Loading...
Dubai - Iran

آرشیو آموزشات

تعداد : 79


مرتب سازی :
تحلیل طلا - 25/11/2024 قسمت دوم

جهت مشاهده این تحلیل بر روی تریدینگ ویو ، بر روی لینک زیر کلیک کنید : مشاهده تحلیل در سایت تریدینگ ویو تحلیل ارائه شده بر روی نمودار 15 دقیقه ای XAUUSD (اونس طلا در برابر دلار آمریکا) بر اساس نواحی خرید و فروش، سطوح کلیدی و تغییر شخصیت (CHOCH) انجام شده است. نواحی کلیدی: ناحیه فروش (Sell Zone): ناحیه بین 2717.5 و 2720، که انتظار می رود در صورت رسیدن قیمت به این ناحیه، فروشندگان وارد عمل شوند. ناحیه فروش پر ریسک (Sell Zone-Risky): ناحیه بین 2702.5 و 2705، که ورود به معاملات فروش در این ناحیه ریسک بیشتری دارد. ناحیه خرید (Buy Zone): ناحیه بین 2650 و 2652.5، که انتظار می رود در صورت رسیدن قیمت به این ناحیه، خریداران وارد عمل شوند. سطوح مهم: سطح SpC: در قیمت 2724.755 قرار دارد و به عنوان یک سطح مقاومتی مهم عمل می کند. سطح High: در قیمت 2721.420 قرار دارد و بالاترین قیمت ثبت شده در بازه زمانی مورد بررسی است. سطح Low: در قیمت 2658.210 قرار دارد و پایین ترین قیمت ثبت شده در بازه زمانی مورد بررسی است. موقعیت فعلی XAUUSD: قیمت فعلی در محدوده 2684.660 قرار دارد. تغییر شخصیت (CHOCH): نمودار نشان می دهد که تغییر شخصیت (CHOCH) رخ داده است. این نشان می دهد که ممکن است روند قبلی تغییر کرده باشد و بازار وارد فاز جدیدی شده باشد. برای درک بهتر روند جدید، باید به نحوه واکنش قیمت به نواحی خرید و فروش دقت کرد. سناریوها: سناریوی صعودی: اگر قیمت بتواند از ناحیه فروش (2717.5-2720) عبور کند و بالای سطح SpC تثبیت شود، احتمال ادامه روند صعودی تا سطوح بالاتر وجود دارد. سناریوی نزولی: اگر قیمت نتواند از ناحیه فروش عبور کند و با رسیدن به این ناحیه با فشار فروش مواجه شود، احتمال کاهش قیمت تا ناحیه خرید (2650-2652.5) و حتی پایین تر وجود دارد. توصیه: معامله گران باید با توجه به استراتژی معاملاتی خود و با در نظر گرفتن تمام عوامل موجود، تصمیم گیری کنند. مهم است که به نواحی خرید و فروش و سطوح کلیدی توجه داشته باشند و در صورت مشاهده نشانه های ورود خریداران یا فروشندگان، وارد معامله شوند.

دیدگاه ها/11/25/2025

اندیکاتور FxTricks TSI

اندیکاتور TSI (True Strength Index) : اندیکاتور TSI یا شاخص قدرت واقعی ابزاری پیشرفته در تحلیل تکنیکال است که برای اندازه گیری قدرت روند و شناسایی تغییرات قیمتی در بازارهای مالی طراحی شده است. این اندیکاتور با استفاده از داده های قیمتی و محاسبات نرم شده (Double Smoothing) تغییرات قیمت را تحلیل کرده و به معامله گران کمک می کند تا نقاط اشباع خرید یا فروش و تغییرات احتمالی روند را شناسایی کنند. برای استفاده از اندیکاتور بر روی لینک زیر کلیک کنید : اضافه کردن اندیکاتور FxTricks TSI در تریدینگ ویو ویژگی های کلیدی اندیکاتور TSI: محاسبه دقیق قدرت روند : TSI با استفاده از تغییرات قیمت (Price Change) و نرم سازی دو مرحله ای (Double EMA) قدرت واقعی حرکت قیمت را محاسبه می کند و اطلاعات دقیق تری نسبت به اندیکاتورهای سنتی ارائه می دهد. خط سیگنال : اندیکاتور شامل یک خط سیگنال (EMA از TSI) است که به معامله گران کمک می کند نقاط ورود و خروج مناسب را شناسایی کنند. سفارشی سازی تنظیمات : کاربران می توانند دوره های بلند (Long)، کوتاه (Short) و سیگنال را تنظیم کنند تا اندیکاتور را با استراتژی معاملاتی خود هماهنگ کنند. نمایش واضح بصری : اندیکاتور با خطوط رنگی (آبی برای TSI و صورتی برای سیگنال) و خط صفر به عنوان مرجع، درک بصری آسانی از شرایط بازار فراهم می کند. واترمارک و اطلاعات تماس : این اندیکاتور شامل واترمارک و اطلاعات تماس با وب سایت و شبکه های اجتماعی (FxTricks.ir) است که امکان ارتباط با توسعه دهنده را فراهم می کند. عملکرد فنی اندیکاتور: اندیکاتور TSI تغییرات قیمت (Price Change) را محاسبه کرده و با استفاده از دو مرحله نرم سازی EMA (میانگین متحرک نمایی) مقادیر نهایی را تولید می کند. این محاسبات باعث می شود TSI نسبت به تغییرات کوچک قیمت حساس بوده و در عین حال نویزهای بازار را فیلتر کند. کاربرد اندیکاتور در معاملات: تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش : مقادیر بالای صفر نشان دهنده قدرت خرید و مقادیر زیر صفر نشان دهنده فشار فروش هستند. مقادیر بسیار بالا یا پایین می توانند نقاط اشباع را نشان دهند. شناسایی تغییرات روند : تقاطع خط TSI با خط سیگنال یا خط صفر می تواند سیگنال های ورود یا خروج را ارائه دهد. تأیید روند : معامله گران می توانند از TSI برای تأیید قدرت روند در کنار سایر ابزارهای تکنیکال استفاده کنند. معاملات در تایم فریم های مختلف : اندیکاتور در تایم فریم های مختلف (از یک دقیقه تا روزانه) قابل استفاده است و برای معاملات کوتاه مدت و بلندمدت مناسب است. تنظیمات اندیکاتور: دوره بلند (Long) : پیش فرض 21، برای نرم سازی اولیه تغییرات قیمت. دوره کوتاه (Short) : پیش فرض 21، برای نرم سازی ثانویه. دوره سیگنال : پیش فرض 9، برای محاسبه خط سیگنال. واترمارک : امکان فعال/غیرفعال کردن نمایش واترمارک و تنظیم رنگ آن. نمایش اطلاعات تماس : نمایش وب سایت (FxTricks.ir) و شبکه های اجتماعی با قابلیت تنظیم رنگ و پس زمینه. نحوه فعال سازی اندیکاتور: اندیکاتور را به چارت خود اضافه کنید. تنظیمات دلخواه (دوره ها، رنگ ها و نمایش واترمارک) را از منوی تنظیمات اندیکاتور اعمال کنید. نقاط کلیدی (تقاطع ها و سطوح اشباع) را برای تصمیم گیری معاملاتی تحلیل کنید. نتیجه گیری: اندیکاتور TSI ابزاری ساده اما قدرتمند برای معامله گران پرایس اکشن و تحلیل گران تکنیکال است که به دنبال شناسایی قدرت روند و نقاط بازگشت بازار هستند. با تنظیمات منعطف و نمایش بصری واضح، این اندیکاتور می تواند به بهبود استراتژی های معاملاتی کمک کند. برای استفاده، کافیست آن را به چارت خود در تریدینگ ویو اضافه کنید و از قابلیت های آن بهره مند شوید! برای اطلاعات بیشتر، به وب سایت FxTricks.ir مراجعه کنید یا در شبکه های اجتماعی با @The_FxTricks همراه شوید.

آموزش/5/2/2025

اندیکاتور FxTricks Trend Power

توضیح کامل: اندیکاتور Trend یک ابزار تحلیل تکنیکال برای پلتفرم TradingView است که با استفاده از Pine Script نسخه 6 طراحی شده است. این اندیکاتور با شناسایی روندهای قیمتی بر اساس کانال های قیمتی (Highest/Lowest)، به معامله گران کمک می کند تا تغییرات بازار را به صورت بصری و دقیق تحلیل کنند. این ابزار برای معاملات کوتاه مدت و میان مدت در بازارهای فارکس، سهام و کریپتو مناسب است. برای استفاده از اندیکاتور بر روی لینک زیر کلیک کنید : اضافه کردن اندیکاتور Trend Power در تریدینگ ویو ویژگی های کلیدی: شناسایی روند قیمتی : از توابع ta.highest و ta.lowest برای محاسبه بالاترین و پایین ترین قیمت در دوره ای مشخص (پیش فرض: 20 کندل) استفاده می کند. روند بر اساس مقایسه قیمت بسته شدن (Close) با این سطوح تعیین می شود: صعودی (1) : اگر قیمت بسته شدن بالاتر از بالاترین قیمت دوره قبل باشد. نزولی (-1) : اگر قیمت بسته شدن پایین تر از پایین ترین قیمت دوره قبل باشد. در غیر این صورت، روند قبلی حفظ می شود. نمایش بصری چندلایه : روندها در قالب ستون های رنگی (سبز: #056105 برای صعودی، قرمز: #8d0c0c برای نزولی) نمایش داده می شوند. شامل 10 ستون با دوره های مختلف (dlen تا dlen-9) برای تحلیل چندزمانه، که به صورت هیستوگرام با پایه های متفاوت (0 تا 45) رسم می شوند. این نمایش چندلایه به معامله گران امکان می دهد تغییرات روند را در بازه های مختلف به سرعت مشاهده کنند. واترمارک و برندینگ : واترمارک حرفه ای با متن "FX TRICKS" و فونت تزئینی (Bold Script) در مرکز نمودار نمایش داده می شود. کاراکترهای تزئینی (♥) در دو طرف واترمارک، جذابیت بصری را افزایش می دهند. اطلاعات تماس شامل وب سایت ( www.FxTricks.ir ) و شبکه های اجتماعی (@The_FxTricks) در گوشه پایین-راست نمودار با جدول گرافیکی نمایش داده می شود. امکان فعال/غیرفعال کردن واترمارک و اطلاعات تماس از طریق تنظیمات وجود دارد. شخصی سازی : تنظیمات ورودی : dlen: دوره تحلیل کانال قیمتی (پیش فرض: 20). WaterMark_Show: فعال/غیرفعال کردن واترمارک. FxTricksBool: نمایش/عدم نمایش اطلاعات وب سایت و شبکه های اجتماعی. تنظیم رنگ برای واترمارک، پس زمینه جدول و متن شبکه های اجتماعی. کاربران می توانند ظاهر اندیکاتور را با استراتژی معاملاتی خود هماهنگ کنند. کاربرد در معاملات: شناسایی نقاط ورود و خروج : ستون های رنگی به معامله گران کمک می کنند تا تغییرات روند را به سرعت تشخیص دهند. تحلیل چندزمانه : نمایش روندها در دوره های مختلف، امکان تحلیل جامع تر بازار را فراهم می کند. مناسب برای پرایس اکشن : با تمرکز بر سطوح قیمتی کلیدی، برای معامله گران پرایس اکشن ایده ایده آل است. استراتژی های کوتاه مدت : به دلیل حساسیت به تغییرات قیمتی، برای معاملات اسکالپینگ و روزانه مناسب است. نحوه استفاده: اندیکاتور را در TradingView به لیست اندیکاتورهای خود اضافه کنید. تنظیمات دلخواه (دوره تحلیل، رنگ ها، واترمارک) را از منوی تنظیمات اندیکاتور اعمال کنید. ستون های رنگی را روی نمودار مشاهده کرده و با توجه به روندهای صعودی/نزولی، تصمیمات معاملاتی بگیرید. نتیجه گیری: اندیکاتور Trend با ترکیب تحلیل تکنیکال ساده، نمایش بصری جذاب و قابلیت برندینگ، ابزاری قدرتمند برای معامله گران مبتدی و حرفه ای است. این اندیکاتور با ارائه تحلیل چندزمانه و رابط کاربری ساده، به شما کمک می کند تا روندهای بازار را به سرعت شناسایی کرده و استراتژی های معاملاتی خود را بهبود دهید. برای شروع، اندیکاتور را به چارت خود اضافه کنید و از تحلیل روندهای قیمتی لذت ببرید!

آموزش/5/2/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت سیزدهم

پرایس اکشن و کندل ۱۵ دقیقه؛ پندینگ بکاریم یا منتظر تاییدیه باشیم؟ یه گپ خودمونی! سلام رفقا، امیدوارم حالتون عالی باشه! امروز می خوایم یه گپ خودمونی داشته باشیم در مورد یه موضوع خیلی مهم که شاید خیلی هامون باهاش درگیریم: اینکه این کندل ۱۵ دقیقه و نیم ساعته و یه ساعته به چه دردمون می خورن؟ آیا باید وایسیم اینا تاییدیه بدن بعد وارد شیم؟ یا نه، داستان چیز دیگه ایه؟ بذارید خیالتون رو راحت کنم، اگه فکر می کنید باید تاییدیه رو روی کندل ۱۵ دقیقه بذارید، سخت در اشتباهید! پس بیاید ببینیم قضیه از چه قراره. کندل های تایم پایین برای چی خوبن؟ پندینگ یا ورود لایو؟ ببینید، من نمیگم تأییدیتونو بذارید رو کندل ۱۵ دقیقه. حرفم اینه که اول برید کندل های ۱۵ دقیقه، ۳۰ دقیقه و یک ساعته رو چک کنید ببینید چه رفتارهایی دارن از خودشون نشون میدن. بعد که این کار رو کردید، تازه می تونید نواحی تون رو دقیق تر پیدا کنید. حالا فرض کنید یه ناحیه اسپانسر کندل پیدا کردید که جون میده برای سل گرفتن، خب؟ میرید سراغ کندل ۱۵ دقیقه تون. نگاه می کنید می بینید کندل ۱۵ دقیقه تون، یا حتی ۳۰ دقیقه و یک ساعتتون، بالای یه ناحیه حمایتی مهم بسته شده. خب اینجا دیگه دو دوتا چهارتاست! طبیعیه که نباید همینجوری چشمتون رو ببندید و دنبال سل بگردید. بازار داره یه چیزی بهتون میگه! وقتی پرایس اکشن با پندینگت نمی خونه، چیکار کنیم؟ اینجاست که اون بحث پرایس اکشنی که قبلاً در موردش صحبت کردیم، به کار میاد. این داستان برای کاشتن پندینگ هاست، نه ورودهای لایو عجولانه. اگه می بینید کندل ۱۵ دقیقه تون بالای ناحیه حمایتی که برای پندینگ سل در نظر گرفته بودید بسته شده، یعنی چی؟ یعنی حداقل به اندازه یه کندل ۱۵ دقیقه ای دیگه قراره یه حرکت رو به بالا اتفاق بیفته. پس اینجا دیگه عقل سلیم حکم می کنه که پندینگ سل نکارید. وایمیستید! صبوری تا چاک ماژور؛ کلید ورود امن! خب حالا که پندینگ نمی کاریم، چطوری سل بگیریم؟ اینجا باید صبر کنید یه چاک ماژور خوشگل توی لایو بازار براتون رخ بده. وقتی اون چاک ماژور اتفاق افتاد، تازه میرید تو دل اون ناحیه ورود اسپانسرتون رو پیدا می کنید و اونجا با یه تاییدیه کوچولوتر وارد میشید و با حرکت همراه میشید. اینکه میگم پرایس اکشن رو چک کنید، برای این نیست که هی استاپ بخورید. اتفاقاً برای اینه که جلوی استاپ خوردن های الکی رو بگیرید. وقتی می بینید پرایس اکشن با ناحیه پندینگتون هم راستا نیست، نمیاید هی پندینگ بکارید و پشت سر هم استاپ بخورید. پس کندل ۱۵ دقیقه برای چی مهمه؟ اون ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه برای اینه که بدونید آیا اصلاً باید پندینگتون رو بکارید یا نه. مثلاً فرض کنید پندینگ شما باید یه جایی باشه. نگاه می کنید می بینید کندل ۱۵ دقیقه تون اومده زیر ناحیه حمایتی و مقاومتی خودش بسته. خب این یعنی چی؟ یعنی این کندل ۱۵ دقیقه تمایل داره بره پایین تر. حالا اینجا می تونید با خیال راحت تر پندینگ هاتون رو بکارید، چون تاییدیه پرایس اکشنی رو هم دارید. اما اگه کندل اومد و بالای اون ناحیه حمایتی یا مقاومتی شما بست، خب این یعنی پرایس اکشن داره میگه "آقا من میخوام برم بالاتر!". بعد شما می خوای مثل یه سد جلوی قطار وایسی و بگی "نه، اینجا علامت حاکم بزرگ میکی کومانه (یه شوخی!) و باید وایسی!"؟ خب معلومه که وای نمیسته! با قطار از روت رد میشه و شما هم به زیبایی استاپ می خوری. بازار با کسی تعارف نداره که! پرایس اکشن؛ منتظر تاییدیه ورود، نه فقط پندینگ! پس استفاده پرایس اکشنی اینه، نه اینکه وایسیم هر وقت پرایس اکشن نزولی شد تازه ورود کنیم. در واقع با اون بررسی پرایس اکشن، شما می تونید منتظر تاییدیه ورود باشید، نه اینکه فقط پندینگ بکارید. اگه پرایس اکشن باهاتون همراه بود و رسیدید به یه ناحیه پندینگ اسپانسر تاریخی خفن، خب باهاش همراه شو برو. اما اگه پرایس اکشن باهاتون همراه نبود و با یه حرکت پرایس اکشنی تایم ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه و یک ساعته قیمت به ناحیه پندینگتون رسید، دیگه پندینگ رو نمی کاری. صبر می کنی یه چاک ماژور شکل بگیره و بعد باهاش هم راستا میشی. حتی جالبه بدونی که تو این حالت می تونی ترید مخالف جهت اصلی رو هم بدون تاییدیه اکولیبریوم بگیری! چرا؟ چون می دونی که مثلاً کندل ۱۵ دقیقه ت بالای ناحیه حمایتی/مقاومتی بسته شده، پس می تونی اون چاک مینور یا بازگشت کوچیک رو در نظر بگیری و حتی تو اون حرکت، یه بای کوچولو هم بگیری و باهاش بری. پرایس اکشن یعنی قوت قلب! پرایس اکشن یه جورایی بهتون قوت قلب میده که بدونید آیا بازار باهاتون هم جهت و هم راستا هست یا نه. البته اینم بگم که ما چند روزیه که بازار داره بهمون آلارم میده! هم از نظر سشن نیویورک ریورسال داریم، هم از نظر هفتگی چهارشنبه ریورسال داشتیم. یعنی چی؟ یعنی باید انتظار می داشتیم پنجشنبه و جمعه بازار صعودی باشه. اگه اندیکاتور سشن ها رو چک می کردید، می دیدید که نیویورک ریورسال رو بهتون نشون میداد. یعنی آسیا یه حرکتی زده، لندن اومده آسیا رو زده و به کفش احترام گذاشته. بعدش هم که نیویورک باز شده، به کف لندن احترام گذاشته. خب وقتی این اتفاقا میفته، باید انتظار حرکت رو به بالا رو داشته باشی دیگه! تحلیل روزانه و هفتگی رو دست کم نگیر! از نظر روزانه هم اگه نگاه می کردید، قشنگ چهارشنبه ریورسال رو داشتیم. حتی می تونست پنجشنبه ریورسال هم باشه. یعنی پنجشنبه اومده کف دو روز قبل رو زده و بعدش هم بولیش بسته شده. شاید دیروز رو می شد خطا کرد و دنبال سل بود، قبول! اما امروز رو دیگه قطعاً باید دنبال بای می بودید. اصلاً نباید فکر سل رو می کردید. چرا؟ چون دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه ای رو داشتیم که چهارشنبه به کف سه شنبه احترام گذاشته. دیروز هم اومده نقدینگی این دو روز رو برداشته و بولیش بسته بالای چهارشنبه. قشنگ داره داد میزنه که باید بره بالا! من خودم امروز ترید نکردم، ولی وقتی پنجشنبه اینجوری بسته میشه، باید انتظار بای رو داشته باشی. و وقتی انتظار روز صعودی داری، سل هات هم باید سل های کوچیک و با تاییدیه های خیلی زیاد و مطمئن باشن. ببینید، برای همینه که میگم باید همه چیز رو از قبل چک کرده باشید و بدونید. شما باید دیشب که بازار بسته شد اینا رو می دیدی که امروز صبح وقتی میای پای سیستم، الکی اینجاها توقع سل نداشته باشی. باید بدونی که یه روند برگشتی داریم که پنجشنبه کفش رو ساخته و جمعه می تونه یه حرکت رو به بالا رو ادامه بده. تارگت های تایم بالا و ورودهای تایم پایین؛ یه اشتباه رایج! حالا بریم سراغ یه سوال دیگه که پرسیده بودن: "آی سی تی تارگت نداده، تایم بالا یا پایین؟ چرا نقض شد؟" ببینید، اینجا باز یه تقصیر دیگه خودمونه! یادتونه روز اول هم گفتم؟ شما نمی تونید توی تایم فریم یک ساعته، ۳۰ دقیقه، ۱۵ دقیقه تحلیل کنید، تارگت زون مشخص کنید، بعد بیاید تو تایم فریم یک دقیقه بخواید با همون تارگت ها ورود کنید و استاپ و تی پی بذارید! فرض کنید بالاترین سقفی که داریم و دنبالشیم که بهمون تارگت بده، یه جایی اون بالاست. ما الان انتظار داریم اونجا بهمون تارگت بده. خب اگه شما دارید یه لگ مینور رو می گیرید و می خواید با تارگت اون سقف ماژور وارد شید، اشتباهه! چون نسبت به اون سقف ماژور، این حرکت های کوچیک همشون اصلاح محسوب میشن و هنوز کار خطرناکی اتفاق نیفتاده که بگیم لگ اصلی شکسته. اگه دنبال گرفتن تی پی اون سقف ماژور هستی، ورودت باید خیلی پایین تر، مثلاً روی اسپانسر کندل مربوط به اون حرکت ماژور می بود. اون موقع استاپت هم پشت اون ناحیه بود و هنوز هم تو سود بودی و اتفاق خاصی برات نیفتاده بود. نمی تونی که با تارگت یه حرکت ماژور، بیای تو یه لگ مینور اینجا دنبال ورود بگردی! لگ مینور اعتبار نداره، حواست باشه! لگ های داخل مینور اصلاً اعتبار ندارن. اگه قرار بود قطعیت داشته باشن که دیگه بهشون نمی گفتیم لگ مینور! شما دارید یه لگ ماژور رو در نظر می گیرید، بعد میاید این مینورها رو باهاش قاطی می کنید. در صورتی که آخرین حرکت مانیپولیشنی که شکل گرفته، یه چیز دیگه ست. باید تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنید. یا مبناتون آخرین حرکتی باشه که شکل گرفته، یعنی آخرین مانیپولیشنی که اتفاق افتاده و قیمت رو برده بالا. پس باید دنبال تارگت زون های اون باشید. یا مبناتون باید تاریخی ها باشه که اونم هنوز خودش تی پیش رو نداده! نگاه کنید، آخرین بای بزرگی که داشتیم، هنوز حتی به محدوده ۲ تا ۲.۵ خودش هم نرسیده. پس تا زمانی که اون آخرین بای تارگتش رو نده، این سقف های کوچیک هیچکدوم سقف ماژور محسوب نمیشن تو تایم فریم بالا. حالا که داری اینا رو سقف مینور در نظر می گیری، باید کوچولو کوچولو هم باهاش حرکت کنی و تو هر قدم باهاش هم راستا بشی و بری جلو. جهت اصلی رو چی تعیین می کنه؟ سشن های روزانه و هفتگی و پراجکشن روزانه تون جهت رو مشخص می کنه. وقتی تو تایم فریم دیلی هستی، کلی تحرکات ریز و درشت می تونی داشته باشی تا اون نتیجه نهایی به ثمر برسه و تارگتت رو بده. خیلی وقتا ممکنه کلی بالا پایین بره. پس اینجاها اگه استاپتون نخورده، نباید نگران بشید. اگه می خواید مینورها رو بگیرید، باید تو هر کدوم از این مینورها حرکت می کردید و اگه یه جا استاپ می خوردید، اون براتون تبدیل به چاک ماژور می شد و باید صبر می کردید تاییدیه برای ورود بای بده. اون تارگت زون تایم بالا بهتون چه کمکی می کنه؟ فقط همینو میگه که بازار همچنان تمایلات نزولی (یا صعودی، بسته به جهت) داره. پس شما می تونید سل های با تی پی بزرگتر نسبت به بای ها داشته باشید (یا برعکس). همین! به این معنی نیست که اگه اونجا سل می بینید، همینجوری بیاید اینجا هم سل بگیرید. وقتی لگ دو و نیم رو رد می کنه... اگه یه لگی دو و نیمش رو رد کرده، باید انتظار چهارش رو داشته باشید. این هنوز براتون ماژور محسوب نمیشه چون تارگت اصلیش رو نداده. ورود شما اصلاً میشه همونجا، بر اساس اون لگ. حتی اگه چند بار هم بیان و اون لگ کوچیک رو بردارن، باز هم مبنا همونه. اگه می خواید تایم بالا معامله کنید، این نواحی وسط اصلاً نباید ورود کنید. مثال بررسی لگ ها و تارگت ها بذارید چند تا لگ رو با هم چک کنیم. (اینجا گوینده چند لگ را روی چارت بررسی می کند و تارگت های ۲.۵ و ۴ آن ها را مشخص می کند و نشان می دهد کدام ها تارگت داده اند و کدام ها نه). یه جایی می بینیم که یه لگ دو تا دو و نیمش رو داده و برگشته. اینجا یه نکته ای هست که قبلاً هم گفتم، یادتونه؟ گفتم لگ سوم به بعد دیگه ریسکی میشه؟ باید به این تاچ های حرکتی هم توجه کنیم وقتی تایم بالا کار می کنیم. اشتباه رایج: مقایسه مینور با ماژور! بازم یادتونه چی می گفتم؟ مبنای ما آخرین حرکتیه که اتفاق افتاده. شما الان دارید یه مینور رو با یه حرکت ماژور مقایسه می کنید! یعنی دنبال سل مینور در برابر حرکت ماژور هستید. قرارمون چی بود؟ حرکت های ماژوری که اتفاق میفتن، باید تارگت هاشون رو بدن و بعد از اون شما دنبال اصلاح یا برگشت بگردید. اگه خود اون کندل بزرگ رو هم در نظر نگیریم، از کف تا سقف اون حرکت ماژور رو که بگیری، می بینی جایی که به اسپانسر کندل شما می رسید، بالای دو و نیمش میفتاد. دو و نیمش یه جای دیگه ست. یعنی اگه می خواستی سل بگیری، باید تو محدوده ۶۷ درصد دنبالش می گشتی، نه اینجاها! کندل خبری و بایاس هفتگی در مورد کندل خبری بزرگ، تو تایم فریم یک دقیقه نمی گیریمش چون خیلی بزرگ میشه. اما وقتی داری بایاس هات رو می کشی و دنبال تارگت زون هستی، چرا، باید در نظرش داشته باشی. و بعد باید به اینم توجه کنی که بایاس هفتگی و روزانه ت هم داره بهت صعود رو نشون میده. اینم باید مدنظر داشته باشی. مرور بایاس هفتگی و روزانه ببینید، یه دوشنبه ای داریم. سه شنبه زیرشو زده، چهارشنبه بهش احترام گذاشته، پنجشنبه اومده نقدینگی رو برداشته و صعودی بسته بالای چهارشنبه. خب این مشخصه که جمعه هم میاد بالا دیگه! این می تونست یه راهنما باشه. وقتی دیروز اینجوری بسته شد، امروز دیگه دنبال سل بودی؟ باید میومدی تو تایم یک دقیقه روی این حرکت تارگت زون مینداختی، می دیدی تا کجا میخواد بیاد، بعد اونجاها دنبال سلت می گشتی. شرط کشیدن آی سی تی پراجکشن رو یادت نره! حالا یه سوال، شرط کشیدن آی سی تی پراجکشن چی بود؟ (اگه تو تایم فریم پنج دقیقه کشیده باشی، اگه بخوای ۱۵ حسابش کنی اصلاً دو تا دو و نیمت یه جای دیگه میفته و باز اون اسپانسر ولید نیست). شرطش اینه که اون لگ باید از یه جایی نقدینگی برداشته باشه. یعنی اگه می خوای این لگ خبری رو هم در نظر بگیری، تا زمانی که نیان پایینش رو بردارن و یه لگ جدید تشکیل بدن، حق نداری اینجاها آی سی تی پراجکشن بکشی. لگی رو می کشی که مانیپولیشن انجام داده. آیا اینجا هیچ مانیپولیشنی می بینی؟ با ارفاق اگه بخوای بگیری، این یه تیکه رو باید به عنوان ناحیه حرکتی در نظر بگیری، اینجا میشه زون نقدینگیت. اگه از اینجا برگرده بیاد اینو مانیپولیت کنه بره بالا، اون وقت می تونی تو این لگ مانیپولیشن کننده دنبال آی سی تی پراجکشنت بگردی. اینجا عملاً اتفاق خاصی نیفتاده. ببینید، اینا میشن مینورهای وسط. مینورهای وسط دیگه اعتبار ندارن و ریسکی ان. اگه هم می خوای نواحی وسط رو بگیری، باید استاپشون رو به جون بخری. من خودم شخصاً تارگت زون این لگ خبری رو اینجوری در نظر نمی گیرم. ولی تا زمانی که از پایین نخوره، دنبال ناحیه برای حرکت مخالفش هم نمیرم. چون الان تکلیفم با این چارت مشخص نیست. آخرین مانیپولیشنی که برای من اتفاق افتاده، یه جای دیگه ست. این لگ خبری مانیپولیشن نکرده. راه باز شده، ولی معاملات ما کوتاه مدته! راه الان باز شده، می تونیم بیایم پایین تر. منم توقعشو دارم. اما نکته اینه که معاملات ما جوری نیست که بر اساس تایم فریم دیلی و سه چهار ساعته باشه که یه معامله دو سه هفته باز بمونه. اگه قرار بود اینجوری باشه، آره، می تونستیم مثلاً تو ۶۷ درصد دنبال سل باشیم با استاپ بالای سقف و تی پی خیلی پایین تر. اما ما وقتی میایم تو تایم فریم پایین کار می کنیم، باید با نوسانات تایم پایین بریم جلو. چرا؟ چون تو تایم فریم پایین ریزموج زیاده. ببینید، ما یه حرکت داریم که اصلاح می کنه و میره بالا تو تایم فریم بالا. داریم صعودی حرکت می کنیم. اما وقتی میای تو تایم فریم پایین تر، الزامی نداره که اونم حتماً تو یه لگ صعودی باشه. ممکنه تایم فریم پایینت تو اصلاح نزولی باشه. تایم فریم بالات داره میره بالا، ولی تایم فریم پایینت تو اصلاح نزول قرار داره. تو اینجا اگه بای بزنی، هر جا بای بزنی در جهت بایاس تایم بالات، استاپ می خوری. چون تایم فریم پایینت باید اصلاحشو کامل کنه. تایم فریم بالای تو جا داره که هنوز بیاد پایین تر، ولی تایم فریم پایین تو یه مانیپولیشنی شکل گرفته که باید تارگتش رو بده تا بتونه حرکت بعدی رو شروع کنه. چیزی که می خوای رو نبین، چیزی که هست رو ببین! با توجه به اینکه یه چیز خیلی مهم رو در نظر نگرفتی: اگه قراره بیس دیدت به گذشته باشه، ما از اینم عقب تر داریم! یه حرکت بای قدیمی تر هست که برای اینکه بخواد تارگت بزنه باید خیلی بالاتر بره. تا وقتی اون تارگت ها رو نبینه، این سقف ها برای ما آی تی اچ (Intermediate Term High) محسوب نمیشن. اگه می خوای اینقدر گسترده نگاه کنی. اما حرفی که همیشه می زنم اینه: سعی کنید چیزی که در چارت داره اتفاق می افته رو ببینید، نه چیزی که دلتون می خواد. چون اگه چیزی که می خواید رو روی چارت دنبالش بگردید، می تونید هزار تا دلیل براش بیارید که حق با شماست. اما با واقعیت چارت می تونه فرق کنه. چقدر اینجا توضیح دادیم که فلان لگ چهارشو نداده، اردرها شیفت شدن، روندمون نزولیه، تو اصلاح دیلی هستیم، اما استاپ می خوریم! چرا؟ چون تو دوست داری سل ببینی اما بازار روندش صعودیه. تو اون چیزی که رو چارت هست رو نمی بینی، اون چیزی که دوست داری رو می بینی. و بازار هم به اندازه کافی بهت دلیل میده برای اینکه اون چیزی که دوست داری رو ببینی ها! همون قدر که تو به عنوان سلر می تونی دلیل پیدا کنی، یه بایر هم می تونه دلیل پیدا کنه. ولی اینکه کدوم درست میگه، اونیه که تی پی می گیره و اونی که غلط میگه استاپ می خوره. برای همینه که مهمه درست نگاه کنیم و درست تصمیم بگیریم. اگه می خوای دیدت بزرگ باشه، پس تمام تارگت های حرکتی تایم بالات باید داده باشن. آیا دادن؟ نه. هنوز جا داریم. اگه می خوای ریز نگاه کنی، درسته که اینجا مانیپولیشن و شیفت اردر داشتی، اما یه مانیپولیشن زودتر از اون هم داشتی که به روند حرکتیت نزدیکتره. حتی اگه یادت رفته باشه دیلی و ویکلی رو چک کنی. پس سعی نکنید با دیدگاه از پیش تعیین شده بشینید پای چارت. "زیاد بالا رفته" یا "زیاد ریخته" نداریم! یه چیزی هم یادتون باشه، کلاً برای همه. اصلاً چیزی به اسم "زیاد بالا اومده"، "زیاد ریخته"، "خیلی حرکت کرده"، "قیمت روندیه"، "جای دست نخورده" و اینجور چیزا معنی نداره تو بازار. اصلاً! خیلی حرکت کرده، می تونه خیلی تر هم حرکت بکنه. موقعی که طلا از یه قیمتی پاشد رفت بالا، خیلیا رو قیمت های بالاترش کال شدن چون هی می گفتن "دیگه خیلی اومده بالا، دیگه خیلی اومده بالا" و با همین تفکر سل زدن و کال شدن. اصلاً چیزی به اسم خیلی حرکت کرده وجود نداره. ما فقط برامون تاییدیه هامون مهمه. اینکه چارت کجاست و چیکار می کنه. جنگ شده و فلان و بهمان هم نداریم. دیدین روز اولی که درگیری ها شروع شد، همه میگفتن جنگه جنگه، من رو یه قیمتی سل زدم و یه ریوارد خوب هم گرفتم. چارت با اینجور چیزا کاری نداره. برای همین سعی کنید با دیدگاه نشینید. هر روزی که میاد می شینید پای چارت، با یه ذهن کاملاً خالی به اون چارتی که در لحظه دارید نگاه می کنید توجه کنید. به آخرین حرکت هایی که روی بازار شکل گرفته نگاه کنید. اینجا به زیبایی می تونستی روند بایش رو ببینی. یه عالمه کف برات تشکیل شده که اومده مانیپولیت و هانت شده. پس طبیعیه بعد از این هانت شدن، اگه قرار بود ریزشی بشه، این حرکت نباید شکل می گرفت. وقتی این حرکت شکل گرفته، پس باید به یه نتیجه ای برسه. وگرنه قرار نیست ما به این راحتی ها بریزیم بیایم پایین. هر سلی هم داشته باشیم در حد همین حرکت های کوچولو موچولوئه. دقت کردین بعضی جاها میگم اگه اینو بزنه اونم میزنه من دیگه وارد نمیشم؟ اگه قرار بود سل باشه باید زیر فلان نواحی بسته می شد. وقتی زیر اون نواحی بسته نشده، هانت کرده و برگشته بالا، یعنی قراره روندشو ادامه بده بره یه تارگتی یه جایی جا مونده، اونو بده و بعد راجع بهش تصمیم بگیره. گرچه که ما تو تایم فریم ویکلی یا دیلی (اگه اشتباه نکنم) یا چهار ساعته منتظر یه قیمت بالاتری هستیم. این حرکت ها برای ما اصلاح محسوب میشه و اون قیمت بالاتر در جهت رونده. اهمیت تجربه در لایو بازار و درس گرفتن از استاپ ها ببینید رفقا، اصلاً نیاز به تجربه دارید. دلیل اینکه اصرار داشتم برید پراپ بخرید و شروع به معامله بکنید دقیقاً همینه. چون یه بخشی از این چیزا رو تا زمانی که روی لایو چارت نیاید، واقعاً نمی تونید متوجه بشید. باید روی لایو چارت بازار باشید و حرکت ها رو ببینید. ببین هر کاری که بکنی، استرس، سرعت عمل و اون آدرنالینی که توی خونت راه میفته، توی بک تست وجود نداره. واسه بک تست نیست! تو با آرامش نشستی پای سیستم، وقت داری، وسطاش پاز هم ممکنه بکنی بری یه لیوان آب بخوری برگردی. تایم فریم یک دقیقه ای لایو بازار بهت فرصت نمیده به این چیزا فکر کنی. اگه می خوای خوب در نظر بگیری، تایم فریم پنج دقیقه در نظر بگیر. بهت وقت نمیده فکر کنی راجع به همه موضوع ها. یادت میره گاهی اوقات. اینقدر بهت استرس وارد می کنه و سریع حرکت می کنه که تو بدون اینکه چیزای دیگه رو بررسی کنی، اینجا پندینگ می کاری. واسه همینه که یه بخشی از وین ریت شما و موفقیتتون می تونه روی تجربه لایو بازار باشه. فقط هم از این طریق به دست میاد. اتفاقاً من با استاپ خوردنتون موافقم! چون الان این استاپی که خوردی، این سه چهار تا استاپی که خوردی، دردت اومد، این دیگه یادت می مونه. از این به بعد هر وقت می خوای بیای بشینی پای سیستم، سعی می کنی اول همه تارگت هاتو چک کنی، بایاس هفتگی و روزانه تو در بیاری، بری یه ساعته و ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه تو نگاه کنی بعد بیای بشینی پای سیستم. این درده باعث میشه یادت بمونه. تا الان که این استاپ ها رو نخورده بودی، من هزار بار بهتون گفتم مبنای ما آخرین لگ حرکتیه، مبنای ما این نیست که تارگت های تایم بالا در بیاریم بیایم تایم پایین، اما یادت نمی موند. الان این استاپ هایی که خورده، قشنگ ملکه ذهنت می کنه. یعنی از این به بعد از ترس اون استاپ ها و اتفاقی که برات افتاده، ده بار چک می کنی و بعد دیگه این اتفاق برات پیش نمیاد. نگاهی به پاور آف تری و وضعیت فعلی بازار در مورد اون اندیکاتوری که یکی از بچه ها نوشته بود (پاور آف تری)، منم روی چارتم دارمش. دیدیم که یه جاهایی روی بک تست گیر داشت و درست عمل نمی کرد. وگرنه روی فوروارد تست، منم همینایی که درست کرده رو همیشه دارم و همین پاور آف تری می تونه خیلی کمکتون بکنه. اما یادتون باشه، پاور آف تری نگاه کردن، اتفاقیه که تو لایو بازار میفته. باید برید توی تایم فریم خودش حمایت و مقاومت هاتون رو علامت بزنید، چون بر اساس این کندل ها نمی تونید تکلیف حمایت و مقاومت رو ببینید. الان که دیگه جمعه شبه و خیلی نمیشه مبنا قرارش داد، ولی اتفاقی که داره میفته رو نگاه کنید. کندل دیلی مون داره با یه فول بادی کامل بسته میشه. کندل یک ساعتمون یه شدوی کوچولو داره، ۳۰ دقیقه ش اصلاً شدو نداره. احتمال اینکه الان کندل ۱۵ دقیقه تون بیاد تا یه جاهایی و بعد بخوان بیارنش پایین تر که یه شدویی برای کندل دیلی درست کنن، می تونه خیلی زیاد باشه. جمع بندی و نکات پایانی خب رفقا، امیدوارم این گپ و گفت براتون مفید بوده باشه. یادتون نره، بازار همیشه پر از نکته و درس های جدیده. مهم اینه که با ذهن باز و بدون پیش داوری بهش نگاه کنیم و از اشتباهاتمون درس بگیریم. استاپ خوردن بخشی از بازیه، مهم اینه که دلیلش رو بفهمیم و تکرارش نکنیم. سعی کنید همیشه بایاس های هفتگی و روزانه تون رو در نظر داشته باشید و با توجه به اون ها دنبال موقعیت های معاملاتی بگردید. یکشنبه هم سعی می کنم یه برنامه بذارم که به سوالاتتون جواب بدم. پرسود باشید!

آموزش/4/28/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت دوازدهم

بک تست هفتگی چارت: چطور مثل یک حرفه ای نقاط ورود رو شکار کنیم و از استاپ ها جاخالی بدیم! سلام به همه رفقای تریدر! امروز می خوایم یه کار خیلی خفن و کاربردی انجام بدیم. قراره با هم برگردیم به اول هفته و فرض کنیم می خوایم ببینیم چه معاملاتی رو می تونستیم بگیریم و اصلاً روی چارت چه چیزایی رو می شد دید. یه جورایی می خوایم ری پلی کنیم و قدم به قدم بریم جلو. این کار، یعنی بررسی گذشته چارت و معاملاتی که می شد انجام داد، یکی از بهترین راه ها برای یادگیری و مسلط شدن به بازاره. پس اگه آماده این، کمربندها رو ببندین که می خوایم بریم سراغ چارت! شنبه یکشنبه ها، وقت آماده سازی و تحلیل! اولین نکته ای که می خوام بهتون بگم و خیلی هم مهمه، اینه که تحلیل ها و بررسی های اصلی رو باید آخر هفته، یعنی شنبه و یکشنبه انجام بدین. دوشنبه صبح که بازار تازه باز شده، وقت معامله کردن نیست، مخصوصاً تا بازار شیکاگو باز نشه. دوشنبه صبح فقط وقت بررسی و مرور چیزاییه که از قبل آماده کردیم. پس این خط و خطوط و نواحی که الان می کشیم، شما باید فرض کنید که روز یکشنبه نشستین و با خیال راحت دارین این کارا رو انجام می دین. توی لایو بازار، مخصوصاً تایم فریم پایین مثل یک دقیقه، اصلاً وقت این کارا نیست. اونجا باید از قبل همه چی آماده باشه و فقط منتظر سیگنال ورود باشین. شروع تحلیل از تایم فریم های بالا: دید کلی از بازار خب، فرض می کنیم الان یکشنبه است و می خوایم چارت رو تحلیل کنیم. اولین کاری که می کنیم اینه که میریم سراغ تایم فریم های بالا. تایم فریم هفتگی (Weekly): نگاهی به هفتگی میندازیم. روند کلی همچنان صعودیه و اتفاق خیلی خاص و جدیدی نیفتاده. قیمت هنوز به اون سقف تاریخی قبلی خودش نرسیده. چیزی که اینجا میشه دید اینه که قدرت صعود هنوز وجود داره و ضعف خاصی از نزول دیده نمیشه. البته، همیشه این توقع رو داریم که قیمت یه جایی یه استراحتی بکنه و یه ریجکشن بده، ولی فعلاً خبری نیست. یه نکته مهم دیگه تو هفتگی اینه که هفته گذشته یه ناحیه حمایتی ساخته شده و قیمت بهش احترام گذاشته. کندل هفته گذشته نتونسته سقف کندل قبلی خودش رو بزنه و حتی زیر کلوز هفته قبلش بسته شده، که یه جورایی "بریش دوجی" محسوب میشه. این یعنی این هفته می تونه هفته تصمیم گیری باشه. یا قیمت میره بالا و اون شدوی بالایی رو میزنه و بعد شاید یه اصلاح و ریزش داشته باشیم، یا باید ببینیم چه واکنش دیگه ای نشون میده. خلاصه، دوشنبه صبح هنوز نمیشه تصمیم قطعی گرفت. تایم فریم روزانه (Daily): میریم تایم فریم دیلی. اینجا هم یه ناحیه مقاومتی از قبل داشتیم که همچنان معتبره. هفته پیش هم یه ناحیه حمایتی جدید ساخته شده. پس انگار قیمت بین این دو تا ناحیه، یعنی یه چیزی شبیه یه رنج باکس کوچیک، گیر کرده و داره بازی می کنه. برای اینکه یه حرکت درست و حسابی شکل بگیره، باید یکی از این دو تا ناحیه شکسته بشه. تا وقتی این اتفاق نیفتاده، ما همچنان توی فاز استراحت این لگ حرکتی هستیم. ورود به تایم فریم های معاملاتی: علامت گذاری نواحی کلیدی خب، حالا از تایم فریم های بالاتر که یه دید کلی گرفتیم، میریم سراغ تایم فریم های پایین تر مثل یک ساعته و ۳۰ دقیقه که نواحی دقیق ترمون رو مشخص کنیم. اینجاست که کار یه کم دقیق تر میشه. تایم فریم یک ساعته (H1): اینجا شروع می کنیم به علامت زدن سقف ها و کف هایی که جلوی راهشون بازه، یعنی هنوز قیمت بهشون نرسیده و واکنشی بهشون نداده. اینا میشن نواحی بالقوه ما. یه سری "اینترمدیت های" و "اینترمدیت لو" پیدا می کنیم. بعضی از این نواحی خیلی به هم نزدیکن. اگه یه ناحیه بخوره، احتمالاً اون یکی هم که نزدیکشه، زده میشه. یه نکته جالب: گاهی وقتا یه سری ساختارها مثل "تاد" (TOD - Top of Distribution) می تونن راهنمای خوبی باشن برای پیدا کردن نواحی حمایتی و مقاومتی. نواحی که خیلی به هم نزدیکن، معمولاً نواحی مینور محسوب میشن و باید خیلی حواستون بهشون باشه. فعلاً علامت می زنیم تا بعداً تو تایم پایین تر اعتبارشون رو بررسی کنیم. تایم فریم ۳۰ دقیقه (M30): یه نگاهی هم به ۳۰ دقیقه میندازیم ببینیم سقف و کفی جا نمونده باشه. اینجا هم ممکنه یه سری نواحی نقدینگی پیدا کنیم که البته باید تو تایم پایین تر اعتبارشون چک بشه. یه کاری که اینجا انجام میشه اینه که نواحی که به نظرمون ضعیف تر میان یا احتمالاً مینور هستن، با یه رنگ کمرنگ تر مشخص می کنیم. اینجوری بعداً می فهمیم که اینا نواحی اصلی ما نبودن. مثلاً یه ناحیه ای که خیلی نزدیک به قیمت فعلیه، احتمالاً یه ناحیه ضعیفه. چرا این سقف و کف ها رو علامت می زنیم؟ شاید بپرسین اصلاً چرا اینقدر وقت می ذاریم و این سقف و کف ها رو تو تایم بالا علامت می زنیم؟ دلیلش اینه که این سقف و کف های تایم بالا، توی پرایس اکشن برای ما حکم نواحی نقدینگی رو دارن. مخصوصاً اگه چند بار قیمت بهشون برخورد کرده باشه و واکنش نشون داده باشه، اون ناحیه خیلی جذاب میشه برای اینکه قیمت دوباره بهش برسه، نقدینگیش رو برداره (هانت بشه) و بعد حرکت اصلیش رو انجام بده. پس خیلی از تصمیم هایی که برای انتخاب نواحی ورود می گیریم، بر اساس همین تحلیل ها تو تایم های مختلفه. اعتبارسنجی نواحی در تایم فریم یک دقیقه: قلب ماجرا! خب، دوشنبه تموم شد و ما تحلیل های کلی مون رو انجام دادیم. حالا میریم سراغ تایم فریم یک دقیقه. اینجاست که جزئیات خیلی مهم میشن. باز هم تاکید می کنم، این کارها رو باید شنبه و یکشنبه انجام داده باشین، نه توی لایو بازار دوشنبه! حالا می خوایم تک تک این نواحی که مشخص کردیم رو اعتبارسنجی کنیم. ببینیم کدومشون واقعاً مهمن و می تونیم روشون حساب کنیم. بررسی اولین سقف: اولین سقفی که داریم، خودش سقفِ سقف هاست (All Time High). این دیگه نیاز به اعتبارسنجی نداره، چون بالاتر از اون چیزی نبوده که بخواد نقدینگیش رو برداره. خودش معتبره. اما یه نکته ریسکی هم داره: اگه قیمت تا نزدیک این سقف بیاد، احتمال اینکه خود سقف رو هم بزنه و یه سقف جدید بسازه، خیلی زیاده. پس ورود نزدیک اینجور سقف ها ریسک بالایی داره. شناسایی اسپانسر کندل (Sponsor Candle): حالا باید ببینیم اسپانسر این حرکت کی بوده. اسپانسر کندل، اون کندلیه که باعث حرکت اصلی شده و اردرها از اونجا شروع شدن. اگه اسپانسر کندل اصلی، اردرهاش برداشته شده باشه و یه کف رو زده باشه، دیگه اون اردر بلاک، جای مناسبی برای ورود نیست. چون اگه قیمت برگرده و به اون کندل بی احترامی کنه، احتمالاً به کندل های قبلی هم بی احترامی می کنه و میره بالاتر. پس یا روی اسپانسر اصلیِ دست نخورده ورود می کنیم، یا دیگه ورود نمی کنیم. اینجوری نیست که چند جا پشت سر هم پندینگ بذاریم. اسپانسرهای ماژور و مینور: یه مفهومی داریم به اسم اسپانسر ماژور و اسپانسر مینور. اسپانسر ماژور، اون ناحیه اصلی و قویه که انتظار حرکت بزرگ ازش داریم. اسپانسر مینور، نواحی کوچیکتر و ضعیف تری هستن که ممکنه واکنش های کوچیکی بدن، ولی برای ورود اصلی مناسب نیستن، مگه اینکه با تاییدیه و بررسی دقیق پرایس اکشن وارد بشیم. اونایی که دنبال وین ریت خیلی بالا هستن، معمولاً فقط روی اسپانسرهای ماژور معامله می کنن. ولی اونایی که با وین ریت یکم پایین تر هم اوکی هستن و می تونن پرایس اکشن رو خوب چک کنن، می تونن به این مینورها هم فکر کنن. تارگت زون (Target Zone) و اهمیتش: برای اینکه بفهمیم یه حرکت مینور، تارگت خودش رو داده و حالا می تونیم سقف یا کف بعدیش رو به عنوان ماژور در نظر بگیریم یا نه، از چیزی شبیه به "پروژکشن" یا "تارگت زون" استفاده می کنیم. اگه یه حرکت مینور، تارگت های خودش (مثلاً ۲، ۲.۵ یا ۴ درصد) رو داده باشه، اون وقت سقف ها یا کف های مینور داخلی که بعد از اون تارگت زون قرار دارن، می تونن برای ما ماژور محسوب بشن. این خیلی نکته مهمیه! مثلاً اگه قیمت به تارگت زون ۲ و ۲.۵ درصد یه حرکت رسیده باشه و از اونجا برگشته باشه، یعنی اون حرکت کار خودش رو کرده. حالا اگه قیمت دوباره برگرده بالا و بخواد به یه اسپانسر کندل بالاتر دست درازی کنه، اون اسپانسر می تونه معتبر باشه. اما اگه قبل از اینکه به اون تارگت زون منفی ۲.۵ درصد (در روند نزولی) دست بزنه، بخواد بره بالا، اون اسپانسرهای بالایی دیگه برای ما ماژور محسوب نمیشن. چرا؟ چون داره از روی یه تارگت زون نسبتاً کوچیک برمی گرده و ممکنه فقط یه اصلاح کوچیک باشه. شیفت شدن اردرها و اسپانسرها: وقتی یه اسپانسر کندل، اردرهاش توسط یه حرکت بعدی برداشته میشه (یعنی قیمت میاد و اون ناحیه رو مصرف می کنه)، اون اسپانسر دیگه برای ما معتبر نیست و سقف یا کف ماژور ما به ناحیه بعدی منتقل میشه. ما دائماً داریم این شیفت شدن اردرها رو بررسی می کنیم تا بدونیم الان کدوم نواحی واقعاً مهمن. دیدگاه کلی از تایم فریم های بالاتر رو فراموش نکنیم! یادتونه که توی تحلیل اولیه گفتیم تایم فریم یک ساعته هنوز تارگت حرکت اصلاحی خودش رو نداده؟ این یعنی دیدگاه کلی ما هنوز اینه که بازار باید برگرده و نزولی بشه، مگه اینکه اتفاق خاصی بیفته. پس وقتی داریم تو تایم یک دقیقه تحلیل می کنیم، این دیدگاه کلی از تایم بالاتر رو هم باید گوشه ذهنمون داشته باشیم. همینطور تارگت های تایم فریم های ۱۵ دقیقه، ۳۰ دقیقه و ۴ ساعته رو هم مشخص می کنیم. اگه مثلاً ۱۵ دقیقه تارگتش رو داده باشه، ولی ۳۰ دقیقه و ۴ ساعته هنوز نداده باشن، یعنی هنوز جا برای حرکت بیشتر هست. ادامه صحت سنجی سقف و کف ها: یه کار طاقت فرسا اما ضروری! خب، دوباره برمی گردیم سر صحت سنجی سقف و کف هامون تو تایم یک دقیقه. این پروسه، همونطور که می بینین، یه کم طولانی و پر از جزئیاته، ولی برای اینکه نواحی ورودمون دقیق باشه، خیلی مهمه. اسپانسر کندل ورودی فعلی: فرض کنیم یه اسپانسر کندل پیدا کردیم که هنوز دست نخورده باقی مونده. بعد یه حرکتی شکل گرفته و یه کفی زده شده. این یعنی اون اسپانسر کندل اولیه، الان تبدیل شده به یه اسپانسر مینور. چرا مینور؟ چون هنوز اون تارگت ماژور اصلی داده نشده. اگه اون تارگت ماژور داده بشه، اونوقت اسپانسر بعدی می تونه ماژور باشه. چه زمانی اسپانسر وسطی رو هم می گیریم؟ یه سوالی که خیلی ها می پرسن اینه که کی میایم اسپانسر وسطی رو در نظر می گیریم و کی فقط اسپانسر اصلی و بالایی رو؟ جواب اینه: اگه حرکت اصلی و روندی ما تارگتش رو داده باشه، یعنی اون اسپانسر اصلی حرکت، کار خودش رو کرده باشه، اون موقع در کنار اسپانسر اصلی، می تونیم اسپانسر وسطی رو هم بگیریم. اینجوری نیست که هر اسپانسر وسطی رو همینجوری انتخاب کنیم. نواحی "کثیف" و غیرقابل اعتماد: بعضی وقتا به نواحی ای می رسیم که اصلاً تمیز نیستن. یعنی چی؟ یعنی قیمت چند بار بهشون دست زده، شدوهای زیادی اطرافشونه، و اصلاً یه ناحیه بکر و دست نخورده به نظر نمیان. اینجور نواحی معمولاً اسپانسرهای خوبی برای ورود نیستن و احتمال اینکه استاپ بخوریم زیاده. اسپانسر باید یه جورایی "ترس" در بازار ایجاد کنه، باید یه واکنش درست و حسابی بهش نشون داده بشه. وقتی یه ناحیه خیلی شلوغ پلوغه و هی قیمت بهش نوک زده، دیگه اون جذابیت رو نداره. اینا چیزاییه که با تجربه و با دیدن زیاد چارت دستتون میاد. برای همه اینا باید آی سی تی پراجکشن بکشید! رفقا، اینو یادتون نره: برای تک تک این حرکات و اسپانسرهایی که داریم بررسی می کنیم، باید "آی سی تی پراجکشن" (همون تارگت زون) بکشید تا ببینید تارگت هاشون داده شده یا نه. اینجا برای اینکه وقت گرفته نشه، خیلی هاش چشمی انجام میشه، ولی شما باید دقیق این کار رو انجام بدین. فیلتر کردن نواحی مینور با استفاده از تارگت زون: یکی از راه هایی که می تونیم نواحی مینور رو فیلتر کنیم، استفاده از همین تارگت زون هاست. مثلاً اگه توقع داریم قیمت حداقل تا سطح ۲ یا ۲.۵ درصد یه حرکتی بیاد پایین، و یه ناحیه مینور بالاتر از این سطح قرار گرفته، ورود به اون ناحیه ریسکی میشه. یا اگه یه ناحیه ای پشت سطح ۲.۵ درصد قرار گرفته، یعنی اگه قیمت بخواد به اون ناحیه برسه، اول باید به اون تارگت ۲.۵ درصد دست درازی کنه. اینا کمک می کنه که از ورود به خیلی از نواحی ضعیف جلوگیری کنیم. بالاخره رسیدیم به دوشنبه! شروع معاملات هفته خب، بعد از این همه تحلیل و بررسی، فرض می کنیم رسیدیم به دوشنبه، ساعت ۱۰ صبح. البته یادتون باشه که گفته شد معمولاً دوشنبه ها تا شیکاگو باز نشه، معامله نمی کنیم و بیشتر بررسی می کنیم. اما حالا فرض رو بر این می ذاریم که شما می خواین از همون اول هفته ترید کنین. سناریوی اول: ورود با پندینگ (Pending Order) اگه بخوایم با پندینگ وارد بشیم، یعنی از قبل اردرمون رو روی یه ناحیه کاشتیم. فرض کنیم یه ناحیه ورود پیدا کردیم. استاپ مون رو هم پشت اون ناحیه قرار می دیم. با توجه به اینکه مثلاً یه حرکت قبلی تارگت ۱۴ درصدش رو داده، توقع داریم قیمت تا یه کف مشخصی بیاد پایین. نتیجه احتمالی: ممکنه این پندینگ فعال بشه و استاپ بخوره. این یه ریسکیه که ورود با پندینگ داره. سناریوی دوم: ورود با تاییدیه (Confirmation Entry) اگه بخوایم امن تر وارد بشیم، پندینگ نمی کاریم. چیکار می کنیم؟ صبر می کنیم تا یه "چاک ماژور" (Major Change of Character) اتفاق بیفته. یعنی یه تغییر روند اساسی تو تایم پایین ببینیم. بعد از اینکه اون چاک ماژور اتفاق افتاد، توی حرکت بعدی و روی اسپانسر کندلی که بعد از اون چاک تشکیل شده، وارد میشیم. نتیجه احتمالی: اینجا ممکنه اولش یه استاپ بخوریم (اگه عجله کنیم و چاک ماژور واقعی نباشه)، ولی بعدش که چاک ماژور واقعی اتفاق افتاد، ورودمون معتبرتر میشه. مثال عملی از معاملات هفته (بر اساس تحلیل های قبلی): حالا بیایم ببینیم توی هفته ای که گذشت، با این تحلیل ها چه اتفاقی می افتاد. (یادتون باشه اینجا داریم گذشته رو بررسی می کنیم و مثال های قیمتی دقیق هم نمیاریم). روز دوشنبه: ورود با پندینگ: یه استاپ خوردیم. ورود با تاییدیه: صبر کردیم چاک ماژور اتفاق بیفته. بعد از اینکه یه چاک ماژور درست و حسابی دیدیم، روی اسپانسر کندلش وارد شدیم. اینجا هم ممکنه یه استاپ دیگه بخوریم اگه ناحیه مون خیلی دقیق نباشه یا بازار بخواد اذیت کنه. یه نکته: گاهی وقتا یه سری حرکات مینور هم اتفاق میفته که اگه خیلی ریسک پذیر باشین و با تی پی کوچیک راضی باشین، می تونین بگیرین. ولی معمولاً توصیه نمیشه. یه معامله دیگه با تاییدیه و چاک ماژور: این یکی دیگه باید تی پی بده! تارگت رو هم بر اساس نواحی بالاتر و انتظاراتی که از حرکت داریم، تعیین می کنیم. مدیریت معامله: یه قانونی که خیلی ها دارن اینه که معامله رو شب باز نگه نمی دارن. مثلاً ساعت ۱۰ شب، هر جا که بود، معامله رو می بندن، حتی اگه به تی پی اصلی نرسیده باشه. اینجوری از اتفاقات غیرمنتظره شبانه در امان می مونن. روز سه شنبه: صبح سه شنبه دوباره چارت رو نگاه می کنیم ببینیم خط و خطوط جدیدی داریم یا نه. کندل روز دوشنبه رو بررسی می کنیم. مثلاً اگه کندل دوشنبه کلی نقدینگی از پایین برداشته باشه، و سه شنبه بیاد زیر اون کندل، می تونیم توقع داشته باشیم بره بالا. برعکسش هم صادقه. دوباره اسپانسرهای مینور و ماژور جدید رو مشخص می کنیم. یه نکته مهم اینجا اکوالیبریوم (Equilibrium) یا همون نقطه تعادل حرکته. نواحی که بالای اکوالیبریوم هستن، برای سل گرفتن مناسب ترن و نواحی پایین اکوالیبریوم برای بای. اگه یه ناحیه سل خوب، پایین اکوالیبریوم باشه، بهتره که اصلاً نگیریمش یا خیلی با احتیاط عمل کنیم. معاملات احتمالی سه شنبه: دوباره ممکنه با پندینگ استاپ بخوریم. با تاییدیه هم ممکنه یه استاپ داشته باشیم. ولی اگه صبور باشیم و منتظر ماژورهای واقعی بمونیم، بالاخره یه معامله خوب با ریوارد مناسب پیدا میشه. ادامه هفته (چهارشنبه، پنج شنبه، جمعه): همین روند رو ادامه می دیم. هر روز نواحی رو آپدیت می کنیم. دنبال چاک های ماژور برای ورود با تاییدیه می گردیم. حواسمون به اکوالیبریوم و تایم ترید هست. تایم ترید: یه نکته خیلی مهم اینه که هر ساعتی از روز برای ترید مناسب نیست. مثلاً توی این ویدیو گفته شده که بهترین زمان برای ترید، بعد از ساعت ۵-۵:۳0 بعد از ظهره (به وقت ایران، که میشه همزمان با بازارهای لندن و نیویورک). توی تایم لندن خالی، احتمال استاپ خوردن بیشتره. پس اگه فقط تو تایم های مناسب ترید کنیم، خیلی از استاپ هامون خود به خود فیلتر میشن. معاملات در خبر: روزایی که خبرهای مهم اقتصادی داریم (مثل NFP)، بازار خیلی وحشی میشه. معمولاً توصیه میشه که دم خبر اصلاً ترید نکنیم، چون نواحی به راحتی شکسته میشن و استاپ ها فعال میشن. اگه هم خواستیم بعد از خبر ترید کنیم، باید خیلی با احتیاط و با دیدن واکنش های قوی وارد بشیم. جمع بندی از بررسی معاملات هفته: دیدین رفقا؟ با فیلتر کردن معاملات و ترید کردن فقط توی ساعت های مناسب، و همچنین استفاده از ورود با تاییدیه به جای پندینگ های زیاد، میشه تعداد استاپ ها رو خیلی کم کرد. البته اینجوری تعداد ورودهامون هم کمتر میشه، ولی کیفیتشون میره بالاتر. اگه هم می خواین پندینگ بذارین، باید خیلی دقیق باشین و تک تک لگ های حرکتی رو با آی سی تی پراجکشن چک کنین که تارگت هاشون داده نشده باشه. وگرنه هی استاپ می خورین تا بالاخره یه تی پی بگیرین. بریم سراغ پرایس اکشن و کندل خونی: چطور رفتار قیمت رو بفهمیم؟ خب، حالا که یه دید کلی از تحلیل و بک تست پیدا کردیم، می خوایم یه کم عمیق تر بشیم و بریم سراغ خودِ پرایس اکشن و اینکه چطور کندل ها رو بخونیم. این قسمت خیلی مهمه، چون بهمون کمک می کنه رفتار بازار رو بهتر درک کنیم. پرایس اکشن چیه و چرا مهمه؟ پرایس اکشن یعنی بررسی خودِ حرکات قیمت، بدون استفاده از اندیکاتورهای زیاد. ما با نگاه کردن به شکل و شمایل کندل ها، الگوهایی که تشکیل میدن، و نواحی حمایت و مقاومتی که ایجاد می کنن، سعی می کنیم پیش بینی کنیم که قیمت در آینده به کدوم سمت میره. چطور نواحی حمایت و مقاومت پرایس اکشنی رو پیدا کنیم؟ برید تایم فریم چهار ساعته (H4): اینجا دنبال نواحی ای می گردیم که کندل ها بهشون واکنش نشون دادن و برگشتن. کلوز و اوپن کندل ها: اولین و مهم ترین نواحی، می تونن کلوز و اوپن کندل ها باشن. اگه قیمت بالای کلوز یا اوپن یه کندل مهم بسته بشه، نشونه خوبیه برای صعود. شدوها (Shadows): قسمت های بعدی، شدوها هستن. اگه قیمت به شدو احترام بذاره و نتونه اون رو رد کنه، تاییدیه ضعیف تریه نسبت به وقتی که به کلوز و اوپن احترام می ذاره. بسته شدن کندل بعد از شکست: خیلی مهمه که وقتی یه ناحیه حمایتی یا مقاومتی شکسته میشه، کندل بعدی زیر (برای شکست حمایت) یا بالای (برای شکست مقاومت) اون ناحیه بسته بشه. صرفاً یه شدو زدن و برگشتن کافی نیست. این بسته شدن کندل، تاییدیه مهمیه برای ادامه حرکت. مثالی از کندل خونی در چهار ساعته: فرض کنین یه ناحیه حمایتی داریم. یه کندل چهار ساعته میاد و زیر این ناحیه بسته میشه. کندل چهار ساعته بعدی هم میاد و یه شدوی بزرگتر به سمت پایین درست می کنه. این یعنی چی؟ یعنی احتمالاً حرکت نزولی ادامه پیدا می کنه. یا مثلاً یه جایی می بینین که قیمت گیر کرده و یه "گیر قیمتی" تشکیل داده. بعد یه کندل چهار ساعته میاد و زیر اون گیر بسته میشه. این هم نشونه خوبیه برای ادامه نزول. بهینه سازی نواحی در تایم فریم های پایین تر: بعد از اینکه نواحی رو تو چهار ساعته مشخص کردیم، میریم تایم فریم های پایین تر (مثل یک ساعته، ۳۰ دقیقه، ۱۵ دقیقه) و اون نواحی رو بهینه تر می کنیم. یعنی دقیق ترشون می کنیم. ممکنه تو تایم پایین تر، یه ناحیه جدید و مهم تری پیدا کنیم که تو چهار ساعته خیلی واضح نبوده. مثلاً ممکنه تو یک ساعته ببینیم چند تا برخورد به یه سطح خاص داشتیم که اونجا رو برامون مهم تر می کنه. ویژگی مهم پرایس اکشن: همراهی با لایو بازار! رفقا، یادتون باشه که پرایس اکشن یه چیز دینامیکه. یعنی شما باید با لایو بازار حرکت کنین. درسته که یه سری نواحی از قبل برامون مهم بودن، ولی ممکنه الان که داریم چارت رو نگاه می کنیم، یه ناحیه حمایتی یا مقاومتی جدید و مهم تری تشکیل شده باشه. پس همیشه باید آپدیت باشین. چطور کندل ها رو بخونیم؟ (این یه بحث مفصله ولی چند تا نکته کلیدی) کندل خونی خودش یه دنیای بزرگه، ولی چند تا نکته کلیدی که اینجا بهش اشاره شد: توجه به کلوز و اوپن: همونطور که گفتیم، بسته شدن کندل بالای یه مقاومت یا زیر یه حمایت خیلی مهمه. اهمیت شدوها: شدوها نشون دهنده فشار خرید یا فروش هستن. یه شدوی بلند پایینی نشون میده خریدارها وارد شدن و قیمت رو برگردوندن بالا. الگوهای کندلی: الگوهای کندلی مثل دوجی، انگالفینگ، پین بار و... می تونن سیگنال های خوبی بدن، البته به شرطی که در جای مناسب (مثلاً روی یه ناحیه حمایت یا مقاومت قوی) تشکیل بشن. جمع بندی نهایی و چند تا نکته تکمیلی خب رفقا، سعی کردیم یه مرور کلی داشته باشیم روی اینکه چطور میشه با بک تست کردن و تحلیل دقیق چارت، معاملات بهتری انجام داد. یادتون باشه: تحلیل از تایم بالا به پایین: همیشه اول دید کلی از بازار بگیرین و بعد برین سراغ جزئیات. شناسایی نواحی کلیدی: سقف و کف های مهم، اسپانسر کندل ها، و نواحی نقدینگی رو با دقت مشخص کنین. ورود با تاییدیه: اگه می خواین ریسک کمتری کنین، همیشه منتظر چاک ماژور و تاییدیه باشین. مدیریت ریسک و سرمایه: هیچوقت بیشتر از چیزی که می تونین از دست بدین، ریسک نکنین. استاپ لاس رو فراموش نکنین. صبر، صبر، صبر: بازار همیشه فرصت میده. عجله نکنین و منتظر ستاپ های خوب بمونین. تمرین، تمرین، تمرین: تنها راهی که می تونین تو این بازار موفق بشین، تمرین زیاده. هی چارت ببینین، هی بک تست بگیرین، و از اشتباهاتتون درس بگیرین. حرف آخر و یه دعوت به اقدام خودمونی امیدوارم این گپ وگفت براتون مفید بوده باشه. ترید کردن یه مهارته که با تمرین و تکرار به دست میاد. هیچ فرمول جادویی ای وجود نداره. همین چیزایی که با هم مرور کردیم، اگه درست و با حوصله انجام بدین، می تونه خیلی بهتون کمک کنه. حالا نوبت شماست! برین سراغ چارت، این روش ها رو تمرین کنین، و اگه سوالی یا تجربه ای داشتین، حتماً تو کامنت ها با ما در میون بذارین. خوشحال میشیم ازتون یاد بگیریم و با هم رشد کنیم. موفق و پرسود باشین!

آموزش/4/27/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت یازدهم

کندل به کندل با پرایس اکشن: چطور حرکت بعدی بازار رو بخونیم؟ خب بچه ها، بیایید روراست باشیم، تو دنیای ترید و بازارهای مالی، همه ما دنبال اینیم که یه جورایی دست بازار رو بخونیم، نه؟ اینکه بدونیم این کندلی که داره جلوی چشممون بالا پایین میره، بعدش میخواد چیکار کنه. امروز میخوایم بریم سراغ یه مبحث خیلی جذاب و کاربردی تو پرایس اکشن، یعنی کندل خونی . اما نه اون کندل خونی که فکر کنی قراره فال قهوه بگیریم! قراره یاد بگیریم چطور کندل به کندل، قدم به قدم و مرحله به مرحله، حرکت بعدی بازار رو پیش بینی کنیم. فلسفه کندل خونی در پرایس اکشن اولین چیزی که باید بدونیم اینه که توی پرایس اکشن، ما با گذشته خیلی کاری نداریم. یعنی چی؟ یعنی اینکه تاریخچه قیمت ها و نمودار، بیشتر به دردمون میخوره که تارگت های تی پی هامون (Take Profit) رو مشخص کنیم. اما برای تصمیم گیری لحظه ای و اینکه بدونیم کندل بعدی میخواد چه بلایی سرمون بیاره یا چه سودی بهمون برسونه، ما با لایو الان بازار و آخرین کندل ها کار داریم. وقتی میگیم کندل به کندل، یعنی دقیقاً همین! اجزای مهم کندل قبلی که باید زیر نظر بگیریم وقتی میخوایم کندل بعدی رو پیش بینی کنیم، با چهار قسمت از کندل قبل کار داریم: های (High) کندل قبل: بالاترین قیمتی که کندل قبلی به خودش دیده. لوی (Low) کندل قبل: پایین ترین قیمتی که کندل قبلی تجربه کرده. اوپن (Open) کندل قبل: قیمتی که کندل قبلی باهاش باز شده. کلوز (Close) کندل قبل: قیمتی که کندل قبلی باهاش بسته شده. مبنای کار ما روی اینه که با تحلیل این چهار جزء و رفتار کندل فعلی نسبت به اون ها، سعی کنیم حرکت کندل بعدی رو بخونیم. بچه ها، من با این کار قرار نیست بیام ۲۰ تا کندل بعدی رو پیش بینی کنما! هدفم اینه که حرکت کندل بعدی رو بفهمم، بدونم چه واکنشی میخواد نشون بده. بریم سراغ یه مثال عملی از کندل خونی بچه ها نگاه کنید به این چارت. فرض کنید یه حرکتی داشتیم. اینجا یه ناحیه حمایتی یا مقاومتی (بستگی به جهت حرکت داره) برامون وجود داشته. بگیم یه رزیستنس (مقاومت) داشتیم. می بینید؟ کندل با اینکه یه سَرَک کشیده بالای این رزیستنس، اما زیرش بسته شده. کندل بعدی هم اومده بالاش، ولی باز زیرش بسته. کندل بعدی هم که کلاً زیرش تشکیل شده. پس چی میشه نتیجه گرفت؟ اینکه حرکت هایی که شکل گرفتن، بیشتر تمایل به نزول داشتن. اوکی؟ حالا، فرض کنید قیمت یه حرکتی کرده و اینجا هم یه ناحیه دیگه (مثلاً حمایتی) درست کرده و از اینجا برگشته بالا. تحلیل کندل به کندل در لحظه خب، کندل جدید من باز شده. اومده هایِ کندل قبلیش رو زده. اما زیر کلوز کندل قبلی بسته شده، ولی یه نکته مهم: بالای ناحیه ۵۰ درصد کندل قبلیش قرار داره و نتونسته لوی کندل قبلیش رو بزنه. تو این حالت، اگه کندل بعدی ما باز بشه، دو تا سناریو داریم: سناریوی اول: اگه اول بره بالا و یه شدوی بالا (Upper Shadow/Wick) درست بکنه، ما توقع داریم که قیمت بیاد پایین تر، حداقل تا نواحی پایینی کندل قبلی. بعدش باید ببینیم تکلیف بعدی چی میشه. سناریوی دوم: اما اگه کندل بعدی باز بشه و به این ناحیه ای که قیمت توش گیر کرده احترام بذاره، اول یه شدوی پایین (Lower Shadow/Wick) درست کنه و بعد برگرده از اینجا بیاد بالا، ما توقع داریم باهاش بریم بالاتر و حرکت صعودی شکل بگیره. پس، چون کندل قبلی من هایِ خودشو زده (یعنی های کندل یکی مونده به آخر رو زده)، اگه کندل بعدی باز بشه، اول یه شدوی پایین بسازه، بعد برگرده بیاد بالا، از بالای هایِ این کندل (کندل فعلی) می تونیم باهاش هم مسیر بشیم و انتظار یه حرکت رو به بالا رو ازش داشته باشیم. یه نکته خیلی مهم بچه ها: سعی نکنید زیر تایم فریم ۱۵ دقیقه دونه دونه کندل خونی کنید. اون تایم فریم ها نویز زیادی دارن و واقعاً تجربه خیلی زیادی میخواد که بتونید نویزهاشو از سیگنال اصلی تشخیص بدید. ادامه تحلیل با کندل بعدی خب، اتفاقی که می افته چیه؟ کندل بعدی به لوی کندل قبلی احترام گذاشت (یعنی نشکستش) و بولیش (صعودی) بالای این کندل قبلی بست. نه های کندل قبلی رو زده، نه لوی اون رو. الان دیگه مبنای تحلیل من میشه این کندل جدیده. یعنی لوی این کندل، های این کندل، کلوز و اوپن این کندل برام مهمه. حالا باید ببینم کندل بعدی چیکار میکنه. این کندل چون کاری نتونسته انجام بده (نه بالا زده نه پایین)، الان ما تو یه موقعیت ۵۰-۵۰ هستیم. نمیدونیم تکلیفمون با بازار چیه. باید یه حرکتی اتفاق بیفته تا بتونیم تصمیم بگیریم. تا اینجا فقط میدونیم که تمایل قبلی بازار رو به بالا بوده. چطور تاییدیه های بیشتر بگیریم؟ اینجا اگه میخوای تاییدیه بیشتر بگیری، کاری که من معمولاً می کنم اینه: میرم تو تایم فریم بالاتر، مثلاً ۳۰ دقیقه. تو ۳۰ دقیقه چک می کنم ببینم کندل ۳۰ دقیقه ای من داره چی میگه. چون بچه ها حواستون باشه، هر دو تا کندل ۱۵ دقیقه، یه کندل ۳۰ دقیقه رو به شما میده دیگه. خب، کندل ۳۰ دقیقه ای من داره چی میگه؟ نگاه کنید، کندل ۳۰ دقیقه هم از بالا شدو زده، ولی از پایین بهش احترام گذاشته. با توجه به اینکه قیمت زیر اوپن خودش اومده، اما نتونستن زیر اوپنش ببندن، این حرکت به شدت جذاب میشه برای بولیش شدن، مخصوصاً اگه این ریجکشن (پس زدن قیمت از پایین) توی دو سه دقیقه آخر کلوز کندل ۳۰ دقیقه اتفاق افتاده باشه. یعنی چی؟ یعنی اگه بازار مثلاً پایین تر بوده، یهو دو دقیقه آخر کندل ۳۰ دقیقه ببینی اومده اینجا (بالاتر) بسته. این یعنی تمایلات بازار به صعوده. همون صحبت های کندلی که گفتم ربات ها با همدیگه انجام میدن! برگردیم به ۱۵ دقیقه و ادامه ماجرا الان تو کندل ۱۵ دقیقه ی بعدی چه اتفاقی برای ما می افته؟ کندل ۱۵ دقیقه ی بعدی ما، هم های رو میزنه، هم لو رو. ما الان اینجا نمی دونیم تکلیفمون چیه، قراره چه اتفاقی بیفته. چون این کندل دو طرفه حرکت کرده. نه می دونیم قراره بره بالا، نه می دونیم میاد پایین. اما با توجه به اینکه بالای کلوز کندل قبلی بسته، باز دوباره اگه کندل بعدی باز بشه، اول شدوی پایینو درست کنه، بعد بره بالا، می تونیم باهاش حرکت بالا رو داشته باشیم. گرچه که فکر کنم اینجا هم اول اومده شدوی پایینو درست کرده بعد رفته بالا. دقیقاً نمی دونم این حرکت و واکنشش چه جوری بوده. اِ چه جالب! انگار داریم لایو بازار رو می بینیم! خب پس ببینید بچه ها، اومده اول شدوی پایینو درست کرده، الان ما از اینجا می تونیم باهاش حرکت بکنیم و بریم بالا. ببین؟ رفتیم بالا باهاش. یه چیزی رو یادتون باشه، توی پرایس اکشن تایم پایین، ما قرار نیست با این تحلیل مثلاً بریم ۲۰۰ پیپ سود کنیم ها! ما قراره بدونیم که حرکت مثلاً ۱۵-۲۰ پیپی بعدی کندل قراره چه اتفاقی براش بیفته. آخ نه، صبر کنید! انگار اول رفته بالا بعد اومده پایین. الان داره حرکت دقیق بازار رو نشون میده. اول رفته بالا بعد اومده پایین. آها، پس این حرکت می تونه هنوز نشونه قدرت نزول باشه واسه ما. چرا؟ چون درسته که اول بالا رو زده، ولی بعد برگشته و داره زیر کلوز کندل قبلی بسته میشه. مخصوصاً اگه دو سه دقیقه آخر آورده باشنش پایین و بسته باشنش که دیگه اصلاً هیچی، تکلیف روشنه! وقتی کندل شدو نداره، چیکار کنیم؟ خب. کندل ۱۵ دقیقه ی ما به این شکل بسته شد. کندل ۱۵ دقیقه ی بعدی داره شدوی پایینو برای ما می سازه. ببینیم چه اتفاقی افتاد؟ اومد پایین و لوی این کندل قبلی رو زد. درسته که داره شدوی پایینو می سازه، ولی چون لوی این کندل رو زد، دیگه الان ما به بای (خرید) فعلاً فکر نمی کنیم. فکر کردن به بای الان ریسکیه. اینجا هایمونه، این اوپن کندلمونه، این کلوز کندلمونه و این هم لومونه. طبیعتاً با توجه به اینکه شدوی بالا نداره، می تونیم توقع داشته باشیم بیاد یه بالایی بزنه و برگرده. ولی چون به لوی این کندل دست درازی کرده، به نظرم فعلاً تمایلات به سمت نزول حرکت می کنه و داره میره پایین. اگه بیان یه شدوی کوچولو هم این بالا درست کنن که دیگه عالیه، می تونیم قطعی تر به نزول فکر بکنیم. اگه شدو نداشته باشه، یه مقداری حرکتش ناجذاب میشه. خب. کندل چه جوری بسته شد؟ نزولی بسته شد. الان دو حالت وجود داره واسه ما. باید ببینیم واکنش این یکی کندل بعدی به چه شکله. آیا میاد بالا برای این کندل ۱۵ دقیقه ی قبلیمون (که شدوی بالا نداشت) یه شدو درست می کنه و بعد میره پایین؟ یا کلاً میاد پایین و حرکت رو به پایین خودش رو ادامه میده؟ ببینیم چه اتفاقی براش می افته... خب اومدن دارن شدوی بالا رو درست می کنن. دیدین؟ شدوی بالای این کندل رو براش درست کرد. بچه ها، معمولاً تو اغلب مواقع این اتفاق می افته. اگه کندل شما شدوی بالا (یا پایین) نداشته باشه، یکی، دو تا، سه تا کندل بعدی، یکیشون می تونه بیاد اون شدوی جا مونده رو براتون بسازه و بعد حرکت بعدی شکل بگیره. خب شدو رو براش ساختن. تا زمانی که این سقف قبلی (سقف کندلی که شدو نداشت و این کندل جدید شدوش رو تکمیل کرد) برای من شکسته نشه، من هنوز دیگه دنبال صعود نیستم. فعلاً هنوز تمایلاتم به سمت نزوله. درسته که هایِ کندل های قبلی رو زدن، ولی الان سقف اصلی برای من این محسوب میشه چون اون کندل قبلی شدو نداشت و اینا تازه اومدن شدوی اون رو ساختن. تغییر احتمالی در تمایلات بازار آه! خب الان به سقف قبلی دست زدن و هایش رو زدن. الان می تونیم توقع داشته باشیم کندل بعدی، اگه داره اول شدوی پایینو درست می کنه (که همینطوره)، پس می تونه یه حرکت به سمت بالا ازش دیده بشه. اما این کندل بعدی هم از بالا زده هم از پایین! باز دوباره تکلیفمون باهاش مشخص نیست. نمی دونیم قراره چه اتفاقی بیفته ولی انگار دارن یک ناحیه ی حمایتی اینجا برامون درست می کنن. توجه کردید که یک حرکت رو به بالا کرد؟ ببین ما فقط همینا رو نیاز داریم. یعنی توی کندل خونی های اینجوری قرار نیست یه جوری حرکت کنیم که تا ۵۰۰ پیپ آینده رو بگیریم. کاربرد این نوع کندل خونی چیه؟ این تحلیل به چه دردتون می خوره؟ به این درد می خوره که اگه مثلاً یه کندل اینجوری بسته میشه و شما یه ناحیه ی ورود اون نزدیکی ها داری، بدونی آقا این احتمال اینکه بره بالا براش وجود داره، پس پندینگ اوردر (Pending Order) اونجا نکاری. چون اگه حرکت کندلی فعلی صعودیه، شما نباید اینجا پندینگ سل بکاری. احتمال اینکه بیاد و استاپت رو بزنه می تونه خیلی زیاد باشه. متوجه منظورم میشید پس پرایس اکشن به این شکل چطوری می تونه کمکمون کنه؟ قرار نیست این نوع پرایس اکشن به شما حرکت های ۲۰۰-۳۰۰ پیپی بزرگ بده. این پرایس اکشن تایم ۱۵ دقیقه، ۳۰ دقیقه و یک ساعته، به شما این تاییدیه رو در واقع میده که بدونی آیا اون ناحیه ای که نزدیکشی و می خوای پندینگ بکاری، امن هست برای این کار یا نه، امن نیست. تحلیل ناحیه حمایتی و اهمیت کلوز کندل خب، اگه بیاد این کندل ۱۵ دقیقه زیر این ناحیه ی حمایتی که درست کردن بسته بشه، ما باز می تونیم به رفتن به سمت پایین فکر کنیم. اگه صعودی ببندنش، به احتمال خیلی زیاد می تونیم بریم بالاتر. چرا؟ به خاطر اینکه اینجا دوباره یک ناحیه ی حمایتی داشتیم. با توجه به اینکه اومده لوی این کندل قبلی رو زده، می بینید؟ لوی این کندل رو زده، اما آوردن جایی بستنش که دقیقاً ناحیه ی حمایتی شما بوده. یعنی چی؟ یعنی قبل از بسته شدن این کندل، اون یکی دو دقیقه ی آخر، شما باید بیای زیر این کندل ها یه خط بکشی (ناحیه حمایتت رو مشخص کنی)، ببینی آیا کندل رو میارن بالای ناحیه ی حمایتیت می بندن یا زیرش؟ اگر این کندل مثلاً اینجوری (پایین تر) بسته میشد، یعنی زیر ناحیه ی حمایتیت، اون موقع توقع داشتی بره پایین تر، چون هم لوی قبلی رو زده بود و هم کندلت نزولی بسته شده بود. اما وقتی پایین رو زده، کندل هم نزولیه و قدرت خیلی زیادی هم داره، ولی به ناحیه ی حمایتیت احترام گذاشته و دقیقه های آخر آوردنش بالای این ناحیه بستن، این یعنی چی؟ یعنی تمایلات به صعود وجود داره. اگه می خوای این وسطا ناحیه ی مینور بگیری، نگیر! صبر کن. این وسطا ناحیه های مینورت احتمالاً استاپ می خوره. نمی تونی بهش فکر کنی. چون دارن به ناحیه ی حمایتیت احترام می ذارن. احتمال اینکه بیان این شدوهای بالا رو پر کنن خیلی زیاده. تا زمانی که به این ناحیه ی حمایتی بی احترامی نشه، تو نمی تونی در مورد سل یا باییش تصمیم قطعی بگیری، اما باییش بیشتره و روند به سمتیه که این شدوها رو پر کنن. ادامه تحلیل با کندل های بدون شدو کندل بعدی باز شده، دوباره شدو نداره. می دونیم که فشارمون (Push) به سمت صعوده، پس می تونه اگه برگشت یه حرکت صعودی کوچولو بهمون بده رو به بالا. دیدید؟ ایناهاش، حرکت صعودیتون رو هم داد. الان اگه بیان به این های (سقف کندل قبلی) احترام بذارن، طبیعتاً ما توقع نزولش رو می تونیم داشته باشیم. خب ببین، الان دوباره به این دو تا های احترام گذاشته شد. اما اتفاقی که افتاد بچه ها نگاه کنید، به این ناحیه ی مقاومتی که داشتید، احترام نذاشتن! یعنی اومدن بالاش بستن. اما نگاه کن! ببین با توجه به اینکه اومدن بالا، اما زیر این حمایت (که حالا تبدیل به مقاومت شده بود چون شکسته بودنش) بستنش. این حرکته زیر این بسته شده. پس الان می تونه برای ما باز دوباره همچنان یک حرکت نزولی بسازه. دیدید؟ اینم حرکت نزولی. حالا اگه این کندل جدید زیر این کندل قبلی بسته بشه، اون موقع ما می تونیم یه نزول خیلی قشنگ تری رو ازش توقع داشته باشیم. با توجه به اینکه بالا شدو نداریم ها! اما اگه زیر این بسته بشه، ما می تونیم توقع یک نزول رو داشته باشیم. بله، زیرش بسته شد. این اگه یه شدوی بالا برای ما بسازه، مثلاً بیاد تا این نواحی (نزدیک لو کندل قبل تر) اینجا رو تاچ بکنه و برگرده پایین، از اینجا می تونیم یک سل بیشتری رو همراهش داشته باشیم. پایینشو زد، بالاش رو هم زد. الان این کندل از اون کندل های بلاتکلیفه. اوکی، پایینشو زد، بالاش رو هم زد. الان دارن شدوی این کندل ۱۵ دقیقه ایه (که شدو نداشت) رو درست می کنن. اگه به این سقف (سقف کندلی که شدو نداشت) مجدداً احترام گذاشته بشه، با توجه به اینکه شدوی این ساخته شده، می تونیم بیایم پایین. ببین باز دوباره زیر اینجا بسته شد. الان اگه اینجا یه حرکت کوچولو به بالا بزنه و به سقف این احترام بذاره، میایم پایین. نه، به سقف احترام نذاشت! پس همچنان می تونه روندمون صعودی بشه. اگه اینجاها می خوای پندینگ سل بکاری، هنوز نکار. احتمال اینکه بره بالاتر وجود داره. خب. شدوی این کندل ساخته شد. اینجا هم بالاش بسته شده. اینجا، هنوز داره به این سقف احترام می ذاره. این سقف رو هنوز نگه داشته. اگه بتونن بالای این سقفه ببندن، میریم بالاتر. اگه نتونن ببندن... ببینید اینجا داره یک ناحیه ی حمایتی مثل اون پایینه (که قبلاً داشتیم) براش تشکیل میشه. شدوی بالای این کندل ساخته شده. اگه برگردیم بیایم پایین، می تونیم به حرکت پایین بیشتری هم فکر بکنیم. خب. الان شدوی بالای این کندل ساخته شده. به این ناحیه ی حمایتی هم احترام گذاشتن. و این کندل هم آوردن زیر این حمایته بستن. اگه این کندل بیاد لوی این کندل قبلی رو بزنه، لوی اینو، اگه این بیاد لوی اینو بزنه، توقع دارم من پایین تر هم ازش ببینم. خب ببینیم زیرش می بندن؟ نه، زیرش نبستن. لوشو زدن ولی زیرش نبستن. الان این یکی کندل باید به سقف کندل قبلی احترام بذاره و لوی این کندل رو هم بزنه. اگه این کارو بکنه، باز ما توقع پایین رفتن بیشتری رو ازش داریم. در غیر این صورت فعلاً بلاتکلیفیم، نظری نداریم. خب لوشو زد. ببینیم کندل چه جوری بسته میشه. به بالاش هم احترام میذاره. بله احترام گذاشت. خب من الان توقع دارم که این بیشتر بیاد پایین. الان احترام ها داره همینجوری در کنار همدیگه حفظ میشه. اگه بالاش یه کوچولو شدو بسازن که دیگه اصلاً عالی تر هم میشه. خب. اوکی. خب داریم، بچه ها داریم حرکت رو صعودیش می کنیم. ببینیم زیرش می بندن؟ باید بالاش، اگه میخوان برن بالا، باید بالاش ببندن. نه! نتونستن باز دوباره بالاش ببندن. همچنان داریم میریم پایین. به بالاش احترام گذاشته شده. الان دیگه مبنای من این های قبلیه ها! یعنی به این فکر نکنید که ما داریم بالای کندل های قبلی می بندیم، پس چرا تحلیلگر نمیگه بای؟ چون الان دیگه مبنای من این هایِ قبلیه که اینجا داریم (سقف مهمتر). و از اون مهم تر می تونه اینجا باشه (سقف اصلی تر). که فعلاً دارم بهش احترام میذارم. ببینید اینا هیچکدوم استراتژی معامله نیست ها! اینا بهتون مارکت خونی یاد میده. ببین الان اگر این کندل بِیریش (نزولی) بسته بشه، کندل بعدی یه شدوی بالا درست کنه، ما توقع داریم که حرکتمون رو به پایین ادامه پیدا کنه. اگر بیان، بله، لوشو زدن. بله! دیدید چه اتفاقی افتاد؟ بِیریش بسته شد. کندل بعدی یه شدوی بالا درست کرد و اومد زیرش بسته شد. الان ما زیر این کندل های قبلی بسته شدیم. الان من می تونم توقع حرکت بیشتر به سمت پایین داشته باشم. یعنی بیان بالا یه شدو درست کنن و برن پایین تر. الان چی برای من مهمه؟ الان این ناحیه (احتمالاً یک حمایت قبلی) برای من مهمه که آیا میان زیرش می بندن یا اینکه بهش احترام میذارن و حفظش می کنن. الان تارگت تایم پایین برای نزول رو داده. این کندل تکلیف ما رو مشخص می کنه که آیا میاد زیرش می بنده یا اینکه میره برمی گرده و یه حرکت استراحت رو برای ما درست می کنه. این کندل بزرگه قطعاً کندل خبریه که اصلاً ما باهاش کاری نداریم. جمع بندی و نکات پایانی در مورد کندل خونی پس متوجه شدین چه جوری می تونید نواحی رو با تایم فریم ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه پیدا بکنید؟ اینکه من به شما میگم کندل خونی، دقیقاً باید همین جوری به بازار نگاه کنید. و یکی از مهم ترین نکات، یکی از مهم ترین نکات در کندل خونی چیه؟ بچه ها، دو دقیقه ی آخر بسته شدن هر کدوم از این تایم فریم های ۱۵ دقیقه، ۳۰ دقیقه و یک ساعته، خیلی به شدت مهمه. اگر وقتی داره کندل بسته میشه، بیارن و زیر ناحیه ی حمایتی و مقاومتیتون ببندن، یا زیر های و لوی کندل قبلیتون ببندن و اون سطح رو حفظ کنن (یعنی بهش احترام بذارن)، توی اون یک دقیقه ی آخر یا ۳۰ ثانیه ی آخر یا دو دقیقه ی آخر، خودش یک سیگناله که قراره به اون ناحیه احترام گذاشته بشه. و برعکس، اگر زیرش بسته شه یا بالاش بسته شه و بهش احترام گذاشته نشه، یک سیگناله برای اینکه قراره اون ناحیه بشکنه و حرکت برای شما اتفاق بیفته. کاربرد عملی این سیگنال ها چیه؟ کاربردش برای ما اینه که میایم چک می کنیم ببینیم آیا ناحیه ای که مدنظرمون بوده شکسته شده یا نه. اگه شکسته شده باشه، پندینگ اوردرهایی که نزدیک بهش کاشتیم رو دیگه نمی کاریم یا اگه فعال شدن مدیریت می کنیم. چون وقتی ناحیه رو می شکنن، شاید یه حرکت کوچیک رو به پایین (یا بالا، بسته به جهت شکست) ببینید ولی معمولاً حرکت اصلی در جهت شکست ادامه پیدا می کنه. اگر قراره پندینگ شما عمل بکنه و استاپ نخوره، باید به اون ناحیه تون احترام بذارن. اگه به ناحیه تون احترام نمیذارن، یعنی قراره شما هرجا پندینگ بذاری استاپ بخوری، فرقی به حالت نمی کنه. و بعد چیکار می تونی بکنی؟ می تونی در جهت این تاییدیه ای که بهت میده، بیای مینورهاشو بگیری. یعنی به جای اینکه مثلاً سل های ماژورت رو (اگه روند اصلی نزولی بوده) بکاری، میای بای های مینورش رو (اگه تاییدیه کندلی به سمت صعود میده) می کاری. چرا؟ چون اون بای ها بیشتر تاییدیه ی روند لحظه ای بهت میدن تا اون سل قبلی. ببین الان این کندل اگه بیاد زیرش ببنده، مخصوصاً مثلاً تو یک دقیقه ی آخر، دو دقیقه ی آخرش اگه این اتفاق بیفته، می تونه یه حرکت سل دیگه به ما بده. تاییدیه ای باشه برای اینکه شما بتونی دنبال ناحیه ی سل جدید بگردی. اما اگه بالاش ببندن، باید دنبال ناحیه ی بای بگردی. ها، دیدید؟ آوردن چند دقیقه ی آخر بالاش بستن! وقتی بالاش بستن، به این معنی نیست که همونجا بای بزن ها! نه. به این معنیه که حالا باید بگردی دنبال نواحی نزدیک به اینجایی که می تونی تاییدیه ای برای بای داشته باشی. مثلاً جایی که حداقل زیر ایکوآلیبریوم (Equilibrium یا همون ۵۰٪ یه محدوده) باشه، یا زیر تادِت (TOD – Time of Day) باشه، یا نمی دونم، اسپانسر کندل (Sponsor Candle) داشته باشی. می تونی به اونجاها برای ورود فکر کنی. مثلاً اینجا وقتی این اتفاق می افته (کندل ۱۵ دقیقه صعودی بسته میشه)، می تونی بیای تایم فریم یک دقیقه، تو تایم فریم یک دقیقه ت به یک نقطه ی بای فکر کنی و باییش رو بگیری. الان با توجه به اینکه اینجا یه اینچاک (احتمالاً منظور CHoCH یا Change of Character هست) اتفاق افتاده، ما می تونیم یک ورود مینور اینجا داشته باشیم. مثلاً به اینجاش (یک ناحیه تقاضای کوچیک) فکر کنید برای بای گرفتن، یا نه، مثلاً اینجاش (یه ناحیه پایین تر) اگه قیمت بهش برسه. نمی دونم حالا کدوم یکیشون فعال میشه. خب، این ناحیه اولی رو فعال کرد. اگه بیاد این یکی پایینی رو هم فعال کنه که اصلاً عالی تر هم میشه. نه، اونو فعال نکرد. این اولین ورودمون استاپ خورد. می تونیم به دومی که بعد از تاییده اینجا شکل گرفته فکر بکنیم. ببینیم میاد اینجا رو فعال کنه... بله! اینو فعال کرد. الان با این همراه میشیم و باهاش ادامه میدیم مسیر رو. اوکی؟ پس متوجه شدید؟ اینجا به جای اینکه من بیام با اینکه بالای ایکوآلیبریوم ها هستم و اینا (که معمولاً نشونه خوبی برای سل نیست)، به جای اینکه بیام دنبال سلش باشم، چون تاییدیه ی پرایس اکشنی رو همراهم ندارم، پندینگ سل نمی کارم. چون می دونم اون پرایس اکشنِ کندل به کندلِ من داره میگه ما قراره بریم بالاتر. پس میام دنبال یک ناحیه می گردم برای ورود مینورم که بتونم از اونجا مثلاً به فکر حرکت باشم و باهاش اون حرکت صعودی رو بگیرم و برم بالا. این آمار هم مال پنج شنبه ست. یه وقتایی تی پی نسبتاً خوبی هم میده. مثلاً اگه می خواستیم با این سیستم ورود کنیم، اینجا بای میشد، اینجا هم استاپمون. حداقل برای اینکه این حرکت رو بخوایم بگیریم، توقع تا اینجا (احتمالاً یک سقف قبلی یا ناحیه عرضه) رو می تونستی ازش داشته باشی که بیاد. که خب اومد و تیپیش رو هم داد. البته ما اگه می خواستیم مثلاً ساعت ۱۰ شب ببندیمش، حدوداً اینجاها میشد. اینجوری شد که به جای اینکه سه چهار تا استاپ بخوری، یه ریوارد مثلاً چهار گرفتی. به جای منفی چهار، مثبت چهار شدی. پس اینکه گاهی اوقات می پرسید چرا فلان معامله رو نگرفتی؟ چرا ورود نکردی؟ چی شد و اینا، دلیلش دقیقاً همین موضوعاته. من به این چیزا اهمیت میدم و بررسیشون می کنم. پرایس اکشنی میرم جلو. برای همینه که این کندل خونی ها برام خیلی مهمن. حرکت های کندلی که اتفاق می افته، برای من خیلی اهمیت دارن. حرف آخر امیدوارم این توضیحات در مورد کندل خونی به سبک پرایس اکشن براتون مفید بوده باشه. یادتون نره، تمرین و تکرار و زیر نظر گرفتن بازار تو لحظه، کلید اصلی برای ماهر شدن تو اینکاره. همیشه مدیریت سرمایه رو هم جدی بگیرید. موفق باشید! اگه سوالی هم داشتید یا تجربه مشابهی، حتماً تو کامنت ها بنویسید، شاید بتونیم از تجربیات همدیگه استفاده کنیم.

آموزش/4/26/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت دهم

وقتی بازار خوابه و تی پی ها خورده، چطور ترید کنیم؟ یه گپ خودمونی درباره نمادهای آروم تر و استراتژی های ورود! خب، رفقا چطورین؟ بیاین یه گپ خودمونی بزنیم در مورد یه سری چیزای باحال تو ترید. اول از همه، اگه دنبال نمادهای رام تر و کمتر چموش می گردین که خیلی اسیر نوسانات خبری نباشن و آروم تر حرکت کنن، گزینه های خوبی مثل یورو/اِی یو دی، یورو/اِن زِد دی، جی بی پی/اِی یو دی و جی بی پی/اِن زِد دی هم هستن. اینا بیشتر سنتیمنت محورن و نوسان ناگهانی توشون کمتره، اما خب اسپردشون هم یه کم بالاتره نسبت به ماژورها. اینو داشته باشین تا بریم سراغ یه سوال خیلی مهم. وقتی همه تی پی هامون خورد و بازار رنجه، تکلیف چیه؟ یکی از بچه ها یه سوال خیلی خوب پرسید. گفت وقتی از بالا یا پایین همه تی پی هات خورده و قیمت رسیده به یه حمایت یا مقاومت، اصلاً نمی دونیم باید چیکار کنیم. یعنی مارکت رنجه، می خواد بره رو لگ بعدی، یا می خواد بیاد بالا؟ اونجا دیگه بای گرفتن خیلی منطقی و قابل اعتماد نیست. تو اون شرایط چطوری معامله می زنیم، مخصوصاً اگه می دونیم که سل ها رو باید پرقدرت زد؟ کجاها سل می زنیم؟ ببینید، وقتی این اتفاق می افته و یه حرکت این شکلی شکل می گیره، یعنی قیمت میاد پایین و به یه جایی می رسه که انگار دیگه نمی دونه می خواد چیکار کنه، دو جور می تونیم بهش نگاه کنیم اگه می خوایم معامله ش کنیم. راه اول: تصمیم گیری بر اساس ساختارهای مینور یه راه اینه که بیایم بر اساس ساختارهای مینور تصمیم بگیریم. یعنی هر کدوم از این حرکات کوچیک رو بگیم خب این یه مینوره. بعد وایسیم تو برگشتش، به اون کندل اسپانسری که اونجا اتفاق افتاده، ورود کنیم. مثلاً فرض کنید یه چاک (Change of Character) مینور اینجا اتفاق افتاده. خب، من میام روی کندل اسپانسرش ورود می کنم و باهاش روند رو ادامه میدم تا جایی که می خوام. اما یه نکته خیلی مهم اینه که آیا اون حرکت اصلی، تارگت منفی چهارش رو داده یا نه. اگه منفی چهارش رو نداده باشه، مثلاً تو همین مثالی که داشتیم، می تونستیم تو برگشت به اون کندل اسپانسری که بعد از شکست شکل گرفته، باهاش ادامه بدیم مسیر رو تا پایین. حالا وقتی قیمت به اون کف رسید، باید سریع بای بزنیم؟ نه! من اینجا مستقیم بای نمی زنم. صبر می کنم یه شکست مینور اتفاق بیفته. وقتی شکست مینور رخ داد، میام توی کندل اسپانسرش همراه باهاش ورود می کنم. حالا این کندل اسپانسر می تونه چند جا باشه. مثلاً یکی اینجا، یکی پایین تر، یا حتی یکی خیلی پایین تر. اینکه کدوم رو می گیرید، به خودتون برمی گرده. من شخصاً همیشه ترجیحم پایین ترین کندل اسپانسره، حتی اگه ورودهای دیگه رو از دست بدم. ولی خب، برای هر کدوم از اینا هم اگه می خواستین ورود کنین، یه تی پی کوچولو بهتون می داد. بعد از اینجا می تونید باهاش روند رو ادامه بدید. تا کجا؟ تا تارگت آی سی تی پروجکشن بعدی. فعلاً هدفمون دو تا دو و نیمه. چرا؟ چون داریم خلاف روند کلی حرکت می کنیم و نمی دونیم دقیقاً قراره چه اتفاقی بیفته. اگه ایکوالیبریوم یک دقیقه تون هم اونجاست، می تونید تی پی رو بذارید تا ایکوالیبریوم یک دقیقه که طبیعتاً سیف تره. اما تی پی نهایی می شه همون دو تا دو و نیمی که گفتیم. اگه اومدن و به دو و نیم دست درازی کردن و ردش کردن، اون موقع می تونید به تارگت بعدی یعنی چهار فکر کنید و توی یکی از این استراحت هایی که شکل می گیره، همراه باهاش برید بالا. معاملات اَگرسیو (تهاجمی) آره یا نه؟ یه سوال دیگه هم که پرسیدن این بود که کِی اَگرسیو می زنیم تو روندی که می دونیم شارپه، و کِی اَگرسیو نمی زنیم؟ راستش من اصلاً همچین حرکتی ندارم که یه کندل گنده باز بشه و بگم وای، باز شد، قراره به این تارگت بزنیم و بخوام وسط اون حرکت بپرم توی چارت. من تو معاملاتم هیچ وقت عجله نمی کنم. چون می دونم بالاخره یه جایی یه تأییدیه ای برای من شکل می گیره که می خوام باهاش هم راستا بشم. چرا باید وسط یه روند بپرم توش که بعداً استرس بگیرم و نگران بشم؟ چرا مثلاً بیام روی یه کندل، بعد از یه اینگالف، بخوام وارد شم، بعد اون کندل که برمی گرده بالا، من ده هزار تا سکته رو تجربه کنم؟ خدایا نکنه روند برگرده، نکنه اشتباه کرده باشم، نکنه الان بخواد بره سقف رو بشکنه، نکنه استاپ بخورم. این "نکنه" آدمو دیوونه می کنه دیگه! می بینی با یه حرکت کوچولو که برمی گرده، از ترست یا معامله رو ریسک فری می کنی یا می بندیش. در صورتی که چه حرکت بزرگی می تونست برات اتفاق بیفته. پس من کلاً اوردرهای اَگرسیو ندارم. یا یه ساختاری برام می شکنه، چه ماژور چه مینور، و بعد روی اون شکست ساختاری، دنبال ورود می گردم تا برسم به تارگت هدفم، یا اصلاً معامله نمی کنم. من از اون مرحله ای که بخوام هیجانی بپرم تو معامله، گذشتم دیگه. اگه شرایط فعال بشه، با همه چیزایی که می خوام مچ باشه، شکست اتفاق بیفته، بیاد تا کندل اسپانسرم، بسم الله باهاش ادامه میدم. نرسید؟ خب نرسیده دیگه! آقا تایم فریممون یک دقیقه ست. اگه دنبال ورود مینور هم باشم، صد تا مینور دیگه بهم فرصت میده. چرا باید خودمو گیر بندازم تو یه معامله ای که نمی دونم قراره چی بشه؟ این نده، بعدی میده. بعدی نده، بعدیش میده. شما می تونی راحت فقط تو تایم شیکاگو بشینی پای سیستم، روزی چهار پنج تا ترید روی مینورهای لگ دو و سه پیدا کنی. مینورهای لگ دو و سه بالای هفتاد هشتاد درصد وین ریت بهت میدن. لگ دوهات که تقریباً همیشه قطعی اتفاق می افته، لگ سه یه کم ریسکت رو می بره بالاتر. یعنی اگه لگ یکت اتفاق افتاد و لگ دو رو گرفتی، اکثر مواقع مینور لگ دو بهت تی پی میده، حتی از لگ یک هم قطعیت تی پی دادنش بیشتره. یه سناریوی پیچیده تر: وقتی هم سقف ها منفی چهار دادن، هم کف ها! خب، حالا بریم سراغ یه سوال خیلی خوب دیگه. فرض کنید قیمت از بالا داره میاد پایین. سقف های ما تارگت منفی چهارشون رو دادن. چون اینجا منفی چهار داده، ما دنبال اینیم که از کف ها یه اسپانسر ببینیم و یه حرکتی به سمت بالا رو شروع کنیم. اما قضیه اینجاست که کف های ما هم تارگتشون رو دادن! یعنی هم بالا منفی چهار داده، هم پایین. تو حالت اول گفته بودین که روی اون اسپانسر قدیمی معامله نکنیم، صبر کنیم یه چاک جدید شکل بگیره و روی اسپانسر اون وارد بشیم. اما بعضی جاها دیده شده که شما حرکات قدیمی تری که تارگت دادن رو هم علامت زدین. حالا سوال اینه: فرض کنید اون اسپانسر کندل کفی که می خوایم روش وارد شیم، مثلاً مال هشت آگوسته، و ما الان ده آگوستیم و قیمت بهش رسیده. زیر چهار تا ناحیه مون (سه تا ناحیه تعادل و تادمون) هم هست. اینجا که می خوایم وارد شیم، آیا به شکل مینور با این محدوده و این کف برخورد می کنیم و می گیم تا ناحیه تعادل یک دقیقه رو می گیریم؟ یا اینکه می گیم چون سقف های ما چهارشون رو دادن و الان می خوایم یه حرکت رو به بالا ایجاد کنیم، منتظر می مونیم این مانیپولیشن توی ده آگوست اتفاق بیفته، یک یا دو ریوارد معامله حرکت کنه، بعد بر اساس مانیپولیشنی که توی ده آگوست اتفاق افتاده، پروجکشن رو می کشیم و تا دو و نیم با اون ادامه میدیم؟ کدوم حالت درسته؟ تحلیل چند جانبه برای تصمیم گیری ببینید، این بستگی به چندتا چیز داره، مخصوصاً اینکه تمپلیت هفتگی چی بهمون میگه. اگه تو روزهای چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه باشیم، بله، میریم تا تارگت های بالاش. چون نقدینگی رو برداشتن و طبیعتاً ما توقع داریم که حالا اون تمپلیت هفتگی که شکل گرفته، سه شنبه ریورسال یا چهارشنبه ریورسال رو برامون تشکیل بده. اما اگه تو شروع هفته مثل دوشنبه، سه شنبه باشیم، ممکنه این خودش ساخت نقدینگی باشه برای اینکه تو روزهای آینده بیان این نقدینگی رو بردارن و ببرن بالا. حتی اگه هفته هم درست ساخته نشده باشه، باز دوباره چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه برام مبنا قرار نمی گیره. پس انتخاب اینکه تا ایکوالیبریوم بگیرم، یا تا منفی چهارش، یا تا سطح نقدینگی بعدی، به اینا برمی گرده: آیا تمپلیت ویکلی شفافی دارم؟ می تونم بر اساسش تصمیم بگیرم؟ از نظر روزهای هفته، کجای هفته قرار دارم؟ می تونم اون تمپلیت ویکلی رو تشخیص بدم یا نه؟ اون پرایس اکشنی که میاد سراغ اون سطح، به چه شکلی داره میاد؟ آیا کندل دیلی من یه شدو از بالا داره که بعد روندش برعکس شده؟ یعنی از یه بولیش قوی برگشته و بریش شده و الان دارن میان پایین ادامه بدن؟ خب این می تونه روند ادامه دار باشه، پس من باید در حد یه حرکت کوچولو ازش بگیرم. آیا کندل چهار ساعته من، قبلیش، زیر یه حمایت یا مقاومت بسته شده که شدوی خوبی بالا یا پایینش داره؟ آیا کندل جدیدی که الان باز شده، رفته شدوی بالاشو بسازه که من امید داشته باشم بخواد تا پایین ادامه بده؟ وضعیت کندل یک ساعتم چجوریه؟ رفتار قبل از بسته شدن آخرین کندل ۱۵ دقیقه م چطور بوده؟ تمایلات بازار به سمت نزول بوده یا صعود؟ ربات ها سیگنالی که به همدیگه دادن چی بوده؟ آیا اون حمایت و مقاومتی که دارم، حتی با یک پیپ تاچ شده که ربات ها به هم سیگنال بدن که آماده بشن برای لگ بعدی یا نه؟ اگه همه اینا برام واضح و شفاف باشه، خب طبیعتاً می تونم تصمیم بگیرم تارگت های بزرگتری رو ازش بگیرم. اما اگه تصویر واضحی نداشته باشم، چون وین ریتم برام مهمه، حاضر نیستم ریسکش رو بپذیرم. همون ریوارد پنج شیش رو تا ایکوالیبریوم می گیرم و منتظر می مونم بازار تصمیم خودش رو بگیره. اگه اون کف جدید من که الان سوینگ لوئه، تبدیل بشه به یک اینترمدیت (Intermediate Swing Low) و یه چاک صعودی برام شکل بده، بعداً توی برگشتش به اسپانسر اون چاک می تونم فکر کنم و باهاش همراه بشم. وگرنه اون اسپانسر قدیمی رو به عنوان یه حرکت کوچیک و کوتاه مدت در نظر می گیرمش. جمع بندی و حرف آخر پس دیدید که چقدر مهمه که عجله نکنیم و منتظر تأییدیه ها بمونیم. چه تو انتخاب نوع معامله (مینور یا با تارگت های بزرگتر) و چه تو نقطه ورود، صبر و تحلیل چند جانبه حرف اول رو می زنه. مخصوصاً تو تایم فریم های پایین مثل یک دقیقه، فرصت زیاده و نباید با هیجان خودمونو بندازیم تو دل معامله ای که ازش مطمئن نیستیم. همیشه یادتون باشه، این بازار همیشه هست، این معامله نشد، معامله بعدی! مهم اینه که با برنامه و استراتژی پیش بریم. امیدوارم این گپ وگفت براتون مفید بوده باشه. اگه تجربه ای تو این زمینه ها دارید یا نظری دارید، حتماً تو کامنت ها بنویسید تا با هم بیشتر یاد بگیریم. موفق و پرسود باشید!

آموزش/4/25/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت نهم

صفر تا صد تحلیل با ICT: تارگت منفی یک، بهترین نقاط ورود و روانشناسی معامله گر حرفه ای سلام به همه رفقای تریدر! حالتون چطوره؟ امیدوارم که سرحال و پرانرژی باشید و آماده برای یه گپ وگفت حسابی در مورد یکی از مباحث داغ و کاربردی توی تحلیل تکنیکال، یعنی ICT و تارگت های مختلفش. خیلی از بچه ها سوال می پرسن که آقا این تارگت منفی یک که اینقدر در موردش صحبت میشه، اصلاً داستانش چیه؟ به چه دردی می خوره و چطور باید ازش استفاده کنیم؟ یا اینکه چطوری لگ های درست رو برای پروجکشن ICT بکشیم؟ امروز می خوایم بشینیم قشنگ اینا رو با هم باز کنیم، یه سری نکات ریز و درشت در موردش بگیم و چندتا مثال عملی هم با هم ببینیم. پس اگه آماده اید، بزن بریم! تارگت منفی یک ICT: دوست یا دشمن؟ اصلاً به چه دردمون می خوره؟ خب، بریم سراغ همون سوال اول که خیلی ها می پرسن: این تارگت منفی یک اصلاً کارش چیه؟ ببینید، خیلی ساده ست. تارگت منفی یک در واقع یه جورایی شکست ساختار رو به ما نشون میده. شاید خیلی مستقیم بهش نیازی نداشته باشید، یعنی اینجوری نیست که حتماً باید بهش برسیم تا یه اتفاقی بیفته. اما یه نکته جالب داره: اگه یه شکست عمیق از منفی یک اتفاق بیفته، یعنی قیمت با قدرت ازش رد بشه و زیرش (یا بالاش، بسته به روند) تثبیت بده، اون موقع می تونیم با خیال راحت تری منتظر رسیدن قیمت به تارگت های منفی دو و حتی منفی دو و نیم باشیم. اجازه بدید یه مثال بزنم. فرض کنید توی یه روند نزولی هستیم. قیمت میاد و با یه کندل بزرگ و قدرتمند (همون دیسپلیسمنتی که می گیم) تارگت منفی یک رو می شکنه و کندل بعدی هم زیرش بسته میشه. اینجا حتی اگه قیمت بلافاصله به منفی دو و نیم نرسه، این امیدواری وجود داره که بعد از یه استراحت کوچولو، برگرده و منفی دو و نیم یا حتی منفی چهار رو هم ببینه. کجاها تارگت منفی یک بیشتر به کار میاد؟ این منفی یک بیشتر به درد چارت هایی می خوره که یه جورایی رنج هستن. مثلاً جفت ارزهایی مثل یورو به پوند (EURGBP)، دلار استرالیا به دلار آمریکا (AUDUSD) یا یورو به فرانک سوئیس (EURCHF). اینا چارت هایی هستن که نواحی رنجشون خیلی طولانی و زیاده و اگه بخوای منتظر تارگت منفی چهار بمونی، شاید مجبور شی روزها صبر کنی! توی اینجور چارت ها، تارگت منفی یک می تونه یه تارگت منطقی و قابل دسترس باشه. اما توی چارت های پرنوسان و ارزشمندی مثل طلا، نفت یا شاخص ها، چون رسیدن به منفی چهار خیلی کار سختی نیست، معمولاً ما منفی چهار، منفی دو و منفی دو و نیم رو به عنوان تارگت های اصلی در نظر می گیریم. یه قانون کلی یادتون باشه: هرچی نوسانات چارت کمتر باشه و محدوده های رنجش بیشتر، عددی که به عنوان تارگت می گیریم هم کوچیکتر میشه. مثلاً توی طلا، تجربه نشون داده که تو ۹۰ درصد مواقع قیمت به منفی چهار میرسه، پس ما هم مبنامون رو برای تارگت گذاری میذاریم روی منفی چهار. اما مثلاً برای یورو به پوند، شرایط یه کم فرق می کنه. اونجا اولویت با دو و دو و نیمه. اگه به این سطح بی احترامی شد و قیمت ازش رد شد، اون موقع به چهار فکر می کنیم. وگرنه، همون دو و دو و نیم مبنای ماست. برای نمادهای به اصطلاح "گیر" مثل یورو به فرانک، فرانک به ین ژاپن (CHFJPY) یا دلار نیوزلند به فرانک (NZDCHF)، داستانی که برای منفی دو و نیم و منفی چهار توی طلا داریم، برای منفی یک و منفی دو و نیم توی این نمادها اتفاق میفته. یعنی اگه قیمت به منفی یک رسید و با شدو یا کندل بهش دست درازی کرد، ما میریم برای منفی دو و نیم. وگرنه، تی پی اولمون می تونه همون منفی یک باشه. خلاصه که برای چارت های اصلی مثل یورو به دلار، پوند به دلار، نمادهای کراس دلار، طلا و شاخص ها، این تارگت منفی یک خیلی به کارمون نمیاد و بیشتر تمرکزمون روی تارگت های بزرگتره. یه سوال مهم در مورد یورو دلار: اگه دو و نیم رو بزنه، حتماً تا چهار میره؟ یکی از بچه ها سوال خوبی پرسید که خیلی ها باهاش درگیرن، مخصوصاً تو یورو دلار. گفت اگه قیمت دو و نیم رو بزنه، آیا قطعیه که تا چهار هم میره یا اینکه پنجاه پنجاهه و شاید بره شایدم نره؟ جواب اینه: اگه قیمت، به هر دلیلی و به هر شکلی، حتی شده با یک پیپت یا یک پوینت، از دو و نیم رد بشه، هرچقدر هم که استراحت بکنه، تا چهارش میره. اگر قرار باشه برگرده و به چهار نرسه، اصلاً نباید از دو و نیم رد بشه. اگه رد شد و برگشت، یعنی شما یه جای کار رو اشتباه کشیدید، احتمالاً لگتون رو اشتباه گرفتید. این قانون برای یورو دلار صدق می کنه. اما برای طلا، همونطور که گفتیم، چون تو ۸۰-۹۰ درصد مواقع به منفی چهار میرسیم، مبنای ما منفی چهاره. چطور ICT رو دقیق بکشیم؟ هر دوجی ای که دیدیم میشه مبنا؟ اینم یه سوال پرتکرار دیگه ست. خیلی از بچه ها، حتی خود من، ممکنه گاهی اوقات تو کشیدن ICT با هم اختلاف نظر داشته باشیم. سوال اینه که آیا یه روش مکانیکی و دقیق برای کشیدنش وجود داره؟ مثلاً تو پایین ترین تایم فریم، اگه بخوایم حالت نزولی رو بکشیم، باید حتماً از لوِ کندلی شروع کنیم که هایِ کندل قبلش رو نزده؟ یا هرجا دوجی دیدیم می تونیم بندازیم؟ ببینید، ما اصلاً با دوجی به اون صورت کاری نداریم. چیزی که ما نیاز داریم یه "منوپلیشن" یا همون دستکاریه. فرض کنید یه سقفی داریم که یه حرکتی براش اتفاق افتاده و یه نقدینگی اونجا ایجاد شده. لِگی که میاد و این نقدینگی رو منوپلیت می کنه، میشه لگ پروجکشن ما. یعنی ما نمیایم همینجوری روی هر سقفی یا هر حرکتی پروجکشن بکشیم. اون لگ باید یه منوپلیشنی انجام داده باشه. حالا نه هر منوپلیشنی! مثلاً ممکنه بگید خب این شدو هم این سقف رو منوپلیت کرده، یا این کندل هم این سقف رو منوپلیت کرده. باید یه حرکتی باشه که منطقی باشه. مثلاً اگه یه حرکتی بیاد یه کف مهم رو بشکنه، اون منوپلیشنش قابل قبوله. ولی اگه یه حرکتی بیاد یه سقفی رو بزنه که اصلاً اهمیتی نداشته، خب که چی؟ پس اول اینکه اون منوپلیشن باید جای درستی اتفاق افتاده باشه. بعد از اینکه این دستکاری یا بی احترامی صورت گرفت، میایم و پروجکشنمون رو می کشیم. ما اصلاً به دوجی بودن یا نبودن کندل کاری نداریم. چیزی که ما لازم داریم، کندل های یکدست و یکرنگِ آخرین لِگی هستن که این منوپلیشن رو انجام داده. یعنی چی؟ فرض کنید یه منوپلیشنی اینجا اتفاق افتاده. از آخرین کندل نزولی (اگه دنبال نزولیم) تا کندل نزولی بعدیش، هرچی کندل صعودی بینشون هست، میشه لگ ما. یعنی پروجکشن رو از بالای اون کندل های صعودی به پایینشون می کشیم. این میشه آی سی تی پروجکشن. اگه کندل نزولی باشه ولی هایِ کندل قبلی رو زده باشه چی؟ اونم حسابه؟ یکی از بچه ها پرسید اگه یه کندل نزولی داشته باشیم که هایِ کندل قبلی رو زده، یعنی در جهت روند بوده، آیا اون هم جزئی از لگ حساب میشه؟ ببینید، اگه اون کندل همرنگ روندی باشه که ما داریم دنبالش می گردیم، دیگه جزو لگ ما محسوب نمیشه. مثلاً اگه دنبال لگ صعودی هستیم و یه کندل قرمز (نزولی) داریم، اون میشه بخشی از لگ ما. ولی اگه یه کندل سبز (صعودی) دیگه داشته باشیم، اون دیگه جزو لگ نیست. اینجا خیلی مهمه که تو کدوم بروکر دارید چارت رو چک می کنید، چون رنگ کندل ها برای ما فوق العاده اهمیت داره. اگه تو بروکری باشید که کندل سازی می کنه یا رنگ ها رو دستکاری می کنه، کل تحلیل به هم می ریزه. اگه یه کندلی که ما قرمز می بینیم، تو بروکر شما سبز باشه، محاسبات ما کاملاً متفاوت میشه. آیا تعریف پولبک برای کشیدن ICT بهتر نیست؟ یه دیدگاه دیگه ای هم هست که میگه برای کشیدن ICT از تعریف پولبک استفاده کنیم. مثلاً کندلی که هایِ کندل قبل خودش رو نزده باشه. ببینید، ما برای کشیدن آی سی تی پروجکشن دنبال پولبک به اون معنای کلاسیکش نیستیم. ما دنبال آخرین ناحیه رنج حرکتی هستیم. کندل رنگ مخالف، یعنی یه جایی که قیمت یه مکثی کرده، یه پاز زده. اگه برید تو تایم فریم خیلی پایین، مثلاً پنج ثانیه، می بینید که اون کندل رنگ مخالف در واقع یه ناحیه رنج کوچیکه. ما چرا لگ رو بین دو کندل رنگ مخالف می گیریم؟ چون اون کندل دوجی یا کندل رنگ مخالفی که تشکیل میشه، در واقع یه ناحیه رنج برای حرکت بعدی برای ما ایجاد کرده. پس اگه قیمت برگرده و این حرکت (این ناحیه رنج) رو بشکنه، ما توقع داریم که اون ناحیه توقف، به اندازه حرکت ما باشه. برای همینه که ما دنبال پولبک ۵۰-۶۰ درصدی نیستیم. شرط ما چیه؟ از جایی که منوپلیشن اتفاق افتاده (اگه روند صعودیه از بالاترین نقطه، اگه نزولیه از پایین ترین نقطه)، بین دو کندلی که همرنگ هستن، هرچی کندل رنگ مخالف بود، برای ما مبنای کشیدن آی سی تی پروجکشن میشه. اگه مثلاً یه کندل صعودی هم وسطش بود، تا اونجا می کشیدیم. می تونید پولبکی هم بگیرید، عیبی نداره ها! ولی اون موقع نوسانات حرکتی که می گیرید بزرگتر میشه و احتمال استاپ خوردنتون هم بیشتر. چرا؟ چون دارید تو تایم فریم پایین که نویز زیاده، دنبال گرفتن یه حرکت بزرگتر هستید. انگار دارید لگِ مثلاً پنج دقیقه ای یا سه دقیقه ای رو می گیرید، ولی تی پی و استاپتون رو تو تایم فریم یک دقیقه ای تنظیم می کنید. این اشتباهیه که خیلی ها می کنن. یادتون باشه، شما نمی تونید تو تایم پایین ورود کنید و تی پی و استاپتون رو بر اساس تایم بالا بذارید. برعکسش می تونه اتفاق بیفته. یعنی می تونید تو تایم بالا نقطه ورود بگیرید و سیگنالتون رو بکشید، ولی تی پی و ریواردش رو بر اساس تایم پایین تر بذارید. این کار یه جورایی حروم کردن سیگناله، چون از یه ناحیه قوی تایم بالا دارید یه تی پی کوچولو می گیرید، ولی خب، ایرادی نداره. اما نمی تونید تو تایم یک دقیقه تحلیل کنید، ورود بگیرید، بعد برید تی پی و استاپش رو روی پنج دقیقه، پونزده دقیقه یا یه ساعته بذارید. احتمال استاپ خوردنتون خیلی میره بالا. مگر اینکه از نظر روانی با ریوارهای بالاتر و استاپ های بیشتر مشکلی نداشته باشید. وقتی تو تایم یک دقیقه ناحیه پیدا می کنید و ورود می کنید، پروجکشن هایی هم که می کشید باید بر اساس همون یک دقیقه باشه. تو ۷۰-۸۰ درصد مواقع حتی منفی چهار رو هم بهتون میده و بیشتر هم میره، اما ما تا اونجاشو سیف می دونیم. ریسک بیشتر نمی کنیم. استفاده از ICT در تایم فریم های بالاتر برای گرفتن دیدگاه کلی یکی از بچه ها یه نکته جالبی رو مطرح کرد. گفت من از ICT تو تایم فریم های بالاتر، مثلاً ۳۰ دقیقه یا یک ساعته، برای گرفتن دیدگاه کلی استفاده می کنم. مثلاً میام آخرین لگ ماژور ۳۰ دقیقه ای رو می کشم و می بینم اگه قراره طبق تحلیل ماهانه و هفتگی قیمت پایین بیاد، این لگ باید ماژور بشه و اگه قراره ماژور بشه، پس هنوز تی پی شو نداده. این دیدگاه کاملاً درسته! اصلاً یکی از کارهایی که باید هر روز انجام بدید همینه. از تایم فریم ماهانه، هفتگی، روزانه، یک ساعته، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه شروع کنید و علاوه بر اینکه ایکوالیبریوم ها رو می سنجید، بیاید آخرین حرکت میجری که تو هر تایم فریم اتفاق افتاده رو آی سی تی پروجکشنش رو بکشید تا ببینید کجای کارید. مثلاً دیدیم که آی سی تی پروجکشن ۳۰ دقیقه طلا روی محدوده دو تا دو و نیم برگشته. درسته که ما توقع داریم تا منفی چهار بره، ولی فعلاً به این دو تا دو و نیم احترام گذاشته. تا زمانی که به این محدوده بی احترامی نشه، ما به چهارش فکر نمی کنیم. یه نکته خیلی خیلی مهم: از تایم فریم چهار ساعته برای کشیدن آی سی تی پروجکشن به عنوان مبنای دقیق استفاده نکنید! چرا؟ چون چهار ساعته توی بروکرهای مختلف و کشورهای مختلف، کندل های متفاوتی به شما میده. نمی تونید بر اساس اون تصمیم گیری کنید. اگه اواندا رو بکشید یه جا میفته، اف اکس سی ام رو بکشید یه جا دیگه. پس کدوم رو می خواید مبنا قرار بدید؟ تایم فریم هایی مثل چهار ساعته، هشت ساعته، یا اونایی که مضرب چهار دارن، کندل هاشون با هم فرق می کنه. بهتره از ماهانه، هفتگی، دیلی و یک ساعته استفاده کنید. اگه چندتا لگ پشت سر هم داشته باشیم، کدوم معتبرتره؟ فرض کنید تو یورو، تو تایم بالا، یه هایر های داریم که آی سی تی پروجکشنش رو کشیدیم و منفی چهارش رو هم داده. حالا تو همون هایر های، یه لگ دیگه هم داریم که یه منوپولیت عظیم انجام داده. کدوم یکی برای ما ولیده؟ اونی که تو دلشه یا اون اصلیه؟ ببینید، اون لگی که اومده کار رو تموم کرده و عملاً نرفته تارگتش رو بده، همچنان تارگت اون ولیده. اگه یه لگ کوچیکتری تو دلش باشه که اومده اردرهای اون لگ اصلیِ ناتموم رو برداره و کارش رو تموم کنه، اون لگ کوچیکتره اعتبار خاصی نداره تا وقتی که تارگت لگ اصلی داده بشه. پس لگ اصلی که هایر های یا لوئر لوی اصلی رو زده، تا وقتی تارگتش رو نده، معتبره. بقیه هرچی تو دلش باشه، میرن که اون تارگت اصلی رو بهمون بدن. برای همین اگه اون تارگت اصلی داده نشده باشه، هر بار که قیمت به نواحی مهم اون لگ تاچ می کنه، می تونید ورود کنید. اما اگه اومد و تارگت رو داد و برگشت، دیگه اونجا ورود نمی کنید. چرا؟ چون کارش رو کرده، مسافرا رو پیاده کرده! الان دیگه معلوم نیست تاکسی کجا می خواد بره. ما قرار نیست پیش بینی کنیم. وایمیستیم چارت کارش رو انجام بده، بعد در جهتی که با ما صحبت می کنه، باهاش حرکت می کنیم. جالبه بدونید که خیلی وقتا منفی چهار یه لگ با منفی دو و نیم یه لگ دیگه، یا با نقطه ورود یه لگ صعودی میجر، همشون یه جا میفتن! این نشون میده که چارت داره درست حرکت می کنه. کدوم لگ جدیدتر و معتبرتره؟ قانون چاپار! یه نکته خیلی مهم دیگه: نواحی هرچی تازه تر باشن، اعتبارشون بیشتره، حتی اگه کوچیکتر باشن. اگه یه ناحیه جدید شکل بگیره که با یه ناحیه قدیمی تر در تضاد باشه، ما مبنامون رو میذاریم روی اون دوستمون که تازه رسیده! چون اون خبرای بیشتری تو خودش داره، اطلاعات آپدیت تری داره. مثل قدیم که چاپار می فرستادن. چاپار اول میومد می گفت پادشاه گفته هزار سکه بده. تا شما بیای آماده کنی، چاپار دوم میومد می گفت پادشاه نظرش عوض شده، گفته ۸۰۰ تا بده. شما کدوم رو می دادی؟ اونی که جدیدتر اومده بود! پس همیشه آخرین پرایس اکشن مهمه. اگه همه تحلیل ها و لگ ها هم راستا بودن، مثل همین الان که منفی چهار این با منفی دو و نیم اون یکی و ورود اسپانسر اون یکی دیگه، همشون یه جا افتادن، دیگه چی از این بهتر؟ خدا بده برکت! اما اگه این وسط یه نظر جدیدی از یه لگ تازه تر بیاد و بگه نه، قراره بریزیم، اون موقع اون بای که می زنید دیگه بای قوی نیست و باید دنبال تارگت های کوچیکتر باشید. روند رو چطور تشخیص بدیم؟ فقط با نگاه کردن به چارت صعودی یا نزولی؟ اینکه من میگم در جهت روند یا خلاف روند، منظورم این نیست که بیام نگاه کنم چارت صعودیه پس الان خلاف روند میشه سل. نه! باید ببینید کدوم تارگت ها داده نشدن، کدوم ها هنوز موندن و در جریانن. اونا میشن روند شما. مثلاً دو هفته پیش روند من بای بود، سلا ریوارد چهار و پنج می گرفتم، بایا ریوارد ده و یازده. هفته پیش و این هفته، سلا در جهت روندن، بایا خلاف روند. پس این رونده بر اساس این تارگت هایی که میدن و باقی موندن تعیین میشه، نه فقط بر اساس شکل ظاهری چارت. اگه هم روند نزولی و هم روند صعودی اخیر تارگت چهارشون رو داده باشن، چیکار کنیم؟ یکی از بچه ها سوال خوبی پرسید. گفت فرض کنید یه روند نزولی خیلی بزرگ داشتیم، چاک داده و تارگت چهارش رو هم داده و تموم شده. بعدش یه چاک مثبت صورت گرفته و اون روند صعودی هم اومده بالا و تارگت منفی چهارش رو داده و تموم شده. حالا تو یک دقیقه می خوایم دنبال ناحیه ورود بگردیم. کجا باید دنبالش باشیم؟ جواب اینه: هیچ جا! هیچ کدوم! باید وایسید تا یه لگ جدید شکل بگیره که بتونید یه تارگت جدید براش تعیین کنید. ما قرار نیست به زور از چارت ترید دربیاریم. اگه هم سل و هم بای تارگت هاشون رو دادن، الان نمی دونیم قراره چه اتفاقی بیفته. باید صبر کنیم. آیا میشه با بایاس تایم بالا تو این شرایط تصمیم گرفت؟ اگه تو همچین شرایطی گیر کردید که روندهای اخیر یک دقیقه ای تارگت هاشون رو دادن، می تونید از بایاس تایم بالا کمک بگیرید. ببینید تایم بالاتون به کدوم سمته و سعی کنید تو همون جهت، معاملات مینور با ریوارد دو سه بگیرید. کوچولو کوچولو باهاش برید. ولی یادتون باشه، از لگ سه به بعد (اگه با الیوت آشنا باشید، لگ یک و دو میشه موج یک و سه اصلی، لگ سه میشه موج پنج)، هر یک لگی که به مینورتون اضافه میشه، ۲۰ تا ۳۰ درصد به ریسک معامله تون اضافه می کنه. یعنی اگه تا الان با ریسک ۹۰ به ۱۰ (۹۰ درصد موفقیت) معامله می کردید، از لگ چهار به بعد این نسبت ممکنه بشه ۶۰ به ۴۰ و همینطور ریسک بالاتر بره. وقتی بایاس تایم بالا رو در نظر می گیرید، در واقع تو تایم پایین دارید مینور می گیرید، دیگه لگ ماژور ندارید. چون جایی که الان هستید، از نظر تایم بالا وسطه. اگه قرار بود بر اساس تایم بالا معامله کنید، باید روی همون اسپانسر تایم بالا وارد می شدید. اگه روند نزولی تارگت چهار داده، ولی به جای چاک ماژور صعودی، چاک مینور صعودی بده و دوباره نزول ادامه پیدا کنه، چی؟ اینم یه سناریوی دیگه. روند نزولی اصلی تارگت چهارش رو داده. چاک صعودی قبلی هم تارگت چهارش رو داده و استفاده شده. حالا یه چاک مینور صعودی داریم و روند نزولی دوباره داره ادامه پیدا می کنه. اگه بخوایم تو این روند نزولی جدید سل بگیریم، بهتره تارگت هامون رو منفی دو و منفی دو و نیم بذاریم. تا منفی چهار باهاشون نریم، چون احتمال اینکه از منفی دو و دو و نیم برگرده خیلی بالاتره. همون سقف های مینوری که تشکیل میده رو مبنای تارگتتون قرار بدید. چرا معاملات ماژور بهتر از چندین معامله مینور هستن؟ مثال شیر گرسنه! ببینید، من خودم ترجیح میدم در هفته چهارتا معامله ماژور و بزرگ انجام بدم که هرکدوم مثلاً ۱۰-۱۲ درصد سود بدن، تا اینکه بیام ۲۰ تا معامله ۲-۳ درصدی بکنم. می دونید چرا؟ ترید کردن مثل اینه که شما یه شیر گرسنه وحشی روبروتون دارید که آموزش دیده ولی هنوز خوی وحشی گریش رو داره و گرسنه شه. شما هم دستی که بوی گوشت میده رو می برید تو دهنش و میارید بیرون و توقع دارید گازتون نگیره. هر تریدی که باز می کنیم، مثل همین کار می مونه. اگه تو این ترید شیره گاز نگرفت، دلیل نمیشه تو ترید بعدی هم گاز نگیره. پس هرچی تعداد دفعاتی که دستتون رو می کنید تو دهن شیر بیشتر بشه، احتمال گاز گرفتن هم بیشتر میشه. در کنار اینکه ممکنه با معاملات بیشتر، سود بیشتری هم کسب کنید، اما خودتون رو در خطر بیشتری هم قرار میدید. مشکل استاپ خوردن اینه که از نظر روانی آدم رو به هم می ریزه. یه دونه دو تا استاپ می خوری، سومی رو دیگه میترسی ورود کنی، در حالی که همون سومی شاید همونیه که قراره ضررهات رو جبرانه کنه. یا مثلاً تو ۱۰ درصد سود بودی، با چندتا ترید اشتباه تبدیلش می کنی به ۲ درصد ضرر. حالا یه حسرتی ته دلته که ۸ درصد سود رو از دست دادی. می خوای اون ۱۰ درصده رو برگردونی، این ۲ درصده رو هم خراب می کنی و میفتی تو یه لوپ معیوب. گاهی اوقات بچه ها تو این شرایط لیمیت میزنن و کال میشن. قوانین طلایی در معامله گری: روی سودتون ریسک نکنید! یه چیزی که همیشه میگم و خیلی مهمه: روی سودتون ریسک نکنید! یکی از بزرگترین اشتباهات اینه که میگید خب امروز ۵ درصد سود کردم، عیب نداره استاپم رو به جای نیم درصد، میذارم ۳ درصد. فوقش ۲ درصد سود برام می مونه. مشکل اینه که اگه اون ۳ درصد استاپه بخوره، ول نمی کنید. تا اون ۲ درصد سوده رو هم به باد ندید، آروم نمی گیرید. ماکسیمم ریسکی که می تونید روی یک ترید داشته باشید، اگه سود خوبی کردید، اینه که دو برابر ریسک عادیتون ریسک کنید، نه بیشتر. اگه نیم درصد ریسک می کنید، شاید تی پی ۵۰ هم بهتون بده. اما اگه همون رو بکنید ۳۰ درصد، برمی گرده استاپتون رو میزنه. امکان نداره شما طمع بکنید و طمعتون بهتون سود بده. به غلط کردن میفتید! برای همین سعی کنید منظم و منضبط باشید. استراتژی سودده زیاده، اجرای اون استراتژی مهمه. شیفت شدن اردر و مصرف شدن ناحیه یعنی چی؟ اینم یه بحث مهم دیگه ست که خیلی ها در موردش اختلاف نظر دارن. فرض کنید یه هانتی تو سقف داریم که با یه کندل قرمز اتفاق افتاده. اسپانسر کندل نوع دوم ما (بالاترین کندل رنگ مخالف قبل از شروع روند) میشه اون کندل بولیش یا صعودی قبلی. شرط اسپانسر اینه: آخرین کندل رنگ مخالف قبل از شروع روند. پس اگه روند بریشه، آخرین کندل رنگ مخالفت میشه بولیش. تو ۶۰-۷۰ درصد مواقع اردر بلاک و اسپانسر کندل یکیه، اما تو بقیه موارد نیست. خیلی وقتا می بینید اردر بلاک ها فعال نمیشن ولی معامله شکل می گیره، چون اسپانسره قبلش فعالش کرده. حالا بریم سراغ تعریف ها: اردر بلاک: آخرین کندل قبل از شکل گیری روندی که شکست رو انجام داده. این کندل می تونه بریش باشه یا بولیش. اسپانسر کندل: آخرین کندل مخالف روند حرکتی قبل از شکل گیری حرکت. اینجا دیگه رنگ برامون مهمه. اگه نزولی هستی، باید رنگش سبز باشه. اگه صعودی هستی، باید رنگش قرمز باشه. یه نکته ای که من خودم انجام میدم اینه که وقتی اسپانسرهام رو می کشم، روی تاچ مستقیم باکس وارد نمیشم. خیلی وقتا روی ۵۰ درصد اسپانسر وارد میشم. تعداد تریدها کمتر میشه، اما جاهای بهتری ورود می کنید و ریواردای بهتری می گیرید. چند نکته در مورد پراپ فرم ها و مدیریت ریسک در اونها اگه روی پراپ ها معامله می کنید، یه سری نکات رو باید در نظر داشته باشید. مثلاً استاپی که می ذارید شاید به اون حداقل ۲۰ پیپ یا ۱۰ پیپی که پراپ مد نظرشه نرسه. گاهی اوقات لازمه خودتون استاپ رو بیشتر کنید. چرا؟ چون اسپرد روی پراپ ها معمولاً بالاتره. اگه اسپردتون ۲۳ پوینته (یعنی حدود دو پیپ)، نمی تونید استاپ یه پیپی یا دو پیپی بذارید. حداقل باید سه چهار برابر اسپردتون استاپ در نظر بگیرید. پس بهتره وسط ناحیه ورود کنید که بتونید استاپ رو بزرگتر بذارید. عیب نداره ریوارد کمتر بگیرید. شما قرار نیست روی پراپ ریوارد ۱۵ بگیرید. همون ریوارد چهار هم کافیه. این توقع رو که از پراپ به اندازه حساب ریل پول دربیارید، اصلاً از سرتون بیرون کنید. اگه حساب ۱۰۰۰ دلاریتون رو ماهی ۴۰ درصد سود می کنید، دلیل نمیشه پراپ یک میلیون دلاریتون هم ماهی ۴۰ درصد سود بده. پراپ صرفاً به این درد می خوره که شمایی که نمی تونید بیشتر از ۱۰۰-۲۰۰ دلار حساب شارژ کنید، بتونید با یه سرمایه بزرگتر و با رعایت مدیریت ریسک درست، معامله کنید. به جای اینکه روی حساب ۲۰۰ دلاری بیاید ۱۰ درصد ریسک کنید، روی حساب ۵۰ هزار دلاری پراپ میاید مثلاً دو دهم یا سه دهم درصد ریسک می کنید. دسترسی اصلی شما به پراپ ها، همون پنج درصد دراودون روزانه ایه که دارید. پراپ ۵۰ هزار دلاری شما در واقع ۲۵۰۰ دلاره، چون بیشتر از اون نمی تونید ریسک کنید. پس در بهترین حالت، اگه ریوارد ۲ یا ۳ هم بگیرید، باید توقع ۵ تا ۷ هزار دلار سود ازش داشته باشید. آدم فاندش رو برسونه به یه میلیون دلار، راحت ماهی یه درصد هم بگیره کافیه. سرمایه رو بیشتر کنید، خود به خود اون سودی که می خواید به دست میاد. تحلیل زنده طلا: بررسی تارگت ها و نواحی مهم حالا بیاید یه نگاهی به چارت طلا بندازیم و ببینیم چه خبره. (این بخش تحلیل بر اساس شرایط زمانی ویدیو بوده و صرفاً برای درک روند تحلیل ارائه میشه و سیگنال خرید یا فروش نیست). اول از همه، وقتی پندینگ هامون رو می کاریم، معمولاً یه پیپ اختلاف رو در نظر می گیریم که اردرمون حتماً فعال بشه. برای اینکه بفهمیم کجا باید ورود کنیم، میایم لگ های قبلی رو بررسی می کنیم ببینیم آیا منفی چهارشون رو دادن یا نه. اگه یه لگی منفی چهارش رو داده باشه، دیگه اون سقف یا کف برای ما اعتبار نداره و اسپانسر کندلش هم دیگه معتبر نیست، چون اردرهاش برداشته شده و شیفت پیدا کرده. مثلاً یه ورودی داشتیم که بر اساس یه اسپانسر کندل بود که تارگت منفی چهار لگ قبلیش، نزدیک همون ناحیه میفتاد. وقتی هم که ورود کردیم، بالای تاد (اکوالیبریوم ۳۰ دقیقه، ۱۵ دقیقه، یک دقیقه و یک ساعته) بودیم و همه تایم فریم ها سل رو تایید می کردن. تی پی هم میتونست اکوالیبریوم یک دقیقه باشه. حالا اگه یکی بپرسه آیا تاییدی پرایس اکشنی هم داشتیم؟ بله. اگه همون لحظه هم ورود نمی کردیم، می تونستیم وایسیم تو برگشتش دوباره بالا روی اسپانسر کندل بعدی ورود کنیم. یعنی اگه ناحیه از دست بره ولی پرایس اکشن درست باشه، باید صبر کنی بیاد دوباره استراحت کنه و روی لگ های مینورتر وارد بشی. شیفت شدن اردرها در عمل چطور اتفاق میفته؟ ببینید، فرض کنید یه حرکتی داشتیم که یه میجر چاک انجام داده. تو این میجر چاک چندتا اسپانسر کندل داریم. اگه یه اسپانسر کندلی، اردرهای یه اسپانسر کندل دیگه ای رو برداره (یعنی قیمت بیاد به اون اسپانسر قبلی برسه و ازش حرکت کنه و لگ بعدی رو بزنه)، میگیم اردرها منتقل شدن. حالا اسپانسر کندل این لگ جدید کجاست؟ اگه قیمت بیاد و از اون هم اردر برداره، دوباره شیفت پیدا می کنه. اما اگه نیاد و اردرهای یه اسپانسر کندلی دست نخورده باقی بمونه، اون ناحیه هنوز برای ما معتبره. یه نکته دیگه: اگه یه حرکتی شکل بگیره ولی نیاد کفِ خودش (تو روند نزولی) یا سقفِ خودش (تو روند صعودی) رو بزنه، اون کندل یا لگ عملاً دیگه اعتبار نداره. لگی معتبره که تونسته باشه یه کاری بکنه، یه شکستی انجام بده. اینجوری دونه دونه میایم جلو و اسپانسرهای دست نخورده رو پیدا می کنیم. البته اینا بیشتر برای حرکات مینور کاربرد داره. اگه بخوایم ماژور نگاه کنیم، داستان یه کم فرق می کنه. مثلاً اگه یه حرکتی شکل گرفته و دو تا دو و نیمش بالای یه ناحیه ورودی ما باشه، اون ناحیه پایینی دیگه برای ما معتبر نیست، چون توقع داریم قیمت حداقل تا دو تا دو و نیم حرکت کنه. تحلیل چند تایم فریمی طلا: از ماهانه تا یک دقیقه ماهانه: کندل ماهانه جدید حدود ۸۰-۹۰ درصد شدوی کندل ماه قبل رو پر کرده. شدوی بالای ماهانه رو ساخته و برگشته پایین. اگه این کندل بخواد بره سقف رو بزنه و صعودی بسته بشه، توقع داریم حداقل یه شدو تا نواحی بالاتر (مثلاً ۲۶۰۰، ۲۵۵۰) بسازه و بعد برگرده. اما تا این لحظه، چون به سقف قبلیش احترام گذاشته و شدوی بالاش رو هم ساخته، می تونه اولین سیگنال های نزول رو تو ماه اکتبر صادر کنه. البته تا وقتی کف مهمی (مثلاً ۳۵) نخوره، روند هنوز نزولی نشده، ولی ضعف صعود رو نشون میده. هفتگی: اگه تایم فریم هفتگی نزولی بسته بشه، احتمالاً هفته بعد هم یه دوجی نزولی خواهیم داشت که بیاد زیر این ببنده. اگه با NFP بیارن زیر یه سطح کلیدی (مثلاً ۲۶۱۳) ببندن، هفته بعد می تونیم منتظر رسیدن به ناحیه ۲۵۰۰ هم باشیم. پروجکشن ویکلی (روزانه): دوشنبه داشتیم، سه شنبه هایِ دوشنبه رو هانت کرده، چهارشنبه تو دل سه شنبه ست. اگه پنج شنبه همینجوری یا زیر چهارشنبه بسته بشه، احتمالاً جمعه با NFP یه دراپی خواهیم داشت. البته هنوز لوی سه شنبه و دوشنبه معتبرن و تا وقتی نشکستن، نمیشه با قطعیت گفت. یک ساعته: اگه یه منیپولیشن رو در نظر بگیریم، تارگت زون اولیه مون میتونه بین مثلاً ۷۰۷ تا ۷۳۳ باشه. البته تو مینور هستیم، پس دو تا دو و نیم رو مدنظر قرار میدیم. جالبه که قیمت دقیقاً تو بازه دو تا دو و نیم یک ساعته یه لگ حرکتی مینور برگشته! این نشون میده که این سطوح چقدر مهمن. اصلاح قیمتی در مقابل اصلاح زمانی: یه نکته خیلی مهم! ما به دو شکل اصلاح در چارت داریم: یا اصلاح قیمتی اتفاق میفته، یا اصلاح زمانی. اصلاح قیمتی: یعنی قیمت یه حرکتی می کنه، بعد یه مقداری برمی گرده (اصلاح می کنه) و بعد دوباره به حرکتش ادامه میده. اصلاح زمانی: گاهی اوقات تمایلات چارت اونقدر در یک جهت قویه که اصلاح قیمتی عمیقی اتفاق نمیفته. به جاش، چارت یه مدتی رو توی یه ناحیه رنج بازی می کنه. این استراحت زمانی باعث میشه اکوالیبریوم ها شیفت پیدا کنن. مثلاً تا چند وقت پیش اکوالیبریوم یک ساعته طلا خیلی پایین تر بود و بای گرفتن زیر اون سطح ریسکی بود. اما با رنج زدن قیمت و گذشت زمان، این اکوالیبریوم اومد بالاتر و حالا تو نواحی بالاتری هم میشه به بای فکر کرد. پرسش و پاسخ های کلیدی در طول تحلیل: سوال: اون سقف تاریخی طلا رو اگه آی سی تی پروجکشن بندازیم، از دو و نیمش رد شده؟ پاسخ: نه هنوز، دو و نیمش رو هنوز نزده. اگه بیاد پایین و از اون کفه استفاده کنه، میشه به بای فکر کرد. البته حواستون باشه، اگه قبل از اینکه برگرده بیاد پایین، از اینجا بره بالا، احتمال اینکه دیگه به اون دو و نیم نرسه زیاده. سوال: یه جایی تاد افتاده روی یه هایی که تی پی شو نداده و اردر هم برداشته. اون دو و نیم رو رد کرده. یه پایینی هم گرفتیم اونم دو و نیم رو رد کرده. بین این دوتا کدوم معیار قرار بدیم، مخصوصاً اگه بایاسمون نزولی باشه؟ پاسخ: اینجا باید بریم تو تایم پایین تر (یک دقیقه) ریفاین کنیم. اما به طور کلی، اگه یه لگ جدیدتر (چاپار جدیدتر!) بیاد و به دو و نیم لگ قبلی واکنش نشون بده و دست درازی نکنه، اون لگ قدیمی تر هنوز برای ما ولیده. اما اگه لگ جدید بیاد و دو و نیم لگ قبلی رو رد کنه، دیگه اون لگ قبلی اعتبار نداره و دیدمون به سمت لگ جدیده میره. سوال: یه جایی که سل گرفتیم، اگه ناحیه قبلش رو آی سی تی بندازیم، تارگتشم داده یا نه؟ پاسخ: بله، اون ناحیه منفی چهارش رو داده بود، برای همین اون ورود، یه ورود مینور محسوب میشد، نه ماژور. اگه ناحیه اولی تی پی بای داده باشه و اسپانسرها شیفت شده باشن و جایی باشه که توقع داریم بازار استراحت کنه، میشه به سل مینور فکر کرد. سوال: اگه یه چاک صعودی شکل بگیره، بعد به جای اینکه بیاد بی او اس بده، بیاد پایین یه چاک مینور بده به آخرین اسپانسر کندلی که قبل از چاک اصلی رخ داده، آیا میشه از اون اسپانسر کندل وارد شد؟ پاسخ: بله، خیلی از معاملات خودم هم همینجوریه. وقتی چاک رخ میده، منتظر بقیه چیزا نمی مونم و روی اسپانسرش وارد میشم. البته نباید خبر مهمی در پیش باشه، استاپ پشت ناحیه و تی پی اکوالیبریوم یک دقیقه. این همون معاملات مینوره. سوال: اون بای که پایین کاشتیم، اینکه تی پی شو داده یا نه دیگه برامون مهم نیست؟ پاسخ: چون تی پی بالایی ها داده میشه و میرسه بهش، می تونه یه اصلاح باشه. چون خودش تی پی شو داده، خلاف روند در نظرش می گیریم و دنبال تی پی های کوچیک تا اکوالیبریوم هستیم. اگه خودش تارگت نداده بود، دنبال منفی چهار خودش بودیم. سوال: چرا میگید الان باید بره بالا؟ چرا نیاد همون تارگت لگ قبلی رو بده و یه باره بره بالا؟ پاسخ: به دو دلیل. اول اینکه بازار به این راحتی که ما دوست داریم حرکت نمی کنه. دوم اینکه اگه قرار بود بیاد پایین و تارگت رو کامل کنه، این نباید برمی گشت بالا. وقتی این کارو نکرده و دوباره برگشته بالا، یا منتظر زمان درستش هستن (مثلاً خبر مهمی مثل NFP)، یا یه چیزایی اون بالاها جا مونده و باید برگردن اردرها رو فعال کنن و بعد بریزن. سوال: یه لگ ماژور داریم که هایر های زده و تی پی داده. آیا این به ما دیدگاه بای نمیده؟ پاسخ: اگه تا دو و نیمش اومده باشه، معمولاً طلا تمایلش به چهاره. روی دو تا دو و نیم گیر می کنه، یه اصلاحی می کنه و بعد میره برای چهار. اگه منفی چهارش رو نداده باشه، هنوز تصفیه نشده. سوال: اونجایی که گفتید میشه بای زد، همون تی پی دو و نیم لگ بزرگه. اونجا اوپن کندل ماهانه ست. آیا اونجا بای زدن درسته؟ پاسخ: اتفاقاً برعکس! اونجا چون اوپن کندل ماهانه ست، می تونه یه ناحیه حمایتی خیلی قوی باشه. برای شکستنش نیاز به یه انگیزه خیلی قوی (مثل یه خبر مهم) دارن. اگه دم یه خبر مهم نزدیک اون ناحیه باشیم، بای زدن ریسکیه. اما اگه قبلش برسن، میشه به بای فکر کرد. جمع بندی و نکات پایانی خب رفقا، سعی کردم تا جایی که میشه مباحث مربوط به ICT، تارگت هاش، نحوه کشیدنش، اسپانسر کندل، اردر بلاک، شیفت شدن اردرها، و تحلیل چند تایم فریمی رو با مثال های عملی براتون باز کنم. یادتون باشه که مهم ترین چیز تو بازار، داشتن یه استراتژی مشخص، پایبندی بهش، و از همه مهم تر، مدیریت ریسک و روانشناسی قویه. هیچ وقت طمع نکنید و همیشه با برنامه پیش برید. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه. اگه سوالی داشتید یا تجربه ای تو این زمینه ها دارید، حتماً تو کامنت ها با ما و بقیه دوستان به اشتراک بذارید. پرسود و موفق باشید!

آموزش/4/24/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت هشتم

تحلیل جامع طلا: از کندل ماهانه تا نقاط ورود یک دقیقه ای با پرایس اکشن و ICT خب رفقا، سلام! الان می خوایم با هم یه آنالیز دقیق و صفر تا صد از وضعیت فعلی طلا داشته باشیم و ببینیم کندل ماهانه مون داره بهمون چی میگه. اول بذارید این خطوط اضافی که مال تریدهای ماه قبلم بودن رو پاک کنم تا چارتمون تمیز بشه و بتونیم بهتر تصمیم بگیریم. نگاهی به تایم فریم های بالا: ماهانه، هفتگی و روزانه تحلیل کندل ماهانه: در سقف تاریخی چه خبر است؟ خب، الان که داریم چارت ماهانه رو نگاه می کنیم، می بینیم که قیمت یه جورایی داره سقف تاریخی جدید می سازه و راستشو بخواید، تو این تایم فریم ماهانه، فعلاً دستمون بسته س و نمی تونیم تصمیم خاصی بگیریم. باید صبر کنیم و ببینیم این کندل ماهانه چطوری بسته میشه و کندل بعدی چه رفتار پرایس اکشنی از خودش نشون میده تا بتونیم یه تصمیم درست و حسابی بگیریم. طبیعتاً اگه این کندل ماهانه با یه شدوی خوب (مثلاً یه شدوی بلند از بالا) بسته بشه و بعد کندل بعدی که باز میشه، اول یه کوچولو بیاد پایین، اون موقع می تونیم انتظار داشته باشیم که تا آخر ماه یه سقف جدید دیگه هم بزنیم. اما اگه برعکس، این کندل بدون شدو یا با یه شدوی خیلی کوچیک بسته بشه و کندل بعدی که باز میشه، اول یه ذره بره بالا، اون وقته که من دیگه انتظار یه اصلاح درست و حسابی رو دارم. البته راستشو بخواید، کلاً باید منتظر یه اصلاح باشیم، چون حرکت خیلی بزرگی اتفاق افتاده. من خودم حداقل انتظار دارم قیمت تا محدوده های ۲۰۲۱-۲۰۲۲ یه اصلاحی داشته باشه. حالا اینکه این اصلاح با چه خبری و چطوری می خواد شکل بگیره، واقعاً نمی دونم. ولی دیگه وقتشه که یه اصلاحی داشته باشیم. حتی ممکنه یه خبر NFP خوب باعث این ریزش بشه. یعنی اگه یه داده NFP خوب منتشر بشه، می تونه اون ریزشی که منتظرشیم رو برامون رقم بزنه. اینطوری امیدها به کاهش نرخ بهره فدرال رزرو کمتر میشه و در نتیجه یه مقداری ریزش رو توی طلا خواهیم داشت. تحلیل کندل هفتگی: نیاز به استراحت بریم سراغ تایم فریم هفتگی. این کندل هفتگی هم که تازه باز شده و فعلاً نمی تونیم نظر قطعی در موردش بدیم. باید وایسیم ببینیم امروز و فردا چیکار می کنه. اما چیزی که مشخصه اینه که تایم فریم هفتگی هم نیاز به یه استراحت داره. حداقل انتظار داریم تا ۵۰ درصد این حرکت آخرش یه استراحتی بکنه، یعنی مثلاً تا حدود ۲۵۰۰ اینا بیاد پایین. ولی خب فعلاً خبر خاصی تو بازار نیست و فقط داریم سقف های تاریخی جدید (آل تایم های) می زنیم و چیز دیگه ای اینجا به چشم نمی خوره. تحلیل کندل روزانه: در دل کندل جمعه خب، می رسیم به تایم فریم دیلی. اینم مثل بقیه، تا کندل امروزش بسته نشه، نمی تونیم با قطعیت حرفی بزنیم. فعلاً قیمت تو دل کندل روز جمعه گیر کرده و اتفاق خاصی نیفتاده. اگه امروز تو تایم شیکاگو، قیمت بیاد و نقدینگی زیر کندل جمعه رو جمع کنه، میشه به یه حرکت صعودی (بای) خوب فکر کرد. اما اگه این اتفاق نیفته، احتمالاً امروز هم تو همین محدوده رنج باقی می مونیم. بررسی تایم فریم های پایین تر: چهارساعته، یک ساعته و دقیقه های پایین تر تایم فریم چهارساعته: اهمیت بروکر در مورد چهار ساعته هم که می دونید، این چارت FXCM برای ما مبنا نیست چون ساعت باز و بسته شدنش فرق می کنه. اگه می خواید چهار ساعته رو چک کنید، بهتره برید سراغ اوآندا یا فارکس دات کام. پس فعلاً از تحلیل چهارساعته این بروکر صرف نظر می کنیم. تایم فریم یک ساعته: روند صعودی و نواحی مهم خب، می رسیم به تایم فریم یک ساعته. اینجا یه حرکتی رو به سمت بالا داشتیم و می بینیم که همچنان هم داره به این حرکتش ادامه میده و استراحت های خیلی بزرگی هم نمی کنه. این روند صعودی همچنان پابرجاست. فعلاً قیمت زیر ناحیه TOD (Time of Day) قرار داره، پس بای (خرید) می تونه یکی از گزینه هامون باشه. از نظر تایم فریم یک ساعته، قیمت بالای خط Equilibrium یک ساعته قرار داره. تا وقتی که قیمت نیومده زیر این خط، من دنبال نواحی خیلی قوی برای گرفتن حرکت های بزرگ نیستم و ترجیح میدم معاملاتم رو زود به زود ببندم، چون قیمت به راحتی می تونه بیاد و زیر این خط یک ساعته قرار بگیره. حالا خود کندل یک ساعته فعلی داره چیکار می کنه؟ می بینیم که بدون شدوی بالا باز شده و داره میاد پایین. یه لحظه اجازه بدید... بله، کندل یک ساعته بدون شدوی بالا داریم. فعلاً قیمت روی یه ناحیه حمایتی که خودش ایجاد کرده قرار گرفته. اینجا ناحیه حمایتیشه. بذارید یه رنگی براش انتخاب کنم که خدا هم خوشش بیاد! حتی این پایین تر هم می تونه برامون یه مبنا باشه. یه برگشت از اینجا رو هم داشتیم. ناحیه مقاومتی مون هم اینجا و همینطور اینجا می تونه باشه. اینجا یه فیک اوت (شکست جعلی) اتفاق افتاده، پس همین سقف جدید رو می تونیم فعلاً در نظر بگیریم. باید ببینیم این کندل یک ساعته چطوری بسته میشه و چه حرکتی بعدش انجام میدن. ایکوالبریوم یک ساعته هم که گفتم پایینه و فعلاً باهاش کاری نداریم. تایم فریم ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه: تکرار الگوها بریم سراغ ۳۰ دقیقه. بذارید تنظیمات این اندیکاتور رو درست کنم و ایکوالبریوم ها رو بردارم، چون دیگه مهدی زحمتشو کشیده و داریمش. خب، کندل ۳۰ دقیقه مون هم بدون شدو باز شده. کندل قبلیش هم کلاً بدون شدو بوده. اینجا هم که ناحیه حمایتی مون رو داریم و اینم ناحیه مقاومتی مونه فعلاً تا اینجا. یه ناحیه نصفه نیمه کوچولو هم اینجا ساختن، باید ببینیم واکنش ها نسبت بهش چطوری میشه. یه دونه هم قبلاً اینجا داشتیم که الان بهش احترام گذاشته. تو تایم فریم ۳۰ دقیقه چیز خاصی نداریم. حالا بریم سراغ ۱۵ دقیقه. توی ۱۵ دقیقه هم تقریباً همون الگوها و نواحی رو داریم و چیز خاص پرایس اکشنی به چشم نمی خوره فعلاً. مشخص کردن سقف و کف ها و نواحی مهم در تایم فریم های پایین خب، حالا که یه مرور کلی روی تایم فریم های مختلف داشتیم، می خوام برگردم و سقف و کف هامون رو توی تایم فریم های پایین تر، مخصوصاً یک ساعته و ۱۵ دقیقه، علامت بزنم تا بتونیم بر اساسشون تصمیمات دقیق تری بگیریم. توی یک ساعته، این سقف فعلی مون، هنوز به عنوان اینترمدیت های (Intermediate High) تایید نشده. این ناحیه TOD اگه تایید بشه، می تونه جای خیلی خوبی برای ورود باشه. اصولاً نواحی روز قبل، مخصوصاً TODهای روز قبلی که قیمت بهشون واکنشی نداشته یا حرکتی ازشون شروع نشده، می تونن نواحی خیلی خوبی برای معاملات آینده باشن. بذارید اینا رو روشن کنم که راحت تر باشیم. اینجاها، یعنی اگه قیمت تا حدود ۲۰۶۰ بیاد پایین، واقعاً جای عالی می تونه باشه برای ورود. توی ۱۵ دقیقه، یه مینور های (Minor High) هم اینجا می تونیم فعلاً داشته باشیم تا بعداً در موردش تصمیم بگیریم. این ناحیه پایینی هم همینطور، بعداً میشه در موردش فکر کرد، مخصوصاً اگه اوردرهای اینجا رو برداشته باشه. خب دیگه خیلی رفتیم پایین و فعلاً با این نواحی پایینی کاری نداریم. تحلیل یک دقیقه ای با استفاده از ICT Projection و شناسایی نواحی ورود خب، حالا می خوایم بریم رو تایم فریم یک دقیقه مون و نواحی مهم رو مشخص کنیم برای تصمیم گیری. اینجا یه چیزی شبیه ATH (All-Time High در تایم فریم خودش) داریم که هم سقف زده هم کف. ببینیم تارگت شو داده؟ برای این کار از ابزار ICT Projection استفاده می کنیم. آخرین منوپولیشنی که اتفاق افتاده رو در نظر می گیریم. خب، ۴ درصدش رو هم داده، پس این عملاً تارگت شو بهمون داده و باهاش کاری نداریم. چون کفش هم زده شده و حرکتش شکل گرفته، اگه قیمت به اینجا برسه، به احتمال قوی ردش می کنیم. بریم سقف بعدی رو چک کنیم. سقف بعدی مون اینجاست. اینم تارگت کوچیکشو داده. اگه بخوایم تارگت تایم بالاترش رو هم در نظر بگیریم، بله، اونم داده. کف مینور قبلیش رو هم فعلاً زده. پس با اینم کاری نداریم. تایم فریم بالاتر این لگ، تارگت ۴ درصدش کجا میفته؟ حدود ۲۶۵۹. آها! اینم که اومده و داده. ما دیگه دنبال چی داریم می گردیم؟ مگر اینکه بخوایم بریم تایم فریم مثلاً یک ساعت و اینا رو نگاه کنیم که می بینیم قبلاً به منفی دو و نیم درصدش احترام گذاشته، اما الان بی احترامی کرده و تارگت منفی چهار تایم فریم بالاترش رو هم داده. پس دیگه عملاً با این سقف ها هیچ کاری نداریم. همه تارگت هاشون رو دادن و اگه روند برگرده بیاد بالا، اینجاها دیگه اصلاً نباید به سل فکر کنیم تا بره بالاتر و یه فکری براش بکنیم. اینا هیچکدوم دیگه برای ما قابل قبول نیستن. حالا بذارید این سقف کوتاه مدت اینجا رو هم یه نگاهی بندازیم، اگه بخوایم یه مینور کوچولو در نظر بگیریمش. این که تارگتشو داده هیچی. اگه بخوام تایم بالاتر نگاه کنم، اینم داده. تایم بالاترش تا حدود ۴۴ می تونه بیاد. آره، این ناحیه می تونه جای خوبی برای بای باشه. این کف، بر اساس تایم فریم های بالاترمون. اینجا هم که واکنششو داده دیگه. با این کف کاری نداریم. به این سقفمون اگه بخوایم یه چاک (Change of Character) مینور بگیریم، ریسپانسرش (کندل واکنش دهنده) فعال شده. البته ریسپانسر کامل رو برنداشته، ریسپانسر وسطی رو فعال کرده. بعد ریخته و اوردرها اومدن اینجا. دفعه بعدی اومده و این کفمون شکسته. خب، این اسپانسر، این ناحیه رو فعال کرده، پس اینجا هم دیگه اردری برامون باقی نمونده. بستگی داره با چه پرایس اکشنی بهش نزدیک بشه. اگه با پرایس اکشن درست بیاد، میشه به صورت ریسکی اینجا به یک سل تا ایکوالبریومش فکر کرد. بذارید اینو درست بکشمش. حتی به این ناحیه بالایی هم میشه کمی فکر کرد. ولی اینا همه شون ریسکی ان. یعنی اگه با پرایس اکشن درست بیاد، فقط میشه تا ناحیه ایکوالبریوم یک دقیقه بهش فکر کرد. اگه قیمت بیاد اینجاها، میشه به عنوان یه ورود مینور بهش فکر کرد. در غیر این صورت باید بیاد پایین تر، اینجا، که به بای فکر کنیم. خب، این ناحیه بایمون هم قبلاً یه بار واکنش داشته. این یکی چطور؟ نه، اینم واکنشی نداده. این یکی هم قبلاً اوردرهاش برداشته شده. پس اگه این استاپ بخوره، عملاً این ناحیه بی فایده ست. اونایی که به ورود از وسط علاقه دارن، می تونن به این هم فکر کنن برای ورود. اگر نه که، اینجا می تونه جای خوبی باشه. بعد اگه اینجا رو رد بکنیم، کف دیگه ای داشتیم؟ اینو داریم. خب، این کف کوچولو رو داریم. اوردرشو ببینیم برداشتن؟ آره. پس الان کف جدیدمون اینه. که اگه حرکتی داشته باشیم، می تونیم به اینجا هم فکر بکنیم برای ورود. اونایی که به ورود از وسط علاقه دارن، می تونن به این هم فکر کنن. شاید قیمت قبل از رسیدن به اون، به این ناحیه ای که الان می کشم واکنش نشون بده. حواستون به این دو تا ناحیه باشه. ممکنه اینجا یه واکنش ببینیم. وگرنه که ورود می تونه همینجا هم باشه. دیگه بعدش ناحیه بعدی مون این پایینه. این اوردرشو برداشته بودیم، درسته؟ نه، برنداشتیم. با اینکه ریسکیه، ولی اینم می تونه براتون یه واکنش داشته باشه. کف بعدی مون اینجاست که باز هم اوردرهاش برداشته نشده. ممکنه به همین هم یه واکنش داشته باشید. بستگی داره با چه پرایس اکشنی بهش نزدیک بشیم و بعد پرایس اکشن و حرکت ها چی بهتون بگن. ولی اینم باز می تونه بهتون یک ناحیه ورود بده. این دو تا می تونن ناحیه های ورودمون از این کف باشن. فکر کنم یه کف دیگه هم پایین تر داریم. این کف رو هم داریم که اگه بخوایم بگیریم، اینجا رو می گیریم. واکنش خاصی بهش نداشتیم؟ نه. حرکت خاصی اتفاق نیفتاده. این یکی هم نه، این دیگه خیلی وسطه، من قبولش نمی کنم. امن ترینش اینه اگه برگرده بیاد پایین. این ناحیه نزدیک TOD هم جای خیلی خوبیه. به خاطر عدد روانی ۲۰۶۰، اینجا هم احتمال داره یه واکنش ببینید، روی این خطی که می ذارم. می تونید یه واکنشی ازش ببینید، ولی اینجا برای ما مثلاً ورود محسوب نمیشه. اینم از چارتمون و نواحی که مشخص کردیم. این خطوط اضافی رو پاک کنم که بعداً منو به اشتباه نندازه. فعلاً همین. این معامله هم که فعلاً داره میره تا ببینیم استاپ میشه یا نه. فعلاً واکنش به این ناحیه بالایی رو داشتیم که من شخصاً نمی گرفتمش، حتی اگه تایمی بود که می خواستم معامله بکنم. استفاده از نواحی مصرف شده و ریسک آن در مورد سقف هایی که تارگتشون رو دادن، می تونیم زمانی که قیمت دوباره بهشون رسید، با دیدن یه چاک مینور و بعد از اون، به ورود فکر کنیم. ببینید، نواحی ای که اوردرهاشون مصرف شدن، ریسک استفاده دوباره ازشون تقریباً مثلاً ۶۰-۴۰ یا ۵۰-۵۰ میشه. اینکه شما بخواید بهش فکر کنید و حتی اگه چاک مینوری هم اتفاق بیفته باهاش ورود بکنید، اون دیگه تمایل خودتونه که می خواید ریسک وین ریت کمتر رو بپذیرید یا نه. چون قطعاً یه واکنش خواهید داشت. یعنی یکی دو بار واکنش میدن برای اینکه این توهم رو به وجود بیارن که آقا ما قراره دوباره بهش احترام بذاریم. تا الان دو بار به این ناحیه احترام گذاشته شده. احتمال اینکه تاچ سومش هم بهتون یه حرکتی بده، حداقل تا نواحی نزدیک ایکوالیبریوم، امکان پذیره. ولی به احتمال خیلی زیاد میزننش. یعنی یه بار دیگه میان بالا، یه کوچولو حرکت می کنن و بعد میزنن و ردش می کنن میره. چون الان دیگه اون ناحیه تبدیل به نقدینگی شده. تبدیل به یک ناحیه مقاومت شده که تا حالا دو بار بهش واکنش داشتید، اوردرهاش هم برداشته، قطعاً اگه بیاد و اون منوپولیشن مینور رو ایجاد بکنه، می تونه تاچ چهارم یا سوم براش محسوب بشه. پس در نتیجه، یه ناحیه خیلی تپل نقدینگیه و احتمال خوردنش خیلی میره بالا. پرسش و پاسخ: ابهامات و نکات تکمیلی سوال: یه سوالی اینجا پرسیدن که اگه قیمت، تارگت های ICT Projection رو نزنه ولی یه ATH یا ATL رو بزنه و بعد ATH یا ATL مقابلش رو هم بزنه، اون زونی که مصرف شده، یعنی اون ATH که رفته مقابلش رو زده بدون اینکه تارگت ICT رو بده، آیا روی برگشتش، روی اسپانسر کندل هاش می تونیم ورود کنیم یا نه؟ پاسخ: بله، می شه. چون هنوز تارگت اون حرکت اصلی داده نشده. اینکه ATH یا ATL مقابل رو زده، تازه تاییدیه ایه که اون واقعاً ATH یا ATL بوده. اما ورودمون به تارگت اون حرکت اولیه برمی گرده. البته اینم در نظر داشته باشید، من بهتون گفتم تارگت طلا اکثراً منفی چهار درصده، اما اگه اون ATH یا ATL جایی بوده که بعد از تشکیلش، قیمت برگشته و توی محدوده منفی دو تا منفی دو و نیم درصد هم بوده، اون موقع باید احتیاط کنید. چون تو ۱۰-۱۵ درصد مواقع، زمانی که فشار روند خیلی زیاده، واقعاً تا منفی چهار نمیره. پس باید به اینم توجه کنید که آیا روی منفی دو و منفی دو و نیم برگشته یا نه. مثلاً اگه به منفی دو و دو و نیم حتی با یه شدوی ریز زده و الان برگشته داره میاد بالا، اون موقع بله، من ورود می کنم. چون اون ATH یا ATL که خورده برامون مهم نیست، هنوز تارگت اون حرکت اصلی اتفاق نیفتاده، پس حالا حالاها باید حرکت بکنه و بره. البته همه اینا به شرطیه که از محدوده منفی دو و دو ونیم برنگشته باشه. سوال: یه سوال دیگه هم پرسیدن که طبق لایو دیشب، قرار شد اول منوپولیشن ها رو تشخیص بدیم و ببینیم تارگت زونشون کجاست و بعد نواحی نزدیک اون تارگت زون رو پیدا کنیم. سوال اینه که آیا ما باید همه منوپولیشن ها رو بگیریم؟ چون دیدم که گفتید اینجا تارگت زون یه منوپولیشن دیگه ست. یعنی هر چند تا کندل یه رنگ که می بینیم، باید منوپولیشن حساب کنیم و تارگت زون هاشون رو در نظر بگیریم؟ پاسخ: نه ببینید، من الان اونجا براتون کشیدم، ولی داشتم منوپولیشن های تایم فریم های بالاتر رو اینجا چک می کردم. یعنی اصلِ لِگی که ما باید مبنا قرار بدیم، این حرکت بزرگه هست. خب؟ ولی من مثلاً وقتی میام این لگ کوچیکتر رو هم می گیرم، عملاً انگار دارم لگ آخر توی پنج دقیقه و پونزده دقیقه رو منوپولیشنش رو در نظر می گیرم. می خوام ببینم آیا تارگت پونزده دقیقه هم داده شده یا نه. در واقع کاری که شما باید بکنید، اگه می خواید کامل و با جزئیات چک کنید، اینه که وقتی میاید تو تایم فریم یک ساعته و اون سقف و کفتون رو مشخص می کنید، همونجا باید اون تارگت زونتون رو هم بندازید ببینید آیا نواحیش رو داده یا نه. بعد میاید دوباره تایم فریم پایین تر، همینجا دوباره همون تارگت زونش رو میندازید ببینید نواحیش گرفته شده یا نه. کاری که من کردم دقیقاً همین بود. من اومدم اینو کشیدم ببینم چهار درصدشو داده یا نه. یا مثلاً این سقف دیگه ای که در نظر گرفتیم رو کشیدم ببینم تارگت شو داده یا نه. ولی من تو همون تایم فریم یک دقیقه این کارو کردم. بر اساس تعداد کندل ها و استراحت هاشون، تونستم تشخیص بدم که خب، این ناحیه از اینجا تا اینجا مال یک دقیقه مه. حالا اگه از اینجا بیارمش اینجا، مثلاً میشه پنج دقیقه، اینو در نظر بگیرم میشه پونزده دقیقه. پس در واقع بالاترین منوپولیشن توی تایم فریم های بالا مدنظرمونه، یعنی آخرین منوپولیشن برای ICT Projection. دو تا چیز خیلی مهمه: یکی اینکه باید آخری باشه، یکی هم اینکه باید حتماً منوپولیت اتفاق افتاده باشه. یعنی شما نمی تونید بیاید اینو بگیرید. اگه این سقف نبود، شما نمی تونستید روی این ICT بکشید. چرا؟ چون قبلش منوپولیشن بالاتر از اینو داشتیم. این سقف نتونسته به اون بی احترامی بکنه. پس تا زمانی که اون اتفاق نیفتاده، تارگت من اینه. تا اینکه این میاد اتفاق میفته، اون موقع تارگت من عوض میشه. نکته مهم: بچه ها اگه قیمت بیاد پایین، حتی این ورودی که اینجا مشخص کردم (حدود ۴۶) رو هم دوست ندارم. ورود پایینی خیلی بهتره. چون الان تو ۱۵ دقیقه وقتی اون حرکت بزرگه شو کشیدم، تارگت ۴ درصدش میاد میفته پایین تر. اینا حدودای اینجا میشه ورودمون. اون بالایی رو اگه ورود کنید، به احتمال خیلی زیاد استاپ می خورید. سوال: یه سوال دیگه هم مطرح شد که اون ناحیه هایی که قبل از اعداد مثلاً دو و نیم و چهار و نیم (منظور منفی ۲.۵ و منفی ۴ در ICT Projection است) میفتن، اونا رو دیگه لحاظ نمی کنیم، درسته؟ پاسخ: نه، اونا دیگه برامون مهم نیستن. ناحیه بین منفی دو تا منفی دو و نیم خودش یه تارگت زون حساب می شه برامون. یعنی وقتی می خواید اینو بکشید، زون های تارگت تون رو مشخص می کنید دیگه. یکیش میشه ناحیه بین منفی دو تا منفی دو و نیم، این میشه یه تارگت زونمون. یکی دیگه ش هم میشه ناحیه ای که بهتون گفتم، شما از منفی سه و هشت دهم بگیرید تا منفی چهار و دو دهم. اینم میشه یه تارگت زون دیگه مون. به این شکل می کشید. بقیه نواحی، نواحی ای هستن که در واقع برای ما اهمیتی ندارن. و حتی روی لگ های مینور هم بچه ها شما می تونید این تی پی ها رو بگیرید. ببینید الان اینو ما یه لگ وسط در نظر بگیریم، اصلاً سقف و کف خاصی هم برامون نیست، لگ وسطه دیگه، مینوره. ببینید به منفی دو و نیمش چجوری واکنش داده؟ بعد کافی بود بیاید اینجا مثلاً نگاه کنید ببینید که ما کجا می تونستیم ناحیه ورود پیدا بکنیم. روی این کندل مثلاً می تونستید وارد بشید با استاپ این پشت و بعد حالا یه تی پی کوچولوی کوچولو موچولو ازش بگیرید. من تریدهای اینجوری رو خودم شخصاً دوست ندارم. ترجیحم اینه یکی دو تا سه تا ترید بگیرم و قال قضیه کنده بشه بره راحت باشیم. چرا این تریدر رو نمی گرفتم؟ اگه حتی لایو بازار هم بودم و قیمت می رسید به اینجا، من اینجا پندینگم رو نمی کاشتم، نمی ذاشتم. یا اگه مثلاً این اتفاق میفتاد، اینجا این حرکت اتفاق میفتاد، بازم پندینگم رو اینجا نمی ذاشتم. چرا؟ چون حرکتی که شکل گرفته از منفی دو و نیمش گذشته. آفرین! از منفی دو و دو و نیمش گذشته، ورود من میشه وسط اینا. پس قطعاً ببین وقتی بیاد اینجا من استاپ می خورم. چون این هنوز مسافراشو پیاده نکرده و بعد ناحیه ورود من وسطه راهه. پس این ایستگاه وسط راهی نمی تونه برای من مبنا باشه. من باید وایسم تارگت اصلیش رو بده، بعد بتونم. الان اگر، اگر از اینجا برگرده بیاد بالا و اینجا مثلاً یه چاک مینور بهتون بده، برگرده بیاد پایین، مثلاً شما می تونید به یه ورود نیمچه ریسکی تا ایکوالیبریوم به عنوان یک ورود مینور فکر بکنید. چون تارگت ها گرفته شده، احتمال اینکه خیلی ها اینجا اوردرهاشون رو ببندن و در واقع خارج بشن زیاده. اما من شخصاً مینور نمی گیرم، می دونید دیگه قانونمو. ترجیحم اینه که بیاد تو نواحی اصلیم و بعد از نواحیم من در موردش تصمیم بگیرم. گاهی اوقات هم وقتی مثل اینجا مثلاً می بینید این کندل حرکتتون بزرگ میشه، اگه دوستش ندارید اینقدر بزرگ، می تونید برید تایم فریم های پایین تر و تو تایم فریم پایین تر اسپانسر بهینه تری براش پیدا بکنید. الان مثلاً این اسپانسره می تونه اینجا باشه، اگه بخواید ببینیدش. اینم دقیقاً اومده روی این اسپانسر ۳۰ ثانیه ای کوچولو واکنش داشته. سوال: پرسیدن که در مورد اون سطح منفی یکِ ICT Projection، خیلی وقتا دیدم بهش واکنش نشون میده، البته واکنش های ریز. آیا ایده خوبیه که استاپ رو تریل کنیم پشت اون گره ای که روی سطح منفی یک می سازه؟ پاسخ: ببینید، اگه منظورتون اینه که اینجا ریسک فری کنید، خب من خودم اگه ریوارد بالای ۱۰ و ۱۱ بره و سیگنالم قوی باشه و بقیه استراتژی هام هم یه چیزی بهم بگن، ممکنه یه بخشی رو ببندم یا حالا بهش فکر بکنم و اینا. ولی اینکه پارشال کنم، تریل کنم، ریسک فری کنم و اینجور چیزا رو نه. تایم فریممون یک دقیقه ست دیگه، برای اینکه ریوارد نه و ده رو بهت بده، در عرض ده دقیقه یه ربع بهت میده. تو ده دقیقه یه ربع دیگه دنبال چی می خوای بگردی که بخوای حالا به پارشالش هم فکر بکنی و نمی دونم اینا. می دونم این طبیعیه، مخصوصاً اوایل که آدم هی ریوارد سه و اینا گرفته و ماکسیمم سه گرفته با وین ریت افتضاح، یه ذره که میره تو سود، دست و دلش می لرزه. اصلاً تا بیای عادت بکنی، کم کم زمان می بره. این کاملاً یه چیز طبیعیه و نرماله. سوال: سوال بعدی این بود که اگه یه ناحیه قدیمی داشته باشیم که نزدیک TOD مثلاً دو سه روز پیش باشه، آیا اون TOD دو سه روز پیش هم برامون معتبره؟ پاسخ: ببینید، TOD اون روز برای تاییدیه بای و سل برامون مهمه که بالاشیم یا زیرش. ولی TOD روزهای قبل می تونه مثل یه ساپورت یا رزستنس معمولی عمل کنه، نه به عنوان تاییدیه بای و سلتون. چون مثلاً میگم TOD امروزتون اینجاست، میگید خب من میام اینجاها به سل فکر می کنم. TOD دو روز قبلتون اینجاست. یعنی شما تا اینجا نمی خواید به سل فکر بکنید؟ بعد ممکنه TOD دو روز قبلتون اینجا باشه. خب یعنی تا اونجا هم؟ یعنی می دونید هی باید برید عقب، هی باید برید، چون هی یه خط دیگه به هر حال پیدا میشه. اما وقتی این دو تا خط روی همدیگه میفتن، می تونه یه حرکت خوبی رو براتون شکل بده. چون این ورود خیلی خوبی می تونست باشه، چون هم سقفمون بود و هم TOD روز قبلمون روش افتاده بود. سوال: یه سوال دیگه هم پرسیدن که اگه قیمت از تارگت زون منفی دو و نیم عبور کنه، یعنی تاچش کنه، بعد برگرده و سقف رو بزنه، ولی هنوز منفی چهار رو ندیده باشه، اون موقع تکلیف چیه؟ اگه دوباره ریزش کرد، اون تارگت قبلی معتبره یا تارگت زون جدیدی که شکل می گیره؟ پاسخ: ببینید، اگر به اون سطح منفی دو و نیم دست درازی نشده باشه و واقعاً از ناحیه بین منفی دو تا منفی دو و نیم برگرده و بعد سقف رو بزنه، اون دیگه کارش تموم شده و به عنوان تارگت دیده میشه. عملاً حرکتی که اتفاق افتاده، حرکت برگشتیه. اما اینجا اگه نگاه کنید، با یه کندل کوچولو حتی بهش نفوذ کردن. حتی اینجا اگه یه چاک مینور هم داشته باشید، نباید به بای فکر بکنید. چون شما می دونید وقتی اینجا نفوذ کردن، داره میاد بالا تا اسپانسر یه جایی رو برداره و بعد بره بریزه تا منفی چهار. شما باید روی حدودای منفی چهار به ورود فکر کنید. سوال: در چه شرایطی قیمت میاد از منفی دو و نیم نفوذ می کنه با شدو و برمی گرده اون بالا رو هم می زنه؟ آیا اینترمدیت های یا قانونی چیزی هست؟ پاسخ: مگر اینکه یک خبر خیلی مهمی باشه که با سورپرایز برعکس بازار همراه بشه. در غیر این صورت امکان نداره. حتی همون خبرا هم اینجوریه که میان مثلاً با شدو یا پایین رو برمیدارن میرن بالا، یا بالا رو برمیدارن میان پایین. ولی به هر حال اون منفی چهار دیده میشه و به عنوان تارگت باقی می مونه براتون. فقط توی اخبار مهمی که با سورپرایز همراه میشن، این اتفاق می تونه بیفته. در غیر این صورت، عملاً این حالت رو نداریم. سوال: سوال آخر هم این بود که ما ناحیه هایی که مشخص می کنیم، مثلاً ناحیه یک ساعته، اعتبار بیشتری داره. حالا اگه قیمت بیاد و بهش واکنش نشون بده و ما بخوایم تارگت زون پیدا کنیم، آیا می تونیم تارگت زون یک ساعته رو براش مبنا قرار بدیم و بگیم حد سودمون به اونجا برسه، یا باید همیشه داخل تایم فریم یک دقیقه اون ICT رو بکشیم؟ پاسخ: بذارید اینجوری براتون مثال بزنم. شما وقتی می خواید برید مسابقه دو، هرچقدر هم که مسیر رو بدونید و دونده حرفه ای باشید، آیا می تونید کفش خواهر یا برادرتون رو بپوشید؟ خب نه! چرا؟ چون اندازه ش فرق می کنه، ممکنه سایز پاتون نباشه و الزاماً اینکه اون دونده موفقیه و کفشش هم کفش خوبیه، دلیل نمیشه که شما بتونید اون کفش رو بپوشید و باهاش نتیجه بگیرید. شما تو تایم فریم یک ساعته می خواید تارگت زونتون رو تعیین کنید، اوکی، باشه. ولی ورودتون تو تایم فریم یک دقیقه ست. استاپتون تو تایم فریم یک دقیقه تعیین میشه. تا زمانی که یه کندل یک ساعته بسته بشه، یه دونه ش تازه بسته بشه، ۶۰ تا کندل یک دقیقه ای حرکت می کنن. توی ۶۰ تا کندل یک دقیقه ای، نوساناتی که به وجود میاد با نوساناتی که توی یک ساعته به وجود میاد خیلی فرق می کنه. طبیعیه که کندل یک ساعته شما مثلاً یک استاپ، نمی دونم، ۴۰ پیپی بهتون میده در مقابل یک تی پی ۴۰۰ پیپی رو براتون در نظر می گیره. اما شما تو کندل یک دقیقه تون دارید یک استاپ دو پیپی میذارید. اگه می خواید اون ۴۰۰ پیپ رو بگیرید، احتمال اینکه شما سه چهار بار، پنج بار، شش بار از این بازار کیک اوت بشید به خاطر اون دو پیپ استاپ و بعد قیمت بره اون ۴۰۰ پیپ رو بده، خیلی زیاده. چون اندازه هاشون یکی نیست. این یکی از نکات خیلی مهمیه که بچه ها غالباً اشتباه می کنن. مخصوصاً بچه هایی که سوینگ کارن، میان تایم فریم دیلی و چهار ساعته و یک ساعته و ۳۰ دقیقه رو تحلیل می کنن، بعد روی ۱۵ دقیقه و پنج دقیقه می خوان ورود بگیرن. ورودشون رو میذارن رو ۱۵ دقیقه و پنج دقیقه، استاپشون رو هم رو ۱۵ دقیقه یا پنج دقیقه تنظیم می کنن، بعد می خوان برن تارگت مثلاً دیلی رو ازش بگیرن. خب این وسط احتمال اینکه این استاپتون بخوره خیلی میره بالا. خیلی زیاد میشه این احتمال. چرا؟ به خاطر اینکه نوسانات حرکتی در تایم پایین با تایم بالا خیلی متفاوت تره. پس شما نمی تونید عملاً اونو ملاک و مبنا قرار بدید. درسته که ما نقطه ورود رو میایم تو تایم پایین بهینه می کنیم که بتونیم جای بهتری وارد بشیم، ولی اگه اون ناحیه، ناحیه خوبی باشه و بخواد برگشت بده، این الزاماً به این معنی نیست که چون این ناحیه یک ساعته بوده و قدرتش زیاده، پس باید تارگت زون یک ساعته رو هم بده. چرا اینجوری فکر می کنید؟ چرا فکر می کنید که اصلاح تایم فریم مثلاً یک دقیقه تون باید دقیقاً با اصلاح تایم فریم یک ساعته تون یکی باشه؟ الان مثلاً نگاه کنید، ما موج هایی رو داریم که یک سری ریزموج ها درشون وجود داره. ما در واقع داریم روی حرکت ریزموج ها میریم جلو. جمع بندی و نکات پایانی خب رفقا، اینم از تحلیل امروز. دیدیم که بازار طلا همچنان در سقف های تاریخی قرار داره و باید با احتیاط بیشتری معامله کنیم. تمرکز اصلی روی پیدا کردن نواحی درست ورود در تایم فریم های پایین تر، با در نظر گرفتن تارگت های ICT و البته مدیریت ریسک هست. یادتون باشه، هیچ وقت بدون تاییدیه وارد معامله نشید و همیشه حواستون به اخبار مهم اقتصادی، مخصوصاً NFP باشه. امیدوارم این تحلیل براتون مفید بوده باشه. شما هم نظرات و تحلیل هاتون رو در مورد حرکت بعدی طلا تو کامنت ها با ما به اشتراک بذارید. موفق و پرسود باشید!

آموزش/4/23/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت هفتم

رازهای ICT پروجکشن: کی قیمت تا منفی ۴ میره و کی باید معامله رو ببندیم؟ خب رفقا، چطورید؟ امروز می خوایم بریم سراغ یه بحث خیلی باحال و کاربردی که فکر کنم خیلی به دردتون بخوره، مخصوصاً اگه با ICT پروجکشن کار می کنید یا می خوایم شروع کنید. یکی از بچه ها یه سوال خوبی پرسید که گفتم بد نیست همین اول کاری ضبطش کنیم و یه مثال هم روش بزنیم که قشنگ جا بیفته. سؤال کلیدی: کِی بفهمیم حرکت قیمت تموم شده؟ سوال این بود که توی یکی از میت های قبلی گفته بودیم که اگه قیمت توی اون توضیح آی سی تی پروجکشن، برسه به ناحیه ای که بین منفی دو تا دو و نیم بود، و اگه از اون رد بشه، حتی با یه شدو کوچولو، دیگه قیمت قراره تا ناحیه منفی چهار ادامه بده. ولی اگه بهش احترام بذاره و ازش برگرده، عملاً دیگه اون حرکت تموم شده و باید معامله رو یا ریسک فری کنیم یا ببندیم. دقیقاً همینطوره! چطوری با ICT پروجکشن کار کنیم؟ ببینید، اول از همه، یه لِگی رو در نظر می گیریم که منوپولیشن کننده باشه. یعنی چی؟ یعنی یه سقفی داشتیم، قیمت اومده و اون سقف رو منوپولیت کرده. خب؟ حالا این لِگ رو می کشیم. در جهت حرکتی که برامون مبناست، این پروجکشن رو رسم می کنیم. حالا بذارید یه مثال بزنم که یه گیری هم روش بیفته. فرض کنید این لِگ رو کشیدیم. ناحیه دو تا دو و نیم ما کجاست؟ تی پی یکمون طبیعتاً میشه همینجا. اگه قیمت به این ناحیه دو تا دو و نیممون احترام گذاشت و کاری به کارش نداشت، دیگه تمومه. اینجا می تونه بشه نقطه ریورسال ما. اما اگه از ناحیه دو و نیممون رد شد، به هر شکلی که رد شد، حتی اگه فقط یه شدو زده باشه و برگشته باشه، دیگه داستان عوض میشه. اینجا دیگه تمومه! البته نه اینکه یه کله تا منفی چهار بره ها! منظور اینه که دیگه تارگت این حرکتی که کشیدیم، اون ناحیه دو و نیم نیست؛ تارگتش میشه منفی چهار. چون این ناحیه دو و نیم رو زده، دیگه ول کن ماجرا نیست. طلا یه داستان دیگه ست! حالا یه نکته خیلی مهم! این قانونی که گفتیم، برای طلا یه کم فرق می کنه. یعنی چی؟ یعنی ما تو طلا خیلی رو این داستان احترام به ناحیه دو تا دو و نیم حساس نمیشیم. چرا؟ چون تجربه نشون داده طلا وقتی حرکت می کنه، بالای هفتاد هشتاد درصد، حتی نود درصد مواقع، صاف میره تا منفی چهار. زیاد معطل نمی مونه. اگه بخواید روی این قضیه تو طلا خیلی وسواس به خرج بدید، الکی وقت خودتون رو تلف می کنید و ممکنه یه سری نویزها اینجا اذیتتون کنه. مثلاً ممکنه روی یه کندل خاص، یه ناحیه هم داشته باشید، بیاید بای بزنید و استاپ بخورید. پس روی طلا، ما می دونیم که حرکت یا اصلاً انجام نمیشه و قیمت گیر می کنه، یا اگه حرکت کرد، تا چهار رو میره. یورو و پوند چی؟ پنجاه پنجاه! اما روی یورو و پوند، قضیه یه جورایی پنجاه پنجاه و شرطیه. یا به اون ناحیه دو تا دو و نیم احترام گذاشته میشه و قیمت برمی گرده، که اون موقع می فهمیم خب اینجا یه کفی برای ما شکل گرفته و می تونیم روش حساب کنیم که مثلاً توی حرکت بعدی یه بای ازش بگیریم. یا اینکه نه، به هر دلیلی بهش دست درازی می کنه و ازش رد میشه. اون دست درازی که اتفاق میفته، به ما این سیگنال رو میده که آقا این لِگی که شما انتخاب کردی، قراره تا منفی چهار بره و حالا حالاها صبر نمی کنه. پس اونجایی که شما دنبال نقطه ورود می گشتی، دیگه نقطه ورودت نیست و باید صبر کنی قیمت بیاد پایین تر. حدودای منفی چهار به بعد، تازه میشه مبنای ورودت. درست شد؟ کدوم نماد برای این استراتژی بهتره؟ حالا شاید بپرسید من خودم بیشتر روی چی کار می کنم. راستش رو بخواید، بالای ۹۵-۹۶ درصد معاملات من روی طلا هست. چرا؟ چون طلا خیلی سریع تر می تونه تارگت و اون ریوارد خوب رو به آدم بده. مثلاً یه ریوارد ۱۰ یا ۱۱ که من از طلا توی یه ربع، بیست دقیقه، یا نیم ساعت می گیرم، اگه بخوام همون رو از یورو و پوند بگیرم، شاید مجبور باشم سه چهار ساعت باهاشون کشتی بگیرم! من شخصاً ترجیحم اینه که پولمو زودتر از بازار بگیرم و برم دنبال کارم و ریسک زمانی کمتری رو قبول کنم. ولی اگه حس می کنید نوسانات طلا براتون زیاده و اذیتتون می کنه، اصلاً نگران نباشید. یورو و پوند هر دوتاشون می تونن گزینه های خیلی خوبی باشن. یه سریا ممکنه سرعت حرکت طلا براشون جذاب نباشه و اذیتشون کنه. اینجور وقتا می تونید برید سراغ یورو که آهسته تر حرکت می کنه و کمتر اذیتتون می کنه. یا اگه مثلاً حس می کنید حجم های ورودی توی یورو به خاطر نزدیک بودن استاپ ها زیاد میشه، می تونید پوند رو انتخاب کنید. چون پوند وزن بیشتری داره، حرکت هاش از طلا آروم تره، اما به خاطر اینکه پیپ ولیو و حرکت پیپی ش بزرگتره و وزن بیشتری داره، اندازه حجم ورودی تون کاهش پیدا می کنه. اینا دیگه همش به سلیقه و تمایلات شخصی خودتونه. مراقب میس ترید شدن باشید! ما معمولاً توی محدوده خیلی کوچیکی وارد میشیم. حالا اینکه کدوم نماد فکر می کنید کمتر باعث میس ترید شدنتون میشه، یه بحث دیگه ست. اما یه نکته دیگه که خیلی مهمه و من همیشه رعایتش می کنم اینه که ورود هام رو یه پیپ زودتر (یا اگه قراره بفروشم، یه پیپ بالاتر) و استاپ هام رو نیم پیپ دورتر می ذارم. حتی با اینکه اسپرد من روی طلا بیشتر از چهار پنج پوینت نمیره و روی یورو و پوند تقریباً صفره، باز هم این یه پیپ (یعنی ۱۰ پوینت) رو در نظر می گیرم. شما هم حتماً اینو توی معاملاتتون لحاظ کنید، چون ممکنه روی چارت بهتون ورود داده باشه ولی تو متاتریدر نتونید بگیریدش و معامله از دست بره. واقعاً میس میشه! یه نگاه به حساب شخصی و پراپ FTMO یکی از بچه ها پرسید پراپم کجاست که اسپردش انقدر خوبه. من حسابم شخصیه. پراپم FTMO هست که البته با اون خیلی کاری ندارم چون اون بر اساس زمان وارد میشه. FTMO به حساب شخصی خودم وصله و هر جا من وارد بشم، اونم همون موقع وارد میشه، کاری به نقطه ورود دقیق نداره، رو تایم وارد میشه، یعنی مارکت اردر میزنه. ولی خب، حساب شخصی خودم داستانش فرق می کنه. البته الان FTMO هم روی طلا اسپردش همون حدود شش و هفته، خیلی زیاد نیست. FTMO واقعاً خوبه، بقیه یه کم درب و داغون شدن، مخصوصاً روی طلا. من که دیگه با بقیه درب و داغونا کار نمی کنم، عطایشان را به لقایشان بخشیدم! بریم سراغ یه مثال عملی روی چارت (بک تست) خب، حالا بریم سراغ یه مثال عملی روی چارت که ببینیم این چیزایی که گفتیم چطوری کار می کنه. فرض کنید چهارشنبه هستیم، زمان هم نسبتاً خوبه. یه نگاه به دیلی می ندازیم، می بینیم که دوشنبه یه حرکتی داشته، سه شنبه اومده نقدینگی دوشنبه رو زده و حالا چهارشنبه یه جورایی برعکس شده. این می تونه یه نشونه از سه شنبه برگشتی باشه که شاید پنج شنبه هم ادامه بده بره پایین و جمعه تا اواسط لندن روند نزولی داشته باشیم و بعدش یه حرکت TGIF (Thank God It's Friday) ببینیم که برگرده. این فعلاً یه دید اولیه است، ببینیم چی میشه. حالا میریم تایم فریم یک ساعته. ایکوالیبریوممون که اینجاست و اندیکاتور برامون مشخصش کرده. TOD روز قبلمون و TOD امروزمون هم اینجا قرار داره. ما الان زیر TOD هستیم. اگه قیمت برگرده بیاد یه مقدار پایین تر، می تونیم به فکر نواحی بای باشیم. تایم فریم ۳۰ دقیقه مون هم همینو میگه، بازم باید بیاد پایین تر. ۱۵ دقیقه مون هم همینطور. الان نواحی که توی یک دقیقه می تونیم پیدا کنیم، فعلاً برای بای مناسب نیستن. خطوطی که داریم می تونن این نواحی باشن. نکته طلایی: عدم هم راستایی تایم فریم ها! یه نکته خیلی خیلی مهم که اون روز هم گفتم و بازم تکرار می کنم: اگه ایکوالیبریوم هاتون رو توی تایم فریم های مختلف دارید و می بینید یکی از تایم فریم ها، مثلاً یک ساعته، هنوز با بقیه (مثل ۳۰ دقیقه، ۱۵ دقیقه و TOD) هم راستا نیست، یعنی مثلاً قیمت اومده پایین و ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه و TOD بهتون تایید بای میدن، ولی هنوز ناحیه ورودتون بالای ایکوالیبریوم یک ساعته هست، اینجا باید خیلی حواستون جمع باشه. نمیگم معامله نکنید، ولی تا وقتی که ناحیه ورودمون زیر ایکوالیبریوم یک ساعته قرار نگرفته، هر ورودی که اینجا انجام میدیم، یه جورایی مینور و خلاف روند اصلی (اون روند بزرگتره) حساب میشه. چرا؟ چون برای اینکه حرکت بعدی شکل بگیره و بره سقف بزنه، اول باید یه سر بیاد زیر یک ساعته، اسپانسر اونجا رو فعال کنه و بعد راه بیفته. پس درسته که ما می تونیم توی این ناحیه دنبال بای بگردیم و شاید هم بگیریمش، اما تا وقتی هر چهار تا تایم فریم هم زمان هم راستا نشدن، ورودهای ما مثل ورودهای مینور هستن و تی پی هامون هم معمولاً تا ایکوالیبریوم یک دقیقه ست و بعدش احتمالاً برمی گرده. دنبال تی پی های خیلی بزرگ که سقف یا کف جدید بزنن، اینجاها نیستیم. تحلیل سقف ها در یک دقیقه با ICT پروجکشن حالا میریم تو تایم فریم یک دقیقه مون و دونه دونه سقف ها رو بررسی می کنیم که ببینیم حرکتشون تموم شده یا هنوز ادامه داره. سقف اول (بالاترین سقف): خب، این سقف که اصلاً تابلوئه حرکتش به این راحتیا نمی تونه تموم بشه. یه منوپولیشن گنده اینجا اتفاق افتاده که اگه بخوام ICT پروجکشنش رو بندازم، خیلی بزرگ میشه. یعنی اگه بخوایم دنبال ناحیه ورود بگردیم، با ارفاق اگه روی دو تا دو و نیم یه کوچولو تی پی بگیریم، تارگت اصلیش خیلی پایین تره، مثلاً تا حدودای یه قیمت خیلی دور. پس این سقف ما که اصلاً تارگت نداده هیچی. حالا خود همین سقف رو باید نگاه کنم ببینم از کجا شروع شده بوده. آیا خودش تارگت یه کف قبلی رو زده یا نه. آخرین حرکتی که داشتیم اینجا بود... آره بابا، تارگتش رو داده! پس این سقف الان برای ما یه ITH (Intermediate Term High) حساب میشه که متاسفانه تارگت خیلی زیادی داره، از اونایی که کش اومده و فعلاً باهاش به نتیجه نمی رسیم. سقف دوم: میریم سراغ سقف بعدی. آخرین منوپولیشن سوینگی که اتفاق افتاده رو اگه این در نظر بگیریم... خب، این سقف بالاییه که تارگت خودش رو داده. پس بچه ها، این سقف دیگه برای ما اعتباری نداره. اگه قیمت برگرده بیاد اینجا و ما بخوایم روی اسپانسر کندلش وارد بشیم، احتمال خیلی زیاد استاپ می خوریم. پس این سقف رو دیگه بی خیال میشیم. سقف سوم (این یکی مهمه!): سقف بعدیمون رو که می خوایم چک بکنیم، ICT پروجکشنش رو می ندازیم. این آخرین منوپولیشنی بوده که اتفاق افتاده. می بینیم که قیمت الان توی ناحیه دو تا دو و نیمش گیر کرده. ناحیه منفی چهارش هم میفته یه جایی حدوداً زیر ایکوالیبریوم یک ساعته. به به! چه شود! این دیگه یه ناحیه خیلی عالی میشه برامون. اگه بتونیم نزدیکش یه ناحیه ورود خوب پیدا کنیم که دیگه نور علی نور میشه. استراتژی ورود بر اساس تارگت سقف ها پس تا اینجا، هر اردر بلاک یا ناحیه ورودی که قبل از این ناحیه منفی چهار (مربوط به سقف سوم) ببینیم، برامون ملاک نیست. چرا؟ چون این سقفی که داریم ازش حرف می زنیم هنوز تارگت منفی چهارش رو نداده. پس تمام نواحی این وسط، مردود حساب میشن. حالا فرض کنیم قیمت میرسه به این ناحیه منفی چهار. یه نگاه به پشتش میندازیم ببینیم چه خبره. اگه ناحیه خاصی نباشه، پس احتمالاً تارگت ما رو میده و میاد زیر ایکوالیبریوم یک ساعته و زیر TOD دیروز هم قرار می گیره. همه چیز عالی! اینجا دیگه دنبال نقطه ورود می گردیم. نکته حیاتی در مورد استاپ خوردن! حالا یه نکته خیلی مهم دیگه! اگه این کفی که انتخاب کردیم برای ورود، استاپ بخوره، من دیگه این نواحی پایین ترش رو ورود نمی کنم. چرا؟ یادتونه اون سقف خیلی بالاییه (سقف اول) که گفتم تارگت بزرگی داره و کش اومده؟ تارگت اون خیلی پایین تره. اگه قرار باشه این ناحیه ورود ما رو بزنن و رد بشن، یعنی دیگه هدفشون این سقف سوم نیست؛ دارن میرن برای تارگت اون سقف اولیه هه. پس شما اگه اینجاها وارد بشی، هی استاپ می خوری. الکی خودتو گیر انداختی. پس یا اینجا وارد میشیم، یا دیگه میریم سراغ نواحی خیلی پایین تر. شناسایی اسپانسر کندل برای ورود خب، حالا اگه بخوایم اینجا وارد بشیم، چاک ما چجوری اتفاق افتاده؟ اولین اسپانسر کندلمون می تونه اینجا باشه، یه اسپانسر کندل دیگه هم اینجا می تونیم داشته باشیم. من شخصاً اگه بخوام وارد بشم، همین اردر بلاکی که گرفته شده، خودش یه اسپانسر کندله برام و روی همین وارد میشم. ولی شما اگه بخواید، می تونید روی اون دو تا بالایی هم اردر بذارید. شانس گرفتن سل از بالا! حالا یه چیز جالب! چون ما می دونیم که تارگت این حرکت نزولی اینجاست (همون ناحیه منفی چهار که مشخص کردیم)، اصلاً خودمون می تونستیم روی اون سقف اولیه که چاک ماژور داده بود، یه سل بگیریم. وقتی اون چاک ماژور اتفاق افتاد، (که اینجا حدود ساعت ۴ بوده)، می تونستیم روی اسپانسر کندلش وارد بشیم و باهاش بیایم پایین. چرا؟ چون اون کف قبلیه (مربوط به سقف اول) تارگت بالاییش رو داده بود و این سقف های بعدی هم هر کدوم تارگت های پایینشون رو داده بودن. پس وقتی یه چاک برای ما شکل می گیره، توقع داریم این حرکتی که داره شکل می گیره هم برامون مبنا باشه. اگه سل رو می گرفتید، می تونستید استاپ رو بذارید پشتش و تی پی هم که در جهت روند بودیم و تارگتشم مشخص کرده بودیم. حداقل تا اولین اسپانسر کندل می تونستید باهاش همراه باشید، یا اگه می خواستید زودتر خارج بشید، آخرین کفی که داشتید رو می گرفتید. نتیجه معاملات (مثال بک تست) خب، اگه اون سل رو گرفته بودید، یه ریوارد تقریباً ۱۵ بهتون می داد. بعدش، اگه روی اون بای هم وارد شده بودید (که من روی اسپانسر کندل خودم فعال شدم ولی شاید شما روی اون بالایی ها استاپ خورده باشید!)، چون خلاف جهت بودیم، می تونستیم توی ایکوالیبریوم یه بخشیش رو ببندیم که یه ریوارد شش هم اونجا می داد. جمعاً میشه ۲۱ ریوارد توی پنج ساعت! فکرشو بکنید! اگه روی هر کدوم نیم درصد هم ریسک کرده بودید، ۱۰ درصد سود گرفته بودید. سیستم رو خاموش می کردید، می رفتید دنبال زندگیتون، چهارشنبه بود، پنج شنبه و جمعه و شنبه و یکشنبه هم حال می کردید، دوشنبه می اومدید پای سیستم! چرا تی پی بالاتر نگیریم (در حرکت خلاف روند)؟ حالا بیایم بگیم نه، می خوایم تی پی بالاتر بگیریم. چرا؟ چون این اینترمدیت لوی من تارگت خودش رو داده، و برای اینکه تایید بشه و قدرتش رو حفظ کنه، باید بره و سقف جدید بزنه. اما اینجا نکته اینه که من تی پی ام رو باید روی ایکوالیبریوم می گرفتم. چون الان دارم مخالف روند حرکت می کنم. البته هنوز کامل تی پی رو نداده بود ولی اگه گسترده تر نگاه کنیم، تارگت بعدی باید بالای اون سقف باشه. اگر معامله بای استاپ می خورد چی؟ اگه اون معامله بای که گرفتیم رو نمی بستید و استاپ می خورد، دیگه همونطور که گفتم، ما اینجاها ورود نمی کردیم و منتظر می موندیم قیمت بره پایین تر. اگر می اومد زیر اون ناحیه زرده (منفی چهار اولیه) و نواحی پایین تر رو فعال می کرد، قبل از اینکه کندل دیلی تموم بشه، می شد بهش فکر کرد. در غیر این صورت، ما همچنان یه روند نزولی داشتیم که هی داره کف های جدیدتر میزنه. یه نگاه به تقویم: عجب روزی بود! اوه! تازه فهمیدم اون روز، روز آخر سال ۲۰۱۴ بوده! ۳۱ دسامبر! گفتم چرا کندل بعدی یهو اونجوری باز شد، بعد دیدم تاریخ زده ۲۰۱۵. فکر کن ساعت های آخر سال داشتیم ترید می کردیم! جمع بندی مهم: قدرت ICT پروجکشن پس متوجه شدید چیکار می کنم، نه؟ بیشتر از اینکه صرفاً به سقف و کف نگاه کنم، اون ICT پروجکشنه که برام تعیین می کنه چی رو باید مبنا قرار بدم و کجاها دنبال ورود بگردم و کجاها دیگه نباید وارد بشم. اوکی؟ آمادگی برای روز معاملاتی بعدی حالا، چارت هاتون باید برای فردا کامل آماده باشه ها! البته فردا که من ترید نمی کنم، ولی شما باید سیگنال هاتون رو بفرستید. وقتی بازار باز میشه، باید دیلی تون، یک ساعتتون، ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه تون چک شده باشه، نواحی شون مشخص باشه، ICT پروجکشن های یک دقیقه رو انداخته باشید و ببینید تارگت هاشون رو دادن یا نه. اگه دادن، خطوط اضافی رو پاک کنید. اگه ندادن، باید اسپانسر کندل هاشون رو پیدا کرده باشید. بعد فردا صبح که تایم لندن میاید، نگاه می کنید ببینید کدوم ناحیه واکنش نشون میده. اینجا که دور هم تخمه نشکستیم، درسته؟ تفاوت تحلیل برای بک تست و فوروارد تست ببینید، ما الان یه جورایی بک تستی پیش رفتیم. ولی از فردا که می خواید فوروارد تست رو شروع کنید (البته از سه شنبه)، حتماً اول چارت هاتون رو کامل تحلیل می کنید، نواحی تون رو مشخص می کنید، آمادگی روزتون که تموم شد، بعد میرید سراغ بک تست های گذشته. توی بک تست هاتون، هر چیزی که پیدا می کنید رو یه اسکرین شات بگیرید، مثل من که مثلاً اردر میذارم، بعد فعال میشه یا استاپ میخوره یا تی پی، با ناحیه ای که مشخص کردید، اسکرین بذارید. من بهتون میگم ناحیه ای که مشخص کردید درست بوده یا غلط، که کم کم ایراداتتون در بیاد. اما یادتون باشه، توی فوروارد تست، دیگه وقت نمی کنید همون لحظه بشینید تو تایم فریم یک دقیقه، سه تا چارت رو با همه این جزئیات بررسی کنید. اینا باید از قبل آماده باشه. هر روز باید همه اینا رو چیده باشید، آماده و تر و تمیز. بعد فردا که تایم لندن میشینید پای سیستم، تکلیف تون روشنه. حالا صبح هم اگه ساعت ۹-۱۰ بیدار شدید، تا قبل از ۱۱-۱۲ وقت دارید یه دستی به سر و روی چارتتون بکشید. پرسش و پاسخ نهایی سوال: استاد، از کجا بفهمیم وقتی قیمت از منفی چهار رد میشه، داره میره برای تارگت های تایم فریم بالاتر مثل ۵ دقیقه یا ۱۵ دقیقه؟ ببینید، اصلاً وقتی از چهار رد شد، دیگه براتون مهم نیست که دقیقاً کجا برمی گرده یا داره تارگت کدوم تایم فریم رو میده. شما از منفی چهار به بعد دنبال ناحیه ورود می گردید. یا ناحیه تون خیلی نزدیک به چهاره که همونجا وارد میشید، یا اگه دوره، خب میره سراغ نواحی بعدی. شما لازم نیست برید تارگت های تایم بالا رو نگاه کنید تا ورود کنید. اون تارگت گیری های تایم بالا فقط برای اینه که روند کلی تایم بالا دستتون بیاد. مثلاً وقتی من میگم روند صعودیه، بر چه اساسی میگم؟ چون یه ICT پروجکشنی بوده که هنوز تارگت منفی چهارش رو کامل نداده. ولی این به این معنی نیست که الزاماً وقتی به چهار رسیدیم، همونجا برمی گردیم. نه! مثلاً ICT پروجکشن یک ساعته برای طلا این بود که باید یه قیمتی رو می دید، ولی از اون هم رد شد. آیا من باید از اون قیمت هی سل می زدم؟ نه. یعنی از اون قیمت به بعد، من کم کم آماده میشم که یه چاک ماژور ببینم و بعد دنبال تارگت سلم بگردم. در غیر این صورت، میذارم تا جایی که می خواد بره، ادامه بده. چهار تارگتش بوده، مسافرا رو پیاده کرده. حالا ممکنه بره یه دور میدون بزنه، چهار تا خیابون بالاتر، حتی یه روستای اونورتر مسافرای جدید سوار کنه. اینکه دقیقاً کجا دوباره پر میشه رو نمی دونیم، ولی می دونیم الان تاکسی خالیه، منتظره مسافر بزنه برگرده، مثلاً بیاد اصفهان! سوال: استاد، گفتید سه شنبه می خوایم بریم فوروارد تست روی پراپ، امتحان رو کی می گیرید؟ نه، سه شنبه نمیریم فوروارد تست روی پراپ. گفتم حداقل یکی دو هفته فوروارد تست روی چارت معمولی برید، سیگنال هاتون رو بهم نشون بدید. بعد که دیدم اوکی هستید، همون موقع امتحان رو می گیرم و بعد میریم سراغ پراپ ها. اگه هم اوکی نبودید، خب همچنان ادامه میدیم. سوال: این سیگنال ها رو انفرادی بفرستیم یا گروهی؟ سعی می کنم گروه بندی ها رو امشب انجام بدم. یه کاری کنید، هر کسی تمایلات شخصی خودش رو هم برام بفرسته که فکر می کنه با کیا هم گروه باشه عملکرد بهتری داره. منم اینو استاپ کنم... خب رفقا، امیدوارم این توضیحات و مثال ها براتون مفید بوده باشه. یادتون نره، آمادگی قبل از بازار و تحلیل دقیق چارت هاتون، کلید موفقیت تو این بازاره. موفق باشید و پرسود!

آموزش/4/22/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت ششم

صفر تا صد تحلیل و ترید با اسپانسر کندل، چاک ماژور و اینترمدیت ها: گپ وگفت خودمونی با چارت پوند و طلا سلام به همه رفقای تریدر! امروز می خوایم یه گپ خودمونی و تخصصی داشته باشیم دور چارت، اونم روی پوند و طلا. قراره با هم ببینیم چطوری می تونیم با استفاده از یه سری مفاهیم مثل "تاد"، "اسپانسر کندل"، "اینترمدیت های و لو" و البته "چاک ماژور"، نقاط ورود و خروج به درد بخوری پیدا کنیم. پس اگه آماده این، بزن بریم سراغ چارت و تحلیل های لایو! صبح که می شه، با چارت پوند چیکار کنیم؟ آپدیت خطوط و پیدا کردن نواحی کلیدی خب، اول از همه بریم سراغ پوند. یه سوالی پرسیدن که با توجه به خط هایی که قبلاً کشیدیم، چجوری باید روش ترید می کردیم. ببینید، خطوط و نواحی که می کشیم، یه چیز ثابت نیستن. هر روز صبح که میایم پای سیستم، مخصوصاً اگه می خوایم تایم لندن ترید کنیم، باید این خطوط رو آپدیت کنیم. فرض رو بر این بذاریم که الان ساعت ۹ صبح به وقت خودمونه و می خوایم ببینیم اوضاع از چه قراره. اگه هم تایم نیویورک کار می کنید، خب باید بیشتر صبر کنید. استراتژی ترید با "تاد" (TOD) چیه؟ برای اینکه بخوایم با "تاد" (که می تونه نشون دهنده باز شدن یه دوره زمانی خاص یا یه ناحیه مهم باشه) معامله کنیم، اول منتظر می مونیم که کندل "تاد" جدید باز بشه. حالا قانون کلی چیه؟ بالای این "تاد"، ما بیشتر دنبال نواحی مناسب برای فروش (سل) می گردیم. پایینش هم، اگه شرایط باهامون جور باشه و تأییدیه های لازم رو داشته باشیم، دنبال فرصت های خرید (بای) هستیم. الان که داریم چارت رو نگاه می کنیم، می بینیم که تایم فریم های ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه اینجا هستن. تایم فریم یک ساعته هم خیلی مهمه. اگه یک ساعته هم همین حوالی باشه و با تحلیل ما هم جهت باشه، که چه بهتر! پس، به طور خلاصه: بالای این نواحی دنبال سل، و پایین این نواحی دنبال بای می گردیم. البته یه نکته ای که باید حواسمون باشه اینه که اگه تایم فریم یک ساعته مون مثلاً پایین باشه (یعنی روند کلی تو یک ساعته نزولیه)، اون موقع بای هایی که می گیریم یه کم ریسکی تر می شن. چرا؟ چون درسته که شاید تو تایم فریم های پایین تر سیگنال بای داشته باشیم، اما اون روند نزولی بزرگ تر تو یک ساعته می تونه قیمت رو تا پایین ترها هم بکشونه. پس تو اینجور مواقع، بهتره بای هامون رو با حد سود (TP) های کوچیکتر بگیریم. ولی برای سل ها، چون در جهت روند بزرگ تر هستن، می تونیم یه کم با خیال راحت تر وارد بشیم و ریوارد های بالاتری رو هدف قرار بدیم. پیدا کردن سقف و کف ها و نقش "اسپانسر کندل" خب، "تاد"مون که اینجا باز شده، باید بالای اون دنبال یه سقف یا ناحیه مقاومتی بگردیم. یه نگاه به چارت بندازیم ببینیم چیزی پیدا می کنیم یا نه. آره، یه ناحیه ای اینجا هست که می تونیم فعلاً به عنوان یه سقف در نظر بگیریمش. حالا تو تایم فریم های پایین تر مثل ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه چی داریم؟ تو ۱۵ دقیقه هم یه چیزایی هست، ولی خیلی جای خاص و دندون گیری نیست. راستش، تو اینجور مواقع ترجیحم اینه که به جای اینکه وقتم رو تو ۱۵ و ۳۰ دقیقه الکی هدر بدم، برم تو چارت یه دقیقه ای ماژورها دنبال یه سرنخ درست و حسابی بگردم. بالاترین حرکتی که داشتیم، اینجا بوده. "اسپانسر کندل" این حرکت رو علامت زدیم. بعدش هم قیمت اومده و این کف اینجا رو زده. اما یه نکته مهم: با توجه به اون بیس رنجی که اینجا ساخته شده، این "اسپانسر کندل" خیلی اعتبار بالایی نداره. یعنی احتمال اینکه قیمت بیاد و این ناحیه رو بشکنه و رد بشه، زیاده. پس اگه اینجا ورود می کنید، باید حواستون باشه که یا زود معامله رو ببندید یا سریع ریسک فری کنید. با این حال، می تونیم این رو به عنوان یه نقطه ورود احتمالی در نظر داشته باشیم. وقتی "اسپانسر کندل" هانت می شه و اهمیت پایبندی به استاپ لاس خب، بریم ببینیم چی شد. اِ، این بی ادب رو نگاه کن! همون "اسپانسر کندلی" که گفتم خیلی بهش اعتماد ندارم، چه واکنش قشنگی داده! اما خب، اگه وارد شده بودیم، احتمالاً استاپ می خوردیم. چرا؟ چون اومدن و پشت این ناحیه رو "هانت" کردن (یعنی قیمت یه کم از ناحیه رد شده تا استاپ ها رو فعال کنه و بعد برگشته). چون پشتش رو برداشتن، به هر حال استاپ ما فعال می شد. اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم وجود داره: ما باید به استاپ لاسهامون پایبند باشیم و دستکاریشون نکنیم. ممکنه الان که داریم چارت رو می بینیم، با خودمون بگیم "ای بابا، اگه یه ذره استاپ رو بالاتر گذاشته بودیم، چیزیش نمی شد که!". نه، اینجوری نمی شه! اگه بخوایم این کار رو بکنیم، باید برای همه معاملاتمون این کار رو تکرار کنیم و این یعنی نداشتن استراتژی ثابت. الان که داریم نتیجه رو می بینیم، این حرف رو می زنیم. اگه قیمت با قدرت بیشتری می رفت بالا و مثلاً اینگالف می کرد، اون وقت اون "یه ذره بالاتر گذاشتن استاپ" فرقی به حالمون می کرد؟ پس ما از این کارها نمی کنیم و به سیستممون وفادار می مونیم. کیفیت شکست استراکچر و تأثیر تایم آسیا بریم ادامه تحلیل. این کفمون اینجا شکسته شده. حالا باید دنبال یه "اسپانسر کندل" جدید بگردیم. اما یه چیزی که خیلی به چشم میاد، کیفیت پایین این شکست استراکچره. نمی دونم شما هم این حس رو دارید یا نه، ولی این کندل هایی که باعث شکست شدن، خیلی زشت و بی جونن! من شخصاً شکست های قوی و با مومنتوم رو دوست دارم. این شکست خیلی بد اتفاق افتاده. البته خب، باید اینم در نظر گرفت که الان حدود ساعت ۴ صبحه و تو این تایم، نقدینگی کمه و حرکات بازار معمولاً اینجوری جون دار نیست. پس خیلی هم نباید توقع زیادی داشته باشیم. فعلاً همین علامتی که اینجا برامون زده شده رو به عنوان مبنا در نظر می گیریم. اما یه نکته مهم دیگه: چون این شکست توی تایم آسیا اتفاق افتاده، "اسپانسر کندل"های وسط این حرکت (میدل اسپانسرها) برای من اعتبار زیادی ندارن. من شخصاً ترجیحم اینه که اگه قراره تو این تایم ورودی داشته باشم، روی بالاترین "اسپانسر کندل"ها وارد بشم، حتی اگه قیمت بهشون نرسه و فعال نشن. برام مهم نیست. من که سه تا چارت مختلف رو تو تایم فریم یه دقیقه نگاه می کنم، اگه دو تاشون هم بهم سیگنال بدن، برام کافیه. من اصلاً علاقه ای به این نوع ورودها (روی اسپانسرهای وسط در تایم آسیا) ندارم و شخصاً وارد نمی شم. اگه قیمت بیاد به اون نواحی بالایی که مشخص کردم برسه، چرا، اونجاها رو بررسی می کنم. ولی هیچ وقت "اسپانسر کندل" رو وسط یه حرکت، اونم تو تایم آسیا، برای ورود در نظر نمی گیرم. شناسایی نواحی بالقوه برای ورود و شرط و شروط ها خب، این حرکت اینجا دوباره شکل گرفته. این "اسپانسر کندل" به نظر خوب میاد. اینا همه می تونن نواحی بالقوه ای باشن که قیمت بهشون واکنش نشون بده. البته خیلی بستگی داره که چه زمانی قیمت به این نواحی برسه. این ناحیه رو هم می شه گرفت، ولی به نظر میاد قبلاً یه بار سفارشاتش برداشته شده. اگه بخوایم یه ناحیه معتبرتر پیدا کنیم، باید این یکی رو در نظر بگیریم. اینم به نظر میاد یه بار تست شده. یه نکته دیگه هم هست: چون این ناحیه زیر "تاد" قرار گرفته، ما اینجا دنبال سل نمی گردیم، چون طبق استراتژی مون، زیر "تاد" بیشتر دنبال بای هستیم (البته با تأییدیه های لازم). چطور اردرهای پندینگ (Pending Orders) رو تنظیم کنیم؟ یکی از بچه ها سوالی پرسید که اگه الان، مثلاً ساعت ۱۰ و نیم صبح، پای سیستم باشیم و بخوایم اردر بذاریم، کجاها می تونیم پندینگ ست کنیم. خب، بیاید چند تا سناریو رو بررسی کنیم: پندینگ سل اول: یه پندینگ می تونیم اینجا بذاریم. استاپ لاسش رو کجا بذاریم؟ می تونید استاپ رو دقیقاً پشت همین ناحیه قرار بدید، ولی من شخصاً ترجیح می دم یه کم بالاتر، پشت اون سقف قبلی بذارمش. البته باید حواستون به مشکلاتی مثل اسپرد بروکر هم باشه. اگه این پندینگ فعال بشه و قیمت حرکت کنه، می تونیم حداقل تا اون اکولیبریوم ۳۰ دقیقه ای که قبلاً مشخص کردیم، باهاش همراه بشیم. پندینگ سل دوم: یه پندینگ دیگه هم می تونیم اینجا ست کنیم. استاپش هم مشابه قبلی. اگه این یکی فعال بشه، ریواردش رو می تونیم تا خود ناحیه "تاد" در نظر بگیریم. یعنی اون حرکتی که از اینجا تا "تاد" انجام می ده رو شکار کنیم. پندینگ سل سوم: یه پندینگ دیگه هم می شه اینجا گذاشت. استاپش رو هم یه کم بالاتر از سقف های نزدیکش قرار می دیم (مثلاً به اندازه یکی دو پیپ) و دوباره هدفمون حرکت به سمت "تاد" خواهد بود. آخرین پندینگ سل: آخرین پندینگ سل رو هم می تونیم اینجا تنظیم کنیم. حالا بریم سراغ پندینگ های بای (خرید) یه سوال دیگه ای که پرسیده شد این بود که آیا می تونیم با استفاده از خطوط پایینی، چند تا ناحیه برای بای هم مشخص کنیم. بله، حتماً. منظور از خطوط پایینی، همون نواحی حمایتی هست که بر اساس حرکات نزولی قبلی شکل گرفتن و ما انتظار داریم قیمت از اونجاها برگرده بالا. پندینگ بای اول (ریسک بالا): این ناحیه برای بای یه کم ریسکی محسوب می شه. چرا؟ چون الان کف فعلی ما اینجاست. کفی که باعث به وجود اومدن اون "اینترمدیت های" (سقف میانی) شده، همینه. منطق ما برای اینکه یه "اینترمدیت های" رو معتبر بدونیم چیه؟ اینه که قیمت بیاد و اون کفی که "اینترمدیت های" رو ساخته، بزنه و بعد "اینترمدیت های" بره و یه "اینترمدیت های" دیگه رو هم بزنه. پس اینکه مستقیماً اینجا پندینگ بای بذاریم، ریسکیه. اما خب، بستگی به شرایط هم داره. اگه مثلاً تو روز جاری سود خوبی کردید و می خواید یه ریسک کوچیک بکنید، می تونید یه پندینگ هم اینجا بکارید. "اسپانسر کندل" این ناحیه هم مشخصه و می شه اردر رو اونجا گذاشت. اگه این پندینگ فعال بشه، حداقل تا سقف قبلی می تونیم باهاش بریم. البته تی پی اولتون می تونه خود "تاد" باشه. اگه می خواید خیلی سیف تر کار کنید، می تونید تی پی اول رو "تاد" بذارید و تی پی دومتون تا اون سقف بالاتر بره. اما همونطور که گفتم، این ورود از نظر من ریسکیه. یه شرط مهم برای این بای ریسکی: اگه قرار باشه این ناحیه تبدیل به یه سقف قوی برامون بشه، قیمت نباید از این بای ما برگرده. اگه قیمت از اینجا برگرده، من این اردر بالایی (سل) رو پاک می کنم. چرا؟ چون یا قیمت اینجا واکنش نشون می ده و میاد دوباره اون کف رو می زنه که در این صورت اون "اینترمدیت های" برای من معتبر می شه، یا اینکه اینجا استاپ می خوریم و روند کلاً قراره ادامه پیدا کنه و این اصلاً "اینترمدیت های" من نبوده. پس، اگه قیمت بیاد و این اردر بای پایینی من رو فعال بکنه (چون شرط من برای تشکیل "اینترمدیت های" اینه که بره "اینترمدیت لو" قبلیش رو بزنه و بعد یه "چاک ماژور" به وجود بیاد و روند برگرده)، و ما روی این ناحیه واکنش و حرکت صعودی ببینیم (که تی پی تون رو هم می تونید حدوداً همون "تاد" یا سقف قبلی بذارید)، اما بعدش از اونجا برنگرده بیاد پایین و اون کف اصلی رو بزنه، من میگم حتی اگه استاپ هم بخوره، کلاً این سناریو رو دیلیت می کنم و اون معامله سل بالایی رو هم ورود نمی کنم. چون این دیگه "اینترمدیت های" من نیست و هنوز "اینترمدیت لو" من معتبره. پس احتمالاً بازار می خواد بره یه "اینترمدیت های" جدیدتر برامون بسازه. مگه اینکه این بای استاپ بشه، قیمت بیاد نزدیکای اون ناحیه بای پایینی تر یا یکی از اون خطوط حمایتی دیگه، اونجا یه "چاک" به وجود بیاره و بعد از اونجاها ما دوباره به فکر بای باشیم. اون موقع این ناحیه بای معتبر می شه و اگه از اونجا برگرده، به اون سل بالایی هم فکر می کنم. در غیر این صورت، نه. پندینگ بای دوم (جذاب تر): بای بعدی مون می تونه اینجا باشه. این ناحیه می تونه خیلی جای قشنگی هم باشه، اگه قیمت بهش برسه. چون "تاد" روز قبلمون هم دقیقاً کنارشه. اگه قیمت بیاد پایین تر و این بای فعال بشه، دیگه تی پی رو بالاتر از "تاد" فعلی نمی ذارم. بیشتر از "تاد" ریسک نکنید، همونم کافیه. "اسپانسر کندل" این ناحیه هم مشخصه و اردر رو باید دقیقاً روی اون تنظیم کنیم. اینها فعلاً پندینگ هایی هستن که می تونیم ست کنیم. البته باز هم تأکید می کنم که همه چیز بستگی به شکل پرایس اکشن، وضعیت بازار و زمانی که قیمت به این نواحی می رسه داره. ولی فعلاً می شه این پندینگ ها رو تنظیم کرد و بعداً در لایو بازار، اگه شرایط همراهی نکرد، دونه دونه فیلتر یا حذفشون کرد. بریم ببینیم تو لایو بازار چه اتفاقی برای پندینگ هامون میوفته! خب، این پندینگ ها رو یه کم جابجا کنیم و بیاریمشون جلوتر که اگه فعال شدن، متوجه بشیم. فعلاً هم قفلشون می کنیم که تکون نخورن. فرض کنیم الان صبحه و بازار باز شده. بریم ببینیم چی می شه... خب، اولین ترید (سل) ما فعال شد و تی پی ش رو هم داد! ریوارد خوبی هم داشت، حدود ۱۰ و خورده ای. این یکی که تی پی داد، دیگه از نظر ما اعتبار نداره و پاکش می کنیم. حالا ببینیم اون پندینگ های بالایی و پایینی چی می شن. پایینی (بای ریسکی) هم که براش اردر گذاشته بودیم، بیاریمش جلوتر ببینیم فعال می شه یا استاپ می خوریم. اِ! داره خیلی زشت و بی جون بهش می رسه! من اینجوری رسیدن قیمت به ناحیه رو اصلاً دوست ندارم. اگه کندل محکم و با مومنتومی به ناحیه نرسه، نشونه خوبی نیست. می بینید چجوری داره میاد؟ چرا یه ناحیه رو برای ورود مجدد نگرفتیم؟ یه سوالی که ممکنه پیش بیاد اینه که چرا فلان ناحیه رو برای ورود مجدد در نظر نگرفتیم. دلیلش اینه که اون ناحیه خودش قبلاً سفارشاتش رو از یه جای دیگه برداشته بود و حرکتش رو هم کرده بود. پس الان دیگه یه ناحیه وسطی و مینور محسوب می شه و ورود بهش خیلی ریسکیه. چون یه بار قبلاً سفارشاتش برداشته شده، کفش رو هم زده و تی پی ش رو هم داده. پس ما الان دیگه این رو به عنوان یه نقطه ورود مجدد در نظر نمی گیریم. برای همین اینجا وارد نشدیم. مگه اینکه قیمت بیاد و اون نواحی خیلی بالاتر رو تست کنه. خب، فعلاً نه اون پندینگ بای ریسکی فعال شده، نه اون پندینگ های سل بالایی. باید ببینیم در ادامه کدوم یکی اتفاق میوفته. ولی بازم تکرار می کنم بچه ها، حواستون باشه: اگه اون کف پایینی زده نشه و قیمت برگرده بالا، من شخصاً اون دو تا پندینگ سل بالایی رو می گیرم. ولی اگه قیمت برنگرده پایین و اون کف رو نزنه، اون بای ریسکی رو نمی گیرم. اگه قرار باشه اون بای فعال بشه و ورود خوبی باشه، باید قبلش اون کف پایینی رو بزنه. پرسش و پاسخ: بررسی یک معامله قبلی روی پوند و اهمیت پرایس اکشن یه سوالی پرسیده شد در مورد یه معامله پوندی که قبلاً گرفته شده بود. سوال این بود که چرا اونجا با اینکه قیمت بالای ناحیه توازن و خطوط "تاد" بود، دیدگاه سل وجود نداشت و بای گرفته شد. جواب اینه که همه چیز به رفتار کندل چهار ساعته و پرایس اکشن برمی گرده. اون دو سه دقیقه آخر بسته شدن کندل های ۱۵ و ۳۰ دقیقه، قیمت رو به سمت بالا برگردوندن و کندل ها صعودی بسته شدن. بعدش هم کندل چهار ساعته اول شدوی پایین رو ساخت و بعد به سمت بالا حرکت کرد. این رفتار پرایس اکشنی برای من تأییدیه داد که احتمالاً می خوایم یه حرکت صعودی دیگه رو داشته باشیم. حالا سوال بعدی اینه که کدوم تأییدیه بر اون یکی مقدمه؟ یعنی اول باید نواحی رو در نظر بگیریم یا رفتار پرایس اکشن رو؟ قدم اول همیشه نواحیه. ولی برای اینکه بدونیم آیا نواحی ما (که معمولاً تو تایم فریم یه دقیقه مشخص می کنیم) هنوز معتبرن یا نه (چون تو یه دقیقه نواحی می تونن خیلی سریع و راحت شکسته بشن و استاپ های ما هم کوچیکه و ممکنه راحت از بازار بیرون انداخته بشیم)، باید از پرایس اکشن تأییدیه ورود بگیریم. یعنی پرایس اکشن به ما میگه که آیا در این لحظه، ناحیه یه دقیقه ای من هنوز اعتبار داره که واردش بشم یا نه. در مورد اون معامله خاص پوند، از همون اول تحلیل هم گفته بودم که ما یه سقفی رو اون بالا داریم که تا زمانی که اون سقفه شکسته نشه، اون "اینترمدیت لو" پایینی من تأیید نمی شه. پس من تا زمانی که اون سقفه نخوره، دنبال سل بزرگ نمی گردم که بعدش بگم خب "اینترمدیت لو" من درست شده، حالا باید یه "اینترمدیت های" درست کنه و بعد تو شکست ماژورش وارد بشم. نه! یعنی دید من از اول کلاً صعودی بود. چرا؟ چون یه کفی رو داشتم که سفارشات از اون کف هنوز برداشته نشده بود. یعنی "اینترمدیت لو" من خیلی پایین تر بود. و چون اون "اینترمدیت لو" هنوز سفارشاتش برداشته نشده، و این حرکتی که به سمت بالا رفته و یه سقفی رو ساخته، نیومده اون منبع "اینترمدیت لو" رو بزنه (شرط ما برای گرفتن "اینترمدیت های" این بود که برگرده و منبع "اینترمدیت لو"ش رو بزنه)، پس این سقف جدید هنوز برای من "اینترمدیت های" محسوب نمی شه، بلکه یه "سویینگ های" هست. و چون "سویینگ های" هست، پس روند صعودی من هنوز می تونه ادامه داشته باشه. اینها دیگه تحلیل های شخصیه و اون معامله ای هم که من گرفتم، یه حرکت مینور بود و اصلاً برای سیستم شما به عنوان یه سیگنال ماژور شناخته نمی شد که بخواید ورود بکنید. من به عنوان یه حرکت مینور گرفتمش، منتها چون دیدگاهم کلاً صعودی بود، یه تی پی بزرگ براش گذاشتم و گفتم حداقل تا سقف یک ساعته باید یه حرکتی داشته باشه. شماها بر اساس سیستم ماژور اصلاً نمی تونستید ببینیدش. پس خلاصه اینکه: "اینترمدیت لو" من شکل گرفته بود، "اینترمدیت هایی" که بعدش ساخته شد، نیومده بود اون "اینترمدیت لو" رو بزنه. پس هنوز برای من تأیید "اینترمدیت های" نداشت و همچنان یه "سویینگ های" بود. از اون طرف، کندل چهار ساعته من درسته که بریش (نزولی) بسته شد، اما اولین حرکتی که انجام داد این بود که اومد شدوی پایین ساخت، نه شدوی بالا. وقتی شدوی پایین می سازه، یعنی داره یه بیس و پایه در پایین درست می کنه که بعدش به سمت بالا حرکت کنه. اینها همه تأییدیه های پرایس اکشنی بودن. اهمیت دیدگاه تایم فریم بالاتر در کنار ورودهای تایم پایین یه تأییدیه مهم دیگه، تأییدیه ایه که در جهت روند کلی ما باشه. ببینید، درسته که ما ورودهامون رو میایم تو تایم فریم یه دقیقه پیدا می کنیم، اما بیس اصلی دیدگاه ما، رفتاریه که اون چارت توی تایم فریم بالاتر داره انجام می ده. این رو هیچ وقت یادتون نره. چون اگه فقط و فقط دیدتون تایم فریم یه دقیقه باشه، نمی گم نمی شه باهاش کار کرد، چرا می شه. ولی تایم فریم یه دقیقه نویز و حرکات اضافی زیادی داره. حتی با این ستاپی که من اینقدر سعی کردم فیلترش کنم، باز هم براتون نویز زیاد میندازه. مثلاً اگه بخواید عیناً مکانیکی و بدون توجه به چیزای دیگه، فقط بر اساس اینکه بالای "تاد" هستید یا پایینش، "اینترمدیت های" دارید یا "لو" دارید و اینجوری عمل کنید، می تونه مثلاً یه وین ریت ۵۵-۶۰ درصدی بهتون بده، با ریوارد حداقل ۴ و ۵. همچنان خوبه، بد نیست. شما داری یه وین ریت ۵۰-۶۰ درصدی با ریوارد حداقل ۴ می گیری که در نهایت مثبت می شی. حتی اگه وین ریت ۵۰ درصد هم باشه، یعنی از ۱۰ تا معامله، ۵ تاش استاپ بشه، اون ۵ تای دیگه با ریوارد ۵ می تونن ۱۵ درصد سود بهتون بدن. اما این برمی گرده به خودتون که وین ریت چقدر براتون مهمه. من این همه تأییدیه رو قاطی می کنم به خاطر اینکه شخصاً وین ریت برام خیلی مهمه. من اگه وین ریتم بیاد پایین، روانم به هم می ریزه و با شناختی که از خودم دارم، می دونم که می تونم یه ستاپ موفق و یه روز سودآور خوب رو خراب کنم. برای همین وین ریت برام مهمه و اینقدر وسواس دارم و اینقدر تأییدیه می گیرم که دیگه مطمئن بشم که آقا ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه با صعود (یا نزول) موافقن! اون موقع اگه استاپ خوردم، دیگه اون یه درصدیه که واقعاً قرار بوده استاپ بخورم. پرسش و پاسخ: بررسی چند استاپ لاس روی طلا (XAUUSD) و تحلیل دقیق تر یکی دیگه از بچه ها سوالی در مورد طلا داشت، برای تاریخ ۱۹ اپریل. گفته بود که توی تایم فریم ۱۵ دقیقه دو تا کف رو برای بای در نظر گرفته و هر دوتاش استاپ شده. می خواست بدونه علت خاصی داشته یا نکته ای رو توجه نکرده. خب، اول اینکه ما تو تایم فریم ۱۵ دقیقه کاری به تأییدیه نواحی نداریم و برای این کار میریم تو تایم فریم یه دقیقه خودمون. بریم سراغ تاریخ و ساعت مورد نظر روی چارت یه دقیقه. کف اولی که در نظر گرفته شده بود، "اسپانسر کندل"ش اینجا می شد. باید برگردیم عقب تر و ببینیم اصلاً خود این ناحیه از کجا اومده و چه اتفاقاتی قبلش افتاده. به نظر میاد این ناحیه از یه کف قبلی تر حرکت کرده. اونجا هم یه حرکت ماژور شکل گرفته، اومده یه کفی رو برداشته و بعد یه ماژور دیگه شکل گرفته. خب، این می تونه یه ناحیه باشه برای ما، و می تونه یه "اینترمدیت لو مینور" (نه ماژور) برامون ساخته باشه. برای طلا، چون مدتیه که فقط داره سقف های جدید می زنه و به خوردن کف ها نرسیده، ناچاریم که "اینترمدیت لو"های مینور رو هم در نظر بگیریم. اینم می تونه یه "اینترمدیت لو" دیگه برامون باشه. حالا، این "اینترمدیت لو" ما باعث شده یه سقفی ایجاد بشه. بعد قیمت اومده و اون سقف دوباره خورده و یه "لو"ی جدید برامون ایجاد کرده. برداشت اردر باید از اینجا اتفاق بیوفته. این حرکت فعلی اصلاً معتبر نیست، پس "اسپانسر کندل"ش هم برامون معتبر نیست، چون از برداشت اردر برامون اتفاق نیفتاده. اینا رو می تونید به عنوان حرکات کوچولوی مینور در نظر بگیرید، ولی اگه من قرار باشه ورود کنم، باید قیمت بیاد و حداقل تا نیم درصد اون حرکت اصلاح کنه، وگرنه من ورود نمی کنم. بعدش این سقفمون دوباره خورده، ولی اردرهامون هنوز سر جای خودش باقی مونده. این سقف خورده ولی هنوز کفی رو هم نزده. با توجه به اینکه این سقف خورده، اگه بخوایم با اغماض بهش نگاه کنیم، می تونیم یه "اینترمدیت لو" براش در نظر بگیریم. چرا با اغماض؟ چون همونطور که گفتم، طلا متاسفانه چون یه نفس داره حرکت می کنه، فعلاً ما راهی نداریم و ناچاریم که اینجوری حرکت هاشو بگیریم. خب، الان اگه این کفمون زده بشه، سقفمون برامون تأیید می شه و بعد می تونیم اون وقت به اون سقف بگیم "اینترمدیت های" (به شرطی که این کف خورده بشه). فرض کنیم یه تی پی اینجا داده. اما ما اردرها رو به این خط جدید شیفت نمی دیم. چرا؟ به خاطر اینکه این تی پی که به شما داده، نرفته یه سقف جدید به وجود بیاره که اینجا رو برای تو تأیید بکنه که "اینترمدیت لو" جدید شدی. فعلاً اینجا همون "لو"ی قبلی رو داریم. اگه این بره و سقف جدید به وجود بیاره، بعد اون موقع می تونیم نگاه بکنیم که این مثلاً شده "اینترمدیت لو" جدیدمون. فعلاً نیست. این اردر رو هم برمی دارم، چون اگه قیمت برگرده پایین، این کندل دیگه معتبر نیست چون یه بار قبلاً حرکتش رو داده. باید منتظر بمونیم پایینی حرکت بکنه. خب، سقف رو زد! الان اینجا که سقف رو زد، "اینترمدیت لو"مون رو تبدیل می کنیم به این نقطه جدید و بعد میایم "اسپانسر کندل"ش رو علامت می زنیم. بعد از این سقفی که خورده، باید ببینیم کجا دوباره سقف جدید می زنه. اینجا که سقف رو زد، این برای ما تبدیل شد به یه "لو"ی جدید. همچنان داریم میریم بالا و اردر این "لو" هنوز برداشته نشده. الان می تونیم بگیم اینجا سقف جدیدمونه، به شرطی که بیاد این کف (لو) رو بزنه. اگه اردری از این "اینترمدیت لو" حرکت بکنه، من این اردر رو پاکش می کنم. چرا؟ به خاطر اینکه (همون توضیحی که توی پوند دادم) برای اینکه این بشه "اینترمدیت های"، باید بیاد اون کفه رو بزنه. اگه کفه رو نزنه، عملاً برای ما اون "اینترمدیت های" تأیید نمی شه. اگه قیمت برگرده و بیاد اردرش رو از اینجا فعال بکنه، این دیگه برای من معتبر نیست. اگه نه، حالا می شه به ورودش فکر کرد. بذارید همینجوری بریم جلو که بتونیم حرکت ها رو ببینیم. خب، این الان اومده اینجا و اردر این "لو" رو فعال کرده. یکی از بچه ها گفت که فکر کرده اردر باید به این نقطه شیفت پیدا کنه و اگه این کار رو می کرد، جلوتر استاپ می خورد. خب، به شرطی اردر رو به اینجا شیفت می دیم که بره و اون سقف بالاتر (مثلاً سقف ۶۵ اگه عددش اون باشه) رو بزنه. اگه اون سقف خورده نشه، این یه "سویینگ لو" محسوب می شه و اون موقع کف بعدی مون می شه اینجا. الان این اومده که سقف رو بزنه، ولی هنوز نزده. گفته شد که دو روز بعد این ناحیه استاپ می شه. حالا با اغماض اگه بخوایم نگاه کنیم، سقف جدیدمون رو باید این در نظر بگیریم. اگه این سقف بخوره، شاید بتونیم به این ناحیه، یا این ناحیه، یا حتی همون ناحیه ای که علامت زده شده بود هم فکر بکنیم. اما اگه این سقف رو نزنن، عملاً ما میریم برای نواحی پایین تر. فعلاً تا اینجا ما داریم مینور جلو میریما. طلا خیلی وقته که حرکت ماژور نداره. چون هیچ "های"ی نیومده "لو"ی جدید بسازه. یعنی توی طلا شما فعلاً دیدتون مینوره، ماژور نیست. خب، ببین! این کفو زد. ولی اگه بخوایم معتبرتر باشه، باید این کف پایینی رو بزنه. اگه اینو بزنه، اون سقف بالایی می شه "اینترمدیت های" ما. ببینیم می زنه یا نه. من دارم ماژوری براتون نگاه می کنم ها، وگرنه اینجا اصلاً خودش نقطه ورود بود. نگاه کنید! اومده، تشکیل داده، استراحت کرده، اومده بالا، استراحت کرده، ساختار ماژور رو تشکیل داده و با ساختار ماژور رسیده اینجا. (البته اون موقع که این اتفاق افتاده، شاید هنوز این مباحث رو با هم مرور نکرده بودیم). خب، الان ما می تونیم حتی با اغماض به این کف جدیدمون هم به عنوان یه "لو"ی مینور نگاه بکنیم. چرا؟ چون اگه اون سقف قبلی رو سقف مینور در نظر بگیریم، این عملاً اومده سقفمون رو برداشته. برداشتن سقفمون می تونه اینو برامون تبدیل بکنه به یه کف جدید. و این کف فعال هم شده. اوکی. الان اینجا می تونه سقف جدیدمون باشه برامون. این نقطه. چون اومد اون کف مورد نظرمون رو زد. الان اینجا اگه یه ساختار ماژور (چاک ماژور) رخ بده، ما می تونیم به بای فکر بکنیم. چرا پندینگ های قبلی رو حذف کردیم؟ اهمیت "چاک" بعد از تشکیل اینترمدیت چرا پندینگ ها رو حذف کردم و نگفتم روی اون "اسپانسر کندل"های قبلی ورود کنید؟ چون الان یه "اینترمدیت" براتون شکل گرفته که اردرهاش فعال شده و داره به سمت بالا حرکت می کنه. برای اینکه این "اینترمدیت" بخواد خودشو قوی نشون بده و تأیید بشه، نیاز داره که "لو"های قبلی شما رو بزنه (بشکنه). اگه "لو"های قبلی رو نزنه، که اون موقع "اینترمدیت های" محسوب نمی شه. پس دیگه الان کف های قبلی شما حکم پندینگ برای ورود ندارن. کف های قبلی شما الان منتظر خورده شدن هستن. بعد از اینکه خورده شدن و یه "چاک" (تغییر ساختار) اتفاق افتاد، اون موقع شما پندینگتون رو می کارید. متوجه شدید؟ یعنی شما نمیرید پندینگتون رو بر اساس کفی که مثلاً شش سال پیش رخ داده بذارید! نه. اون کفه مال اینه که این "اینترمدیت" فعلی شما بیاد اونو بزنه، بعد یه "چاک" اینجا براتون رخ بده، و بعد شما بگردید و نقطه ورود براش پیدا بکنید. این الان اگه بخوایم "چاک" کوچیک رو در نظر بگیریم، اینجا رخ داده. می تونیم به این کندل برای ورود فکر بکنیم، اگه قیمت بهش برگرده. اگه نه، می تونیم همین سقف رو در نظر بگیریم. اگه قیمت بالای این سقف ببنده، می شه به "چاک"ش فکر کرد. فرقی نمی کنه کدوم رو در نظر بگیریم، وقتی اتفاق میوفته، همه رو با هم می زنه. الان "چاک" ما در همه حالت ها رخ داده. پس ورودمون می شه کدوم کندل؟ "اسپانسر کندل" بعد از "چاک". یه سوالی اینجا مطرح شد که آیا نباید یه ناحیه ای از قبل باشه که ما به این "چاک" وزن بدیم؟ آخه خیلی جاها وسط چارت همینجوری "چاک" می ده. جواب اینه که بله، بود دیگه! اون دو تا کفی که خورد و باعث شد اون سقف بالایی برای ما "اینترمدیت های" بشه، همون ناحیه بودن دیگه. برای همینه که من الان اینجا منتظرم یه "چاک" صعودی داشته باشم که "اسپانسر کندل"ش رو پیدا بکنم برای ورود. برگردیم عقب نگاه کنیم. ما اینجا دو تا کف داشتیم که این "اینترمدیت های" ما اومد این دو تا رو خورد و بعد تبدیل شد به "اینترمدیت های". تا قبل از این، "سویینگ های" بود. بعد که این کف ها خورد، حتی بعد از این، اگه اینجا هم یه "چاک ماژور" شکل می گرفت، من "اسپانسر کندل"ش رو پیدا می کردم برای ورود. منتها اینجا "چاک ماژور" شکل نگرفت و از اینجا حرکت کرد و اومد پایینی رو زد. از اینجا به بعد که کف رو می زنه، باید منتظر "چاک ماژور" باشیم. خب، "چاک ماژور"مون اتفاق افتاد. "اسپانسر کندل"ش رو علامت زدیم. می شد به ورودش فکر کرد... و بعد استاپ خورد! چرا استاپ شدیم؟ اهمیت زمان درست در ترید چرا اینجا استاپ شدیم؟ یه دلیل خیلی مهمش اینه که اصلاً قبل از تایم معاملاتی ما به این ناحیه رسیده. اینجا ما خوابیم! اینجا ما نباید بیدار باشیم و ترید کنیم. احتمالاً قیمت میاد و این کف رو هم می زنه و بعد حرکت می کنه. یادتونه قبلاً گفته بودم یه ترید خوب سه قسمت داره؟ نقطه ورود درست، حجم درست، و زمان درست . قرار نیست چون شما خوب تحلیل می کنید، توی هر زمانی هم نتیجه بده. یکی از بچه ها گفت که توی بک تست هاش همینجور اینجاها بای می گرفته و استاپ می شده و به این نکته زمانی توجه نکرده بود. دقیقاً! اینا خیلی مهمن. خب، فرض کنیم الان دیگه تایم معاملاتی شروع شده و ما پای سیستم هستیم. این کف خورد. بذار ببینیم "چاک ماژور"مون رو الان بهمون می ده یا نه. اگه بخواد "چاک ماژور" بده، کجا باید بده؟ سه تا خط می کشیم برای تشخیصش. این ماژوره، اینم ماژوره، این یکی اصلاً نشد. پس ماژور جدیدمون می شه همون سقف قبلی. خب، اینم فکر کنم گرفته شده و استاپ شده بود. شرایط ورود با "چاک ماژور" و نقش پرایس اکشن چهار ساعته بذارید رفتار پرایس اکشنی رو هم ببینیم. کندل چهار ساعته مون داره می ره که بسته بشه. ببینیم چجوری می بندنِش. خب، "چاک ماژور"مون اتفاق افتاد. الان از اینجا ما یه اصلاح ۵۰ درصدی می خوایم. اوکی؟ بعد قیمت بیاد بالا، اما ناموفق باشه در شکستن سقف، و بعد برگرده توی یه "چاک ماژور" بعدی (نزولی در اینجا، چون دنبال بای بودیم و سقف زده نشد)، و ما با اون همراه بشیم. اما اینجا اصلاً این اتفاق نیفتاد و تأییدیه برای ورود نداشتیم. پس اون معاملاتی که می خوایم با "چاک" بگیریم، از قبل براشون لیمیت اردر نمی ذاریم. باید حتماً بعد از "چاک" اصلی، یه "چاک مینور" هم در جهت ورودمون بده. درسته؟ بله، دقیقاً. اونایی که لیمیت می ذاریم، اونها داستانشون فرق می کنه و بر اساس نواحی از پیش تعیین شده هستن. حالا سوال اینه که ما کجا اصلاً پندینگ می ذاریم وقتی با "چاک" کار می کنیم؟ حتی وقتی "چاک" هم رخ می ده، ما مستقیم پندینگ نمی ذاریم. منتظر می مونیم قیمت ۵۰ درصد به پایین اصلاح کنه. به محض اینکه ۵۰ درصد به پایین برگشت، و به حدود ۶۰-۷۰ درصد اون لگ حرکتی رسید، اون موقع من میام پندینگم رو ست می کنم. و بعد منتظر می شم که با یه حرکت قوی بیاد و فعالش بکنه. پس پندینگ رو زمانی می ذارید که قیمت از اصلاح و استراحتش برمی گرده و تقریباً یه ۶۰-۷۰ درصد اون لگ اصلیتون رو حرکت کرده. نه اینکه به محض اینکه "چاک" اتفاق افتاد، پندینگ بذارید. یه سوال دیگه: پس اون موقع هایی که ما برمی گردیم به نواحی خیلی عقب تر و ناحیه مشخص می کنیم، چجوری می شه؟ یعنی یه "چاک"ی می ده، بعد... اون موقع، "چاک" شما رخ داده، ۵۰ درصدش هم اصلاح داده، ولی نیومده بره سقف (یا کف) رو بزنه و بعد بیاد اون "چاک" ثانویه رو بده. یعنی پروسه این تیکه از حرکت شما طولانی شده. سقف رو زده، استراحتش هم درست کرده و بعد حرکت کرده به سمت بالا، اما این حرکت به سمت بالا نیومده یه سقف جدید براتون به وجود بیاره. الان که برگشته، اینجا ما میایم پندینگش رو می ذاریم. اگه ۲۳ درصد برگرده و بعد "چاک" بده چی؟ نه. اگه ۲۳ درصد برگرده و "چاک" بده، تازه "چاک" اصلی شما تأیید می شه. من دنبال چی ام؟ من دنبال اینم که یه اصلاح درستی تو بازار شکل بگیره، یه پی ریزی خوبی انجام بشه که بعدش قیمت بره و سقف (یا کف) جدید بزنه. وقتی این ۵۰ درصد حرکت اصلاحی اتفاق می افته (مخصوصاً اگه اینجا یه شدوی خیلی بزرگ هم به وجود بیاد که دیگه اصلاً عالی تر می شه و تأییدیه بالای تأییدیه است)، اگه این حرکت اتفاق بیفته اما نتونه بره سقف بزنه، یعنی یه چیزی اون پایین ها (یا بالاها) جا مونده و بازار نمی خواد بره و ادامه حرکت داشته باشه. برای همینه که ما می گیم اینجا پندینگ رو می کاریم، چون می دونیم بازار می خواد بیاد دنبال اون چیزای جا مونده ش. اون جا مونده هاش اینجاست که می خواد برش داره. و توجه کردید چه اتفاقی افتاده؟ هنوز کندل چهار ساعته مون بسته نشده. اصلاً اینجا به جز تمام این تأییدیه هایی که دارم بهتون می گم، حتی اگه حواستون هم بهش نبوده باشه، اتفاقی که داره می افته چیه؟ ببینید، داریم نزدیک می شیم به نقطه ای که می خوایم وارد شیم. اوکی؟ چی شد؟ کندل چهار ساعته م که تا یه ربع دیگه قراره بسته شه، کندلی که فول بادی صعودی بوده، تبدیل شده به یه کندل بریش (نزولی)! پرایس اکشن اینجا چی به ما می گفت؟ می گفت اگه از اینجا وارد بای بشی (که نشدیم چون شرطمون محقق نشد)، حداقل ۲۰-۳۰ پیپ باهاش حرکت می کنی به سمت بالا. خب، این برای اینکه این ۲۰-۳۰ پیپ حرکت بکنه، باید کفت رو بزنه (یعنی نباید بریزه). اما الان که کندل چهارساعته نزولی شده، یعنی اون ورود بای ما عملاً دیگه معتبر نیست. ببینید؟ کندل چهارساعته تون نزولی شد. و بعدش هم اون ۲۰ پیپ حرکت نزولی رو داد. برای اینه که تأییدیه های پرایس اکشنی براتون خیلی می تونه مهم باشه. الان کندل بعدی چهار ساعته باز شده. فعلاً هنوز نمی دونیم می خواد چیکار کنه. ببینیم کدوم وری می خواد شدو بزنه. رفت و داره شدوی بالا درست می کنه. چهار ساعته قبلی، دقیقه های آخر تبدیل شد به یه کندل فول بادی نزولی. چهار ساعته جدید هم داره می ره شدوی بالا درست کنه. من چه توقعی ازش دارم از نظر پرایس اکشنی؟ که بره پایین! از اینجاست که می فهمم اون ورود بای که دنبالش بودیم (اگه شرایطش جور میشد) می تونست ورود خطرناکی باشه و باید حواسمون بهش باشه. ببینید! شدوی بالا رو براتون ساخت و بعد ریخت. یه سوالی اینجا مطرح شد که آیا این حرکت نزولی، "چاک ماژور" نبوده؟ و آیا نمی شد این رو "چاک ماژور" در نظر گرفت و بعد که رفته بالا و برگشته، روی مینورش وارد شد؟ بله، می تونستید اینجوری نگاهش کنید و اگه به پرایس اکشن چهار ساعته حواستون نبود، استاپ می خوردید. آره، این می تونست یه ورود باشه که استاپ بشه. ولی باز دوباره، اگه حواستون به پرایس اکشن چهار ساعته بود، نمی گرفتینش. چون می دیدید چهار ساعته اومده شدوی بالاشو ساخته و برگشته پایین. پس طبیعیه که باز دوباره چهار ساعته بهمون اجازه ورود نده. می دونستیم که حداقل ۲۰ پیپ قراره حرکت بکنه اگه از اینجا برگرده. وقتی ۲۰ پیپ قراره حرکت بکنه، پس عملاً اون "چاک ماژور" صعودی شما و "اسپانسر کندل"ش دیگه معنایی براش وجود نداره. ولی بله، می تونستید بذارید و استاپ بخورید. البته باز دوباره نگاه کنید که ساعت ۹-۱۰ شبه و تایم مناسبی برای ترید نیست. اهمیت آماده سازی چارت ها از روز قبل پس ببینید به چه چیزهای زیادی باید توجه کنیم. برای همینه که شما باید چارت هاتون از روز قبل حاضر باشن. شما باید نواحی تون رو کشیده باشید، اعتبارشون رو سنجیده باشید، ITH و ITL هاتون (اینترمدیت های و لو) رو کشیده باشید، "اسپانسر کندل"هاتون رو کشیده باشید، همه چیز باید آماده باشه. در طول لایو بازار، شما فقط می تونید تأییدیه های پرایس اکشنی رو بگیرید که پندینگ هاتون رو ست بکنید. تایم فریم یه دقیقه بهتون فرصت نمی ده که همه این کارها رو با همدیگه انجام بدید؛ اینکه بخواید چارت رو متوقف کنید، برگردید برید عقب ببینید چه اتفاقی افتاده. نمی ذاره این کارو بکنید. بعد هول می شید، خیلی از تأییدیه هاتون رو یادتون می ره بگیرید و الکی استاپ می خورید. پس شما هر شب قبل از اینکه سیستمتون رو خاموش بکنید، حداقل چهار پنج تا ناحیه بالا و چهار پنج تا ناحیه پایین رو باید تأییدیه هاشو گرفته باشید، انتقال اردرشو چک کرده باشید، خطوطشو گذاشته باشید، "اسپانسر کندل"هاشو علامت زده باشید. و بعد فردا صبحش، زمانی که میاید پای سیستم می شینید، نگاه کنید ببینید که پرایس اکشنی باهاتون همراه هست یا نه، و آیا اون "چاک"ها و شرایط لازم برای ورودتون قراره اتفاق بیفته یا خیر. پرسش و پاسخ نهایی: بررسی یک پوزیشن سل روی طلا و انتخاب "اسپانسر کندل" یه سوال دیگه ای هم در مورد یه پوزیشن روی طلا پرسیده شد که با بچه های دیگه گرفته بودن. تاریخش ۲۵ سپتامبر، حدود ساعت ۸ و نیم شب بود. سوال این بود که آیا می شد کندل نزولی وسط یه حرکت رو به عنوان نقطه ورود در نظر گرفت. خب، اگه بخوایم دقیقاً "اسپانسر کندل" رو در نظر بگیریم، این کندل می شه ورودمون. اما سوال این بود که آیا می شه اون سه تا کندل قبل از "چاک" رو در نظر گرفت و وسطشون رو به عنوان محدوده ورود گرفت؟ اگه این کار رو بکنید، دارید یه ناحیه ساپلای/دیمند در نظر می گیرید، دیگه "اسپانسر کندل" نیست. ولی می تونه باشه، آره. اعتبارش رو دقیق نمی دونم چقدر می تونه باشه، چون من با نواحی ساپلای/دیمند به این شکل کار نمی کنم و بچه هایی که با این روش کار می کنن می تونن بهتر نظر بدن. ولی این یه ناحیه تقاضا (دیمند زون) محسوب می شه که شما می تونید بکشید و به ۵۰ درصدش برای ورود فکر بکنید. حالا اگه همون "اسپانسر کندل" خودمون رو در نظر بگیریم، آیا ورود درستی بوده؟ بله، بر اساس اینکه اون "چاک" شما اتفاق افتاده، می تونستید اینجا ورود بکنید. من شخصاً این جور معاملات معمولاً از دستم می ره و ورود نمی کنم. من منتظر می مونم قیمت به ناحیه دقیق تر خودم برسه و این ورود من نمی شه. معمولاً چه زمان هایی اون "اسپانسر کندل" بالایی (یا پایینی، بسته به جهت) رو باید بگیریم و کی نباید بگیریم؟ ببینید، بستگی به این داره که وین ریت چقدر براتون مهمه. اگه وین ریت بالا براتون مهمه، باید فقط همین "اسپانسر کندل"های دقیق تر و نزدیک تر به اکستریم حرکت رو بگیرید. در غیر این صورت، اگه اون بالایی ها رو هم بگیرید، ممکنه یه ۱۰-۱۵ درصد روی وین ریتتون اثرگذار باشه و استاپ بخورید. ولی خب از اون طرف، خیلی از مواقع هم تریدهاتون فعال می شه و بهتون تی پی هم می ده. این دیگه میل خودتونه که می خواید چجوری عمل کنید. اون هم یه "اسپانسر کندل" درسته و هیچ ایرادی بهش وارد نیست. پس با اون هم می شه وارد شد. اگه می خواید مطمئن باشید، می تونید دو تا ورود بذارید؛ یکی روی "اسپانسر کندل" نزدیک تر و یکی روی اون دورتر. حالا اگه اولی فعال شد که هیچی، باهاش می رید. اگر نه، اون استاپ می خوره و میاد دومی رو براتون فعال می کنه و شما با اون همراه می شید (البته اگه حد ضرر اولی رو درست مدیریت کرده باشید). یه نکته دیگه هم بگم. ببینید، چارت هایی مثل طلا که در حال حاضر روند کلیشون صعودیه، اگه این "اسپانسر کندل"های نزدیک تر رو بگیرید، حتی به نفعتونه. به خاطر اینکه روند کلی صعودیه و هی فقط داره می ره بالا و عملاً بهتون فرصت استراحت آن چنانی نمی ده. پس هرچی نزدیک تر به نواحی بخواید ورود بکنید، خیلی کمتر تریدهاتون از دست میره (فیکومل نمی شن). وگرنه این جوری خیلی از تریدها رو از دست می دید و اون موقع باید وایسید بیاد این سقف رو بزنه، بعد این سقف رو که زد، توی اون سقف خورده شده مثلاً بخواید به ورودتون فکر بکنید و همراهش بشید. جمع بندی و نکات کلیدی خب رفقا، فکر کنم برای امروز کافی باشه. سعی کردیم با هم یه سری نکات کاربردی رو در مورد تحلیل پوند و طلا با استفاده از مفاهیمی مثل "تاد"، "اسپانسر کندل"، "اینترمدیت های و لو" و "چاک ماژور" مرور کنیم. یادتون باشه که: آپدیت روزانه نواحی: همیشه قبل از شروع ترید، نواحی و خطوطتون رو آپدیت کنید. اهمیت تایم فریم بالاتر: دیدگاه تایم فریم بالاتر رو هیچوقت فراموش نکنید. پرایس اکشن پادشاه است: نواحی به تنهایی کافی نیستن، همیشه منتظر تأییدیه پرایس اکشن باشید. پایبندی به استاپ لاس: به حد ضررهاتون وفادار بمونید و دستکاریشون نکنید. کیفیت شکست ها مهمه: به قدرت و مومنتوم شکست ها دقت کنید. زمان ترید مهمه: در تایم های مناسب و با نقدینگی خوب ترید کنید. آماده سازی از قبل: چارت هاتون رو از شب قبل آماده کنید تا در لایو بازار فقط روی تأییدیه ها تمرکز کنید. مدیریت ریسک و وین ریت: با توجه به شخصیت و تحمل ریسکتون، استراتژی ورودتون رو تنظیم کنید. امیدوارم این گپ وگفت براتون مفید بوده باشه. اگه سوالی یا تجربه ای در این موارد دارید، حتماً تو کامنت ها با ما در میون بذارید. موفق و پرسود باشید!

آموزش/4/21/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت پنجم

پیوت ها و تحلیل چند تایم فریمی پوند: از روتین روزانه تا شکار موقعیت های معاملاتی خب، اول از همه بذار یه توضیحی در مورد این پیوت ها بدم. این پیوت ها رو من معمولاً همینجوری روی چارتم دارم تا بتونم نواحی مهم قیمت رو تشخیص بدم. گاهی اوقات، نه همیشه، ولی می تونن توی فیلتر کردن ها بهمون کمک کنن. مثلاً بعضی وقتا پیش میاد که می پرسید چطور این سقف یا کف رو انتخاب کردی؟ خب، یکی از دلایلش می تونه همین حضور پیوت باشه. فرض کنید یه میجر چاک (Major ChoCh) نزدیک یا بعد از یه پیوت اتفاق افتاده باشه، اما یه اینترمدیت لو (Intermediate Low) رو نزده باشه. من ممکنه اون رو معتبر حساب کنم، چون پیوت روز می تونه برامون یه نقطه مهم باشه. حالا اگه خواستید، می تونید این پیوت ها و ساپورت رزستنس ها (حمایت و مقاومت ها) رو فعال کنید. راستش رو بخواید، تأثیر خیلی خیلی زیادی نداره، ولی شاید مثلاً توی یه ماه، یه دونه دو تا ترید به تریدهاتون اضافه بکنه، اونم به خاطر نواحی ای که می تونید ازش بگیرید. روتین تحلیلی روزانه: شروع از تایم فریم های بالا خب، بریم سراغ روتین روزانه ای که من برای تحلیل انجام میدم. وقتی می خوام شروع کنم، اولین کاری که می کنم اینه که همه اندیکاتورها رو غیرفعال می کنم. این خطوطی هم که نمی دونم چی هستن پاکشون می کنم. کلاً اندیکاتورها رو خاموش می کنم چون می خوام برم تایم بالا و اینا اونجا اذیت می کنن. فقط مارکت استراکچر (ساختار بازار) و یکی دو تا چیز دیگه رو نگه می دارم. بذار با تحلیل پوند شروع کنیم که اتفاقاً سوال هم در موردش پرسیده بودید. ببینیم اصطلاحاً چه خبره و بعدش هم میریم سراغ طلا. اول از همه میریم تایم بالا. این کارها رو معمولاً شنبه یکشنبه ها انجام میدم، ولی خب حالا با هم یه دور از اول تحلیل می کنیم. تحلیل پوند (GBP/USD) در تایم فریم ماهانه روند کلی ای که به صورت سالانه و کلی دارم می بینم، یه روند نزولی بوده که الان انگار توی یه حالت رنج گیر کرده. نه کف جدیدی برامون ساخته، نه اومده سقف جدیدی برامون درست کرده. ولی اگه یه کم زوم تر بهش نگاه کنیم، می تونیم یه روند نیمچه نزولی کوچیک رو ببینیم که الان توی مرحله اصلاحش قرار داریم. اولین نکته ای که اینجا به چشم می خوره، اینه که ما اینجا یه حجم نقدینگی برامون شکل گرفته که می تونه خیلی مهم باشه. این به چه دردی می خوره؟ به این درد که به من کمک می کنه بفهمم با اینکه روندمون الان بیس نزولی داره، اما این امکان توی تایم فریم سالانه وجود داره که ما یه تارگت بالاتر از این خط، مثلاً توی یه محدوده مشخص، داشته باشیم و بعد بخوایم لگ بعدی نزولی رو ببینیم. یا حتی ممکنه یه چاک اتفاق بیفته و روندمون به صعودی تغییر کنه. اما کمک اصلیش چیه؟ اینکه اگه من بیام گن (Gann Fan) رو بندازم روش، می بینم که خب، طبیعتاً بالای ۵۰ درصد هستیم. یه لگ نزولی داشتم که زیر اون محدوده بسته شده – هر کدوم از این دو تا کف رو هم که بگیرید، زیرش بسته. پس من همچنان توقع نزول دارم. الان که بالای ۵۰ درصد هستم، طبیعیه که توقع داشته باشم توی بعد سالانه و ماهانه ریزش داشته باشیم. اما این نقدینگی ای که اون بالا ایجاد شده، به من این سیگنال رو میده که آره، درسته که یه روند کلی نزولی توی تایم فریم ماهانه می تونی داشته باشی، اما این احتمال وجود داره که به خاطر این نقدینگی ایجاد شده، قیمت بیاد بالا و توی نواحی بالاتر تصمیم بگیرن که آیا قراره ریزش اتفاق بیفته و بیایم پایین تر، یا اینکه اون چاک اتفاق بیفته، یه استراحت کنیم و بعد ادامه حرکت به سمت بالا. پس دید جزئی ترم در تایم فریم ماهانه نزولیه، اما همچنان برای قطعیت سل، تأیید ندارم. بنابراین تایم فریم ماهانه برام خیلی شفاف نیست، اما می دونم که وزن و فشار کلی به سمت نزوله. این رو تو تایم فریم پایین تر هم به شدت می تونید حس کنید. چجوری؟ اگه برید دقت کنید، می بینید کندل های نزولی که اتفاق می افتن، یا بهتر بگم، لگ های نزولی، سریع تر از لگ های صعودی اتفاق می افتن. یعنی می بینید توی دو سه تا چهار پنج تا کندل یک دقیقه ای، یهو یه حرکت نزولی بزرگ داریم، ولی بعدش مثلاً ۳۰ تا کندل صعودی طول می کشه تا بیاد یه چاک صعودی برات ایجاد کنه. این دقیقاً همون حس تایم فریم ماهانه رو به من میده که تمایلات کلی بازار نسبت به پوند همچنان نزولیه. برای همینه که توی تایم فریم پایین، سل ها می تونن زودتر تی پی (Take Profit) من رو بدن. ببین، نمیگم میرم سل می زنم ها! میگم سل ها تی پی زودتری نسبت به بای ها به من میدن، چون تمایلات بازار به سمت نزوله. این تایم فریم ماهانه، ایکوالیبریومش (Equilibrium) رو هم کاری ندارم و چیز خاص دیگه ای هم نداریم. این آل تایم لویی (All-Time Low) هم که داریم، اگه دوست دارید می تونید مارکش کنید. آل تایم لومون اینجاست. با بالا هم فعلاً کار خاصی نداریم. فقط یه نقدینگی اینجا رو زده که می نویسم "نقدینگی ماهانه" که بعداً یادم نره. تحلیل پوند در تایم فریم هفتگی خب، میریم تایم فریم هفتگی. باز هم میگم، این کارا رو معمولاً شنبه یکشنبه ها انجام میدم. شما باید این تحلیل ها رو روی چارتتون شنبه یکشنبه انجام بدید. توی لایو بازار و وسط هفته وقت نمی کنید از این کارا بکنید. توی تایم فریم هفتگی هم اتفاق خیلی جدیدی نداریم. همچنان همون دید ماهانه ست. یه حرکت نزولی بوده که الان یه نیمچه اصلاح صعودی رو داریم، ولی روندمون صعودی نشده چون سقف هامون هنوز سر جاشونه. اسپانسر کندلمون (Sponsor Candle) هم که اسپانسر کندل محبوب منه، هنوز تاچ نشده. اگه مثلاً بیاد روی یه محدوده خاص، می تونه خیلی جای جذابی برای سل باشه از نظر تایم فریم هفتگی. و چیز خیلی خاص دیگه ای هم نمی بینم. طبیعیه که اینجا هم بشه یه نقدینگی دید که می تونه یه نقطه جذاب باشه. یا اول میان اینجا این اردر بلاک (Order Block) رو هم فعال می کنن، نقدینگی رو برمی دارن، میرن بالا اون یکی نقدینگی رو برمی دارن؛ یا اینکه اول میرن بالا اونو برمی دارن، بعد میان تو ریزششون این یکی ها رو از بازار بیرون می کنن. بستگی داره که قراره برای پوند چه تصمیمی گرفته بشه. اگه تصمیمشون این باشه که روند صعودی باشه، باید اول بیاد پایین این نقدینگی رو برداره، بره بالا اون یکی رو برداره، یه اصلاح بکنه و ادامه بده. اگه هم قرار باشه روند کلی نزولی باشه، میان اول بالا این نقدینگی رو برمی دارن، بعد میان این یکی رو برمی دارن، یه اصلاح می کنن و بعد حرکت رو به سمت پایین ادامه میدن. خب، توی تایم فریم هفتگی هم گفتم یه نقدینگی اینجا برامون شکل گرفته، اونم که نقدینگی ماهانه مونه. اینم علامت می زنم: "ویکلی" (Weekly). موضوع خاص دیگه ای نداریم چون ایکوالیبریومش هم برامون مهم نیست. تحلیل پوند در تایم فریم روزانه (دیلی) میریم تایم فریم بعدی، یعنی دیلی. توی دیلی، ما توی روند صعودی هستیم. یه روند بولیش (Bullish) یا صعودی برامون شکل گرفته که داره حرکت می کنه و می تونه تا این اینترمدیت های هایی (Intermediate Highs) که داریم بیاد و بعد یه واکنشی نشون بده. موضوع خیلی خاصی تو تایم فریم دیلی نداریم. دیلی فقط کندلش برامون مهمه. اگه در طول هفته باشه، من هر روز هفته رو چک می کنم ببینم اتفاق خاصی در موردش افتاده و آیا موضوع خاصی بوده که اون تمپلیت هفتگی (Weekly Template) رو برامون شکل بده. این هفته، هفته صعودی بوده. سه شنبه بالای دوشنبه رو زده و بسته. چهارشنبه بالا و پایین سه شنبه رو زده. پنجشنبه هم بالا و پایین چهارشنبه رو زده. ما الان به نوعی توی کانسالیدیشن ویک (Consolidation Week) هستیم؛ یعنی یه هفته ای که بالا و پایین می زنیم. این هفته جزو هفته های محبوب من نیست، یعنی من شخصاً خیلی بهش توجه نمی کنم که بخوام بر اساس تمپلیت هفتگی روش معامله بکنم. تحلیل پوند در تایم فریم یک ساعته (H1) میایم توی تایم فریم های خودمون. تو تایم فریم یک ساعته، ایکوالیبریوممون اینجاست و نواحی ای که می تونیم براش داشته باشیم و خط بندازیم، ساختارمون فعلاً اینجا می تونه باشه. بعداً باید تو تایم فریم یک دقیقه ببینیم آیا این اردر رو برداشته یا نه. و اینجا رو هم می تونیم داشته باشیم. بذار من رنگ اینو عوض کنم. مثلاً یه رنگ خاص برای یک ساعته می ذاریم. شماها که تگ دارید، من چون نمی خوام تایپ کنم اینجوری می ذارم. این یکی، اینم بعدی، و اینم بعدی. این دو تا خیلی به هم نزدیکن، ولی خب حالا فعلاً می تونیم مدنظر داشته باشیمشون تا بعداً ببینیم چه تصمیمی در موردش می گیریم. خب، از بالا چی داریم؟ پوند داره برمی گرده به جاهایی که فکر کنم دو سه سال پیش بود. اینا رو علامت می زنم، بعد میریم پایین تر ببینیم آیا ولید (Valid) هستن برامون یا نه. از اونجایی که قیمت اینجا داره بازی می کنه، طبیعتاً این برامون ولید نیست. حالا باید اینا رو چک کنیم. این دو تا هم تقریباً یکی ان، پس ما اینجا رو می کشیم. اینم که همون یکیه، اینجا رو می کشیم. خب دیگه فعلاً چیز خاصی من توی یک ساعته نمی بینم. این سقفمون هم یه مبنا قرار بدیم، ولی انگار یه دونه قدیمی تر از قبل نزدیکش داریم. این احتمالاً خودش برداشت اردر بوده، دیگه برامون معتبر نیست. پس خود این هم احتمالاً معتبر نیست. باید بریم چکش بکنیم. یعنی اگه قیمت برگرده بالا، سل زدن اینجا کار اشتباهیه. تحلیل پوند در تایم فریم ۳۰ دقیقه (M30) میریم تایم فریم ۳۰ دقیقه. رنگشو یکم روشن تر می کنم. اینجایی که گرفتم، آخرین کفه، برای همین گرفتمش. وگرنه بعداً باید بررسی بشه ببینیم آیا نقدینگی رو از اینجا برداشته و معتبر هست یا نه. فعلاً به عنوان آخرین کف ها و سقف ها علامتشون می زنم، بعد میرم اعتبارشون رو می سنجم. دیگه فکر نمی کنم چیز دیگه ای داشته باشیم. ببینم این وسطا ۳۰ دقیقه ناحیه ای داره... نه، خیلی اومدیم عقب. اوکی. یه کم عقب تر... نه. خب، همون در اون سقف، میشه به این ناحیه تو ۳۰ دقیقه یه فکری کرد. حالا باید دید توی یک دقیقه اوضاعش چطوره. اینجا شاید جای بدی نباشه برای یک دقیقه. چی بذارم علامت که بعد چکش بکنیم؟ یه رنگ دیگه می ذارم. به خاطر اینکه یه کف خیلی ماژور رو شکسته و این آخرین کندلیه که اون پوش (Push) اتفاق افتاده، پس می تونه یه اسپانسر کندل این وسط برامون شکل داده باشه. گرچه که اصلش همین بالاییه که داریم، ولی اینجا هم می تونه یه واکنش خیلی خوبی داشته باشه، با توجه به اینکه بالای ۵۰ درصد لگ قرار می گیره و کلی نقدینگی رو همزمان با همدیگه هانت (Hunt) کرده و این اسپانسر کندل هم قبل از حرکتمونه. پس اینجا می تونه یه ناحیه ورود نسبتاً خوبی رو برامون بسازه. حالا باید بریم ببینیم تو تایم فریم یک دقیقه به چه نتیجه ای باهاش می رسیم. تحلیل پوند در تایم فریم ۱۵ دقیقه (M15) خب اینم ۳۰ دقیقه. میریم ۱۵ دقیقه. ایکوالیبریوم ها رو علامت نمی زنم چون یه اندیکاتوری هست که خودش این کار رو انجام میده و من فقط فعالش می کنم. فعلاً برای همین برام مهم نیست. نواحی ۱۵ دقیقه هم همون ۳۰ دقیقه ست. به نظر میاد ناحیه دیگه ای نباشه. چیز خاصی نمی بینم. مگه اینکه این اسپانسر کندل رو بتونیم یکمی بهینه ش بکنیم اگه بخوایم بهینه سازی داشته باشیم. ببینم... چرا من تاریخش رو یادم نموند که هی نخوام اینجوری بیام عقب! خب، این اسپانسر کندلشو بهینه کنیم. تاریخشم یادم بمونه. ۲۲ فوریه ۲۰۲۲. بذارمش همین الان اینجا. دیلی... ۲۲... ساعتش چند بود؟ ۱۰ صبح. نه، ما توی ۲۰۲۲ بودیم، پس ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ بودیم. اوکی؟ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲. الان درست شد؟ بله. خب این اسپانسر بهینه شده رو میشه اینجا گرفت، اگه بخوایم نگاهش کنیم. خب برگردیم سر کار خودمون. تحلیل پوند در تایم فریم یک دقیقه (M1): بررسی یک معامله بای خب، ۱۵ دقیقه هم اوکی شد. وارد تایم فریم اصلیمون میشیم، یک دقیقه. من اندیکاتورها رو هم فعال بکنم. پیوت رو فعلاً براتون فعال نمی کنم چون شما هم ندارید. فعلاً قراره بر اساس چیزایی که خودتون دارید بریم جلو. من چیو حذف کردم؟ آها، اون TOD (Time of Day) بود فکر کنم. اوکی، این TODئه. رنگشو عوض کنم. چی بذارم رنگشو؟ رنگشو می ذارم مشکی که با هیچی قاطی نشه. خب، این نواحیمون. و اما بریم سراغ دیروز که چی شد من اون بای رو دیدم. الان اینجا بود؟ نه، اینجا بود فکر کنم، اگه اشتباه نکنم. آره. یکم بریم جلوتر که کندلامون یه چند تاش شکلش فرق بکنه. خب، چی شد که من به این بایه فکر کردم؟ برمی گردیم از عقب ترین ITH (اینترمدیت های) که داشتیم و ما رو به اینجا رسونده در واقع. ما یه ITH داشتیم که برامون یه میجر چاک به وجود آورده و می تونیم اسپانسر کندلی که براش در نظر می گیریم رو این در نظر بگیریم. اینجا هم یه بار با شدو نزدیکش اومده ولی برش نداشته. ببینیم جای برداشته شده این چاک... این اسپانسر... خب، تا نزدیکیش اومدن، همچنان اون اسپانسر کندل برای ما معتبره. ولی اگه نگاه بکنید، اینجا ما یک ITL (اینترمدیت لو) رو داریم که اگه این رو می خواستیم به عنوان یک حرکت در نظر داشته باشیم، چون این حرکتی که ما اینجا برامون شکل گرفته، به عنوان یک میجر چاک اومده این سقف رو زده، پس اینجا ما توی این حرکت دیگه دنبال یک ITH یا اینترمدیت های می گردیم. چرا؟ چون گفتیم شرط ما برای اینترمدیت های و لوها و تشکیل شدنشون اینه که زمانی که حرکتشون رخ میده، باید برن یک سقف و کف دیگه، یک اینترمدیت های یا لو دیگه رو برای ما هانت بکنن و بعد ما اونجا بگردیم دنبال سقف یا کف جدیدمون. ما الان اینجا سقف داشتیم که اینجا زدنش. ما توی این نواحی شروع می کنیم به نگاه کردن برای برگشت. از اینجا به بعد ما دنبال سل می گردیم، دنبال بای نمی گردیم. تا کجا؟ تا حداقل خوردن نواحی. حالا کجا اون حرکت بعدی ما شکل گرفته؟ این سقف جدیدی که برامون اتفاق افتاده و این رو شکسته، به من این باس (BOS - Break of Structure) بزرگ رو داده دیگه. اومدن یه استراحتی کردن اینجا... اینجا... یه استراحتی کردن و یک حرکت صعودی دیگه شکل دادن. پس الان کف اینترمدیت من می تونه اینجا قرار بگیره. دوباره این حرکتی که شکل گرفته، اومده این سقف رو به وجود آورده، یکم استراحت کرده، دوباره رفته حرکت بعدی، استراحت کرده، رفته حرکت بعدی. پس اینا همه سوینگ لوهای (Swing Lows) ما محسوب میشن. یادتون باشه، ساختار ماژورمون همون قبلیه ها. من الان دارم ساختارهای مینور یا کوچیکتر رو بررسی می کنم. اون ورودی که به شما دادم، ورود مینورشه در واقع. خب، این سوینگ لو برای من شکل گرفته، رفته های رو ایجاد کرده، سوینگ لو خورده. سوینگ لو که خورده، این برای من اینترمدیت های رو ایجاد می کنه و الان اینجا این لو برای من به وجود اومده. این لو شکسته دیگه. اگه می خوایم لو قوی تر بگیریم، باید شکست این لو رو در نظر بگیریم. خب، این لو شکسته، ما الان اینجاها دنبال سل می گردیم. اومدن بالا، استراحت کردن، از ناحیه اسپانسرمون ریخته. الان دیگه از اینجاها به بعد دنبال یک چاک ماژور می گردیم که شروع بکنه یه روندی رو برامون به وجود بیاره و ما دنبال بایش باشیم. اولین چاک ماژوری که برامون اتفاق افتاده، اینجاست. که این خط اینجا رو، این رو برای ما تبدیل می کنه به یک اینترمدیت لو و حرکتش برامون شکل گرفته. کدوم اومده این سقف رو زده؟ این لگ. این آخرین حرکتی که شکل گرفته، اسپانسرش کجا بوده؟ اینجا بوده. این دوست عزیزمون اسپانسرش بوده. پس اردرهای این اسپانسر برداشته شده و حرکت بعدی شکل گرفته. پس این لگ برای من اردر برداشته. الان این لگ برای من یک لگ محسوب میشه که می تونم باز دوباره به اسپانسر کندلش فکر کنم. چرا هنوز به بای فکر می کنم؟ چون تا زمانی که این اینترمدیت های نخوره، من دیگه سل برام قابل قبول نیست. پس این اردر برداشته شده. همچنان این اردر بلاک هم می تونه برای ما معتبر باشه اگه نزدیکش بیان. اما اردرهای اسپانسر کندل اصلی ما برداشته شده. اردرها برداشته شده، اومدن سقف جدید ایجاد کردن. سقف جدیدی که ایجاد شده، اسپانسر کندلش اینجا می تونسته باشه. این حرکتی که شکل گرفته، آخرین کندل قبلش اینه، که یک بار هم حالا بهش دست درازی شده و بعد رفتن یک سقف جدید برای ما تشکیل دادن برای اینکه این بخوره. اینجا باز دوباره یک اسپانسر کندل. این اسپانسر چون خیلی کوچولوئه، میایم این یکی رو در نظر می گیریم. فعال نشده. اومدن یک سقف جدید برای ما زدن. سقف جدیدی که اتفاق افتاده، می تونسته اسپانسر کندلی که برامون شکل میده، با توجه به اینکه TODمون اینجا بوده، می تونستیم ورودمون رو توی این ناحیه یا حالا زیر TOD داشته باشیم. ولی خب بهترینش این می تونست باشه. چرا؟ چون TODمون اینجاست. اینم اگه ورود می کردین، استاپ می شدین، بعد دوباره اینجا مجدد ورود می کردین. که دوباره اردرها رو برداشته، اردرها رو برداشته و بعد یک سقف جدید برای ما شکل داده. این، نمی دونم، این دقیقاً اردره که دیروز گرفتم؟ نه. این سقف جدیدی که برای ما شکل گرفته، مجدداً کجا این سقف هانت شده؟ اینجا این سقف هانت شده. اسپانسرش میشه اینجا، ولی TODمون اینجاست. قبول نیست. ایکوالیبریوممون هم خیلی بالاست. اگه می خوایم بهش فکر بکنیم، تا نواحی برگشت توی این قسمت، ما نمی تونیم به بای فکر بکنیم. هم بالای TOD هستیم، هم بالای ایکوالیبریوم ها هستیم. اینجاها باید دنبال سلش بگردیم، نه دنبال بایش. منتها از اونجایی که اون سقفمون نخورده، هنوز دنبال سل گشتن هم برای ما به نوعی ریسکی محسوب میشه. پس ما معامله نمی کنیم. ترجیحاً وایمیستیم تا یا بیاد این پایین، یا بره اون بالا. یکی از این دو تا رو که زد، تصمیم می گیریم در مورد حرکت که می خوایم بای بزنیم یا سل. ببینیم چه اتفاقی براش می افته. همچنان داریم میریم بالاتر. الان اگه می خوایم مینور بعدی رو بگیریم، با توجه به اینکه این حرکت گرفته نشده، نه، مینور بعدی هم نمی تونیم بگیریم چون هنوز بالای TOD هستیم. ما الان اینجاها دیگه باید دنبال سل بگردیم. من این خطمو اینجا نگه دارم. آبی هم ندارم، بذاریم همین صورتی. ما اینجاها باید دنبال نواحی سل بگردیم اگه می خوایم بزنیم، چون بالای چارت هستیم. توجه کردین این حرکت چی بود؟ اگه می خواستی اینجا اینو یه شکست ماژور در نظر بگیری، آخرین حرکتی که این شکست رو انجام داده بود این بود، ورودت می شد روی این کندل. این حرکتی که اینجا اتفاق افتاد، فعال شدن این مینور اینجا بود. این باز تأکید می کنم ها، مینوره، ما ماژور اینجا نداریم. روی این کندل حرکتش شکل گرفته. همچنان ادامه می دهیم. ما ورود نمی کنیم، ترید نمی کنیم تا ببینیم یه اتفاقی بیفته. خب، چاک ماژور حالا اینجا اگه بخوایم در نظر بگیریم، اتفاق افتاده. از اونجایی که بالای TOD هم هستیم، این حرکت شکل گرفته. الان من می تونم اسپانسرش رو اگه بخوام در نظر بگیرم، اینجا. این میشه کندل اسپانسرش. اگر نه، که این کندل هم به عنوان اسپانسر می تونیم داشته باشیم. نمی دونم کدوم یکیش فعال بشه. ممکنه یکیش استاپ بخوره، یکیش فعال بشه. بله، دومیمون فعال شد. اولیمون استاپ شد. ببین، ایرادی که مینورها دارن اینه، تعداد استاپتون میره بالا. و سقفش هم که همون سقف یک ساعته ست دیگه. ورود اصلی می تونست اینجا باشه، اما می تونستیم مستقیم هم پندینگ (Pending Order) بذاریم اینجا. اگه می خواستید مثل من ورود کنید، این استاپ رو نمی خوردید. چرا؟ چون می دونید من منتظرم اینجا یه حرکت فیک اتفاق بیفته، برگردن و بعد برن. پس عملاً اینجا اون حرکت فیکه اتفاق نیفتاده، من اینجا ورود نمی کردم. اینجا اون حرکت فیکه براتون اتفاق افتاده. می بینید؟ سقف رو زدن، برگشتن استراحت کردن، دوباره برگشتن بالا، نتونسته سقف رو بزنه، برگشته این کفه رو زده. اینجا می تونست نقطه ورود خوبی برامون باشه و وارد بشیم و همراهش حالا بریم اگه می خواستیم بریم. می تونستید توی برگشتش یا اینجا وارد بشید یا اینکه حالا یه ذره بالاتر. تا یک ساعته. های یک ساعته مون نمی دونم کجا بود، یادم نمیاد. پس سقف یک ساعته. چرا سقف یک ساعته؟ چون همون اینترمدیت هایی بود که گفتم باید بخوره، تا بعد من دنبال سل بگردم ها. ببین؟ اون اینترمدیت های باید بخوره که بعد اگه ریخت، من دنبال سل بگردم، اینترمدیت های جدید برای من شکل بده. رفت. و بله. الان اگه از اینجا چاک ماژور اتفاق بیفته، می تونیم بهش... به به، دیگه بهتر! از اینجا به بعد هر دو چاک ماژور داشته باشیم، می تونیم به سلش فکر بکنیم. ریوارد چند داد؟ ۱۲. اوکی. میشه اینجا مثلاً به سلش فکر کرد. ساعت چند بوده؟ ساعت ۸ هم بوده. بد نبوده حالا اگه آدم می گرفت، نمی دونم. فوقش یه استاپ می شد دیگه اگه میومد البته. با ریسک اسپانسر کندل، اینجا هم می تونستید بگیریدش. الان دیگه اون سقفی که داریم، می تونه یه ناحیه خوبی باشه برای سلمون اینجا. نمی دونم آیا اومده یا نیومده. این می تونست یک ناحیه باشه برای سل. ببینم، لایو بازار ببینیم اصلاً بهش رسیدن؟ فعالش کنم اینو دوباره. آره، کندل یک ساعته هم نزولی بود. آره دقیقاً. ببین، این تریدی که بود، دقیقاً مینور بود و دقیقاً با حس و تجربه من فعال می شد. شماها شاید واقعاً نمی تونستید بگیریدش. این سقف اینجا رو نگرفته. نه، این هنوز برای ما معتبره. اگه بیان اینجا، می تونه جای خوبی برای سل باشه. بازم اگه بخوایم مینور در نظر بگیریم، بذار ببینم اینو برداشتن... نه. اینم باز می تونه یه ناحیه خوبی برای بای باشه، با توجه به اینکه زیر TODمونیم، اونم که بالای TODمون. حالا باید ببینیم چه اتفاقی براش می افته. آره، شماها واقعاً نمی تونستید ببینیدش. اینو شاید فقط من واقعاً می تونستم ببینم. عیبی نداره، به جاش سلاشو می تونستید ببینید دیگه. دو سه تا سل رفت. شما سلاشو می دیدید، بایشو نمی دیدید. پرسش و پاسخ: تحلیل اسپانسر کندل و مدیریت ریسک یکی از بچه ها پرسید: "اون اسپانسر کندلی که برای سل مشخص کردید، میشه بریم اونجا یه دقیقه؟ همون وسط، اونجایی که قیمت بازی کرده. سوالم این بود که الان یه رنجی بازی کرده. گفتید اگه بلافاصله برخورد کرد و رفت خوبه، اگه زیرش بیس ساخت و اینا به درد نمی خوره. الان اینجا ما باید ریسک فری می کردیم؟" ببینید، وقتی قیمت به یه اسپانسر کندل واکنش نشون میده و بعدش شروع به ساختن بیس (Base) یا رنج زدن می کنه، یعنی داره آماده میشه برای یه حرکت. این حرکت درسته که ممکنه در جهت انتظار ما باشه، ولی ممکنه برگرده و خلاف جهت بره. اینجا یا باید ریسک فری (Risk-Free) می کردید، یعنی استاپتون رو به نقطه ورود منتقل می کردید، یا اینکه توی برگشتش به پایین، معامله رو با سود کم می بستید. حالا اینکه این بیس قراره به کدوم سمت حرکت کنه رو چی براتون تعیین می کنه؟ کندلی که از منظر پرایس اکشن (Price Action) بهتون نزدیکه. اون در لحظه براتون تصمیم می گیره که قراره چه اتفاقی بیفته. مثلاً، اینجا کندل چهار ساعته جایی که اومده اردر شما رو برداشته، صعودی بسته شده. کندل یک ساعته هم طبیعتاً صعودیه. جالبه که این دو تا رو توی دو سه دقیقه آخر از بریش (Bearish) به بولیش (Bullish) تبدیل کردن. یعنی کندل های ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه نزولی بودن، اما توی دقایق آخر آوردن و صعودی بستنشون. این خودش یه سیگناله که این بیسی که اینجا داره تشکیل میشه، قراره احتمالاً بره و های (High) جدید بسازه. چی قطعیت این موضوع رو برامون بیشتر می کنه؟ کندل چهار ساعته بعدی که باز میشه، اول شدوی پایین رو می سازه یا شدوی بالا رو؟ اگه بیاد شدوی پایین رو بسازه، دیگه تکلیفمون مشخصه و میریم بالا. اگه بره بالا و بعد برگرده، احتمالاً مثلاً میان که این یکی اسپانسر کندل رو فعال کنن و بعد برن. خب، چهار ساعته مون اول داره میره پایین. این پایین رفتنه، اینجاها دیگه شما باید معامله رو می بستید. چون چهار ساعته قبلی بولیش بسته شده، یک ساعته بولیش بوده، و توی دو سه دقیقه آخر، ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه رو از بریش به بولیش تبدیل کردن. اینا همش سیگناله که معامله مینوره، ماژور نیست، دارن بیس می سازن، و حرکت گیر کرده. همه اینا برای شما سیگنال خطر محسوب میشه. یا با یه سود کم خارج شو، یا به احتمال خیلی زیاد استاپ می خوری. یادتون باشه، بازار معمولاً سیگنال هاشو بهتون میده. اگه به این سیگنال ها گوش بدید و درست متوجه بشید، همیشه یکی دو تا فرصت بهتون میده که از بازار خارج شید. اما اگه نه، بخواین مصرانه سر حرفتون وایسید که نه، همینی که من میگم درسته و بازار اشتباه می کنه، اونوقته که به زیبایی تمام استاپتون رو می زنه و هیچ تعارفی هم باهاتون نداره. پرسش و پاسخ: تشخیص رنج از پولبک معتبر یکی دیگه از بچه ها در مورد پوزیشن قبلی پوند که تو گروه گذاشته بودم پرسید: "با توجه به این واکنش هایی که هی داده به اون ناحیه و نتونسته هایر های (Higher High) بزنه، این وزن بهش میدیم تو تصمیم گیری یا اصلاً مهم نیست؟" ببینید، با توجه به اینکه این لگ، نقدینگی اینجا رو برداشته، این لگ خودش برای من معتبره. پس این میشه اولین لگم. خب؟ این اولین تلاشیه که چاک مینور من رو برام اینجا شکل داده و من می تونم دنبال بای براش بگردم. اینجا گیر محسوب نمیشه. اینجا دقیقاً جاییه که من توقع دارم اگه قراره اردرم فعال بشه، قیمت برگرده پایین، حداقل تا ناحیه ۵۰ درصدش، بعد بره بالا ولی نتونه سقف رو بزنه، دوباره برگرده پایین و یه چاک مینور معکوس برای من ایجاد کنه و بعد حرکت کنه بره بالا. این تیکه ای که اینجا می بینید، در واقع برای من یه جور تاییدیه وروده، نه اینکه قیمت گیر کرده باشه. شرط من برای ورود چیه؟ چاک داشته باشم، چاکم استراحت بکنه، برگرده بره بالا نتونه سقف رو بزنه، برگرده بیاد پایین به کفم احترام بذاره، اما اینجا یه چاک مینور معکوس برای من ایجاد بکنه، یعنی دو تا چاک بیفته پشت سر هم: چاک ماژور، چاک ماژور (در واقع منظور چاک مینور و بعد چاک مینور معکوس در جهت روند اصلی است). و بعدش من بیام اینجا ورود کنم و باهاش همراه بشم برم. این تیکه گیر اینجا، تاییدیه منه. این با اون یکی فرق می کنه. چیزی که تو اون ناحیه زرد رنگ داشتیم، گیر بود. شما اگه قرار بود اون اتفاق برات بیفته، یعنی اگه قرار بود اونجا برات بریزه، ببین چرا به اون میگم رنج؟ اون حرکت ماژور اتفاق افتاده. اول اینکه استراحتش تا ۵۰ درصد اتفاق نیفتاده و برگشته پایین. این خودش یه ایراده. اگه می خواست، باید می اومد تا حدود اینجاها برمی گشت و بعد دوباره می اومد بالا به اون سقفمون احترام می ذاشت، بعد براش دنبال ریزش می رفتیم. اما اول اینکه ۵۰ درصد رو نرفته، یک. دوم اینکه این حرکتی که فیلد (Failed) شده، نتونسته این کف رو بزنه، اینجا اومده این سقف قبلی رو برداشته. اما دوباره سقف قبلیشو برداشته. اما دوباره سقف قبلیشو برداشته. اینا دیگه احترام نیست. چیزی که ما اینجا داشتیم، حرکتمون شکل گرفته، استراحت کرده، رفته بالا، برگشته مستقیم. ببین، یکی از شرط های پرایس اکشنی چی بود؟ چاقو باید بیوفته. مستقیم بیاد براش حرکت بکنه و بعد مستقیم برگرده. حالا این حرکت برگشت، بعدش استراحتی که رفته، دیگه ساختار جدید ساخته. به این تیکه ش ما مشکلی نداریم. به این نمیگیم گیر. اگه میومد بالا، اینجا دوباره برمی گشت پایین، دوباره میومد بالا، دوباره برمی گشت پایین، اونم گیر بود. اونم باید می بستیدش، فرقی نداشت. ولی خب، هر موج حرکتی یکی دو تا اصلاح می خواد برای ادامه روند بعدیش دیگه. پس این گیر محسوب نمیشه. ما به اون یکی میگیم گیر چون یک و دو و سه و چهار و پنج دفعه تلاش کرده و آخر سر به نتیجه نرسیده. و می بینی هم وقتی اومده رسیده به اونجا، اگه حتی روی اون اسپانسر کندل هم وارد می شدی، استاپ می خوردی. چون دیگه روندت برگشته بود. از اینجا حداقل می دونیم این لگ اعتبار نداره. اگه قراره اتفاقی بیفته، شاید الان اگه بیان زیر این ببندن و یه چاک ماژور شکل بدن، بعداً میشه به این اسپانسر کندل یا حالا یه اسپانسری که این وسط شکل می گیره توجه کرد. در غیر این صورت، میریم برای ناحیه بعدی و انشالله میریم بالا. استفاده از خطوط روند و نواحی در تحلیل روزانه یکی از بچه ها پرسید امکانش هست از خطوطی که روی پوند برای امروز انداختیم استفاده کنیم و ببینیم چطور باید ازشون روی تایم فریم یک ساعته و ۳۰ دقیقه استفاده کرد. بله حتماً. خب، این یه تحلیل جامع از پوند بود. اگه دوست دارید تحلیل های بیشتری ببینید یا سوالی دارید، حتماً تو کامنت ها بپرسید و بقیه مقالات سایت رو هم از دست ندید! موفق باشید.

آموزش/4/20/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت چهارم

تحلیل طلا و استراتژی های ورود: چطور مثل حرفه ای ها فکر کنیم و ترید بزنیم؟ سلام به همه رفقای تریدر! امروز می خوایم یه گپ خودمونی و تخصصی داشته باشیم در مورد تحلیل بازار، مخصوصاً طلا، و اینکه چطور می تونیم نقاط ورود بهتری پیدا کنیم. یه سری سوال و جواب و تحلیل داریم که می تونه دیدتون رو بازتر کنه. پس اگه آماده اید، بزن بریم! داستان از کجا شروع شد؟ یه عکس و کلی سوال! خب، بذار ببینیم داستان چیه و سوال از کجا شروع شد. یه عکسی جلومونه و بحث سر اینه که وقتی یه چاک (ChoCH - Change of Character) اتفاق میفته و قیمت کلوز می کنه، اولین کندل مخالف، همون کندلیه که باید حواسمون بهش باشه. اما یه نکته! اون کندلی که توی عکس اولیه علامت زده شده بود، انگار زیر ۵۰ درصدِ اون حرکتیه که قیمت رو برده بالا. می دونی، وقتی روند همینجوری بدون استراحت می ره بالا، خیلی بعیده که بخواد همون اول کاری یه واکنش درست و حسابی نشون بده. بازار واسه یه حرکت قوی، نیاز به یه نفس تازه کردن و استراحت درست و حسابی داره. بدون این استراحته، تصمیم گیری و ورود کردن خیلی ریسکی می شه. وقتی روند نفس نمی کشه، چی می شه؟ یه منطق دیگه هم هست. وقتی روند اصلاً استراحت نکرده، احتمال اینکه بخواد توی یه نقطه خاص واکنش قوی نشون بده، خیلی کمه. شاید یه حرکت کوچولو، یه نوسان جزئی بکنه، ولی برای یه حرکت درست و حسابی و قوی، باید قبلش یه استراحت درست دیده باشیم. برای همین، خیلی از اون گزینه هایی که اولش به نظر می رسید، خیلی قابل قبول نبودن. شاید با یه کم ارفاق می شد یه گزینه ای رو قبول کرد که واکنش هم نشون داده، ولی اونم بیشتر شبیه یه حرکت مینور وسط روند بود. تارگت سود (ریوارد) در حرکات مینور کجاست؟ حالا یه سوالی پیش اومد: اگه یه حرکت مینور رو بگیریم، تارگت سودمون (همون ریوارد) رو کجا بذاریم؟ ناحیه تعادل تایم فریم یک دقیقه، یا سقف قبلی؟ اگه حرکت رو مینور در نظر گرفتی، سیف ترین کار اینه که روی ناحیه تعادل پوزیشن رو ببندی. چون داری یه جورایی خلاف روند اصلی یا توی یه جای ریسکی وارد میشی و حرکت می کنی. ولی اگه وسط روند نبود و شرایط ایده آل تر بود، می شد صبر کرد تا سقف قبلی رو هم بزنه. در حال حاضر، امن ترین راه همینه. البته اگه یه کم اهل ریسک باشی، می تونی سقف قبلی رو هم به عنوان تارگت در نظر بگیری. ولی یادت باشه، هر جای دیگه ای این وسط ها، قیمت می تونه برگرده. بعضی ها یه بخشی از پوزیشنشون رو روی ناحیه تعادل می بندن و بقیه اش رو نگه می دارن برای تارگت های بالاتر، مثلاً همون سقف قبلی. این یه روش مدیریته که می تونه خوب باشه. معمولاً حرکات مینور، حداقل تا ۸۰-۹۰ درصد سقف یا کف قبلی خودشون حرکت می کنن. اما بازم میگم، سیف ترین جا همون ایکوالیبریوم یا ناحیه تعادلیه که توی تایم فریم یک دقیقه بهت می ده. استراتژی پرایس اکشن و اون ویدیوی معروف! یکی از بچه ها سوالی پرسید در مورد یه استراتژی پرایسی که توی یه ویدیویی قبلاً در موردش صحبت شده بود. می گفت نتونسته باهاش ارتباط بگیره و نمی دونه چطور می شه تو لایو بازار ازش استفاده کرد. حالا به این هم می رسیم و کامل بازش می کنیم. مینور بگیریم یا ماژور؟ مسئله این است! قبل از اون، یه بحث دیگه هم مطرح شد. یکی از دوستان یه سری عکس فرستاده بود و سوالش این بود که این بایی (Buy) که بچه ها گرفتن، بای قوی ای حساب می شه یا نه؟ جواب این بود که این بیشتر یه بای مینوره. حالا مشکل اینجاست که بعضی ها مینور می گیرن، بعضی ها ماژور. اگه بخوایم یه مبنای درست برای آزمون و خطا یا حتی ترید واقعی داشته باشیم، چی کار باید بکنیم؟ ببین، اگه قرار باشه تو یه آزمونی شرکت کنی که باید مثلاً دو تا از سه تا معامله ات تی پی (Take Profit) بخوره، شاید بهتر باشه که فعلاً سراغ مینورها نری. چرا؟ چون ریسکشون بالاتره و ممکنه استاپ بخوری. شرط اصلی ورودمون چی بود؟ این بود که قیمت بیاد زیر ۵۰ درصد یه حرکت، یعنی زیر ناحیه تعادل، خط میدنایت و اینجور چیزا، بعد دنبال بای بگردیم. اگه قرار باشه هرجایی که چاک اتفاق میفته وارد بشیم، خب ممکنه از ده بار، پنج شیش بارش سود بده، ولی اون سه چهار باری که استاپ می خوری هم باید در نظر بگیری. اینترمدیت لو (ITL) رو درست تشخیص بدیم! یه عکسی شیر شد که توش اینترمدیت لو (ITL) یه کم اشتباه مشخص شده بود. اینترمدیت لو واقعی باید کف اصلی تر باشه. یعنی جایی که حرکت از اونجا شروع شده و سقف قبلی خودش رو شکسته. اون وسط ها اگه یه کفی تشکیل بشه، اون اینترمدیت لو حساب نمی شه، بیشتر میدل یا وسط رونده. با ارفاق اگه می خواستیم یه آی تی ال در نظر بگیریم، باید یه نقطه ای رو انتخاب می کردیم که بعد از شکستن سقف قبلی تشکیل شده. اگه اونم واکنشی نداده و استاپ خورده، یعنی انتخابمون درست نبوده. در کل، تا وقتی قیمت به نواحی پایین تر و معتبرتر برای بای نرسه، مثلاً تا یه محدوده مشخصی پایین نیاد، خیلی نباید دنبال بای بود. بیشتر باید حواسمون به فرصت های سل (Sell) باشه. مبنای آزمون و معاملات: تمرکز روی حرکات ماژور پس برای اینکه هم خیالمون راحت تر باشه و هم وین ریت بهتری داشته باشیم، بهتره مبنای کارمون رو بذاریم روی چاک های ماژور و حرکات بزرگتر. اگه یکی بیاد تو آزمون هی مینورها رو بگیره، ممکنه با دو تا استاپ کل آزمون رو از دست بده. بهتره این اتفاق بیفته، بره دوباره تمرین کنه و یاد بگیره که فعلاً مینور نگیره تا حرفه ای تر بشه. بریم سراغ تحلیل عملی: پیدا کردن اسپانسر کندل حالا می خوایم یه کم عملی تر کار کنیم و بریم سراغ پیدا کردن اسپانسر کندل و نقطه ورود. البته این یه تحلیل کامل تریدینگ نیستا! فقط می خوایم روی پیدا کردن اسپانسر کندل تمرکز کنیم. خیلی از فاکتورهای دیگه مثل پرایس اکشن کلی، تارگت زون های تایم بالا و... رو الان خیلی دقیق بررسی نمی کنیم. فقط می خوایم دنبال چاک بگردیم و اسپانسر کندل رو پیدا کنیم. قدم اول: پیدا کردن تارگت زون در تایم بالا کاری که می کنیم اینه: چون قیمت خیلی بالا رفته و به نواحی مهمی رسیده، اول میریم تو تایم فریم ۱۵ دقیقه و تارگت زون رو پیدا می کنیم. خب، فرض کنیم رسیدیم به اولین تارگت زون ۱۵ دقیقه. چرا این کارو می کنیم؟ چون مثلاً تاد (TOD - Time of Day) یا همون زمان مهم روزمون همونجاست و بازار تازه باز شده و خیلی به تاد نزدیکیم. برای اینکه بخوایم دنبال سل بگردیم و یه ناحیه سل رو قبول کنیم، نیاز به یه تأییدیه محکم تر داریم. یه ناحیه ای رو علامت می زنیم و می گیم این اوردر بلاکی (Order Block) هم که اینجا کشیده شده، نسبتاً درسته و می شه بهش اعتماد کرد. اگه قیمت اومد اینجا، می تونیم به سلش فکر کنیم. اگه رد کرد، خب میریم سراغ نواحی بالاتر. من خودم شخصاً اگه بخوام معامله کنم، این نواحی خیلی نزدیک به تاد رو همه مینور در نظر می گیرم. دوست دارم قیمت یه ذره از تاد فاصله بگیره و بعد برگرده سراغش. این دیگه خیلی زیادی نزدیکه! اما خب، حالا ببینیم واکنشی می ده یا نه. وقتی تاییدیه ها جور نیستن... فرض کنیم واکنشی نداشتیم. یه ناحیه بای هم پایین داریم، ولی چرا اونو نمی گیریم؟ چون ایکوالیبریوم های بعدی مون خیلی پایین تره. تا قیمت به یه سطح مشخصی زیر اون نرسه، به بای فکر نمی کنیم و فقط دنبال سل هستیم. حتی اگه تاد به ما یه ناحیه بده، یعنی از نظر تاد تأیید شده، ولی از نظر بقیه عوامل نه، بازم کمه. ببین، ما حداقل چهار تا خط و نشونه می کشیم، دیگه کمِ کم باید سه تاش بهمون تأییدیه بده. اگه نخوایم همشون با هم هم جهت باشن، حداقل سه تا تأییدیه لازمه. اینکه فقط بخوایم بر مبنای یه خط تصمیم بگیریم، خب نتیجه اش می شه یه استاپ الکی! اوردر رو برنداشته؟ پس معتبر نیست! یه نکته مهم دیگه: اگه یه حرکتی اتفاق افتاد ولی اوردر اصلی ما رو برنداشت، اون حرکت برای ما خیلی معتبر نیست. احتمال اینکه قیمت برگرده بالاتر و استاپمون رو بزنه، خیلی زیاده. پس اگه ورود کرده بودیم، استاپ می شدیم. باز هم منطق نزدیکی به تاد یادتونه گفتم زیادی نزدیک تادیم؟ اگه بخوایم یه واکنش خوب داشته باشیم، باید یه کم ازش فاصله بگیریم. وقتی خیلی تو دلشیم، قیمت چیکار می خواد بکنه دقیقاً؟ باید بیاد یه حرکتی داشته باشه، مثلاً برگرده به ناحیه اوپن (Open) و یه کاری بکنه. اینجا که تو دهن تاد هستیم، کاری ازش برنمیاد. تازه، تارگت زون ۱۵ دقیقه مون هم اگه یادتون باشه، بزرگ بود و تا یه جاهایی ادامه داشت. پس همچنان می تونیم تو نواحی تارگت زون باشیم. بررسی اسپانسر کندل: آیا واقعاً معتبره؟ فرض کنیم یه ناحیه ای فعال شد. حالا باید برگردیم ببینیم اسپانسر کندلش درسته یا نه. کاری که باید بکنیم اینه: بریم ببینیم این اوردر بلاکی که اینجا کشیده شده، آیا واقعاً اسپانسر کندله یا نه. برمی گردیم عقب، میریم جایی که این سقف رو برامون ایجاد کرده. می بینیم که بله، اوردر بلاکی که گرفته شده، می تونه اسپانسر کندلمون هم باشه. حالا اگه می خواستیم یه کم کم ریسک تر عمل کنیم، می تونستیم یه نقطه ورود دیگه با استاپ پشتش در نظر بگیریم. ریسک به ریوارد، یه فاکتور مهم! یه چیزی که خیلی مهمه، ریسک به ریوارد معامله است. اگه یه ورودی خیلی جذاب نباشه و ریسک به ریواردش نچربه، اصلاً ارزش گرفتن نداره. من خودم کمتر از ریوارد چهار یا پنج رو نمی گیرم. کدوم اوردر بلاک تر و تازه است؟ حالا بریم یه ناحیه بالاتری رو چک کنیم. اسپانسر کندلش رو ببینیم. می بینیم که یه سری اوردرها توسط اوردرهای بعدی برداشته شدن (به اصطلاح میتیگیت شدن). اینا دیگه دست خورده حساب می شن. ما دنبال یه ناحیه تر و تازه می گردیم. فرض کنید یه ناحیه ای پیدا کردیم که به نظر میاد دست نخورده و تر و تازه است. چرا این ناحیه رو دوست داریم؟ چون پایینی ها همه دست خوردن. اگه اینجا ورود کنیم و استاپمون رو هم بذاریم، دیگه اگه اینم استاپ بخوره، نوش جونمون! این دیگه یه استاپ واقعیه. تازه، چون قیمت تا اینجا اومده، به نظر میاد اگه حرکت کنه، حداقل تا تاد میاد پایین. یعنی می شه یه ریوارد خوب هم ازش گرفت، اگه درست حرکت کنه. اگه می خواستید مینور بگیرید، شاید همون اولش یه ریوارد چهاری داده بود. ولی اگه دنبال ریوارد بزرگتر باشیم، باید صبر کنیم. و بله! می بینیم که تا تاد هم میاد. پس متوجه شدید پیدا کردن نواحی چقدر مهمه؟ باید به همه چیز توجه کنید. یه نکته طلایی: اوردری که کف نزده هنوز اعتبار داره! یکی از بچه ها یه سوال خیلی خوبی پرسید. گفت: یه جایی که یه شدو به یه اوردر بلاکی می خوره، شما می گین دیگه این خورده شده و مصرف شده. درسته؟ می تونیم یه شرطی بهش اضافه کنیم که ببینیم از کف یه جایی شروع شده اومده بالا، اون اوردر بلاک سل رو ساخته. اگه شدو بهش خورد و رفت اون کف رو شکست، مطمئن بشیم که مصرف شده. اگه کف رو نشکنه و اون وسط بازی کنه، می تونیم در نظر بگیریم خورده نشده؟ این سوال فوق العاده بود! آره، شاید بشه اینجوری فیلترش کرد. اگه قیمت به اوردر بلاک خورد و کف رو نزد، بگیم همچنان اون اوردر بلاک اعتبار داره. اینجوری شاید یه بخشی از ورودهای مینور از دست بره، ولی بهتره آدم ۱۰ درصد معاملات رو از دست بده تا اینکه چهار پنج تا استاپ اضافه بخوره. پس اینو به عنوان یه نکته کلیدی داشته باشید: اگر اردری که برداشته می شه، بره و یک کف ماژور ایجاد بکنه (یعنی کفی که اون حرکت رو شکل داده رو بزنه)، اون موقع می گیم اون اردر دیگه اعتبار نداره و دست خورده محسوب می شه. ولی اگر نتونه اون کف رو بزنه، اون موقع همچنان اعتبارش پابرجاست. بذارید یه مثال بزنم. فرض کنید یه اردری داریم که اعتبارش برامون باقی مونده. آخرین کفی که قبل از اینکه قیمت بیاد بالا و این اردر رو برداره، می تونیم اینجا در نظر بگیریم. حالا با یه کم ارفاق، یه جای دیگه رو هم می شه در نظر گرفت. قیمت اومده این اردر رو برداشته، اما این برداشتِ اردر نیومده چاک (شکست ساختار) برای ما ایجاد بکنه و دوباره برگشته رفته بالا، اردرِ یه ناحیه دیگه رو برداشته. برداشتِ این اردر دوم، آخرین کفی که داشته رو اومده و چاکش رو ایجاد کرده. پس این اردر دیگه مصرف شده و تبدیل شده به این یکی. حالا این اردر جدیدی که برداشته شده، کفش کجا بوده؟ کفش اینجا بوده. اومده این کفه رو زده. پس الان دیگه این اردر هم برای ما اعتبار نداره. اردر جدیدمون می شه اینجا، که کف جدیدمون هم اینجاست. قیمت اومده یه بار بالا، برش داشته، رفته پایین ولی کف رو نزده. برای همین، وقتی دوباره برگشته اومده بالا، این اردر همچنان برای ما ولید (معتبر) بوده. برش داشته، کف رو زده. پس این دیگه برای ما اعتبار نداره. الان اردر شیفت می شه به این یکی. و همینطور الی آخر. پس عملاً تنها اردری که همچنان برای ما معتبره، می شه اون اردری که بعد از برداشته شدنش، کف قبلی رو نزده. بقیه همه اردرها رو برداشتن و کف زدن. فقط اون شدویی که اردر رو برداشته و کف نزده، باعث می شه اون سقف هنوز برای ما اعتبار داشته باشه. کاری که من کردم چی بود؟ تمام این اردرها رو نگه داشتم، اومدم آخر چارت نگاه کردم ببینم اینجا که قیمت بی احترامی کرده، به کدوم اردرها بی احترامی کرده. دیدم تک تک اردرهایی که کف رو زدن، اصلاً بهشون اهمیت داده نشده و ازشون رد شده. رسیده به اردری که کف رو نزده، و یه واکنش تمیز و خوب بهش داشتیم. پس آره، اینو می تونیم جزو قوانین بذاریم. وقتی دارید شیفت اردرها رو بررسی می کنید، حتماً این موضوع رو چک کنید. اون حرکتی که اومده اردر رو برداره، کفش کف مهمیه. اگه اردر برداشته شده بره اون کف رو بزنه و یه چاک برای ما به وجود بیاره (یا برعکس، سقف رو بزنه و چاک صعودی ایجاد کنه)، در اون صورت اون اردر دیگه خورده شده و اعتبار نداره. اما اگر نه، به اون کف احترام گذاشته بشه و برگرده، اون موقع عملاً هنوز اردر ما فعاله و می تونیم مجدداً ازش استفاده بکنیم. شاید من خودم تو ذهنم اینو بررسی می کردم، ولی نمی تونستم به عنوان یه قانون بهتون بگم. یعنی ذهنم خود به خود این موضوع رو فاکتور می گرفت. با این نکته، فکر کنم یکی از مشکلات خیلی عمده انتخاب سقف و کف هم حل بشه و خیلی از این اوردر بلاک ها رو می تونید دیگه فیلتر بکنید که الکی نخواید روشون ورود بکنید. استراتژی پرایس اکشن: رقص کندل ها در دقایق پایانی! حالا بریم سراغ اون استراتژی پرایس اکشنی که در موردش سوال شده بود. همونی که مربوط به تایم یک ساعته، تشخیص کندل ۳۰ دقیقه و ورود در ۲۰ دقیقه قبل یا بعد از بسته شدنش بود. ببینید، تایم فریم چهار ساعته کلاً برامون خیلی اهمیت داره، مخصوصاً باز و بسته شدنش و نواحی حمایت و مقاومتی که تشکیل می ده. بچه های پرایس اکشن کار، نواحی حمایت و مقاومت رو چجوری در میارن؟ اونا خیلی به شدو اهمیت نمی دن و نواحی شون رو بر اساس بادی (بدنه کندل) می کشن. جاهایی که تاچ زیادی می تونه داشته باشه، می شه نواحی حمایتی و مقاومتی شون روی چارت. اگه یکی از این نواحی رو بشکنه، معتقدن که حرکت می تونه تا ناحیه بعدی هم ادامه پیدا کنه. چرا به شدوها توجه نمی کنن؟ چون تمام هدف پرایس اکشن اینه که یک حمایت یا مقاومتی شکسته بشه و بره و اون شدو رو براشون پر بکنه. برای همین، خود شدو به عنوان ناحیه حمایت و مقاومت دیده نمی شه، بلکه به عنوان حد تی پی (Take Profit) براشون در نظر گرفته می شه. خب، چیکار می کنن؟ از همین تایم فریم چهار ساعته شروع می کنن علامت هاشون رو می زنن، میان دونه دونه پایین تر و این نواحی رو بهینه تر می کنن. جاهایی که بیشترین تاچ ها و حرکت ها رو داشته و شدوها. بعد میرن تایم فریم پایین تر، مثلاً ۱۵ دقیقه، و دوباره نواحی مهم رو مشخص می کنن. یکی از بچه ها یه نکته خوبی گفت: اگه با نمودار میله ای بکشیم، خیلی راحت تر باشیم. آره، نمودار میله ای شدو رو نشون نمی ده و می تونی دقیقاً سقف و کف رو بر اساس بادی ها داشته باشی. اینجوری تشخیص راحت تر می شه. جادوی دو سه دقیقه آخر کندل چهار ساعته! حالا چی برای ما مهمه؟ بسته شدن کندل چهار ساعته، مخصوصاً توی دو سه دقیقه آخرش! اینکه چجوری رفتار می کنن و حرکت می کنن، خیلی مهمه. آیا تلاش می کنن بالای یه خط مقاومتی ببندن یا زیر یه خط حمایتی؟ مثلاً فرض کنید یه ناحیه حمایتی داریم. کندل چهار ساعته داره زیرش بازی می کنه، به سختی خودش رو می رسونه و سعی می کنه بالاش بمونه، اما توی دو سه دقیقه آخر میان و زیرش می بندن! این می تونه چه نشانه ای باشه؟ نشانه تمایل به نزول. اینه که میگم توی لایو بازار مهمه اون دو سه دقیقه آخر دارن چیکار می کنن. رفتارشون خیلی اهمیت پیدا می کنه. یا مثلاً برمی گردیم به یه کندل تایم فریم یک ساعته. یه ناحیه حمایتی و یه ناحیه مقاومتی داریم. کندل فعلی بهش احترام می ذاره. کندل بعدی ازش می گذره و پایین تر بسته می شه. باید ببینیم ۳۰ دقیقه و ۱۵ دقیقه چه اتفاقی براشون میفته. اگه ۳۰ دقیقه هم زیر اون ناحیه بسته بشه، و ۱۵ دقیقه هم همینطور، این خودش یه سیگناله. حالا اگه قیمت برگرده و بخواد اون پایین شکل کندل رو عوض بکنه، می شه به سلش فکر کرد. یعنی اگه اول کندل باز بشه، بیاد یه شدوی بالا درست بکنه و بعد برگرده پایین، می شه به سلش فکر کرد. وقتی تلاش ها در ثانیه های آخر نتیجه معکوس می ده! یه مثال جالب: فرض کنید قیمت اول میاد پایین، زیر یه ناحیه حمایتی. توی تایم فریم ۱۵ دقیقه، اول میاد پایین، سعی می کنن زیرش ببندن، اما زیر لو (Low) یا کفِ کندل قبلی که به ناحیه حمایتی احترام گذاشته بود، نمی بندن. با اینکه زیر ناحیه مقاومتی (که حالا نقش حمایتی پیدا کرده) بسته شده، اما به اون لو قبلی احترام گذاشته. بعد اتفاقی که میفته چیه؟ بریم تو تایم فریم پایین تر، مثلاً یک دقیقه، ببینیم تو اون کندل ۱۵ دقیقه ای چه خبر بوده. فرض کنید سه دقیقه مونده به بسته شدن کندل ۱۵ دقیقه، و ما زیر ناحیه حمایتی قرار داریم. طبیعتاً فکر می کنیم که الان باید بیان و این کف رو بشکنن. اگه قراره شکست اتفاق بیفته و قطعی باشه، کندل ۱۵ دقیقه باید طی سه دقیقه آینده زیر این بسته بشه. تا اینجا بد نیست. اما یهو برمی گرده! یک دقیقه مونده که کندل بسته بشه، ببینید چه اتفاقی میفته: برمی گردونن و می برنش بالا! این حرکتی که تو این یک دقیقه آخر میفته، خیلی برای ما مهمه. چرا؟ چون ۱۴ دقیقه تلاش کردن بیان زیر این ناحیه حمایتی، ولی توی ثانیه های آخر دارن کندل رو برمی گردونن بالا. این یعنی چی؟ یعنی قراره به اون ناحیه احترام گذاشته بشه. نمی خوان هنوز بشکنن یا ردش بکنن. درسته که دوباره برش می گردونن پایین، اما عملاً کندل بعدی که باز شده، شدوی بالا نداره! تحلیل رفتار کندل بعدی: سرنخ ها در شدوها! پس با توجه به حرکتی که توی کندل قبلی ۱۵ دقیقه اتفاق افتاد (که توی یک دقیقه آخر کندل رو برگردوندن بالا و بالای خطمون بستن)، و اینکه کندل جدیدی که برای ما باز شده شدوی بالا نداره، اگه می خواست این بریزه و بره پایین، باید اول می اومد یه شدو براش بالا درست می کرد، یه ناحیه رنج کوچیکی درست می کرد، بعد می رفت که بریزه. اما الان که اول اومدن پایین، یعنی چی؟ با توجه به احترامی که کندل قبلی بهش گذاشته، یعنی اینکه دارن شدوی پایین رو برای کندل ۱۵ دقیقه درست می کنن که بعد حرکت کنن برن سمت بالا. اینجا ما چیکار می کنیم؟ چون کندل ۱۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه خودشون اعتبار خیلی بالایی ندارن، میایم اوپن کندل یک ساعته رو مارک می کنیم. به محض اینکه این کندل یک ساعته برگرده و بیاد بره بالا و صعودی بشه، ما از اینجا می تونیم باهاش به دید بای نگاه کنیم و باهاش حرکت کنیم، مثلاً یه حرکت مشخصی (مثلاً ۲۰ پیپ) رو هم باهاش بگیریم. فعلاً دارن شدوی پایین کندل ۱۵ دقیقه رو می سازن. دارن این توهم رو برای بقیه ایجاد می کنن که ما زیر اون ناحیه حمایتی بستیم و قراره بریم بریزیم. اینجا همه دارن سل می زنن، بدون توجه به اینکه کندل ۱۵ دقیقه ما شدوی بالا نداره. کجا داری سل می زنی باهاش می ری؟ این پایین اومدنه اعتبار نداره عملاً. ورود با بای استاپ: صبر، کلید موفقیت! حواستون باشه، ما اینجا نمیایم مستقیم بای بزنیم ها! ما بای استاپ (Buy Stop) می ذاریم توی این سیستم. یعنی صبر می کنیم یکی از این کندل ها برگرده و بعد باهاش همراه می شیم. یعنی اگه می خواستین بر اساس کندل ۱۵ دقیقه تصمیم بگیرید، باید بای استاپتون بالای هر کدوم از این کندل ها می بود و منتظر فعال شدنش می موندید. تا زمانی که اون کف پایینی نخوره، بای استاپ شما تغییری نمی کنه. باید اون کف قبلی تون رو بزنن که بتونن براتون یه شکل جدید به وجود بیارن. خب، حالا فرض کنید عملاً اینجا اتفاقی که میفته اینه که کندل یک ساعته ما برگشت. پس اون تریدی که ما داشتیم بر اساس تایم فریم یک ساعته، الان فعال شد. کندل یک ساعته ما الان برگشته و قراره ما باهاش اون حرکت مشخص (مثلاً ۲۰ پیپ) رو بریم. استاپمون هم کمه، مثلاً دو پیپ. و بله! اون حرکت اتفاق میفته. پس متوجه شدید چقدر مهمه توی لایو بازار نگاه کنید و ببینید چه اتفاقی داره می افته؟ ترکیب سبک ها برای وین ریت بالاتر حالا ما این معاملاتی که توضیح دادیم رو صرفاً پرایس اکشنی نمی گیریم. من یه زمانی فقط بر اساس این معامله می کردم، اون موقع که از تکنیکال خیلی چیز زیادی نمی دونستم. فاندامنتالیست بودم، جهت کلی چارت رو از روی فاندامنتال درمیاوردم و بعد معاملاتم با این کندل یک ساعته و چهار ساعته بود. یعنی زمانی که در جهت فاندامنتال من، این حرکت معکوس پرایس اکشنی اتفاق می افتاد، باهاشون حرکت می کردم. اما ما الان چه استفاده ای ازش می کنیم؟ ما تأییدیه هایی مثل اتفاقی که دیروز افتاد رو داریم. جایی که مثلاً یه اینترمدیت های (Intermediate High) داریم و نقطه بکریه و داره میاد که برای سل استفاده بشه. اما توی برگشتش، کلوز کندل ها رو پرایس اکشنی چک می کنیم. اگه مواردی که گفتم توش دیده بشه، اون می شه آلارم خطر که حواست باشه! تو داری اولین سیگنال های پرایس اکشن رو در جهت حرکت عکس می گیری. پس اون ترید تو به احتمال خیلی زیاد می تونه استاپ بخوره. ما داریم این همه سبک رو با همدیگه ترکیب می کنیم که بتونیم احتمال موفقیتش رو ببریم بالا. وقتی یه چیزی از طرف همه ستاپ ها و دیدگاه ها تأیید بشه، یعنی اعتبار بالاتری داره دیگه. می شه بیشتر بهش اعتماد کرد. ستاپ هایی که با همدیگه توافق نظر ندارن، وقتی نسبت به یه چیز متفق القول میگن اوکی، یعنی تو می تونی بیشتر بهش اعتماد بکنی. پس ما این تأییدیه ها رو داریم می گیریم به خاطر اینکه بدونیم همه در یک راستا و یک جهت ان. به محض اینکه اولین مخالف نظر پیدا شد، تموم! دیگه ما باهاش کاری نداریم. شاید بشه با اسمارت مانی هم ترکیب کرد. آره دیگه، مثلاً اون استراتژی پی او آی (POI - Point of Interest) که به بچه ها دادم همینه. چون بچه ها نمی تونستن این چاک ها و این نواحی حمایتی مقاومتی رو در بیارن، گشتم یه اندیکاتوری پیدا کردم که این حمایت و مقاومت های قوی رو براشون بکشه. اون استراتژی که تو یوتیوب گذاشتم دقیقاً بیسش بر همین پرایس اکشنه، ترکیبه با نواحی اسمارت مانی. بچه های اسمارت مانی، حمایت و مقاومتشون که هانت (Hunt) می شه برمی گرده، با استفاده از قانون پرایس اکشن (همین چیزی که الان براتون گفتم و کشیدیم و ورود کردیم)، عملاً همون استراتژی بود که بهشون دادم. که پی او آی هانت می شه، یه ناحیه حمایتی داشتید که خورده و بعد توی برگشتش با بای استاپ باهاش همراه میشید. و به بچه ها گفتم برای اینکه خیالشون راحت باشه ریوارد دو بگیرن. ولی اگه خودت بتونی درست تحلیل بکنی، مثل همین چیزی که بهتون گفتم، به راحتی ریوارد چهار و پنج رو بهتون می تونه بده. آیا می شه پرایس اکشن رو حذف کرد؟ یکی از بچه ها پرسید: امکانش هست کلاً پرایس اکشن رو ازش حذف بکنیم؟ وین ریت خیلی میاد پایین؟ ببین، با داشتن پرایس اکشن روی معاملات، وین ریت می تونه خیلی بالا باشه، مثلاً بالای ۹۰ درصد. اگه بخوای پرایس اکشن رو حذف بکنی و صرفاً دیدت همین آی سی تی و ورودی های اسمارت مانی باشه، می تونی یه وین ریت مثلاً ۷۵ درصدی با ریوارد حداقل پنج داشته باشی. اگه نمی خوای اینقدر برای خودت سختش بکنی. تجربه و ژورنال نویسی در مورد وین ریت و تعداد معاملات هم سوال شد. ببینید، وقتی یه نفر میگه وین ریتش مثلاً ۹۳ درصده، این روی تعداد زیادی معامله در یه بازه زمانی طولانی (مثلاً دو ساله و بالای سه چهار هزار تا معامله) به دست اومده. اینا همه باید ژورنال بشن. یه بخشی از اینکه وین ریت بالاست، برمی گرده به پرفورمنس شخصی و تجربه. یعنی ممکنه یه سری معاملات رو خود استراتژی استاپ بخوره، ولی با تجربه و دیدی که به چارت پیدا می کنی، نذاری اون استاپ رو بخوری. خب طبیعیه که اوایل کار، شما اون استاپ ها رو باید بخوری. مگه اینکه یه روزی برسی به جایی که بتونی نگاه اون فرد باتجربه رو به چارت داشته باشی. ولی اغلبشون وقتی همه اینا رو با هم ترکیب می کنیم، می بینید دیگه، مثلاً دیروز درسته تی پی نداد ولی استاپ هم نخوردیم. خب همین می شه سیف شدن. استاپ نخوردی، تی پی هم نگرفتی، ولی وین حسابت میاد چون ضرر نکردی. وقتی بتونی با پرایس اکشن استاپت رو سیف کنی، خب عملاً جزو آمار استاپت نمیره. مثال دیگه از ورود پرایس اکشنی بریم یه مثال رندوم دیگه رو با هم ببینیم. فرض کنید کندل یک ساعتمون داره بسته می شه. یه دونه دیگه میریم جلو که کندل ۱۵ دقیقه جدیدمون باز بشه. همین الان خودش یه مثال کامله. کندلمون صعودیه. بریم تایم بالاتر، حمایت و مقاومتشم بکشیم. اینجا یه ناحیه حمایتی داشتیم که اومده زیرش بسته. این بسته شدن زیرش می تونه سیگنال نزول باشه. اینجا هم یه ناحیه حمایتی از قبل داشتیم. (من این حمایت و مقاومت رو همیشه قاطی میگم! آقا اینجا یه رزیستنس داریم، اون پایین هم ساپورت. فارسی اش سخته!) خب، این بالا دو تا رزیستنس داریم، این پایین هم یه دونه ساپورت. یه ساپورت جدید هم شکل گرفته. این نواحی چهار ساعتمون. میایم روی یک ساعته. روی یک ساعته به نظرم اوضاعش خوبه. اینم می شه یه کوچولو اینجا گذاشت. خب، توی یک ساعته ما اومدیم زیر این ناحیه ساپورتمون بستیم. میریم تو ۳۰ دقیقه. تو ۳۰ دقیقه هم اگه اینو بخوایم ساپورت بگیریم، بازم زیرش بستیم. پس تا اینجا همه دارن زیرش می بندن. توی ۱۵ دقیقه هم که بازم زیرش بستیم. پس آقا تا اینجا همه چیز برای ما تأییدیه این رو داره که یک ساپورتی شکسته شده و توی ۱۵، ۳۰، یک و چهار ساعته زیرش بسته شده. حالا، اتفاقی که می افته اینه. ما الان اینجا زیرش بستیم. کندل چهار ساعته قبلیمون بسته شده. الان کندل چهار ساعته جدید می خواد برای ما باز بشه. کندل چهار ساعته جدیدمون اگه اول بره شدوی بالا رو بسازه، بعد برگرده بیاد پایین، حتی توی یک ساعتمون می تونیم این سیگنال رو ازش داشته باشیم که می تونیم به سل فکر بکنیم. چرا؟ چون این حرکتی که شکل گرفته می تونه ادامه بده و رو به پایین بره. چون اینا همه زیرش بسته شدن. خب الان برمی گردیم اینجا. کندل یک ساعتمون صعودیه. کندل ۱۵ دقیقه مون هم صعودیه. بین اون ناحیه ساپورت و رزیستنس داره بازی می کنه. خب، آها، ۱۵ دقیقه جدید باز شد. همزمان ۱۵ و ۳۰ با همدیگه باز شدن. به جای اینکه حرکت کنه پایین و شدوی پایین درست کنه، حرکت کرد اول شدوی بالا رو درست کرد. ۲۰ درصد زمانی کندل یک ساعتمون هم عملاً گذشته. پس کاری که می کنیم چیه؟ منتظر می مونیم شدوی ۱۵ دقیقه مون کامل بشه، برگرده پایین و بعد می تونیم باهاش هم جهت بشیم و حرکت بکنیم. ورود یک ساعتمون کجاست؟ اینجاست که اگه بخوایم بر اساس این بریم. اگه برگردن زیرش، می تونیم یه استاپ نزدیک براش بذاریم و یک حرکت مشخص (مثلاً ۲۰ پیپی) رو روش داشته باشیم. اگه تو حرکت دوم دیدیم داره بازی می کنه، شاید بهتر باشه ببندیمش. مخصوصاً اگه نزدیک به بسته شدن کندل یک ساعته باشیم. دیگه باید وایسید کندل یک ساعته جدید براتون شکل بگیره. اما خب اگه می خواین به قوانینش پایبند باشین، دیگه باید منتظر اون ۲۰ پیپش بشید. تحلیل لایو طلا و کندل دیلی یکی از بچه ها در مورد لایو طلا سوال پرسید که گفته شده بود کندل دیلی رو ببینه. منظورش چی بود؟ آیا چون کندل دیلی قرمز شده، باید به فکر سل می بودیم؟ ببین، تو لایو مارکت، اگه بالای کل ناحیه تعادل باشیم، تو یک دقیقه هم چاک داده باشیم و کندل دیلی مون هم شدو بالاشو زده و نزولی شده باشه، آیا می شه به فکر سل بود یا نه؟ صبر کنید ببینم سوال دقیق چی بود. آها، فکر کنم وقتی می خواستن بای بگیرن، بهشون گفته شده بود حواسشون به کندل دیلی باشه. چرا؟ چون ما بالای ناحیه تعادل هستیم و چاک یک دقیقه هم داده. می شه تو اون ناحیه بالا مثلاً حوالی یه قیمتی به فکر سل بود. مخصوصاً اینکه اگه امروز به شکل خاصی بسته شه، فردا و پس فردا ممکنه بریزیم. به خاطر اینکه مثلاً اگه دوشنبه حرکت کرده باشه، سه شنبه بالای دوشنبه رو گرفته و ادامه داده، و الان ما از بالای سه شنبه نقدینگی رو برداشته باشیم، می تونه چهارشنبه یه روز برگشتی باشه و ونزدی ریورسال (Wednesday Reversal) رو تشکیل بده. اگه برگرده و یه جایی بسته بشه، همینو احتمالاً گفتم. گفتم کندل دیلی رو حواستون باشه. می خواستن به بای فکر کنن، بهشون گفتم بای هاتون رو سعی کنید تی پی کوچیک بذارید. چرا؟ به خاطر اینکه احتمال ونزدی ریورسال خیلی زیاده. ما الان سقف سه شنبه رو برداشتیم و برگشتیم بریش (نزولی) شدیم. کندل دیلی مون الان برگشته، هی داره بین دوجی و بریش بازی می کنه، گیر کرده. با توجه به اینکه نقدینگی سه شنبه رو برداشته، پس الان احتمال اینکه بیارن این کندل رو نزولی ببندن و حتی زیر ۵۰ درصد سه شنبه ببندن خیلی زیاده. که بعد پنج شنبه یا یه دوجی کوچولوی بریش بهمون میده یا یه حرکت بریش بزرگتر میاد و کف سه شنبه و دوشنبه رو میزنه و میره که جمعه هم ادامه ش میده و بیشتر حرکت می کنه. احتمالاً اینو به خاطر بای گفتم که حواسشون به بایا باشه و زودتر ببندنش. چون احتمال اینکه یک چهارشنبه برگشتی برامون ساخته بشه، با توجه به برداشتن نقدینگی سه شنبه و برگشت کندل، می تونه بای ها خطرناک باشه. پس ورودهاتون کوچیک باشه و کوچیک تی پی بگیرید خیلی امن تره نسبت به سل ها. چاک یک دقیقه و اندیکاتورها یه سوال دیگه هم بود در مورد چاکی که تو یک دقیقه داده شده بود و اینکه آیا اندیکاتور درست کشیده یا نه. اگه اون کف پایینی رو بگیریم، همون اسپانسر کندل مینور رو بهمون میده. اون ورود خیلی جالب نیست. ولی یه ورود دیگه می تونه یه ورود مینور خوب باشه. اما اگه بیاد یه ناحیه دیگه ای، قشنگ یک حرکت بزرگی رو می تونه بعد از خودش شکل بده. البته اگه استاپ نخوریم و باز هم پرایس اکشنی بستگی داره چجوری خودشو برسونه اونجا. اگه برسه به اون ناحیه، مثلاً از اونجا می تونید به یه حرکتی فکر بکنید. تادمون کجاست؟ همونجاها می شه. تی پی اولتون می تونه توی تاد باشه. تی پی دومتون می تونه تا ناحیه بعدی تون باشه. اگه بیاد اینجا تازه، و اون تی پی اول مورد نظر رو بده و کندل برگرده بریش بشه، به نظرم حتی می تونید این معامله رو نگه دارید برای فردا و یه حرکتی رو تو فردا هم ببینید تا یه قیمت های پایین تری. می تونه تو نواحی آسیا براتون تی پی بزنه. یه اندیکاتور جالب دیگه یه اندیکاتور دیگه ای هم هست که جالبه. این اندیکاتور چیکار می کنه؟ اون ناحیه ای که مد نظرتونه رو براتون شمارش انجام می ده. مثلاً میگه چند تا کندله؟ میانگین حرکتی بولیش و بریش چقدره و تمایلات مارکت به کدوم سمته بیشتر. به چه دردی می خوره؟ به این درد می خوره که زمانی که چاک براتون اتفاق می افته، تشخیص بدید آیا اون قدرت کافی رو برای حرکت چاک داره یا نه. مثلاً از یه جایی تا جایی که چاک اتفاق افتاده، یه حرکت صعودی قوی داشتیم که ببین یهو با چه قدرت نزولی برگردوندنش. اینجوری می تونید ازش استفاده کنید. البته اون اندیکاتور تاد خیلی به درد بخورتره. جمع بندی و نکات کلیدی خب رفقا، دیدید که چقدر نکته ریز و درشت توی تحلیل بازار وجود داره. از تشخیص درست چاک و اوردر بلاک های معتبر گرفته تا اهمیت استراحت روند، مدیریت ریسک در حرکات مینور و ماژور، و جادوی پرایس اکشن در دقایق پایانی کندل ها. یادتون نره اون قانون طلایی در مورد اوردر بلاک هایی که کف نزدن و هنوز اعتبار دارن. ترکیب این دیدگاه ها با هم می تونه بهتون کمک کنه که وین ریت بالاتری داشته باشید و با اطمینان بیشتری ترید کنید. تحلیل کندل دیلی و الگوهایی مثل ونزدی ریورسال هم می تونن چراغ راهتون باشن برای پیش بینی حرکات بزرگتر بازار. اندیکاتورها هم ابزارهای کمکی خوبی هستن، به شرطی که بدونید چطور ازشون استفاده کنید. حالا نوبت شماست! امیدوارم این گپ وگفت خودمونی براتون مفید بوده باشه. قطعاً دنیای ترید پر از یادگیری و تجربه ست. شما چه تجربه هایی از این موارد دارید؟ کدوم نکته براتون جدیدتر بود؟ خوشحال می شم نظرات و تجربیاتتون رو تو کامنت ها بخونم. شاید شما هم یه نکته ای داشته باشید که به درد بقیه بخوره. موفق و پرسود باشید!

آموزش/4/19/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت سوم

اسپانسر کندل یا کندل ورود: چطور پیداش کنیم و باهاش ترید کنیم؟ خب، رفقا چطورین؟ بریم سراغ یه مبحث خیلی مهم و کاربردی دیگه که می تونه حسابی تو تریدهامون کمکمون کنه: اسپانسر کندل یا همون کندلی که باهاش سیگنال ورود می گیریم. تو این مقاله می خوایم با هم یاد بگیریم که اصلاً این اسپانسر کندل چی هست و چطور باید انتخابش کنیم. پس حواستون رو جمع کنین که نکات خوبی تو راهه! اصلاً چرا اسپانسر کندل اینقدر مهمه؟ ببینید، اولین و مهم ترین ویژگی که یه اسپانسر کندل باید داشته باشه اینه که قبلش یه لیکوئیدیتی یا همون نقدینگی از بازار جمع شده باشه. یعنی چی؟ یعنی باید یه چاک ماژور (Major CHoCH) خوشگل و واضح برامون اتفاق افتاده باشه. یادتونه چقدر سر پیدا کردن درست چاک ها با هم صحبت کردیم؟ اصلاً ما کلی زحمت کشیدیم و این همه مرحله رو طی کردیم که بتونیم چاک ها رو درست پیدا کنیم، دقیقاً برای اینکه برسیم به همین اسپانسر کندل و بتونیم درست تشخیصش بدیم. پس، اون حرکت هایی که میان و چاک های ماژور رو برای ما می سازن، یه کندل خاص و ویژه دارن که همون اسپانسر کندل ماست و خیلی برامون ارزش داره. اسپانسر کندل همون اردر بلاکه؟ نه همیشه! یه نکته جالب اینه که توی تقریباً هفتاد هشتاد درصد مواقع، اسپانسر کندل و اردر بلاک یکی هستن و فرقی با هم ندارن. یعنی همون کندلی که به عنوان اردر بلاک در نظر می گیریم، می تونه اسپانسر کندلمون هم باشه. اما! توی اون بیست سی درصد باقی مونده، داستان فرق می کنه و اسپانسر کندل با اردر بلاک یکی نیست. حالا سوال اینجاست که اسپانسر کندل دقیقاً چیه؟ اسپانسر کندل، اون کندلیه که توی دلِ حرکتی قرار داره که باعث ایجاد چاک برای ما شده. یعنی اون حرکتی که رفته و اون شکست ساختاری رو برای ما به وجود آورده. چطوری اسپانسر کندل رو روی چارت پیدا کنیم؟ فرض کنین ما یه حرکت نزولی داریم که باعث شده یه چاک برای ما اتفاق بیفته. قیمت داشته می رفته بالا، یهو یه حرکت نزولی قوی زده و یه کف مهم رو شکسته (همون چاک). حالا اسپانسر کندل ما میشه آخرین کندلِ مخالفِ رنگ ، قبل از اینکه اون حرکتِ شکست اتفاق بیفته. مثلاً، اگه روند صعودی بوده و بعدش با چند تا کندل نزولی چاک اتفاق افتاده، ما دنبال آخرین کندل صعودی قبل از اون کندل های نزولیِ شکست هستیم. رنگ کندل اینجا خیلی برامون مهمه، بچه ها! این مثل اردر بلاک نیست که گاهی حتی کندل دوجی رو هم می تونستیم مبنا قرار بدیم. اینجا باید حتماً رنگ کندل اسپانسر ما با جهت حرکت شکست، مخالف باشه. بیاین یه مثال بزنیم. فرض کنین یه چاک نزولی اتفاق افتاده. یعنی قیمت یه کفی رو شکسته و اومده پایین. توی اون روندی که باعث این چاک شده، یه سری کندل نزولی پشت سر هم داریم. حالا باید بگردیم دنبال آخرین کندلی که رنگش با این کندل های نزولی فرق می کنه. یعنی آخرین کندل صعودی قبل از شروع این حرکت نزولی. وقتی این کندل رو پیدا کردیم، چیکار می کنیم؟ اگه می خوایم پوزیشن سل (فروش) بگیریم، میایم روی پایین ترین قسمت اون کندل اسپانسر (یعنی روی لُوِش Low)، اردر ورودمون رو می ذاریم. استاپ لاسمون (حد ضرر) کجا میره؟ دقیقاً پشت همون کندل اسپانسر. حالا برای تارگت یا حد سود (TP) چی؟ اگه داریم خلاف جهت روند اصلی ترید می کنیم (مثلاً روند کلی صعودیه ولی ما روی یه چاک نزولی داریم سل می گیریم)، باید بریم سراغ اکوالیبریوم تایم فریم یک دقیقه. چرا یک دقیقه؟ چون داریم یه حرکت اصلاحی کوچیک رو می گیریم. احتمالاً اکوالیبریوم یه جایی همون حوالی درمیاد. (البته الان اندیکاتور روش نیست که دقیق ببینیم). یه نکته دیگه: حتی اگه می خواستین اون کفی که قبل از شکست اصلی بوده رو هم در نظر بگیرین، باز هم فرقی نمی کرد، چون شکست با همون حرکت اتفاق افتاده و اسپانسر کندل همون می شد. انواع اسپانسر کندل: سه مدل داریم! خب، حالا که فهمیدیم اسپانسر کندل چیه، بیایم ببینیم چند مدل از این اسپانسر کندل ها داریم و چطور می تونیم ازشون استفاده کنیم. در واقع، اگه بخوام یه تقسیم بندی کلی بکنم، ما سه نوع اسپانسر کندل داریم: ۱. اسپانسر کندل های وسط حرکت (Middle Sponsor Candle): این مدل اسپانسر کندل ها، اونایی هستن که بعد از شکستِ چاک ماژور، یه جورایی وسطِ اون لگِ حرکتی که باعث شکست شده، قرار می گیرن. یعنی کندل اسپانسر ما نه اول حرکته، نه آخرش، بلکه یه جایی اون وسطاست. بچه ها، یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد این نوع اسپانسر کندل ها اینه که اینا معمولاً ورودهای مینور یا کوچیک رو به ما میدن. یعنی چی؟ یعنی نباید انتظار داشته باشیم که با این اسپانسر کندل ها روند به طور کامل برگرده یا یه چرخش خیلی بزرگ اتفاق بیفته. ما می تونیم با اینا وارد معامله بشیم و حرکت های نسبتاً خوبی رو هم بگیریم، اما باید حواسمون باشه که دنبال ریوارد های خیلی بالا (مثلاً ریوارد به ریسک ۱۰ یا ۱۵) نباشیم. معمولاً ریوارد به ریسک ۵ یا ۶ رو میشه از اینا گرفت. پس یادتون باشه، این مدل اسپانسر کندل ها که وسط لگ شکست قرار می گیرن، برای گرفتن حرکات کوچیکتر و با ریوارد محدودتر مناسبن. ۲. اسپانسر کندل های اصلی (Extreme Sponsor Candle): اینا دیگه اسپانسر کندل های خفن و اصلی ما هستن! این مدل اسپانسر کندل ها معمولاً در بالاترین یا پایین ترین قسمتِ اون حرکتی قرار می گیرن که باعث ایجاد چاک شده. بیاین همون مثال چاک قبلی رو در نظر بگیریم. درسته که یه حرکت نزولی اومده و چاک رو برای ما ساخته، اما بالاترین نقطه ای که این حرکت از اونجا شروع شده (قبل از اینکه چاک اتفاق بیفته) کجاست؟ دقیقاً همونجاست که ما باید دنبال اسپانسر کندل اصلیمون بگردیم. توی اون ناحیه، آخرین کندل با رنگ مخالف کدومه؟ همون میشه اسپانسر کندل ما. پس نقطه ورودمون میشه همون کندل، اگه قیمت بهش برگرده. البته خیلی وقتا پیش میاد که قیمت به این ناحیه اکستریم برنمی گرده و ما این ورود رو از دست میدیم. اما چون ما معمولاً توی تایم فریم های پایین مثل یک دقیقه کار می کنیم، این از دست دادن ها خیلی هم اهمیت فوق العاده ای نداره و نباید نگرانش باشیم. بالاخره ما ورودی که می خوایم رو یه کم دیرتر یا زودتر از بازار می گیریم و معمولاً هم نتیجه میده. اما اگه دوست دارین این ورودهای مینور (مدل اول) رو هم بگیرین، هیچ اشکالی نداره. من خودم معمولاً میزان ریسکم رو روی این اسپانسر کندل های وسطی نصف می کنم و با نصف ریسک وارد میشم. چون اینا هم می تونن وین ریت (درصد موفقیت) بالای ۷۰-۸0 درصد داشته باشن و یه ریوارد ۵ رو به راحتی بهتون بدن. شاید به اندازه اسپانسر کندل های اصلی ریوارد ۸ و ۹ و ۱۰ نده، اما یه ریوارد ۴ و ۵ خیلی تمیز و راحت رو بهمون میده. مثل اون سلی که چند وقت پیش روی یه ناحیه مهم داشتیم. ۳. اسپانسر کندل های دسته ای (Grouped Sponsor Candles): خب، بریم سراغ گروه سوم. بذارین یه مثال خوب براش پیدا کنم. ببینید، فرض کنین ما یه چاک داریم (حتی اگه چاک ماژور هم نباشه، برای مثال فرض می کنیم که هست). اون حرکتی که این چاک رو برای ما ساخته، بالاترین قسمتش کجا بوده؟ مثلاً یه قله کوچیک قبل از شکست. منطقاً اسپانسر کندل ما باید همونجا باشه، درسته؟ حالا یه دیدگاه دیگه به اسپانسر کندل هست که میگه به جای اینکه فقط یه کندل رو بگیری، بیا کل اون دسته از کندل های مخالف رنگ که پشت سر هم هستن و در ناحیه شروع حرکت قرار دارن رو به عنوان یه ناحیه در نظر بگیر. بعدش بیا روی ۵۰ درصدِ وسطِ این ناحیه اردر ورودت رو بذار. پس کل اون چند تا کندل مخالف رنگ جهت حرکت رو انتخاب می کنی (مثلاً اگه حرکت شکست نزولی بوده، چند تا کندل صعودی پشت سر هم که قبلش بودن)، بعدش یه فیبوناچی یا چشمی، ناحیه ۵۰ درصد اون محدوده رو پیدا می کنی و پندینگ اردرت (سفارش معلق) رو اونجا می کاری. استاپ لاست هم میره پشت کل اون ناحیه، و تی پی هم که بستگی داره تا کجا بخوای با روند همراه بشی. پس شکل دیگه اسپانسر کندلمون می تونه اینجوری باشه که ما چند تا کندل پیوسته با رنگ مخالف رو به عنوان یه ناحیه در نظر بگیریم. من خودم چطور از اسپانسر کندل استفاده می کنم؟ راستش رو بخواین، من خودم شخصاً بیشتر از همون مدل اول و دوم استفاده می کنم و تمرکزم روی آخرین کندل مخالف رنگه . یعنی آخرین کندل از اون جهت حرکتی که باعث شکست شده رو انتخاب می کنم. اگه می خوام بای (خرید) بگیرم، روی های (بالاترین قیمت) اون کندل، و اگه می خوام سل (فروش) بگیرم، روی لُو (پایین ترین قیمت) اون کندل پندینگ اردرم رو می کارم. استاپم هم میره پشت همون کندل و باهاش ادامه میدم. اما یادتون باشه، همونجور که قبلاً هم گفتم، اگه فقط بخواین با همین تک کندل ها کار کنین، شاید حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد از تعداد معاملاتتون کم بشه. چرا؟ چون وقتی یه ناحیه رو در نظر می گیرین (مثل مدل سوم)، احتمال اینکه قیمت به اون ناحیه برسه و اردرتون فعال بشه، خیلی بیشتره. این دیگه کاملاً به سلیقه و استراتژی شخصی خودتون برمی گرده که دوست دارین تعداد معاملات بیشتری داشته باشین یا تعداد کمتر با دقت بالاتر. هر جور که خودتون راحت تر هستین. طبیعتاً وقتی ناحیه رو می گیرین، احتمال اینکه استاپ بخورین هم شاید یه ۴-۵ درصدی بیشتر بشه، ولی در عوض از اون طرف می تونه ۱۰-۲۰ درصد به تعداد تریدهاتون اضافه کنه. این دیگه یه انتخاب شخصیه. من خودم مثلاً روزایی که سود خوبی کردم یا هفته هایی که بازار خوب بوده و نتیجه گرفتم، میام و از این مدل ناحیه ای هم استفاده می کنم. چون گاهی اوقات درسته که ۵۰ درصد اون ناحیه، نقطه بهینه تری نسبت به خود اسپانسر کندل تکی میشه، ولی خیلی وقت ها هم می بینی خود اون اسپانسر کندل تکی، جای خیلی بهینه تر و دقیق تری برای ورود قرار داره. جمع بندی سریع انواع اسپانسر کندل: پس سه مدل اصلی اسپانسر کندل داریم: اسپانسر کندل در بالاترین/پایین ترین نقطه شروع حرکت (اکستریم). اسپانسر کندل در وسط حرکت (با ریسک نصف). اسپانسر کندل های دسته ای (ورود از ۵۰ درصد ناحیه). نقطه ورودمون رو که مشخص کردیم، استاپ لاسمون هم میره پشت همون اسپانسر کندل یا ناحیه. حالا بریم سراغ حد سود (TP): اگه داریم موافق جهت روند اصلی ترید می کنیم: میریم برای زدن تارگت های منفی دو و نیم (-۲.۵) و منفی چهار (-۴) آی سی تی پروجکشن (ICT Projection) همون لگ حرکتی که باعث چاک شده. اگه داریم خلاف جهت روند اصلی ترید می کنیم: تا اکوالیبریوم (Equilibrium) تایم فریم یک دقیقه باهاش همراه میشیم. یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد اکوالیبریوم: ما داریم در مورد اکوالیبریومِ لحظه ای که سیگنال ما فعال شده صحبت می کنیم، نه اکوالیبریوم متحرکی که با قیمت هی تغییر می کنه. چون می دونین که توی تایم فریم یک دقیقه، این اکوالیبریوم مدام در حال جابجاییه. پس مبنای ما اون ناحیه ای هست که وقتی ما وارد ترید شدیم، اکوالیبریوم اونجا بوده. تی پی ما هم میشه همونجا. خب دیگه، فکر می کنم تمام نکات مربوط به اسپانسر کندل رو با هم مرور کردیم. حالا وقتشه که بریم سراغ بک تست گرفتن و ایشالا از هفته دیگه هم فوروارد تست رو با هم شروع می کنیم. امیدوارم این مطالب براتون مفید بوده باشه و بتونین ازش توی معاملاتتون استفاده کنین و پرسود باشین! موفق باشین و روزتون بخیر.

آموزش/4/18/2025

تایتان (بخش دوم صفر تا صد)- قسمت دوم

چطوری با ICT Projection تارگت های پول ساز پیدا کنیم؟ (راز لگِ هانت کننده!) خب رفقا! چطورین؟ آماده این یه تکنیک خفن دیگه یاد بگیریم که به درد تارگت گذاشتن تو معاملاتمون می خوره؟ امروز می خوام در مورد آی سی تی پروجکشن (ICT Projection) باهاتون گپ بزنم. این ابزار کارش چیه؟ خیلی ساده بگم، میاد نواحی و زون های احتمالی که قیمت می تونه بهشون برسه، یعنی همون تارگت هامون، رو برامون مشخص می کنه. پس اگه دنبال اینی که بدونی قیمت تا کجا می تونه بره و کجاها باید حواست به خروج از معامله یا گرفتن سود باشه، این مطلب حسابی به کارت میاد. اصل کاری تو کشیدن ICT Projection: اون لگِ خاص! ببینید، کشیدن این پروجکشن یه ویژگی خیلی خاص و کلیدی داره که بیس اصلی کارمون رو تشکیل میده و اگه اینو درست رعایت نکنیم، کل تحلیل مون می تونه بره رو هوا. خیلی هم مهمه، حواستون رو جمع کنید! اون چیه؟ لِگی که ما انتخاب می کنیم برای کشیدن آی سی تی پروجکشن، باید لِگی باشه که منیپولیشن یا همون هانت رو انجام داده. یعنی چی؟ یعنی این لِگ باید آخرین لِگ حرکتی تو اون جهت باشه که اومده یه سری نقدینگی رو جمع کرده، یه استاپ هانتی زده، یا خلاصه یه دستی به بازار زده و جهت رو عوض کرده یا می خواد عوض کنه. پس این لگ باید آخرین لگ در اون جهت باشه که هانت یا منیپولیشن رو برای ما انجام داده. بریم یه مثال بزنیم تو دل چارت ببینیم داستان چیه فرض کنید ما الان تو تایم فریم ۱۵ دقیقه هستیم. یه سقف قیمتی داشتیم، قیمت یه حرکت صعودی زده و بعدش یه ریزش شروع شده. حالا ما می خوایم ببینیم این ریزش تا کجا می تونه ادامه داشته باشه. آخرین قسمتی که اومده و اون سقف قبلی رو برای ما منیپولیت کرده، یعنی یه جورایی زده بالای اون سقف و بعد ریخته، مثلاً یه کندل خاص بوده. خب؟ پس لِگی که ما می خوایم برای کشیدن پروجکشن در نظر بگیریم، می تونه اون لگ حرکتی باشه که از اون سقفِ منیپولیت شده شروع شده و اومده پایین. یه نکته خیلی مهم دیگه رفقا، حواستون باشه، هر لِگی رو که برای این کار در نظر می گیرید، باید یه لِگِ یکدست باشه. یعنی چی یکدست؟ یعنی اینجوری نباشه که وسطش کلی کندل صعودی و نزولی و رنج و این داستانا داشته باشه. اگه دارید تارگت یه حرکت نزولی رو می گیرید، باید یه لگِ تمیز نزولی باشه، یا اگه تارگت صعودی می گیرید، یه لگِ تمیز صعودی. منظورم اینه که صرفاً یک حرکت نزولی، یا مثلاً دو تا کندل صعودی کوچیک و بعد ادامه حرکت، یعنی یک نزول تا شروع یه صعود کوچیک، یا یه صعود تا شروع یه نزول کوچیک رو باید در نظر بگیرید. نباید وسطش شلوغ پلوغ باشه. اگه لگ رو بزرگتر بگیریم چی میشه؟ یه چیز جالب دیگه! اگه این لِگی که انتخاب می کنید رو خیلی بزرگ در نظر بگیرید، انگار دارید تحلیل تایم فریم های بالاتر رو انجام می دید. مثلاً اگه تو ۱۵ دقیقه هستید ولی یه لِگ خیلی گنده رو انتخاب می کنید که کلی کندل توشه، عملاً اون تی پی ها (Take Profit) یا زون هایی که برای شما تعیین می کنه، مال تایم های بالاتر مثل یک ساعته یا چهار ساعته است. ممکنه بعضی هاتون بگین خب من سقفم رو اینجا می گیرم، منیپولیشن هم فلان کندل انجام داده. ولی وقتی نگاه می کنی می بینی بین این دو تا نقطه کلی کندل ریز و درشت و رفت و برگشت وجود داره. این یعنی اون تارگت زونی که پیدا می کنی، دیگه مال تایم فریم ۱۵ دقیقه نیست. باید بری تایم فریم های بالاتر، مثلاً ۳۰ دقیقه، یک ساعته، ببینی کجا این لگ برات یکدست و تمیز دیده میشه. اون موقع است که تارگت زونی که به دست میاری، در واقع میشه تارگت همون تایم فریم بالاتر. مثلاً اگه لگ یکدست رو تو یک ساعته پیدا کردی، تارگتی که میده هم تارگت یک ساعته است. چون من الان تو ۱۵ دقیقه شروع کردم به توضیح دادن، فعلاً همینجا رو ادامه میدیم، بعداً اگه شد یه سر هم به تایم یک ساعته اش می زنیم با هم چکش می کنیم. تنظیمات فیبوناچی برای ICT Projection: اینا رو وارد کن! خب، قبل از اینکه بریم سراغ کشیدن، باید فیبوناچی تون رو یه تنظیماتی براش انجام بدید. این اعداد رو باید تو تنظیمات فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracement) معمولیتون وارد کنید: سطح ۱ (یا ۱۰۰٪) سطح ۰ (یا ۰٪) سطح -۱ (منفی ۱۰۰٪) سطح -۲ (منفی ۲۰۰٪) سطح -۲.۵ (منفی ۲۵۰٪) سطح -۴ (منفی ۴۰۰٪) یه لحظه من اینجا گفتم منفی یک رو چرا دو بار دارم؟ آره، اشتباه تایپی بود حین صحبت! پس اعداد اصلیمون اینا هستن: یک، صفر، منفی یک، منفی دو، منفی دو و نیم، و منفی چهار. اینا رو برای فیبوی ریتریسمنت عادی که همیشه ازش استفاده می کنیم، تنظیم می کنید. حالا چطوری این فیبوی جادویی رو روی چارت بکشیم؟ خیلی ساده است. در جهت حرکتی که می خوایم تارگتِش رو مشخص بکنیم، فیبوناچی رو می کشیم. یعنی چی؟ یعنی اگه من می خوام تارگت یه حرکت نزولی (سل) رو مشخص بکنم، فیبوناچی رو از بالا به پایین می کشم. اگه می خواستم تارگت یه حرکت صعودی (بای) رو مشخص کنم، از پایین به بالا می کشیدم. پس تو مثالی که داشتیم و دنبال تارگت نزولی بودیم، حرکتی که مبنا و مد نظر منه، حرکت سل و پایینه. پس من از بالا به پایین می کشم. حالا از کجا تا کجا؟ یادتونه گفتیم لگِ منیپولیشن کننده؟ دقیقاً! از بالاترین جایی که اون لگِ منیپولیشن رو برامون انجام داده (مثلاً شدوی اون کندلی که سقف رو هانت کرده) می کشیم تا جایی که استارتِ اون حرکت صعودیِ قبلی خورده بود و در واقع تو تایم فریم ۱۵ دقیقه، قیمت از اونجا شروع کرده بود به بالا رفتن قبل از اینکه اون سقف رو بزنه و بریزه. (اگه دنبال تارگت بای بودیم، از پایین ترین نقطه لگِ منیپولیشن کننده می کشیدیم تا شروع حرکت نزولی قبلی). دو تا زون تارگت مهم داریم، حواست باشه! وقتی این فیبو رو می کشید، دو تا زون اصلی برای ما مشخص می کنه: زون اول: بین سطح -۲ و -۲.۵ فیبوناچی. این میشه تارگت زون اولیه مون. زون دوم: سطح -۴ فیبوناچی. اینم میشه تارگت زون نهایی و مهم ترمون، مخصوصاً برای طلا. برای اینکه زون هاتون رو دقیق تر بکشید، می تونید یه کار دیگه هم بکنید. مثلاً اگه خواستید زون دوم رو دقیق تر داشته باشید، می تونید علاوه بر -۴، یه سطح -۳.۸ و یه سطح -۴.۲ هم به فیبوناچی تون اضافه کنید. اینجوری یه باکس خوشگل بین -۳.۸ و -۴.۲ به عنوان زون دوم به دست میارید. اما معمولاً اگه قیمت بخواد بیاد سمت -۴، خودِ -۴ رو کامل تاچ می کنه یا حتی ازش رد میشه. پس خیلی هم خودتون رو درگیر اعداد خیلی ریز نکنید. همون -۲ تا -۲.۵ و خودِ -۴ به عنوان تارگت های اصلی کفایت می کنه. خب حالا سوال پیش میاد: کدوم تارگت رو مبنا قرار بدیم؟ بالایی یا پایینی؟ اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم در مورد رفتارشناسی بازار وجود داره، مخصوصاً در مورد طلا. بچه ها، همیشه یادتون باشه، توی طلا ، در هشتاد، نود درصد مواقع اتفاقی که میفته چیه؟ اینه که طلا اگه یه روندی رو شروع کنه، چه صعودی چه نزولی، تا تارگت ۴ درصدی خودش (یعنی همون سطح -۴ فیبوناچی پروجکشن) میره. این دیگه جزو ذات و ماهیت رفتاری طلاست. توی اکثر مواقع این ۴ درصد رو میره. اما خب، طبیعیه که اون ناحیه منفی دو تا دو و نیم هم یه ناحیه مهمی می تونه باشه و قیمت می تونه روش واکنش نشون بده و یه استراحتی بکنه. پس تی پی اولیه ای که مد نظرمون هست، همون زون -۲ تا -۲.۵. از کجا بفهمیم قیمت از همین تارگت اول برمی گرده یا می خواد بره سراغ تارگت دوم؟ اینم یه راه تشخیص داره: اگر قیمت به زون -۲ تا -۲.۵ احترام گذاشت ، یعنی چی؟ یعنی از سطح -۲.۵ (تو حرکت نزولی) پایین تر نرفت، حتی با شدوی کندل هم نتونست این سطح رو بشکنه و زیرش تثبیت بده، این معمولاً یعنی اینکه قراره دیگه از همینجا ریورز بشه و برگرده سمت بالا. معمولاً توی جفت ارزهایی مثل یورو به دلار (EURUSD) و پوند به دلار (GBPUSD) ، به این زون -۲ تا -۲.۵ خیلی بیشتر احترام گذاشته میشه و احتمال برگشت از همینجا بیشتره. اما اگر به هر دلیلی قیمت زون -۲ تا -۲.۵ رو رد کرد ، یعنی حتی با شدو هم ازش گذشت و رفت پایین تر (یا بالاتر در روند صعودی)، این یه نشونه است که میگه: رفیق، من اینجا کارم تموم نشده! . این یعنی اینکه احتمالاً یه اصلاح کوچولو به سمت بالا خواهیم داشت (در روند نزولی) و بعدش قیمت میره تا تارگت بعدی که همون سطح خفنِ -۴ درصده، و از اونجا تازه حرکت اصلی برگشتی یا ادامه روند جدید رو شروع می کنه. فایده این تارگت زون ها تو عمل چیه؟ چطوری بهمون کمک می کنه؟ زمانی که شما این تارگت زون هاتون رو روی چارت می کشید، یه کار خیلی مهمی که می تونید بکنید اینه که میاید نواحی بین این زون ها رو برای ورود به معامله فیلتر می کنید. یعنی چی؟ فرض کنید تارگت زون اولتون (همون -۲ تا -۲.۵) مشخص شده. طبیعیه اگه تو تایم فریم پایین ترتون، مثلاً یک دقیقه، اینجاها یه ناحیه ورود خوب (مثلاً یه اردر بلاک یا یه گپ) پیدا کردید، می تونید روش حساب کنید و وارد معامله بشید. اما اگه قیمت از این نواحی گذشت و به سمت تارگت زون اول حرکت کرد و حتی ازش هم عبور کرد، دیگه شما از اونجا تا رسیدن به تارگت زون بعدی (یعنی سطح -۴)، خیلی دنبال ورود به معامله در جهت روند قبلی نمی گردید. به عبارت دیگه، وایمیستید تا قیمت بیاد و به اون یکی ناحیه تارگت زون بعدی (مثلاً حدودای سطح -۳.۸ یا -۳.۹ یا خود -۴) برسه، بعد تازه اونجاها تو تایم فریم یک دقیقه تون دنبال نواحی مثلاً برای بای (در یک روند نزولی که به تارگت نهایی رسیده) می گردید. میرید تو تایم فریم یک دقیقه و با دقت دنبال یه ستاپ خوب می گردید. مثلاً تو همون مثالی که داشتیم، اگه قیمت به تارگت زون -۴ رسیده بود، شما می تونستید تو تایم یک دقیقه، اگه ناحیه خوبی نزدیک اون سطح پیدا می کردید (مثلاً یه اردر بلاک تمیز)، به بای کردن فکر کنید. حالا اگه اون رو هم رد کرد و رفت پایین تر، دیگه اونجا احتمالاً چیزی برای ورود نداریم و باید برگردیم عقب تر تو چارت و ببینیم آیا لگ ماژور دیگه ای بوده که بتونیم بر اساسش تصمیم بگیریم؟ آیا سقف یا کف مهمی قبلاً زده شده یا اتفاق خاصی افتاده که بشه بر اساسش نواحی جدیدی پیدا کرد. گاهی وقتا خودِ اون سطح -۳.۹ یا -۴ می تونه یه ناحیه خیلی خوب برای ورود باشه. هم نزدیک به تارگت زونه و هم ممکنه تو تایم یک دقیقه یه ناحیه خوشگل بهتون بده. بریم یه مثال هم تو تایم فریم یک ساعته با هم بکشیم که دیگه حسابی جا بیفته خب، حالا فرض کنید اومدیم تو تایم فریم یک ساعته و می خوایم تارگت های یک ساعته رو پیدا کنیم. اول باید لِگِ منیپولیشن کننده مون رو پیدا کنیم. فرض کنید یه حرکت صعودی داشتیم که یه سقف مهم رو هانت کرده و بعدش ریخته. اون لِگی که از بالای اون سقفِ هانت شده شروع میشه و میاد پایین، میشه لگ مبنای ما. حالا ما دنبال گرفتن تارگت های این نزول هستیم. کاری که می کنیم چیه؟ دوباره آی سی تی پروجکشن رو برمی داریم و از بالای اون لگ (نقطه شروع منیپولیشن) به پایینِ لگ (انتهای اون حرکت یکدست نزولی قبل از شروع پولبک یا اصلاح) می کشیم. طبیعیه که تارگت زون اولیه مون (-۲ تا -۲.۵) می تونه یه جایی باشه که بر اساس تایم فریم یک ساعته، اتفاقاً می بینیم چه جای قشنگی هم هست! مثلاً ممکنه زیر یه سطح ایکوالیبریوم (Equilibrium) یک ساعته مون قرار بگیره که این خودش اعتبارش رو بیشتر می کنه. و تارگت زون بعدی مون هم که سطح -۴ هست، می تونه یه ناحیه نسبتاً قشنگ دیگه ای باشه که مثلاً قبلاً یه حرکتی از اونجا شروع شده. حالا اگه بخوایم برعکسش رو بکشیم، یعنی تارگت برای حرکت صعودی؟ فرض کنید تو تایم فریم یک ساعته، یه سری کف های قیمتی داشتیم. قیمت اومده این کف ها رو هانت کرده (یعنی زده زیرشون و نقدینگی رو جمع کرده) و بعد یه حرکت صعودی قوی شروع شده. خب، اینجا اون حرکتی که باعث منیپولیشن اون کف ها شده و بعدش جهت عوض شده، میشه لگ مبنای ما. پس وقتی می خوام پروجکشن رو برای تارگت های این صعود بکشم، از پایینِ اون لگِ منیپولیشن کننده (جایی که هانت اتفاق افتاده) می کشم تا بالای اون لگ (جایی که حرکت یکدست صعودی قبل از اصلاح تموم شده). اینجا هم تارگت اولیه مون (-۲ تا -۲.۵ روی فیبوی معکوس که اینجا مثبت نشون میده چون داریم برای صعود می کشیم) می تونه مثلاً حدود قیمت خاصی باشه (مثلاً ۲۷۰۰ تو یه مثالی) و اگه قیمت از اونجا رد کرد و بهش بی توجهی کرد، تارگت بعدی مون می تونه سطح -۴ باشه (مثلاً ۲۸۰۰). منتها یادتون باشه ما الان داریم رو تایم فریم یک ساعته صحبت می کنیم. اگه همین سناریو رو بریم تو تایم فریم ۱۵ دقیقه یا ۵ دقیقه نگاه کنیم، شاید بتونیم منیپولیشن دقیق تری یا حتی کوچیکتری پیدا کنیم و تارگت های نزدیک تری هم به دست بیاریم. مثلاً تو ۵ دقیقه ممکنه یه لگ کوچیکتر و جمع و جورتر پیدا کنیم که بهمون اجازه بده یه تارگت نزدیکتر براش رسم کنیم. از پایین به بالا می کشیم و تارگت زون اولمون می تونه یه جایی باشه و بعد از اینکه به اون دست درازی شد و ردش کرد، می تونیم به تارگت بعدی فکر کنیم. اگه بازم یه کم بزرگتر بهش فکر می کردیم و یه لگ بزرگتر رو تو همون ۵ دقیقه می گرفتیم، باز دوباره تارگت زون اولیه اش یه جا قرار می گرفت و تارگت زون بعدی هم یه جای دیگه. مثلاً فرض کنید با این تحلیل ها به این نتیجه رسیدیم که اگه قیمت به یه تارگت زون خاصی دست درازی کرده باشه (که کرده!)، هدف بعدی ما برای رسیدن به یه سطح بالاتر مثلاً ۵۲-۵۳ هست. یعنی بین ۵۰ تا ۵۲ می تونه هدف بعدی طلا برای صعودش باشه و بعد از اونجاها تازه می تونیم به یه حرکت نزولی اصلاحی فکر بکنیم. پس این تارگت زون ها رو به این شکل میایم و می کشیم. ولی کجا بیشتر از همه به کارمون میاد؟ ببینید، ما معمولاً تو تایم فریم یک دقیقه برای پیدا کردن دقیق تی پی هامون از این روش رسمش می کنیم. یعنی چی؟ یعنی من وقتی میام یه حرکت ماژور رو تو تایم بالاتر (مثلاً ۱۵ دقیقه یا یک ساعته) تشخیص میدم و می خوام روش تصمیم بگیرم که تی پی هام کجا باشه، میام سراغ این تکنیک. میگم خب، این سقف ها رو داشتم، این کندل اومده اینا رو منیپولیت کرده، بعدش هم یه چاک (Change of Character) نزولی خوشگل برای من به وجود آورده و الان من می خوام دنبال ناحیه برای سل بگردم. پس توقعی که می تونم از تی پی هام داشته باشم، بر اساس آی سی تی پروجکشن می تونه مثلاً تی پی اولم روی زون -۲ تا -۲.۵ باشه (مثلاً قیمت ۲۳ و ۲۲) و تی پی دومم روی زون -۴ (مثلاً قیمت ۱۸) باشه. و بعد از اینکه به این تارگت ها رسید، اگه شرایط مهیا بود و نواحی اجازه می داد، دنبال این می گشتم که شاید بتونم یه ترید بای هم از اونجاها ست بکنم. یه نکته خیلی مهم در مورد طلا که خودم همیشه رعایت می کنم توی اکثر مواقع، برای طلا ، من شخصاً خودم اصلاً اون ناحیه -۲ تا -۲.۵ رو به عنوان تارگت نهایی مبنا قرار نمیدم. چرا؟ چون بالای ۹۰ درصد مواقع، طلا اون سطح -۴ رو می بینه. یعنی اگه قرار باشه بریزه، تا اونجا میره. توی اون زون -۲ تا -۲.۵ ممکنه یه استراحت کوچولو بکنه، یه کم گیر داشته باشه، ولی معمولاً طلا تارگت همیشگیش همون تارگت ۴ درصدیه (منفی چهار). پس من خودم شخصاً وقتی تی پی هام رو با آی سی تی پروجکشن تعیین می کنم، مستقیماً بر اساس سطح منفی چهار تی پی هام رو ست می کنم و میذارم اونجا بمونه. و در آخر، مهم ترین نکته رو یه بار دیگه تکرار می کنم! یادتون نره، این پروجکشن باید حتماً روی لِگی کشیده بشه که آخرین حرکت شما بوده که منیپولیشن رو براتون انجام داده و بعد از اون، حرکت بعدی (در جهت جدید یا ادامه روند قبلی پس از اصلاح) شکل گرفته و داره به شما سیگنال میده. این کلید اصلی استفاده درست از این ابزاره. خب رفقا، اینم از آموزش آی سی تی پروجکشن. این رو یه مقدار تمرین بکنید تا دستتون بیاد. بعدش دیگه آخرین نکته ای که باقی می مونه، بحث شیرین نقطه وروده که اونم با هم کار می کنیم و دیگه میریم سراغ بک تست های کلی و عملی. موفق باشید!

آموزش/4/17/2025



صفحـه 1 از 6

با ما، بهترین باشید

هر آنچه برای موفقیت نیاز دارید؛ آموزش‌های حرفه‌ای، استراتژی‌های طلایی، تحلیل‌های دقیق و ابزارهای پیشرفته
فقط کافیست خواسته خود را با ما در میان بگذارید

درخواست دهید