدش که ۱۲-۱۳ پوینته، چون اندازه استاپ من میشه ۱۰ پوینت! پس اینجور ورودها، ورودهای قشنگی برای نقاشی کردن میشه، اما در واقعیت عملا نمی تونید اجراش کنید. برای همینه میای می بینی خب من بک تست می گیرم، درسته از ۱۰ تا مثلا شش تاش استاپ می خوره ولی چهار تاش تی پی میده، تی پی های خوب هم میده، در نهایت مثبت میشه توی بک تستی که دارم می گیرم یا توی فوروارد تستی که دارم می گیرم. پس چرا میام رو پراپ لیمیت می خورم؟ مگه میشه آخه مثلا من ۱۰ تا معامله باز کردم رو پراپم، باید منطقا چهار تاش تی پی بده حداقل به من. پس چرا مثلا هشت تاش استاپ خورده؟ چون اون دو سه تای دیگه ای که استاپ خورده، بخاطر بحث اسپرد و اینجور چیزا شما رو از بازار انداخته بیرون. واسه همینه عملا در واقعیت نمی تونی اجراش بکنی. پس باید یه جوری انتخاب بکنیم که نه سیخ بسوزه نه کباب. نه خیلی اندازه استاپمون زیاد و چرت و پرت باشه که خیلی بزرگ باشه، نه اندازه استاپمون خیلی کوچیک باشه. ما هر دو تا رو نمی تونیم اجرا بکنیم. یکی از ایرادهایی که خیلی از این به قول خودشون "صفر پیپ زن ها" دارن همینه. واقعا استاپ های نزدیک میذارن و به راحتی میخورن. در واقعیت هم شاید قیمت به استاپشون نمی رسه ها، توی بروکر خودشون میخورن. چرا؟ چون اسپرد و کمیسیون و اینجور چیزا توی سیستمشون اذیت می کنه. پس یکی از دلایل خیلی مهمی که ما این اینترنال ها رو نمی گیریم، اینه که درسته که می تونن ریوارهای خیلی خوب و بالا بهمون بدن، اما از اون طرف هم ایراد کار اینه که ما روی بروکر نمی تونیم واقعا اجراش بکنیم. هم از نظر حجمی هم امکانش برامون وجود نداره. شما اگه بخواید ۲ درصد یا حتی ۱ درصد هم روی حساب ۲۵ هزار دلاری ریسک بکنین، یعنی ۲۵۰ دلار. ۲۵۰ دلار برای یک پیپ استاپ، شما باید دو و نیم لات وارد شی روی طلا! کدوم یکی از این سیستم ها یا پراپ ها با اهرم یک به پنجاه یا یک به صد می تونه به شما اجازه بده مثلا دو سه تا معامله دو سه لاتی رو همزمان باز بکنید؟ ممکنه حتی بهتون گیر بدن که معامله پرریسک و پرخطر انجام دادید. پس علت اینکه نمیریم سراغش این موضوعه. و خب از اون طرف هم وین ریتش میاد پایین. من شخصا آدمی ام که وین ریت برام خیلی بیشتر اهمیت داره. تاثیر عمق پولبک بر قدرت روند ببینید، هر چی این استراحت (پولبک) کمتر باشه (مثلا فقط تا سطح ۵۰ درصد فیبوناچی یا گن باشه و نه عمیق تر)، احتمال برگشتش رو به بالا (در روند صعودی) و استاپ نخوردنتون بیشتره، اما توقع حرکت های خیلی بزرگتر رو هم نباید ازش داشته باشید. این استراحت می تونه دقیقا روی خود ۵۰ باشه، می تونه رو ۶۰ باشه، می تونه رو ۷۰ باشه، می تونه رو ۸۰ باشه (منظور سطوح فیبوناچی است). روی هر کدوم اینا می تونه اتفاق بیفته. اما معمولا اگر استراحت، یک استراحت خوبی باشه که یک بیس خوبی براتون بسازه، میره که یک حرکت خوبی رو هم شکل بده. اما از اون طرف هم میشه نگاهش کرد: هرچی این استراحت کمتر باشه، در واقع داره قدرت اون روند رو به شما نشون میده. یعنی آقا اونقدر بایرها (خریداران) زیاد بودن تو بازار که شما حتی فرصت نکردی ۵۰ درصد استراحت کنی، یا بیشتر از ۵۰ درصد نذاشتن استراحت بکنی. تا زمانی که استراحت ۵۰ درصد به پایین باشه (یعنی به سمت سطوح با درصد کمتر مثل ۳۸.۲ یا ۲۳.۶ در فیبوناچی برای پولبک روند صعودی، یا برعکس برای روند نزولی)، برای ما اوکیه. ممکنه از خود ۵۰ برگرده، ممکنه یه ذره پایین تر بیاد و برگرده. مهم نیست برامون. جمع بندی و نکات پایانی امیدوارم این توضیحات در مورد اشتراک گذاری لینک ها و تحلیل ساختارهای BOS و CHoCH براتون مفید بوده باشه. یادتون باشه، کلید موفقیت در این بازار، درک عمیق ساختارها و فیلتر کردن نویزهاست. با تمرین و تکرار، چشم شما به این الگوها عادت می کنه و می تونید با اطمینان بیشتری وارد معاملات بشید. موفق و پرسود باشید!
آموزش/12/10/2024
صفر تا صد تحلیل ساختار بازار با اسمارت مانی (قسمت چهارم): تشخیص CHoCH و BoS با اندیکاتور و فیبوناچی کلید درک حرکات بازار در دستان شماست! سلام به همه شما فعالان و علاقه مندان بازارهای مالی! در این قسمت از سری آموزش های "صفر تا صد"، می خواهیم یک قدم بسیار مهم در مسیر حرفه ای شدن در تحلیل تکنیکال، خصوصاً با رویکرد محبوب اسمارت مانی (Smart Money Concepts - SMC) برداریم. امروز یاد می گیریم چطور با استفاده از یک اندیکاتور خاص و تنظیمات دقیق، به همراه ابزار قدرتمند فیبوناچی، "تغییر شخصیت بازار" یا همان چنج آف کاراکتر (CHoCH) و "شکست ساختار" یا بریک آو استراکچر (BoS) را شناسایی کنیم. این مفاهیم، ستون فقرات تحلیل اسمارت مانی هستند و درک درست آن ها می تواند دید شما را به چارت کاملاً متحول کند. پس با ما همراه باشید تا با هم، باگ های احتمالی در تحلیل را بگیریم و به نتایج بهتری برسیم. معرفی و تنظیم اندیکاتور کلیدی: اسمارت مانی کانسپت پرابیبیلیتی (اکسپو) اولین قدم برای شروع، به روزرسانی ابزار تحلیلی مان است. از این به بعد، از اندیکاتوری به نام "اسمارت مانی کانسپت پرابیبیلیتی (اکسپو)" یا به انگلیسی "Smart Money Concept Probability (Expo)" استفاده خواهیم کرد. لطفاً این اندیکاتور را روی پلتفرم تریدینگ ویو خود پیدا و نصب کنید. تنظیمات اندیکاتور: برای اینکه تحلیل هایمان با هم همخوانی داشته باشد، تنظیمات اندیکاتور را به شکل زیر تغییر دهید: مقدار اول: ۲۵ مقدار دوم: ۱۰ رنگ بندی: انتخاب رنگ ها کاملاً سلیقه ای است و می توانید مطابق با راحتی چشم خودتان آن را شخصی سازی کنید. پرمیوم و دیسکانت: فعلاً تیک گزینه های مربوط به پرمیوم و دیسکانت را بردارید، چون بعداً با استفاده از یک اندیکاتور دیگر، این مفهوم را به طور کامل پوشش خواهیم داد. این اندیکاتور، شکست های ساختار را به صورت SMS (Sell Market Shift) و BMS (Buy Market Shift) برای شما مشخص می کند. البته، همانطور که قبلاً هم گفتیم، مبنای اصلی تحلیل ما، همان "چنج آف کاراکتر"هایی است که خودمان با دقت شناسایی می کنیم و این اندیکاتور صرفاً به عنوان یک کمک بصری عمل خواهد کرد. از کجا تحلیل را شروع کنیم؟ چارچوب زمانی در تایم فریم ۱۵ دقیقه خیلی وقت ها سوال پیش می آید که وقتی می خواهیم از وسط چارت شروع به تحلیل کنیم، باید چه بازه زمانی را در نظر بگیریم؟ (البته در آینده به طور کامل در مورد تحلیل فراکتالی و بررسی تایم فریم های مختلف صحبت خواهیم کرد). اما فعلاً فرض می کنیم که ما فقط به تایم فریم ۱۵ دقیقه دسترسی داریم. برای تشخیص روندهای معتبر در تایم فریم ۱۵ دقیقه، توصیه می شود که حداقل یک بازه زمانی یک ماهه را روی چارت خود مشاهده کنید. به عنوان مثال، اگر الان در ماه "جون" هستیم، سعی کنید چارت را طوری تنظیم کنید که بتوانید از ابتدای ماه "مِی" را هم ببینید. اگر دیدن یک ماه کامل برایتان سخت است یا صفحه نمایش کوچکی دارید، دو تا سه هفته هم می تواند کافی باشد و جواب کارتان را بدهد. گام اول: شناسایی سقف و کف های اصلی و اولین تغییر ساختار (CHoCH) پس از تنظیم بازه زمانی، بالاترین سقف و پایین ترین کفی که در آن بازه مشاهده می کنید را به عنوان نقاط مرجع اولیه در نظر بگیرید. بر اساس این نقاط، قدم به قدم شروع به تایید ساختارها می کنیم. فرض کنید بالاترین نقطه چارت، سقف ماست و پایین ترین نقطه قابل مشاهده قبل از یک شکست، کف ما. حالا قیمت حرکت می کند و با یک کندل، زیر آن کف مشخص شده، با "بادی" (Body) بسته می شود. اینجاست که می گوییم ساختار ما شکسته شده است. رسم فیبوناچی برای CHoCH: پس از مشاهده این شکست، ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement) را برمی داریم. فیبوناچی را از بالاترین نقطه ای که ساختار ما از آنجا شروع شده (همان سقف اصلی) تا کفِ لِگی که این شکست در آن اتفاق افتاده و ادامه پیدا کرده ، می کشیم. نکته بسیار مهم: فیبوناچی را دقیقاً روی خط شکست نمی کشیم! بلکه تا جایی که حرکت نزولی پس از شکست ادامه پیدا کرده و قبل از اینکه حداقل ۲۳.۶ درصد از آن حرکت را به سمت بالا اصلاح (استراحت) کند، لگ ما ادامه دارد. پس فیبوناچی را تا انتهای این حرکت نزولی (قبل از اصلاح ۲۳.۶٪) امتداد می دهیم. بنابراین، اگرچه خط شکست ساختار ما در یک نقطه مشخص است، اما خودِ حرکتِ شکست ممکن است ادامه پیدا کند. مبنای ما برای تعیین انتهای لگِ CHoCH، نقطه ای است که قیمت پس از آن، حداقل ۲۳.۶٪ از طول همان لگ را به سمت بالا برمی گردد و استراحت می کند. تا زمانی که این استراحت ۲۳.۶ درصدی اتفاق نیفتاده، لگ CHoCH ما هنوز تمام نشده و اصطلاحاً "کش می آید" یا "اکستند (Extend)" می شود. اهمیت شکست اولیه: تا زمانی که آن شکست اولیه (که ما به آن چنج آف کاراکتر می گوییم) اتفاق نیفتاده، هر سقف و کفی که در دل حرکت قبلی ایجاد می شود، برای ما "فیک" محسوب شده و اعتبار ساختاری اصلی را ندارند. سقف و کف معتبر ما، همان نقاطی هستند که قبل از CHoCH تعریف کرده ایم. با وقوع CHoCH، ساختار ما منتقل می شود. حالا بین این دو ناحیه (سقف اولیه قبل از CHoCH و کفی که پس از CHoCH و با تایید اصلاح ۲۳.۶٪ شکل گرفته)، بالاترین نقطه ای که بعد از شکست اولیه و به عنوان شروع اصلاح می بینیم، می تواند سقف جدید ما در ساختار جدید باشد (البته در CHoCH نزولی، سقف اولیه دست نمی خورد و ما دنبال کف جدید هستیم). کفِ CHoCH کجاست؟ قانون ۲۳.۶٪ فرض کنیم چنج آف کاراکتر (CHoCH) نزولی ما اتفاق افتاده و قیمت خط حمایت قبلی را شکسته است. سوال: کفِ این CHoCH دقیقاً کجاست؟ آیا همان اولین کندلی است که خط را شکسته؟ پاسخ: خیر! کفِ CHoCH ما، پایین ترین نقطه ای است که قیمت پس از شکست به آن می رسد قبل از اینکه یک اصلاح حداقل ۲۳.۶ درصدی به سمت بالا داشته باشد. پس اگر قیمت خط را شکست و به نزول ادامه داد، ما هم با آن ادامه می دهیم و نقطه کفِ CHoCH را مدام به سمت پایین تر منتقل می کنیم (اکستند می کنیم). هر زمان که قیمت متوقف شد و به اندازه ۲۳.۶ درصد از کل این حرکت نزولی (از سقف اولیه تا پایین ترین نقطه فعلی) به سمت بالا برگشت، آن پایین ترین نقطه، به عنوان "کفِ تایید شده لگِ CHoCH" ما شناخته می شود. سقف ساختار در CHoCH نزولی دست نمی خورد و همان سقف اولیه باقی می ماند. پس از CHoCH، نوبت به Break of Structure (BoS) می رسد خب، CHoCH نزولی ما اتفاق افتاد و کفِ آن نیز با اصلاح ۲۳.۶٪ تایید شد. سقف ما هم که همان سقف اولیه است. حالا ساختار جدیدی داریم. اگر قیمت از اینجا برگردد و سقف اولیه ما (سقف CHoCH) را به سمت بالا بشکند، یک CHoCH صعودی جدید خواهیم داشت. اما اگر قیمت به نزول ادامه دهد و کفِ تایید شده CHoCH ما را به سمت پایین بشکند، در این صورت "بریک آو استراکچر" یا BoS اتفاق افتاده است. نکته مهم در مورد کفِ BoS: فرض کنید قیمت کف CHoCH را شکسته و BoS در حال شکل گیری است. آیا اولین کندلی که زیر کف CHoCH بسته می شود، کفِ جدید BoS ماست؟ خیر! مشابه CHoCH، لگِ BoS ما نیز تا زمانی که یک اصلاح حداقل ۵۰ درصدی به سمت بالا نداشته باشد، ادامه پیدا می کند و "کش می آید". استفاده از ابزار گن (یا فیبوناچی) برای تایید لگ BoS: به محض اینکه کندلی زیر کف قبلی (کف CHoCH یا کف BoS قبلی) بسته شد و BoS اتفاق افتاد، ما ابزار گن فن (Gann Fan) یا فیبوناچی را از سقفِ آن لگِ BoS (یعنی آخرین های قبل از شکست) تا کندلی که شکست را انجام داده، می کشیم. اگر قیمت از آن کندلِ شکست، به سمت بالا برگشت و ۵۰٪ از این لگ را اصلاح کرد، آنگاه شکست ساختار (BoS) ما تایید شده و آن نقطه، کفِ جدید ما خواهد بود. اما اگر اصلاح ۵۰ درصدی اتفاق نیفتاد و قیمت به نزول ادامه داد، ما هم با آن می رویم و کفِ لگِ BoS را مدام به سمت پایین تر منتقل می کنیم (اکستند می کنیم). هر زمان که قیمت متوقف شد و به اندازه ۵۰ درصد از کل این حرکت نزولی (از سقفِ لگ BoS تا پایین ترین نقطه فعلی) به سمت بالا برگشت، آن پایین ترین نقطه، به عنوان "کفِ تایید شده لگِ BoS" ما شناخته می شود. مثال عملی از اکستند شدن لگ BoS: فرض کنید یک BoS اتفاق افتاده. گن را از سقف لگ تا کندل شکست می کشیم. قیمت کمی بالا می آید اما به ۵۰٪ گن نمی رسد و دوباره نزول می کند و کف جدیدتری می سازد. در این حالت، کفِ ما هنوز تایید نشده و لگ BoS در حال اکستند شدن است. ما نقطه پایینی گن را به کف جدید منتقل می کنیم. این فرآیند ادامه پیدا می کند. تا زمانی که اصلاح ۵۰ درصدی رخ ندهد، کفِ ما مدام پایین تر می رود و لگ کش می آید. بالاخره، قیمت به نقطه ای می رسد که پس از آن، ۵۰٪ از کل لگ نزولی اخیر را به سمت بالا اصلاح می کند. حالا! آن پایین ترین نقطه ای که قبل از این اصلاح ۵۰ درصدی ثبت شده، به عنوان "کفِ تایید شده لگ BoS" شناخته می شود. سقف این لگ BoS هم که مشخص بود (آخرین های قبل از شکست اولیه). حالا ما یک سقف و یک کفِ تایید شده جدید داریم. اگر قیمت این کف جدید را بشکند، BoS بعدی رخ می دهد. اگر سقف را بشکند، CHoCH جدیدی خواهیم داشت. وقوع CHoCH صعودی پس از یک روند نزولی: فرض کنید در یک روند نزولی هستیم و چندین BoS نزولی تایید شده داشته ایم. آخرین سقف و کف تایید شده ما مشخص است. حالا قیمت برمی گردد و به جای شکستن کف، می آید و سقفِ آخرین لگِ BoS نزولی ما را به سمت بالا می شکند و کندل در بالای آن بسته می شود. اینجا یک "چنج آف کاراکتر صعودی" یا CHoCH صعودی برای ما اتفاق افتاده است. تایید لگِ CHoCH صعودی: مشابه CHoCH نزولی، فیبوناچی را از کفِ لِگی که این شکست از آنجا شروع شده تا بالاترین نقطه ای که قیمت پس از شکست به آن می رسد (قبل از اصلاح ۲۳.۶٪ به سمت پایین) می کشیم. وقتی قیمت ۲۳.۶٪ از این لگ صعودی را به سمت پایین اصلاح کرد، آن بالاترین نقطه، "سقفِ تایید شده لگِ CHoCH صعودی" ما خواهد بود. در CHoCH صعودی، کفِ ساختار دست نمی خورد و همان کفِ لگِ CHoCH باقی می ماند. ما فقط دنبال سقف جدید هستیم. چرا؟ چون برای CHoCH، ما دنبال "اینترمدیت" (Intermediate) های یا لوها می گردیم. آن کفی که باعث این CHoCH صعودی شده، یک اینترمدیت لوی مهم است. سوال و جواب های کلیدی در درک ساختارها: در طول ویدیو، سوالات بسیار خوبی مطرح شد که به درک عمیق تر این مفاهیم کمک می کند: سوال: اگر پس از شکست اولیه برای CHoCH، قیمت ۲۰٪ اصلاح کند و دوباره به نزول ادامه دهد، آیا CHoCH معتبر است؟ پاسخ: بله، خودِ CHoCH با شکست خط اتفاق افتاده و نشان می دهد که ما از روند قبلی خارج شده ایم. اما "لِگِ CHoCH" ما هنوز تکمیل نشده و کفِ آن تایید نشده است. ما منتظر می مانیم تا اصلاح ۲۳.۶ درصدی اتفاق بیفتد تا بگوییم لگ CHoCH ما در فلان نقطه تمام شده و حالا آن کف، یک کف ساختاری معتبر است. تا قبل از آن، کفِ CHoCH مدام در حال اکسپند شدن است. این موضوع برای این مهم است که بدانیم حرکت نزولی تا کجا قدرت دارد و کی می توانیم انتظار یک بیس سازی برای حرکت بعدی (چه اصلاح، چه ادامه روند) را داشته باشیم. اگر اصلاح کافی صورت نگیرد، نمی توان انتظار داشت که قیمت قدرت کافی برای ساختن لگ بعدی BoS را داشته باشد. سوال: در یک روند صعودی، هایر لویی (Higher Low) که منجر به هایر های (Higher High) شده، آیا همیشه به عنوان کفِ سوینگ استراکچر (برای BoS) در نظر گرفته می شود؟ پاسخ: اگر آن هایر لو از یک اصلاح حداقل ۵۰ درصدیِ لگ قبلی آمده باشد و سپس رفته باشد سقف قبلی را زده باشد، بله، آن هایر لو کف معتبر سوینگ ماست. اما اگر اصلاح ۵۰ درصدی اتفاق نیفتاده باشد، آنگاه لگِ BoS ما در حال اکستند شدن است. سقف بالاتر می رود، اما کفِ معتبر ما همان کفِ قبلی باقی می ماند تا زمانی که یک اصلاح ۵۰ درصدی مناسب و سپس شکست سقف جدید رخ دهد. چرا؟ چون ما دنبال ساختارهای "ماژور" هستیم، نه "مینور". ساختارهای مینور (که با اصلاح های کوچک شکل می گیرند) اعتبار کافی ندارند و می توانند منجر به سیگنال های غلط و استاپ های متعدد شوند. ما به دنبال حرکاتی هستیم که نشان دهنده تصمیم بازیگران بزرگ بازار (بانک ها، هج فاندها) باشد. یک اصلاح مناسب و سپس یک حرکت قدرتمند برای شکست ساختار، نشان دهنده اهمیت آن ناحیه است. سوال: اگر در یک کندل، هم قیمت خط ساختار را (مثلاً برای CHoCH نزولی) بشکند، هم به زیر آن بسته شود و هم در همان کندل (با شادو) ۲۳٪ اصلاح به سمت بالا را انجام دهد، آیا معتبر است؟ پاسخ: خیر. شرط اول وقوع CHoCH یا BoS، بسته شدن کندل در زیر (برای نزولی) یا بالای (برای صعودی) خط ساختار است. شرط دوم برای تایید لگ، اصلاح (۲۳٪ برای CHoCH، ۵۰٪ برای BoS) پس از وقوع شکست و بسته شدن کندل است. اگر کندلی با شادو خط را بشکند و برگردد و بالای آن بسته شود، اصلاً شکستی رخ نداده. اگر کندلی زیر خط ببندد، و قبل از این بسته شدن، شادویی زده باشد که ۲۳٪ را پر کرده، آن شادو حساب نیست، چون هنوز خودِ CHoCH (بسته شدن کندل) اتفاق نیفتاده بود. ما اصلاح را از کندلی که شکست را تایید کرده به بعد در نظر می گیریم. سوال: اگر یک CHoCH صعودی داشته باشیم، بعد قیمت ۲۳٪ اصلاح کند، بعد برود یک BoS صعودی هم بدهد (که آن هم ۵۰٪ اصلاح کند و لگش تایید شود). حالا اگر قیمت برگردد و کفی که بین CHoCH و BoS بوده را بشکند، آیا این CHoCH نزولی جدید است یا باید حتماً کفِ اصلیِ اولیه (کفِ لگِ CHoCH صعودی) شکسته شود؟ پاسخ: در این حالت، چون لگ CHoCH صعودی و سپس لگ BoS صعودی هر دو با اصلاح های لازم (۲۳٪ و ۵۰٪) تایید شده اند، ساختار شما به طور کامل به سمت بالا منتقل شده است. حالا اگر سقفِ آخرین لگِ BoS تایید شده شکسته شود، CHoCH نزولی خواهیم داشت. دیگر نیازی نیست منتظر شکست کفِ اولیه CHoCH صعودی باشیم، چون ساختار با موفقیت به سطوح بالاتر منتقل و تایید شده است. سوال: برای اینکه بدانیم یک CHoCH معتبر است، در تایم فریم یک دقیقه چقدر باید به عقب برویم؟ پاسخ: حدود ۱۰-۱۲ روز گذشته را بررسی کنید. بالاترین یا پایین ترین نقطه معتبر در آن بازه را پیدا کنید. منظور از رفتن به گذشته این نیست که از آنجا سیگنال ورود بگیریم، بلکه می خواهیم آخرین سقف و کف معتبر ساختاری را پیدا کنیم تا تحلیل فعلی خود را بر اساس آن شروع کنیم. اگر در آن ۱۰-۱۲ روز یک روند کاملاً یک طرفه (مثلاً نزولی) با BoS های متعدد و اصلاح های ۵۰٪ تایید شده داشته ایم، به محض شکست آخرین سقفِ تایید شده آن روند نزولی، CHoCH صعودی رخ می دهد. نکته تکمیلی از یکی از دوستان (مهدی) در مورد تایید لگ: دوستان خیلی در مورد "تایید" و "تکمیل" لگ ها سوال دارند. ببینید، وقتی مثلاً یک BoS صعودی اتفاق می افتد (یعنی کندل بالای سقف قبلی می بندد)، خودِ BoS "رخ داده" و "تایید شده". اما "لِگِ" این BoS هنوز تکمیل نشده تا زمانی که ۵۰٪ اصلاح به سمت پایین را نبینیم. آن ۵۰٪ اصلاح برای "تایید سقفِ آن لگِ BoS" است، نه برای تایید خودِ BoS. همین موضوع برای CHoCH و اصلاح ۲۳ درصدی هم صادق است. ما دنبال تکمیل لگ هستیم تا بدانیم سقف یا کف جدید معتبر ما کجاست. سوال: اگر یک CHoCH نزولی داشته باشیم، و قیمت بدون اصلاح ۲۳ درصدی مناسب، بلافاصله برگردد و یک CHoCH صعودی ایجاد کند (یعنی سقف اولیه را بزند)، تکلیف چیست؟ پاسخ : این نشان می دهد که CHoCH نزولی اولیه آنقدر بی ارزش و بی اعتبار بوده که حتی نتوانسته یک لگ BoS به ما بدهد و قیمت سریعاً آن را پس گرفته. در این حالت، CHoCH نزولی اولیه فیلد شده (خورده شده) و اینترمدیت معتبری برای ما ایجاد نکرده است. مبنای ما CHoCH صعودی جدید خواهد بود. اتفاقاً این نوع ساختارها (CHoCH های پشت سر هم و مخالف جهت) می توانند نواحی ورود بسیار قوی در جهت CHoCH دوم ایجاد کنند، چون نشان دهنده قدرت زیاد آن جهت و رد شدن کامل جهت قبلی است. این می تواند در تایم فریم بالاتر صرفاً یک نویز یا بخشی از یک لگ بزرگتر باشد، اما ما در همان تایم فریمی که هستیم، با قوانین خودمان فیلترش می کنیم. اجرای عملی روی چارت (مثال طلا - XAUUSD - تایم فریم ۱۵ دقیقه - ماه جون) (در این بخش، به صورت زنده روی چارت طلا، از ابتدای ماه جون، با استفاده از حالت ریپلی (Replay) تریدینگ ویو، قدم به قدم ساختارها را بر اساس قوانین گفته شده مشخص می کند. خلاصه این مراحل به شرح زیر است): یافتن اولین CHoCH در ماه جون: ابتدا به انتهای ماه می و ابتدای جون نگاه می کنیم تا یک سقف و کف معتبر پیدا کنیم. فرضاً یک ساختار صعودی با یک BoS داشته ایم که در حال اصلاح ۵۰٪ بوده. قیمت به جای ادامه صعود، کفِ آن لگِ BoS صعودی را می شکد. اولین CHoCH نزولی ما شکل می گیرد. فیبوناچی از سقفِ لگِ CHoCH تا کندلی که شکست را انجام داده، کشیده می شود. قیمت به نزول ادامه می دهد (کش می آید) بدون اینکه ۲۳.۶٪ اصلاح کند. فیبوناچی هم با آن به پایین منتقل می شود. بالاخره، قیمت به ۲۳.۶٪ اصلاح می رسد. کفِ لگ CHoCH تایید می شود. سقف هم که مشخص است. شناسایی BoS های بعدی: قیمت برمی گردد و کفِ تایید شده CHoCH را می شکد. اولین BoS نزولی شکل می گیرد. سقفِ این لگ BoS، همان هایِ قبل از شکست است (نقطه پایان اصلاح ۲۳.۶٪ قبلی). گن (یا فیبوناچی) از این سقف تا کندلِ شکست کشیده می شود. قیمت به نزول ادامه می دهد (کش می آید) بدون اصلاح ۵۰٪. گن هم با آن پایین می رود. بالاخره، قیمت ۵۰٪ اصلاح می کند. کفِ لگ BoS تایید می شود. تکرار فرآیند: این فرآیند برای BoS های بعدی تکرار می شود: شکست کف قبلی، کشیدن گن، انتظار برای اصلاح ۵۰٪ جهت تایید کف جدید لگ. در مثالی روی چارت، چندین BoS نزولی پشت سر هم با همین روش تایید می شوند. وقوع CHoCH صعودی: پس از چند BoS نزولی، قیمت برمی گردد و سقفِ آخرین لگِ BoS نزولی تایید شده را به سمت بالا می شکد. CHoCH صعودی شکل می گیرد. فیبوناچی از کفِ لگِ CHoCH تا کندلِ شکست کشیده می شود. قیمت بلافاصله ۲۳.۶٪ اصلاح می کند. سقفِ لگ CHoCH صعودی تایید می شود. کف هم که مشخص است. ادامه با BoS های صعودی: قیمت سقفِ تایید شده CHoCH صعودی را می شکد. اولین BoS صعودی شکل می گیرد. کفِ این لگ BoS، همان لوِ قبل از شکست است. گن از این کف تا کندلِ شکست کشیده می شود. قیمت به صعود ادامه می دهد (کش می آید) و پس از مدتی ۵۰٪ اصلاح می کند. سقفِ لگ BoS تایید می شود. این فرآیند برای BoS های صعودی بعدی تکرار می شود. مشاهده کش آمدن های طولانی (اکستنشن ها): در بخش هایی از چارت (خصوصاً در مثال ماه جون و جولای که بازار ممکن است رنج تر باشد به دلیل نزدیکی به تعطیلات تابستانی)، مشاهده می شود که لگ های BoS برای مدت طولانی بدون اصلاح ۵۰٪ مناسب، به حرکت خود ادامه می دهند (کش می آیند). در این مواقع، سقف یا کف ما هنوز تایید نشده و ما همچنان با حرکت قیمت، نقطه انتهایی لگ را جابجا می کنیم. اینجاست که صبر و پایبندی به قوانین اهمیت پیدا می کند. اهمیت تایم فریم پایین تر در بازارهای رنج: در تایم فریم های بالاتر مانند ۱۵ دقیقه، در دوره های رنج (مثل تابستان)، ممکن است برای روزهای متوالی هیچ سیگنال ورود واضحی بر اساس این ساختارها دریافت نکنیم. این می تواند از نظر روانی فشار بیاورد و منجر به معاملات احساسی و خارج از استراتژی شود. در مقابل، در تایم فریم های پایین تر (مثل ۱ دقیقه)، حتی در بازارهای رنج هم معمولاً فرصت های معاملاتی بیشتری (البته با رعایت فیلترها و قوانین) پیدا می شود. منظور از "سیگنال بیشتر" در تایم پایین، نه انجام معاملات متعدد و بی حساب، بلکه داشتن ۲ تا ۴ موقعیت معاملاتی مطلوب در طول یک روز کامل معاملاتی است، که به نسبت تایم فریم بالاتر، تعداد قابل قبولی است. چرا این همه تاکید روی تایید لگ ها؟ ممکن است بپرسید چرا اینقدر روی اصلاح ۲۳.۶٪ برای CHoCH و ۵۰٪ برای BoS تاکید داریم. دلیلش این است: نویزگیری: بازارهای مالی پر از حرکات کوچک و گمراه کننده (نویز) هستند. این قوانین به ما کمک می کنند تا ساختارهای اصلی و مهم را از نویزهای بی اهمیت تشخیص دهیم. اعتبارسنجی: وقتی یک لگ حرکتی با یک اصلاح مناسب تایید می شود، یعنی آن حرکت از قدرت کافی برخوردار بوده و احتمال ادامه آن یا احترام بازار به آن سطوح بیشتر است. شناسایی نقاط ورود بهینه: پس از تایید یک لگ، می توانیم به دنبال نواحی بهینه (مانند اوردر بلاک ها، گپ های ارزش منصفانه و...) در دل آن لگ برای ورود به معاملات در جهت ساختار باشیم. بدون تایید لگ، این نواحی اعتبار کمتری دارند. جلوگیری از معاملات عجولانه: این قوانین ما را مجبور به صبر می کنند تا بازار خود را نشان دهد و از ورود به معاملاتی که هنوز شرایطشان مهیا نشده، جلوگیری می کند. جمع بندی و نکات کلیدی: از اندیکاتور "اسمارت مانی کانسپت پرابیبیلیتی (اکسپو)" با تنظیمات ۲۵ و ۱۰ استفاده کنید. CHoCH با شکست یک کف (در روند صعودی) یا سقف (در روند نزولی) با بسته شدن کندل رخ می دهد. لگِ CHoCH با اصلاح ۲۳.۶٪ فیبوناچی تایید می شود. BoS با شکست ساختار هم جهت با روند جدید (پس از CHoCH) یا ادامه روند قبلی رخ می دهد. لگِ BoS با اصلاح ۵۰٪ گن/فیبوناچی تایید می شود. تا زمانی که اصلاح های مذکور رخ ندهند، لگ های CHoCH و BoS اصطلاحاً "کش می آیند" و کف یا سقف آن ها مدام جابجا می شود. در CHoCH نزولی، سقف اولیه دست نمی خورد. در CHoCH صعودی، کف اولیه دست نمی خورد. این نقاط اینترمدیت های مهمی هستند. تمرکز بر ساختارهای ماژور و تایید شده به کاهش استاپ ها و افزایش وین ریت کمک می کند. صبوری و پایبندی مکانیکی به این قوانین، کلید موفقیت در استفاده از این روش تحلیلی است. امیدواریم این توضیحات جامع برای شما مفید بوده باشد. حالا نوبت شماست! این مفاهیم را روی چارت های مختلف تمرین کنید. سوالات و تجربیات خود را در بخش نظرات با ما و سایر دوستان به اشتراک بگذارید. به یاد داشته باشید، تسلط بر این مفاهیم نیازمند تمرین و تکرار است. در قسمت های بعدی، به سراغ فیلتر کردن بیشتر این ساختارها و پیدا کردن نقاط ورود دقیق تر خواهیم رفت. موفق و پرسود باشید!
آموزش/12/11/2024
صفر تا صد استراتژی معاملاتی (قسمت پنجم): اندیکاتورهای پیشرفته، نواحی تعادل و شناسایی اینترمدیت های/لوها برای تارگت گذاری دقیق سلام به همه شما دوستان و همراهان عزیز در دنیای هیجان انگیز بازارهای مالی! امیدوارم حالتون عالی باشه و آماده یک جلسه آموزشی پربار دیگه باشید. امروز می خوایم یک آپدیت مهم روی اندیکاتورهایی که استفاده می کردیم داشته باشیم و دو ابزار جدید و قدرتمند رو به جعبه ابزار تحلیلی مون اضافه کنیم. یکی از دوستان (زهرا) یک اندیکاتور معرفی کرده که به نظرم می تونه عملکرد بهتری داشته باشه و کمک بیشتری بهتون بکنه. پس با ما همراه باشید تا قدم به قدم این مفاهیم رو بررسی کنیم. معرفی و تنظیمات اندیکاتور اول: Market Structure tFLab (آپدیت شده) خب، اول از همه، اندیکاتوری که قبلاً استفاده می کردیم رو با پیشنهاد زهرا، با یک گزینه بهتر جایگزین می کنیم. اسم این اندیکاتور "Market Structure tFLab" هست. من برای سادگی و تمرکز بیشتر، تمام گزینه های این اندیکاتور رو غیرفعال کردم و فقط "Major Bullish CHOCH" و "Major Bearish CHOCH" (چنج آو کرکترهای اصلی صعودی و نزولی) فعال هستند. به هیچ تنظیمات دیگه ای هم دست نزدم. از این به بعد، برای تشخیص ساختارهای اصلی بازار از این اندیکاتور استفاده می کنیم. معرفی و تنظیمات اندیکاتور دوم: LuxAlgo - Smart Money Concepts امروز اندیکاتور دوم و بسیار مهمی رو به چارت اضافه می کنیم. این اندیکاتور از شرکت "LuxAlgo" هست و اسمش "Smart Money Concepts" (مفاهیم پول هوشمند) هست. این اندیکاتور ابزارهای متنوعی داره، اما ما به همه اونها نیاز نداریم. بریم سراغ تنظیمات مهمش: Swing Points: مطمئن بشید که مقدار "Swing Point" روی ۵۰ تنظیم شده باشه. Swing Order Blocks: این مقدار رو روی ۵ قرار بدید. (البته در ادامه من این رو به ۲۰ تغییر دادم تا نواحی بیشتری رو نشون بده، که بهش می رسیم). Equal Highs/Lows: Bars Confirmation: روی ۳ تنظیم بشه. Threshold: روی ۰.۵ (نیم) تنظیم بشه. "Threshold" یعنی آستانه. اما آستانه چیه؟ در مفاهیم ICT (Inner Circle Trader)، وقتی یک حرکت قیمتی اتفاق می افته، ناحیه ۵۰ درصدی اون حرکت رو "آستانه" یا "Threshold" می گیم. این می تونه آستانه یک اوردر بلاک، یک فِر ولیو گپ (Fair Value Gap - FVG) یا حتی یک لِگ حرکتی باشه. فرقی نمی کنه. به طور کلی، آستانه ای که ما مبنا قرار می دیم، نیم یا همون ۵۰ درصد هست. Swing Order Blocks (تغییر جدید): من اینجا یک تغییر ایجاد کردم. "Swing Order Blocks" رو از ۵ به ۲۰ تغییر دادم تا اندیکاتور تا ۲۰ ناحیه اوردر بلاک رو براتون روی چارت مشخص کنه. Order Block Filter: این فیلتر رو روی "ATR" (Average True Range) گذاشتم تا بر اساس نوسانات حرکتی، اوردر بلاک های معتبرتر رو فیلتر کنه و احتمال خطای شما کمتر بشه. Fair Value Gaps (FVG): شما این گزینه رو هم فعال کنید. من معمولاً چون چشمی این نواحی رو پیدا می کنم، نیازی به فعال کردنش ندارم، ولی برای شما که در ابتدای راه هستید، خیلی مفیده. Extend FVG: این گزینه رو روی ۲۵۰ تنظیم کنید تا نواحی FVG رو به اندازه کافی به سمت راست چارت ادامه بده و بتونید به خوبی اون ها رو ببینید. Premium, Discount, Equilibrium (بخش حیاتی اندیکاتور): این سه ناحیه، فوق العاده مهم هستند. Equilibrium (ناحیه توازن): جایی که دقیقاً وسط ناحیه پریمیوم (Premium - گران فروشی) و دیسکونت (Discount - ارزان فروشی) قرار می گیره، "ناحیه تعادل" یا "Equilibrium" نام داره. اینکه این نواحی پریمیوم و دیسکونت چطور تعیین میشن، خودش یک پروسه خیلی مفصل داره، اما خوشبختانه استفاده از این اندیکاتور برای ما کافیه و نیازی نیست وارد جزئیات محاسباتش بشیم. تا زمانی که لوکس آلگو این اندیکاتور رو ارائه می ده، ما ازش استفاده می کنیم. ناحیه "Equilibrium" یکی از حیاتی ترین نواحی برای ورود به معاملات ماست. Premium و Discount: حتی اگر این دو ناحیه رو غیرفعال هم بکنید، خیلی مهم نیست، چون ما مستقیماً با خود این دو ناحیه کار زیادی نداریم. به قول یکی از بچه ها، این نواحی "Repaint" میشن، یعنی چی؟ یعنی دائماً تغییر می کنن، گسترش پیدا می کنن، و جابجا میشن. اما "Equilibrium" حتی اگر تغییر هم بکنه، این تغییرش برای ما اهمیت داره. این دقیقاً همون ناحیه توازنی هست که برامون مهمه و گاهی اوقات نقش یک ناحیه فیلیپ (Flip Zone)، حمایت یا مقاومت رو بازی می کنه. تعریف کلیش هم اینه: ناحیه ۵۰ درصدی بین نواحی پریمیوم و دیسکونت. پس، اندیکاتور زهرا (Market Structure tFLab) رو برای چاک ها و اندیکاتور دوم (LuxAlgo - Smart Money Concepts) رو با تنظیماتی که گفتم، به خصوص با فعال کردن "Equilibrium"، روی چارت یک دقیقه ای خودتون اعمال کنید. شناسایی اینترمدیت های (Intermediate Highs) و لوها (Intermediate Lows) در تایم فریم یک دقیقه حالا که اندیکاتورها رو تنظیم کردیم، میریم سراغ تایم فریم یک دقیقه و می خوایم شروع کنیم به علامت زدن "اینترمدیت های" و "اینترمدیت لو"هامون. یکی از اولین ویژگی های این نواحی اینه که وقتی یک حرکت اصلی اتفاق می افته، شما معمولاً یک حرکت فیک و معکوس کوچک می بینید و بعد از اون، حرکت بزرگ و اصلی رخ می ده. مثلاً، اگر اینجا یک "چنج آو کرکتر" نزولی داریم، قبلش یک حرکت فیک صعودی کوچک اتفاق افتاده و بعد، یک حرکت گسترده نزولی رو شاهد بودیم. تمرکز امروز: تشخیص تارگت زون ها، نه نقاط ورود! دوستان، چیزی که الان می خوام روش تمرین بکنید، پیدا کردن نقطه ورود نیست. نمی خوام الان دنبال ناحیه ورود بگردید. تمرکز اصلی ما در این جلسه، روی تشخیص "تارگت زون ها" (Target Zones) هست. یعنی اگر مثلاً منِ مریم، اینجا وارد یک معامله شدم، حد سود (TP) من کجا باید باشه؟ اینجا؟ اونجا؟ یا کجا؟ امروز می خوایم یاد بگیریم چطور تارگت هامون رو به درستی تشخیص بدیم. قدم اول برای تشخیص تارگت زون ها: یافتن شروع یک حرکت قوی برای اینکه بتونید تارگت زون هاتون رو پیدا کنید، نیاز دارید شروع یک حرکت خوب صعودی یا نزولی رو شناسایی کنید. ما با واکنش های وسط چارت کاری نداریم. مبنای ما، بالاترین و پایین ترین نقاطی هست که چارت در یک بازه زمانی مشخص دیده. اما کجا و چجوری؟ اگر بتونید این تشخیص ها رو مثل من انجام بدید، می تونید به همون وین ریت بالای ۹۰ درصد و ریوارد های خوب من برسید. در غیر این صورت، وین ریت شما احتمالاً در محدوده ۷۵-۸۰ درصد باقی می مونه. چون انتخاب صحیح این نواحی، کلید اصلی معاملات خوب و سودآور هست. راستش رو بخواید، من خیلی از این نواحی رو دیگه حسی تشخیص می دم. یعنی اگه ازم بپرسید چرا این نقطه رو انتخاب نکردی و رفتی سراغ اون یکی، یا چرا قبل ترش رو انتخاب نکردی، واقعاً چیزیه که بر اساس حس و تجربه خودم شکل گرفته. نکات کلیدی برای انتخاب نواحی (High/Low): سشن های معاملاتی (PM Sessions): نواحی انتخابی شما ترجیحاً باید در سشن های PM نیویورک و PM لندن باشه. یعنی هر دو سشن بعد از ظهر برای ما مهمه و اولویت داره. سقف و کف هایی که انتخاب می کنیم، سعی می کنیم در این سشن ها باشه، چون هم تسویه حساب های مربوط به اخبار مهم انجام شده و هم نواحی بهتری شکل گرفته. فراکتالی نگاه کردن به تایم فریم ها: یک کمک دیگه اینه که بیاید نواحی بالا و پایین هر تایم فریم رو علامت بزنید. منظورم این نیست که برید "All Time High" یا "All Time Low" رو پیدا کنید. نه! چارتی که به صورت معقول زوم کردید و دارید می بینید، نواحی بالا و پایینش رو مشخص کنید. کاری که خودم هم می کنم و دقت کردید همیشه اول یه سری خطوط فراکتالی می کشم؟ از تایم فریم یک ساعته شروع کنید. مثلاً این ناحیه بالای یک ساعته ماست، این یک ناحیه پایین یک ساعته، و این هم یک ناحیه پایین یک ساعته دیگه که می تونیم فعلاً مبنا قرارش بدیم. بعد برید یک تایم فریم پایین تر (مثلاً ۳۰ دقیقه). اگر این وسط ها ناحیه دیگه ای دیدید، اون رو هم علامت بزنید. مثلاً این خودش یک ناحیه پایین دیگه در ۳۰ دقیقه است. بالاها تقریباً یکسان هستند. این هم می تونه یک ناحیه پایین دیگه باشه. بعد برید تایم فریم ۱۵ دقیقه. معمولاً ۱۵ و ۳۰ دقیقه خیلی شبیه هم هستن و تفاوت آنچنانی ندارن. من خودم ۳۰ دقیقه رو به ۱۵ دقیقه ترجیح می دم چون ۱۵ دقیقه نویز بیشتری داره. ولی وقتی می خوام پرایس اکشن رو دنبال کنم، طبیعتاً ۱۵ دقیقه رو هم نگاه می کنم. الان عملاً نواحی که علامت زدیم برای ۱۵ دقیقه هم مهم هستند. می تونیم این رو هم با کمی ارفاق در نظر بگیریم. تایم فریم پنج دقیقه هم تقریباً همونه. چنج آو کرکتر (CHOCH) نزدیک به نواحی تایم بالا: حالا در تایم فریم یک دقیقه مون، میایم اون "چنج آو کرکتری" رو انتخاب می کنیم که نزدیک به نواحی مهم تایم بالاتر ما اتفاق افتاده. مثلاً، این یک CHOCH هست که نزدیک به ناحیه تایم فریم بالاتر من شکل گرفته. پس این می تونه برای من قابل قبول باشه. یا خود همین یکی، چون نزدیک به یک ناحیه تایم بالا واکنش نشون داده. اهمیت ۵۰ درصد نواحی تایم بالا و نقش Equilibrium آها، اینم بهتون بگم. این نواحی تایم بالایی که برای خودتون می کشید، باید ۵۰ درصدشون رو توی ذهنتون داشته باشید و حتی ترسیمش کنید. اینها چیزهایی هستن که به مرور در ذهن شما می شینن. طبیعیه که وقتی قیمت بالای این ۵۰ درصدها حرکت می کنه، ما دنبال نواحی فروش (Sell) می گردیم و اصلاً به خرید (Buy) فکر نمی کنیم. و برعکس، وقتی در قسمت های پایینی این نواحی هستیم، اصلاً به فروش فکر نمی کنیم و دنبال نواحی خرید می گردیم. یکی از بهترین کمک ها برای این تشخیص، همون ناحیه "Equilibrium" اندیکاتور لوکس آلگو هست. این ناحیه توازن، هرچی به تایم فریم بالاتر نزدیک بشه (یعنی در تایم فریم های بالاتر رسم بشه)، قابلیت اعتماد و اطمینانش بیشتر می شه نسبت به تایم فریم های پایین تر. اما این به معنی نیست که ما معاملات تایم فریم پایین رو نمی گیریم. تحلیل فراکتالی: کلید درک بازار در تایم فریم پایین، چیزی که مهم می شه اینه که تحلیل فراکتالی تایم بالاتر من چه توضیحی برای این تایم فریم پایین تر ارائه می ده. بچه ها، خواهش می کنم در این یکی دو هفته باقی مونده از آموزش، لایوهایی که می ذارم (امروز هم یک لایو خواهیم داشت) رو حتماً حاضر باشید، چون می خوام تحلیل های فراکتالیم رو ببینید. برای اونها ویدیو ضبط نمی کنم چون توقع دارم شما این ها رو بدونید و آگاهی داشته باشید؛ اینکه چطور از تایم فریم بالا به پایین بیاید و آنالیز کنید. ما هیچ کار خاصی نمی خوایم بکنیم، فقط می خوایم نواحی مهم قیمت رو از تایم بالا به پایین رسم کنیم و بعد حرکت رو تشخیص بدیم. مثلاً، وقتی نگاه می کنید و می بینید در تایم فریم بالا داخل یک رنج باکس (Range Box) قرار دارید، متوجه می شید وقتی قیمت وسط این رنج باکسه، اینجاها می تونه نواحی خرید خیلی تمیز و خوبی بهتون بده، چون از وسط ناحیه رنج رد شدید. وقتی قیمت به بالای رنج می رسه، باید دنبال فروش بگردید. وقتی یک حرکت صعودی اتفاق می افته و یک برگشت دارید، طبیعتاً توقع دارید یک برگشت خوب براتون اتفاق بیفته. مثلاً بعد از یک "بریک آو استراکچر" (Break of Structure - BOS) صعودی، توقع داریم قیمت حداقل تا ۵۰ درصد اون حرکت رو اصلاح کنه. پس می دونیم با اینکه در یک حرکت صعودی هستیم، اما روند اصلاحی کوتاه مدت ما نزولیه. اینها خیلی مهمن که بتونید درکشون کنید. واقعاً نمی دونم چطور می تونم این طرز فکر رو به شما انتقال بدم. فقط می تونم بگم با تمرین، تکرار و نگاه کردن به چارت هست که اینجور چیزها رو متوجه می شید. ولی این یکی دو هفته حتماً لایوهای من رو دنبال کنید تا ببینید چطور سعی می کنم قدم به قدم و مرحله به مرحله تحلیل کنم و این نواحی فراکتالی رو دربیارم. هیچ راه دیگه ای و نوشدارویی وجود نداره. اینها همش می شه تشخیص چشمی و تجربه ای که خودتون کسب می کنید. باز هم تاکید می کنم، این به معنی نیست که این استراتژی جواب نمی ده. نه! به این معنیه که وین ریت شما در این استراتژی نسبت به من (مریم) کاهش پیدا می کنه. منِ مریم وین ریتم مثلاً بالای ۹۰-۹۵ درصده و می تونم ریوارد بالای ۸، ۹ و ۱۰ بگیرم. شما اگر نتونید مثل من به چارت نگاه کنید، وین ریتتون به جای ۹۰-۹۵، میاد روی ۷۵-۸۰ درصد. به جای ریوارد مثلاً ۹، ۱۰، ۱۵ و ۲۰، ریوارد شما می شینه روی ۵ و ۶. نمی گم فاجعه رخ می ده، نه. ولی اون استفاده ای که من ازش می کنم رو شاید نتونید داشته باشید. برای همینه که می گم باید تمرینتون رو بیشتر کنید و بیشتر چارت نگاه کنید تا به اون مرحله برسید. اینها دیگه واقعاً اندیکاتور نداره، همش تشخیص چشمی و تجربی خودتونه. استفاده از Equilibrium در تایم فریم های مختلف یک ساعته: می بینم Equilibrium اینجاست. پس سعی می کنم این بالاها دنبال خرید نگردم، یا اگر می گردم، بای های کوچیک بگیرم. ترجیحم اینجاها بیشتر روی فروش هست. پایین Equilibrium دنبال بای می گردم. ۳۰ دقیقه: باز دوباره در همون حدود نواحی Equilibrium رو دارم. زیرش دنبال تاییدیه بای و بالاش دنبال تاییدیه سل می گردم. (اینکه ناحیه رو چطور پیدا می کنید بعداً می گم). ۱۵ دقیقه: دوباره همینطور. هرچی تایم فریم معاملاتی تون کمتر می شه، قدرت و قابلیت اطمینان این نواحی هم کمتر می شه. اما در مقابل، چون اندازه استاپ هامون کوچیک تر می شه، می تونیم زودتر ریوارد های بزرگ تری بگیریم. برای همینه که ما ترجیح می دیم بیایم تایم فریم پایین تر. پس من حدود نواحی مهمم رو پیدا کردم. مثلاً در ۱۵ دقیقه از اینجاها می تونم به بای فکر کنم و بالاش دنبال سل. در ۳۰ دقیقه از اینجاها به بای و بالاش به سل. و در یک ساعت... آها! ببینید چقدر این ناحیه مهم می شه وقتی Equilibrium سی دقیقه و یک ساعته ما تقریباً یک جا می افته! این ناحیه، اگر قیمت زیرش باشه و دنبال بای بگردید، می تونه ناحیه خیلی تمیز و قشنگی بهتون بده، چون دو تا تایم فریمتون همزمان دارن یک چیز رو تکرار می کنن. سعی کنید برای این نواحی از رنگ های مختلف استفاده کنید یا کنارشون تگ بزنید (مثلاً ۱۵د، ۳۰د، ۱س) تا قدرت هر ناحیه رو بدونید. در تایم فریم پایین، وقتی نوسانات اتفاق می افته، وقت نمی کنید بین تایم های مختلف شیفت کنید. چرا برای این موارد اندیکاتور استفاده می کنیم؟ کشیدن یک اوردر بلاک کار سختی نیست. اما من برای اینها به شما اندیکاتور می دم چون در تایم فریم یک دقیقه، درآوردن این FVGها و اوردر بلاک ها کار راحتی نیست، ولی فیلتر کردنشون راحته. شما ۱۰ تا اوردر بلاک می بینید، فیلتر می کنید کدومش رو می خواید. ۲۰ تا FVG می بینید، فیلتر می کنید. برای همینه که اندیکاتور می دم، نه به خاطر اینکه اندیکاتور محوریم، بلکه چون در تایم فریم پایین سرعت عمل نیاز دارید. زمان های مناسب برای معامله منِ مریم شخصاً معامله ساعت ۵:۳۰ عصر خودم (حدود ۵ به بعد شما) رو ترجیح می دم. معمولاً در طول روز خیلی پای سیستم نمیام. اما حدود ساعت ۱۱ صبح شما هم می شه نواحی خوبی برای معامله پیدا کرد. پس این دو زمان، یعنی حدود ۱۱ صبح و ۵ عصر، زمان هاییه که اگر بخوام معامله کنم، میام پای سیستم. فیلتر کردن اوردر بلاک ها برای ورود خب، من سقف و کف هام و نواحی مهمم رو درآوردم. حالا میام توی این نواحی دنبال نقطه ورود می گردم. فرض می کنیم اینجای چارت رو نداریم و های و لو رو کشیدیم. الان می بینیم یکی، دو تا، سه تا، چهار تا اوردر بلاک این وسط داریم. کدوم رو باید انتخاب کنیم؟ موضوع اول: اوردر بلاک های صعودی که بالای ناحیه ۵۰ درصد (Equilibrium تایم بالاتر) من هستند رو مبنا قرار نمی دم. پس این اوردر بلاک عملاً حذف می شه. برای من ارزشی نداره. ممکنه واکنش کوچیکی داشته باشه، ولی ما روش حساب نمی کنیم. اوردر بلاک های بین نواحی: اینها می تونن واکنش کوچیکی داشته باشن. اینکه آیا ریسکش رو می پذیرید یا نه، به این برمی گرده که آیا ما یک الگوی ورود براش داریم یا خیر. اگر داریم، ورود می کنیم. اگر نه، سعی می کنیم ازش فاصله بگیریم. اوردر بلاک های خیلی کوچک: اینها رو یا مبنا قرار نمی دیم، یا اگر ورود می کنیم، استاپ مون می شه پشت اوردر بلاک بعدی. اوردر بلاک های عالی: الان اینجا مثلاً می تونه یک اوردر بلاک خیلی عالی و تمیز باشه برای ورود. می شه اینجا به فکر یک بای بود، استاپ رو بذاریم این پشت، و تارگت تا اوردر بلاک مخالف. (تارگت رو جلسه بعد میگم چون طولانی می شه). تمرین این جلسه: شناسایی اینترمدیت های و لوها فعلاً به این توجه کنید که نواحی مهم تایم بالاتر رو درمیارید، Equilibriumهای یک ساعت به پایین رو تحلیل می کنید تا بدونید کدوم نواحی براتون مهمه، و بر اساس اون نواحی تایم بالا، اینترمدیت های و لوهای تایم فریم یک دقیقه تون رو تعیین می کنید. الان مثلاً اینجا بر اساس تایم فریم یک ساعته (فرض کنیم سیوش کرده بودم)، این می شه اینترمدیت های شما، و لوتون می شه این کفی که اینجا بهتون داده. پس من یک اینترمدیت لو و یک اینترمدیت های دارم. بر چه اساسی؟ بر اساس تایم فریم بالاتر. حالا ممکنه این اینترمدیت لوی من بر اساس ۱۵ دقیقه باشه و اینترمدیت های من بر اساس یک ساعته. ایرادی نداره. مهم اینه که من اینجا یک زون از تایم بالا دارم که برام اهمیت داره. ببینید، دارم سعی می کنم یه جوری براتون تبدیلش کنم که بتونید پیداشون کنید. همه اینایی که می گم، من خودم شخصاً اینجوری انجام نمی دم و چشمی درمیارم. مثلاً چارتم رو اینجوری می کنم، نگاه می کنم، میگم خب این هایمه، این لومه. اما برای اینکه بتونم این دیدگاه رو به شما انتقال بدم، مجبورم یه سری شروط بذارم که واقعاً نمی دونم چقدر می تونه صددرصدی جواب بده. یکی از دلایلی که هی می گم نمی دونم این دوره رو با افراد دیگه ادامه می دم یا نه، همینه. باید ببینم می تونم این دیدگاهم رو به شما انتقال بدم که همون نتیجه من رو بگیرید یا فقط دارم وقتتون رو تلف می کنم. دارم سعی می کنم با دادن یه سری پوینت ها، شما رو به سمتی بیارم که خودم نگاه می کنم. امیدوارم کمک کنه و به نتیجه برسید. پس من الان اینترمدیت های و لوم رو پیدا کردم. فعلاً می خوام این کار رو انجام بدید. اگر اوکی بود و مشکلی نبود، میریم برای قدم بعدی که ورودها و تارگت هامون رو چطور پیدا کنیم. این دو تا رو که بهتون بگم، دیگه عملاً چیز دیگه ای باقی نمی مونه. الان تشخیص چاک ها و باس ها رو بلدید. ناحیه توازن رو اندیکاتور براتون می کشه. امروز هم یاد می گیرید در تایم فریم یک دقیقه، اینترمدیت های و لوهاتون رو پیدا کنید. این رو اگر اوکی باشید، قدم بعدی می شه ورودهامون و بعد دیگه کار تمومه و میریم روی معامله لایو. کل استراتژی من همینه. مثال از یک معامله بر اساس اینترمدیت لو (در این بخش، یک مثال عملی از نحوه شناسایی نقاط ورود احتمالی بر اساس یک اینترمدیت لو و تعیین استاپ لاس و تارگت پرافیت را با استفاده از ابزار Replay تریدینگ ویو نشان داده می شود. تاکید می شود که فعلاً نحوه دقیق دیدن این نقاط را آموزش نمی دهد، اما نقاط ورود را بر اساس میجر چاک ها مشخص می کند و استاپ ها را پشت آنها قرار می دهد. سپس نشان می دهد که چگونه یکی از این نقاط فعال شده و به سمت تارگتی که "باید" به آن برسد حرکت می کند. همچنین به مدیریت معامله، بستن معامله در انتهای روز و اهمیت روانشناسی در این موارد اشاره می شود.) مهمترین نکته در تارگت گذاری اینه که ما تارگت "بایدی" می ذاریم. یعنی جایی رو تارگت می کنیم که قیمت "باید" به اونجا برسه تا یک حرکت برعکس شکل بگیره. اگر نرسه، اون حرکت برعکس شکل پیدا نمی کنه. تارگت الکی نمی ذاریم. یادتون باشه نواحی ما یک بار مصرفه. دفعه بعدی که قیمت بهش می رسه، احتمال واکنش هست، اما ریسکیه. چه زمانی یک لگ حرکتی تمام می شود و های/لو جدید می گیریم؟ زمانی که این های و لوی فعلی شما، یک "کار جدیدی" انجام بدن. مثلاً شما یک لوی دارید که های خودش رو داره. این لوئه باید بره و یک کار جدید بکنه (مثلاً یک ساختار مهم رو بشکنه) که بعد مبنای شما اون کار جدیده باشه. می تونید این های و لوهای کوچیک وسط راه رو هم در نظر بگیرید، تعداد معاملاتتون بیشتر می شه اما ریسک استاپ خوردنتون هم بالاتر می ره. اگر مثل من وین ریت بالا براتون مهمه، به نظرم این وسط ها رو نگیرید. زمانی من این های و لو رو در نظر می گیرم که مثلاً این میجر چنج آو کرکتری که روش ورود گرفتم، های من بیاد این میجر چنج آو کرکتر رو بزنه. اون موقع این لگ رو می تونم به عنوان یک لگ جدید بگیرم. اما تا زمانی که اینها کاری نکنن، های و لوی ما اینترمدیت نیست و فقط سوئینگ بازی کرده. معامله در زمان خبر من خودم اینها رو ترید نمی کنم. اما اگر نواحی رو درست بکشید، حتی روی خبر هم می تونید ریوارد خوب بگیرید. شخصاً وقتی نزدیک خبر می شه و پندینگ اردر دارم، اگر سه تا ناحیه ورود داشته باشم، ناحیه بالا رو اصلاً در نظر نمی گیرم. یا اگر بخوام ورود کنم، استاپ ناحیه بالام، پشت ناحیه پایین تر قرار می گیره. مطلوب ترین ورود برای من در تایم خبر، ناحیه وسطمه. استاپ پشت ناحیه پایین و تارگت، ناحیه بالایی که دارم. (یک مثالی از یک معامله در زمان خبر را نشان می دهد که با ورود در ناحیه وسط و استاپ پشت ناحیه پایین تر، به ریوارد ۴ یا ۵ رسیده است. تاکید می شودکه استاپ باید پشت آخرین ناحیه نزدیک باشد، نه خیلی دورتر.) من شخصاً این نوع معاملات (روی خبر) رو نمی گیرم. ترجیح می دم حرکت اتفاق بیفته و بعد در دل اون حرکت دنبال ناحیه ورود بگردم. نکته مهم در مورد نواحی استفاده شده (به یک ناحیه اشاره می شودکه قبلاً برای ورود بای استفاده شده و قیمت از آنجا سقف جدیدی زده است.) الان دیگه این ناحیه، ناحیه ورود نیست. چون اومدن سقف جدید زدن. ما باید بریم دنبال کف قدیمی تر یا منتظر بمونیم کف جدیدی تشکیل بده. (در ادامه، مثال های دیگری از معاملات سل و بای و مدیریت آنها، شامل نقاط ورود، استاپ و تارگت های احتمالی و حتی استاپ خوردن را نشان می دهد و مجدداً بر اهمیت فیلترهای روانی و عدم اوور ترید تاکید می شود.) می خوام بگم که استاپ هم جزوی از این استراتژیه، ولی من شخصاً با این فیلترهای روانی که خودم دارم، سعی می کنم جبرانش کنم. من اون ریوارد اولیه ۱۰-۱۲ درصد رو که می گیرم، دیگه بقیه رو ورود نمی کنم. همین خودش می شه یه فیلتر روانی. اینجوری نیست که اوور ترید بکنم. چون اگه همه معاملات رو بخواید بگیرید، وین ریتتون میاد پایین. اما بازم میگم، وین ریتتون پایین تر از ۷۵-۸۰ درصد نمیاد، چون نواحی خیلی قطعی رو داریم می گیریم. خب، برید اینها رو تمرین کنید: اینترمدیت های و لوها در تایم فریم یک دقیقه و فیلتر کردنشون. امروز عصر هم یک لایو با هم میریم که من چارت هام رو تحلیل کنم، چون خیلی وقته آپدیتشون نکردم. این رو که تموم کنید، میریم برای نقاط ورود و دیگه تمومه!
آموزش/1/17/2025
صفر تا صد تحلیل اینترمدیت لگ ها: از تئوری تا بک تست عملی در بازار طلا (قسمت ششم) سلام به همه فعالان و علاقه مندان بازارهای مالی! در این جلسه می خواهیم به یکی از مباحث کلیدی در تحلیل تکنیکال بپردازیم که می تواند درک شما را از حرکات قیمت عمیق تر کرده و به پیدا کردن نقاط ورود بهینه کمک کند. طرح پرسش اولیه: ابهام در شناسایی نواحی و نقاط ورود در ابتدای این جلسه، یکی از مخاطبین سوالی را مطرح کردند که احتمالاً سوال خیلی از شما عزیزان هم هست. ایشان اشاره کردند که با وجود مشاهده آموزش قبلی، در مورد نحوه ترسیم دو اینترمدیت و دو تریدی که بر اساس آن ها بک تست گرفته شده بود، ابهام دارند و متوجه نشده اند که چرا دقیقاً آن نواحی برای ورود انتخاب شده بودند، هرچند که نتایج معاملات عالی به نظر می رسید. خب، حق با شماست! دلیل این ابهام این است که هنوز به طور کامل وارد مبحث انتخاب دقیق ناحیه و تنظیم استاپ و ورود نشده ایم. آن بخش، مربوط به جلسه بعدی است که به تفصیل توضیح داده خواهد شد که چرا یک ناحیه خاص انتخاب می شود و چگونه استاپ و نقطه ورود را تنظیم می کنیم. در این جلسه، هدف اصلی این بود که شما صرفاً با مفهوم واکنش قیمت به لگ هایی که انتخاب می کنیم آشنا شوید. اصلاً قرار نبود که شما بر اساس این جلسه به دنبال نقطه ورود دقیق باشید. تمرکز این جلسه: فقط پیدا کردن اینترمدیت لگ اصلی یکی دیگر از سوالات مطرح شده این بود که آیا منظور از لگ اصلی، همان لگ در تایم فریم بالاست؟ پاسخ این است که ما به دنبال بهینه شده لگ اصلی تایم بالاتون توی یک دقیقه هستیم. بگذارید واضح تر بگویم: در این مرحله، شما دنبال نقطه ورود و استاپ، یا اینکه کجا بای (Buy) بزنم و کجا سل (Sell) بزنم، نمی گردید. شما فقط و فقط باید به دنبال این باشید که بالاترین و پایین ترین لگی که برای شما آن سقف و کف اصلی را تشکیل می دهد، کدام است. فعلاً همین! اینکه کجا وارد می شوید، چرا وارد می شوید، و چگونه وارد می شوید، این ها مباحث جلسه بعدی است. اما اینکه ما در یک ناحیه خاص دنبال سل می گردیم و در ناحیه دیگری دنبال بای، این چیزی است که در این جلسه باید یاد بگیرید. قدم اول: تحلیل روند کلی از تایم فریم های بالا خب، چطوری شروع می کنیم؟ روند کلی تایم فریم بالا: اولین قدم این است که از تایم فریم های بالاتر (مثل هفتگی و روزانه) شروع کنید و روند کلی بازار را دربیاورید. این کار را باید هر هفته قبل از شروع معاملات انجام دهید تا بدانید تمایلات بازار به چه سمتی است. این تحلیل به شما کمک می کند بفهمید کدام تریدهایتان می تواند امن تر (Safer) عمل کند. برای مثال، وقتی روند تایم فریم بالای من نشان می دهد که نیاز به یک اصلاح نزولی دارد، طبیعی است که من باید در ورودی های بای خودم خیلی محتاط تر باشم و حواسم بیشتر جمع باشد، چون تمایلات در تایم بالا به سمت نزول است. باید یک اصلاح اتفاق بیفتد تا بعداً بتوانیم شاهد صعود بعدی باشیم. پس نواحی بای من باید نواحی قطعی تری برایم باشند. شناسایی سقف و کف در تایم فریم های معاملاتی (۱ ساعته به پایین): بعد از مشخص شدن تمایلات کلی، برای اینکه بتوانید در تایم فریم یک دقیقه انتخاب های بهتری داشته باشید، می آیید روی تایم فریم های یک ساعته، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه، سقف و کف های خودتان را مشخص می کنید. این کار به شما کمک می کند آن اینترمدیت یک دقیقه تان را دربیاورید. چرا تحلیل تایم فریم های مختلف مهم است؟ ببینید، اگر من الان مستقیم بروم توی تایم فریم یک دقیقه، ممکن است در یک بازه زمانی کوتاه، سه تا چنج آف کرکتر (Change of Character یا CHoCH) صعودی و سه تا چنج آف کرکتر نزولی ببینم. خب، من کدام را باید مبنا قرار بدهم؟ سل بزنم یا بای؟ کجا بای بزنم و کجا سل؟ این تصمیمات بر اساس همان سقف و کف هایی که در تایم فریم های یک ساعته، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه مشخص می کنیم، گرفته می شود. کاربرد تمایلات تایم بالا در معاملات روزانه حالا آن تمایلات تایم بالایی که شنبه و یکشنبه ها درمی آورید به چه دردی می خورد؟ به این درد می خورد که شما بدانید تمایل کلی بازار به کدام سمت است. مثال: فرض کنید شما دو سه تا ناحیه بای یا اردر بلاک (Order Block) بای دارید، اما می دانید تمایلات کلی بازار در حال حاضر به سمت نزول است، یا قیمت در قسمتی قرار دارد که برای بای زدن گران محسوب می شود. در این شرایط، شما نمی آیید هر سیگنال بای که دم دستتان آمد را معامله کنید. اینجاها صبر می کنید، نواحی قطعی تر و مطمئن تر را پیدا می کنید و بعد بر اساس آن تصمیم می گیرید. نحوه عملیاتی مشخص کردن سقف و کف ها و ناحیه تعادل (Equilibrium) حالا چطوری این کار را انجام می دهیم؟ تایم فریم یک ساعته (1H): سقف یک ساعته خودتان را جایی که قیمت به آن واکنش نشان داده و جلویش خالی است، مشخص می کنید. کف یک ساعته را هم به همین ترتیب مشخص می کنید. مرکز اکوالیبریوم یا ناحیه تعادل (نقطه ۵۰٪ بین سقف و کف) را هم مشخص می کنید. مثال عملی روی طلا (XAUUSD): در چارت طلا، حدود یک ماه است که در یک روند رنج (Range) یا باکس گیر کرده ایم. پس سقف و کف ما تغییر آن چنانی نمی کند. یک سقف و یک کف مشخص در تایم یک ساعته داریم. تغییر چارت برای وضوح بیشتر: بگذارید من روی یک چارت خالی این را نشان بدهم که با علامت های قبلی قاطی نشود. تایم فریم ۳۰ دقیقه (30M): نگاه می کنیم ببینیم آیا سقف دیگری در ۳۰ دقیقه داریم که تایم یک ساعته نتوانسته آن را پوشش داده باشد. مثال طلا: می توانیم یک مقدار ریسکی، یک استراحت قیمتی را هم به عنوان یک سقف در نظر بگیریم. برای کف هم به همین ترتیب. آیا کف دیگری داریم؟ بله، اینجا هم دو تا کف داریم که می توانیم به عنوان یک کف دیگر در نظر داشته باشیم. اکوالیبریوم ۳۰ دقیقه کجاست؟ اگر دقیقاً همان جایی باشد که اکوالیبریوم یک ساعته بوده، می فهمیم که لگ یک ساعته و لگ ۳۰ دقیقه مان تقریباً یک شکل هستند. تایم فریم ۱۵ دقیقه (15M): آیا چیزی در تایم ۱۵ دقیقه جا مانده که در تایم های بالاتر کاور نشده باشد؟ مثال طلا: تقریباً همه سقف و کف هایی که داریم و جلویشان خالی است (دقت کنید، جلویشان خالی است! نمی آییم هر سقف و کفی را مارک کنیم، مثلاً اینجا را مارک نمی کنیم. سقف و کف هایی که فضا دارند تا قیمت در آینده به آن ها واکنش بدهد) پوشش داده شده. اکوالیبریوم ۱۵ دقیقه را هم علامت می زنیم. استفاده از اندیکاتورها: کمک یا مزاحمت؟ در این مرحله، یکی از مخاطبین پرسیدند که آیا می توان اصلاً از اندیکاتور استفاده نکرد، مخصوصاً اندیکاتوری که چنج آف کرکتر را نشان می دهد، چون چارت شلوغ می شود. پاسخ این است: بله، اگر می توانید خودتان چنج آف کرکترها را به سرعت و با دقت تشخیص بدهید، مشکلی نیست. اندیکاتورها ابزار کمکی هستند. مزیت اندیکاتور CHoCH: وقتی در تایم فریم یک دقیقه هستیم و کندل ها سریع حرکت می کنند، ذهن ما تحت تأثیر آدرنالین قرار می گیرد و تشخیص سریع و دقیق CHoCH ها، مخصوصاً بین چندین کف یا سقف نزدیک به هم، سخت می شود. اندیکاتور به ما ایده می دهد که مثلاً به این ناحیه فکر کن. تصمیم نهایی با شماست: شما می توانید بگویید من این CHoCH را قبول ندارم و به نظر من سقف یا کف اصلی جای دیگری است. اندیکاتور فقط یک ایده اولیه می دهد. اگر سرعت عمل دارید: اگر واقعاً در تشخیص سریع مشکلی ندارید، می توانید آن را حذف کنید. حتی می توانید اندیکاتور اردر بلاک ها را هم حذف کنید. اهمیت اندیکاتور اکوالیبریوم: اکوالیبریوم تنها چیزی است که یاد دادنش واقعاً سخت است و نیاز به تجربه زیادی دارد تا بتوانید ناحیه توازن (Premium و Discount) را درست دربیاورید. چرا اینجا دیسکانت است و آنجا نیست؟ این ها را شاید بعد از یک سال چارت نگاه کردن یاد بگیرید. پس پیشنهاد می شود حداقل اندیکاتور اکوالیبریوم را نگه دارید. می توانید بقیه تیک های اندیکاتور را بردارید و فقط ناحیه اکوالیبریوم بماند. ورود به تایم فریم یک دقیقه: پیدا کردن اینترمدیت های (ITH) و لوها (ITL) حالا کار ما در تایم فریم یک دقیقه چیست؟ فرض می کنیم اینجای چارت هستیم و چندین اردر بلاک در وسط و بالا داریم که نمی دانیم چه اتفاقی برایشان می افتد. سقف و کف های تایم بالاتر را هم علامت زده ایم. پیدا کردن اینترمدیت های (ITH): به سراغ سقف هایی که در تایم بالاتر (مثلاً ۱ ساعته) مشخص کرده ایم می رویم. در تایم ۱ دقیقه، به دنبال چنج آف کرکتری می گردیم که مربوط به آن سقف تایم بالاتر باشد. مثال طلا: اینجا یک سقف داریم. CHoCH آن کجا اتفاق افتاده؟ اینجا. پس اولین اینترمدیت هایی که می تواند برای من وجود داشته باشد، این ناحیه است. این می شود یک ITH. (آن را با رنگ سبز پررنگ مشخص می کنیم و ذخیره می کنیم). سقف بعدی ما اینجاست. CHoCH مرتبط با آن کجاست؟ باید برگردیم عقب و ببینیم کدام سقف این CHoCH را ایجاد کرده. اصلاً مهم نیست چقدر باید عقب برویم؛ نواحی مهم همیشه مهم می مانند. یک میجر CHoCH اینجا داشتیم که این ITH را به ما داده. باز هم قبل تر؟ بله، اینجا هم داشتیم. یک CHoCH اینجا داشتیم که این ITH را به ما داده. نکته مهم: اگر ITH جدیدی پیدا کردید که بالاتر از ITH قبلی است، عملاً آن ITH پایینی دیگر اعتبار چندانی ندارد. پس در این مثال، ما دو خط ITH مشخص کردیم. این ها نواحی هستند که بالای ناحیه توازن ما قرار دارند. پیدا کردن اینترمدیت لو (ITL): حالا به سراغ کف هایی که در تایم بالاتر علامت زده ایم می رویم. خط لویی که داریم اینجاست. پس باید بگردیم دنبال ناحیه ای (CHoCH) که به این کف آبی رنگ (کف تایم بالاتر) می خورد. کاری به CHoCH های این وسط که بالای ناحیه دیسکانت هستند، نداریم. ما باید زیر ناحیه توازن و نزدیک به کف هایی که علامت زده ایم دنبال ناحیه بگردیم. اینجا اگر ۱۰۰ تا میجر CHoCH دیگر هم رخ بدهد، من با آن ها کاری ندارم و اینجاها بای نمی گیرم. عقب می رویم تا اولین ITL را پیدا کنیم. ایناهاش! این اولین ITL که برای ما اتفاق افتاده. (آن را با رنگ قرمز مشخص می کنیم و ذخیره می کنیم). می رویم سراغ کف بعدی. کف بعدی که می بینیم اینجاست. می گردیم ببینیم کجا یک میجر CHoCH برای ما شکل گرفته که می توانسته اینجا حرکتی را به وجود بیاورد. هم این ناحیه را داریم به عنوان ITL (در زون ماست و بعدش یک میجر CHoCH شکل گرفته) و هم عقب تر می رویم ببینیم باز هم داشته ایم یا نه. اینجا هم دوباره یک میجر CHoCH بزرگ داشتیم که این کف را به ما می دهد. پس اینجا هم یک ITL دیگر برای من شکل می گیرد. نکته: اگر ITL جدید پایین تر از قبلی بود، آن مبنا قرار می گیرد. اگر بالاتر بود، می توانید هر دو را نگه دارید یا ناحیه ای بینشان پیدا کنید. مرحله بعدی: نقطه ورود (موضوع جلسه آینده) نواحی ما درآمد. مرحله بعدی پیدا کردن نقطه ورود است که در جلسه بعد توضیح داده خواهد شد. فعلاً شما فقط باید اینترمدیت های و لوهای معتبر را پیدا کنید. همین! بعد از علامت گذاری ها، می توانید اندیکاتور اکوالیبریوم را هم حذف کنید چون دیگر نیازی به آن ندارید. پاسخ به سوالات تکمیلی: ارتباط اینترمدیت های ۱ دقیقه ای با تایم ۱ ساعته: سوالی مطرح شد که آیا آن اینترمدیت قرمز بالا (که به عنوان ITH مشخص شد) برای تایم ۱ ساعته است و بقیه برای ۱ دقیقه؟ پاسخ این است که آن هم برای تایم ۱ دقیقه است. یک میجر CHoCH در ۱ دقیقه اتفاق افتاده بود که سقفش آن بود. در واقع، ما آن موج کوچولوی ۱ دقیقه ای که سقف ۱ ساعته را شکسته، انتخاب کردیم تا بعداً بیاییم نقطه ورودش را آنجا پیدا کنیم. چرا این کار را می کنیم؟ بهینه سازی ورود: وقتی شما می خواهید در تایم فریم ۱ ساعته وارد شوید، استاپ شما ممکن است مثلاً ۷۵ پیپ باشد. اما وقتی همین را در تایم ۱ دقیقه بهینه می کنید، در بدترین حالت هم که بخواهید دقیقاً روی اردر بلاکش وارد شوید و استاپ را پشتش بگذارید، یک استاپ ۲ پیپی به شما می دهد. ۷۵ پیپ کجا و ۲ پیپ کجا؟ ما به تایم پایین می آییم تا ورودمان را بهینه کنیم، اندازه استاپمان کوچک تر باشد و بتوانیم سود بیشتری را زودتر بگیریم و از بازار خارج شویم. قوانین طلایی برای پیدا کردن بهترین نواحی اینترمدیت: تنها چیزی که می توانم به عنوان یک راهنمای کلی بگویم این است: در تایم فریم های ۱ ساعته، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه، سقف هایی را در نظر بگیرید که بالاتر از ناحیه توازنتان هستند و کف هایی که پایین تر از ناحیه توازنتان قرار دارند و جلویشان خالی است. این ها نواحی را به شما می دهند که می توانید بروید و در تایم فریم ۱ دقیقه ببینید کجا برایتان CHoCH اتفاق افتاده و آنجا را برای خودتان مارک کنید. چون در تایم ۱ دقیقه ما کلی ناحیه CHoCH داریم. مثلاً بین دو ITH که مشخص کردیم، شاید چهار تا میجر CHoCH دیگر هم باشد، اما ما تا رسیدن به آن ناحیه اصلی، هیچ بای را قبول نمی کنیم. و برعکس، برای سل هم نواحی زیر ۵۰٪ توازن را برای ورود در نظر نمی گیریم. تقلب مهم: سعی کنید نزدیک ترین سقف و کف (در ۱ دقیقه که CHoCH داده اند) به نواحی سقف و کف تایم بالاتر خودتان (۱ ساعته، ۳۰ دقیقه، ۱۵ دقیقه) را انتخاب کنید. این ها اعتبار بیشتری دارند. اهمیت همپوشانی نواحی در تایم فریم های مختلف: سوالی مطرح شد که اگر سقفی هم در ۱ ساعته، هم ۳۰ دقیقه و هم ۱۵ دقیقه دیده شود، آیا قوی تر است؟ قطعاً بله! مخصوصاً نواحی مثل آن ۵۰٪ اکوالیبریوم که دیدید ۳۰ دقیقه و ۱ ساعته با هم یک جا افتاده بودند، طبیعتاً می تواند ناحیه خیلی قوی تری به ما بدهد. نگاهی به آینده: ترید ریزموج ها بعداً به شما یاد داده خواهد شد که چگونه این ریزموج های داخلی را هم بگیرید. همه شان قابل تریدند، منتها تریدهای کوچولو کوچولو. فعلاً در حال حاضر شما روی همان موج های بزرگ بمانید تا گیر نیفتید و اذیت نشوید. تکلیف تمرینی این جلسه برای تمرین، همین چارت طلا (XAUUSD) را در تایم فریم یک دقیقه، از ژانویه ۲۰۲۴ تا الان، اینترمدیت های و لوهای آن را به طور کامل مشخص بکنید. امیدوارم این توضیحات برایتان مفید بوده باشد. حتماً تمرین کنید و سوالاتتان را برای جلسه بعد آماده کنید. موفق باشید!
آموزش/1/18/2025
تاییدیه های معاملاتی پیشرفته: ترو اوپن دی و استراتژی دو چاک برای نقاط ورود ماژور خب، امروز می خوایم چند تا تأییدیه دیگه رو با هم بررسی کنیم که می تونن به شدت در معاملاتمون کمک کننده باشن. مروری بر نواحی توازن (اکوالیبریوم) اول یه مرور داشته باشیم بر چیزهایی که قبلاً گفتیم. یادتونه که گفتیم از تایم فریم یک ساعته شروع می کنیم و نواحی توازن یا همون اکوالیبریوم هامون رو علامت می زنیم. حالا بعضی از دوستان میان وسط این باکس اکوالیبریوم رو می گیرن. من خودم معمولاً وقتی دنبال بای (Buy) می گردم، بیشتر حواسم به خط پایینی باکس هست و زیر اون دنبال موقعیت های خرید می گردم. برعکس، وقتی می خوام دنبال سل (Sell) بگردم، بالای باکس دنبالش می گردم. یه نکته مهم اینه که سعی می کنم محدوده وسط اکوالیبریوم رو به تنهایی ترید نکنم؛ اونجا یه جورایی می تونه مثل منطقه ممنوعه باشه و ریسک معامله رو بالا ببره. بعد از تایم فریم یک ساعته، میایم سراغ تایم فریم پایین تر، یعنی ۳۰ دقیقه، و ناحیه توازن رو در این تایم فریم هم پیدا می کنیم. همین کار رو برای تایم فریم ۱۵ دقیقه هم انجام می دیم. نواحی ماژور و مینور: چه زمانی یک کف یا سقف واقعاً قدرتمند است؟ یه سؤالی که بعضی هاتون داشتید این بود که اگر ناحیه ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه من، بالاتر یا پایین تر از ناحیه یک ساعته باشن، اون موقع مثلاً اگه یه کفی اونجا شکل بگیره، باید اون کف رو به عنوان یه جای ماژور برای معامله در نظر بگیرم یا نه؟ بچه ها، این تأییدیه هایی که امروز بهتون می دم، خیلی در این تشخیص کمک می کنن. در صورتی که هر سه تایم فریم (یک ساعته، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه) با همدیگه در یک جهت و یک جا قرار بگیرن، یعنی یک سیگنال واحد رو به ما بدن، اون موقع می تونیم بگیم که یک سقف یا کف ماژور برای ما شکل گرفته. در غیر این صورت، نواحی ای که مابین این خطوط قرار می گیرن رو ما به عنوان نواحی مینور در نظر می گیریم؛ یعنی نواحی کم زورتر و کم قدرت تر. منظورم چیه؟ بذارید با یه مثال توضیح بدم. فرض کنید شما اینجا یه ناحیه بای دارید. خب، این ناحیه هم زیر خط اکوالیبریوم ۱۵ دقیقه تونه، هم زیر ۳۰ دقیقه و هم زیر یک ساعته. اوکی، اینجا می تونه یه ناحیه ماژور (اگه تو تایم فریم یک دقیقه تون هم شرایطش مهیا باشه) بهتون بده برای اینکه دنبال بای بگردین. اما یه جای دیگه رو در نظر بگیرید، مثلاً یه ناحیه ای که درسته زیر خطوط اکوالیبریوم ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه است، اما هنوز بالای خط اکوالیبریوم یک ساعته قرار داره. اینجا هنوز اونقدر ماژور نیست. احتمال اینکه قیمت بیاد و بهش واکنش نشون بده خیلی زیاده ها، اما به تنهایی نمی تونه خیلی مبنای ما برای یه معامله ماژور قرار بگیره. یعنی قدرت کمتری داره. پس، ما سیگنال هایی که مابین خطوط اکوالیبریوم تایم فریم های مختلفمون قرار می گیرن رو به عنوان نواحی مینور یا کم قدرت تر یا کمی ریسکی تر در نظر می گیریم. چه زمانی نواحی مینور را ترید می کنیم؟ حالا سؤال اینجاست که کی میایم این نواحی مینور رو ترید می کنیم؟ زمانی که یک روند قوی حرکتی شکل گرفته باشه. مثلاً اتفاقی که امروز روی خبر افتاد و یه حرکت شارپ داشتیم. اگه یه روند قوی حرکتی از یه تایم فریم بالاتر شکل گرفته باشه و ما بعدش بخوایم وارد معامله بشیم، توی اینجور مواقع، میایم و اون نواحی مینور رو به عنوان نقطه ورود انتخاب می کنیم. چرا؟ چون اگه یه روند قوی شکل گرفته باشه، احتمال اینکه قیمت برگرده و به ناحیه ماژورمون برسه خیلی کم می شه. یعنی بعیده که بخواد برگرده و یه جایی تو ناحیه ماژور یه اردر رو فعال کنه. پس ما از نواحی مینورمون استفاده می کنیم. کاربردش اینه. حالا بعداً بهتون قشنگ توضیح می دم که چجوری باید ازش استفاده کنید. فعلاً در همین حد بدونید کافیه. معرفی یک تأییدیه فوق العاده مهم: ترو اوپن دی (True Open Day) امروز می خوام یک ناحیه مهم تأییدی دیگه رو هم بهتون معرفی بکنم. این یکی از نواحی خیلی خیلی مهمه؛ به شکلی که شما می تونید حتی اون خطوط دیگه ای که گفتیم (اکوالیبریوم ها) رو هم نداشته فرض کنید! یعنی تأییدیه این ناحیه به تنهایی، مُهر ۹۰ درصدی رو روی تأیید سقف یا کفتون می زنه. اینقدر مهمه! چیزی که امروز می خوایم راجع بهش صحبت کنیم اسمش هست: ترو اوپن دِی (True Open Day) یا بازگشایی واقعی بازار. این با بازگشایی کندل دیلی (روزانه) فرق می کنه ها! کندل دیلی صرفاً ریست شدن ساعته. اما ترو اوپن دی، زمانیه که ربات های معامله گر بزرگ ریست می شن و مجدداً محاسبات روزانه شون رو از اول شروع می کنن. ترو اوپن دی چه ساعتی است؟ ترو اوپن دی ساعت ۱۲ شب به وقت نیویورک اتفاق می افته، یعنی ساعت ۴:۰۰ صبح به وقت بروکرها (چهار صفر). برای من (با توجه به اختلاف ساعتم) می شه ساعت ۸ صبح. برای شما (که احتمالاً اختلاف ساعتتون متفاوته) می شه ساعت ۷ و نیم صبح. پس اولین کاری که می کنید اینه که کندل ساعت ۸ صبح من (یا ۷ و نیم صبح شما) رو علامت می زنید. براش اندیکاتور هم وجود داره که حالا بعداً اگه خواستید می تونید ازش استفاده کنید. اوپن (قیمت باز شدن) این کندل ۸ صبح من و ۷ و نیم شما، مهم ترین ناحیه حمایتی/مقاومتی هست که ما می تونیم داشته باشیم. ماهیت رفتاری ترو اوپن دی ترو اوپن زمانیه که محاسبات ربات ها بر اساسش تنظیم می شه و دقیقاً ماهیت رفتاریش مثل همون ماهیت قبلیه که برای اکوالیبریوم ها داشتیم. یعنی: زمانی که قیمت بالای خط ترو اوپن قرار داره، ما تمایل به سل داریم. زمانی که قیمت پایین خط ترو اوپن قرار می گیره، ما تمایل به بای داریم. این یکی از مهم ترین و قوی ترین تاییدیه های ماست. اگر دنبال این هستید که تریدهای کمتر اما با وین ریت (درصد موفقیت) بالاتر داشته باشید، می تونید حتی اصلاً اون دو تا اکوالیبریوم دیگه رو هم در نظر نگیرید. صرفاً بالا یا زیر این خط ترو اوپن بودن، برای شما کفایت می کنه تا بدونید روند قراره به چه شکلی باشه. کمک دیگر ترو اوپن دی: خاصیت آهنربایی یه نکته دیگه که یادتون باشه اینه که ببینید، زمانی که این کندل ترو اوپن شما شکل می گیره، یه حالت مگنت مانند (آهنربا) ایجاد می کنه. یه کششی داره. ربات ها نسبت به این مقدار یا قیمت، واکنش خاصی نشون می دن چون مبنای محاسباتی شون قرار می گیره. پس اگه من دنبال بای می گردم و سه تا ناحیه بای مختلف دارم، اون ناحیه بایی که زیر این خط ترو اوپن قرار داره، برام مطلوب تر و مطمئن تره. و اگه دنبال سل می گردم، اون ناحیه سلی که بالای این خط ترو اوپن قرار می گیره، برام مطلوب تر و مناسب تره. زمانی که این ها (اکوالیبریوم ها و ترو اوپن) به ترتیب همه شون یک سیگنال واحد رو به شما می دن، یکی از قوی ترین جاهاییه که شما می تونید به بای یا سل فکر کنید. پس، اولین تأییدیه مهم در کنار نواحی تعادلمون، بازگشایی واقعی روز یا همون ترو اوپن دی هست که علامتش می زنیم و بررسی می کنیم ببینیم چه اتفاقی براش افتاده. تأییدیه دوم: نیاز به دو چاک (Change of Character) مخالف دومین تأییدیه ای که ما داریم چیه؟ برای اینکه یک روند قوی شکل بگیره، ما به دو چاک نیاز داریم. یعنی چی؟ یعنی اینکه من اگه می خوام سقف و کف ماژورم رو تعیین بکنم، باید دو تا چاک متفاوت (در جهت های مخالف) داشته باشم. منظورم اینه که اگه من می خوام دنبال یه حرکت بزرگ ماژور بگردم، وقتی این چاک صعودی برام اتفاق می افته، نیاز دارم که بعدش یک چاک نزولی ببینم و با اون چاک نزولی که دارم می بینم، قیمت به ناحیه مورد نظرم برسه و از اونجا بلند بشه (برای بای). پس، دوباره تأکید می کنم: ما برای اینکه یک حرکت ماژور قوی رو شناسایی بکنیم، نیاز داریم یک اصطلاحاً مانیپولیشن (Manipulation) یا دستکاری یا به عبارت دیگه، یک چاک مخالف ببینیم. قیمت باید با یک چاک مخالف به ناحیه اصلی مورد انتظارم برسه. مثال عملی با استفاده از ترو اوپن و دو چاک بذارید با یه مثال روی چارت توضیح بدم. فرض کنید ما می خوایم توی این ناحیه زیر خط اوپن دی مون، دنبال ناحیه برای بای زدن بگردیم و فرض می کنیم اون دو تا اکوالیبریوم دیگه هم بهمون تأییدیه بای رو می دن. (حالا اینجا تو این مثال خاص، اکوالیبریوم های ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه و حتی یک ساعته تأییدیه بای رو به ما نمی دن، اما فعلاً ملاک اصلی رو همون ترو اوپن در نظر می گیریم). حواستون باشه این ترو اوپن هر روز عوض می شه ها! خب، الان اگه نگاه کنید، اینجا قشنگ مشخصه. من ترو اوپنم رو دارم (خط بنفش). زیرش دنبال ناحیه بای می گردم. یک چاک صعودی (CHoCH Bullish) هم برای من رخ داده. حالا من زیر این خط و بعد از این چاک صعودی، دنبال ناحیه بای می گردم. فرض کنید (بنا به دلایلی که فعلاً کاری بهش نداریم) ما اینجا (ناحیه سبز رنگ) دنبال بای می گردیم و می خوایم پندینگ اردرمون رو بذاریم. حالا شرط ورود چیه؟ اگر قیمت با یک حرکت چاک نزولی (یعنی چاک مخالف جهت اصلی ما که بای هست) به این ناحیه بای من برسه، اون موقع ناحیه من تأیید می شه و من می تونم بای ام رو بزنم. پس قبل از اینکه قیمت به این ناحیه سبز برسه، من به یک چاک مینور نزولی نیاز دارم. چاک مینور چجوری شکل می گیره؟ بچه ها، ما الان این حرکت چاک صعودی برامون شکل گرفته. اگه بخوایم گن (Gann Fan یا فیبوناچی ریتریسمنت) رو روی این حرکت بندازیم، می بینیم که قیمت اومده و یه استراحت ۵۰ درصدی هم انجام داده. الان ما توقع داریم مثل اتفاقی که اینجا (در چاک صعودی قبلی) افتاد و قیمت بعد از استراحت رفت سقف جدید زد، این استراحتی هم که اینجا رخ داده، باعث بشه قیمت بره بالا و سقف جدید رو بزنه. اگر بنا به هر دلیلی، این کفی که بعد از اصلاح ۵۰ درصدی شکل گرفته، خورده بشه و قیمت نتونه بره سقف جدید بزنه، یک چاک مینور داخلی برای ما رخ داده. عملاً شما اگه بخواید نگاه کنید، برای اینکه یه بریک آو استراکچر (BOS) یا چاک ماژور جدید اتفاق بیفته، باید این سقف یا کف های اصلی شکسته بشن. اما برای چاک مینور، زمانی که اصلاح قیمت توی ۵۰ درصد رخ می ده، ما توقع داریم بره و یه سقف یا کف جدید (در جهت روند اصلی) برامون شکل بده. اگه نتونه این کارو بکنه، اون اصلاحی که موفق نشده این کارو انجام بده، برای ما یک سقف یا کف مینور رو تشکیل می ده که شکستش، چاک مینور ماست. الان من منتظرم اینجا که یه اصلاح ۵۰ درصدی برام رخ داده و کندلش هم برگشته و بسته، این کف، کف نهایی باشه و حرکت شروع کنه و بره یه سقف جدید بزنه. اگه قیمت برگرده و بیاد این کف رو بزنه، من اینو یه چاک مینور در نظر می گیرم. بریم جلو ببینیم چی می شه... خب، داره خوب می ره بالا. ما دنبال اینیم که بره سقف بزنه دیگه... پس داره خوب حرکت می کنه... آها! ببینید چی شد! به جای اینکه بره سقف جدید بزنه، برگشت اومد کف خودش رو (که بعد از اصلاح ۵۰ درصدی تشکیل شده بود) زد. الان اون چاک مینوری (CHoCH Bearish مینور) که من دنبالش بودم، شکل گرفته. تکمیل تاییدیه ها و ورود به معامله تأییدیه شماره یک: زیر ترو اوپن دی هستیم. تأییدیه شماره دو: یک چاک صعودی ماژور داشتیم که اصلاحش موفق نشد سقف جدید به وجود بیاره و در عوض، یک چاک مینور معکوس (نزولی) به ما داده. حالا وقتی قیمت به ناحیه مون (اون ناحیه سبز رنگ که برای بای در نظر گرفته بودیم) می رسه، من با خیال راحت اینجا اردرم رو ست می کنم. و دنبال چی می گردم؟ دنبال یه تی پی (Take Profit) خیلی خوب و بزرگ ازش می گردم. که می بینید اردر فعال شد و تی پی رو هم داد. جمع بندی تاییدیه های چاک مینور: تأییدیه اول: حتماً زیر ترو اوپن برای بای و بالای ترو اوپن برای سل باشیم. تأییدیه دوم: برای اینکه قیمت به ناحیه ورود ما برسه، باید یک چاک مینور معکوس روند اصلی رو روی سیستممون ببینیم. چاک های مینور رو چجوری تشخیص می دیم؟ نواحی ای هستن که استراحت ۵۰ درصدی شون رو انجام می دن و ما توقع داریم که برن و حرکت رو ادامه بدن، اما برمی گردن و به اون استراحت ۵۰ درصدی احترام نمی ذارن و کف یا سقف حاصل از اون اصلاح رو می شکنن. این برای ما یه چاک مینور تشکیل می ده. مثلاً اینجا رو دقت کنید: حرکتمون این بوده (چاک صعودی). اومده ۵۰ درصد استراحت کرده و این ۵۰ درصد رفته سقف جدید برای ما زده. پس این اوکیه، این یه باس (BOS - Break of Structure) برای ما تشکیل داده و دمش هم گرم. اما بعدی رو که اومدیم از اینجا تا اینجا کشیدیم، ۵۰ درصد که استراحت کرد، نتونست کاری بکنه و سقف جدید بزنه. فیلد (Fail) شد، ناتوان بود در ایجاد یک حرکت جدید. برگشت و اومد ناحیه ما رو فعال کرد و بعد حرکت اصلی اتفاق افتاد. پس، توی تایم فریم یک دقیقه تون از این به بعد، سقف و کف هایی ماژور گرفته می شن و تعیین می شن که یک حرکت خلافی (دو چاک مخالف) بینشون اتفاق افتاده باشه. زمانی ناحیه برای ما معتبره که وقتی قیمت می خواد بهش برسه، ما یک چاک معکوسش رو بتونیم روی چارت ببینیم. یعنی اگه یه چاک صعودی داریم، برای اینکه قیمت بیاد به ناحیه بای ما برسه، باید یه چاک نزولی مینور توش ببینیم و بعد حرکت بعدی اتفاق بیفته. پس وقتی می خوام ماژور و مینورها رو تعیین بکنم، علاوه بر اینکه به ناحیه بازگشایی واقعی (ترو اوپن) و اون اکوالیبریوم ها توجه می کنم، علاوه بر این موضوع، باید با دو تا چاک مخالف به ناحیه من برسه. یعنی من اگه چاک صعودی م رو می بینم، اون نواحی بای برای من محبوب محسوب می شن که با یک چاک نزولی مینور بهشون برسه. برعکس، اگه من چاک نزولی م رو می بینم، اون نواحی سل برای من جذابن که با یه چاک صعودی مینور بهشون برسه. ببینید، اینجا یه چاک نزولی ماژور داشتیم. حالا فرض کنید اینجا (مثلاً محدوده خاکستری) ناحیه سلمون بوده (بعداً می فهمید چرا این ناحیه انتخاب شده). و بعد قیمت با ایجاد یک چاک صعودی مینور اومده به این ناحیه سل رسیده. من اینجا روی این ناحیه می تونم به سل فکر بکنم؛ حداقل تا این کفی که باهاش چاک صعودی مینور زده شده، و حتی برای ادامه روند. پس، از این به بعد ما دنبال دو چاک مخالف می گردیم: زمانی چاک سقف من تأیید می شه که من یک چاک صعودی معکوس (مینور) براش داشته باشم که قیمت رو به ناحیه سل من برسونه. و زمانی چاک کف من تأیید می شه که من یک چاک نزولی مخالف جهت (مینور) براش داشته باشم که قیمت رو به ناحیه بای من برسونه. مرور سریع تاییدیه های جدید می دونم یه کم زیاد شد و احتمالاً توی این چند روز با این مفاهیم درگیر می شید. پس یه بار دیگه از اول مرور می کنم: ترو اوپن دی: یکی از خطوط مهم حمایتی و مقاومتی مون، بازگشایی واقعی روزه که ساعت ۴ صفر نیویورک (۰۰:۰۰ به وقت نیویورک، که برای من ۸ صبح و برای شما ۷ و نیم صبح می شه) اتفاق می افته. اوپن اون کندل برای ما خیلی مهمه. این اولین نکته. چاک مینور معکوس: وقتی قیمت به سمت ناحیه ورود ما حرکت می کنه، ما باید یک چاک مینور در جهت معکوس اون حرکت و روند اصلی ببینیم. یعنی من توی سقف هستم و دنبال سل می گردم، قیمت داره به سمت ناحیه ورودم حرکت می کنه (نزولی). زمانی ناحیه ورودم معتبره که قبل از رسیدن بهش، یک چاک صعودی مینور ببینم. اون وقته که می گم اوکی، پس داره به ناحیه م درست نزدیک می شه. تأییدیه سوم: عجله قیمت برای رسیدن به ناحیه و آخریش فعلاً تا اینجا. آخریش، مهم ترین چیز در تقویت ناحیه برای ما اینه که قیمت عجله خیلی زیادی برای رسیدن بهش بکنه. بنا به هر دلیلی، اگر قیمت یک بیس (Base) بسازه یا زمان زیادی ببره تا به ناحیه ما برسه، از اعتبار اون ناحیه کم می کنه. اگر قراره قیمت بهش واکنش نشون بده، باید توی یک کندل سریع حرکت بکنه و با یک شدو (Shadow) یا فتیله بلند واکنش نشون بده. اگه قیمت توی اون ناحیه یا نزدیکش گیر بکنه و یه محدوده رنج (Range) بسازه، از اعتبار اون ناحیه مون کم می کنه. مثلاً می گم، من اگه اینجا قراره دنبال سل بگردم، وقتی قیمت بهش می رسه و اردرم فعال می شه، من توقع دارم که سریع واکنش نشون بده و بریزه. وقتی اینجا قیمت گیر می کنه و بازی می کنه، می فهمم یه خبرهایی هست. اینجا بهتره که زودتر از معامله خارج بشی، حتی اگه تمام موارد قبلی هم مطلوب و مچ بودن. اینجا ناحیه ای نبوده که ناحیه خیلی درستی باشه. پس، ما دوست داریم قیمت با شدوهای بزرگ و واکنش های ناگهانی به سمت نواحی ما نزدیک بشه. وقتی خیلی لفتش بده و بخواد کوچولو کوچولو به ناحیه مون برسه، ریسک ورود به معامله مون افزایش پیدا می کنه. (الان توی این مثال، کندل ها کوچولو شدن چون ما یه حرکت خیلی بزرگی قبلش داشتیم و اصطلاحاً چارت اسکوییز یا جمع شده. برای همین کندل ها رو کوچیک می بینید. البته بروکر من هم اوآنداست که یکی از مزخرف ترین چارت ها رو از نظر شدوبازی داره). پس اگر قراره قیمت به ناحیه من برسه، باید سریع و با یک حرکت قوی برسه. اگر خیلی طول بکشه یا بخواد بیس براش بسازه و بعد بهش برسه، اون ناحیه اعتبار چندانی نداره و احتمال اینکه شما استاپ بشید خیلی زیاد می شه. ببینید اینجا چقدر طول کشیده و بعد بازی کرده، بازی کرده، بازی کرده، تا اومده رسیده به این ناحیه. درسته یه واکنشی هم داشته ها، اما اگه دنبال تی پی های بزرگتر بودید، اینجا استاپ می خوردید و از بازی بیرون می افتادید. پس، تأییدیه آخرمون فعلاً اینه که قیمت نباید بازی کنه، نباید دو دل باشه، نباید بیس بسازه، نباید برای خودش یه جایگاه استراحت قبل از رسیدن به ناحیه درست کنه. اگه این کارو بکنه، اعتبار ناحیه ای که داریم کم می شه. اگه حتی ورود هم کردین، بنا به هر دلیلی، بهتره که از اون معامله با سود کم خارج بشید، چون ریسک اون معامله خیلی بالا می ره. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه. حتماً این تاییدیه ها رو روی چارت تمرین کنید تا خوب براتون جا بیفته.
آموزش/3/17/2025
رازهای پیش بینی حرکت روزانه و هفتگی بازار: آشنایی با تمپلیت های معاملاتی ICT خب، امروز می خوایم وارد یک مبحث خیلی جالب و کاربردی بشیم: موضوع تمپلیت یا پروجکشن روزانه و هفتگی در سبک معاملاتی ICT. یعنی چی؟ یعنی می خوایم ببینیم دیدگاه ما نسبت به حرکت بازار در طول یک روز یا یک هفته، بر اساس رفتار سشن های مختلف معاملاتی، چه شکلی باید باشه و چطور می تونیم از این طریق، حرکات بعدی قیمت رو پیش بینی کنیم. چرا تمپلیت های روزانه و هفتگی مهم هستند؟ ببینید، کاری که ما معمولاً در ICT انجام می دیم، اینه که تمایل داریم بیشتر توی تایم نیویورک وارد معامله بشیم. چرا؟ چون معمولاً حرکات اصلی و قابل پیش بینی تر بازار توی این سشن اتفاق میفته. پس، اگر ما بتونیم روندهایی که در تایم نیویورک شکل می گیرن رو از قبل یه دیدی نسبت بهشون داشته باشیم، خیلی به نفعمون می شه. این تمپلیت ها دقیقاً همین کار رو برای ما انجام می دن. در حالت کلی، می شه گفت حدوداً ۱۰ شکل یا الگوی رفتاری داریم که قیمت می تونه در طول یک روز از خودش نشون بده. حالا می خوایم دونه دونه این ها رو با هم بررسی کنیم و یه سری توضیحات در موردشون بدیم. اینکه شما بتونید بر اساس رفتار سشن های مختلف (آسیا، لندن، نیویورک) تشخیص بدید که امروز یا این هفته، مارکت داره کدوم یکی از این تمپلیت ها رو دنبال می کنه، یک کمک فوق العاده بزرگی بهتون می کنه تا بتونید روند رو، به خصوص در سشن نیویورک، بهتر تشخیص بدید و معاملات موفق تری داشته باشید. الگوهای رفتاری روزانه (Daily Templates) در ICT خب، بریم سراغ اولین تمپلیت یا مدلی که می خوایم در موردش صحبت کنیم. 1. روز کلاسیک (Classic Day) روز کلاسیک صعودی (Classic Bullish Day): این یکی از نرمال ترین و کلاسیک ترین الگوهایی هست که ما انتظار داریم در یک روز صعودی ببینیم. قضیه از این قراره: اوپن (Open): کندل روزانه ما باز می شه. سشن آسیا (Asia Session): در ابتدای روز و در طول سشن آسیا، معمولاً یک حرکت نزولی کوچیک داریم. قیمت یه کم میاد پایین، میره توی یک سری نواحی نقدینگی، اردرهای خرید رو از اونجا جمع آوری می کنه و فعالشون می کنه. در واقع، کف روز (Low of the Day) معمولاً در این فاز شکل می گیره. سشن لندن (London Session): بعد از اینکه آسیا کار خودش رو کرد، سشن لندن باز می شه. اتفاقی که توی لندن میفته اینه که قیمت شروع می کنه به حرکت به سمت بالا. گاهاً ممکنه قبل از اینکه بخواد خیلی رشد کنه، یک تست کوچیک دیگه روی همون کف آسیا یا نواحی نزدیک به اون انجام بده، اما دیگه کف آسیا رو نمی شکنه (هانت نمی کنه). بعد، قیمت حرکت می کنه و خودش رو به بالای قیمت باز شدن روز (Open) می رسونه. ممکنه یه مقدار همونجا بازی کنه و یه ناحیه رنج کوچیک ایجاد کنه تا سشن نیویورک باز بشه. سشن نیویورک (New York Session): نیویورک که باز می شه، معمولاً یک اصلاح کوچیک دیگه به سمت پایین داریم، اما این اصلاح هم به کف هایی که آسیا و لندن ساختن احترام می ذاره و اون ها رو نمی شکنه. بعد از این اصلاح، حرکت اصلی صعودی شروع می شه. قیمت سقف هایی که لندن ساخته رو می شکنه و به سمت بالا حرکت می کنه. کلوز (Close): در نهایت، کندل روزانه ما به صورت یک کندل صعودی (بولیش) و نزدیک به سقف روز (High of the Day) بسته می شه. نکات کلیدی روز کلاسیک صعودی: کف روز (Low of the Day) معمولاً در سشن آسیا یا اوایل لندن شکل می گیره. لندن به کف آسیا احترام می ذاره. تا اواسط لندن یا حتی قبل از باز شدن نیویورک، کندل روزانه ما ممکنه هنوز بریش (نزولی) باشه. این خیلی مهمه! یعنی شما نباید با دیدن یک کندل نزولی در ابتدای روز سریع نتیجه بگیرید که روز نزولیه. لندن کندل روزانه رو به بالای اوپن روز می کشونه و اون رو بولیش می کنه. نیویورک ادامه دهنده روند صعودی لندنه و سقف لندن رو می شکنه. روز کلاسیک نزولی (Classic Bearish Day): این الگو هم دقیقاً برعکس روز کلاسیک صعودیه. اوپن (Open): کندل روزانه باز می شه. سشن آسیا (Asia Session): در سشن آسیا، یک حرکت صعودی کوچیک داریم. قیمت به سمت بالا حرکت می کنه، به نواحی نقدینگی فروش می رسه، اردرهای فروش رو جمع می کنه و فعال می کنه. سقف روز (High of the Day) معمولاً اینجا شکل می گیره. سشن لندن (London Session): لندن که باز می شه، قیمت شروع به ریزش می کنه. ممکنه یک تست کوچیک دیگه روی سقف آسیا داشته باشه، اما دیگه اون رو نمی شکنه. بعد، قیمت به زیر قیمت باز شدن روز (Open) میاد و کندل روزانه رو بریش (نزولی) می کنه. سشن نیویورک (New York Session): نیویورک با یک اصلاح کوچیک به سمت بالا شروع می شه، اما به سقف های آسیا و لندن احترام می ذاره. بعد از اون، حرکت اصلی نزولی شروع می شه، کف لندن شکسته می شه و قیمت به سمت پایین حرکت می کنه. کلوز (Close): کندل روزانه به صورت یک کندل نزولی (بریش) و نزدیک به کف روز (Low of the Day) بسته می شه. نکات کلیدی روز کلاسیک نزولی: سقف روز (High of the Day) معمولاً در سشن آسیا یا اوایل لندن شکل می گیره. لندن به سقف آسیا احترام می ذاره. تا اواسط لندن، کندل روزانه ممکنه هنوز بولیش (صعودی) باشه. لندن کندل روزانه رو به زیر اوپن روز می کشونه و اون رو بریش می کنه. نیویورک ادامه دهنده روند نزولی لندنه و کف لندن رو می شکنه. 2. روز سوئینگ یا رنج (Swing Day / Range Day) این همون روز رنج خودمونه که خیلی ها باهاش آشنان. اوپن (Open): کندل روزانه باز می شه. سشن آسیا (Asia Session): در آسیا، قیمت یه سقف و کف کوچیک برای خودش درست می کنه. سشن لندن (London Session): لندن که باز می شه، ممکنه بیاد یک حرکت معکوس نسبت به آسیا انجام بده. مثلاً اگر آسیا یه کم رفته بالا، لندن میاد یه سقف جدید بالاتر از آسیا می زنه. اما نکته مهم اینه که معمولاً به کف آسیا کاری نداره و بهش احترام می ذاره (یا برعکس، اگر آسیا اومده پایین، لندن میاد یه کف جدید پایین تر از آسیا می زنه اما به سقف آسیا احترام می ذاره). در واقع، لندن میاد یکی از مرزهای آسیا رو گسترش می ده. سشن نیویورک (New York Session): نیویورک که باز می شه، نه کف ساخته شده توسط لندن یا آسیا رو هانت می کنه و نه سقف رو. قیمت بین همین سقف و کف هایی که در طول روز (توسط آسیا و لندن) ایجاد شده، نوسان می کنه و گیر میفته. کلوز (Close): کندل روزانه معمولاً جایی در میانه همین رنج بسته می شه و اغلب به صورت یک کندل دوجی یا با بدنه کوچیک خواهد بود. نکات کلیدی روز سوئینگ: بازار در یک محدوده مشخص رنج می زنه. نیویورک سقف و کف های قبلی (آسیا و لندن) رو هانت نمی کنه و بهشون احترام می ذاره. این روزها برای تریدرهای ICT که دنبال روند هستن، خیلی جذاب نیستن. اما برای کسایی که با استراتژی های رنج یا پرایس اکشن کار می کنن، می تونه روز خوبی باشه، چون قیمت به حمایت ها و مقاومت های داخل رنج خوب واکنش نشون می ده. 3. سوئینگ لندن، ریورسال نیویورک (London Swing, NY Reverse) این الگو یه کم با "روز سوئینگ" فرق داره. اینجا هم یه جورایی رنج داریم، اما نیویورک یه کار متفاوت انجام می ده. حالت صعودی (Bullish Reversal): اوپن و آسیا: مثل قبل، کندل باز می شه و آسیا یک کف می سازه. سشن لندن (London Swing): لندن میاد و یک سقف بالاتر از سقف آسیا (یا حتی سقف جدیدی برای روز) ایجاد می کنه. در واقع، لندن یک حرکت صعودی (سوئینگ به سمت بالا) انجام می ده. سشن نیویورک (NY Reverse): اینجا تفاوت اصلیه! نیویورک که باز می شه، به اون سقفی که لندن ساخته احترام نمی ذاره. میاد و اون سقف رو هانت می کنه (یعنی نقدینگی بالای اون رو جمع می کنه). بعد از این هانت، جهت حرکت کاملاً برعکس می شه و قیمت شروع به ریزش می کنه. کلوز: کندل روزانه در نهایت به صورت نزولی (بریش) بسته می شه، با اینکه در لندن شاهد یک حرکت صعودی بودیم. نکته کلیدی: در این الگو، لندن به کفی که آسیا ساخته احترام می گذاره، اما نیویورک به سقفی که لندن ساخته احترام نمی گذاره و اون رو هانت می کنه. حالت نزولی (Bearish Reversal): دقیقاً برعکس حالت صعودیه. اوپن و آسیا: آسیا یک سقف می سازه. سشن لندن (London Swing): لندن میاد و یک کف پایین تر از کف آسیا (یا کف جدیدی برای روز) ایجاد می کنه. یک حرکت نزولی (سوئینگ به سمت پایین) داریم. سشن نیویورک (NY Reverse): نیویورک به اون کفی که لندن ساخته احترام نمی ذاره. میاد و اون کف رو هانت می کنه (نقدینگی زیر اون رو جمع می کنه). بعد از هانت، جهت حرکت برمی گرده و قیمت شروع به صعود می کنه. کلوز: کندل روزانه در نهایت به صورت صعودی (بولیش) بسته می شه. نکته کلیدی: لندن به سقف آسیا احترام می گذاره، اما نیویورک به کف لندن احترام نمی گذاره و اون رو هانت می کنه. 4. رالی نیویورک (NY Rally) این الگو هم خیلی جالبه و معمولاً حرکات قدرتمندی رو در نیویورک شاهد هستیم. حالت صعودی (Bullish Rally): اوپن و آسیا: آسیا یک سقف و کف برای خودش مشخص می کنه. سشن لندن: لندن میاد و هم سقف آسیا رو هانت می کنه و هم کف آسیا رو. یعنی یک حرکت نوسانی انجام می ده و نقدینگی هر دو طرف رو جمع می کنه. گاهاً ممکنه بعد از این هانت ها، یه کم به صورت رنج همونجا بازی کنه تا نیویورک باز بشه. سشن نیویورک: نیویورک که باز می شه، اول میاد و مجدداً سقف هایی که در آسیا و لندن ایجاد شده بودن رو هانت می کنه (یک حرکت به سمت بالا). اما این پایان کار نیست! بعد از این هانت سقف، برمی گرده و کف هایی که در آسیا و لندن (به خصوص کف اصلی که بعد از هانت سقف ها توسط لندن ایجاد شده) رو هم هانت می کنه (یک حرکت به سمت پایین). بعد از اینکه کف هم هانت شد و نقدینگی اون جمع آوری شد، ما دیگه متوجه می شیم که قراره یک رالی صعودی قدرتمند در نیویورک شکل بگیره. کلوز: کندل روزانه به صورت یک کندل صعودی (بولیش) و با قدرت بسته می شه. نکته کلیدی: هم لندن سقف و کف آسیا رو هانت می کنه، و هم نیویورک اول سقف ها رو می زنه، بعد کف ها رو، و بعد از اون رالی اصلی شروع می شه. حالت نزولی (Bearish Rally): دقیقاً برعکس. اوپن و آسیا: آسیا سقف و کف خودش رو می سازه. سشن لندن: لندن هم سقف و هم کف آسیا رو هانت می کنه. سشن نیویورک: نیویورک اول میاد کف های قبلی رو هانت می کنه، بعد برمی گرده سقف های قبلی رو هم هانت می کنه، و بعد از اون رالی نزولی اصلی شروع می شه. کلوز: کندل روزانه به صورت یک کندل نزولی (بریش) و با قدرت بسته می شه. 5. سیک اَند دیستروی (Seek Destroy) این یکی از اون مدل هاییه که خیلی از تریدرهای ICT دوستش ندارن! چون یک روز خیلی به هم ریخته و "کثیف" (به قول خارجی ها messy) محسوب می شه. اوپن و آسیا: آسیا یک سقف و کف می سازه. سشن لندن: لندن میاد و هم سقف و هم کف آسیا رو هانت می کنه. حتی ممکنه توی خود تایم لندن، دوباره سقف خودش رو بزنه، یا برگرده و کف خودش رو هم بزنه! سشن نیویورک: وقتی نیویورک باز می شه، بازار همچنان حالت به هم ریخته داره. ممکنه دوباره سقف ها و کف های قبلی هانت بشن. در واقع، یک حرکت رنج خیلی نوسانی و پر از هانت های فیک داریم. کلوز: کندل روزانه معمولاً به صورت دوجی یا با بدنه خیلی کوچیک بسته می شه. نکته کلیدی: در این الگو، تصمیم گیری برای نیویورک خیلی سخته، چون بازار مدام در حال هانت کردن سقف و کف ها و برگشت به داخل رنجه. شبیه همون "روز سوئینگ" هست، اما خیلی نوسانی تر و با هانت های بیشتر. 6. روز اخبار مهم (Important News Day) این الگو در روزهایی اتفاق میفته که ما منتظر انتشار اخبار اقتصادی خیلی مهمی هستیم (مثلاً نرخ بهره، NFP و غیره). حالت صعودی (Bullish News Reaction): قبل از خبر: بازار (آسیا و لندن) معمولاً توی یک ناحیه رنج خیلی فشرده و کم نوسان بازی می کنه. همه منتظر خبرن و به سقف و کف های این رنج کوچیک احترام گذاشته می شه. لانچ خبر: با انتشار خبر، اگر قرار باشه حرکت صعودی باشه، اول قیمت میاد و کف این رنج (یا نقدینگی زیر اون) رو هانت می کنه. بعد از خبر: بعد از اینکه کف هانت شد، قیمت برمی گرده به سمت بالا. اگر قیمت موفق بشه خودش رو به محدوده ۵۰ درصد اون رنج اولیه یا حتی قیمت باز شدن روز برسونه و تثبیت کنه، ما دیگه توقع داریم که حرکت اصلی صعودی شروع بشه. کلوز: کندل روزانه به صورت صعودی بسته می شه. نکته کلیدی: اگر بعد از هانت کف، قیمت نتونه به ۵۰% رنج یا اوپن روز برگرده، ممکنه همون روند نزولی (که با هانت کف شروع شده بود) ادامه پیدا کنه و روز نزولی بشه. حالت نزولی (Bearish News Reaction): دقیقاً برعکس. قبل از خبر: بازار در یک رنج فشرده قرار داره. لانچ خبر: با انتشار خبر، اول سقف رنج هانت می شه. بعد از خبر: قیمت برمی گرده به سمت پایین. اگر به ۵۰% رنج یا اوپن روز برسه و تثبیت بشه، حرکت نزولی اصلی شروع می شه. کلوز: کندل روزانه به صورت نزولی بسته می شه. کاربرد تمپلیت های روزانه برای تریدرهای مختلف دی تریدرها (Day Traders): کسایی که در تایم فریم های بالاتر مثل ۱۵ دقیقه یا ۳۰ دقیقه کار می کنن، با شناخت این الگوهای روزانه، می تونن جهت کلی حرکت روز رو تشخیص بدن و در سشن نیویورک به دنبال ستاپ های معاملاتی در همون جهت باشن. اسکالپرها (Scalpers): برای اسکالپرها که در تایم فریم های خیلی پایین مثل ۱ دقیقه یا ۵ دقیقه ترید می کنن، قضیه یه کم فرق می کنه. اون ها هم می تونن از همین الگوها استفاده کنن، اما به جای اینکه کل روز رو در نظر بگیرن، سشن نیویورک رو به سه بخش تقسیم می کنن: اوپن نیویورک: این معادل همون "اوپن روز" در الگوهای دیلی می شه. (دقیق تر بخوایم بگیم، از "ترو اوپن دی" استفاده می کنن). سشن صبح نیویورک (AM Session): این نقش همون "سشن آسیا" رو بازی می کنه. سشن بعد از ظهر نیویورک (PM Session): این هم نقش "سشن نیویورک" در الگوهای دیلی رو داره. تایم استراحت بین AM و PM سشن: این هم می تونه نقش "سشن لندن" رو ایفا کنه. پس اسکالپرها می تونن همین الگوهای روزانه رو در مقیاس کوچیکتر و در دل خود سشن نیویورک پیاده کنن و با دنبال کردن یک بازه یک ساعت و نیم تا دو ساعته از حرکات اولیه نیویورک، جهت یکی دو ساعت بعدی رو پیش بینی کنن. الگوهای رفتاری هفتگی (Weekly Templates) در ICT خب، حالا که با الگوهای روزانه آشنا شدیم، بریم سراغ الگوهای هفتگی. این ها هم خیلی مهمن، چون به ما دید میدن که در طول هفته چه انتظاری از بازار داشته باشیم. در حالت کلی، شش تا حالت یا تمپلیت هفتگی داریم. 1. هفته کلاسیک با کف سه شنبه (Classic Tuesday Low of the Week - Bullish) این یکی از الگوهای خیلی مطلوب برای هفته های صعودیه. دوشنبه (Monday - M): کندل دوشنبه معمولاً زیر قیمت تعادل یا ایکوالیبریوم هفتگی و در ناحیه دیسکانت (ارزان فروشی) قرار داره و بسته می شه. ما با خود دوشنبه خیلی کاری نداریم. سه شنبه (Tuesday - T): سه شنبه باز می شه. اتفاق مهمی که در سه شنبه میفته اینه که قیمت میاد و کف دوشنبه رو هانت می کنه (نقدینگی زیر دوشنبه رو جمع آوری می کنه). بعد از این هانت، سه شنبه به سمت نواحی مهم تایم فریم بالاتر (HTF) حرکت می کنه و به اون ها واکنش نشون می ده (مثلاً به یک اردر بلاک صعودی یا یک گپ مهم می رسه). بعد از این واکنش، کندل سه شنبه ممکنه هنوز نزولی بسته بشه یا حتی برگرده و توی دل کندل دوشنبه (یعنی بالاتر از کف دوشنبه اما پایین تر از سقف دوشنبه) بسته بشه. الزاماً نباید سه شنبه صعودی باشه. چهارشنبه و پنجشنبه (Wednesday - W, Thursday - T): ما انتظار داریم که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه، ادامه دهنده حرکت صعودی باشن که از سه شنبه (بعد از هانت کف دوشنبه) شروع شده. یعنی این دو روز معمولاً کندل های صعودی خواهند بود. جمعه (Friday - F): جمعه در این الگو معمولاً یک روز خاص به اسم TGIF (Thanks God It's Friday) هست. یعنی چی؟ یعنی در روز جمعه ما انتظار یک حرکت ریورسال یا برگشتی نسبت به روند صعودی چهارشنبه و پنجشنبه رو داریم. قیمت میاد و یک بخشی از اون حرکت صعودی رو پس می گیره و کندل جمعه معمولاً به صورت نزولی (معکوس) بسته می شه. نکات کلیدی هفته کلاسیک صعودی با کف سه شنبه: این الگو دو تا موقعیت معاملاتی خوب می تونه بهمون بده: یکی ادامه روند صعودی در چهارشنبه و پنجشنبه، و یکی هم گرفتن حرکت معکوس در جمعه (TGIF). یک سیگنال دیگه برای این الگو اینه که اگر دوشنبه نزولی بسته بشه و در ناحیه دیسکانت باشه، اما نتونه به نواحی مهم HTF برای فعال کردن اردرهای بزرگ برسه (یعنی فیل بشه)، ما می تونیم انتظار داشته باشیم که سه شنبه بیاد این کار رو انجام بده و هفته کلاسیک شکل بگیره. 2. هفته کلاسیک با سقف سه شنبه (Classic Tuesday High of the Week - Bearish) این هم دقیقاً برعکس حالت قبلیه و برای هفته های نزولی اتفاق میفته. دوشنبه (M): کندل دوشنبه معمولاً بالای ایکوالیبریوم هفتگی و در ناحیه پریمیوم (گران فروشی) قرار داره و بسته می شه. سه شنبه (T): سه شنبه باز می شه و سقف دوشنبه رو هانت می کنه (نقدینگی بالای دوشنبه رو جمع می کنه). بعد به نواحی مهم نزولی HTF واکنش نشون می ده. کندل سه شنبه ممکنه صعودی یا توی دل دوشنبه بسته بشه. چهارشنبه و پنجشنبه (W, T): انتظار حرکت نزولی ادامه دار رو داریم. جمعه (F): جمعه TGIF هست و انتظار یک حرکت ریورسال صعودی (معکوس روند هفته) رو داریم. نکته کلیدی: در هفته کلاسیک (چه صعودی چه نزولی)، سه شنبه فقط یک طرف از کندل دوشنبه (یا کف یا سقف) رو هانت می کنه و به طرف دیگه اش احترام می گذاره. 3. بازگشت هفتگی در چهارشنبه (Wednesday Weekly Reversal - Bullish) این الگو با هفته کلاسیک یه تفاوت مهم داره. دوشنبه (M): مثل هفته کلاسیک صعودی، دوشنبه در ناحیه دیسکانت بسته می شه. سه شنبه (T): اینجا فرق اصلیه! سه شنبه دیگه کف دوشنبه رو هانت نمی کنه، بلکه ادامه دهنده روند دوشنبه هست و ممکنه حتی یه کم بالاتر هم بره یا حداقل به کف دوشنبه احترام بذاره. چهارشنبه (W): چهارشنبه میاد و کاری که سه شنبه در الگوی کلاسیک باید انجام می داد رو انجام می ده. یعنی چی؟ یعنی چهارشنبه میاد و نقدینگی کف دوشنبه (و حتی سه شنبه) رو هانت می کنه، به نواحی مهم HTF واکنش نشون می ده و بعد به صورت صعودی بسته می شه. پنجشنبه و جمعه (T, F): ما انتظار داریم که پنجشنبه و جمعه، ادامه دهنده حرکت صعودی باشن که از چهارشنبه شروع شده. در این الگو معمولاً TGIF نداریم و جمعه هم در جهت روند هفته حرکت می کنه. نکته کلیدی: فرق اصلی با هفته کلاسیک اینه که نقش سه شنبه (یعنی هانت نقدینگی و تماس با HTF) رو اینجا چهارشنبه بازی می کنه. این اتفاق هفته پیش روی طلا افتاد. سه شنبه خیلی کار خاصی نکرد، چهارشنبه اومد یه کوچولو از زیر سه شنبه اون نقدینگی رو گرفت (البته خیلی چهارشنبه برگشتی مطلوبی نبود، اما شبیه بود) و بعد پنجشنبه و جمعه روند صعودی ادامه پیدا کرد. 4. بازگشت هفتگی در چهارشنبه (Wednesday Weekly Reversal - Bearish) دقیقاً برعکس حالت قبلی. دوشنبه (M): در ناحیه پریمیوم بسته می شه. سه شنبه (T): سقف دوشنبه رو هانت نمی کنه و ادامه دهنده روند دوشنبه هست. چهارشنبه (W): چهارشنبه میاد و نقدینگی سقف دوشنبه و سه شنبه رو هانت می کنه، به نواحی مهم نزولی HTF واکنش نشون می ده و بعد به صورت نزولی بسته می شه. پنجشنبه و جمعه (T, F): انتظار حرکت نزولی ادامه دار رو داریم. 5. بازگشت در پنجشنبه با کانسالیدیشن (Consolidation Thursday Reversal - Bullish) این الگو هم جالبه. دوشنبه و سه شنبه (M, T): دقیقاً مثل هفته کلاسیک صعودی عمل می کنن. یعنی دوشنبه در دیسکانت، سه شنبه هانت کف دوشنبه و تماس با HTF. چهارشنبه (W): چهارشنبه هم در جهت صعودی حرکت می کنه، اما یک تفاوت مهم با هفته کلاسیک داره: چهارشنبه میاد و سقف دوشنبه رو می شکنه! (در هفته کلاسیک، این کار رو پنجشنبه انجام می داد). پنجشنبه (T): وقتی چهارشنبه سقف دوشنبه رو زد، ما اگر در هفته کلاسیک ترید باز کرده بودیم و منتظر ادامه صعود تا پنجشنبه و بعد TGIF بودیم، اینجا باید در روز چهارشنبه و با شکستن سقف دوشنبه، معامله مون رو ببندیم. چرا؟ چون در این الگو، پنجشنبه قراره یک حرکت برگشتی (نزولی) داشته باشه. یعنی پنجشنبه نقش TGIF رو بازی می کنه. جمعه (F): جمعه معمولاً ادامه دهنده حرکت پنجشنبه (یعنی نزولی) خواهد بود. نکته کلیدی: در این الگو، ما یک هفته با حالت کلی رنج یا کانسالیدیشن رو انتظار داریم. چهارشنبه سقف دوشنبه رو می زنه، پنجشنبه ریورسال می کنه، و جمعه هم در جهت پنجشنبه حرکت می کنه. اینجا هم می تونیم دو روز رو پیش بینی کنیم: چهارشنبه (با دید کلاسیک، اما با خروج در سقف دوشنبه) و جمعه (در جهت حرکت معکوس پنجشنبه). گاهاً پنجشنبه ممکنه به صورت دوجی همونجاها باقی بمونه. 6. بازگشت در پنجشنبه با کانسالیدیشن (Consolidation Thursday Reversal - Bearish) دقیقاً برعکس. دوشنبه و سه شنبه (M, T): مثل هفته کلاسیک نزولی. دوشنبه در پریمیوم، سه شنبه هانت سقف دوشنبه و تماس با HTF. چهارشنبه (W): چهارشنبه در جهت نزولی حرکت می کنه و کف دوشنبه رو می شکنه. پنجشنبه (T): پنجشنبه حرکت برگشتی صعودی داره. جمعه (F): جمعه ادامه دهنده حرکت صعودی پنجشنبه خواهد بود. 7. سیک اَند دیستروی با جمعه صعودی/نزولی (Seek Destroy Bullish/Bearish Friday - Neutral, Low Probability) این همون الگوی سیک اَند دیستروی هست که در الگوهای روزانه داشتیم، اما در مقیاس هفتگی. دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه (M, T, W): بازار در یک حالت رنج و به هم ریخته قرار داره. سقف ها و کف ها مدام هانت می شن. پنجشنبه (T): ممکنه پنجشنبه هم در همین حالت رنج باقی بمونه. جمعه (F): در این الگو، با احتمال کم، جمعه ممکنه یک حرکت جهت دار صعودی یا نزولی از خودش نشون بده. اما چون احتمال وقوعش کمه و هفته پر از حرکات فیک بوده، خیلی قابل اتکا نیست. جمع بندی خب، پس دیدیم که ما در حالت کلی شش مدل اصلی برای تمپلیت های هفتگی داریم (کلاسیک سه شنبه کف/سقف، بازگشت چهارشنبه، بازگشت پنجشنبه، و سیک اَند دیستروی). البته ممکنه الگوهای دیگه ای هم اتفاق بیفته، اما این ها تکرارهای بیشتری دارن و شناختشون می تونه به ما کمک کنه تا جهت کلی هفته رو بهتر پیش بینی کنیم. یادتون باشه، این ها الگوهای کندل خوانی نیستن که بخواید حفظشون کنید. مهم اینه که منطق پشت هرکدوم رو درک کنید و ببینید چطور رفتار سشن ها و هانت نقدینگی ها می تونه به ما در تشخیص روند کمک کنه. دونستن این تمپلیت ها، چه روزانه و چه هفتگی، یک ابزار قدرتمند در جعبه ابزار یک تریدر ICT هست. امیدوارم این توضیحات براتون مفید بوده باشه و بتونید ازشون در معاملاتتون استفاده کنید.
آموزش/3/18/2025
چاک (CHoCH) در کدام تایم فریم معتبرتر است؟ تحلیلی عمیق بر ساختار قیمت طلا و فرصت های معاملاتی سلام به همه فعالان و علاقه مندان بازارهای مالی! امروز می خوایم بریم سراغ یک بحث خیلی مهم و کاربردی که مطمئناً سؤال خیلی از شماها هم هست. بحث سر اینه که وقتی یک "چاک" یا همون CHoCH (Change of Character) اتفاق میفته، مخصوصاً توی تایم فریم های مختلف، چطور باید بهش نگاه کنیم و چطور می تونیم ازش برای ورود به معامله استفاده کنیم. این بحثیه که دیشب هم مطرح شد و می خوام اینجا کامل تر بازش کنم. ماجرای یک چاک و بحث بر سر اعتبار آن ببینید، دیشب یک سناریویی پیش اومد که قیمت یک حرکتی کرده بود و بحث سر این بود که آیا بعد از اون اتفاق، ما باید دنبال بای باشیم یا سل؟ فرض کنید قیمت یک سقفی رو زده و بعدش یک کفی هم تشکیل شده. حالا اگر این کف هم شکسته بشه، آیا این یک چاک معتبره و باید دنبال سل باشیم؟ یا نه، باید به یک ساختار بزرگ تر نگاه کنیم؟ یکی از تحلیل هایی که مطرح شد این بود که بعد از یک حرکت نزولی و شکسته شدن یک کف (که به عنوان چاک در نظر گرفته شده بود)، ما باید توی یک ناحیه مشخص دنبال موقعیت بای باشیم، با این دید که قیمت می خواد به یک تارگت بالاتر برسه. چرا؟ چون قبل از اون چاک نزولی، یک چاک صعودی (برعکس) هم اتفاق افتاده بوده. یعنی قیمت یک سقفی رو زده، بعد یک کفی رو گرفته و دوباره رفته بالا و اون سقف رو هم رد کرده. این می شد دیدگاه اول. اما دیدگاه دیگه ای هم بود که می گفت نه، اون چاک نزولی که اتفاق افتاده، خودش می تونه مبنای یک حرکت نزولی جدید باشه. مخصوصاً اگر توی تایم فریم ۱۵ دقیقه این اتفاق افتاده باشه. تایم فریم، کلید طلایی تحلیل! اینجاست که بحث تایم فریم ها خیلی خیلی مهم میشه. ببینید، ما وقتی داریم توی تایم فریم ۱۵ دقیقه یک ساختاری رو می بینیم، مثل سقف و کف ها، این ها برامون مهمن. اما چاک هایی که برای ورود به معامله می خوایم ازشون استفاده کنیم، بهتره توی تایم فریم یک دقیقه اتفاق بیفتن. چرا؟ چون اگه بخوایم منتظر بمونیم تا توی تایم فریم ۱۵ دقیقه یک چاک واضح بهمون بده، خیلی از فرصت های خوب ورود رو از دست میدیم. قیمت ممکنه کلی حرکت کرده باشه تازه بخواد توی ۱۵ دقیقه چاک بده! پس استراتژی ما چیه؟ ما میایم سقف و کف های مهم رو توی تایم فریم بالاتر، مثلاً ۱۵ دقیقه، مشخص می کنیم. این ها میشن نواحی عرضه و تقاضای ما. بعد میریم توی تایم فریم یک دقیقه و منتظر می مونیم تا قیمت به این نواحی برسه و اونجا بهمون یک چاک بده. اون چاک یک دقیقه ای، تأییدیه ورود ماست. یک مثال عملی از تحلیل طلا (XAUUSD) حالا بیایم سراغ همون مثالی که دیشب بحثش بود. فرض کنید قیمت یک حرکت نزولی قوی داشته و یک کف مهم رو شکسته. این شکست کف، خودش می تونه یک چاک نزولی باشه. حالا ما انتظار داریم قیمت به یک ناحیه مقاومتی بالاتر (مثلاً یک اوردر بلاک یا یک ناحیه ITH – Intermediate Term High) پولبک بزنه و از اونجا دوباره بریزه. در این سناریو، ما توی تایم فریم ۱۵ دقیقه، یک سقف (مثلاً ITH) و یک کف (مثلاً ITL – Intermediate Term Low) داریم. قیمت اومده و این ITL رو شکسته. این خودش یک نشونه از ادامه روند نزولیه. حالا ما منتظر می مونیم قیمت به ناحیه ITH یا یک اوردر بلاک معتبر در اون محدوده برگرده. وقتی قیمت به اونجا رسید، میریم توی تایم فریم یک دقیقه و دنبال چاک نزولی می گردیم. اگر چاک اتفاق افتاد، وارد معامله سل میشیم. آیا همیشه باید منتظر چاک ۱۵ دقیقه ای باشیم؟ سؤالی که مطرح شد این بود که آیا ما مجاز هستیم که مثلاً داریم از تایم فریم ۱۵ دقیقه تحلیل می کنیم، ولی برای ورود بریم توی تایم فریم یک دقیقه و با دیدن چاک در اون تایم فریم وارد بشیم؟ جواب قطعی اینه که بله! اصلاً ما همین کار رو می کنیم. ما ساختار رو در ۱۵ دقیقه می بینیم، ولی نقطه ورودمون رو در یک دقیقه پیدا می کنیم. اگر بخوایم منتظر چاک ۱۵ دقیقه ای بمونیم، خیلی دیر میشه. اهمیت بایاس روزانه و تأثیر آن بر معاملات حالا یک بحث دیگه ای هم پیش میاد: بایاس روزانه. یعنی جهت کلی بازار در اون روز چیه؟ آیا صعودیه یا نزولی؟ گفته شد که بایاس روزانه خیلی مهمه، حتی شاید بشه گفت ۱۰۰ درصد مهمه! خب، این بایاس روزانه رو چطور تشخیص میدیم؟ آیا با چاک های ۱۵ دقیقه ای؟ نه لزوماً. بایاس روزانه رو می تونیم از تحلیل تایم فریم های بالاتر مثل دیلی، یا با استفاده از ابزارهایی مثل پروفایل های هفتگی و روزانه، یا حتی بررسی کندل های دیلی و نواحی FVG (Fair Value Gap) در تایم فریم دیلی به دست بیاریم. حالا این بایاس روزانه به چه دردمون می خوره؟ ببینید، ما جهت کلی بازار رو داریم، اما این صرفاً برای اینه که بدونیم در کدوم جهت می تونیم انتظار تی پی های (Take Profit) بزرگ تری داشته باشیم. این به این معنی نیست که اگر بایاس روزانه مون مثلاً صعودیه، ما دیگه اصلاً نباید سل بگیریم! نه. ما همچنان بر اساس تحلیل تایم فریم یک دقیقه و نواحی ۱۵ دقیقه ای معامله می کنیم. اگر در یک ناحیه عرضه ۱۵ دقیقه ای، یک چاک نزولی در یک دقیقه دیدیم، سل می گیریم. اما چون این معامله خلاف بایاس روزانه ماست (که فرض کردیم صعودیه)، انتظار تی پی های کوچیک تری ازش داریم. برعکس، اگر در یک ناحیه تقاضای ۱۵ دقیقه ای، یک چاک صعودی در یک دقیقه ببینیم، چون هم جهت با بایاس روزانه ماست، می تونیم انتظار تی پی های بزرگ تر و حرکت های قوی تری رو داشته باشیم. پس بایاس روزانه بهمون کمک می کنه که مدیریت بهتری روی تارگت هامون داشته باشیم، نه اینکه کلاً جلوی ورود به معاملات خلاف جهت رو بگیره. بررسی دقیق یک سناریوی معاملاتی سل برگردیم به همون مثالی که در ویدیو تحلیل شد. فرض کنید ما در تایم فریم ۱۵ دقیقه، یک سقف مهم (ITH) و یک کف مهم (ITL) داریم. قیمت اومده و ITL رو شکسته، پس یک چاک نزولی در ۱۵ دقیقه اتفاق افتاده. حالا ما منتظر پولبک به ناحیه ITH یا یک ناحیه عرضه معتبر در اون محدوده هستیم. وقتی قیمت به اون ناحیه عرضه رسید، میریم سراغ تایم فریم یک دقیقه. در تایم فریم یک دقیقه، فرض کنید قیمت یک سقف (مثلاً در محدوده ۲۵۹۲) و یک کف (مثلاً در محدوده ۲۵۸۸) تشکیل داده. بعد میاد و این کف ۲۵۸۸ رو می شکنه. این میشه چاک نزولی ما در تایم فریم یک دقیقه. حالا ما می تونیم روی پولبک به ناحیه عرضه یک دقیقه ای (که می تونه همون سقف ۲۵۹۲ یا یک اوردر بلاک در اون نزدیکی باشه) وارد معامله سل بشیم. نکته مهم در مورد چاک های ۱۵ دقیقه ای یک نکته خیلی مهم اینه که چاک هایی که ما در تایم فریم ۱۵ دقیقه می بینیم، اصولاً مبنای ورود مستقیم ما نیستن. چون اگه بخوایم صبر کنیم تا قیمت بعد از یک چاک ۱۵ دقیقه ای، دوباره یک چاک دیگه در همون جهت بده، ممکنه خیلی طول بکشه و کلی از حرکت رو از دست داده باشیم. پس چاک ۱۵ دقیقه ای بیشتر برای تأیید ساختار و جهت کلی به کار میره. تفاوت دیدگاه ها در تحلیل و اهمیت استراتژی شخصی در مثالی که بررسی شد، گفته شد که یک تحلیلگر ممکن بود اون ستاپ رو برای بای ببینه، با این دید که قیمت می خواد به یک تارگت بالاتر برسه، چون قبلاً یک چاک صعودی اتفاق افتاده. اما تحلیلگر دیگه ای همون ستاپ رو برای سل می دید، بر اساس چاک نزولی که اخیراً اتفاق افتاده بود. اینجاست که اهمیت داشتن یک استراتژی شخصی و پایبندی به اون مشخص میشه. هر دو تحلیل می تونستن درست باشن، به شرطی که با مدیریت ریسک و تارگت گذاری مناسب انجام بشن. ورود با استفاده از اسپانسر کندل (Sponsor Candle) در تحلیل دقیق تر تایم فریم یک دقیقه، اشاره شد که بعد از شکست کف (چاک نزولی)، قیمت به یک کندل خاص برگشته و از اونجا حرکت نزولی خودش رو ادامه داده. این کندل خاص، که بهش "اسپانسر کندل" هم گفته میشه، یک کندل مخالف روند (مثلاً صعودی) قبل از یک حرکت شارپ نزولی هست که باعث شکست ساختار (BOS یا چاک) شده. این کندل ها نواحی خیلی خوبی برای ورود به معامله هستن. در مثالی که زده شد، بعد از چاک نزولی، قیمت به این اسپانسر کندل برگشت و از اونجا یک حرکت نزولی دیگه رو شروع کرد و به تارگت های پایین تر رسید. با ورود از این ناحیه، می شد یک ریوارد خیلی خوب (مثلاً ۸ یا حتی بیشتر) گرفت. در حالی که اگر می خواستیم بر اساس کل ناحیه اردر بلاک ۱۵ دقیقه ای وارد بشیم، شاید ریوارد ما به ۴ یا ۵ محدود می شد. این نشون میده که با دقیق تر کردن نقطه ورود در تایم فریم پایین تر، می تونیم هم استاپ لاس کوچک تری داشته باشیم و هم ریوارد بهتری بگیریم. چاک برعکس و اهمیت آن حالا برگردیم به اون بحث اولیه که اگر قیمت یک سقف رو بزنه و بعدش یک کف مهم رو هم بشکنه، آیا این چاک برعکسه؟ بله. در اون مثال اولیه که یک چاک نزولی اتفاق افتاده بود و بعدش قیمت یک روند صعودی رو شروع کرده بود، در واقع بعد از اون چاک نزولی، قیمت اومده و یک سقف مهم رو هم شکسته. این شکست سقف، خودش یک چاک صعودی (برعکس چاک نزولی قبلی) محسوب میشه و می تونه نشونه شروع یک روند صعودی جدید باشه. جمع بندی و نکات کلیدی ساختار اصلی در تایم فریم بالاتر: همیشه ساختار کلی بازار و نواحی عرضه و تقاضای مهم رو در تایم فریم های بالاتر (مثل ۱۵ دقیقه یا یک ساعته) مشخص کنید. نقطه ورود در تایم فریم پایین تر: برای پیدا کردن نقطه ورود دقیق، به تایم فریم های پایین تر (مثل یک دقیقه) برید و منتظر چاک (CHoCH) در جهت ساختار بالاتر باشید. اهمیت بایاس روزانه: بایاس روزانه به شما کمک می کنه که تارگت های معاملاتتون رو بهتر مدیریت کنید. در جهت بایاس، تارگت های بزرگ تر و در خلاف جهت بایاس، تارگت های کوچک تر در نظر بگیرید. ورودهای دقیق تر با مفاهیم پیشرفته: استفاده از مفاهیمی مثل اسپانسر کندل می تونه به شما کمک کنه که نقاط ورود دقیق تری با استاپ لاس کوچک تر و ریوارد بهتر پیدا کنید. چاک برعکس: همیشه به چاک های برعکس هم توجه داشته باشید. یک چاک در خلاف جهت روند قبلی، می تونه نشونه تغییر روند باشه. مدیریت ریسک: هیچ وقت مدیریت ریسک رو فراموش نکنید. حتی بهترین تحلیل ها هم ممکنه اشتباه از آب دربیان. تمرین و تکرار: این مفاهیم نیاز به تمرین و تکرار زیاد دارن تا بتونید به خوبی در معاملاتتون ازشون استفاده کنید. امیدوارم این توضیحات براتون مفید بوده باشه. یادتون باشه که در بازارهای مالی هیچ قطعیتی وجود نداره و همه چیز بر اساس احتمالاته. مهم اینه که یک استراتژی مشخص داشته باشید و بهش پایبند بمونید. موفق و پرسود باشید! هنوز تارگت گذاری کامل نشده! یک نکته خیلی مهم که باید در نظر داشته باشید اینه که ما هنوز در مورد نحوه دقیق تارگت گذاری صحبت نکردیم. اینکه مثلاً وقتی یک بای می گیریم، دقیقاً تا کجا باید باهاش بمونیم، یا وقتی سل می گیریم، تارگت نهایی مون کجاست. این ها مباحثی هستن که در ادامه و با معرفی مفاهیمی مثل "آی سی تی پروجکشن" (ICT Projection) بهشون می پردازیم. پس فعلاً تمرکزتون روی پیدا کردن نقاط ورود مناسب باشه. اینکه چرا مثلاً در یک معامله بای، تارگت رو روی ۲۶۲۰ گذاشتیم، دلایل خاص خودش رو داره که بعداً متوجه میشید. استرس در معاملات و تأثیر آموزش یکی از دوستان هم اشاره کردن که با شروع این دوره آموزشی، استرسشون در معاملات بیشتر شده، در حالی که قبلاً تونسته بودن استرسشون رو کنترل کنن. این یک اتفاق کاملاً طبیعیه. وقتی شما دارید مفاهیم جدیدی یاد می گیرید و سعی می کنید اون ها رو در معاملاتتون پیاده کنید، طبیعیه که در ابتدا کمی سردرگم بشید و استرس بگیرید. مخصوصاً اگر قبلاً با یک تایم فریم دیگه (مثلاً ۵ دقیقه) کار می کردید و حالا دارید روی تایم فریم ۱ دقیقه تمرکز می کنید، این تغییر می تونه چالش برانگیز باشه. به خودتون زمان بدید. با تمرین و تکرار، این مفاهیم براتون جا میفته و دوباره می تونید با اعتماد به نفس بیشتری معامله کنید. مهم اینه که به یادگیری ادامه بدید و صبور باشید. امیدوارم این جلسه هم براتون مفید بوده باشه.
آموزش/3/19/2025
صفر تا صد کاستومایز کردن چارت تریدینگ ویو: راهنمای جامع تنظیمات و ساخت تمپلیت ابزارها سلام! امیدوارم که حالتون عالی باشه. تو این مقاله می خوایم با هم یاد بگیریم که چطور چارت تریدینگ ویو خودمون رو حسابی کاستوم کنیم و از اون مهم تر، تمپلیت ابزارهای خودمون رو مشخص کنیم تا هر بار مجبور نباشیم تنظیمات رو از اول انجام بدیم. این کارها شاید در نگاه اول ساده به نظر برسن، اما وقتی روزانه با چارت ها سروکار دارین، می بینین که چقدر می تونه تو وقتتون صرفه جویی کنه و تحلیل هاتون رو دقیق تر و منظم تر کنه. پس اگه آماده این، بزن بریم! قدم اول: تنظیمات اولیه چارت – ظاهر کندل ها و پس زمینه برای اینکه چارت خودتون رو تنظیم کنید، اولین قدم اینه که روی چارت کلیک راست کنین و وارد گزینه "Settings" بشین. وقتی پنجره تنظیمات باز شد، به قسمت "Symbol" (که مربوط به کندل هاست) بیاین. رنگ کندل ها، یک نکته کلیدی! وقتی که قصد دارین رنگ کندل های خودتون رو مشخص کنین (چه صعودی و چه نزولی)، یه نکته خیلی خیلی مهمه که باید رعایت کنین: حتماً رنگ سه گزینه Body (بدنه کندل)، Borders (خط دور بدنه) و Wick (سایه یا فیتیله کندل) رو یکسان انتخاب کنین. مثلاً اگه کندل صعودی تون سبزه، هر سه این ها باید سبز باشن. چرا اینقدر مهمه؟ چون اگه مثلاً اینجا (Body) رو سبز مشخص کنین و اونجا (Borders) رو یه رنگ دیگه مثل سیاه، وقتی که چارت رو زوم اوت می کنین، نمی تونین کندل ها رو به درستی ببینین و دیتای خوبی از چارت دریافت نمی کنین. چارت شلوغ و ناخوانا می شه. پس حتماً این سه تا رو همرنگ انتخاب کنین. پشیمون شدین؟ Ctrl + Z! یه نکته کاربردی همین جا بگم: وقتی که از انجام یک کار توی تریدینگ ویو پشیمون شدین، یا یه تغییری دادین که خوشتون نیومد، کافیه دکمه های " کنترل به علاوه زد" (Ctrl + Z) رو روی کیبورد بزنین. با این کار، تنظیمات به حالت قبل برمی گرده. این میانبر خیلی جاها به دردتون می خوره. مرتب سازی پس زمینه چارت بعد از اینکه رنگ کندل های خودتون رو مشخص کردین، برای اینکه چارتتون منظم تر باشه و دید بهتری بهش داشته باشین، پیشنهاد می کنم به قسمت "Canvas" در همون پنجره Settings بیاین. اینجا یه گزینه ای هست به اسم "Grid lines". توصیه می شه این لاین ها (خطوط شبکه ای عمودی و افقی پس زمینه) رو حذف کنین یا روی "None" بذارین. اینجوری چارتتون خلوت تر می شه و تمرکزتون روی خود کندل ها بیشتر می شه. قدم دوم: ساخت تمپلیت برای ابزارهای پرکاربرد حالا که ظاهر چارت رو مرتب کردیم، وقتشه بریم سراغ ابزارها و برای اون هایی که زیاد استفاده می کنیم، تمپلیت های شخصی بسازیم. این کار باعث می شه هر بار که ابزاری رو روی چارت میندازین، با تنظیمات دلخواه خودتون ظاهر بشه. تمپلیت فیبوناچی (Fib Retracement) یکی از پرکاربردترین ابزارها، فیبوناچیه. برای تنظیم تمپلیت اون، ابتدا ابزار فیبوناچی رو از نوار ابزار سمت چپ انتخاب کنین و روی چارت رسمش کنین. بعد روی اون دو بار کلیک کنین تا پنجره تنظیماتش باز بشه. توی ویدیوی آموزشی، گزینه های زیر برای فیبوناچی پیشنهاد و ست شده (شما می تونین بر اساس نیاز خودتون تغییر بدین): لول های اصلی مثل 0، 0.236، 0.382، 0.5، 0.618، 0.786 و 1 فعال باشن. می تونین رنگ هر لول رو جداگانه مشخص کنین. گزینه "Background" رو می تونین فعال یا غیرفعال کنین تا فضای بین لول ها رنگی باشه یا نه. موقعیت نمایش اعداد لول ها (Labels) رو هم می تونین تنظیم کنین (مثلاً Left، Right، Middle). بعد از انجام تنظیمات، از پایین پنجره، روی دکمه "Template" کلیک کنین و "Save As" رو بزنین. یه اسم به تمپلیت تون بدین (مثلاً "MyFibo") و روی "Save" کلیک کنین. از این به بعد، هر وقت فیبوناچی رو انتخاب می کنین، می تونین از لیست تمپلیت ها، تمپلیت خودتون رو انتخاب کنین تا با تنظیمات شما ظاهر بشه. تمپلیت گَن باکس (Gann Box) برای گن باکس هم می تونین مشابه فیبوناچی عمل کنین. ابزار رو روی چارت بندازین، دوبار کلیک کنین و تنظیمات دلخواهتون رو انجام بدین. مثلاً: لول های قیمتی (Price Levels) و زمانی (Time Levels) مورد نظرتون رو فعال کنین. رنگ ها و نمایش لیبل ها رو تنظیم کنین. گزینه "Background" رو برای داشتن پس زمینه رنگی فعال کنین. در نهایت، مثل فیبوناچی، تمپلیت رو با یه اسم دلخواه (مثلاً "MyGann") ذخیره کنین. تمپلیت برای مشخص کردن محدوده های عرضه یا تقاضا در تایم بالاتر (ابزار Rectangle) وقتی می خواین محدوده های عرضه یا تقاضا رو، مخصوصاً اون هایی که از تایم فریم های بالاتر به دست اومدن، روی چارت مشخص کنین، ابزار "Rectangle" (مستطیل) خیلی کاربردیه. برای این ابزار هم تمپلیت های مختلفی بر اساس تایم فریم می تونین بسازین. مثلاً: ابزار Rectangle رو انتخاب کنین و یه مستطیل روی چارت بکشین. روش دوبار کلیک کنین تا تنظیماتش باز بشه. نکته مهم: حتماً وارد تنظیمات این ابزار بشین و دو تا گزینه خیلی مهم رو فعال کنین: یکی خط "Middle line" (خط میانی باکس) و یکی هم "Extend Right" (امتداد به راست). فعال کردن "Extend Right" باعث می شه باکس شما به طور خودکار تا انتهای سمت راست چارت ادامه پیدا کنه که برای نواحی عرضه و تقاضا خیلی مفیده. حالا می تونین برای هر تایم فریم، یه رنگ و یه متن خاص برای این باکس در نظر بگیرین. مثلاً: برای تایم فریم یک ساعته (1H): یه رنگ خاص (مثلاً زرد) برای خط دور باکس (Border) و خود باکس (Background) با یه غلظت (Opacity) مشخص انتخاب کنین. بعد در بخش "Text"، می تونین متنی مثل "Supply 1H" یا "Demand 1H" بنویسین و موقعیت و رنگ متن رو هم تنظیم کنین. در نهایت این رو به عنوان یه تمپلیت (مثلاً با اسم "1H Zone") سیو کنین. برای تایم فریم ۳۰ دقیقه (30M): همین کارها رو با یه رنگ دیگه (مثلاً آبی) و متن مربوط به ۳۰ دقیقه انجام بدین و با اسم "30M Zone" سیو کنین. برای تایم فریم ۱۵ دقیقه (15M): باز هم با یه رنگ متفاوت (مثلاً سبزآبی) و متن مربوط به ۱۵ دقیقه، تمپلیت "15M Zone" رو بسازین. اینجوری وقتی یه ناحیه رو از تایم ۱ ساعته پیدا می کنین، کافیه ابزار Rectangle رو انتخاب کنین، از لیست تمپلیت ها "1H Zone" رو بزنین و ناحیه رو رسم کنین. هم رنگش مشخصه، هم متنش، و هم به سمت راست امتداد پیدا می کنه. تنظیم رنگ ابزارها به طور کلی: برای اینکه رنگ ابزارها رو مشخص کنید (چه Rectangle، چه خط روند و غیره)، یک بار روی اون ها کلیک کنید. یه نوار ابزار کوچیک کنارش ظاهر می شه. از اونجا می تونید رنگ خط اطراف باکس (Border) یا خود خط رو مشخص کنید و معمولاً یه گزینه دیگه هم هست برای رنگ داخل باکس (Background) و غلظت رنگ اون (Opacity). قدم سوم: ابزارهای مشخص کردن ساختار بازار (BOS، CHoCH، ITL، ITH) حالا که ابزارهای اصلی مون تمپلیت دارن، بریم سراغ مشخص کردن ساختار بازار. مشخص کردن بی او اس (BOS) و چاک (CHoCH) با ابزار ترند لاین (Trend Line) برای اینکه بی او اس ها (Break of Structure) و چاک ها (Change of Character) رو روی چارت مشخص کنین، از ابزار "Trend Line" (خط روند) استفاده می شه. نکات رسم ترند لاین: وقتی که ابزار ترند لاین رو انتخاب کردین، اگه دکمه "Shift" رو روی کیبورد نگه دارین، بعد کلیک کنین و موس رو به یک سمتی بکشین، تریدینگ ویو برای شما یک خط کاملاً صاف (افقی، عمودی یا با زاویه ۴۵ درجه) ایجاد می کنه. اگه شیفت رو رها کنین، خط آزاده و به هر سمتی می تونین بکشینش. نکته مهم برای دقت بیشتر: وقتی که قصد دارین پایین ترین نقطه یک کندل (Low) رو برای شروع خط انتخاب کنین، روی اون کندل برین، دکمه "Ctrl" رو نگه دارین و بعد کلیک کنین. این کار باعث می شه خط دقیقاً به Low یا High کندل بچسبه (بسته به اینکه نزدیک کدوم باشین). بعدش می تونین Shift رو نگه دارین و خط رو بکشین. برای انتخاب بالاترین نقطه (High) هم به همین شکله: یک بار کلیک کنین (برای شروع خط)، کنترل رو نگه دارین (تا به High یا Low بچسبه)، بعد دستتون رو از کنترل رها کنین و بعد شیفت رو نگه دارین و بکشین. اضافه کردن متن به ترند لاین: بعد از اینکه خط روند رو برای BOS یا CHoCH کشیدین، روش کلیک کنین، از نوار ابزاری که ظاهر می شه، گزینه تنظیمات (آیکون چرخ دنده) رو بزنین. به تب "Text" بیاین. متن مدنظرتون (مثلاً "BOS" یا "CHoCH") رو بنویسین. جایگاه اون رو با گزینه های "Text alignment" (مثلاً Top, Middle, Bottom) و "Position" (مثلاً Center, Left, Right) مشخص کنین. رنگ و اندازه متن رو هم می تونین تغییر بدین. بعد از اون، این تنظیمات رو هم می تونین به عنوان یه تمپلیت (مثلاً "BOS Line" یا "CHoCH Line") سیو کنین تا همیشه با همین ظاهر ازشون استفاده کنین. مشخص کردن آی تی ال (ITL) و آی تی اچ (ITH) با ابزار Horizontal Ray برای اینکه آی تی ال ها (Intermediate Term Low) و آی تی اچ ها (Intermediate Term High) رو مشخص کنین، پیشنهاد می شه از ابزار "Horizontal Ray" استفاده کنین. خوبی این ابزار اینه که از نقطه ای که کلیک می کنین، به سمت راست خودش تا بی نهایت امتداد پیدا می کنه. برای تنظیماتش، دو بار روی خطی که با این ابزار کشیدین کلیک کنین. متن خودتون (مثلاً "ITH" یا "ITL") رو بنویسین، رنگ اون رو مشخص کنین و بعد از اون، این تنظیمات رو هم به عنوان تمپلیت (مثلاً "ITH Line") سیو کنین. نحوه استفاده دقیق: مثلاً فرض کنین یه کندلی رو به عنوان آی تی اچ مدنظر دارین. ابزار Horizontal Ray رو انتخاب کنین، به بالای اون کندل بیاین، دکمه "Ctrl" رو نگه دارین (تا دقیقاً به High کندل بچسبه) و بعد کلیک کنین. خط شما با تنظیمات تمپلیت تون رسم می شه. مشخص کردن ناحیه های تعادل (Equilibrium) با ابزار Horizontal Line برای اینکه ناحیه های تعادل خودتون رو در تایم فریم های مختلف مشخص کنین (مثلاً 50% یک محدوده مهم)، از ابزار "Horizontal Line" (خط افقی کامل) استفاده می شه. بعد از اون، برای هر کدوم از تایم فریم ها می تونین یک رنگ و یک نوشتار مختلف انتخاب کنین و به عنوان تمپلیت ذخیره کنین (مثلاً "EQ 1H" با رنگ زرد، "EQ 15M" با رنگ آبی و غیره). قدم چهارم: ترفندهای ناوبری و مدیریت چارت حالا که با تنظیمات و ابزارها آشناتر شدیم، چند تا ترفند برای کار راحت تر با چارت: بازگشت سریع به ابتدای کندل ها و تنظیم زوم وقتی که چارتتون رو باز می کنین، یا بعد از کلی عقب و جلو رفتن تو چارت، ممکنه از کندل های فعلی دور شده باشین. لازم نیست با اسکرول کردن موس به دنبال کندل ها بگردین. اگه روی محور قیمت (محور عمودی سمت راست) دو بار کلیک کنین، زوم چارت به صورت اتوماتیک بر اساس کندل هایی که توی نمای شما قرار دارن تنظیم می شه (Auto Scale). اگه روی محور زمان (محور افقی پایین) دو بار کلیک کنین، شما رو به ابتدای کندل هاتون میاره، یعنی دقیقاً همونجایی که آخرین کندل گذاشته شده. پس برای برگشتن سریع به نمای فعلی و تنظیم زوم، کافیه یه بار دوبار کلیک روی محور زمان و یه بار دوبار کلیک روی محور قیمت انجام بدین. چارت شما تنظیم خواهد شد. برای اینکه زوم اتوماتیک (Auto Scale) که با دوبار کلیک روی محور قیمت فعال شده رو از بین ببرید، کافیه یه کم محور قیمت رو با موس بالا پایین کنین یا روی آیکون "Auto" (که معمولاً کنار محور قیمت ظاهر می شه) کلیک کنین تا غیرفعال بشه. پیدا کردن سریع ابزارهای رسم شده در تایم فریم پایین فرض کنین توی تایم فریم یک ساعته یه محدوده عرضه یا تقاضا با ابزار Rectangle رسم کردین (و یادتون نرفته که گزینه "Extend Right" رو فعال کنین!). حالا می خواین برین تو تایم فریم یک دقیقه و دقیقاً همون ناحیه رو پیدا کنین. اگه چارت خیلی شلوغ باشه یا خیلی به عقب رفته باشین، پیدا کردنش سخته. این ترفند به کارتون میاد: بعد از اینکه وارد تایم فریم یک دقیقه شدین، یک بار روی اون ابزار Rectangle که قبلاً کشیدین (و حالا خیلی درازه!) کلیک کنین. بعد کلیک راست کنین و وارد "Object Tree" بشین. (Object Tree لیست تمام چیزهاییه که روی چارتتون دارین). توی لیست Object Tree، یکی از ابزارهای شما (همونی که انتخابش کردین) با رنگ آبی هایلایت شده. روی اون ابزار هایلایت شده (که همون Rectangle شماست) توی لیست، کلیک راست کنین و گزینه "Go to" رو بزنین. تریدینگ ویو شما رو دقیقاً به ابتدای همون ابزار میاره! هشدار مهم: این ترفند "Go to" فقط وقتی کار می کنه که ابزار شما روی "Extend Right" (یا Extend Left) باشه. اگه این گزینه فعال نباشه و خودتون دستی اون رو تا یه جایی ادامه داده باشین، وقتی وارد تایم فریم پایین تر بشین و این کار رو انجام بدین، هیچ تأثیری نداره و همون جای چارت باقی می مونه. علامت گذاری سقف یا کف فعلی قبل از رفتن به گذشته چارت یه موقعی هست که مثلاً می خواین بالاترین سقف فعلی چارت رو ببینین و بعد برین عقب تر تا یه ناحیه عرضه بالاتر از اون پیدا کنین. برای اینکه اون سقف فعلی رو گم نکنین: قبل از اینکه به عقب برگردین، موستون رو روی اون سقف (یا کندلی که سقف رو زده) تنظیم کنین. کلیدهای "Alt" و "H" رو با هم بزنین (Alt + H). این کار یه خط افقی (Horizontal Line) دقیقاً روی اون قیمت برای شما میندازه. رنگش رو هم عوض کنین که با ناحیه تعادل یا خطوط دیگه اشتباه نگیرین (مثلاً یه رنگ خاص مثل مشکی یا بنفش). حالا وقتی که به عقب برگردین، می دونین بالاترین سقفی که داشتین کجا بوده و باید یک ناحیه بالاتر از اون خط رو برای عرضه مشخص کنین. بعد از اینکه ناحیه بالاتر رو علامت زدین، حتماً اون خط کمکی (Alt + H) رو پاک کنین که تو تحلیل های بعدی دچار اشتباه نشین. حرکت در چارت با کیبورد اگه دوست ندارین برای رفتن به گذشته چارت از موس استفاده کنین، می تونین با استفاده از دکمه های روی کیبورد این کار رو انجام بدین. کلید "Ctrl" رو نگه دارین و با دکمه های جهت نمای چپ و راست (Arrow keys)، چارت رو به عقب یا جلو حرکت بدین. انتخاب چندین ابزار به صورت همزمان اگر قصد داشتین تعداد زیادی از خط ها و ابزارهای خودتون رو روی چارت به صورت همزمان انتخاب کنین (مثلاً برای پاک کردن گروهی یا تغییر تنظیمات گروهی)، کافیه دکمه "Ctrl" رو نگه دارین و بعد روی تک تک اون ها کلیک کنین تا همشون با هم سلکت بشن. بعد می تونین کلیک راست کنین و گزینه مورد نظرتون (مثلاً Remove) رو انتخاب کنین. جمع بندی و نکات پایانی خب، دیدین که با چند تا تنظیم ساده و ساختن تمپلیت برای ابزارهای پرکاربرد، چقدر می تونین کار با تریدینگ ویو رو برای خودتون راحت تر و حرفه ای تر کنین. این کارها شاید در ابتدا کمی وقت گیر به نظر برسن، اما در درازمدت باعث صرفه جویی زیادی در زمان و افزایش دقت تحلیل هاتون می شن. یادتون باشه که: رنگ کندل ها رو یکسان انتخاب کنین. از Ctrl + Z برای برگشت به حالت قبل استفاده کنین. خطوط اضافی پس زمینه رو حذف کنین. برای ابزارهای اصلی تون مثل فیبوناچی، گن باکس، و Rectangle تمپلیت های شخصی با رنگ و متن دلخواه بسازین. برای Rectangle حتماً "Extend Right" و "Middle line" رو فعال کنین. از Trend Line برای BOS/CHoCH و از Horizontal Ray برای ITL/ITH استفاده کنین و براشون تمپلیت بسازین. با دوبار کلیک روی محورهای قیمت و زمان، سریع به نمای فعلی برگردین. از Object Tree و گزینه "Go to" برای پیدا کردن ابزارهای Extend شده در تایم پایین استفاده کنین. با Alt + H می تونین خطوط راهنما برای پیدا کردن نواحی در گذشته چارت رسم کنین. امیدوارم این آموزش براتون مفید بوده باشه و بتونین با استفاده از این نکات، چارت تریدینگ ویو خودتون رو به بهترین شکل ممکن کاستومایز کنین. خیلی ممنونم ازتون که این مطالب رو دنبال کردین. امیدوارم که موفق باشین!
آموزش/3/19/2025
کندل شناسی به سبک رفقا: راز شدوها و سیگنال های ربات ها در پرایس اکشن سلام رفقا! امروز می خوام یه گپ خودمونی در مورد چندتا نکته باحال پرایس اکشنی و کندل شناسی باهاتون بزنم. البته وقتی میگم کندل شناسی، منظورم اون چیزای کلیشه ای مثل دوجی و اینگالف و این داستانا نیست که همه جا پره. نه! می خوایم بریم سراغ رفتار کندل ها ؛ چیزی که واقعاً برای ما تریدرها مهمه و می تونه دیدمون رو به چارت عوض کنه. دو تا مورد خیلی خفن توی کندل ها هست که می خوام امروز زیر و بمش رو براتون باز کنم. اینا نکته های پرایس اکشنی نابی هستن، پس حواستون رو جمع کنید! کندل های مطلوب ما کدومان؟ اهمیت شدو رو دست کم نگیر! اولین چیزی که می خوام بهتون بگم اینه که اصلاً از نظر ما، کندل مطلوب و کار درست چه شکلیه. ببینید، کندل هایی برای ما جذابن که هم شدوی بالا داشته باشن و هم شدوی پایین . یعنی چی؟ بذارید ساده تر بگم: یه کندل نزولی رو در نظر بگیرید. اگه این کندل بیاد و شدوی پایین نداشته باشه، یعنی اون فتیله کوچولوی پایینی رو نداشته باشه، خیلی نمیشه روش حساب کرد که قدرت ادامه دادن به سمت پایین رو داره. انگار یه چیزی کم داره! برعکسش هم هست. یه کندل صعودی اگه شدوی بالا نداشته باشه، اونم برای ایجاد فشار و ادامه روند صعودی، کندل معتبری نیست. پس اولین نکته کلیدی اینه: کندل های ما باید شدو داشته باشن. یه چیز جالب دیگه هم بهتون بگم، اکثر مواقع، حتی اگه این شدوها (مخصوصاً شدوی خلاف جهت اصلی کندل) اولش تشکیل نشن، بازار برمی گرده و خودش اونارو ایجاد می کنه! عجیبه نه؟ مثلاً داریم در مورد تایم فریم های بالا صحبت می کنیم ها، مثل چهار ساعته. الکی هم نیست که میگم شدو؛ یه شدوی معقول و درست حسابی مد نظرمونه. یه نقطه کوچولو پایین کندل رو که ما شدو حساب نمی کنیم، حداقل یه چیزی تو مایه های اون چیزی که توی تصویر می بینید (البته بدون اشاره به تصویر خاصی در ویدیو) لازمه. حالا این شدو اصلاً چرا اینقدر مهمه؟ فرض کنید یه کندل داریم که نه شدوی بالا داره، نه شدوی پایین. اگه کندل صعودی باشه، نداشتن شدوی بالا برامون مهمه. اگه نزولی باشه، نداشتن شدوی پایین. چرا؟ چون اصولاً بر اساس پرایس اکشن، وقتی مثلاً یه کندل صعودی، شدوی بالا نداره، یعنی تمایلی به ادامه روند صعودی هم خیلی وجود نداره. اگه قرار باشه قیمت بخواد به سمت بالا حرکت کنه و کندل بعدی هم صعودی باشه، به یه شدو نیاز داره. نمی گم قراره بازار منفجر بشه ها، نه! ولی برای اینکه کندل بعدی هم بخواد یه حرکتی رو به بالا داشته باشه و حداقل به سقف کندل قبلی برسه، اون شدو لازمه. می دونید چرا؟ چون اون شدو در واقع داره اردر ایجاد می کنه . توی تایم فریم های پایین تر، اون شدو یعنی یه ناحیه رنج، یه جایی که حمایت و مقاومت کوچولو به وجود میاد. بازار هم که عاشق تست کردن این حمایت و مقاومت هاست! میره یه سری بهشون میزنه و بعد برمی گرده به حرکت اصلیش. پس قدم اول چی شد؟ برای ادامه یه روند، نیاز به شدو در جهت اون روند داریم. یعنی کندل باید یه استراحتی بکنه، یه رنج کوچولو بسازه و بعد حرکت کنه. وقتی شدو تشکیل نمیشه، بازار چیکار می کنه؟ نکته دومی که می خوام بگم اینه که وقتی شدو برای کندل ها (مخصوصا شدوی پشتشون) به وجود نمیاد، گاهی وقتا بازار بی خیال میشه و روند رو ادامه میده، اما خیلی وقتا، مثل چیزایی که توی چارت زیاد می بینیم، بازار برمی گرده و اون شدوی جامونده رو میسازه! انگار یه دِینی به گردنشه که باید ادا کنه. بعدش حرکتشو ادامه میده. این قانون حتی تو تایم فریم یک ساعته هم برقراره. من خودم معمولاً توی تایم فریم های چهار ساعته، یک ساعته و سی دقیقه، وضعیت کندل فعلی رو چک می کنم. کندلی که مثلاً شدوی زیرش (اگه صعودیه) یا شدوی بالاش (اگه نزولیه) رو نداشته باشه، برای من کندل جذابی نیست. چون می دونم حتی اگه یه حرکتی هم بکنه، اونقدرا پرقدرت نیست و نمیتونه خوب ادامه بده. یه چیز دیگه هم یادتون باشه، خیلی مهمه: وقتی یه کندل، مثلاً کندل ۳۰ دقیقه ای، بسته میشه و قراره حرکت بعدی هم تو همون جهت باشه (مثلاً صعودی)، قانون پرایس اکشن میگه: کندل بعدی که باز میشه، اول باید یه کوچولو بیاد پایین، یه شدوی خوشگل (بیس شدو) برای قبلی بسازه، بعدش گازشو بگیره بره بالا. اگه اول بره بالا، معمولاً اون حرکت مشکوکه و ما منتظریم که یه اصلاحی به سمت پایین داشته باشیم تا به نواحی بهتری برای ورود برسیم. پس این شدوها توی پرایس اکشن به شدت مهمن. چرا؟ چون به ما میگن که همین الان، کندل به کندل، چه اتفاقی قراره برای چارت بیفته. شکست های معتبر و حرف های ربات ها! بچه ها یه مورد دیگه که خیلی باید بهش توجه کنید، بحث شکست حمایت و مقاومت هاست. وقتی یه ناحیه حمایتی یا مقاومتی قوی داریم که قیمت چند بار بهش واکنش نشون داده، ما کی میگیم این ناحیه شکسته شده؟ زمانی که حداقل توی تایم فریم ۳۰ دقیقه به بالا، کندل با بدنه (بادی) بالای اون مقاومت یا پایین اون حمایت بسته بشه. گاهی وقتا اگه دقت کرده باشید، می بینید که مثلاً تو دو سه دقیقه آخرِ بسته شدن کندل، میان و قیمت رو می کشن زیر حمایت یا بالای مقاومت، اما با شدو! یعنی بدنه اونجا بسته نمیشه. این یعنی چی؟ یعنی تمایلی به شکست اون ناحیه در حال حاضر وجود نداره، یا قراره بعداً نواحی بهتری برای حرکت ایجاد بشه. یادتون باشه، ربات ها و تریدرهای بزرگ با هم حرف می زنن! چطوری؟ با بسته شدن کندل ها، اونم با بدنه، نه با شدو. وقتی این بسته شدن ها اتفاق میفته، اینجوری نیست که همون لحظه بازار بترکه بره یه سمتی ها، نه! اما دارن به هم سیگنال میدن. ببین، مثلاً اگه من ادامه بازار رو نمی دیدم و اینجا یه ناحیه مقاومتی درست و حسابی داشتیم، با اون حرکتی که اومدن و کندل رو بالاش بستن، حتی اگه بعدش یه ریزش هم اتفاق می افتاد، من اون ریزش رو به دید نزول قوی نمی دیدم، به دید یه اصلاح نگاه می کردم. چرا؟ چون ربات ها با هم صحبت کردن و کندل بالای ناحیه مون بسته شده. البته، اگه همون موقع بریم تو تایم فریم پایین تر، مثلا یک ساعته، و ببینیم که نه، اونجا برگشتن زیرش بستن، خب قضیه فرق می کنه و اون شکست اولیه فیک بوده. این یعنی صحبت ربات ها با هم خیلی پیچیده تر از این حرفاست! اونا که مثل من و شما تلفنی با هم حرف نمی زنن. با حرکت کندل ها و نحوه ی بسته شدنشون توی نواحی مهم قیمتی با هم ارتباط برقرار می کنن. اگه قرار باشه به یه ناحیه ای دست درازی بشه و اون شکست تایید بشه، باید حتماً با بدنه باشه. دست درازی فقط با شدو براشون سیگنال شکست حساب نمیشه، انگار دارن میگن "فعلاً نه!". جمع بندی نکات کندل خوانی و پرایس اکشن (تا اینجا): کندل های جذاب ما (مخصوصاً تو تایم فریم های بالا مثل ۴ ساعته و ۱ ساعته) باید هم شدوی بالا داشته باشن هم شدوی پایین. اگه نداشته باشن، احتمال اینکه بازار برگرده و اون شدو رو بسازه خیلی زیاده. چون شدو توی پرایس اکشن یعنی ناحیه رنج. حرکتی که بدون ساختن یه بیس و رنج اتفاق بیفته، اعتبار بالایی نداره. بسته شدن کندل و باز شدن کندل بعدی: اگه قراره حرکت هم جهت باشه، کندل جدید باید اول یه شدو در جهت مخالف بسازه (یه ناحیه رنج کوچولو) و بعد حرکت اصلیش رو شروع کنه. گاهی اگه دقت کرده باشین، کندل باز میشه، یهو تو یکی دو دقیقه اول میارنش پایین (یا بالا، بسته به جهت) و بعد میره تو جهت اصلی. این به خاطر اینه که قدرت حرکت اصلی خیلی زیاد بوده، ولی بدون شدو هم نمی خواستن برن، مجبور شدن سریع اون شدوی پشتی رو بسازن. این شدوها بیشتر تو تایم فریم چهار ساعته و یک ساعته برامون مهمن. صحبت ربات ها: ربات ها تو تمام تایم فریم ها با شدوها و کندل ها با هم حرف می زنن. اگه ناحیه قیمتی مهمی قراره بشکنه و شکستش تایید بشه، باید کندل با بدنه اون طرف ناحیه بسته بشه. اگه ناحیه ای دارید که با شدو بهش دست درازی میشه و بدنه اونجا بسته نمیشه، یعنی ربات ها دارن به هم سیگنال میدن که فعلاً تاییدی برای شکست وجود نداره. شما اینو بارها و بارها می تونید تو چارت ببینید. اگه کندل بالاش (یا زیرش) نبنده، حرکت برمی گرده. و اگه قراره حرکتی رو به بالا اتفاق بیفته، باید کندل قبلی رو به بالا بزنن یا بشکنن تا بگیم یه حرکتی شکل گرفته. این چیزایی که گفتم، به تنهایی شاید مستقیم تو معاملاتمون تاثیر نذاره، ولی بهتون کمک می کنه که یه کندل خونی قدم به قدم داشته باشید و استرس و اضطرابتون کمتر بشه. نحوه رسیدن قیمت به نواحی ما: یه نکته طلایی در طلا! خب، حالا بریم سراغ یکی دیگه از آخرین نکات مهم پرایس اکشن که می خوام بهتون بگم، مخصوصاً در مورد طلا (برای بقیه نمادها شاید فرق کنه). اگه قرار باشه یه حرکت بزرگی روی چارت طلا اتفاق بیفته، معمولاً اینجوریه که اول یه حرکت خیلی بزرگ، خیلی شارپ و دیوانه کننده می بینید که با خودتون میگید دیگه تموم شد، بازار قراره برگرده! و بعد از اون حرکت شارپ، یهو یه حرکت معکوس خفن می بینید. پس اکثر نواحی مهم ما اینجوری فعال میشن که کندل های قوی و بزرگ میان و برش می دارن و بعد اون حرکت اصلی اتفاق میفته. برعکس اون دیدگاهی که خیلیا میگن "چاقویی که داره میفته دستتو نبر زیرش"، ما دقیقاً چاقویی که داره میفته دستمونو می بریم زیرش! البته نه هر چاقویی! باید چاقو بیاد تا نزدیک دستمون، یعنی باید با یه حرکت بزرگ برسن به اون نواحی معاملاتی ما. چون اون نواحی ما دقیقاً جاییه که قراره اون شدوی بزرگ قیمت رو به وجود بیاره و اون حرکت اصلی رو برای ما رقم بزنه. پس برای ما خیلی مهمه که قیمت چطوری به ناحیه مون میرسه. مثلاً اگه قیمت خیلی طول بکشه و با کلی کندل ریز ریز و جون کندن خودشو به یه ناحیه برسونه، اینجور حرکت ها اعتبار خیلی بالایی ندارن و خیلی نمیشه بهشون پایبند بود. حتی ممکنه استاپمون هم بخوره. چرا؟ چون خیلی براش تلاش شده تا به اونجا برسه. اگه همون رسیدن به ناحیه، مثلاً با چندتا کندل پرقدرت و ناگهانی اتفاق می افتاد، اون می شد یکی از اون تریدهای عالی که می تونستیم بگیریم. اون لحظه ای که با چند کندل پرقدرت میرسن به یه ناحیه و همه میگن دیگه تموم شد، رفتیم سقف جدید بزنیم، یا برعکس، اومده پایین و از یه جای خوب هم قیمت رو برداشته و همه میگن دیگه رفتیم که رفتیم، دقیقاً همونجاست که ما برای سل (یا بای، بسته به سناریو) ورود می کنیم، بقیه از بازار کیک میشن و ما می تونیم یه تی پی خوب بگیریم. پس نکته آخر پرایس اکشنی برای ما اینه که قیمت باید با یک حرکت شارپ و ناگهانی برسه به نواحی مون. نه اینکه، ببخشید اینجوری میگم، ولی به اصطلاح "جون بکنه" تا بهش برسه. این جون کندن برای رسیدن به ناحیه، یعنی احتمال شکستش بیشتره. یعنی دارن براش بیس میسازن، دارن زمینه سازی می کنن، دارن زیربنا براش درست می کنن. وقتی زیربنا درست میشه، میره حرکت بعدیش رو انجام بده. کدوم آدم عاقلی جلوی یه اتوبوسی که ترمز بریده می پره؟ پس برای ما مهمه، با همون حرکت هایی که توی بازار ترس ایجاد می کنه و همه دست و دلشون می لرزه که "وای بیچاره شدیم، الانه که روند برگرده" و معاملاتشون رو تو ضرر می بندن یا تی پی های کوچیک میگیرن، اونجا جاییه که ما توی بازار ورود می کنیم. این بحث پرایس اکشن دیگه موضوع خیلی خاص دیگه ای نداره. اون کندل خونی دونه به دونه هم که گفتم، بیشتر برای من حکم تفریح رو داره. وقتایی که بیکارم و معامله دارم، میشینم صحبت های ربات ها رو با هم می خونم. یه جور سرگرمیه. الزاماً اینکه شما هم باید بلد باشید، وجود نداره چون خیلی اونچنان به کارتون نمیاد. اما کلاً اگه دوست دارید بدونید، یه توضیحی بهتون دادم. یه استراتژی کوچولو از بچه های پرایس اکشن (جایزه!) حالا که تا اینجا اومدید، بذارید یه استراتژی باحال هم بهتون بگم که مال بچه های پرایس اکشنه. اینجوریه: زمانی که کندل چهار ساعته یا یک ساعتتون، حدود بیست تا سی درصد از زمانش گذشته باشه (یعنی برای کندل یک ساعته حداقل بیست دقیقه، برای کندل چهار ساعته حداقل چهل پنجاه دقیقه از باز شدنش گذشته باشه)، اگه اون کندل برگرده و یه حرکت معکوس بزنه (یعنی مثلاً داشته نزولی میومده، یهو برگرده صعودی بشه)، توی هشتاد نود درصد مواقع، یه حرکت بیست پیپی (برای چهار ساعته) یا پونزده پیپی (برای یک ساعته) رو تو همون جهت جدید ادامه میده. منظورم چیه؟ فرض کنید یه کندل دارید که وقتی باز شده، داره نزولی حرکت می کنه و یه کندل قرمزه (بریش). اینم شدوشه. حالا اگه این کندل، بعد از اینکه مثلاً ۲۰ درصد از زمانش گذشت، بنا به هر دلیلی برگرده و سبز بشه (بولیش)، دقیقاً همون لحظه ای که تغییر رنگ داد، شما می تونید وارد معامله بای بشید، استاپتون رو بذارید چهار پنج پیپ پشت قیمت اوپنِ همون کندل، و بعد باهاش حدوداً ۱۵ تا ۲۰ پیپ (بسته به تایم فریم) به سمت بالا حرکت کنید. برای من چه کاربردی داره؟ گاهی وقتا اگه پای سیستم باشم و معامله ام نزدیک تی پی باشه، بعد می بینم این اتفاق برای کندل فعلی (مثلاً یک ساعته) افتاده، میام تی پی مو بیشتر می کنم. چون می دونم اون حرکت پونزده بیست پیپه قراره اتفاق بیفته. خب چرا نگیرمش؟ درسته جای خوب وارد شدم و ریوارد خوب بهم داده، اما بذار بیشتر بگیریم، چه ایرادی داره؟ چند کلمه در مورد FVG و اردر بلاک (برای خالی نبودن عریضه!) خب، این تقریباً تمام نکات پرایس اکشنی بود که می تونستم بهتون بگم. یادتون نره که بسته شدن کندل ها توی حمایت و مقاومت ها (و حتی توی چاک ها که قبلاً گفتم) خیلی مهمه و باید با بدنه باشه. حالا صرفاً برای اینکه بدونید، اف وی جی (FVG) یا فِر ولیو گپ (Fair Value Gap) ، یا همون اینبالانس که بچه های اسمارت مانی و آی سی تی میگن، چیه؟ خیلی ساده ست: فاصله بین شدوی دو کندل. یعنی بالاترین قیمت شدوی کندل اول تا پایین ترین قیمت شدوی کندل سوم (وقتی یه کندل میانی بینشونه و گپ ایجاد شده). این فاصله میشه اینبالانس یا FVG. می تونه هم نزولی باشه هم صعودی. خودش به تنهایی خیلی چیز پیچیده ای نیست. اردر بلاک (Order Block) هم که دیگه نیاز به توضیح زیادی نداره، اندیکاتورها هم براتون میکشنش. اردر بلاک یعنی آخرین کندلِ حرکتِ برعکس، قبل از یه حرکت اصلی. یعنی مثلاً اگه یه حرکت نزولی قوی داشتیم، اردر بلاکش میشه اون آخرین کندل صعودی کوچولویی که قبل از شروع اون ریزش تشکیل شده. یا اگه یه حرکت صعودی قوی داریم، میشه اون آخرین کندل نزولی قبلش. اینا خیلی مهم نیستن چون اندیکاتورها بدون ایراد براتون رسم می کنن. نقطه ورود اصلی که بر اساس اسمارت مانیه و بهش میگیم اسپانسر کندل ، ایشالا تو یه ویدیوی دیگه مفصل در موردش صحبت می کنیم. خب رفقا، امیدوارم این نکات به دردتون بخوره و بتونید ازشون تو معاملاتتون استفاده کنید. فعلاً تا یه گپ وگفت دیگه، موفق و پرسود باشید! راستی، اگه تجربه ای در مورد این چیزایی که گفتم دارید یا سوالی ذهنتون رو مشغول کرده، حتماً تو کامنت ها بنویسید، با هم بیشتر یاد بگیریم.
آموزش/4/16/2025
چطوری با ICT Projection تارگت های پول ساز پیدا کنیم؟ (راز لگِ هانت کننده!) خب رفقا! چطورین؟ آماده این یه تکنیک خفن دیگه یاد بگیریم که به درد تارگت گذاشتن تو معاملاتمون می خوره؟ امروز می خوام در مورد آی سی تی پروجکشن (ICT Projection) باهاتون گپ بزنم. این ابزار کارش چیه؟ خیلی ساده بگم، میاد نواحی و زون های احتمالی که قیمت می تونه بهشون برسه، یعنی همون تارگت هامون، رو برامون مشخص می کنه. پس اگه دنبال اینی که بدونی قیمت تا کجا می تونه بره و کجاها باید حواست به خروج از معامله یا گرفتن سود باشه، این مطلب حسابی به کارت میاد. اصل کاری تو کشیدن ICT Projection: اون لگِ خاص! ببینید، کشیدن این پروجکشن یه ویژگی خیلی خاص و کلیدی داره که بیس اصلی کارمون رو تشکیل میده و اگه اینو درست رعایت نکنیم، کل تحلیل مون می تونه بره رو هوا. خیلی هم مهمه، حواستون رو جمع کنید! اون چیه؟ لِگی که ما انتخاب می کنیم برای کشیدن آی سی تی پروجکشن، باید لِگی باشه که منیپولیشن یا همون هانت رو انجام داده. یعنی چی؟ یعنی این لِگ باید آخرین لِگ حرکتی تو اون جهت باشه که اومده یه سری نقدینگی رو جمع کرده، یه استاپ هانتی زده، یا خلاصه یه دستی به بازار زده و جهت رو عوض کرده یا می خواد عوض کنه. پس این لگ باید آخرین لگ در اون جهت باشه که هانت یا منیپولیشن رو برای ما انجام داده. بریم یه مثال بزنیم تو دل چارت ببینیم داستان چیه فرض کنید ما الان تو تایم فریم ۱۵ دقیقه هستیم. یه سقف قیمتی داشتیم، قیمت یه حرکت صعودی زده و بعدش یه ریزش شروع شده. حالا ما می خوایم ببینیم این ریزش تا کجا می تونه ادامه داشته باشه. آخرین قسمتی که اومده و اون سقف قبلی رو برای ما منیپولیت کرده، یعنی یه جورایی زده بالای اون سقف و بعد ریخته، مثلاً یه کندل خاص بوده. خب؟ پس لِگی که ما می خوایم برای کشیدن پروجکشن در نظر بگیریم، می تونه اون لگ حرکتی باشه که از اون سقفِ منیپولیت شده شروع شده و اومده پایین. یه نکته خیلی مهم دیگه رفقا، حواستون باشه، هر لِگی رو که برای این کار در نظر می گیرید، باید یه لِگِ یکدست باشه. یعنی چی یکدست؟ یعنی اینجوری نباشه که وسطش کلی کندل صعودی و نزولی و رنج و این داستانا داشته باشه. اگه دارید تارگت یه حرکت نزولی رو می گیرید، باید یه لگِ تمیز نزولی باشه، یا اگه تارگت صعودی می گیرید، یه لگِ تمیز صعودی. منظورم اینه که صرفاً یک حرکت نزولی، یا مثلاً دو تا کندل صعودی کوچیک و بعد ادامه حرکت، یعنی یک نزول تا شروع یه صعود کوچیک، یا یه صعود تا شروع یه نزول کوچیک رو باید در نظر بگیرید. نباید وسطش شلوغ پلوغ باشه. اگه لگ رو بزرگتر بگیریم چی میشه؟ یه چیز جالب دیگه! اگه این لِگی که انتخاب می کنید رو خیلی بزرگ در نظر بگیرید، انگار دارید تحلیل تایم فریم های بالاتر رو انجام می دید. مثلاً اگه تو ۱۵ دقیقه هستید ولی یه لِگ خیلی گنده رو انتخاب می کنید که کلی کندل توشه، عملاً اون تی پی ها (Take Profit) یا زون هایی که برای شما تعیین می کنه، مال تایم های بالاتر مثل یک ساعته یا چهار ساعته است. ممکنه بعضی هاتون بگین خب من سقفم رو اینجا می گیرم، منیپولیشن هم فلان کندل انجام داده. ولی وقتی نگاه می کنی می بینی بین این دو تا نقطه کلی کندل ریز و درشت و رفت و برگشت وجود داره. این یعنی اون تارگت زونی که پیدا می کنی، دیگه مال تایم فریم ۱۵ دقیقه نیست. باید بری تایم فریم های بالاتر، مثلاً ۳۰ دقیقه، یک ساعته، ببینی کجا این لگ برات یکدست و تمیز دیده میشه. اون موقع است که تارگت زونی که به دست میاری، در واقع میشه تارگت همون تایم فریم بالاتر. مثلاً اگه لگ یکدست رو تو یک ساعته پیدا کردی، تارگتی که میده هم تارگت یک ساعته است. چون من الان تو ۱۵ دقیقه شروع کردم به توضیح دادن، فعلاً همینجا رو ادامه میدیم، بعداً اگه شد یه سر هم به تایم یک ساعته اش می زنیم با هم چکش می کنیم. تنظیمات فیبوناچی برای ICT Projection: اینا رو وارد کن! خب، قبل از اینکه بریم سراغ کشیدن، باید فیبوناچی تون رو یه تنظیماتی براش انجام بدید. این اعداد رو باید تو تنظیمات فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracement) معمولیتون وارد کنید: سطح ۱ (یا ۱۰۰٪) سطح ۰ (یا ۰٪) سطح -۱ (منفی ۱۰۰٪) سطح -۲ (منفی ۲۰۰٪) سطح -۲.۵ (منفی ۲۵۰٪) سطح -۴ (منفی ۴۰۰٪) یه لحظه من اینجا گفتم منفی یک رو چرا دو بار دارم؟ آره، اشتباه تایپی بود حین صحبت! پس اعداد اصلیمون اینا هستن: یک، صفر، منفی یک، منفی دو، منفی دو و نیم، و منفی چهار. اینا رو برای فیبوی ریتریسمنت عادی که همیشه ازش استفاده می کنیم، تنظیم می کنید. حالا چطوری این فیبوی جادویی رو روی چارت بکشیم؟ خیلی ساده است. در جهت حرکتی که می خوایم تارگتِش رو مشخص بکنیم، فیبوناچی رو می کشیم. یعنی چی؟ یعنی اگه من می خوام تارگت یه حرکت نزولی (سل) رو مشخص بکنم، فیبوناچی رو از بالا به پایین می کشم. اگه می خواستم تارگت یه حرکت صعودی (بای) رو مشخص کنم، از پایین به بالا می کشیدم. پس تو مثالی که داشتیم و دنبال تارگت نزولی بودیم، حرکتی که مبنا و مد نظر منه، حرکت سل و پایینه. پس من از بالا به پایین می کشم. حالا از کجا تا کجا؟ یادتونه گفتیم لگِ منیپولیشن کننده؟ دقیقاً! از بالاترین جایی که اون لگِ منیپولیشن رو برامون انجام داده (مثلاً شدوی اون کندلی که سقف رو هانت کرده) می کشیم تا جایی که استارتِ اون حرکت صعودیِ قبلی خورده بود و در واقع تو تایم فریم ۱۵ دقیقه، قیمت از اونجا شروع کرده بود به بالا رفتن قبل از اینکه اون سقف رو بزنه و بریزه. (اگه دنبال تارگت بای بودیم، از پایین ترین نقطه لگِ منیپولیشن کننده می کشیدیم تا شروع حرکت نزولی قبلی). دو تا زون تارگت مهم داریم، حواست باشه! وقتی این فیبو رو می کشید، دو تا زون اصلی برای ما مشخص می کنه: زون اول: بین سطح -۲ و -۲.۵ فیبوناچی. این میشه تارگت زون اولیه مون. زون دوم: سطح -۴ فیبوناچی. اینم میشه تارگت زون نهایی و مهم ترمون، مخصوصاً برای طلا. برای اینکه زون هاتون رو دقیق تر بکشید، می تونید یه کار دیگه هم بکنید. مثلاً اگه خواستید زون دوم رو دقیق تر داشته باشید، می تونید علاوه بر -۴، یه سطح -۳.۸ و یه سطح -۴.۲ هم به فیبوناچی تون اضافه کنید. اینجوری یه باکس خوشگل بین -۳.۸ و -۴.۲ به عنوان زون دوم به دست میارید. اما معمولاً اگه قیمت بخواد بیاد سمت -۴، خودِ -۴ رو کامل تاچ می کنه یا حتی ازش رد میشه. پس خیلی هم خودتون رو درگیر اعداد خیلی ریز نکنید. همون -۲ تا -۲.۵ و خودِ -۴ به عنوان تارگت های اصلی کفایت می کنه. خب حالا سوال پیش میاد: کدوم تارگت رو مبنا قرار بدیم؟ بالایی یا پایینی؟ اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد رفتارشناسی بازار وجود داره، مخصوصاً در مورد طلا. بچه ها، همیشه یادتون باشه، توی طلا ، در هشتاد، نود درصد مواقع اتفاقی که میفته چیه؟ اینه که طلا اگه یه روندی رو شروع کنه، چه صعودی چه نزولی، تا تارگت ۴ درصدی خودش (یعنی همون سطح -۴ فیبوناچی پروجکشن) میره. این دیگه جزو ذات و ماهیت رفتاری طلاست. توی اکثر مواقع این ۴ درصد رو میره. اما خب، طبیعیه که اون ناحیه منفی دو تا دو و نیم هم یه ناحیه مهمی می تونه باشه و قیمت می تونه روش واکنش نشون بده و یه استراحتی بکنه. پس تی پی اولیه ای که مد نظرمون هست، همون زون -۲ تا -۲.۵. از کجا بفهمیم قیمت از همین تارگت اول برمی گرده یا می خواد بره سراغ تارگت دوم؟ اینم یه راه تشخیص داره: اگر قیمت به زون -۲ تا -۲.۵ احترام گذاشت ، یعنی چی؟ یعنی از سطح -۲.۵ (تو حرکت نزولی) پایین تر نرفت، حتی با شدوی کندل هم نتونست این سطح رو بشکنه و زیرش تثبیت بده، این معمولاً یعنی اینکه قراره دیگه از همینجا ریورز بشه و برگرده سمت بالا. معمولاً توی جفت ارزهایی مثل یورو به دلار (EURUSD) و پوند به دلار (GBPUSD) ، به این زون -۲ تا -۲.۵ خیلی بیشتر احترام گذاشته میشه و احتمال برگشت از همینجا بیشتره. اما اگر به هر دلیلی قیمت زون -۲ تا -۲.۵ رو رد کرد ، یعنی حتی با شدو هم ازش گذشت و رفت پایین تر (یا بالاتر در روند صعودی)، این یه نشونه است که میگه: رفیق، من اینجا کارم تموم نشده! . این یعنی اینکه احتمالاً یه اصلاح کوچولو به سمت بالا خواهیم داشت (در روند نزولی) و بعدش قیمت میره تا تارگت بعدی که همون سطح خفنِ -۴ درصده، و از اونجا تازه حرکت اصلی برگشتی یا ادامه روند جدید رو شروع می کنه. فایده این تارگت زون ها تو عمل چیه؟ چطوری بهمون کمک می کنه؟ زمانی که شما این تارگت زون هاتون رو روی چارت می کشید، یه کار خیلی مهمی که می تونید بکنید اینه که میاید نواحی بین این زون ها رو برای ورود به معامله فیلتر می کنید. یعنی چی؟ فرض کنید تارگت زون اولتون (همون -۲ تا -۲.۵) مشخص شده. طبیعیه اگه تو تایم فریم پایین ترتون، مثلاً یک دقیقه، اینجاها یه ناحیه ورود خوب (مثلاً یه اردر بلاک یا یه گپ) پیدا کردید، می تونید روش حساب کنید و وارد معامله بشید. اما اگه قیمت از این نواحی گذشت و به سمت تارگت زون اول حرکت کرد و حتی ازش هم عبور کرد، دیگه شما از اونجا تا رسیدن به تارگت زون بعدی (یعنی سطح -۴)، خیلی دنبال ورود به معامله در جهت روند قبلی نمی گردید. به عبارت دیگه، وایمیستید تا قیمت بیاد و به اون یکی ناحیه تارگت زون بعدی (مثلاً حدودای سطح -۳.۸ یا -۳.۹ یا خود -۴) برسه، بعد تازه اونجاها تو تایم فریم یک دقیقه تون دنبال نواحی مثلاً برای بای (در یک روند نزولی که به تارگت نهایی رسیده) می گردید. میرید تو تایم فریم یک دقیقه و با دقت دنبال یه ستاپ خوب می گردید. مثلاً تو همون مثالی که داشتیم، اگه قیمت به تارگت زون -۴ رسیده بود، شما می تونستید تو تایم یک دقیقه، اگه ناحیه خوبی نزدیک اون سطح پیدا می کردید (مثلاً یه اردر بلاک تمیز)، به بای کردن فکر کنید. حالا اگه اون رو هم رد کرد و رفت پایین تر، دیگه اونجا احتمالاً چیزی برای ورود نداریم و باید برگردیم عقب تر تو چارت و ببینیم آیا لگ ماژور دیگه ای بوده که بتونیم بر اساسش تصمیم بگیریم؟ آیا سقف یا کف مهمی قبلاً زده شده یا اتفاق خاصی افتاده که بشه بر اساسش نواحی جدیدی پیدا کرد. گاهی وقتا خودِ اون سطح -۳.۹ یا -۴ می تونه یه ناحیه خیلی خوب برای ورود باشه. هم نزدیک به تارگت زونه و هم ممکنه تو تایم یک دقیقه یه ناحیه خوشگل بهتون بده. بریم یه مثال هم تو تایم فریم یک ساعته با هم بکشیم که دیگه حسابی جا بیفته خب، حالا فرض کنید اومدیم تو تایم فریم یک ساعته و می خوایم تارگت های یک ساعته رو پیدا کنیم. اول باید لِگِ منیپولیشن کننده مون رو پیدا کنیم. فرض کنید یه حرکت صعودی داشتیم که یه سقف مهم رو هانت کرده و بعدش ریخته. اون لِگی که از بالای اون سقفِ هانت شده شروع میشه و میاد پایین، میشه لگ مبنای ما. حالا ما دنبال گرفتن تارگت های این نزول هستیم. کاری که می کنیم چیه؟ دوباره آی سی تی پروجکشن رو برمی داریم و از بالای اون لگ (نقطه شروع منیپولیشن) به پایینِ لگ (انتهای اون حرکت یکدست نزولی قبل از شروع پولبک یا اصلاح) می کشیم. طبیعیه که تارگت زون اولیه مون (-۲ تا -۲.۵) می تونه یه جایی باشه که بر اساس تایم فریم یک ساعته، اتفاقاً می بینیم چه جای قشنگی هم هست! مثلاً ممکنه زیر یه سطح ایکوالیبریوم (Equilibrium) یک ساعته مون قرار بگیره که این خودش اعتبارش رو بیشتر می کنه. و تارگت زون بعدی مون هم که سطح -۴ هست، می تونه یه ناحیه نسبتاً قشنگ دیگه ای باشه که مثلاً قبلاً یه حرکتی از اونجا شروع شده. حالا اگه بخوایم برعکسش رو بکشیم، یعنی تارگت برای حرکت صعودی؟ فرض کنید تو تایم فریم یک ساعته، یه سری کف های قیمتی داشتیم. قیمت اومده این کف ها رو هانت کرده (یعنی زده زیرشون و نقدینگی رو جمع کرده) و بعد یه حرکت صعودی قوی شروع شده. خب، اینجا اون حرکتی که باعث منیپولیشن اون کف ها شده و بعدش جهت عوض شده، میشه لگ مبنای ما. پس وقتی می خوام پروجکشن رو برای تارگت های این صعود بکشم، از پایینِ اون لگِ منیپولیشن کننده (جایی که هانت اتفاق افتاده) می کشم تا بالای اون لگ (جایی که حرکت یکدست صعودی قبل از اصلاح تموم شده). اینجا هم تارگت اولیه مون (-۲ تا -۲.۵ روی فیبوی معکوس که اینجا مثبت نشون میده چون داریم برای صعود می کشیم) می تونه مثلاً حدود قیمت خاصی باشه (مثلاً ۲۷۰۰ تو یه مثالی) و اگه قیمت از اونجا رد کرد و بهش بی توجهی کرد، تارگت بعدی مون می تونه سطح -۴ باشه (مثلاً ۲۸۰۰). منتها یادتون باشه ما الان داریم رو تایم فریم یک ساعته صحبت می کنیم. اگه همین سناریو رو بریم تو تایم فریم ۱۵ دقیقه یا ۵ دقیقه نگاه کنیم، شاید بتونیم منیپولیشن دقیق تری یا حتی کوچیکتری پیدا کنیم و تارگت های نزدیک تری هم به دست بیاریم. مثلاً تو ۵ دقیقه ممکنه یه لگ کوچیکتر و جمع و جورتر پیدا کنیم که بهمون اجازه بده یه تارگت نزدیکتر براش رسم کنیم. از پایین به بالا می کشیم و تارگت زون اولمون می تونه یه جایی باشه و بعد از اینکه به اون دست درازی شد و ردش کرد، می تونیم به تارگت بعدی فکر کنیم. اگه بازم یه کم بزرگتر بهش فکر می کردیم و یه لگ بزرگتر رو تو همون ۵ دقیقه می گرفتیم، باز دوباره تارگت زون اولیه اش یه جا قرار می گرفت و تارگت زون بعدی هم یه جای دیگه. مثلاً فرض کنید با این تحلیل ها به این نتیجه رسیدیم که اگه قیمت به یه تارگت زون خاصی دست درازی کرده باشه (که کرده!)، هدف بعدی ما برای رسیدن به یه سطح بالاتر مثلاً ۵۲-۵۳ هست. یعنی بین ۵۰ تا ۵۲ می تونه هدف بعدی طلا برای صعودش باشه و بعد از اونجاها تازه می تونیم به یه حرکت نزولی اصلاحی فکر بکنیم. پس این تارگت زون ها رو به این شکل میایم و می کشیم. ولی کجا بیشتر از همه به کارمون میاد؟ ببینید، ما معمولاً تو تایم فریم یک دقیقه برای پیدا کردن دقیق تی پی هامون از این روش رسمش می کنیم. یعنی چی؟ یعنی من وقتی میام یه حرکت ماژور رو تو تایم بالاتر (مثلاً ۱۵ دقیقه یا یک ساعته) تشخیص میدم و می خوام روش تصمیم بگیرم که تی پی هام کجا باشه، میام سراغ این تکنیک. میگم خب، این سقف ها رو داشتم، این کندل اومده اینا رو منیپولیت کرده، بعدش هم یه چاک (Change of Character) نزولی خوشگل برای من به وجود آورده و الان من می خوام دنبال ناحیه برای سل بگردم. پس توقعی که می تونم از تی پی هام داشته باشم، بر اساس آی سی تی پروجکشن می تونه مثلاً تی پی اولم روی زون -۲ تا -۲.۵ باشه (مثلاً قیمت ۲۳ و ۲۲) و تی پی دومم روی زون -۴ (مثلاً قیمت ۱۸) باشه. و بعد از اینکه به این تارگت ها رسید، اگه شرایط مهیا بود و نواحی اجازه می داد، دنبال این می گشتم که شاید بتونم یه ترید بای هم از اونجاها ست بکنم. یه نکته خیلی مهم در مورد طلا که خودم همیشه رعایت می کنم توی اکثر مواقع، برای طلا ، من شخصاً خودم اصلاً اون ناحیه -۲ تا -۲.۵ رو به عنوان تارگت نهایی مبنا قرار نمیدم. چرا؟ چون بالای ۹۰ درصد مواقع، طلا اون سطح -۴ رو می بینه. یعنی اگه قرار باشه بریزه، تا اونجا میره. توی اون زون -۲ تا -۲.۵ ممکنه یه استراحت کوچولو بکنه، یه کم گیر داشته باشه، ولی معمولاً طلا تارگت همیشگیش همون تارگت ۴ درصدیه (منفی چهار). پس من خودم شخصاً وقتی تی پی هام رو با آی سی تی پروجکشن تعیین می کنم، مستقیماً بر اساس سطح منفی چهار تی پی هام رو ست می کنم و میذارم اونجا بمونه. و در آخر، مهم ترین نکته رو یه بار دیگه تکرار می کنم! یادتون نره، این پروجکشن باید حتماً روی لِگی کشیده بشه که آخرین حرکت شما بوده که منیپولیشن رو براتون انجام داده و بعد از اون، حرکت بعدی (در جهت جدید یا ادامه روند قبلی پس از اصلاح) شکل گرفته و داره به شما سیگنال میده. این کلید اصلی استفاده درست از این ابزاره. خب رفقا، اینم از آموزش آی سی تی پروجکشن. این رو یه مقدار تمرین بکنید تا دستتون بیاد. بعدش دیگه آخرین نکته ای که باقی می مونه، بحث شیرین نقطه وروده که اونم با هم کار می کنیم و دیگه میریم سراغ بک تست های کلی و عملی. موفق باشید!
آموزش/4/17/2025
اسپانسر کندل یا کندل ورود: چطور پیداش کنیم و باهاش ترید کنیم؟ خب، رفقا چطورین؟ بریم سراغ یه مبحث خیلی مهم و کاربردی دیگه که می تونه حسابی تو تریدهامون کمکمون کنه: اسپانسر کندل یا همون کندلی که باهاش سیگنال ورود می گیریم. تو این مقاله می خوایم با هم یاد بگیریم که اصلاً این اسپانسر کندل چی هست و چطور باید انتخابش کنیم. پس حواستون رو جمع کنین که نکات خوبی تو راهه! اصلاً چرا اسپانسر کندل اینقدر مهمه؟ ببینید، اولین و مهم ترین ویژگی که یه اسپانسر کندل باید داشته باشه اینه که قبلش یه لیکوئیدیتی یا همون نقدینگی از بازار جمع شده باشه. یعنی چی؟ یعنی باید یه چاک ماژور (Major CHoCH) خوشگل و واضح برامون اتفاق افتاده باشه. یادتونه چقدر سر پیدا کردن درست چاک ها با هم صحبت کردیم؟ اصلاً ما کلی زحمت کشیدیم و این همه مرحله رو طی کردیم که بتونیم چاک ها رو درست پیدا کنیم، دقیقاً برای اینکه برسیم به همین اسپانسر کندل و بتونیم درست تشخیصش بدیم. پس، اون حرکت هایی که میان و چاک های ماژور رو برای ما می سازن، یه کندل خاص و ویژه دارن که همون اسپانسر کندل ماست و خیلی برامون ارزش داره. اسپانسر کندل همون اردر بلاکه؟ نه همیشه! یه نکته جالب اینه که توی تقریباً هفتاد هشتاد درصد مواقع، اسپانسر کندل و اردر بلاک یکی هستن و فرقی با هم ندارن. یعنی همون کندلی که به عنوان اردر بلاک در نظر می گیریم، می تونه اسپانسر کندلمون هم باشه. اما! توی اون بیست سی درصد باقی مونده، داستان فرق می کنه و اسپانسر کندل با اردر بلاک یکی نیست. حالا سوال اینجاست که اسپانسر کندل دقیقاً چیه؟ اسپانسر کندل، اون کندلیه که توی دلِ حرکتی قرار داره که باعث ایجاد چاک برای ما شده. یعنی اون حرکتی که رفته و اون شکست ساختاری رو برای ما به وجود آورده. چطوری اسپانسر کندل رو روی چارت پیدا کنیم؟ فرض کنین ما یه حرکت نزولی داریم که باعث شده یه چاک برای ما اتفاق بیفته. قیمت داشته می رفته بالا، یهو یه حرکت نزولی قوی زده و یه کف مهم رو شکسته (همون چاک). حالا اسپانسر کندل ما میشه آخرین کندلِ مخالفِ رنگ ، قبل از اینکه اون حرکتِ شکست اتفاق بیفته. مثلاً، اگه روند صعودی بوده و بعدش با چند تا کندل نزولی چاک اتفاق افتاده، ما دنبال آخرین کندل صعودی قبل از اون کندل های نزولیِ شکست هستیم. رنگ کندل اینجا خیلی برامون مهمه، بچه ها! این مثل اردر بلاک نیست که گاهی حتی کندل دوجی رو هم می تونستیم مبنا قرار بدیم. اینجا باید حتماً رنگ کندل اسپانسر ما با جهت حرکت شکست، مخالف باشه. بیاین یه مثال بزنیم. فرض کنین یه چاک نزولی اتفاق افتاده. یعنی قیمت یه کفی رو شکسته و اومده پایین. توی اون روندی که باعث این چاک شده، یه سری کندل نزولی پشت سر هم داریم. حالا باید بگردیم دنبال آخرین کندلی که رنگش با این کندل های نزولی فرق می کنه. یعنی آخرین کندل صعودی قبل از شروع این حرکت نزولی. وقتی این کندل رو پیدا کردیم، چیکار می کنیم؟ اگه می خوایم پوزیشن سل (فروش) بگیریم، میایم روی پایین ترین قسمت اون کندل اسپانسر (یعنی روی لُوِش Low)، اردر ورودمون رو می ذاریم. استاپ لاسمون (حد ضرر) کجا میره؟ دقیقاً پشت همون کندل اسپانسر. حالا برای تارگت یا حد سود (TP) چی؟ اگه داریم خلاف جهت روند اصلی ترید می کنیم (مثلاً روند کلی صعودیه ولی ما روی یه چاک نزولی داریم سل می گیریم)، باید بریم سراغ اکوالیبریوم تایم فریم یک دقیقه. چرا یک دقیقه؟ چون داریم یه حرکت اصلاحی کوچیک رو می گیریم. احتمالاً اکوالیبریوم یه جایی همون حوالی درمیاد. (البته الان اندیکاتور روش نیست که دقیق ببینیم). یه نکته دیگه: حتی اگه می خواستین اون کفی که قبل از شکست اصلی بوده رو هم در نظر بگیرین، باز هم فرقی نمی کرد، چون شکست با همون حرکت اتفاق افتاده و اسپانسر کندل همون می شد. انواع اسپانسر کندل: سه مدل داریم! خب، حالا که فهمیدیم اسپانسر کندل چیه، بیایم ببینیم چند مدل از این اسپانسر کندل ها داریم و چطور می تونیم ازشون استفاده کنیم. در واقع، اگه بخوام یه تقسیم بندی کلی بکنم، ما سه نوع اسپانسر کندل داریم: ۱. اسپانسر کندل های وسط حرکت (Middle Sponsor Candle): این مدل اسپانسر کندل ها، اونایی هستن که بعد از شکستِ چاک ماژور، یه جورایی وسطِ اون لگِ حرکتی که باعث شکست شده، قرار می گیرن. یعنی کندل اسپانسر ما نه اول حرکته، نه آخرش، بلکه یه جایی اون وسطاست. بچه ها، یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد این نوع اسپانسر کندل ها اینه که اینا معمولاً ورودهای مینور یا کوچیک رو به ما میدن. یعنی چی؟ یعنی نباید انتظار داشته باشیم که با این اسپانسر کندل ها روند به طور کامل برگرده یا یه چرخش خیلی بزرگ اتفاق بیفته. ما می تونیم با اینا وارد معامله بشیم و حرکت های نسبتاً خوبی رو هم بگیریم، اما باید حواسمون باشه که دنبال ریوارد های خیلی بالا (مثلاً ریوارد به ریسک ۱۰ یا ۱۵) نباشیم. معمولاً ریوارد به ریسک ۵ یا ۶ رو میشه از اینا گرفت. پس یادتون باشه، این مدل اسپانسر کندل ها که وسط لگ شکست قرار می گیرن، برای گرفتن حرکات کوچیکتر و با ریوارد محدودتر مناسبن. ۲. اسپانسر کندل های اصلی (Extreme Sponsor Candle): اینا دیگه اسپانسر کندل های خفن و اصلی ما هستن! این مدل اسپانسر کندل ها معمولاً در بالاترین یا پایین ترین قسمتِ اون حرکتی قرار می گیرن که باعث ایجاد چاک شده. بیاین همون مثال چاک قبلی رو در نظر بگیریم. درسته که یه حرکت نزولی اومده و چاک رو برای ما ساخته، اما بالاترین نقطه ای که این حرکت از اونجا شروع شده (قبل از اینکه چاک اتفاق بیفته) کجاست؟ دقیقاً همونجاست که ما باید دنبال اسپانسر کندل اصلیمون بگردیم. توی اون ناحیه، آخرین کندل با رنگ مخالف کدومه؟ همون میشه اسپانسر کندل ما. پس نقطه ورودمون میشه همون کندل، اگه قیمت بهش برگرده. البته خیلی وقتا پیش میاد که قیمت به این ناحیه اکستریم برنمی گرده و ما این ورود رو از دست میدیم. اما چون ما معمولاً توی تایم فریم های پایین مثل یک دقیقه کار می کنیم، این از دست دادن ها خیلی هم اهمیت فوق العاده ای نداره و نباید نگرانش باشیم. بالاخره ما ورودی که می خوایم رو یه کم دیرتر یا زودتر از بازار می گیریم و معمولاً هم نتیجه میده. اما اگه دوست دارین این ورودهای مینور (مدل اول) رو هم بگیرین، هیچ اشکالی نداره. من خودم معمولاً میزان ریسکم رو روی این اسپانسر کندل های وسطی نصف می کنم و با نصف ریسک وارد میشم. چون اینا هم می تونن وین ریت (درصد موفقیت) بالای ۷۰-۸0 درصد داشته باشن و یه ریوارد ۵ رو به راحتی بهتون بدن. شاید به اندازه اسپانسر کندل های اصلی ریوارد ۸ و ۹ و ۱۰ نده، اما یه ریوارد ۴ و ۵ خیلی تمیز و راحت رو بهمون میده. مثل اون سلی که چند وقت پیش روی یه ناحیه مهم داشتیم. ۳. اسپانسر کندل های دسته ای (Grouped Sponsor Candles): خب، بریم سراغ گروه سوم. بذارین یه مثال خوب براش پیدا کنم. ببینید، فرض کنین ما یه چاک داریم (حتی اگه چاک ماژور هم نباشه، برای مثال فرض می کنیم که هست). اون حرکتی که این چاک رو برای ما ساخته، بالاترین قسمتش کجا بوده؟ مثلاً یه قله کوچیک قبل از شکست. منطقاً اسپانسر کندل ما باید همونجا باشه، درسته؟ حالا یه دیدگاه دیگه به اسپانسر کندل هست که میگه به جای اینکه فقط یه کندل رو بگیری، بیا کل اون دسته از کندل های مخالف رنگ که پشت سر هم هستن و در ناحیه شروع حرکت قرار دارن رو به عنوان یه ناحیه در نظر بگیر. بعدش بیا روی ۵۰ درصدِ وسطِ این ناحیه اردر ورودت رو بذار. پس کل اون چند تا کندل مخالف رنگ جهت حرکت رو انتخاب می کنی (مثلاً اگه حرکت شکست نزولی بوده، چند تا کندل صعودی پشت سر هم که قبلش بودن)، بعدش یه فیبوناچی یا چشمی، ناحیه ۵۰ درصد اون محدوده رو پیدا می کنی و پندینگ اردرت (سفارش معلق) رو اونجا می کاری. استاپ لاست هم میره پشت کل اون ناحیه، و تی پی هم که بستگی داره تا کجا بخوای با روند همراه بشی. پس شکل دیگه اسپانسر کندلمون می تونه اینجوری باشه که ما چند تا کندل پیوسته با رنگ مخالف رو به عنوان یه ناحیه در نظر بگیریم. من خودم چطور از اسپانسر کندل استفاده می کنم؟ راستش رو بخواین، من خودم شخصاً بیشتر از همون مدل اول و دوم استفاده می کنم و تمرکزم روی آخرین کندل مخالف رنگه . یعنی آخرین کندل از اون جهت حرکتی که باعث شکست شده رو انتخاب می کنم. اگه می خوام بای (خرید) بگیرم، روی های (بالاترین قیمت) اون کندل، و اگه می خوام سل (فروش) بگیرم، روی لُو (پایین ترین قیمت) اون کندل پندینگ اردرم رو می کارم. استاپم هم میره پشت همون کندل و باهاش ادامه میدم. اما یادتون باشه، همونجور که قبلاً هم گفتم، اگه فقط بخواین با همین تک کندل ها کار کنین، شاید حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد از تعداد معاملاتتون کم بشه. چرا؟ چون وقتی یه ناحیه رو در نظر می گیرین (مثل مدل سوم)، احتمال اینکه قیمت به اون ناحیه برسه و اردرتون فعال بشه، خیلی بیشتره. این دیگه کاملاً به سلیقه و استراتژی شخصی خودتون برمی گرده که دوست دارین تعداد معاملات بیشتری داشته باشین یا تعداد کمتر با دقت بالاتر. هر جور که خودتون راحت تر هستین. طبیعتاً وقتی ناحیه رو می گیرین، احتمال اینکه استاپ بخورین هم شاید یه ۴-۵ درصدی بیشتر بشه، ولی در عوض از اون طرف می تونه ۱۰-۲۰ درصد به تعداد تریدهاتون اضافه کنه. این دیگه یه انتخاب شخصیه. من خودم مثلاً روزایی که سود خوبی کردم یا هفته هایی که بازار خوب بوده و نتیجه گرفتم، میام و از این مدل ناحیه ای هم استفاده می کنم. چون گاهی اوقات درسته که ۵۰ درصد اون ناحیه، نقطه بهینه تری نسبت به خود اسپانسر کندل تکی میشه، ولی خیلی وقت ها هم می بینی خود اون اسپانسر کندل تکی، جای خیلی بهینه تر و دقیق تری برای ورود قرار داره. جمع بندی سریع انواع اسپانسر کندل: پس سه مدل اصلی اسپانسر کندل داریم: اسپانسر کندل در بالاترین/پایین ترین نقطه شروع حرکت (اکستریم). اسپانسر کندل در وسط حرکت (با ریسک نصف). اسپانسر کندل های دسته ای (ورود از ۵۰ درصد ناحیه). نقطه ورودمون رو که مشخص کردیم، استاپ لاسمون هم میره پشت همون اسپانسر کندل یا ناحیه. حالا بریم سراغ حد سود (TP): اگه داریم موافق جهت روند اصلی ترید می کنیم: میریم برای زدن تارگت های منفی دو و نیم (-۲.۵) و منفی چهار (-۴) آی سی تی پروجکشن (ICT Projection) همون لگ حرکتی که باعث چاک شده. اگه داریم خلاف جهت روند اصلی ترید می کنیم: تا اکوالیبریوم (Equilibrium) تایم فریم یک دقیقه باهاش همراه میشیم. یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد اکوالیبریوم: ما داریم در مورد اکوالیبریومِ لحظه ای که سیگنال ما فعال شده صحبت می کنیم، نه اکوالیبریوم متحرکی که با قیمت هی تغییر می کنه. چون می دونین که توی تایم فریم یک دقیقه، این اکوالیبریوم مدام در حال جابجاییه. پس مبنای ما اون ناحیه ای هست که وقتی ما وارد ترید شدیم، اکوالیبریوم اونجا بوده. تی پی ما هم میشه همونجا. خب دیگه، فکر می کنم تمام نکات مربوط به اسپانسر کندل رو با هم مرور کردیم. حالا وقتشه که بریم سراغ بک تست گرفتن و ایشالا از هفته دیگه هم فوروارد تست رو با هم شروع می کنیم. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه و بتونین ازش توی معاملاتتون استفاده کنین و پرسود باشین! موفق باشین و روزتون بخیر.
آموزش/4/18/2025
تحلیل طلا و استراتژی های ورود: چطور مثل حرفه ای ها فکر کنیم و ترید بزنیم؟ سلام به همه رفقای تریدر! امروز می خوایم یه گپ خودمونی و تخصصی داشته باشیم در مورد تحلیل بازار، مخصوصاً طلا، و اینکه چطور می تونیم نقاط ورود بهتری پیدا کنیم. یه سری سوال و جواب و تحلیل داریم که می تونه دیدتون رو بازتر کنه. پس اگه آماده اید، بزن بریم! داستان از کجا شروع شد؟ یه عکس و کلی سوال! خب، بذار ببینیم داستان چیه و سوال از کجا شروع شد. یه عکسی جلومونه و بحث سر اینه که وقتی یه چاک (ChoCH - Change of Character) اتفاق میفته و قیمت کلوز می کنه، اولین کندل مخالف، همون کندلیه که باید حواسمون بهش باشه. اما یه نکته! اون کندلی که توی عکس اولیه علامت زده شده بود، انگار زیر ۵۰ درصدِ اون حرکتیه که قیمت رو برده بالا. می دونی، وقتی روند همینجوری بدون استراحت می ره بالا، خیلی بعیده که بخواد همون اول کاری یه واکنش درست و حسابی نشون بده. بازار واسه یه حرکت قوی، نیاز به یه نفس تازه کردن و استراحت درست و حسابی داره. بدون این استراحته، تصمیم گیری و ورود کردن خیلی ریسکی می شه. وقتی روند نفس نمی کشه، چی می شه؟ یه منطق دیگه هم هست. وقتی روند اصلاً استراحت نکرده، احتمال اینکه بخواد توی یه نقطه خاص واکنش قوی نشون بده، خیلی کمه. شاید یه حرکت کوچولو، یه نوسان جزئی بکنه، ولی برای یه حرکت درست و حسابی و قوی، باید قبلش یه استراحت درست دیده باشیم. برای همین، خیلی از اون گزینه هایی که اولش به نظر می رسید، خیلی قابل قبول نبودن. شاید با یه کم ارفاق می شد یه گزینه ای رو قبول کرد که واکنش هم نشون داده، ولی اونم بیشتر شبیه یه حرکت مینور وسط روند بود. تارگت سود (ریوارد) در حرکات مینور کجاست؟ حالا یه سوالی پیش اومد: اگه یه حرکت مینور رو بگیریم، تارگت سودمون (همون ریوارد) رو کجا بذاریم؟ ناحیه تعادل تایم فریم یک دقیقه، یا سقف قبلی؟ اگه حرکت رو مینور در نظر گرفتی، سیف ترین کار اینه که روی ناحیه تعادل پوزیشن رو ببندی. چون داری یه جورایی خلاف روند اصلی یا توی یه جای ریسکی وارد میشی و حرکت می کنی. ولی اگه وسط روند نبود و شرایط ایده آل تر بود، می شد صبر کرد تا سقف قبلی رو هم بزنه. در حال حاضر، امن ترین راه همینه. البته اگه یه کم اهل ریسک باشی، می تونی سقف قبلی رو هم به عنوان تارگت در نظر بگیری. ولی یادت باشه، هر جای دیگه ای این وسط ها، قیمت می تونه برگرده. بعضی ها یه بخشی از پوزیشنشون رو روی ناحیه تعادل می بندن و بقیه اش رو نگه می دارن برای تارگت های بالاتر، مثلاً همون سقف قبلی. این یه روش مدیریته که می تونه خوب باشه. معمولاً حرکات مینور، حداقل تا ۸۰-۹۰ درصد سقف یا کف قبلی خودشون حرکت می کنن. اما بازم میگم، سیف ترین جا همون ایکوالیبریوم یا ناحیه تعادلیه که توی تایم فریم یک دقیقه بهت می ده. استراتژی پرایس اکشن و اون ویدیوی معروف! یکی از بچه ها سوالی پرسید در مورد یه استراتژی پرایسی که توی یه ویدیویی قبلاً در موردش صحبت شده بود. می گفت نتونسته باهاش ارتباط بگیره و نمی دونه چطور می شه تو لایو بازار ازش استفاده کرد. حالا به این هم می رسیم و کامل بازش می کنیم. مینور بگیریم یا ماژور؟ مسئله این است! قبل از اون، یه بحث دیگه هم مطرح شد. یکی از دوستان یه سری عکس فرستاده بود و سوالش این بود که این بایی (Buy) که بچه ها گرفتن، بای قوی ای حساب می شه یا نه؟ جواب این بود که این بیشتر یه بای مینوره. حالا مشکل اینجاست که بعضی ها مینور می گیرن، بعضی ها ماژور. اگه بخوایم یه مبنای درست برای آزمون و خطا یا حتی ترید واقعی داشته باشیم، چی کار باید بکنیم؟ ببین، اگه قرار باشه تو یه آزمونی شرکت کنی که باید مثلاً دو تا از سه تا معامله ات تی پی (Take Profit) بخوره، شاید بهتر باشه که فعلاً سراغ مینورها نری. چرا؟ چون ریسکشون بالاتره و ممکنه استاپ بخوری. شرط اصلی ورودمون چی بود؟ این بود که قیمت بیاد زیر ۵۰ درصد یه حرکت، یعنی زیر ناحیه تعادل، خط میدنایت و اینجور چیزا، بعد دنبال بای بگردیم. اگه قرار باشه هرجایی که چاک اتفاق میفته وارد بشیم، خب ممکنه از ده بار، پنج شیش بارش سود بده، ولی اون سه چهار باری که استاپ می خوری هم باید در نظر بگیری. اینترمدیت لو (ITL) رو درست تشخیص بدیم! یه عکسی شیر شد که توش اینترمدیت لو (ITL) یه کم اشتباه مشخص شده بود. اینترمدیت لو واقعی باید کف اصلی تر باشه. یعنی جایی که حرکت از اونجا شروع شده و سقف قبلی خودش رو شکسته. اون وسط ها اگه یه کفی تشکیل بشه، اون اینترمدیت لو حساب نمی شه، بیشتر میدل یا وسط رونده. با ارفاق اگه می خواستیم یه آی تی ال در نظر بگیریم، باید یه نقطه ای رو انتخاب می کردیم که بعد از شکستن سقف قبلی تشکیل شده. اگه اونم واکنشی نداده و استاپ خورده، یعنی انتخابمون درست نبوده. در کل، تا وقتی قیمت به نواحی پایین تر و معتبرتر برای بای نرسه، مثلاً تا یه محدوده مشخصی پایین نیاد، خیلی نباید دنبال بای بود. بیشتر باید حواسمون به فرصت های سل (Sell) باشه. مبنای آزمون و معاملات: تمرکز روی حرکات ماژور پس برای اینکه هم خیالمون راحت تر باشه و هم وین ریت بهتری داشته باشیم، بهتره مبنای کارمون رو بذاریم روی چاک های ماژور و حرکات بزرگتر. اگه یکی بیاد تو آزمون هی مینورها رو بگیره، ممکنه با دو تا استاپ کل آزمون رو از دست بده. بهتره این اتفاق بیفته، بره دوباره تمرین کنه و یاد بگیره که فعلاً مینور نگیره تا حرفه ای تر بشه. بریم سراغ تحلیل عملی: پیدا کردن اسپانسر کندل حالا می خوایم یه کم عملی تر کار کنیم و بریم سراغ پیدا کردن اسپانسر کندل و نقطه ورود. البته این یه تحلیل کامل تریدینگ نیستا! فقط می خوایم روی پیدا کردن اسپانسر کندل تمرکز کنیم. خیلی از فاکتورهای دیگه مثل پرایس اکشن کلی، تارگت زون های تایم بالا و... رو الان خیلی دقیق بررسی نمی کنیم. فقط می خوایم دنبال چاک بگردیم و اسپانسر کندل رو پیدا کنیم. قدم اول: پیدا کردن تارگت زون در تایم بالا کاری که می کنیم اینه: چون قیمت خیلی بالا رفته و به نواحی مهمی رسیده، اول میریم تو تایم فریم ۱۵ دقیقه و تارگت زون رو پیدا می کنیم. خب، فرض کنیم رسیدیم به اولین تارگت زون ۱۵ دقیقه. چرا این کارو می کنیم؟ چون مثلاً تاد (TOD - Time of Day) یا همون زمان مهم روزمون همونجاست و بازار تازه باز شده و خیلی به تاد نزدیکیم. برای اینکه بخوایم دنبال سل بگردیم و یه ناحیه سل رو قبول کنیم، نیاز به یه تأییدیه محکم تر داریم. یه ناحیه ای رو علامت می زنیم و می گیم این اوردر بلاکی (Order Block) هم که اینجا کشیده شده، نسبتاً درسته و می شه بهش اعتماد کرد. اگه قیمت اومد اینجا، می تونیم به سلش فکر کنیم. اگه رد کرد، خب میریم سراغ نواحی بالاتر. من خودم شخصاً اگه بخوام معامله کنم، این نواحی خیلی نزدیک به تاد رو همه مینور در نظر می گیرم. دوست دارم قیمت یه ذره از تاد فاصله بگیره و بعد برگرده سراغش. این دیگه خیلی زیادی نزدیکه! اما خب، حالا ببینیم واکنشی می ده یا نه. وقتی تاییدیه ها جور نیستن... فرض کنیم واکنشی نداشتیم. یه ناحیه بای هم پایین داریم، ولی چرا اونو نمی گیریم؟ چون ایکوالیبریوم های بعدی مون خیلی پایین تره. تا قیمت به یه سطح مشخصی زیر اون نرسه، به بای فکر نمی کنیم و فقط دنبال سل هستیم. حتی اگه تاد به ما یه ناحیه بده، یعنی از نظر تاد تأیید شده، ولی از نظر بقیه عوامل نه، بازم کمه. ببین، ما حداقل چهار تا خط و نشونه می کشیم، دیگه کمِ کم باید سه تاش بهمون تأییدیه بده. اگه نخوایم همشون با هم هم جهت باشن، حداقل سه تا تأییدیه لازمه. اینکه فقط بخوایم بر مبنای یه خط تصمیم بگیریم، خب نتیجه اش می شه یه استاپ الکی! اوردر رو برنداشته؟ پس معتبر نیست! یه نکته مهم دیگه: اگه یه حرکتی اتفاق افتاد ولی اوردر اصلی ما رو برنداشت، اون حرکت برای ما خیلی معتبر نیست. احتمال اینکه قیمت برگرده بالاتر و استاپمون رو بزنه، خیلی زیاده. پس اگه ورود کرده بودیم، استاپ می شدیم. باز هم منطق نزدیکی به تاد یادتونه گفتم زیادی نزدیک تادیم؟ اگه بخوایم یه واکنش خوب داشته باشیم، باید یه کم ازش فاصله بگیریم. وقتی خیلی تو دلشیم، قیمت چیکار می خواد بکنه دقیقاً؟ باید بیاد یه حرکتی داشته باشه، مثلاً برگرده به ناحیه اوپن (Open) و یه کاری بکنه. اینجا که تو دهن تاد هستیم، کاری ازش برنمیاد. تازه، تارگت زون ۱۵ دقیقه مون هم اگه یادتون باشه، بزرگ بود و تا یه جاهایی ادامه داشت. پس همچنان می تونیم تو نواحی تارگت زون باشیم. بررسی اسپانسر کندل: آیا واقعاً معتبره؟ فرض کنیم یه ناحیه ای فعال شد. حالا باید برگردیم ببینیم اسپانسر کندلش درسته یا نه. کاری که باید بکنیم اینه: بریم ببینیم این اوردر بلاکی که اینجا کشیده شده، آیا واقعاً اسپانسر کندله یا نه. برمی گردیم عقب، میریم جایی که این سقف رو برامون ایجاد کرده. می بینیم که بله، اوردر بلاکی که گرفته شده، می تونه اسپانسر کندلمون هم باشه. حالا اگه می خواستیم یه کم کم ریسک تر عمل کنیم، می تونستیم یه نقطه ورود دیگه با استاپ پشتش در نظر بگیریم. ریسک به ریوارد، یه فاکتور مهم! یه چیزی که خیلی مهمه، ریسک به ریوارد معامله است. اگه یه ورودی خیلی جذاب نباشه و ریسک به ریواردش نچربه، اصلاً ارزش گرفتن نداره. من خودم کمتر از ریوارد چهار یا پنج رو نمی گیرم. کدوم اوردر بلاک تر و تازه است؟ حالا بریم یه ناحیه بالاتری رو چک کنیم. اسپانسر کندلش رو ببینیم. می بینیم که یه سری اوردرها توسط اوردرهای بعدی برداشته شدن (به اصطلاح میتیگیت شدن). اینا دیگه دست خورده حساب می شن. ما دنبال یه ناحیه تر و تازه می گردیم. فرض کنید یه ناحیه ای پیدا کردیم که به نظر میاد دست نخورده و تر و تازه است. چرا این ناحیه رو دوست داریم؟ چون پایینی ها همه دست خوردن. اگه اینجا ورود کنیم و استاپمون رو هم بذاریم، دیگه اگه اینم استاپ بخوره، نوش جونمون! این دیگه یه استاپ واقعیه. تازه، چون قیمت تا اینجا اومده، به نظر میاد اگه حرکت کنه، حداقل تا تاد میاد پایین. یعنی می شه یه ریوارد خوب هم ازش گرفت، اگه درست حرکت کنه. اگه می خواستید مینور بگیرید، شاید همون اولش یه ریوارد چهاری داده بود. ولی اگه دنبال ریوارد بزرگتر باشیم، باید صبر کنیم. و بله! می بینیم که تا تاد هم میاد. پس متوجه شدید پیدا کردن نواحی چقدر مهمه؟ باید به همه چیز توجه کنید. یه نکته طلایی: اوردری که کف نزده هنوز اعتبار داره! یکی از بچه ها یه سوال خیلی خوبی پرسید. گفت: یه جایی که یه شدو به یه اوردر بلاکی می خوره، شما می گین دیگه این خورده شده و مصرف شده. درسته؟ می تونیم یه شرطی بهش اضافه کنیم که ببینیم از کف یه جایی شروع شده اومده بالا، اون اوردر بلاک سل رو ساخته. اگه شدو بهش خورد و رفت اون کف رو شکست، مطمئن بشیم که مصرف شده. اگه کف رو نشکنه و اون وسط بازی کنه، می تونیم در نظر بگیریم خورده نشده؟ این سوال فوق العاده بود! آره، شاید بشه اینجوری فیلترش کرد. اگه قیمت به اوردر بلاک خورد و کف رو نزد، بگیم همچنان اون اوردر بلاک اعتبار داره. اینجوری شاید یه بخشی از ورودهای مینور از دست بره، ولی بهتره آدم ۱۰ درصد معاملات رو از دست بده تا اینکه چهار پنج تا استاپ اضافه بخوره. پس اینو به عنوان یه نکته کلیدی داشته باشید: اگر اردری که برداشته می شه، بره و یک کف ماژور ایجاد بکنه (یعنی کفی که اون حرکت رو شکل داده رو بزنه)، اون موقع می گیم اون اردر دیگه اعتبار نداره و دست خورده محسوب می شه. ولی اگر نتونه اون کف رو بزنه، اون موقع همچنان اعتبارش پابرجاست. بذارید یه مثال بزنم. فرض کنید یه اردری داریم که اعتبارش برامون باقی مونده. آخرین کفی که قبل از اینکه قیمت بیاد بالا و این اردر رو برداره، می تونیم اینجا در نظر بگیریم. حالا با یه کم ارفاق، یه جای دیگه رو هم می شه در نظر گرفت. قیمت اومده این اردر رو برداشته، اما این برداشتِ اردر نیومده چاک (شکست ساختار) برای ما ایجاد بکنه و دوباره برگشته رفته بالا، اردرِ یه ناحیه دیگه رو برداشته. برداشتِ این اردر دوم، آخرین کفی که داشته رو اومده و چاکش رو ایجاد کرده. پس این اردر دیگه مصرف شده و تبدیل شده به این یکی. حالا این اردر جدیدی که برداشته شده، کفش کجا بوده؟ کفش اینجا بوده. اومده این کفه رو زده. پس الان دیگه این اردر هم برای ما اعتبار نداره. اردر جدیدمون می شه اینجا، که کف جدیدمون هم اینجاست. قیمت اومده یه بار بالا، برش داشته، رفته پایین ولی کف رو نزده. برای همین، وقتی دوباره برگشته اومده بالا، این اردر همچنان برای ما ولید (معتبر) بوده. برش داشته، کف رو زده. پس این دیگه برای ما اعتبار نداره. الان اردر شیفت می شه به این یکی. و همینطور الی آخر. پس عملاً تنها اردری که همچنان برای ما معتبره، می شه اون اردری که بعد از برداشته شدنش، کف قبلی رو نزده. بقیه همه اردرها رو برداشتن و کف زدن. فقط اون شدویی که اردر رو برداشته و کف نزده، باعث می شه اون سقف هنوز برای ما اعتبار داشته باشه. کاری که من کردم چی بود؟ تمام این اردرها رو نگه داشتم، اومدم آخر چارت نگاه کردم ببینم اینجا که قیمت بی احترامی کرده، به کدوم اردرها بی احترامی کرده. دیدم تک تک اردرهایی که کف رو زدن، اصلاً بهشون اهمیت داده نشده و ازشون رد شده. رسیده به اردری که کف رو نزده، و یه واکنش تمیز و خوب بهش داشتیم. پس آره، اینو می تونیم جزو قوانین بذاریم. وقتی دارید شیفت اردرها رو بررسی می کنید، حتماً این موضوع رو چک کنید. اون حرکتی که اومده اردر رو برداره، کفش کف مهمیه. اگه اردر برداشته شده بره اون کف رو بزنه و یه چاک برای ما به وجود بیاره (یا برعکس، سقف رو بزنه و چاک صعودی ایجاد کنه)، در اون صورت اون اردر دیگه خورده شده و اعتبار نداره. اما اگر نه، به اون کف احترام گذاشته بشه و برگرده، اون موقع عملاً هنوز اردر ما فعاله و می تونیم مجدداً ازش استفاده بکنیم. شاید من خودم تو ذهنم اینو بررسی می کردم، ولی نمی تونستم به عنوان یه قانون بهتون بگم. یعنی ذهنم خود به خود این موضوع رو فاکتور می گرفت. با این نکته، فکر کنم یکی از مشکلات خیلی عمده انتخاب سقف و کف هم حل بشه و خیلی از این اوردر بلاک ها رو می تونید دیگه فیلتر بکنید که الکی نخواید روشون ورود بکنید. استراتژی پرایس اکشن: رقص کندل ها در دقایق پایانی! حالا بریم سراغ اون استراتژی پرایس اکشنی که در موردش سوال شده بود. همونی که مربوط به تایم یک ساعته، تشخیص کندل ۳۰ دقیقه و ورود در ۲۰ دقیقه قبل یا بعد از بسته شدنش بود. ببینید، تایم فریم چهار ساعته کلاً برامون خیلی اهمیت داره، مخصوصاً باز و بسته شدنش و نواحی حمایت و مقاومتی که تشکیل می ده. بچه های پرایس اکشن کار، نواحی حمایت و مقاومت رو چجوری در میارن؟ اونا خیلی به شدو اهمیت نمی دن و نواحی شون رو بر اساس بادی (بدنه کندل) می کشن. جاهایی که تاچ زیادی می تونه داشته باشه، می شه نواحی حمایتی و مقاومتی شون روی چارت. اگه یکی از این نواحی رو بشکنه، معتقدن که حرکت می تونه تا ناحیه بعدی هم ادامه پیدا کنه. چرا به شدوها توجه نمی کنن؟ چون تمام هدف پرایس اکشن اینه که یک حمایت یا مقاومتی شکسته بشه و بره و اون شدو رو براشون پر بکنه. برای همین، خود شدو به عنوان ناحیه حمایت و مقاومت دیده نمی شه، بلکه به عنوان حد تی پی (Take Profit) براشون در نظر گرفته می شه. خب، چیکار می کنن؟ از همین تایم فریم چهار ساعته شروع می کنن علامت هاشون رو می زنن، میان دونه دونه پایین تر و این نواحی رو بهینه تر می کنن. جاهایی که بیشترین تاچ ها و حرکت ها رو داشته و شدوها. بعد میرن تایم فریم پایین تر، مثلاً ۱۵ دقیقه، و دوباره نواحی مهم رو مشخص می کنن. یکی از بچه ها یه نکته خوبی گفت: اگه با نمودار میله ای بکشیم، خیلی راحت تر باشیم. آره، نمودار میله ای شدو رو نشون نمی ده و می تونی دقیقاً سقف و کف رو بر اساس بادی ها داشته باشی. اینجوری تشخیص راحت تر می شه. جادوی دو سه دقیقه آخر کندل چهار ساعته! حالا چی برای ما مهمه؟ بسته شدن کندل چهار ساعته، مخصوصاً توی دو سه دقیقه آخرش! اینکه چجوری رفتار می کنن و حرکت می کنن، خیلی مهمه. آیا تلاش می کنن بالای یه خط مقاومتی ببندن یا زیر یه خط حمایتی؟ مثلاً فرض کنید یه ناحیه حمایتی داریم. کندل چهار ساعته داره زیرش بازی می کنه، به سختی خودش رو می رسونه و سعی می کنه بالاش بمونه، اما توی دو سه دقیقه آخر میان و زیرش می بندن! این می تونه چه نشانه ای باشه؟ نشانه تمایل به نزول. اینه که میگم توی لایو بازار مهمه اون دو سه دقیقه آخر دارن چیکار می کنن. رفتارشون خیلی اهمیت پیدا می کنه. یا مثلاً برمی گردیم به یه کندل تایم فریم یک ساعته. یه ناحیه حمایتی و یه ناحیه مقاومتی داریم. کندل فعلی بهش احترام می ذاره. کندل بعدی ازش می گذره و پایین تر بسته می شه. باید ببینیم ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه چه اتفاقی براشون میفته. اگه ۳۰ دقیقه هم زیر اون ناحیه بسته بشه، و ۱۵ دقیقه هم همینطور، این خودش یه سیگناله. حالا اگه قیمت برگرده و بخواد اون پایین شکل کندل رو عوض بکنه، می شه به سلش فکر کرد. یعنی اگه اول کندل باز بشه، بیاد یه شدوی بالا درست بکنه و بعد برگرده پایین، می شه به سلش فکر کرد. وقتی تلاش ها در ثانیه های آخر نتیجه معکوس می ده! یه مثال جالب: فرض کنید قیمت اول میاد پایین، زیر یه ناحیه حمایتی. توی تایم فریم ۱۵ دقیقه، اول میاد پایین، سعی می کنن زیرش ببندن، اما زیر لو (Low) یا کفِ کندل قبلی که به ناحیه حمایتی احترام گذاشته بود، نمی بندن. با اینکه زیر ناحیه مقاومتی (که حالا نقش حمایتی پیدا کرده) بسته شده، اما به اون لو قبلی احترام گذاشته. بعد اتفاقی که میفته چیه؟ بریم تو تایم فریم پایین تر، مثلاً یک دقیقه، ببینیم تو اون کندل ۱۵ دقیقه ای چه خبر بوده. فرض کنید سه دقیقه مونده به بسته شدن کندل ۱۵ دقیقه، و ما زیر ناحیه حمایتی قرار داریم. طبیعتاً فکر می کنیم که الان باید بیان و این کف رو بشکنن. اگه قراره شکست اتفاق بیفته و قطعی باشه، کندل ۱۵ دقیقه باید طی سه دقیقه آینده زیر این بسته بشه. تا اینجا بد نیست. اما یهو برمی گرده! یک دقیقه مونده که کندل بسته بشه، ببینید چه اتفاقی میفته: برمی گردونن و می برنش بالا! این حرکتی که تو این یک دقیقه آخر میفته، خیلی برای ما مهمه. چرا؟ چون ۱۴ دقیقه تلاش کردن بیان زیر این ناحیه حمایتی، ولی توی ثانیه های آخر دارن کندل رو برمی گردونن بالا. این یعنی چی؟ یعنی قراره به اون ناحیه احترام گذاشته بشه. نمی خوان هنوز بشکنن یا ردش بکنن. درسته که دوباره برش می گردونن پایین، اما عملاً کندل بعدی که باز شده، شدوی بالا نداره! تحلیل رفتار کندل بعدی: سرنخ ها در شدوها! پس با توجه به حرکتی که توی کندل قبلی ۱۵ دقیقه اتفاق افتاد (که توی یک دقیقه آخر کندل رو برگردوندن بالا و بالای خطمون بستن)، و اینکه کندل جدیدی که برای ما باز شده شدوی بالا نداره، اگه می خواست این بریزه و بره پایین، باید اول می اومد یه شدو براش بالا درست می کرد، یه ناحیه رنج کوچیکی درست می کرد، بعد می رفت که بریزه. اما الان که اول اومدن پایین، یعنی چی؟ با توجه به احترامی که کندل قبلی بهش گذاشته، یعنی اینکه دارن شدوی پایین رو برای کندل ۱۵ دقیقه درست می کنن که بعد حرکت کنن برن سمت بالا. اینجا ما چیکار می کنیم؟ چون کندل ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه خودشون اعتبار خیلی بالایی ندارن، میایم اوپن کندل یک ساعته رو مارک می کنیم. به محض اینکه این کندل یک ساعته برگرده و بیاد بره بالا و صعودی بشه، ما از اینجا می تونیم باهاش به دید بای نگاه کنیم و باهاش حرکت کنیم، مثلاً یه حرکت مشخصی (مثلاً ۲۰ پیپ) رو هم باهاش بگیریم. فعلاً دارن شدوی پایین کندل ۱۵ دقیقه رو می سازن. دارن این توهم رو برای بقیه ایجاد می کنن که ما زیر اون ناحیه حمایتی بستیم و قراره بریم بریزیم. اینجا همه دارن سل می زنن، بدون توجه به اینکه کندل ۱۵ دقیقه ما شدوی بالا نداره. کجا داری سل می زنی باهاش می ری؟ این پایین اومدنه اعتبار نداره عملاً. ورود با بای استاپ: صبر، کلید موفقیت! حواستون باشه، ما اینجا نمیایم مستقیم بای بزنیم ها! ما بای استاپ (Buy Stop) می ذاریم توی این سیستم. یعنی صبر می کنیم یکی از این کندل ها برگرده و بعد باهاش همراه می شیم. یعنی اگه می خواستین بر اساس کندل ۱۵ دقیقه تصمیم بگیرید، باید بای استاپتون بالای هر کدوم از این کندل ها می بود و منتظر فعال شدنش می موندید. تا زمانی که اون کف پایینی نخوره، بای استاپ شما تغییری نمی کنه. باید اون کف قبلی تون رو بزنن که بتونن براتون یه شکل جدید به وجود بیارن. خب، حالا فرض کنید عملاً اینجا اتفاقی که میفته اینه که کندل یک ساعته ما برگشت. پس اون تریدی که ما داشتیم بر اساس تایم فریم یک ساعته، الان فعال شد. کندل یک ساعته ما الان برگشته و قراره ما باهاش اون حرکت مشخص (مثلاً ۲۰ پیپ) رو بریم. استاپمون هم کمه، مثلاً دو پیپ. و بله! اون حرکت اتفاق میفته. پس متوجه شدید چقدر مهمه توی لایو بازار نگاه کنید و ببینید چه اتفاقی داره می افته؟ ترکیب سبک ها برای وین ریت بالاتر حالا ما این معاملاتی که توضیح دادیم رو صرفاً پرایس اکشنی نمی گیریم. من یه زمانی فقط بر اساس این معامله می کردم، اون موقع که از تکنیکال خیلی چیز زیادی نمی دونستم. فاندامنتالیست بودم، جهت کلی چارت رو از روی فاندامنتال درمیاوردم و بعد معاملاتم با این کندل یک ساعته و چهار ساعته بود. یعنی زمانی که در جهت فاندامنتال من، این حرکت معکوس پرایس اکشنی اتفاق می افتاد، باهاشون حرکت می کردم. اما ما الان چه استفاده ای ازش می کنیم؟ ما تأییدیه هایی مثل اتفاقی که دیروز افتاد رو داریم. جایی که مثلاً یه اینترمدیت های (Intermediate High) داریم و نقطه بکریه و داره میاد که برای سل استفاده بشه. اما توی برگشتش، کلوز کندل ها رو پرایس اکشنی چک می کنیم. اگه مواردی که گفتم توش دیده بشه، اون می شه آلارم خطر که حواست باشه! تو داری اولین سیگنال های پرایس اکشن رو در جهت حرکت عکس می گیری. پس اون ترید تو به احتمال خیلی زیاد می تونه استاپ بخوره. ما داریم این همه سبک رو با همدیگه ترکیب می کنیم که بتونیم احتمال موفقیتش رو ببریم بالا. وقتی یه چیزی از طرف همه ستاپ ها و دیدگاه ها تأیید بشه، یعنی اعتبار بالاتری داره دیگه. می شه بیشتر بهش اعتماد کرد. ستاپ هایی که با همدیگه توافق نظر ندارن، وقتی نسبت به یه چیز متفق القول میگن اوکی، یعنی تو می تونی بیشتر بهش اعتماد بکنی. پس ما این تأییدیه ها رو داریم می گیریم به خاطر اینکه بدونیم همه در یک راستا و یک جهت ان. به محض اینکه اولین مخالف نظر پیدا شد، تموم! دیگه ما باهاش کاری نداریم. شاید بشه با اسمارت مانی هم ترکیب کرد. آره دیگه، مثلاً اون استراتژی پی او آی (POI - Point of Interest) که به بچه ها دادم همینه. چون بچه ها نمی تونستن این چاک ها و این نواحی حمایتی مقاومتی رو در بیارن، گشتم یه اندیکاتوری پیدا کردم که این حمایت و مقاومت های قوی رو براشون بکشه. اون استراتژی که تو یوتیوب گذاشتم دقیقاً بیسش بر همین پرایس اکشنه، ترکیبه با نواحی اسمارت مانی. بچه های اسمارت مانی، حمایت و مقاومتشون که هانت (Hunt) می شه برمی گرده، با استفاده از قانون پرایس اکشن (همین چیزی که الان براتون گفتم و کشیدیم و ورود کردیم)، عملاً همون استراتژی بود که بهشون دادم. که پی او آی هانت می شه، یه ناحیه حمایتی داشتید که خورده و بعد توی برگشتش با بای استاپ باهاش همراه میشید. و به بچه ها گفتم برای اینکه خیالشون راحت باشه ریوارد دو بگیرن. ولی اگه خودت بتونی درست تحلیل بکنی، مثل همین چیزی که بهتون گفتم، به راحتی ریوارد چهار و پنج رو بهتون می تونه بده. آیا می شه پرایس اکشن رو حذف کرد؟ یکی از بچه ها پرسید: امکانش هست کلاً پرایس اکشن رو ازش حذف بکنیم؟ وین ریت خیلی میاد پایین؟ ببین، با داشتن پرایس اکشن روی معاملات، وین ریت می تونه خیلی بالا باشه، مثلاً بالای ۹۰ درصد. اگه بخوای پرایس اکشن رو حذف بکنی و صرفاً دیدت همین آی سی تی و ورودی های اسمارت مانی باشه، می تونی یه وین ریت مثلاً ۷۵ درصدی با ریوارد حداقل پنج داشته باشی. اگه نمی خوای اینقدر برای خودت سختش بکنی. تجربه و ژورنال نویسی در مورد وین ریت و تعداد معاملات هم سوال شد. ببینید، وقتی یه نفر میگه وین ریتش مثلاً ۹۳ درصده، این روی تعداد زیادی معامله در یه بازه زمانی طولانی (مثلاً دو ساله و بالای سه چهار هزار تا معامله) به دست اومده. اینا همه باید ژورنال بشن. یه بخشی از اینکه وین ریت بالاست، برمی گرده به پرفورمنس شخصی و تجربه. یعنی ممکنه یه سری معاملات رو خود استراتژی استاپ بخوره، ولی با تجربه و دیدی که به چارت پیدا می کنی، نذاری اون استاپ رو بخوری. خب طبیعیه که اوایل کار، شما اون استاپ ها رو باید بخوری. مگه اینکه یه روزی برسی به جایی که بتونی نگاه اون فرد باتجربه رو به چارت داشته باشی. ولی اغلبشون وقتی همه اینا رو با هم ترکیب می کنیم، می بینید دیگه، مثلاً دیروز درسته تی پی نداد ولی استاپ هم نخوردیم. خب همین می شه سیف شدن. استاپ نخوردی، تی پی هم نگرفتی، ولی وین حسابت میاد چون ضرر نکردی. وقتی بتونی با پرایس اکشن استاپت رو سیف کنی، خب عملاً جزو آمار استاپت نمیره. مثال دیگه از ورود پرایس اکشنی بریم یه مثال رندوم دیگه رو با هم ببینیم. فرض کنید کندل یک ساعتمون داره بسته می شه. یه دونه دیگه میریم جلو که کندل ۱۵ دقیقه جدیدمون باز بشه. همین الان خودش یه مثال کامله. کندلمون صعودیه. بریم تایم بالاتر، حمایت و مقاومتشم بکشیم. اینجا یه ناحیه حمایتی داشتیم که اومده زیرش بسته. این بسته شدن زیرش می تونه سیگنال نزول باشه. اینجا هم یه ناحیه حمایتی از قبل داشتیم. (من این حمایت و مقاومت رو همیشه قاطی میگم! آقا اینجا یه رزیستنس داریم، اون پایین هم ساپورت. فارسی اش سخته!) خب، این بالا دو تا رزیستنس داریم، این پایین هم یه دونه ساپورت. یه ساپورت جدید هم شکل گرفته. این نواحی چهار ساعتمون. میایم روی یک ساعته. روی یک ساعته به نظرم اوضاعش خوبه. اینم می شه یه کوچولو اینجا گذاشت. خب، توی یک ساعته ما اومدیم زیر این ناحیه ساپورتمون بستیم. میریم تو ۳۰ دقیقه. تو ۳۰ دقیقه هم اگه اینو بخوایم ساپورت بگیریم، بازم زیرش بستیم. پس تا اینجا همه دارن زیرش می بندن. توی ۱۵ دقیقه هم که بازم زیرش بستیم. پس آقا تا اینجا همه چیز برای ما تأییدیه این رو داره که یک ساپورتی شکسته شده و توی ۱۵، ۳۰، یک و چهار ساعته زیرش بسته شده. حالا، اتفاقی که می افته اینه. ما الان اینجا زیرش بستیم. کندل چهار ساعته قبلیمون بسته شده. الان کندل چهار ساعته جدید می خواد برای ما باز بشه. کندل چهار ساعته جدیدمون اگه اول بره شدوی بالا رو بسازه، بعد برگرده بیاد پایین، حتی توی یک ساعتمون می تونیم این سیگنال رو ازش داشته باشیم که می تونیم به سل فکر بکنیم. چرا؟ چون این حرکتی که شکل گرفته می تونه ادامه بده و رو به پایین بره. چون اینا همه زیرش بسته شدن. خب الان برمی گردیم اینجا. کندل یک ساعتمون صعودیه. کندل ۱۵ دقیقه مون هم صعودیه. بین اون ناحیه ساپورت و رزیستنس داره بازی می کنه. خب، آها، ۱۵ دقیقه جدید باز شد. همزمان ۱۵ و ۳۰ با همدیگه باز شدن. به جای اینکه حرکت کنه پایین و شدوی پایین درست کنه، حرکت کرد اول شدوی بالا رو درست کرد. ۲۰ درصد زمانی کندل یک ساعتمون هم عملاً گذشته. پس کاری که می کنیم چیه؟ منتظر می مونیم شدوی ۱۵ دقیقه مون کامل بشه، برگرده پایین و بعد می تونیم باهاش هم جهت بشیم و حرکت بکنیم. ورود یک ساعتمون کجاست؟ اینجاست که اگه بخوایم بر اساس این بریم. اگه برگردن زیرش، می تونیم یه استاپ نزدیک براش بذاریم و یک حرکت مشخص (مثلاً ۲۰ پیپی) رو روش داشته باشیم. اگه تو حرکت دوم دیدیم داره بازی می کنه، شاید بهتر باشه ببندیمش. مخصوصاً اگه نزدیک به بسته شدن کندل یک ساعته باشیم. دیگه باید وایسید کندل یک ساعته جدید براتون شکل بگیره. اما خب اگه می خواین به قوانینش پایبند باشین، دیگه باید منتظر اون ۲۰ پیپش بشید. تحلیل لایو طلا و کندل دیلی یکی از بچه ها در مورد لایو طلا سوال پرسید که گفته شده بود کندل دیلی رو ببینه. منظورش چی بود؟ آیا چون کندل دیلی قرمز شده، باید به فکر سل می بودیم؟ ببین، تو لایو مارکت، اگه بالای کل ناحیه تعادل باشیم، تو یک دقیقه هم چاک داده باشیم و کندل دیلی مون هم شدو بالاشو زده و نزولی شده باشه، آیا می شه به فکر سل بود یا نه؟ صبر کنید ببینم سوال دقیق چی بود. آها، فکر کنم وقتی می خواستن بای بگیرن، بهشون گفته شده بود حواسشون به کندل دیلی باشه. چرا؟ چون ما بالای ناحیه تعادل هستیم و چاک یک دقیقه هم داده. می شه تو اون ناحیه بالا مثلاً حوالی یه قیمتی به فکر سل بود. مخصوصاً اینکه اگه امروز به شکل خاصی بسته شه، فردا و پس فردا ممکنه بریزیم. به خاطر اینکه مثلاً اگه دوشنبه حرکت کرده باشه، سه شنبه بالای دوشنبه رو گرفته و ادامه داده، و الان ما از بالای سه شنبه نقدینگی رو برداشته باشیم، می تونه چهارشنبه یه روز برگشتی باشه و ونزدی ریورسال (Wednesday Reversal) رو تشکیل بده. اگه برگرده و یه جایی بسته بشه، همینو احتمالاً گفتم. گفتم کندل دیلی رو حواستون باشه. می خواستن به بای فکر کنن، بهشون گفتم بای هاتون رو سعی کنید تی پی کوچیک بذارید. چرا؟ به خاطر اینکه احتمال ونزدی ریورسال خیلی زیاده. ما الان سقف سه شنبه رو برداشتیم و برگشتیم بریش (نزولی) شدیم. کندل دیلی مون الان برگشته، هی داره بین دوجی و بریش بازی می کنه، گیر کرده. با توجه به اینکه نقدینگی سه شنبه رو برداشته، پس الان احتمال اینکه بیارن این کندل رو نزولی ببندن و حتی زیر ۵۰ درصد سه شنبه ببندن خیلی زیاده. که بعد پنج شنبه یا یه دوجی کوچولوی بریش بهمون میده یا یه حرکت بریش بزرگتر میاد و کف سه شنبه و دوشنبه رو میزنه و میره که جمعه هم ادامه ش میده و بیشتر حرکت می کنه. احتمالاً اینو به خاطر بای گفتم که حواسشون به بایا باشه و زودتر ببندنش. چون احتمال اینکه یک چهارشنبه برگشتی برامون ساخته بشه، با توجه به برداشتن نقدینگی سه شنبه و برگشت کندل، می تونه بای ها خطرناک باشه. پس ورودهاتون کوچیک باشه و کوچیک تی پی بگیرید خیلی امن تره نسبت به سل ها. چاک یک دقیقه و اندیکاتورها یه سوال دیگه هم بود در مورد چاکی که تو یک دقیقه داده شده بود و اینکه آیا اندیکاتور درست کشیده یا نه. اگه اون کف پایینی رو بگیریم، همون اسپانسر کندل مینور رو بهمون میده. اون ورود خیلی جالب نیست. ولی یه ورود دیگه می تونه یه ورود مینور خوب باشه. اما اگه بیاد یه ناحیه دیگه ای، قشنگ یک حرکت بزرگی رو می تونه بعد از خودش شکل بده. البته اگه استاپ نخوریم و باز هم پرایس اکشنی بستگی داره چجوری خودشو برسونه اونجا. اگه برسه به اون ناحیه، مثلاً از اونجا می تونید به یه حرکتی فکر بکنید. تادمون کجاست؟ همونجاها می شه. تی پی اولتون می تونه توی تاد باشه. تی پی دومتون می تونه تا ناحیه بعدی تون باشه. اگه بیاد اینجا تازه، و اون تی پی اول مورد نظر رو بده و کندل برگرده بریش بشه، به نظرم حتی می تونید این معامله رو نگه دارید برای فردا و یه حرکتی رو تو فردا هم ببینید تا یه قیمت های پایین تری. می تونه تو نواحی آسیا براتون تی پی بزنه. یه اندیکاتور جالب دیگه یه اندیکاتور دیگه ای هم هست که جالبه. این اندیکاتور چیکار می کنه؟ اون ناحیه ای که مد نظرتونه رو براتون شمارش انجام می ده. مثلاً میگه چند تا کندله؟ میانگین حرکتی بولیش و بریش چقدره و تمایلات مارکت به کدوم سمته بیشتر. به چه دردی می خوره؟ به این درد می خوره که زمانی که چاک براتون اتفاق می افته، تشخیص بدید آیا اون قدرت کافی رو برای حرکت چاک داره یا نه. مثلاً از یه جایی تا جایی که چاک اتفاق افتاده، یه حرکت صعودی قوی داشتیم که ببین یهو با چه قدرت نزولی برگردوندنش. اینجوری می تونید ازش استفاده کنید. البته اون اندیکاتور تاد خیلی به درد بخورتره. جمع بندی و نکات کلیدی خب رفقا، دیدید که چقدر نکته ریز و درشت توی تحلیل بازار وجود داره. از تشخیص درست چاک و اوردر بلاک های معتبر گرفته تا اهمیت استراحت روند، مدیریت ریسک در حرکات مینور و ماژور، و جادوی پرایس اکشن در دقایق پایانی کندل ها. یادتون نره اون قانون طلایی در مورد اوردر بلاک هایی که کف نزدن و هنوز اعتبار دارن. ترکیب این دیدگاه ها با هم می تونه بهتون کمک کنه که وین ریت بالاتری داشته باشید و با اطمینان بیشتری ترید کنید. تحلیل کندل دیلی و الگوهایی مثل ونزدی ریورسال هم می تونن چراغ راهتون باشن برای پیش بینی حرکات بزرگتر بازار. اندیکاتورها هم ابزارهای کمکی خوبی هستن، به شرطی که بدونید چطور ازشون استفاده کنید. حالا نوبت شماست! امیدوارم این گپ وگفت خودمونی براتون مفید بوده باشه. قطعاً دنیای ترید پر از یادگیری و تجربه ست. شما چه تجربه هایی از این موارد دارید؟ کدوم نکته براتون جدیدتر بود؟ خوشحال می شم نظرات و تجربیاتتون رو تو کامنت ها بخونم. شاید شما هم یه نکته ای داشته باشید که به درد بقیه بخوره. موفق و پرسود باشید!
آموزش/4/19/2025
پیوت ها و تحلیل چند تایم فریمی پوند: از روتین روزانه تا شکار موقعیت های معاملاتی خب، اول از همه بذار یه توضیحی در مورد این پیوت ها بدم. این پیوت ها رو من معمولاً همینجوری روی چارتم دارم تا بتونم نواحی مهم قیمت رو تشخیص بدم. گاهی اوقات، نه همیشه، ولی می تونن توی فیلتر کردن ها بهمون کمک کنن. مثلاً بعضی وقتا پیش میاد که می پرسید چطور این سقف یا کف رو انتخاب کردی؟ خب، یکی از دلایلش می تونه همین حضور پیوت باشه. فرض کنید یه میجر چاک (Major ChoCh) نزدیک یا بعد از یه پیوت اتفاق افتاده باشه، اما یه اینترمدیت لو (Intermediate Low) رو نزده باشه. من ممکنه اون رو معتبر حساب کنم، چون پیوت روز می تونه برامون یه نقطه مهم باشه. حالا اگه خواستید، می تونید این پیوت ها و ساپورت رزستنس ها (حمایت و مقاومت ها) رو فعال کنید. راستش رو بخواید، تأثیر خیلی خیلی زیادی نداره، ولی شاید مثلاً توی یه ماه، یه دونه دو تا ترید به تریدهاتون اضافه بکنه، اونم به خاطر نواحی ای که می تونید ازش بگیرید. روتین تحلیلی روزانه: شروع از تایم فریم های بالا خب، بریم سراغ روتین روزانه ای که من برای تحلیل انجام میدم. وقتی می خوام شروع کنم، اولین کاری که می کنم اینه که همه اندیکاتورها رو غیرفعال می کنم. این خطوطی هم که نمی دونم چی هستن پاکشون می کنم. کلاً اندیکاتورها رو خاموش می کنم چون می خوام برم تایم بالا و اینا اونجا اذیت می کنن. فقط مارکت استراکچر (ساختار بازار) و یکی دو تا چیز دیگه رو نگه می دارم. بذار با تحلیل پوند شروع کنیم که اتفاقاً سوال هم در موردش پرسیده بودید. ببینیم اصطلاحاً چه خبره و بعدش هم میریم سراغ طلا. اول از همه میریم تایم بالا. این کارها رو معمولاً شنبه یکشنبه ها انجام میدم، ولی خب حالا با هم یه دور از اول تحلیل می کنیم. تحلیل پوند (GBP/USD) در تایم فریم ماهانه روند کلی ای که به صورت سالانه و کلی دارم می بینم، یه روند نزولی بوده که الان انگار توی یه حالت رنج گیر کرده. نه کف جدیدی برامون ساخته، نه اومده سقف جدیدی برامون درست کرده. ولی اگه یه کم زوم تر بهش نگاه کنیم، می تونیم یه روند نیمچه نزولی کوچیک رو ببینیم که الان توی مرحله اصلاحش قرار داریم. اولین نکته ای که اینجا به چشم می خوره، اینه که ما اینجا یه حجم نقدینگی برامون شکل گرفته که می تونه خیلی مهم باشه. این به چه دردی می خوره؟ به این درد که به من کمک می کنه بفهمم با اینکه روندمون الان بیس نزولی داره، اما این امکان توی تایم فریم سالانه وجود داره که ما یه تارگت بالاتر از این خط، مثلاً توی یه محدوده مشخص، داشته باشیم و بعد بخوایم لگ بعدی نزولی رو ببینیم. یا حتی ممکنه یه چاک اتفاق بیفته و روندمون به صعودی تغییر کنه. اما کمک اصلیش چیه؟ اینکه اگه من بیام گن (Gann Fan) رو بندازم روش، می بینم که خب، طبیعتاً بالای ۵۰ درصد هستیم. یه لگ نزولی داشتم که زیر اون محدوده بسته شده – هر کدوم از این دو تا کف رو هم که بگیرید، زیرش بسته. پس من همچنان توقع نزول دارم. الان که بالای ۵۰ درصد هستم، طبیعیه که توقع داشته باشم توی بعد سالانه و ماهانه ریزش داشته باشیم. اما این نقدینگی ای که اون بالا ایجاد شده، به من این سیگنال رو میده که آره، درسته که یه روند کلی نزولی توی تایم فریم ماهانه می تونی داشته باشی، اما این احتمال وجود داره که به خاطر این نقدینگی ایجاد شده، قیمت بیاد بالا و توی نواحی بالاتر تصمیم بگیرن که آیا قراره ریزش اتفاق بیفته و بیایم پایین تر، یا اینکه اون چاک اتفاق بیفته، یه استراحت کنیم و بعد ادامه حرکت به سمت بالا. پس دید جزئی ترم در تایم فریم ماهانه نزولیه، اما همچنان برای قطعیت سل، تأیید ندارم. بنابراین تایم فریم ماهانه برام خیلی شفاف نیست، اما می دونم که وزن و فشار کلی به سمت نزوله. این رو تو تایم فریم پایین تر هم به شدت می تونید حس کنید. چجوری؟ اگه برید دقت کنید، می بینید کندل های نزولی که اتفاق می افتن، یا بهتر بگم، لگ های نزولی، سریع تر از لگ های صعودی اتفاق می افتن. یعنی می بینید توی دو سه تا چهار پنج تا کندل یک دقیقه ای، یهو یه حرکت نزولی بزرگ داریم، ولی بعدش مثلاً ۳۰ تا کندل صعودی طول می کشه تا بیاد یه چاک صعودی برات ایجاد کنه. این دقیقاً همون حس تایم فریم ماهانه رو به من میده که تمایلات کلی بازار نسبت به پوند همچنان نزولیه. برای همینه که توی تایم فریم پایین، سل ها می تونن زودتر تی پی (Take Profit) من رو بدن. ببین، نمیگم میرم سل می زنم ها! میگم سل ها تی پی زودتری نسبت به بای ها به من میدن، چون تمایلات بازار به سمت نزوله. این تایم فریم ماهانه، ایکوالیبریومش (Equilibrium) رو هم کاری ندارم و چیز خاص دیگه ای هم نداریم. این آل تایم لویی (All-Time Low) هم که داریم، اگه دوست دارید می تونید مارکش کنید. آل تایم لومون اینجاست. با بالا هم فعلاً کار خاصی نداریم. فقط یه نقدینگی اینجا رو زده که می نویسم "نقدینگی ماهانه" که بعداً یادم نره. تحلیل پوند در تایم فریم هفتگی خب، میریم تایم فریم هفتگی. باز هم میگم، این کارا رو معمولاً شنبه یکشنبه ها انجام میدم. شما باید این تحلیل ها رو روی چارتتون شنبه یکشنبه انجام بدید. توی لایو بازار و وسط هفته وقت نمی کنید از این کارا بکنید. توی تایم فریم هفتگی هم اتفاق خیلی جدیدی نداریم. همچنان همون دید ماهانه ست. یه حرکت نزولی بوده که الان یه نیمچه اصلاح صعودی رو داریم، ولی روندمون صعودی نشده چون سقف هامون هنوز سر جاشونه. اسپانسر کندلمون (Sponsor Candle) هم که اسپانسر کندل محبوب منه، هنوز تاچ نشده. اگه مثلاً بیاد روی یه محدوده خاص، می تونه خیلی جای جذابی برای سل باشه از نظر تایم فریم هفتگی. و چیز خیلی خاص دیگه ای هم نمی بینم. طبیعیه که اینجا هم بشه یه نقدینگی دید که می تونه یه نقطه جذاب باشه. یا اول میان اینجا این اردر بلاک (Order Block) رو هم فعال می کنن، نقدینگی رو برمی دارن، میرن بالا اون یکی نقدینگی رو برمی دارن؛ یا اینکه اول میرن بالا اونو برمی دارن، بعد میان تو ریزششون این یکی ها رو از بازار بیرون می کنن. بستگی داره که قراره برای پوند چه تصمیمی گرفته بشه. اگه تصمیمشون این باشه که روند صعودی باشه، باید اول بیاد پایین این نقدینگی رو برداره، بره بالا اون یکی رو برداره، یه اصلاح بکنه و ادامه بده. اگه هم قرار باشه روند کلی نزولی باشه، میان اول بالا این نقدینگی رو برمی دارن، بعد میان این یکی رو برمی دارن، یه اصلاح می کنن و بعد حرکت رو به سمت پایین ادامه میدن. خب، توی تایم فریم هفتگی هم گفتم یه نقدینگی اینجا برامون شکل گرفته، اونم که نقدینگی ماهانه مونه. اینم علامت می زنم: "ویکلی" (Weekly). موضوع خاص دیگه ای نداریم چون ایکوالیبریومش هم برامون مهم نیست. تحلیل پوند در تایم فریم روزانه (دیلی) میریم تایم فریم بعدی، یعنی دیلی. توی دیلی، ما توی روند صعودی هستیم. یه روند بولیش (Bullish) یا صعودی برامون شکل گرفته که داره حرکت می کنه و می تونه تا این اینترمدیت های هایی (Intermediate Highs) که داریم بیاد و بعد یه واکنشی نشون بده. موضوع خیلی خاصی تو تایم فریم دیلی نداریم. دیلی فقط کندلش برامون مهمه. اگه در طول هفته باشه، من هر روز هفته رو چک می کنم ببینم اتفاق خاصی در موردش افتاده و آیا موضوع خاصی بوده که اون تمپلیت هفتگی (Weekly Template) رو برامون شکل بده. این هفته، هفته صعودی بوده. سه شنبه بالای دوشنبه رو زده و بسته. چهارشنبه بالا و پایین سه شنبه رو زده. پنجشنبه هم بالا و پایین چهارشنبه رو زده. ما الان به نوعی توی کانسالیدیشن ویک (Consolidation Week) هستیم؛ یعنی یه هفته ای که بالا و پایین می زنیم. این هفته جزو هفته های محبوب من نیست، یعنی من شخصاً خیلی بهش توجه نمی کنم که بخوام بر اساس تمپلیت هفتگی روش معامله بکنم. تحلیل پوند در تایم فریم یک ساعته (H1) میایم توی تایم فریم های خودمون. تو تایم فریم یک ساعته، ایکوالیبریوممون اینجاست و نواحی ای که می تونیم براش داشته باشیم و خط بندازیم، ساختارمون فعلاً اینجا می تونه باشه. بعداً باید تو تایم فریم یک دقیقه ببینیم آیا این اردر رو برداشته یا نه. و اینجا رو هم می تونیم داشته باشیم. بذار من رنگ اینو عوض کنم. مثلاً یه رنگ خاص برای یک ساعته می ذاریم. شماها که تگ دارید، من چون نمی خوام تایپ کنم اینجوری می ذارم. این یکی، اینم بعدی، و اینم بعدی. این دو تا خیلی به هم نزدیکن، ولی خب حالا فعلاً می تونیم مدنظر داشته باشیمشون تا بعداً ببینیم چه تصمیمی در موردش می گیریم. خب، از بالا چی داریم؟ پوند داره برمی گرده به جاهایی که فکر کنم دو سه سال پیش بود. اینا رو علامت می زنم، بعد میریم پایین تر ببینیم آیا ولید (Valid) هستن برامون یا نه. از اونجایی که قیمت اینجا داره بازی می کنه، طبیعتاً این برامون ولید نیست. حالا باید اینا رو چک کنیم. این دو تا هم تقریباً یکی ان، پس ما اینجا رو می کشیم. اینم که همون یکیه، اینجا رو می کشیم. خب دیگه فعلاً چیز خاصی من توی یک ساعته نمی بینم. این سقفمون هم یه مبنا قرار بدیم، ولی انگار یه دونه قدیمی تر از قبل نزدیکش داریم. این احتمالاً خودش برداشت اردر بوده، دیگه برامون معتبر نیست. پس خود این هم احتمالاً معتبر نیست. باید بریم چکش بکنیم. یعنی اگه قیمت برگرده بالا، سل زدن اینجا کار اشتباهیه. تحلیل پوند در تایم فریم ۳۰ دقیقه (M30) میریم تایم فریم ۳۰ دقیقه. رنگشو یکم روشن تر می کنم. اینجایی که گرفتم، آخرین کفه، برای همین گرفتمش. وگرنه بعداً باید بررسی بشه ببینیم آیا نقدینگی رو از اینجا برداشته و معتبر هست یا نه. فعلاً به عنوان آخرین کف ها و سقف ها علامتشون می زنم، بعد میرم اعتبارشون رو می سنجم. دیگه فکر نمی کنم چیز دیگه ای داشته باشیم. ببینم این وسطا ۳۰ دقیقه ناحیه ای داره... نه، خیلی اومدیم عقب. اوکی. یه کم عقب تر... نه. خب، همون در اون سقف، میشه به این ناحیه تو ۳۰ دقیقه یه فکری کرد. حالا باید دید توی یک دقیقه اوضاعش چطوره. اینجا شاید جای بدی نباشه برای یک دقیقه. چی بذارم علامت که بعد چکش بکنیم؟ یه رنگ دیگه می ذارم. به خاطر اینکه یه کف خیلی ماژور رو شکسته و این آخرین کندلیه که اون پوش (Push) اتفاق افتاده، پس می تونه یه اسپانسر کندل این وسط برامون شکل داده باشه. گرچه که اصلش همین بالاییه که داریم، ولی اینجا هم می تونه یه واکنش خیلی خوبی داشته باشه، با توجه به اینکه بالای ۵۰ درصد لگ قرار می گیره و کلی نقدینگی رو همزمان با همدیگه هانت (Hunt) کرده و این اسپانسر کندل هم قبل از حرکتمونه. پس اینجا می تونه یه ناحیه ورود نسبتاً خوبی رو برامون بسازه. حالا باید بریم ببینیم تو تایم فریم یک دقیقه به چه نتیجه ای باهاش می رسیم. تحلیل پوند در تایم فریم ۱۵ دقیقه (M15) خب اینم ۳۰ دقیقه. میریم ۱۵ دقیقه. ایکوالیبریوم ها رو علامت نمی زنم چون یه اندیکاتوری هست که خودش این کار رو انجام میده و من فقط فعالش می کنم. فعلاً برای همین برام مهم نیست. نواحی ۱۵ دقیقه هم همون ۳۰ دقیقه ست. به نظر میاد ناحیه دیگه ای نباشه. چیز خاصی نمی بینم. مگه اینکه این اسپانسر کندل رو بتونیم یکمی بهینه ش بکنیم اگه بخوایم بهینه سازی داشته باشیم. ببینم... چرا من تاریخش رو یادم نموند که هی نخوام اینجوری بیام عقب! خب، این اسپانسر کندلشو بهینه کنیم. تاریخشم یادم بمونه. ۲۲ فوریه ۲۰۲۲. بذارمش همین الان اینجا. دیلی... ۲۲... ساعتش چند بود؟ ۱۰ صبح. نه، ما توی ۲۰۲۲ بودیم، پس ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ بودیم. اوکی؟ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲. الان درست شد؟ بله. خب این اسپانسر بهینه شده رو میشه اینجا گرفت، اگه بخوایم نگاهش کنیم. خب برگردیم سر کار خودمون. تحلیل پوند در تایم فریم یک دقیقه (M1): بررسی یک معامله بای خب، ۱۵ دقیقه هم اوکی شد. وارد تایم فریم اصلیمون میشیم، یک دقیقه. من اندیکاتورها رو هم فعال بکنم. پیوت رو فعلاً براتون فعال نمی کنم چون شما هم ندارید. فعلاً قراره بر اساس چیزایی که خودتون دارید بریم جلو. من چیو حذف کردم؟ آها، اون TOD (Time of Day) بود فکر کنم. اوکی، این TODئه. رنگشو عوض کنم. چی بذارم رنگشو؟ رنگشو می ذارم مشکی که با هیچی قاطی نشه. خب، این نواحیمون. و اما بریم سراغ دیروز که چی شد من اون بای رو دیدم. الان اینجا بود؟ نه، اینجا بود فکر کنم، اگه اشتباه نکنم. آره. یکم بریم جلوتر که کندلامون یه چند تاش شکلش فرق بکنه. خب، چی شد که من به این بایه فکر کردم؟ برمی گردیم از عقب ترین ITH (اینترمدیت های) که داشتیم و ما رو به اینجا رسونده در واقع. ما یه ITH داشتیم که برامون یه میجر چاک به وجود آورده و می تونیم اسپانسر کندلی که براش در نظر می گیریم رو این در نظر بگیریم. اینجا هم یه بار با شدو نزدیکش اومده ولی برش نداشته. ببینیم جای برداشته شده این چاک... این اسپانسر... خب، تا نزدیکیش اومدن، همچنان اون اسپانسر کندل برای ما معتبره. ولی اگه نگاه بکنید، اینجا ما یک ITL (اینترمدیت لو) رو داریم که اگه این رو می خواستیم به عنوان یک حرکت در نظر داشته باشیم، چون این حرکتی که ما اینجا برامون شکل گرفته، به عنوان یک میجر چاک اومده این سقف رو زده، پس اینجا ما توی این حرکت دیگه دنبال یک ITH یا اینترمدیت های می گردیم. چرا؟ چون گفتیم شرط ما برای اینترمدیت های و لوها و تشکیل شدنشون اینه که زمانی که حرکتشون رخ میده، باید برن یک سقف و کف دیگه، یک اینترمدیت های یا لو دیگه رو برای ما هانت بکنن و بعد ما اونجا بگردیم دنبال سقف یا کف جدیدمون. ما الان اینجا سقف داشتیم که اینجا زدنش. ما توی این نواحی شروع می کنیم به نگاه کردن برای برگشت. از اینجا به بعد ما دنبال سل می گردیم، دنبال بای نمی گردیم. تا کجا؟ تا حداقل خوردن نواحی. حالا کجا اون حرکت بعدی ما شکل گرفته؟ این سقف جدیدی که برامون اتفاق افتاده و این رو شکسته، به من این باس (BOS - Break of Structure) بزرگ رو داده دیگه. اومدن یه استراحتی کردن اینجا... اینجا... یه استراحتی کردن و یک حرکت صعودی دیگه شکل دادن. پس الان کف اینترمدیت من می تونه اینجا قرار بگیره. دوباره این حرکتی که شکل گرفته، اومده این سقف رو به وجود آورده، یکم استراحت کرده، دوباره رفته حرکت بعدی، استراحت کرده، رفته حرکت بعدی. پس اینا همه سوینگ لوهای (Swing Lows) ما محسوب میشن. یادتون باشه، ساختار ماژورمون همون قبلیه ها. من الان دارم ساختارهای مینور یا کوچیکتر رو بررسی می کنم. اون ورودی که به شما دادم، ورود مینورشه در واقع. خب، این سوینگ لو برای من شکل گرفته، رفته های رو ایجاد کرده، سوینگ لو خورده. سوینگ لو که خورده، این برای من اینترمدیت های رو ایجاد می کنه و الان اینجا این لو برای من به وجود اومده. این لو شکسته دیگه. اگه می خوایم لو قوی تر بگیریم، باید شکست این لو رو در نظر بگیریم. خب، این لو شکسته، ما الان اینجاها دنبال سل می گردیم. اومدن بالا، استراحت کردن، از ناحیه اسپانسرمون ریخته. الان دیگه از اینجاها به بعد دنبال یک چاک ماژور می گردیم که شروع بکنه یه روندی رو برامون به وجود بیاره و ما دنبال بایش باشیم. اولین چاک ماژوری که برامون اتفاق افتاده، اینجاست. که این خط اینجا رو، این رو برای ما تبدیل می کنه به یک اینترمدیت لو و حرکتش برامون شکل گرفته. کدوم اومده این سقف رو زده؟ این لگ. این آخرین حرکتی که شکل گرفته، اسپانسرش کجا بوده؟ اینجا بوده. این دوست عزیزمون اسپانسرش بوده. پس اردرهای این اسپانسر برداشته شده و حرکت بعدی شکل گرفته. پس این لگ برای من اردر برداشته. الان این لگ برای من یک لگ محسوب میشه که می تونم باز دوباره به اسپانسر کندلش فکر کنم. چرا هنوز به بای فکر می کنم؟ چون تا زمانی که این اینترمدیت های نخوره، من دیگه سل برام قابل قبول نیست. پس این اردر برداشته شده. همچنان این اردر بلاک هم می تونه برای ما معتبر باشه اگه نزدیکش بیان. اما اردرهای اسپانسر کندل اصلی ما برداشته شده. اردرها برداشته شده، اومدن سقف جدید ایجاد کردن. سقف جدیدی که ایجاد شده، اسپانسر کندلش اینجا می تونسته باشه. این حرکتی که شکل گرفته، آخرین کندل قبلش اینه، که یک بار هم حالا بهش دست درازی شده و بعد رفتن یک سقف جدید برای ما تشکیل دادن برای اینکه این بخوره. اینجا باز دوباره یک اسپانسر کندل. این اسپانسر چون خیلی کوچولوئه، میایم این یکی رو در نظر می گیریم. فعال نشده. اومدن یک سقف جدید برای ما زدن. سقف جدیدی که اتفاق افتاده، می تونسته اسپانسر کندلی که برامون شکل میده، با توجه به اینکه TODمون اینجا بوده، می تونستیم ورودمون رو توی این ناحیه یا حالا زیر TOD داشته باشیم. ولی خب بهترینش این می تونست باشه. چرا؟ چون TODمون اینجاست. اینم اگه ورود می کردین، استاپ می شدین، بعد دوباره اینجا مجدد ورود می کردین. که دوباره اردرها رو برداشته، اردرها رو برداشته و بعد یک سقف جدید برای ما شکل داده. این، نمی دونم، این دقیقاً اردره که دیروز گرفتم؟ نه. این سقف جدیدی که برای ما شکل گرفته، مجدداً کجا این سقف هانت شده؟ اینجا این سقف هانت شده. اسپانسرش میشه اینجا، ولی TODمون اینجاست. قبول نیست. ایکوالیبریوممون هم خیلی بالاست. اگه می خوایم بهش فکر بکنیم، تا نواحی برگشت توی این قسمت، ما نمی تونیم به بای فکر بکنیم. هم بالای TOD هستیم، هم بالای ایکوالیبریوم ها هستیم. اینجاها باید دنبال سلش بگردیم، نه دنبال بایش. منتها از اونجایی که اون سقفمون نخورده، هنوز دنبال سل گشتن هم برای ما به نوعی ریسکی محسوب میشه. پس ما معامله نمی کنیم. ترجیحاً وایمیستیم تا یا بیاد این پایین، یا بره اون بالا. یکی از این دو تا رو که زد، تصمیم می گیریم در مورد حرکت که می خوایم بای بزنیم یا سل. ببینیم چه اتفاقی براش می افته. همچنان داریم میریم بالاتر. الان اگه می خوایم مینور بعدی رو بگیریم، با توجه به اینکه این حرکت گرفته نشده، نه، مینور بعدی هم نمی تونیم بگیریم چون هنوز بالای TOD هستیم. ما الان اینجاها دیگه باید دنبال سل بگردیم. من این خطمو اینجا نگه دارم. آبی هم ندارم، بذاریم همین صورتی. ما اینجاها باید دنبال نواحی سل بگردیم اگه می خوایم بزنیم، چون بالای چارت هستیم. توجه کردین این حرکت چی بود؟ اگه می خواستی اینجا اینو یه شکست ماژور در نظر بگیری، آخرین حرکتی که این شکست رو انجام داده بود این بود، ورودت می شد روی این کندل. این حرکتی که اینجا اتفاق افتاد، فعال شدن این مینور اینجا بود. این باز تأکید می کنم ها، مینوره، ما ماژور اینجا نداریم. روی این کندل حرکتش شکل گرفته. همچنان ادامه می دهیم. ما ورود نمی کنیم، ترید نمی کنیم تا ببینیم یه اتفاقی بیفته. خب، چاک ماژور حالا اینجا اگه بخوایم در نظر بگیریم، اتفاق افتاده. از اونجایی که بالای TOD هم هستیم، این حرکت شکل گرفته. الان من می تونم اسپانسرش رو اگه بخوام در نظر بگیرم، اینجا. این میشه کندل اسپانسرش. اگر نه، که این کندل هم به عنوان اسپانسر می تونیم داشته باشیم. نمی دونم کدوم یکیش فعال بشه. ممکنه یکیش استاپ بخوره، یکیش فعال بشه. بله، دومیمون فعال شد. اولیمون استاپ شد. ببین، ایرادی که مینورها دارن اینه، تعداد استاپتون میره بالا. و سقفش هم که همون سقف یک ساعته ست دیگه. ورود اصلی می تونست اینجا باشه، اما می تونستیم مستقیم هم پندینگ (Pending Order) بذاریم اینجا. اگه می خواستید مثل من ورود کنید، این استاپ رو نمی خوردید. چرا؟ چون می دونید من منتظرم اینجا یه حرکت فیک اتفاق بیفته، برگردن و بعد برن. پس عملاً اینجا اون حرکت فیکه اتفاق نیفتاده، من اینجا ورود نمی کردم. اینجا اون حرکت فیکه براتون اتفاق افتاده. می بینید؟ سقف رو زدن، برگشتن استراحت کردن، دوباره برگشتن بالا، نتونسته سقف رو بزنه، برگشته این کفه رو زده. اینجا می تونست نقطه ورود خوبی برامون باشه و وارد بشیم و همراهش حالا بریم اگه می خواستیم بریم. می تونستید توی برگشتش یا اینجا وارد بشید یا اینکه حالا یه ذره بالاتر. تا یک ساعته. های یک ساعته مون نمی دونم کجا بود، یادم نمیاد. پس سقف یک ساعته. چرا سقف یک ساعته؟ چون همون اینترمدیت هایی بود که گفتم باید بخوره، تا بعد من دنبال سل بگردم ها. ببین؟ اون اینترمدیت های باید بخوره که بعد اگه ریخت، من دنبال سل بگردم، اینترمدیت های جدید برای من شکل بده. رفت. و بله. الان اگه از اینجا چاک ماژور اتفاق بیفته، می تونیم بهش... به به، دیگه بهتر! از اینجا به بعد هر دو چاک ماژور داشته باشیم، می تونیم به سلش فکر بکنیم. ریوارد چند داد؟ ۱۲. اوکی. میشه اینجا مثلاً به سلش فکر کرد. ساعت چند بوده؟ ساعت ۸ هم بوده. بد نبوده حالا اگه آدم می گرفت، نمی دونم. فوقش یه استاپ می شد دیگه اگه میومد البته. با ریسک اسپانسر کندل، اینجا هم می تونستید بگیریدش. الان دیگه اون سقفی که داریم، می تونه یه ناحیه خوبی باشه برای سلمون اینجا. نمی دونم آیا اومده یا نیومده. این می تونست یک ناحیه باشه برای سل. ببینم، لایو بازار ببینیم اصلاً بهش رسیدن؟ فعالش کنم اینو دوباره. آره، کندل یک ساعته هم نزولی بود. آره دقیقاً. ببین، این تریدی که بود، دقیقاً مینور بود و دقیقاً با حس و تجربه من فعال می شد. شماها شاید واقعاً نمی تونستید بگیریدش. این سقف اینجا رو نگرفته. نه، این هنوز برای ما معتبره. اگه بیان اینجا، می تونه جای خوبی برای سل باشه. بازم اگه بخوایم مینور در نظر بگیریم، بذار ببینم اینو برداشتن... نه. اینم باز می تونه یه ناحیه خوبی برای بای باشه، با توجه به اینکه زیر TODمونیم، اونم که بالای TODمون. حالا باید ببینیم چه اتفاقی براش می افته. آره، شماها واقعاً نمی تونستید ببینیدش. اینو شاید فقط من واقعاً می تونستم ببینم. عیبی نداره، به جاش سلاشو می تونستید ببینید دیگه. دو سه تا سل رفت. شما سلاشو می دیدید، بایشو نمی دیدید. پرسش و پاسخ: تحلیل اسپانسر کندل و مدیریت ریسک یکی از بچه ها پرسید: "اون اسپانسر کندلی که برای سل مشخص کردید، میشه بریم اونجا یه دقیقه؟ همون وسط، اونجایی که قیمت بازی کرده. سوالم این بود که الان یه رنجی بازی کرده. گفتید اگه بلافاصله برخورد کرد و رفت خوبه، اگه زیرش بیس ساخت و اینا به درد نمی خوره. الان اینجا ما باید ریسک فری می کردیم؟" ببینید، وقتی قیمت به یه اسپانسر کندل واکنش نشون میده و بعدش شروع به ساختن بیس (Base) یا رنج زدن می کنه، یعنی داره آماده میشه برای یه حرکت. این حرکت درسته که ممکنه در جهت انتظار ما باشه، ولی ممکنه برگرده و خلاف جهت بره. اینجا یا باید ریسک فری (Risk-Free) می کردید، یعنی استاپتون رو به نقطه ورود منتقل می کردید، یا اینکه توی برگشتش به پایین، معامله رو با سود کم می بستید. حالا اینکه این بیس قراره به کدوم سمت حرکت کنه رو چی براتون تعیین می کنه؟ کندلی که از منظر پرایس اکشن (Price Action) بهتون نزدیکه. اون در لحظه براتون تصمیم می گیره که قراره چه اتفاقی بیفته. مثلاً، اینجا کندل چهار ساعته جایی که اومده اردر شما رو برداشته، صعودی بسته شده. کندل یک ساعته هم طبیعتاً صعودیه. جالبه که این دو تا رو توی دو سه دقیقه آخر از بریش (Bearish) به بولیش (Bullish) تبدیل کردن. یعنی کندل های ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه نزولی بودن، اما توی دقایق آخر آوردن و صعودی بستنشون. این خودش یه سیگناله که این بیسی که اینجا داره تشکیل میشه، قراره احتمالاً بره و های (High) جدید بسازه. چی قطعیت این موضوع رو برامون بیشتر می کنه؟ کندل چهار ساعته بعدی که باز میشه، اول شدوی پایین رو می سازه یا شدوی بالا رو؟ اگه بیاد شدوی پایین رو بسازه، دیگه تکلیفمون مشخصه و میریم بالا. اگه بره بالا و بعد برگرده، احتمالاً مثلاً میان که این یکی اسپانسر کندل رو فعال کنن و بعد برن. خب، چهار ساعته مون اول داره میره پایین. این پایین رفتنه، اینجاها دیگه شما باید معامله رو می بستید. چون چهار ساعته قبلی بولیش بسته شده، یک ساعته بولیش بوده، و توی دو سه دقیقه آخر، ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه رو از بریش به بولیش تبدیل کردن. اینا همش سیگناله که معامله مینوره، ماژور نیست، دارن بیس می سازن، و حرکت گیر کرده. همه اینا برای شما سیگنال خطر محسوب میشه. یا با یه سود کم خارج شو، یا به احتمال خیلی زیاد استاپ می خوری. یادتون باشه، بازار معمولاً سیگنال هاشو بهتون میده. اگه به این سیگنال ها گوش بدید و درست متوجه بشید، همیشه یکی دو تا فرصت بهتون میده که از بازار خارج شید. اما اگه نه، بخواین مصرانه سر حرفتون وایسید که نه، همینی که من میگم درسته و بازار اشتباه می کنه، اونوقته که به زیبایی تمام استاپتون رو می زنه و هیچ تعارفی هم باهاتون نداره. پرسش و پاسخ: تشخیص رنج از پولبک معتبر یکی دیگه از بچه ها در مورد پوزیشن قبلی پوند که تو گروه گذاشته بودم پرسید: "با توجه به این واکنش هایی که هی داده به اون ناحیه و نتونسته هایر های (Higher High) بزنه، این وزن بهش میدیم تو تصمیم گیری یا اصلاً مهم نیست؟" ببینید، با توجه به اینکه این لگ، نقدینگی اینجا رو برداشته، این لگ خودش برای من معتبره. پس این میشه اولین لگم. خب؟ این اولین تلاشیه که چاک مینور من رو برام اینجا شکل داده و من می تونم دنبال بای براش بگردم. اینجا گیر محسوب نمیشه. اینجا دقیقاً جاییه که من توقع دارم اگه قراره اردرم فعال بشه، قیمت برگرده پایین، حداقل تا ناحیه ۵۰ درصدش، بعد بره بالا ولی نتونه سقف رو بزنه، دوباره برگرده پایین و یه چاک مینور معکوس برای من ایجاد کنه و بعد حرکت کنه بره بالا. این تیکه ای که اینجا می بینید، در واقع برای من یه جور تاییدیه وروده، نه اینکه قیمت گیر کرده باشه. شرط من برای ورود چیه؟ چاک داشته باشم، چاکم استراحت بکنه، برگرده بره بالا نتونه سقف رو بزنه، برگرده بیاد پایین به کفم احترام بذاره، اما اینجا یه چاک مینور معکوس برای من ایجاد بکنه، یعنی دو تا چاک بیفته پشت سر هم: چاک ماژور، چاک ماژور (در واقع منظور چاک مینور و بعد چاک مینور معکوس در جهت روند اصلی است). و بعدش من بیام اینجا ورود کنم و باهاش همراه بشم برم. این تیکه گیر اینجا، تاییدیه منه. این با اون یکی فرق می کنه. چیزی که تو اون ناحیه زرد رنگ داشتیم، گیر بود. شما اگه قرار بود اون اتفاق برات بیفته، یعنی اگه قرار بود اونجا برات بریزه، ببین چرا به اون میگم رنج؟ اون حرکت ماژور اتفاق افتاده. اول اینکه استراحتش تا ۵۰ درصد اتفاق نیفتاده و برگشته پایین. این خودش یه ایراده. اگه می خواست، باید می اومد تا حدود اینجاها برمی گشت و بعد دوباره می اومد بالا به اون سقفمون احترام می ذاشت، بعد براش دنبال ریزش می رفتیم. اما اول اینکه ۵۰ درصد رو نرفته، یک. دوم اینکه این حرکتی که فیلد (Failed) شده، نتونسته این کف رو بزنه، اینجا اومده این سقف قبلی رو برداشته. اما دوباره سقف قبلیشو برداشته. اما دوباره سقف قبلیشو برداشته. اینا دیگه احترام نیست. چیزی که ما اینجا داشتیم، حرکتمون شکل گرفته، استراحت کرده، رفته بالا، برگشته مستقیم. ببین، یکی از شرط های پرایس اکشنی چی بود؟ چاقو باید بیوفته. مستقیم بیاد براش حرکت بکنه و بعد مستقیم برگرده. حالا این حرکت برگشت، بعدش استراحتی که رفته، دیگه ساختار جدید ساخته. به این تیکه ش ما مشکلی نداریم. به این نمیگیم گیر. اگه میومد بالا، اینجا دوباره برمی گشت پایین، دوباره میومد بالا، دوباره برمی گشت پایین، اونم گیر بود. اونم باید می بستیدش، فرقی نداشت. ولی خب، هر موج حرکتی یکی دو تا اصلاح می خواد برای ادامه روند بعدیش دیگه. پس این گیر محسوب نمیشه. ما به اون یکی میگیم گیر چون یک و دو و سه و چهار و پنج دفعه تلاش کرده و آخر سر به نتیجه نرسیده. و می بینی هم وقتی اومده رسیده به اونجا، اگه حتی روی اون اسپانسر کندل هم وارد می شدی، استاپ می خوردی. چون دیگه روندت برگشته بود. از اینجا حداقل می دونیم این لگ اعتبار نداره. اگه قراره اتفاقی بیفته، شاید الان اگه بیان زیر این ببندن و یه چاک ماژور شکل بدن، بعداً میشه به این اسپانسر کندل یا حالا یه اسپانسری که این وسط شکل می گیره توجه کرد. در غیر این صورت، میریم برای ناحیه بعدی و انشالله میریم بالا. استفاده از خطوط روند و نواحی در تحلیل روزانه یکی از بچه ها پرسید امکانش هست از خطوطی که روی پوند برای امروز انداختیم استفاده کنیم و ببینیم چطور باید ازشون روی تایم فریم یک ساعته و ۳۰ دقیقه استفاده کرد. بله حتماً. خب، این یه تحلیل جامع از پوند بود. اگه دوست دارید تحلیل های بیشتری ببینید یا سوالی دارید، حتماً تو کامنت ها بپرسید و بقیه مقالات سایت رو هم از دست ندید! موفق باشید.
آموزش/4/20/2025
هر آنچه برای موفقیت نیاز دارید؛ آموزشهای حرفهای، استراتژیهای طلایی، تحلیلهای دقیق و ابزارهای پیشرفته
فقط کافیست خواسته خود را با ما در میان بگذارید